پدر عزیزم

سلام امروز که دارم این مطلبو مینویسم ،خونه نیستم وپدر مریضه برا چهرشنبه ساعت 4بعداز ظهر نوبت دکتر کاظم زاده فوق تخصص عروق تو بیمارستان امام رضا (ع)مشهد گرفتم اما بابا خیلی درد  داره کاش بشه زودتر جراحی بشه تا جران خونرسان به پاش زودتر باز شه/آره بابا سرطان داره میدونید کی فهمیدیم ؟ما مهر ماه 91 متوجه ی ظهور یک غده در پشت چشمش شدیم /اول فکر کردیم چیز خاصی نیست اما هرروز که از خواب بیدار میشد بزرگتر بود این غده کمکم به پدر گفتیم که بیا بریم دکتر ببینیم از چی هست اما پدر همیشه میگفن:نه نه نه نه نه نه آخه چرا آدمای قدیمی از دکتر بیزارند نمیدونم

خلاصه به هر سختی بود راضیش کردیم که بیاد دکتر البته خودشم از وجود اون غده اذیت میشد.رفتیم پیش یک چشم پزشک به نان دکتر خوشرو که تو نیشابوره او گفت از مغزواعصابه مارو فرستاد پیش یک متخصص اعصاب به اسم دکتر گوهرجو تو نیشابوره /گوهرجو گفت باید سی تی اسکن بگیرین /سی تی که گرفتیم معلوم شد 2تا غده هرکدوم تو یکی از چشای پدر هست.گوخرجو گفت کار من نیست برین مشهد/خلاصه دوباره رفتیم پیش دکتر خوشرو نامه داد برا یکی از دکترای مشهد که متخصص چشم بودن اسمش دکتر شریفی بود نوبت عمل گرفتیم دکتر شریفی اومد بیمارستلان خاتم الأنبیاء  که مختص چشم پزشکیه مشهد وبابا رو عمل کرد عمل خوب بود خداروشکر در11دی ماه91 عمل شد.با آزمایش اون نمونه غده معلوم شد که بیماری پدرnone HUCHKING LANFOMEهست همگی ناراحت شدیم من مامی اجیا داداشا دیگ مونده بودیم چه جوری بگیم به بقیه  !!کم کم همه مطلع شدنداما قرار شد هیچوقت به پدر نگیم آخه پدر دلشو نداره!بعداز تشخیص رفتیم پیش دکتر شیردل تو مشهد متخصص آتکولوژی/او گفت یک هفته جهت شیمی درمانی باید بستری بشه،ازونجایی که پدر از بستری وبیمارستان متنفر بود وحتی از بوی بیمارستان بدش میومد باز قبول نکرد چند هفته ای مشهد بودیم تپ به امید اینکه چدر رو بتونیم راضی کنیم بیاد بستری بشه اما نیومد که نیومد ویک صبح زود که ما خواب بودیم رفته بود زیارت امام رضا (ع)وازونجا نیشابور....ما هم اومدیم نیشابور همین جوری روزها میگذشت واون غده دوباره از همونجا که عمل شده بود دراومد وروز به روز رشد کرد .وباعث سردردهای شدید  پدر میشد برا رفع سردردش دکتر شیردل به صورت موقتی یعنی تا موقعی که نوبت بستریش بشه امپول  دگزامتازون داده بود اما پدر آمپولا رو میزد هر 4روز وخیال اومدن به بستری وشیمی درمانی نداشت ومیگفت اینقدر آمپول میزنم تا خوب شم زد زدز زد امپول زد اما فقط برا 4روز سردرد نداشت کم کم شد 3روز وبعد 2روز وبعد1 روز وبعد دیگه آمپولا اثرنداشت!!!ازدی ماه،8ماه گذشت وپدر درد رو تحمل کرد اونم چه دردی وحشتناک بود خلاصه من مینا با پدر صحبت کردم گفتم اگه بیا ی شیمی درمانی خوب خوب میشی  بهش قول100%دادم که خوب میشه  نمیونم چی شد که قبول کرد شاید شدت درد غیرقابل تحم بود که قبول کرد.... خلاصه تا اونموقع توی نیشابور دکتر آنکولوژی نبود یعنی بود اما مطب درست وحسابی نداشت و فقط از مشهد میومد بخش شیمی درمانی بیمارستان 22 بهمن نیشابور وبه بیمارا که تا اونموقع تعداد اندکی بودند ،رسیدگی میکرد ومیرفت/یه روز خواهرمو گفتم برو سوال کن ببین دکتر آنکولوژی ندارن..رفت دید بله هست اما تازه میخاد مطب بزنه... دیگه رفتیم پیشش ...او بهمون امید داد که خوب میشه برخلاف همه ی دکترای فوق تخصص آنکولوژی تهران که داداشم ازشون مشاوره گرفته بود...خلاصه پدر 9شهریور92 اولین جلسه ی شیمی درمانی رو تو نیشابور توسط دکتر مهدیه دیانی متخصص آنکولوژی شروع کرد جواب داد غده هی چشم پدر از بین رفتند اما بعد از دوهفته از اولین جلسه ی شیمی درمانی ،کف پای راست پدر ساه شد وخونمردگی پیداکرد البته این خون مردگی از همون چندماه پیش بود ومن به همه میگفتم که چرا پای پدر اینطور شده ،کسی توجه به حرف من نکرد میگفن چیزی نیست از عوارض آمپول دگزا هست شاید.تااینکه در19 شهریور92 همون قسمت خونمردگی ها سوزش ودرد شدید گرفت تااینکه بردیمش پیش دکتر دیانی ...براش سونوگرافی داپلر نوشت نتیجه گرفتگی رگ شریان خونرسان به پای پدر بود .فرداشب عمه اومد خونه گفت منم اینجوری بودم اگه دوست دارین نوه خاله بابا رو بیارم ببینه آخه اونم متخصص غدد بود دکتر زهرا ادگی اومدو گفت چیز خطرناکیه براش امپ.ل آنوکساپرین سدیم و قرص وارفارین نوشت الان داریم مصرف میکنیم اما به نظر میاد که اثر ندار وباید ببریمش مشهد پیش دکتر کاظم زاده فوق تخصص عروق تا رگ پاشو باز کنن...التماس دعا دارم که دعا کنید هم گرفتگی رگ وهم سرطان پدر درمان بشه به زودی اخه آرزوی کربلا داره ومشکل گذرنامه ...آخه پدر هنوز 60 سالشه...التماس دعااااااااااااا  

اره دیگه بابارو بردیم پیش دکتر مدقق تو مشهد اما نتونست براش کاری کنه . فقط هروقت می رفتیم 100 تا آمپول آنوکساپرین می نوشت  ما هم میو مدیم مثل خنگا میزدیم ...صبح..... شب.....صب....شب/هیچ اثری هم نداشت.خلاصه چای بابام که اینطوری بود دیگه نمی تونستیم ببریم شیمی درمانی آخه چون دکترش گفته بود تداخل داره داروها....شیمی نبردیم فقط چسبیده بودیم به درمان پا .. تااینکه غده ها تو سر بابا پیشرفت کردند کمکم علایم پیشرفت غده ها خودشو نشون داد ... یک دکتر میگفت غده پیشرفت کرده ...یکی میگفت لخته از پا رفته تو مغز ....آخر من گفتم خب ببریم ام آر آی .. اینقد دیر شد که بابا از رمق راه رفتن افتاد .کم کم آلزایمر و علایم سایکوز اومد سراغش ..... ما همه مونده بودیم چیکار کنیم!!!! باباااااااااا  ....... بابا تو خونه دهذیان می گفت و همش هوای رفتن بیرون داشت همش از خاطرات قدیم یادش میو مد .یاد اب گرفتنا ...یاد کشاورزی ... یاد رفیقاش... منم تو این دوران کار پایان نامه داشتم ..و بشدت نگران که نکنه دیر بشه اخراجم کنند !!!تا اینکه همین هذیان ها هم تموم شد وبابا سکوت کرد ... میدونید یعنی چی ؟ یعنی زمین گیر شد ...یعنی تکلمشو از دست داد .. یعنی حرکت دست و پاشو از دست داد ... همه ی اینا تدریجی بود در مدت 1ماه تمام توانایی شو ازش گرفتن.... کی؟؟ غده های سرطانی لعنتی ...

باور تون نمیشه پدر من دردغده های سرطانی رو تحمل می کرد !کسی میدونه چه دردی داره؟؟؟ کسی چشیده؟؟؟

بابای من صبوررررررررر بود. همینجور گذش تاینکخ در تاریخ 23 دی ماه 92 منکه مدرسه بودم  مراقبت داشتم . ساعت9تموم شد به داداشم زنگیدم گفتم بیا دنبالم .داداش گفت باشه . اما دیر کرد ایندفعه. خیلی نگران بودم . دوباره زنگیدم گفتم پس چرا نیومدی . گفت میام من خونه ام ...همینکه گفت من خونه ام فهمیدم چیزی شده آخه هیچ وقت صبح زود نمیومد. ....اومد دنبالم تو راه خونه بهم گفت ...اما مکن اصلا باور نکردم ..حتی یک قطره اشک نریختم چون باور نداشتم گفتم تو بلد نبودی کپسول اکسیژن رو وصل کنی ؟؟! یعنی چی اکسیژن بود که !!چی میگی چرا نفس کم بیاره؟؟! همه ی این سوالات رو از داداش پرسیدم ولی او گفت نتونستم ... کم کم داشت باورم میشد که رسیدیم خونه ...در رو باز کردم دیدیم مامان ،گریون و پریشون با لپ های باد کرده و سرخ اومد جلوم گفت بابا تموم کرد... من نشستم بالا سر بابا دستشو گرفتم و سیر گریه کردم و براش دعا کردم  از پیشونیش بوسیدم و قرانو برداشتم وبا صدای بلند قرآن خوندم....خدا رحمتت کنه پدرم بحق ای سحری که الان میخام برات نماز بخونم/////////دوستت دارم بابا دعاکن قدر مامانو بدونم

1392/6/29

مینا بیات


مطالب مشابه :


لیست پزشکان متخصص مشهد

غدد ۸۵۹۱۱۳۳ دانشگاه‌۱۶ – ساختمان‌۹۹۹ لیست پزشکان متخصص مشهد حرم امام رضا (ع)




ششمین کنگره غدد و متابولیسم - ۳۰ مرداد تا شهریور ۹۲ - مشهد

ششمین کنگره غدد و متابولیسم برگزار کننده: دانشگاه علوم پزشکی مشهد زمان برگزاری:




سرطان خون ALL در اطفال و بزرگسالان

کلوب دانشگاه آزاد اسلامی مشهد. متخصص غدد درون‌‌ریز (Endocrinologist) متخصص مغز و اعصاب ;




معرفی متخصص داخلی نمونه سال 85 : دکتر احمد محمودابادی

آزمايشگاه شفاءالرضا (ع) - shafanews - معرفی متخصص داخلی نمونه سال 85 : دکتر احمد محمودابادی - هدف از




اگزوفتالمی؛ بیرون زدن چشم از حدقه

سایت پرستاران مشهد. اختلال تیروئید بیماری مزمنی است که باید زیر نظر پزشک متخصص غدد کنترل




دانستنیهایی در مورد دهان و دندان (1)

دکتر فرزاد نظری.متخصص بیماری های خوش خیم غدد بزاقی است دندانپزشکی مشهد




پدر عزیزم

پیش یک متخصص اعصاب به شیردل تو مشهد متخصص آتکولوژی آخه اونم متخصص غدد بود دکتر




عضوی که زبان "قندخون" شماست

دکتر شهین یاراحمدی متخصص غدد در گفتگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران گفت




غدد پاراتيروئيد و بيمارى‌هاى پاراتيروئيد

کلیـــــــد ســــــلامتی - غدد پاراتيروئيد و بيمارى‌هاى پاراتيروئيد طب اسلامی مشهد




برچسب :