دیالوگ­های پیشرفته در داستان

«بیژن کیا»، نویسنده:

ریتم، سجع، طنز و آیرونی از ویژگی­های دیالوگ­های پیشرفته در داستان است

محسن دانش

ديالوگ در حقيقت مکالمه دونفره­ای است که ساختار آن را کلام تشکيل مي­دهد و کلام، معرف شخصيت­هاي نمايش، وقايع و اتفاقات و همچنين پيش­برنده متن نمايشي است.

«بیژن کیا» نویسنده با اعلام این مطلب  گفت: به صحبت­های رد و بدل شده میان دو نفر که هیچ کاربردی در داستان نداشته باشد «مکالمه» می­گویند نه «گفتگو». برای فهم بهتر تفاوت میان دیالوگ و مکالمه خوب است بدانیم که در زبان انگلیسی دو واژه‌ی دیالوگ (Dialogue) و کانورسیشن (Conversation) وجود دارد که تقریباً به یک معنی هستند اما از نظر نویسندگان مفهوم جداگانه‌ای دارند.

منظور از «مکالمه»، صحبت‌های روزمره میان ما انسان‌هاست. صحبت‌هایی که هر روز میان ما رد و بدل می‌شود و نباید در داستان ـ به ویژه داستان کوتاه ـ جایی داشته باشد.

وی در توضیح نقش دیالوگ در آثار نمایشی افزود: «گفتگو» یا «دیالوگ» که یکی از مهمترین عناصر داستان است به صورت صحبت میان «شخصیت‌ها»ی داستان تعریف می‌شود. این عنصر، مهم‌ترین وسیله برای «شخصیت پردازی» و یکی از کلیدی‌ترین ابزارهای نویسنده برای پیشبرد «خط طرح» است. شخصیت­پردازی یکی از مهم­ترین جنبه­های فیلمنامه­نویسی است، آنقدر مهم که حتی برخی فیلم ها بدون برخورداری از ماجرا و قصه خاصی تنها از طریق شخصیت پردازی و همذات پنداری تماشاگر با او، فیلمنامه را پیش می برند. باید توجه داشت که سینما اول یک رسانه تصویری و بعد یک رسانه صوتی است. دیالوگ، لازم و حیاتی است اما نباید در دیالوگ نویسی حتی کوچکترین احساسات را به تماشاگر گوشزد کرد.

وی ادامه داد: اگر فضاسازی ، بازی ها و فیلمنامه قوی باشد ، تماشاگر به خوبی حس صحنه را درک می کند و دیگر نیازی به دیالوگ های کشدار و طولانی نیست. در واقع با توجه به ماهیت و ویژگی های شخصیت ها باید دیالوگ ها را نوشت و تا حد ممکن از دیالوگهای موجز و پرعمق استفاده کرد.

بنابراین می توان سه ویژگی برای یک دیالوگ مناسب ذکر کرد : خلاصه گفتن ، صحیح گفتن و عدم توضیح واضحات. به كارگيري درست گفتگو (يا به كارگيري غلط آن) در مؤثر واقع شدن داستان نقش تعيين كننده‌اي دارد. اگر خوب از آن استفاده نشود، نتيجه رضايت‌بخشي نخواهيم گرفت.

کیا ویژگیهای کلی و عمومی دیالوگ را چنین برشمرد:

1- شخصیت ها را معرفی کند

2- انتقال اطلاعات ( به شکل غیر مستقیم) به مخاطب، رو به جلو باشد و داستان را پیش ببرد

3- در راستاي نمايش حرکت کند

4- گفتار بايد متناسب با شخصيت و ويژگي ها باشد و حس انتظار در مخاطب را  زنده نگه  دارد

وی سطوح مختلف دیالوگ نویسی را نیز چنین توضیح داد:

1- سطح اول(مقدماتی):

در این سطح دیالوگ ها از مکالمه فاصله گرفته و ضمن برخورداری از واقع نمائی،  عمدتاً سه وظیفه را به عهده دارند. الف) انتقال اطلاعات به خواننده(غیر مستقیم) ب) شخصیت پردازی ج) پیشبرد داستان

2- سطح میانی(تکمیلی):

این سطح دیالوگ نویسی علاوه بر مشخصات دیالوگ های مقدماتی ویژگیهای دیگری نیز دارد که عبارتند از:

الف) تنش

گفتگو بايد تنش ايجاد كند تا موثر واقع شود.  راحت‌ترين شيوه، بحث، جدل و مخالفت است. دو يا سه نفر مثل هم به يك موضوع نگاه نمي‌كنند. اين به معني مسابقه فرياد يا جا خالي دادن با «بله – خير» نيست. مخالفت را مي‌توان با ظرافت يا آشكارا نشان داد. گاهي مخالفت ساده مي‌تواند از ظرافت فراتر رفته و تبديل به خشم شود.

ب) فضا سازی

دیالوگ های تکمیلی در ایفای نقش خود در فضا سازی نیز دخالت دارند.

ج) بطن و لایه

دیالوگ ها در این سطح، تفسیر پذیر و چندلایه هستند. وجود بافت نمادین یا بهره بردن از کنایه و ایهام می تواند به خلق این نوع دیالوگ ها کمک کند.

3- سطح سوم(پیشرفته):

دیالوگ های پیشرفته خصوصیاتی  مخصوص به خود دارند (مثلاً ریتم، سجع خاص ، طنز و آیرونی ویژه و..) که در نهایت سبک فردی دیالوگ نویس را مشخص می کنند (مانند دیالوگ­های فیلم های علی حاتمی).

کیا افزود: گاهي، تنش مؤثر از حرفهايي كه شخصيتها مي‌زنند، ناشي نمي‌شود؛ بلكه از آنچه نمي‌گويند نشأت مي‌گيرد. آنچه شخصيتها پنهان مي‌كنند، خواننده را مستقيماً وارد صحنه مي‌كند، به شرطي كه خواننده بداند چه چيز مخفي نگه داشته مي‌شود. خواننده موضع نويسنده را دارد، واكنشها را مي‌بيند و قضاوت مي‌كند.

وی ادامه داد: در اکثر این نوع دیالوگ ها هستی شناسی و جهان بینی خاص هنرمند نهفته است که در شکلی تلویحی به مخاطب عرضه می شود و به همین دلیل رنگ و بوی شعار به خود نمی­گیرد.

کیا در نتیجه­گیری از صحبت­های خود گفت: بنابراین می­توانیم بگوییم:

1- دیالوگ با مکالمه تفاوت دارد

2- دیالوگ واقعیت ندارد اما واقع نماست.

3- دیالوگ یکی از نقاط کلیدی برای شخصیت پردازی است

4- دیالوگ مناسب می تواند به پیشبرد داستان کمک کند

5- علایم نگارشی در یک دیالوگ به صورتی که گفته شد باید رعایت شوند

وی همچنین در خصوص تعریف داستان کوتاه اظهار داشت: داستان کوتاه به شکل امروزی در قرن نوزدهم پدید آمد. آلن پو در سال 1842 با بیان تفاسیر خاصی سعی داشت که داستان کوتاه را از داستانهای بلند، قصه و امثال اینها جدا کند.

 او داستان کوتاه را چنین تعریف کرده: «نویسنده باید بکوشد تا خواننده را تحت اثر واحدی که اثرات دیگر مادون آن باشند قرار دهد، چنین اثری تنها داستانی می تواند داشته باشد که خواننده در یک نشست که از دو ساعت تجاوز نکند، تمام آن را بخواند».

 داستان بر اساس طرح و نقشه می باشد و بر پایه حادثه خاصی که برای کسی یا چیزی به وقوع می پیوندد شکل می گیرد . داستان کوتاه بنا به قول معروف با آثار جمالزاده وارد ایران شد. داستان های جمالزاده و مشابه آن اصطلاحاً داستان های تعریفی و سرگرم کننده هستند اما بعدها با چاپ آثار جدیدی به خصوص آثار «هدایت» نگاه به داستان در ایران نزدیک به نگاهی شد که دیگر کشورها به آن داشتند, در این نگاه ، داستان نویس در ناخودآگاه خود بر دو چیز تأکید دارد :

1- تکنیک داستانی که شیوه و هنر نوشتار داستان است

2- زیرمتن یا همان دریافت هایی  که خواننده با خواندن متن به آن می رسد

وی افزود: نویسنده امروز بر خلاف نویسنده سنتی، ناگفته هایی را در داستان می گذارد که اصطلاحاً به آن سفیدخوانی می­گویند و در چنین شرایطی خواننده نیاز به فکر و درک مطلب را در خود می بیند و این گونه ذهن او دچار حرکت می شود، داستانی که با این فن نوشته شود به میزان قدرت خود و فلسفه و احساسی که در زیر متن آن قرار دارد می تواند ماندگار شود .

به لحاظ تبارشناسی داستان، سه دوره‌ی مهم را می‌توان در چهار سده گذشته به طور کلی از هم متمایز کرد: دوران داستان های کلاسیک، دوران داستان نوین، دوران داستان های پسانوگرا.

1- داستان کلاسیک:به آثاری گویند که قوانین موجود سنتی در آنها دیده می شود و تا رنسانس، مکتب اصلی هنر بود ؛ نمونه آن آثار جمالزاده و مجموعه داستان «دله دزدان و پادشاهان» اثر او.هنری است.

 2-داستان نوین: بعد از رنسانس قوانین کلاسیک هنرمند را دیگر ارضا نمی­کرد و او نیاز به حرکتی جدید پیدا کرد، به همین منظور قوانین کلاسیک را به چالش کشید و قوانین خاص خود را به وجود آورد. آثاری مانند: «باغ در باغ» هوشنگ گلشیری و «دوبیلینی ها» جیمز جویس.

 3-داستان پسانوگرا: بعد از جنگ جهانی پرسشی معروف مطرح شد که چرا با عقب کشیدن سنت، پیش آوردن قوانین نوین وپیشرفت فناوری ما به رفاه نرسیدیم بلکه در یک قفس آهنی اسیر شدیم؟اینگونه بود که در دهه 1980 ظهور مکتبی پایه ریزی شد  به نام پسانوگرا که به قول «لیوتار» عالم دچار گسستی از نوین به نام پسانوگرا شد. می توان از «احتمال پرسه و شوخی» یعقوب یادعلی  و «زندگی شهری» به عنوان دو مجموعه داستان پسانوگرا نام برد.

وی در خصوص تفاوت داستان کلاسیک و پسانوگرا هم گفت: داستان های پسانوگرا از بسیاری جهات با داستان های نوین و کلاسیک متفاوت‌اند و توجه به مؤلفه‌های این نوع داستان به خواننده کمک می کند تا آن ها را بهتر درک کند و بستر و فضای فرهنگی و اجتماعی‌ای را که این آثار در آن ها شکل گرفته، بهتر بشناسد. در دوره‌ی داستان های کلاسیک که از اوایل سده هفدهم آغاز می‌شود و تا اوایل سده بیستم ادامه دارد، از نظر طرح ما با یک طرح کلاسیک رو به رو هستیم، یعنی گره‌گشایی، گره افکنی، زاویه ی دید، تعلیق و جزو آن در داستان های کلاسیک به بهترین شکل بیان می‌شود و زمان خطی رویدادها یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتند و شخصیت‌پردازی آن ها، در همان بستر رخ می‌دهد. بر خلاف داستان های کلاسیک، در داستان های نوین ما با چنین طرحی رو به رو نیستیم. در داستان های نوین با طرحی کاملاً فشرده و کوتاه مواجه‌ایم. در این نوع داستان ها تکیه‌ی داستان بر پرداخت صحنه در موقعیتی است که داستان در آن روی می‌دهد. در داستان های پسانوگرا اساسا ما با طرحی رو به رو نیستیم و گویی نوعی فروپاشی و ویرانگری در طرح داستان روی داده است به طوری که ظاهراً هیچ انسجام و نظم کلاسیک و حتا نوینی در طرح دیده نمی‌شود. به لحاظ شخصیت‌پردازی هم این سه نوع داستان با هم تفاوت‌های بنیادی دارند.

وی تفاوت های کلی داستان پسانوگرا با داستان نوین و کلاسیک را به شرح زیر برشمرد:

الف‌- شخصیت مرکزی و شخصیت های پیرامونی:

در داستان های کلاسیک ما  با یک شخصیت مرکزی رو به رو هستیم که به صورت فعال در داستان حضور دارد و بر رویدادها و افراد پیرامون خود تأثیر می‌گذارد در حالی که در داستان های نوین ما با چند شخصیت رو به روایم که نه تنها هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد (چون همه‌ی شخصیت‌ها به نوعی در یک سطح قرار دارند) بلکه به شدت شخصیت‌های کنش‌پذیر و منفعلی  هستند. در داستان پسانوگرا نیز شخصیت به مفهوم کلاسیک و نوین نداریم و شخصیت‌ها به صورتی کاریکاتورگونه در روایت حضور دارند.

ب‌- پایان بندی:

به لحاظ پایان‌بندی هم در داستان های کلاسیک پایان‌بندی‌ها بسته است و با پایان داستان، خواننده اقناع می‌شود که داستان پایان یافته است زیرا ناپایداری نحستین داستان به پایداری منتهی شده است. در داستان های نوین بیشتر پایان ها باز هستند و با پایان فیزیکی داستان، گویی داستان در ذهن خواننده آغاز می شود و این خواننده است که می‌تواند تفسیرهای گوناگونی برای پایان داستان تاویل کند. بدین گونه نویسنده به خواننده‌اش اجازه می‌دهد تا تفسیرهای بسیاری از داستان داشته باشد. در داستان های پسانوگرایی اساساً پایانی وجود ندارد و شما می‌توانید اجزای داستان را جا به جا کنید بی‌آن‌که در ساختار داستان تغییر کلی رخ دهد.

ت‌- جهان داستانی: در داستان پسانوگرایی، برخلاف داستان نوگرایی كه شخصیت، جهان را به خود و دیگری تقسیم می كند، شخصیت از همان آغاز به تقسیم بندی خود و دیگری اعتقادی ندارد. دنیای واحد و سخت عقلانی، به عنوان تنها دنیای ممكن كنار می رود و دنیاهای متعدد تجربه می شوند. روایت های كبیر حذف می شوند؛ زیرا در پی یكسان سازی هستند تا بتوانند جهان را در یك نظام معین جای دهند و بشناسند. پس ادبیات پسانوگرایی در برابر روایت های كبیر موضع گیری می كند.

ث‌- دیگر مکان و دیگر زمان:

"دیگرها" در ادبیات پسانوگرا به مركز پرتاب می شوند و در "دیگر مكان ها" حضور می یابند. دیگرمكان سازی، بوتیقای ادبیات پسانوگراست و هرگونه آرزو برای شبیه سازی متن با جهان واقع را از میان می برد. متن با جهان واقع هیچ نسبت آینه گونی ندارد. وجود خالق اثر انكار می شود تا متن بتواند به خود بازگردد. این ادبیات با مفهوم بازنمایی به صورتی دیگر برخورد می كند.

ج‌-  ترکیب و تنوع عناصرداستانی:

سَبُكی، تندی (هم در مفهوم كاربست ابزار و هم سرعت در جریان روایت) ، دقت (هم در فرمان و هم در بیان لفظی )، روایت پذیری (هم در جزییات شگفت آور و هم در حدود خیال ابداعی حتا در شكل فانتزی)، چند گانه­گی (هم در تركیب هنری و هم در نمایش تقاطع بی پایان چیزها).

وی افزود: علت این که ما در داستان های پست‌نوگرایی با یک طرح منسجم و نظم روایی مواجه نیستیم این است که عنصر سببیت در این‌جا غایب است، در حقیقت به لحاظ فلسفی پسانوگراها معتقدند تجربه‌های انسان امروز نمی‌تواند در ساختار و طرح‌های داستان کلاسیک و نوین بازتاب یابد. به تعبیری دیگر در باور پسا‌نوگرا‌ها جهان بدون معنا، نظم، انسجام و یکپارچگی است، از این رو برای طرح چنین جهانی باید به شیوه های متناسب با آن روی آورد.


مطالب مشابه :


یک مونولوگ

موج - یک مونولوگ - موج بسیار بیشتر از آنکه تو فکر می کنی کوتاه است بخواب عزیزکم !




ٍ،نمونه سوال انشا سوم نوبت اول

14- یک نمونه مونولوگ 1- دقت در انتخاب نام و عنوانی زیبا و کوتاه و مناسب در نگارش انشا ضروری




دانلود نمایشنامه کوتاه (2)

هنر ششم - دانلود نمایشنامه کوتاه (2) - اولین نشریه مجازی دانشگاه تربیت معلم تهران (کانون




مقدمه ای بر دیالوگ نویسی / بیژن کیا

داستان کوتاه / short story/ - مقدمه ای بر دیالوگ نویسی / بیژن کیا - مطالبي در زمينه ي ادبيات و فرهنگ




209.مونولوگ :دروغ های قشنگ

209.مونولوگ: دروغ های سامانه پیام کوتاه | بخور صورت




دیالوگ­های پیشرفته در داستان

هر روز میان ما رد و بدل می‌شود و نباید در داستان ـ به ویژه داستان کوتاه ـ جایی داشته باشد.




نمونه آزمون انشا فصل اول سال سوم

دوسطر در باره ی کلاس خود بنویسید که در آن مونولوگ و تشخیص به یک نمایشنامه ی کوتاه




نکته هایی در مورد انشا

اخبار کوتاه مدرسه در یک ارائه قسمت کوتاه ی از یک نمایشنامه و تمرین مونولوگ و




برچسب :