استاد شجریان و استاد دوامی

پاییز سال 1351 بود که روزی همره استاد فرامرز پایور برای اولین بار به منزل استاد دوامی در جماران رفتم. خانه­یی دو اتاقه، کوچک، بسیار محقر اما تمیز. عبدالله خان که در آن هنگام 81 ساله بود، جثه­ایی نحیف و اندامی کوچک داشت و ما را به گرمی پذیرفت. پایور هفته­یی دو روز به استاد دوامی که تنها زندگی می­ کرد، سر می زد و معلوم بود که رابطه­ی این دو موسیقیدان بزرگ بسیار تنگاتنگ و صمیمی است.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

پایور مرا به استاد معرفی کرد. عبدالله خان با لبخندی متین زیر لب تعارفی کرد و گفت:« خوش آمدید!». پایور پس از معرفی من افزور که:« شجریان می خواهد بیاید و نزد شما ردیف­ها را کار کند.» استاد جواب داد:« خیلی خوب! بیاید، یک دفتر هم بیاورد و شعر ها را بنویسد، ولی ضبط صوت نیاورد!» بعد از آن، پایور نگاهی به من کرد و آهسته گفت:« عبدالله خان از ضبط صوت بدش میآید. مبادا ضبط صوت بیاوری، که دیگر به منزلش راهت نمی دهد!» پس از پذیرایی مختصری که استاد با چای از ما کرد و مقداری از این در و آن در صحبت کردند، سفارش­هایی برای کارهای خودش به پایور داد که معلوم می کرد وی به همه امور منزل و کارهای اداری و شخصی استاد رسیدگی می کند. سپس برخاستیم و خداحافظی کردیم و عبدالله خان ما را با گرمی تا دم در مشایعت نمود.

زمزمه های استاد

از فردای آن روز، طبق قرار به منزل استاد دوامی رفتم و همان شد که تا آخرین روزهای زندگی­اش اغلب اوقات هفته را با ایشان بودم، و یک روز در میان، استاد را سوار اتومبیل کرده، برای خرید یا گردش به خیابان­های شمیران می بردم. می توانم بگویم که در این مدت به شکل یک نیمه خانه شاگرد در خدمت عبدالله خان بودم. ایشان هم لطفی پدرانه و عمیق به من پیدا کرده بود. همه اسرارش را به من می گفت و هر وقت هم کار فوق العاده­یی پیش می آمد، تلفن می زد و احضارم می کرد. وقتی تلفن می کرد و من گوشی را برمی داشتم و سلام می دادم، به جای جواب سلام می گفت:« بلند شو بیا کارت دارم!» یا مثلا:« وقتی عصری می آیی، فلان چیز را هم بگیر و بیاور.» در تمام مدتی که در کنارش بودم، از استاد در مورد موسیقی سوال می کردم و او جواب می داد گاهی خاطراتش را برایم بازگو می کرد.

در خانه که بودیم دفتری داشتم که آموخته­هایم را در آن می نوشتم. اما هنگامی که در اتومبیل بودیم و من رانندگی می کردم، این کار انکان نداشت و او هم در اتومبیل عادت داشت که تصنیفی را زمزمه کند و یا گوشه­یی از ردیف برایم بخواند. برای اینکه جواب سوال هایی را که در اتومبیل می پرسیدم فراموش نکنم و یا تصنیف ها و گوشه­ها از دستم در نرود، مجبور شدم یک ضبط صوت مخفی در اتومبیل کار بگذارم. ضبط صوت با یک کلید شروع به ضبط می کرد. استاد از این کار اطلاعی نداشت و من بسیار شرمنده بودم که چرا باید به اجبار دست به کاری بزنم که دوستم و استادم نمی خواهد. ولی نگرانی عمیقی داشتم که دیگر این موقعیت ها پیش نیاید و پاسخ سوالاتم از بین برود. این نگرانی موجب شده بود که دست به این کار بزنم که هر وقت به آن فکر می کنم، اگر چه نزدیک 20 سال از آن روزها می گذرد، احساس شرمندگی می­کنم.

به هر حال این کار را مدام انجام می­دادم و یک بار هم نگذاشتم عبدالله خان بفهمد حرف­ها و زمزمه هایش را ضبط می­کنم. زیرا فهمیدن همان سلب شدن اعتمادش از من همان! شاید خطای آن روز مرا، گنجینه­ی مختصری که از این راه برای آیندگان و پژوهندگان ثبت شده جبران کند و روح استاد شادمان گردد.

آموزش ردیف­های آوازی را از دستگاه ماهور آغاز کردیم و کار را روی تمام گوشه­ها ادامه دادیم. گاهی تصنیفی را که از ایشان یاد می­گرفتم در رادیو اجرا می­کردم، تا هنگامی رسید که روانشاد استاد نورعلی خان برومند در سال 1355 و در سن هفتاد سالگی ما را بدرود گفت و تاثری عمیق برای همه دوستان و شاگردانش باقی گذاشت. شب قبل از درگذشت نورعلی خان، من و او به کاخ گلستان دعوت شده بودیم تا برنامه­یی از ارکستر سمفونیک تهران را ببینیم که در آن غزلی از حافظ به شیوه­ی خوانندگی اپرا ارائه می شد و از استاد برومند خواسته بودند در مورد آن نظر بدهد. آن شب هنگامی که دست من زیر بغل نورعلی خان بود و از پله­های کاخ گلستان بالا  می­رفتیم تا به محل برنامه برسیم، در پاگرد پله­ها لحظه­یی ایستاد، نفسی چاق کرد و گفت:« پیری رسید و نوبت طبع جوان گذشت.» ولی بلافاصله ادامه داد:« نه! من حالم خوب است.» و واقعا هم که حالش خیلی خوب و سرحال بود! اما پس از مشاهده­ی برنامه، سخت آشفته شده بود و می­گفت:« کار را به جایی رسانده­اند که با شعر حافظ هم شوخی می کنند.» یک شب پس از آن بود که استاد برومند در خانه­اش سکته کرد و درگذشت.

نگرانی ها و تردیدهای دوامی

یک هفته پس از درگذشت نورعلی خان بود که استاد دوامی به من تلفن زد و گفت:« آقا بیا اینجا کارت دارم.» عصر طبق معمول به حضور رسیدم. تاثری عمیق داشت و با چشمانی مات و مبهوت از پنجرهی اتاقش بیرون را نگاه می کرد! درهمان حال خطاب به من گفت:« نورعلی خان جوان بود آقا! حیف شد رفت!» و پس از یک دقیقه سکوت که انگشت سبابه­ی دست راست را به عادت همیشه روی دندان­های جلو گذاشته بود، ادامه داد:« ولی من سلامتم آقا!» از این حرف استاد با اینکه متاثر بودم، خنده­ام گرفت که عبدالله خان بعد از مرگ نورعلی خان برومند احساس نگرانی می کند، چون 15 سال از او بزرگتر بود، و از طرف دیگر خود را دلداری می دهد که کاملا سلامت است.

عبدالله خان پس از این حرف ادامه داد:« آقا! پهلبد می خواسته که من تصانیف قدیمی را برای فرهنگ و هنر بخوانم و آنها ضبط کنند. قرارداد بسته­اند که مبلغی بعد از پایان کار به من بدهند. پایور هم آمده و تصانیف دستگاه شور را همراهش خوانده­ام و ضبط کرده­اند. ولی بیش از یک سال است که دیگر برای این موضوع پیش من نیامده­اند و دیگر حرفی از این مساله نیست. تو برو بگو آقا، من هم فردا می روم و این تصنیف­ها از دست می رود. بیایند و دم و دستگاهشان را بیاورند تا یادم نرفته بخوانم.» بعد گفت:« به گمانم آقا! پایور برای این کارش اضافه حقوق می­خواسته، ولی چون پهلبد موافقت نکرده، این کار معطل مانده است.»

گمشده­ی استاد

اینجا باید اضافه کنم که بطور کلی عبدالله خان انسان بسیار شکاکی بود و مخصوصا در مورد نوازندگان نظر خوبی نداشت، حالا علتش چه بود، من هم نمی دانم! حتی به پایور هم که این همه به استاد مهر می­ورزید و همه کارهایش را با دل و جان انجام می­داد، شک داشت، که تصوری کاملا نابجا بود. مثلا یادم می­آید راجع به سه تاری کع داشت و صفحه­ آن از پوست بود و به دویار اتاقش آویخته بود، یک بار گفت:« این سه تار ساز خوبی است آقا، لطفی چشمش دنبال این ساز است، گفت پوستش خراب است ببرم درست کنم، ترسیدم بدهم ببرد و دیگر نیاورد.» در حالی که من به خوبی می دانستم که محمدرضا لطفی حاضر است جانش را هم برای استادش بدهد.

آن روز هم که صحبت می کردیم چنین شکی در وجود استا دوامی ریشه گرفته بود. روکرد به من و افزود:« راستی آقا! برو پیش محمود علی خان برادر نورعلی خان برومند، آن کتابچه­­ی تصنیف مرا که گم شده، بگیر و بیاور. آن کتابچه یک شب در یک میهمانی گم شد. آن شب خیلی آنجا بودند و چشمشان دنبال آن کتابچه بود. چون من همه تصانیفی را که بلد بودم، در آن کتابچه نوشته بودم و هر وقت یادم می رفت، به آ« مراجعه می کردم. بعدا فهمیدم این کتابچه نزد حاج آقا محمد است.»

بعد دوباره انگشت سبابه­اش را روی دندان هایش گذاشت و پس از چند ثانیه فکر کردن افزود:« البته حاج آقا محمد این کاره نبوده، ولی خوب، به کتابچه­ی من نظر داشت. من گاهی به خانه او می رفتم، یعنی همه خوانندگان و نوازندگان به خانه­اش می رفتند. یک بار هم پرسیدم که می گویند کتابچه من پیش شماست، ولی حاج آقا محمد اظهار بی اطلاعی می کرد. به گمانم دروغ می گفت آقا! او این چیز ها را خیلی دوست داشت. هر چه ساز خوب و قدیمی هم که بود، در خانه­اش جمع کرده بود. البته آدم بدی نبود، فکر می کنم خیلی تصانیف قدیمی و مخصوصا تصانیف شیدا را از روی آن دفترچه یاد گرفته بود. می گویند وقتی حاج آقا محمد فوت شد، سازهای قدیمی و آن کتابچه را نورعلی خان برومند گرفته و نگهداری می کند. حالا تو برو از برادر برومند آن را بگیر و بیار، چون بعضی از آن ها را یادم رفته، حیف است! اگر دوباره مراجعه کنم، یادم می­اید. البته بیشترش یادم هست، فقط چندتایی ممکن است یادم رفته باشد.»


مطالب مشابه :


فناوری اطلاعات در صنعت خودرو

ردیابی رایانه‌ای خریداران اتومبیل. سرعت و کاهش صدای ضبط صوت اتومبیل‌ها در زمان




IT در خودروهای فورد

های کنترل مخصوص ضبط صوت آن‌ها می سرعت و کاهش صدای ضبط صوت اتومبیل‌ها در




طول عمر باتری به چه عواملی بستگی دارد؟؟؟10 نکته مهم

9-در صورت خاموش بودن اتومبیل از ضبط صوت استفاده نکنید. 10-در شب های گرمیکه کولر اتومبیل به




استاد شجریان و استاد دوامی

بیاید، یک دفتر هم بیاورد و شعر ها را بنویسد، ولی ضبط صوت شدم یک ضبط صوت مخفی در اتومبیل




فرآیند کلی تولید محصولات پتروشیمی

دارندگان اتومبیل می دانند که برای اتومبیل نواری که در ضبط صوت اتومبیل خود دارند از




موتور اتومبیل

تحقیق درسی - موتور اتومبیل مثلا لوازم خانگی مثل یخچال ، ضبط صوت ، پنکه‌های تصویه و




مالیات

۳ - ۳۰ ٪ از مبلغ اتومبیل‌های وارداتی ۴ - ۱۵٪ حق ثبت ; ۹ - مالیات ضبط صوت و تصویر




اتومبیل دیگر بودگی انسان مدرن

اگر ضبط صوت ادامه گوش و دوربین ادامه چشم و دو اتومبیل به اندازه حجم خویش، فضایی از




دایره المعارف موسیقی ایران از زبان خسرو آواز ایران

بیاید، یک دفتر هم بیاورد و شعر‌ها را بنویسد، ولی ضبط صوت شدم یک ضبط صوت مخفی در اتومبیل




چگونه اتومبیل خوب بخریم؟

Englishforall - چگونه اتومبیل خوب بخریم؟ برای این کار ضبط صوت باید خاموش باشد.




برچسب :