سبك هاي هنري جهان چيست؟ (قسمت اول)

کلا سی سیسم

عبارت است از اصول و قواعد، یا کیفیت های جمال شناختی ای که در هنر یونان و روم باستان یافت می شود. از حیث لغوی کلاسی سیسم یعنی پیروی کردن از اصول کلاسیک و کلمه کلاسیک علاوه بر معنای تحت اللفظی اش ( عالی و نمونه ) در زمینه هنر و اد بیات یعنی تبعیت از اصول و روش های هنری و ادبی یونان و روم باستان میدانیم که نزد یونانیان انسان معیار همه چیز است، زیرا به واسطه قدرت تفکر خود قادر به شناخت طبیعت است و از این لحاظ بر همه موجودات دیگر بر تری دارد. به اعتقاد یونانیان آنچه که انسان می شناسد همان نظم طبیعت است که با نظم عقل یکی است. یونانیان این هردو نظم را ساده و زیبا می دانستند و به گمان آنها انسان می توانست از طریق خود شناسی به روح زیبایی دست بیابد. با این مقدمه خیلی طبیعی به نظر میرسد که موضوع اصلی آثار هنری کلاسیک یونانی و رومی انسان بوده است. آنها براساس این اعتقادات اصول وروش هایی ابداع کرده بودند که بر محور زیبایی و سادگی می چرخید . این اصول و قواعد، در تاریخ هنر بارها احیاء گرد ید. یکی درعهد رنسانس و نیز در نیمه قرن هیجدهم .اما بهتراست کلاسی سیسم قرن هیجدهم را نئوکلاسی سیسم بنامیم. در باره این مطلب زمان خود ش توضیح خواهیم داد از جمله آثار کلاسیک یونانی و رومی (دیسک انداز) اثر میرون  و (منظره چوپانی) است. در عهد رنسانس بر مبنای الگوهای کلاسیک یونان و روم بخصوص در مرحله اوج (رنسانس) هنرمندان نام آوری مانند ( لئوناردو داوینچی ) و( میکل آنژ ) آثار هنری ارزشمندی بوجود آوردند که بخصوص در زمینه نقاشی بدعت گذار بودند.

 

منریسم        

منریسم که معنای آن مترادف با شیوه گرایی است، در زمینه هنر و ادب، استفاده افراطی از یک شیوه یا اسلوب اختصاصی و شخصی می باشد. این اصطلاح معمولا به گرایشهای هنری اواخر رنسانس، یعنی از زمان مرگ رافائل (1520) تا پایان قرن شانزدهم، اشاره می نماید. منریست ها آثار خود را نه بر پایه دریافتهای بصری بلکه بر اساس باورهای ذهنی بوجود می آوردند. و مدل های خود را نه در طبیعت بلکه در استادان (اوج رنسانس) بخصوص میکل آنژ و پیکره سازهای رومی جستجو می کردند. به عبارت دیگر به عوض آنکه طبیعت استاد آنها باشد، هنر این وظیفه را به عهده می گرفت. به گمان منریست ها نوعی خشونت در طبیعت وجود داشت که می باید ملایم می شد، بنا بر این نقطه رجوع آنها همان جایی بود که خشونت در آن ملایم شده بود و این نبود مگر در هنر (اوج رنسانس و هنرکلاسیک)، اما از سوی دیگر آنها به تبعیت از میکل آنژ، این حق را برای هنرمند قائل بودند که قوانین و قواعد را به شیوه شخصی خود تفسیر کند. بر این مبنا، هنرمندان منریست هر یک درحد توانایی و استعداد خود، ازهنر کلاسیک و هنر رنسانس شکلهایی اقتباس میکردند و به آنها صورتی شاعرانه تر میداد ند از آنجا که (منریسم) تقریباً فقط به فیگور انسانی می پرداخت، متداول ترین بیان آن به صورت نقاشی هایی است که درآنها چند فیگور حالتی از رقص یا پانتومیم پیچیده و بغرنج را به بیننده القاء می کنند، و ترکیب بندی ها و همچنین حالت ها وژست های غیر واقعی ، تعمداً پیچیده و درهم هستند. از جمله نقاشان این شیوه (برونزینو) و از پیکره سازان (جیووانی بولونیا) را می توان نام برد.

 

باروک           

باروک در زمینه معماری و هنر، به شیوهای گفته میشود که درآن به جای خطوط مستقیم، از قوس ها، منحنی ها و آرایش های پیچیده استفاده شده باشد و به تعبیری شاید بتوان گفت که معنای تحت اللفظی باروک عبارت است از (پیرایه بندی شده و پر تکلف) این واژه را گاهی در گفتگو از مجموعه هنر قرن هفدهم بکار می برند. اما باید دانست که قرن هفدهم شاهد ظهور هنرمندان بزرگی چون (رامبراند، روبنس، کارا واجو و پوس) بود که به هیچ وجه نمی توانیم آثار آنها را در یک قالب سبک شناختی واحد (باروک) قرار دهیم. خالص ترین شکل این اسلوب هنری را که از آن با اصطلاح (اوج باروک) یاد می کنند، میتوانیم در آثار هنرمندان ایتالیایی سال های (163٠ تا 1680) و در راس آنها ( برنینی ) مشاهده کنیم. این شیوه هنری در مرحله اوج خود هنرهای معماری، نقاشی و پیکره سازی را برای بر انگیختن عواطف بیننده بکار میگیرد و با تلفیق توهم گرایی، رنگ،  نور و حرکت می خواهد که بیننده را از طریق کشش عاطفی مستقیم احاطه کند. با همه این ها هنرمند سبک باروک در پی آرمانگرایی نیست و به سوژه های خود، حتی اگر مذهبی هم باشند، رنگ و بوی این جهانی می دهد.

روکوکو     

 روکوکو، که معنای تحت اللفظی آن (سنگ ریزه) است، به خصوص به سنگها و صد ف های کوچکی گفته می شود که در تزئینات داخلی بعضی از خانه های ییلاقی که به شکل غار ساخته می شدند به کار میرفت اما در اینجا منظور از (روکوکو) شیوه هنری است که بعد از مرگ لوئی چهاردهم سال (1715) در فرانسه به وجود آمد، در واقع واکنشی بود بر علیه شکوه و جلال و تجمل افراطی کاخ ورسای و اصولاً بر ضد زندگی شاهانه. یکی از اولین نتایج این واکنش ساختن خانه های شهری بود که هم کوچکتر و هم راحت تر از کاخهای ( باروک) بود. در تزئینات داخل این خانه ها از شکل هایی شبیه صدف یا روکوکو استفاده می شد و به همین دلیل شیوه مذکور نام  روکوکو را به خود گرفت. نقاشی و پیکره سازی روکوکو علاوه بر بهره گیری منحنی های کوچک صدف، از عناصری طراوت و سرزندگی و شوخ طبعی برخوردار است و با هنر درباری و خشك  باروک  تضاد دارد. بطور کلی  روکوکو  هنری است  تزئینی که  ظرافت و حساسیت را به جای ابهت و واقع گرایی باروک قرار می دهد. اما روکوکو به جنبه های تجملی و افرلط کارانه  باروک  می تازد اما خود با احساساتیگری افراطی به هنر اجتماعات مرفه تمایل پیدا میکند. از جمله نقاشان شناخته شده این سبک (آنتوان واتو) است که گرچه صحنه هایی از زندگی روستائی را به تصویر کشیده اما شخصیت هایش همگی اشراف زاده های خوش گذرانی هستند که محیط روستائی را تفرجگاه خود قرار داده اند.

نئوکلا سی سیسم

 نئوکلاسی سیسم ( کلاسی سیسم نو) عنوان گرایشی است که در نیمه قرن هیجدهم از (رم) آغاز شد و به سرعت در نقاط د یگر گسترش یافت . این گرایش از برخی جهات نتیجه واکنش بر ضد افراط کاری های ( باروک و روکوکو) بود و از بعضی نظرها نیز حاصل اشتیاق به باز آفرینی هنر یونان و روم. از سال (1748) با کشفیات با ستان شناسی در شهرهای پمپئی ، هرکولا نیوم  به تحکیم گرایش نئوکلاسی سیسم کمک کرد و آثار و شواهد به د ست آمده ازاین دو شهرخصوصیت ها و ویژگی های واقعی هنر کلاسیک را بر هنرمندان نئوکلاسی سیسم آشکار نمود. تفاوت عمده این شیوه با گرایش های کلاسیک قبل ازآن در آن است که هنرمندان نئوکلاسی سیسم برای نخستین بار به طور آگاهانه خود را به هنر باستانی محدود کردند و در همه حال متوجه بود ند که کار آنها هم از نظر اسلوب و هم از جهت مضمون یک کار تقلیدی است. این گونه تقلید از مضامین باستانی را در مشخص ترین شکل آن میتوانیم در آثار (ژاک لوئی داوید) در تابلو  سوگند هوراتی  مشاهده کنیم . از دیگر چهره های سر شناس این مکتب (باری، کانووا، فلاکسمان، هامیلتون، منگز و پیرانزی) را میتوان نام برد.

رومانتي سیسم (تخيل گرايي)

رومانتی سیسم  یعنی گرایش به مسائل رومانتیک (خیالی و غیر واقعی) و مراد از آن شیوه ای است که ضدیت با مبانی فلسفی، سیاسی و هنری نئوکلاسی سیسم در اواخر قرن هیجدهم و اوائل قرن نوزدهم در اروپا به وجود آمد. اصطلاح رومانتی سیسم معرف تفکری است که در آن احساس و عاطفه نقش عمده را داشت. شیوه رومانتیک، به واسطه همین مقید بودن به احساس و عاطفه، مبتنی برشناختی بود که از هر گونه نفوذ سنت برکنار بود. هنرمند رومانتیک در پی یافتن واقعیتی ژرف تر از سنت و قاعده بود و می خواست آن انسان (طبیعی) را که پشت نقاب انسان جامعه ساخته سنتی، پنهان مانده بود، باز بشناسد. قرن هیجدهم که قرن نقد و تحلیل بود با مجال دادن به بحث و جدل های داغ درباره خوب و بد زمینه فکری رومانتی سیسم را فراهم ساخت. خوب از نظر هنرمند رومانتیک، آن اثری نبود که تناسبات و اجزاء هماهنگ و موزون داشت، بلکه اثری بود که عواطف خوشایند در بیننده ایجاد می کرد. او از هنر به عنوان یک نوع وسیله تحریک احساسات استفاده می کرد. دلاکروا و ژریکو دو تن از مشهورترین هنرمندان رومانتی سیسم هستند.

 رئالیسم (واقع گرايي)      

رئالیسم یا واقعیت گرایی تفکری است مبنی بر این اعتقاد که وجود و هستی اشیاء و پدیده ها مستقل از ادراک و حواس بشر است. در زمینه هنر و ادبیات، رئالیسم (واقعگرایی) شیوه ایست که به تجسم حقایق و واقعیت ها می پردازد. وجه تمایز عمده رئالیسم (دقیقاً رئالیسم قرن نوزدهم) که در اینجا مورد گفتگوی ما است. رئالیسم نیمه قرن نوزدهم و نماینده اصلی آن (کوربه) از هر گونه خوشایند کردن مضامین می پرهیزد، شعارپردازی نمی کند و وعده های شیرین نمی دهد، واقعیت را همان گونه که هست می نمایاند. رئالیسم اجتماعی که به گفتگو از مسائل اجتماعی و سیاسی می پردازد، مهم ترین شاخه رئالیسم قرن نوزدهم است. هم چنانکه در بالا اشاره کردیم نماینده اصلی رئالیسم (گوستاو کوربه)  نقاش بزرگ فرانسوی و ( ایلیا رپین ) نقاش روسی است. 

امپرسیونیسم

امپر سیونیسم عنوانی بود که با تمسخر به مهم ترین پد یده هنری قرن نوزدهم و نخستین حرکت نوین هنری داده شد. این عنوان از تابلو نقاشی (مونه) به نام (امپرسیون: طلوع آفتاب) که بازی نور را در روی آب نشان می داد، اقتباس شده بود. عنوان مذکور نخستین بار در نمایشگاهی از آثار (مونه، رنوار، سیسلی، پیسارو، سزان، دگا) و چند تن دیگر به کار رفت هدف اصلی امپرسیونیسم دست یافتن به یک طبیعت گرائی تازه بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق رنگها و والورهای سایه روشن بود. امپرسیونیست ها می خواستند بازی نور برروی اشیاء را نشان دهند، البته در این کار بر نتایج تحقیقات علمی دانشمندانی چون (شورول) تکیه می کردند هنرمندان امپرسیونیست برای اولین بار رنگهای تاریک نظیر سیاه را از روی پالت های رنگ خود برداشتند و سایه ها را از ترکیب رنگ شی با رنگ مکمل آن به دست آورد ند (مثلاً وقتی رنگ یک شی زرد بود، آنها سایه آن را از ترکیب بنفش با زرد  درست می کردند). همچنین برای آنکه بتوانند بازیهای نور را نشان دهند مجبور بودند با سرعت بیشتری کار کنند، به همین جهت معمولا سطح تابلوهای آنان بافتی خشن و لکه لکه پیدا می کرد. بعدها شیوه امپرسیونیسم تقریباً بصورت علمی در آمد (نئوامپرسیونیسم) که در آن رنگها با روش علمی بکار میرفتند. اعتقاد نقاشان (نئوامپرسیونیسم) آن بود که بااین روش، صداقت بصری نسبت به طبیعت به کمال خود می رسید. اما این افراط در طبیعت گرائی ( طبیعت گرائی علمی) طبیعتاً زمینه را برای واکنشی ضد طبیعت گرایانه و کاملاً هنری، شیوه (پست امپرسیونیسم) را هموار کرد.

پست امپرسیونیسم: جنبشی منشعب شده توسط پل سزان. مضامین و موضوعات در این مکتب به صورت صور ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شوند. هنرمندان پست امپرسیونیست، در آثار خود از ذرات بنیادین شکل و فرم استفاده می کردند، با چنین عملکردی آثار ایجاد شده فاقد عمق و ژرف نمایی بودند، به همین جهت سزان برای نمایش عمق، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی) استفاده می کرد. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم، تأكيد بر بیان درونی به مدد رنگ و شکل از ویژگی های این جنبش هنری است. از هنرمندان برجسته اين سبك ميتوان به پل سزان ، ونسان ونگوگ ، پل گوگن اشاره كرد.

نئو امپرسیونیسم: جنبشی منشعب شده توسط سورا وسینیاک که به اصول امپرسیونیسم وفادار بوده و هدف آنها ايجاد دیدگاه علمی تر در هنر است. هنرمندان این مکتب با استفاده از این دیدگاه علمی، قصد نمایش ذرات بنیادین نور و رنگ را در آثار تجسمی خود داشته اند. این هنرمندان اسلوب نقطه پرداز رنگ و نقطه چین رنگ را با رنگ های اصلی و ناب و خالص استفاده می نمودند.

سمبولیسم و آرنوو

سمبولیسم، به معنای نماد گرایی، شیوه ای است که در آن هنرمند، واقعیت ها را نه به طور مستقیم، بلکه به صورت نمادها (سمبول هایی) ارائه می کند. واین نمادها متضمن چیزی جز شناخت ذهنی هنرمند از واقعیت ها نیستند. ذهنیت در کار سمبولیست ها شکل افراط به خود می گیرد و به همین دلیل مضامین هنر، سمبولیک و معما گونه است. هنرمندان سمبولیست آثار خود را با الهام از آثار هنری اوائل رنسانس و نیز آثار هنری شرقی به وجود می آوردند، لذا شیوه نمایش اشیاء در آنها با شیوه های واقع گرایانه سنتی مغایرت داشت. براساس همین شیوه نمایش غیر سنتی و نیز با استفاده از برخی نمونه های هنری کشورهای شرقی شیوه تزئینی به وجود آمد که به (آرنوو) موسوم شد این شیوه که درسال (1890) در سرتاسر اروپا گسترش یافته بود و در اصل یک شیوه معماری و تزئینات داخلی بود. از جمله هنرمندان مشهور سمبولیست (گوستاوکلیمت) و از سردمداران  آرنوو (ویلیام موریس) را میتوان نام برد.

اکسپر سیونیسم

اکسپرسیونیسم، عبارت است از شیوه ای که در آن برای بهتر بیان کردن حالت های درونی، از اغراق در رنگها و شکل ها استفاده میشود. به عبارت دیگر اکسپرسیونیسم شیوه ای عاری از طبیعت گرایی است و میخواهد حالات عاطفی را هر چه روشن تر بنمایاند. این شیوه در این معنای خود از گذ شته های دور وجود داشته و نقاشان و گراورسازان آلمانی بانیان این شیوه بوده اند، اما در معنای محدودتر واژه اکسپرسیونیسم، می توانیم بگوییم که این شیوه با (ون گوگ) به وجود آمد. اکسپرسیونیسم در فرانسه قرابت های آشکاری با فوویسم* داشت، اما نمایندگان اصلی اکسپرسیونیسم  به غیر از (لوترک) اکثراً آلمانی بودند. (امیل نولده، ماکس بکمن) دوتن از مشهورترین نقاشان اکپرسیونیست بودند. گروه های (پل) و (سوار آبی) نیزاز نقاشانی تشکیل شده بود که به همین شیوه کار می کردند.

نئواکسپرسیونیسم (هنر زشت): اصطلاحی که به احیای هنر اکسپرسیونیست در آلمان، امریکا و ایتالیا در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 اشاره دارد و در مورد آثار هنرمندانی چون بازلتیس، کی فر، کیا، کلمنته، میموپالادینو و شنابل به کار می رود.

نئوپلاستیسیسم (هنر زيبا): نظریه زیبا شناختی پیت موندریان که احکامش عبارت بودند از: هنر باید کاملاً انتزاعی باشد، از شکل های راست گوشه در وضعیت های افقی و عمودی استفاده شود و رنگ ها باید مشتمل بر فام های اولیه (سرخ، زرد، آبی) و سیاه و سفید و خاکستری باشند.

* فوویسم از ترکیب کلمه فوو به معنای جانور وحشی و پسوند (ایسم) به معنای گرایش درست شده است و منظور از آن مجموعه آثار هنرمندانی نظیر (ماتیس، مارکه، درن و ولامینک) است که با سطوح ساده رنگی (معمولاً رنگ های تند) و شکل های اغراق آمیز تحریف شده همراه هستند.


مطالب مشابه :


کیچ یا زباله دور ریختنی

به گفته توماس کولکا کیچ در آثار ایلیا رپین و آثار موسیقی




پوچ‌گرایی

چهره تورگنیف در نقاشی رنگ روغن ایلیا رپین در نگارخانه ترتیاکوف، آثار او تصویری




سبك هاي هنري جهان چيست؟ (قسمت اول)

با این مقدمه خیلی طبیعی به نظر میرسد که موضوع اصلی آثار هنری کلاسیک یونانی ( ایلیا رپین )




تولستوی-زندگینامه و جملات

پرتره لئو تولستوی اثر ایلیا رپین و بي عدالتي اجتماعي را سبب تضادها در آثار او دانست




برچسب :