دنباله : ان الله یامر بالعدل والاحسان

 

یاد داشتی دیگر- باتمام این توضیحات بازهم افرادی قانع نمی شوند ومی پرسند اصل ماجرا رابرای ما بگو که چیست ؟ چرا افرادی از حسینیه ای که خودتان قبل از حسینیه شدنش در آنجا بوده اید باشما این قدر مخالفت دارند که بخون شما تشنه اند ؟ جواب این سؤال رااز ابعاد گوناگون نوشته ایم اما لازم است یک بُعد اساسی آن روشنتر شود وآن بُعد اقتصادی است پس عرض می شود که نور قداست و معنویتِ مدارس ومعابد ومساجد وحسینیه ها وامام زاده ها و زیارتگاهها و قبور ائمه معصومین علیهم السلام و بالاخره مکه ومدینه وکربلا توجه جمعی رااز امور اقتصادی کمرنگ کرده وهرکس همینکه لحظاتی فکر خود را متوجه در آمدهای این اماکن کند بزودی باین مطلب میرسد چراکه آثار وجوهاتی راکه مردم داده اند ویاازمردم می گیرند مشاهده می کند ازقبیل ساختن عمارات وبناها وامکانات برای زائرین وچاپ قرآن ها وچاپ کتب ادعیه وچاپ کتب علمی بزرگان و اطعام مردم وجشن وعزادارای وصندوق قرض الحسنه و کمک بمحرومین ومحصلین وطلاب و کمک بامور ازدواج مجردین و سایر آثاری که شبه ای در این موضوع برای شخص باقی نمی گذارد حالا فکرکردن در این که متصدی کیست وچقدر دستش باز است وچه مسؤولیت خطیری را بعهده دارد کارکمتر از مردم است چراکه پشت این همه خدمات مسائلی هست که توجه عموم مردم نسبت بآنها ضعیف است اما کسانی که شغل آنها اخذ وجوهاتست مثل گرفتن خمس وزکات و نماز استیجاری و موقوفات و کفارات و وجوه مظالم عباد وصندوق قرض الحسنه با اخذ ربا بنفع امام علیه السلام ونذورات وهبات و صله ها وغیر ذلک از درآمدهای اماکن مقدسه  نمی توانند همکار خود را ببینند بخصوص اگررقابت برسریک جا ویک مکان باشد و بدترازهمکار کسیستکه نسبت بکلیه این امور بی رغبت باشد چرا که با هم پیاله می توان کنار آمد ولی بابی رغبت بشراب هرگز نمی شود کنار آمد چونکه او سایرین راهشیار می کند ازاین جهت بود که وقتی ازجلالیان پرسیده بودند چرا فلانی را تهدید بقتل کرده بودی گفته بود چون در حسینیه با کناری هایش سخن می گفت وحال آنکه دراماکن عمومی در فرصت های آزاد همه کس با کناریهایشان سخن می گویند اما بزرگترین گناه ما که بالاتر ازآن در تصور متصدیان نمی گنجد وجود ما وحضور ما درحسینیه بود چون بی رغبت نسبت بتصرف درامور مالی بودیم ویک نفر بخود من گفت آن زمانی که صندوق حسینیه پولی نداشت شما نبودید حالا که می بینید صندوق وتشکیلات آنچنانه دائر است برای استفاده از وجوهات می خواهید آمیزش کنید وما این اجازه را بشما نمی دهیم این بی چاره نمی داند که خود اینجانب تا بحال از حسینیه کتب فراوان خریده ام و بدون چانه زدن مبلغش هرچه بوده فورا پرداخت نموده ام وهرگاه کتاب می خواهم اول پولش را تهیه می کنم و باجیب پر برای خرید می روم که مبادا ببیت المال مغروض بمانم  ویکی از مباحث اولیه ای که شیعه وسنی  داشته اند همین مطلب است که شیعه متصدی بیت المال مسلمین را امام معصوم علیه السلام می دانست وسنی آنرا بدست غاصبینی چون اولی ودومی وسومی وسایرخلفای غاصب سپرده بود وآن غاصبین هم متفاوت بودند بعضی بیشتر باهل بیت رسالت و مردم می رسیدند مثل عمربن عبد العزیز و بعضی بیشتر باقوام خود می رسیدند مثل عثمان و بعضی کمتر، ولی همه غاصب بودند وازکیسۀ خلیفه بذل وبخشش کردن البته شخص را نزد گیرندگان ومردم آبرومند می کند اما وای اگر از پس امروز بود فردائی پس درواقع اموراقتصادی ومتصدیان و کار گردانان اماکن مشرفه در زمان غیبت امام معصوم امری است کاملاً جدای از معنویات گرچه ظاهراً بآن لباس قداست پوشانیده اند وتا مردم نزد شخص بی ارزش نباشند نمی تواند متصدی این امور باشد واگر ظاهرا افرادی را احترام می کند بخاطر طمعی است مثل پولداری یا پهلوانی و یا آبرومندی و سرشناسی آنها که هرکدام در جای خود نقش بسزائی برای بقای امرچند روزه متصدی دارند نا گفته نماند که علماء شیعه وبزرگان دین وحکام شرع در شیعه اختیارات فراوانی در امور اقتصادی دارند که جمعی تهذیب نشده ومغرور آن موقعیت را بخود بسته اند مثل شیخیه ناطقیه و ملاموسائیه وعلامت آن خلاف ضرورت و یا ناآگاهی و یا بی تقوائی وبی ادبی آنهااست چنانکه این امور را در نظریات گوناگون وبلاک می بینیم پس یکی از نتایج این گونه تصدی این شد که حقیر پدرم فوت کرد ومرا وصی خود قرار داد اما برادر خودم مجتبی که همکار بعضی متصدیان بود ومردم را هم کربلا می برد درهمه جا گفت ما وصی پدرمان را قبول نداریم و این امر نه تنها هشت سال در گیری ایجاد کرد بلکه نتائج  جبران نا پذیری ببار آورد تا اینکه راه مکه و کربلا را بروی من بست که در جای خود توضیح داده ام پس بعضی رادیده ایم که می گویند رفتن بحج باعث پرشدن جیب وهابی ها می شود وما بارفتن بحج اقتصاد خود را ضعیف می کنیم و اقتصاد آنها را قوی می گردانیم لذا حج نمی روند وامر خداوند را درباره حج تعطیل می کنند لکن نمی دانند که باوجود همۀ اینها مستطیع باید حج برود وخدائی که فرمان داده می دانسته که ما در جلو دشمن ر‍ژه می رویم واین کار رابرعهدۀ مکلفین گذارده مگر اینکه کاملا سلب آزادی شویم مثل تهدیدات جلالیان وپنجاه نفر همدستش چنانکه گذشت پس لااقل روشن است که ما کاری که بدتر از کارهای روزمرّۀ خود مخالفین با ما باشد انجام نداده بودیم و همۀ آن اتهامات برای مسأله تصدیگری امور اقتصادی بود که ما نه تنها بخاطر آن اقدامی ودر خواستی نداشته ایم بلکه هرکجا پیشنهادی داده شده نپذیرفته ایم بطوری که شواهد آن موجود است واساتید دانا واقفند

یاد داشتی دیگر – نظریه ای دیگرکه کاملا غیر متعادل وپر از ضد ونقیض است دریافت شده که درپایان این یاداشت مشاهده میشود جهت ایجاد تعادل برای خودم وبرای نویسندۀ این نظریه بکمک قرآن که می فرماید ان الله یامر بالعدل والاحسان و بکمک ائمۀ معصومین علیهم السلام  تمسک بکلام مولای متقیان جسته که  درکتاب کافی جلد یک صفحۀ  37 آورده امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: اى دانشجو همانا دانشمند را سه علامت است : 1-علم و 2- بردباری و 3- خاموشى وسکوت. وکسی که بزور ومشقت عهده دار برنامه ای میشود سه علامت دارد: 1- با کسی که بالاتر از اوست با گناه کردن ستیز می کند  و با چیره شدن بزیر دست خود ستم روا می دارد. وپشتیبانى ستم گران را می نماید. که عربی آن این است : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ یَا طَالِبَ الْعِلْمِ إِنَّ لِلْعَالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ یُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ نظر دهنده ابتدا بین صاحب وبلاک و جناب آقای حاج سید احمد پور موسویان اختلاف فرض کرده وسپس برفرضیه خود انتقاد نموده است وآنگاه ترجیح بدون مرجح نموده است وحال آنکه اگر باخود آقای سید احمد پور موسویان برای این انتقاد کردن مشورت کرده بود بدون شک وبا قطع ویقین طبق دلائل محکم می دانم که اورا از نوشتن هر گونه نظریه ای منع می کردند بخصوص نظریه ای که از ابتدا تا انتها ازجاده مستقیم خارج است پس ما کجا با استاد معظم سرجنگ داشته ایم ویا داریم  در صورتی که همه اشکالات را دراین رابطه در مقالات این وبلاک وغیر ذلک پاسخ داده ایم چرامطالعه نکرده یا نفهمیده اختلاف فرض کرده ودر آن اختلاف فرضی نمی داند کدامیک راست می گویند مگر ما در برابر کتب ومنابر ودروس استاد مثل شما « متکلفین» می توانیم عرض اندام کنیم بلکه در مقالات ما می بینید که بسخنان ایشان استناد کرده ایم وکسانی را که مثل این نظر دهند ه اشکال داشته اند با سخنان حقه ایشان پاسخ داده ایم پس مسلم کسانی که بانافرمانی در برابر دروس ومنابر وکتب ایشان بیراهه می روند جزو متکلفینی هستند که در حدیث شریف آمده است یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وچون در شرایطی قرار گرفته اند که نمی توانند با فرمایشات استاد بیاناً در بیفتند پس عملاً باکسانی در می افتند که در خواست عملی کردن دروس ایشان رادارند واز طرف دیگر می بینند که استاد در کمال  تواضع برای خود ودروس خود هیچ عنوانی قرار نداده اند زین سبب متکلفین بخود جرأت داده اند تا با نوشتجات ما تحت عنوان دفاع از استاد مبارزه کنند و نمی دانند که در واقع آنهایند که دشمنان واقعی استادند که در کنار استاد مأوای گرفته اند پس ما سعی داریم باعلم بزرگان سخن بگوئیم ودر برابر ناملایمات بوجود آمده از سفاهت چنین نظر دهندگانی برد باری کنیم واز یاوه گوئی سکوت نمائیم شاید مورد عنایت این فرمایش قرار بگیریم که فرمود : إِنَّ لِلْعَالِمِ ثَلَاثَ عَلَامَاتٍ الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّمْتَ وما نوعا در استدلالاتمان از کتب اولیه تجاوز نکرده ایم وحال آنکه نظر دهنده  در بارۀ استدلال بشرح الزیاره ما را محاکمه می کند وهمچنین کتاب مبارک درۀ نجفیه جزودروس ماست که در آئینه فرمایشاتش امثال  نظر دهنده را در اراضی سبعه گرفتار نشان میدهد چنانکه هر خواننده ای که کتاب شریف درۀ نجفیه را بخواند تا این نظریه راببیند باین واقعیت پی میبرد کاش سران بزرگسال فتنه های کنونی باندازۀ کوچکترین فرزند استاد معظم « ازنظر سن » شعور می داشتند زیرا حدود شش سال پیش که درب منزل استاد ایشان راملاقات کردم ایشان فرمود : ما در آن زمان نبوده ایم وهیچگونه دخالت واظهار نظری نفرمود اما می بینیم کسانی که ما رانمی شناسند ومثل این نظر دهنده بنام اعتقادات نادرست  « عاشق ره احسایی » چه تیرها بتاریکی می اندازد که همه اش بخاک می نشیند وبحمد الله کسانی هستند که دچار وسواس بوده اند و برای معالجه از ما مشورت کردند وبوسیله روایات و فرمایشات رهائی یافتند ونظر دهنده هم اگر از آنها باشد می توانیم آن فرمایشات را برایش یاد داشت کنیم شاید شفا یابد واگر مغرض باشد چاره اش را در فرمایشات ندیده ایم چراکه خداوند ازحال امثال این گروه خبر داده که : أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلا-ازاین جهت است که نظر دهنده باهمین عبارات غلط وکج ومعوج در پایان نظراتِ مالیخولیائیش از من خواسته که سلام او را باقوام وخویشانش برسانم در صورتی که من خودش را نمی شناسم که از کدام باغ وحش نظر می دهد پس چگونه صلۀ رحمش را باقوام وصفیش ابلاغ کنم بغیر از این که عین نظریاتش را در وبلاک پخش می کنم تا اگر ارحامش دیدند صلۀ رحمی کرده باشد وسلامش بآنها رسیده باشد واقوام وصفیش گفتم که توهین باقوام شناسنامه ای او نشود  تعجب است که باداشتن چنین ارحامی مرا برادر خطاب کرده ونوشته : برادر زیرا تو را شیطان اغوا کرد  ومن  از حیوانات وحشی وحشت دارم وباانسانها وکلام آنها انس دارم و از حیوانات اهلی خیر می بینم و نمی دانم او براساس کدام کلام ازسخنان حق بزرگان شیعه واولیاء وانبیاء این تذکر را می دهد واهل بصیرت واقفند که قطعاً اولیاء خدا چنین گفتمانهائی ندارند ومسلم شیطان از جوارحش سربرآورده تا باینجا اثر گذارده است باری طلب انصاف از بی انصاف بی انصافی است چون منصفینی که متجاوز از سی سال با ما دشمن بوده اند طبق سیر طبیعی سی سال طول می کشد تا باشتتباه خود پی ببرند وبفهمند اصل قضیه از چه قرار بوده است حالا از بی انصافها چه انتظاری میتوان داشت پس معلوم شد که نظر دهنده جزو متکلفینی است که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند که : یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ وَ یُظَاهِرُ الظَّلَمَةَ و باکسانی که از نظر فهم بالاتر از او هستند ستیز می کند و باخویشان شناسنامه ای خود بسبب چیرگی ستم پیشه کرده زیرا ارحام وصفی خود رابرآنها ترجیح داده است وهمچنین از ستمکاران سی سالۀ برما پشتیبانی کرده است. واما نظریۀ نظر دهنده این است که ازدوستان تقاضا می شود بعد از دیدن آن یکبار دیگر این یاد داشت را ازاول مرور نمایند  :           

 

سه شنبه 12 مرداد1389 ساعت: 17:47

توسط:عاشق ره احسایی

خدایا خودت می دانی که آیا این انوشه راست می گوید یا استاد520 به نظر من وکتب بزرگاناین جا جایی است که باید ترجیح داد وباید ببینم که کدام یک را خداوند متعال تصدیق وتقریر می کند زیرا به گفته آقای مرحوم این تصدیق در نبوت خواه در امامت خواه در فقاهت خواه در امانت خواه در دیانت و... ژس ما بادی چشمک خود را به این تصدیق خیره نمائیم و.می بینم بطور بداهت که خداوند متعال چه کسیرا تصدیق نمود ف ای دوست خود را در زمین هفتم جای نده فکر نکن این سخنم به خاطر دوستی با استاد معظم حفظه الله علیه می باشد زیرا مخالفت با ایشان مخالفت با مشایخ عظام است یعنی کسی که با ایشان مخالفت نمود یعنی با شیخ مرحوم مخالفت کرد چون تو وهمدستان تو مخالفت کردید با سخنان ایشان البته اگر استاد معظم که خداوند سایه ایشان را برای ما باقی نگه دارد بر خلاف مشایخ سخن می گفتند ایشان هم شیخی نبودند وبادی دانست که هر چه ما داریم وشما دارید از این استاد است زیرا تو وامثال من از شرح الزیاره چه می فهمند توبه کن ای برادر زیرا تو را شیطان اغوا کرد برداریک بار کتاب دره نجفیه را بخوان تا وساوس تو حلى شود وبای از استاد معذرت خواهی نما وتوبه ای نامهای بنویس وبگو هر کار کردم غلط کردم به نفع خودت است زیرا تو از کسانی هستی که شیخ مرحوم جلوی شمار ا می گیرند چون مخالفت نمودید با موسس مکتبشان . واگر خواهی نمی کنی لاقل این وبلاگ بدرد نخورت را جمع کن چون برای خودتخوب واگرنه به ما سودی ندارد . آیا رساله تجوید استاد بزرگواراستاد520 حفظه الله علیه دست تو است در این وبلاگت بگذار . 
به جمیع خوک ها و.سگ ها ونجس تر از خودت سلام برسان 
به خصوص به کاذبک کثیف نجس وخکوک وخرس وحرامزاده وسگ خنزیر وتمساح وهرکثافتی

 وب سایت   پست الکترونیک

       

ان الله یامربالعدل والاحسان

     

یاد داشتی دیگر- نویسنده ای با تعرفه «سید» پس از اتمام حجت توسط جزوه دروغبندی ملاموسی وخسرو شاهی و مقاله وحدت ناطق بدعت است و سؤال وجواب دیگر دوباره چنین اظهار داشته است :

پنجشنبه، ۳۱ تیر ۱۳۸٩  - ۱٢:٢٠ ب.ظ

ان الله یامربالعدل والاحسان

یک سوال از شما غیر دوست ؟ آیا رکن رابع از تراوشات ذهن کریم خان کرمانی هست یا نه؟ آیا شما رکن رابع را قبول دارید ؟ و از اصول دین می دانید ؟  و گرنه حرف هایت را مبهم ننویس واضح بگویید که وحدت ناطق و رکن رابع را علمای شما بدعت نکردند؟ به همین خاطر نوشتم مقاله شما با گفته های بزرگان شما مغایرت دارد می خواهید از بعضی گفته های خودتان شانه خالی کنید ولی مبهم می گویید آیا شما وحدت ناطق و رکن رابع را قبول دارید ؟ یا نه ؟ اگر قبول ندارید پس چرا آن را گاهاً تولی و تبری معرفی می کنید و اگر قبول دارید که به عنوان یکی از اصول دین است از اسلام خارجید . به سوال های من بی سواد واضح جواب دهید تا بنده قانع شوم با توهین به دیگران نمی توان عاقل بود . بنده هم در دین شما و هم در عقل شما شک دارم.

نویسنده: سید

پاسخ به نظر

 

[IP: 85.198.1.66 ] [نظر خصوصیپنجشنبه، ۳۱ تیر ۱۳۸٩  - ۱٢:۳۴ ب.ظ

ان الله یامربالعدل والاحسان

شما در جواب مقاله نوشتید که بنده با آدرس و یا با قیاس؛ مقاله کامل می نوشتم . مثل اینکه شما از علم کامپیوتر خبر ندارید که قسمت نظر خواهی محدود است من در نظر خواهی نمی توانم کتاب احقاق الحق را بیاورم ولی شما و دیگر دوستان را برای خواندن و مقایسه کتاب احقاق الحق با مقالات این آقا به آدرس www.nosakh.net   یا به وبلاگhttp://www.seyedemarhom.blogfa.com/ یا وبلاگhttp://aligaffar.blogfa.com/ دعوت می کنم .

نویسنده: سید

پاسخ به نظر :

وعلت اینکه نوشته است «یک سوال از شما غیر دوست ؟» پاسخ قبلی ما در برابر این جمله بوده که نوشته بود  « دوست دانشمند بنده کتاب احقاق الحق میرزا موسی احقاقی را هم عربی و هم فارسی آن را خوانده ام » که می توانید مراجعه نمائید واما پاسخ این جمله که نوشته : «آیا رکن رابع از تراوشات ذهن کریم خان کرمانی هست یا نه؟» در مقاله دورغبندی داده شده وچون اعتراف کرده باینکه  «به سوال های من بی سواد واضح جواب دهید تا بنده قانع شوم با توهین به دیگران نمی توان عاقل بود بنده هم در دین شما و هم در عقل شما شک دارم..» عرض می شود که ما بکسی توهین نکرده ونمی کنیم زیرا توهین کوچک شمردن بزرگ ومحترمی است و ذکر دورغ گوئی نویسنده ای که دروغش در جهان پخش است توهین نیست چنانکه در جزوه دروغبندی ملاموسی یاد آور شدیم واجمالا اینجا هم می نویسم که نامه ای راکه ملا موسی بحاج محمد کریم کرمانی اعلی الله مقامه نسبت داده خود آن بزرگوارآنرا رد کرده و آنرا ساختگی دشمن اعلان فرموده وناشرین علم آن بزرگوارهم آنرا مردود دانسته اند وپاسخ ها داده اند و پیروان آن بزرگوارنه تنها آن نامه را رد می کنند بلکه جاعلین آنرا لعنت می نمایند پس کسی که بدعتی راپایه گذاری می کند مسلم نمی تواند حاشا کند چون در بین مریدان وپیروانش شایع است وکتاب ونامه او را روی چشم قبول دارند دیگر واضح تر از این چه که نامه ای جعلی با اعتقادات التقاطی وانحرافی را ملاموسی در کتاب احقاق الحق گنجانیده ودر وبلاگهائی که اینجا آدرس داده ودعوت بمراجعه نموده پخش کرده اند  بعد نویسنده می نویسد «بنده هم در دین شما و هم در عقل شما شک دارم..» در صورتیکه این موضوع را بهر بی غرضی از اهل اسلام بلکه از اهل ادیان آسمانی بگوئید به بی عقلی وبی دینی نویسنده اذعان خواهند کرد واگر نویسنده در دین وعقل ما شک دارد دلیل این است که از عقل ودین بهره ندارد والا هربی سوادی می داند « دروغگو دشمن خداست » وملا موسی دروغ گفته است و دینداری بمعلومات زیاد وپرکردن وبلاک از مطالب دیگران وازساخته های خود ودیگران نیست چنانکه در هر سه وبلاک آدرس داده شده معلوم است وما هم اگر بخواهیم در عرض یک ساعت می توانیم وبلاکهایمان را پراز کتب حقه وفرمایشات شیعیان کنیم واین کار را دیگران کرده ومی کنند و فعلا ما درصدد این کار نیستیم چون اموری نزدیک تر در جریانست امید واریم در آینده خداوند چنین توفیقی بما بدهد شما اگر بیسوادهستی همین قدر تلاش کن وببین که این نامه راست است یا دروغ اگر راست است برای راستی آن  دلیل وبرهان بیاور تاخودت ودیگران قانع شوید و اگر دورغ است بآن دین  وعقلی که ما داریم وشما بآن شک دارید ایمان بیاور واز شک بیرون بیا چراکه امیرالمؤ منین علیه السلام فرموده اند لَا تَرْتَابُوا فَتَشُکُّوا وَ لَا تَشُکُّوا فَتَکْفُرُوا وَ لَا تُرَخِّصُوا لِأَنْفُسِکُمْ فَتُدْهِنُوا وَ لَا تُدْهِنُوا فِی الْحَقِّ فَتَخْسَرُواوَ إِنَّ مِنَ الْحَقِّ أَنْ تَفَقَّهُوا وَ مِنَ الْفِقْهِ أَنْ لَا تَغْتَرُّوا – الی آخر- یعنی گمان بخود راه مدهید  که گرفتار شک خواهید شد وشک مکنید که کافر خواهید گردید و خود را رها مکنید که سست خواهید شد  و در راه حق سست مشوید که زیان خواهید دید . لازمه حق اینست که دین را بفهمید و لازمۀ فهمیدن این است که فریب مخورید پس جناب سید برشما لازم است که اولا بدانید که ملاموسی دورغ گفته یا راست گفته وقتی که این مسأله حل شد دنبال فهم رکن رابع ووحدت ناطق باشید که کدام ایمان است وکدام کفر است واین سه موضوع ( دوروغبندی ملا موسی – مسأله رکن رابع – و بدعت وحدت ناطق )بقول امروزیها در فکر شما وامثال شما کنتاک کرده یعنی هرسه باهم متصل شده وفکر راازجریان انداخته است  و تا یکی یکی بررسی نشود بحق نمی رسید وما مسلم می دانیم که ملا موسی دروغ گفته است هر گاه برای شمای بیسواد هم این دروغ ثابت شد برای ما بنویسید تا باهم در بارۀ بدعت وحدت ناطق وارکان اربعه  که شیخ مرحوم وسید بزرگوار بآنها تصریحات دارند مکاتبه داشته باشیم تا ابعاد اصول دین وتقسیم بندی های مختلف راتحقیق نمائیم تا مسلم شود که نگاه کردن باصول از ابعاد گوناگون بااستناد بکتاب وعترت وضروریات ومحکمات ممکن است چنانکه شما بعدد ده از ابعاد مختلف وازراه های بیشمار می توانید رسید مثل یک بعلاوه نه و سه بعلاوه هفت هشت منهای هجده الی غیر النهایه پس کتاب مبارک حیات النفس یکی از ابعاد آنست که شرح وتوضیحات این اشاراتِ دست وپا شکسته در فرمایشات بزرگان شیعه فراوان است وما در مقاله دروغبندی معنی روائی رکن رابع رااز کلام معصوم علیه السلام یاد آورشدیم وپس از این منتظر نتیجۀ تحقیقات شما دربارۀ دروغگوئی ویا بزعم بعضی راستگوئی مستدل ملا موسی می باشیم والسلام-( بمقاله رکن رابع چیست مراجعه شود)

یادداشتی دیگر- چندین نظرکه نمایشگرشؤون نظر دهندگان است دریافت شده که مجموعاً می خواهند بدانند که اگر بین ما واستاد اختلافی نیست پس چرا استاد با ما بگونه ای رفتار می کنند که موجبات شدت عداوت گروه با ما می شود تا اینکه راه آمیزش ها بسته می گردد در پاسخ این نوع سؤالات عرض می شود که براساس مشاهدات ما ودست اندر کاران امر انقلاب وجریان جمهوری اسلامی مو بمو ولحظه بلحظه و روز بروز وسال بسال قبل از پیروزی انقلاب با پیروزی حسینیه ها ومدارس ورفع موانع پیشرفت امر تبلیغات باطن تشیع دراماکن مورد بحث همگام بود چنانکه ما خودمان شاهد بوده ایم و پس از پیروزی جمهوری اسلامی و پیدایش حسینیه ها استاد محترم در منابر ودروس ونوشتارشان بیانگر اسلام وحقیقت اسلام که شامل مراتب ایمان است شدند که در این امور ما دوست داشته وداریم که مؤید ایشان باشیم وهیچ اعتراضی بایشان نکرده و نمی کنیم وجایگاهی برای اعتراض نیست چنانکه بی خردانی چون کاظم تفی و عسکری وغیر ذلک با مباحث علمی ایشان در افتادند وخود را رسوا نمودند و این جنبۀ تبلیغ دینی واسلامی ایشان بود وهست ویک جنبۀ دیگر داشته ودارند که در امور معاشرت ورفت و آمد وکارگردانی حسینیه ها است که در این برنامه استاد برخلاف دروس و منابر و مکتوباتشان خود هیچ نقشی در برنامه ها نداشتند وبجمهوری عمل می کردند ومی کنند که در واقع مقام تبلیغ ومقام معاشرتهایشان تشکیل جمهوری اسلامی را می داد ومی دهد که در مقام تبلیغ اسلامی می شوند ودر جایگاه مردمی جمهوری رفتار می کنند یعنی بقول خودشان هیچ نقشی در این مقام ندارند وکاملاً تسلیم جمهورند وهمه اشتباهات وسرگردانی هائی که برای دوستان وغیر دوستان بوجود می آید بخاطر همین است که فرق بین اختلافات جمهوری را بااختلافات اسلامی نمی گذارند ونمی دانند که بعضی اختلافات بخاطر اختلافات عقائد است که با ما نداشتند وبعضی اختلافات بخاطر آمیزشهاست چنانکه خداوند در قرآن خبر داده است که : إِنَّ کَثیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغی‏ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلیلٌ ما هُم‏ یعنی بسیارى از کسانی که باهم آمیزش دارند  به یکدیگر ستم مى‏کنند، مگر کسانى که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده‏اند؛ امّا عدّه آنان کم است! واین آیه شریفه کاملاً نشان می دهد که کسانی که ایمان دارند و در امور آمیزشی نیکو کار هستند وبهم ستم روا نمی دارند کم هستند وهمچنین در جمهوری مانند سخن آقای قرائتی در عوامل پیروزی نهضت آورده اند  که  درماده پنجمشان گفته اند : 5- وحدت رهبری : اعلان همبستگی با فرقه صوفیه ، شیخیه ، توده ، اهل سنت ،روحانی ، دانشجو ،عشایر و ... --------- پس احکام جمهوری جامع اکثر اضداد شد مگرقلیلش که ماجزو اقلیت ها بودیم که نگذاردند در جمع اضداد بمانیم ومسائل اسلامی بیانگر اسلام است که استاد بهر دو عامل شدند واین اختلافات از مقام جمهوریت ومصالح حفظ نظام  است نه از جایگاه عقائدی که در منابر و دروس و کتب القا می شود واگر ناچارا در منبری از احکام جمهوری داخل شود در جای دگر جبران کردده اند وتفکیک نموده اند ولی مغرضین اعتنائی باین واقعیات ندارند آنچه میلشان بود انجام دادند وهرچه را هوایشان حکم کند دنبال می کنند وبرلجاجت وخشم خود باقی هستند و باسلام کاری ندارند واگر کاری هم دارند تا وقتی است که بهدف دنیاوی خود برسند وقتی باهداف دنیاوی خود رسیدند فحش بهر دو طرف می دهند ومی روند پی هوس خودشان ، چنانکه نمونه های فراوانی را در بین همین اجتماعِ اضداد مشاهده کردیم باری باید جنبه جمهوری تنها را ملاحظه نکرد که از اسلامی غافل شد ودر بین شیخیه تا جمهوری اسلامی ترقی نکند وبمقام حکومت اسلامی نرسد این برنامه ها ادامه دارد : و تا ریشه خراب است  امید ثمری نیست روی این جهات قبلاًهم نوشتیم که : «طبق فرمایش امام صادق علیه السلام  که در صفحه 519- ارشاد العوام جلد چهارم آورده اند می دانیم « که ( اگر) قوم بدی ظاهر باشد حکمشان برغیر حکم حق وفعل حق پس هرچه مؤمن بکند میان ایشان بجهت تقیه بشرط آنکه مؤدی فسادی در دین نباشد جایز است.»   پس اگر کسانی که متحیرند در جوانب این مطلب بیشتر تمرکزِ اندیشه نمایند بحقیقت وقایع بیش از ما آگاه میشوند وبدست می آورند که نوع رفتار جمهوریگرانه استاد برای پیشبرد امراسلامی وایمانی وباطن تشیع بوده است والا هیچگاه مؤمن  بی سبب زیر بار آمیزش بااین همه اضداد نمیرود. 

یاد داشتی دیگر – بنابرفرمایش مولای کریم که می فرمایند :« اگر یکی از مردم راببینید که ایذای یکی از برادران شما می کند برادر خود را از مکالمۀ او نهی کنید وامر بحلم وصبر نمائید ومتعرض آن دیگری نشوید » در همان سی سال قبل در بین اختلاف افراد با ما استاد ما را امر بصبر وسکوت وحلم وتسلیم و یا تعطیل می کردند که بخصوص منبری هم در بارۀ « یا تسلیم یا تعطیل » تشریف بردند اما هیچ متعرض مخالفین ما نمیشدند بلکه از کنار رفتار زشت آنها کَآَنْ لَمْ یَکُنْ می گذشتند خاطرم هست که گویا همین دیروز اتفاق افتاد که یکی از کتاب خوانها موعظه ای را از آقای کرمانی در باره روضه خوانی سید الشهداء سلام الله علیه می خواند که قسمت عمدۀ آن این بود :« امام سلام الله علیه میفرماید : اذا ظهرت البدع ولم یظهر العالم علمه ألجمه الله بلجام من النار – یعنی هرگاه بدعتها در دین خدا آشکار شود وشخص عالم علم خود را اظهار ننماید خداوند عالم دهنه ای از آتش بر سر او خواهد زد ومیترسم اگر هیچ نگویم این آیه درباره ما صادق آید که خداوند عالم می فرماید : لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْت‏مائده 63 یعنی چرا علمای ربانی ایشان رامنع نکردند از سخن گناه گفتن ومال سحت خوردن پس لابد باید گفت ومن هم میگویم ولکن بعضی راکه مراعات آداب وشرایط این امر را مینمایند استثنا می کنم واسم کسی را هم نمی برم وعرض می کنم که شیطان ملعون در نهایت زیرکی وفطانت است وجمیع همّ خود را در تضییع امر ولایت می کند ودزد بیخبر نیست که بکاهدان بیفتد وبنهایت براه ورسم خانه دین عارف است واو را بسایر ملل ونحل کاری نیست واو را بسایرعبادات اعتنائی نی وغایت سعی وکوشش او در امر تخریب وتضییع همین امر است وتمامی غدر ومکر وحیله ووسوسه خود را در این باب بکار میبرد که برصندوقخانه دین توزند و آن گوهر گرانبهای ولایت را از تو بدزدد پس چون خبیث دانست مصیبت آن بزرگوار اصل ومنبع ولایت است پس تمامی سعی وکوشش و جمعیت ولشکر خود را در تضییع این امر صرف نموده وبطوری این امر را ضایع کرده است که تقریر نمیتوان کرد واین امر بجائی کشیده که میدانید امری که اعظم عبادات واقرب قربات است طوری شده است که برسر هر کوچه وبازار و در میان هر میدان وبرکنارهرمزبله افتاده است والله بربی اعتنائی امر مصیبت آن بزرگوار بیشتر باید گریست از گریه برخود آن بزرگوار مقامی که منصب حکما وبالغین وعلمای راسخین بوده است هر طفلی وهر ساده وهر جاهلی وهر گدا و درویشی وزنان وسفیهان متصدی شده اند ودر کنار هر مزبله وبرسر هر راه انداخته اند وآنرا وسیله امر معاش خود نموده اند هر قلندر وگدائی وهر کشکول بدستی در میان هر میدان و بازار بردر خانه ها دست آویز خود نموده وچراغ طلب می کند وامر گدائی خود را می گذراند از اینها گذشته کسانی که خود را معقول تر از اینها می دانند ودر مجالس ومحافل وتکایا وخانه ها متصدی این امر میباشند آنها چرااینطوردامن بی حیائی رابرکمر زده از خدا وپیغمبرو ائمه و اولیاء وعلما وسایر خلق خدا اصلا شرم وحیا نمیکنند ونهایت اهانت وبی اعتنائی باین امر مینمایند وهر گونه اهانت ومذلت از برای امام خود روا می دارند می بینی که در مجلس پنجاه نفر بر منبر حضرت پیغمبر صلی الله علیه وآله بالا می روند وهر یک انواع افترا ودروغ برخدا وانبیاء وائمه هدی سلام الله علیهم می بندند این بالا می رود وفرود آید آن دیگری بالا رود وفرود آید ودیگری ودیگری وتهمت ها وذلت ها برائمه خود نسبت میدهند خیالش منبر بجست وخیز است گاه گوید عابدین غلام است گاه گوید فاطمه کنیز است نمیدانم این چه بیحیائی وبیشرمی است نه از خلق شرمی ونه از خدا آزرمی تحقیقات وافادات هم می نماید مثلا یک دروغ عنوان می کند ومی گوید این متعلق بعلما است ودروغی دیگر عنوان کرده میگوید متعلق بسادات است یک گلوله باین می زند ویک زبان ومی گوید از احادیث استنباط کرده ام توچه میدانی احادیث کدام است واستنباط یعنی چه استنباط شغل علمای راسخین وحکمای ربانیین است جمعی جاهل بیسواد از پی این عمل برآمده اند وهریک دروغی چند برخدا ورسول می بندند ومنبر حضرت پیغمبر صلی الله علیه وآله را غصب کرده اند وبناحق براوبالا میروند وحرمت آن را بکلی ضایع کرده اند وحال آنکه هنوز پیرزنان رعایت حرمت منبر آن بزرگوار را می نمایند وگاهی نذری ونیازی میکنند والله این مقام مقام خطیری است واین بی اعتنائی ها و افتراها بزرگترین گناهان است والله نماز ها وسایر عبادتها راباین واسطه فاسد میکنند حتی آنکه در حدیث است که افترای برخدا و رسول وضو را میشکند ومن چگونه بزرگی این گناه را تحدید کنم وتوصیف نمایم وحال آنکه خداوند عالم بیان فرموده است مگر اینکه کلمه ای در کتاب همایون خود فرموده است در خصوص این امر ومن هم همان را از برای شما میخوانم ودیگر عرض نمیکنم که برآن چه متفرع میشود شما خود نتیجه آن رابگیرید میفرماید : وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِبا یعنی کیست ظالمتر از کسی که افترازند دروغ را برخداوند عالم پس آخر شرمی وحیائی در مجالسی که علما نشسته اند هرچه می رسد گفتن یعنی چه وهردروغ وتهمتی برخدا ورسول وائمه بستن یعنی چه این کتابها که شما دیده اید مردمان دیگر هم که در مجالس نشسته اند دیده اند واین دروغها که ذکر می کنید می فهمند وبرمیخورند صاحب چنین گناهی را غیبت نیست زیرا که هرکس علانیه مرتکب فسقی شود غیبت از برای او نیست وکدام فسق از افترای برخدا ورسول عظیم تر وکدام علانیه از این علانیه تر که در حضور هزار نفر فسق خود رافریاد کند وانگهی بربالای منبر وانگهی در حضور علما :

بسر مناره اشتر بشد و فغان برآورد --- که نهان شدم در اینجا نکنیدم آشکارا –

هیچیک رانه علمی ونه حکمتی ونه سوادی مثل زنان سرخاب زده وزینت کرده خود را بزینت عمامه وعبا آراسته اید وبرمقام خطیری برآمده اید وامر عظیمی را مرتکب شده اید پس باید نهایت دقت واحتیاط را مراعات نمائید مختصری عرض میکنم اولا این مقام مقام خداوند عالم است بعد از آن مقام حضرت پیغمبر وائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین بعد از آن مقام سایر انبیاء واولیاء وملائکه مقربین وعلمای راسخین وعلمای بالغین است واول کسی که برحضرت سید الشهداء صلوات الله علیه روضه خواند خداوند عالم بوده که از برای حضرت زکریا روضه خوانی کرد وفرمود کهیعص پس کاف اشاره است بکربلا وها اشاره است بهلاکت عترت طاهره ویا یزید پلید وعین بعطش وتشنگی آن بزرگوار وصاد اشاره است بصبر آن بزرگوار برآن مصائب ومحنت ها وشدتها پس چون زکریا سلام الله علیه برمصیبت آن بزرگوار مطلع شد گریست گریه شدیدی وتا سه روز با احدی تکلم نفرمود . ودیگر کسی که در مصیبت آن بزرگوار روضه خواند حضرت جبرئیل بود که از برای حضرت آدم علی نبینا وآله وعلیه السلام روضه خوانی کرد چنانکه در حدیث است که بعد از آنکه حضرت آدم بواسطه آن ترک اولی از بهشت فرود آمد وقتی نظر کرد برساق عرش ودید که اسم حضرت پیغمبر وآل اطهار آن سرور سلام الله علیهم اجمعین برساق (عرش) نوشته است پس جبرئیل تلقین او کرد که بگوید یا حمید بحق محمد یاعالی بحق علی یافاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن والحسین ومنک الاحسان چون حضرت آدم اسم حسین را ذکر میکرد اشک او جاری میشد ودل او خاضع وشکسته میشد بجبرئیل گفت ای برادر من سبب چیست که در ذکر نام حسین دل من شکسته میشود واشک من جاری میشود جبرئیل عرض کرد که باین فرزند تو حسین مصیبتی باو خواهد رسید که تمام مصیبتهای عالم در جنب مصیبت او کوچک وحقیر باشد پس حضرت آدم فرمود ای برادر من چیست آن مصیبت جبرئیل عرض کرد که کشته میشود در حالتی که تشنه باشد وغریب ویکه وتنها باشد واز برای او هیچ معینی وناصری نباشد واگر توای آدم ببینی او رادرحالتی که میگوید واعطشاه وا قلة ناصراه تا اینکه حایل میشود از شدت عطش مابین او ومابین آسمان مانند دود وهیچکس جواب اورانگوید وجرعه آبی بلب تشنه او نرساند مگر از دم تیغ آبدار وشربت ناگوار مرگ پس او را مانند گوسفند از قفا ذبح نمایند واموال واسباب او را بغارت وتاراج برند وسرهای ایشان را شهر بشهر ودیار بدیار بگردانند واهل بیت او را اسیر کرده بهمراهی سرهای ایشان در شهرها بگردانند در علم خداوند منّان چنین مقدر شده است که آن بزرگوار باینگونه مصیبت ها مبتلا شود پس حضرت آدم وجبرئیل گریستند برآن بزرگوار مثل زن بچه مرده . ودیگر حضرت پیغمبر بود چندین مرتبه ذکر مصیبت آن بزرگوار را فرمود و در مصیبت آن سرور گریه ها وزاری ها نمود ودیگر حضرت امیرالمؤمنین بود سلام الله علیه که چندین دفعه برآن بزرگوار روضه خوانی کرد وگریه و زاری ، ودیگر سایرائمه طاهرین علیهم السلام که هریک مصیبت آن بزرگوار را ذکر فرمودند دیگر سایر انبیاء مرسلین اند که از برای امّتان خود ذکر میکرده اند وبعد از ایشان این مقام منصب بزرگان شیعه وعلمای عظام وحکمای گرام بوده است پس مقامی که مقام خدا وانبیاء مرسلین وملائکه مقربین وعلمای راسخین است هرجاهل متصدی شدن قباحت دارد اما کوکسی که منفعل شود وبقباحت این امر برخورد وبسیار کسی میخواهد که سخن راستی رادر حضور عالم وحکیم تقریر نماید واین اشخاص دروغها وافتراها در حضور علما برائمه روا میدارند پس شماها باید که در اصلاح این امر بکوشید واین مقام خطیر اینگونه ضایع ننمائید پس باید که از کتب احادیث از روی کتاب احادیثی که از ائمه وارد شده است ذکر نمائید چنانکه کسی گریست بهتر والا ذکر فضیلت یا مصیبت آن بزرگوار شده است وهمه بهره برده اند وبا ثواب از مجلس بیرون رفته اند وشما طلبی از مردم ندارید که حُکماً گریه کنند هر کس گریه اش آمد گریه خواهد کرد وهرکس نیاید نکند وچگونه میشود که تأثیر احادیث آن بزرگواران از افتراها ودروغهای شما کمتر باشد وحال آنکه کلامهم نور وامرهم رشد واین راهم نقص خود مپندارید که ازرو بخوانید اگرچه نقص هست واین نقص راهم دارید چه میتوانید بکنید که عالم وحکیم باسواد نمیباشید پس پیه این نقص را برخود بمالید واین منقصت را برخود روا دارید ومن هم که می بینید در اول مجلس در مجلس نمینشینم سبب این است که مشغول مطالعه ومذاکره الفاظ وعبارات همان حدیث میباشم که می خواهم ذکر کنم والفاظ آن رادرذهن خود جای میدهم اگرچه خداوند عالم برمن منت گذاشته است که در هیچ علمی وهیچ مسأله ای محتاج برجوع بهیچ کتابی نیستم ولکن در خصوص نقل احادیث لا محاله باید رجوع باحادیث نمایم ومطالعه ومراجعه بکتب نمایم ومپندارید همینکه چیزی در کتاب دیده اید دیگر بهر لفظ راست است نه دروغ زیرا که نقل بمعنی شأن علمای راسخین وحکمای بالغین است نه شأن امثال شما زیرا که در تقدیم وتأخیر لفظی مطلب تفاوت کلی می کند ودر مقام لفظی ، لفظی دیگر مترادف یا قریب المعنی اختلاف فاحش در فصاحت کلام حاصل میشود ودر طور وطرز ادا وبیان رموز بسیار مندرج است اینست که فهم این امور کار هر کس نیست واز اینجاستکه علمای اعلام رضی الله عنهم نهایت دقت واهتمام رادر ضبط احادیث مراعات فرموده اند وچنانکه در ضبط لفظی از برای ایشان تردیدی بوده تصریح بتردید خود نموده اند وچنانچه در ضبط لفظی از ایشان محو شده تصریح کرده اند که نقل بمعنی کردیم بهر حال هرکس دوست من است وطالب رضای من ، باید کتاب رادست گرفته واز روی کتاب عبارت حدیث را ذکر نماید وهرکس هم غیر از این کند خود داند . » وقتی در حسینیه این موعظه به پایان رسید همه افراد در جای خود میخکوب شده بودند و بعضی گفتند حالا چه کسی جرآت دارد که برود روضه ای ازبر وبی سند بخواند که ناگهان دیدیم که آقای تقی زاده این جسارت راکرد وسکوت را درهم شکست و وارد سرزمینی شد که ممنوعیتش را همه شنیدند پس از آن ، ما این موعظه را تکثیر کردیم و بین افراد پخش کردیم که باعث جبهه گیری و هجوم آوردن جمهور برخودمان شدیم تا اینکه مصلحت اندیشان مصلحت را برتکفیر ما دانستند تا کسانی که مشمول: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِبا می شدند براحتی بتوانند تا بحال بهمان افترا بستن خود برخدا ورسول وائمه معصومین وبزرگان دین باقی بمانند وادامه دهند و سی سال همۀ در و دیوار ومجالس وافراد و علما شاهد  اکاذیبشان باشند ....

                                             بسم الله الرحمن الرحیم

توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم                                   توبه نزد بشر عاجز ورسوانکنم

توبه نزد همگان محض سیاست باشد                        دیگر از جرم گروه سانحه امضا نکنم

شرم باشد که بشر نزد بشر توبه کند                              توبه جز نزد خدا خالق یکتا نکنم

طلب دین زره جنگ وجدل زندقه است                      درطلب جنگ وستیز فتنه ودعوا نکنم

حقه ومکروفریب شیوه بازار زمان                            بهر بازار ستم با کسی سودا نکنم 

فاش گویم سخن از دل نه بسان دغلان                          همچواحمد بجهان حامدی پیدانکنم

این همه زخم که از چشم حسودان دیدم                       بهر درمان بجز ازعشق مداوا نکنم

ادامه دارد

 

 

 

  

 

     
 
         
 


مطالب مشابه :


موضوعات عبارتنداز:فرمایشات اندیشمندان وبزرگان و پندار متفکرین درباره تعلیم و تربیت و ... نوشته های پ

فرمایشات اندیشمندان وبزرگان و پندار متفکرین درباره تعلیم و تربیت و سخنان دانشمندان و حکما;




مالیخولیا

کشد و سخنان بی معنا فرمایشات حکما نیست» پس بتصدیق علما وبزرگان وطبق




دنباله : ان الله یامر بالعدل والاحسان

اند با سخنان حقه ایشان که منصب حکما وبالغین معصومین وبزرگان دین باقی




زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) قسمت دوم

حکما در کتب خویش نرجس در کلام امامان وبزرگان : برای شناختن افراد توجه به سخنان بزرگان




خرسان ،ایران ، افغانستان و یا افغانستان فدرالی ؟

جالب و اندوهناک گپ ایشان و مصداقی که برای آن آورده بودند یعنی سخنان حکمـا پس وبزرگان




برچسب :