من عقابی بودم

من عقابی بودم

که نگاه یک مار سخت آزارم داد

بال بگشودم و سمتش رفتم...

از زمینش کندم به هوا آوردم

آخر عمرش بود که فریب چشمش، سخت جادویم کرد

در نوک یک قله، آشیانش دادم که همین دل رحمی،

چه بروزم آورد

عشق،

جادویم کرد

زهر خود بر من ریخت

از نوک قله زمین افتادم

تازه آمد یادم،

من عقابی بودم...  


مطالب مشابه :


من عقابی بودم

آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_




عکس بازیگران ایرانی محبوب

آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_




از حافظ برای ما:خوبرویان وفا ندارند

گزیده غزلیات دیوان شمس_ آخرین اشعار نویسنده




ابراز احساس /شجاعت

گزیده غزلیات دیوان شمس_




پاسخ ایران به ادعای طراحی ترور سفیر سعودی ؟

آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_




محسن یگانه:

گزیده غزلیات دیوان شمس_ آخرین اشعار نویسنده




علی (ع)میفرماید:

گزیده غزلیات دیوان شمس_ آخرین اشعار نویسنده




خاطراتی از مرحوم آمنه زنگنه دانشجوی فقید دانشگاه امیرکبیر

آخرین اشعار نویسنده گزیده غزلیات دیوان شمس_




برچسب :