خلاصه داستان و فروش خاطرات یک خون آشام 4 فصل
خرید اینترنتی سریال خاطرات یک خون آشام
4 فصل کامل سریال خاطرات یک خون آشام
4 دی وی دی بازیر نویس فارسی فرمت MKV
قابل پخش در کامپیوتر و پلیر های خانگی که با فرمت MKV سازگاری دارند
قیمت 11000 تومان
برای خرید فصلهای جداگانه از لینکهای زیر استفاده کنید:
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
خرید فصل اول 1 DVD در 22 قسمت قیمت 5000 تومان
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
خرید فصل دوم 1 DVD در 22 قسمت قیمت 4000 تومان
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
خرید فصل سوم 1 DVD در 22 قسمت قیمت 4000 تومان
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
خرید فصل چهارم 1 DVD در 23 قسمت قیمت 4000 تومان
خلاصه فصل اول سریال :
در فصل اول اين سريال استفن که يک خونآشام درنده در گذشته بوده است و اکنون توبه کرده است و حتی خون انسان نیز نمی خورد و از خون حیوانت تغذیه می کند ، به شهر جدیدی که میستیک فالتز نام دارد ميآيد و با دختري به نام الينا برخورد ميکند و عاشقش ميشود (که از قبل هدف او بوده و به خاطر او به شهر آمده)و به همين جهت جهت نزديکي به او به دبيرستان الينا ميرود و کم کم رابطه بين آن دو شکل ميگيرد اما پس از مدتي برادر استفن، ديمن سالواتوره پيدا ميشود و مشکلاتي را به وجود ميآورد که حتي منجر به اين ميشود که الينا از اين راز با خبر شود ولي او با توجه به رفتارهاي خوبي که از قبل از استفن ديدهاست منطقي برخورد ميکند و سعي ميکند با اين قضيه کنار بيايد، استفن جريان تبديل شدنش به خونآشام را در 145 سال پیش را شرح ميدهد که دختر خونآشامي به نام کاترين که همزاد الینا است و کاملا شبیه به او است سبب اين جريان بودهاست، همچنين ديمن تلاشهايي براي بازگرداني کاترين (که او نيز عاشقش بودهاست) ميکند که در طي اشتباهي تعداد زيادي خونآشام آزاد ميشوند و مشکلاتي به وجود ميآيند، در قسمتهاي مياني علت شباهت زياد الينا به کاترين مشخص ميشود و آن اين بوده که ظاهراً الينا نوه? کاترين بوده و او فرزند ناتني خانواده جان گيلبرت دانشمند بودهاست، در پايان اين فصل کاترين به شهر بازميگردد و فصل دوم شروع می شود.
خلاصه فصل دوم سریال :
پس از بازگشت کاترين او درصدد انتقام و اذيت برادران ميافتد و در
همين راستا اتفاقاتي ميافتد. مشخص ميشود که کاترين از ابتدا فقط استفن
را دوست داشته و علاقهاي به ديمن ندارد و از طرفي قرنها پيش از سالواتره
ها با برادراني به نامهاي کلاوس و الايژا بودهاست که اين دو برادر نخستين
خونآشامهاي تاريخ هستند. ديمن پس از فهميدن اين موضوع که بيهوده 145 سال
در پي يافتن کاترين بودهاست او را فراموش ميکند و عاشق الينا ميشود.
کلاوس
در صدد شکستن طلسمي بر مي آيد که مدتها ذهن او را به خود مشغول کردهاست.
او براي اين کار به يک همزاد که خون انسان داشته باشد و يک خونآشام نياز
دارد و بايد مراسم قرباني کردن را انجام دهد.اما ديمن به اجبار از خون خود
به الينا ميدهد تا خون او ناخالص شود. الينا از دست ديمن ناراحت و عصباني
ميشود.در هر حال الينا تا پيش از مرگ انسان ميماند پس کلاوس او و جنا(که
توسط کلاوس تبديل به يک خون آشام شده)ويک گرگينه را براي مراسم قرباني کردن
انتخاب ميکند.ديمن در نجات جان مت و کارولاين توسظ تايلر لاک وود گرگينه
گاز گرفته ميشود.جنا در مراسم قرباني کردن ميميرد اما جان (پدر واقعي
الينا) با فدا کردن خود الينا را نجات ميدهد.ديمن که گرگينه او را گاز
گرفتهاست به زودي ميميرد.پس پيش الينا ميرود تا از او طلب بخشش کند اما
الينا به او ميگويد که شايد به زمان زيادي نياز داشته باشد.ديمن به خانه
ميرود و با دراوردن حلقه اش به مقابل افتاب ميرود تا خودکشي کند.استفن به
موقع سر ميرسد و مانع او ميشود و با زنداني کردن ديمن در پي پيدا کردن
راه درمان ميگردد.جرمي گيلبرت که مدتي پيش مرده بود هم توسط باني (دوست
دختر جديدش)که جادوگر است به دنيا باز ميگردد.الينا متوجه زخمي شدن ديمن
ميشود و پشيمان و ناراحت از ديمن در حال مرگ مراقبت ميکند.استفن هم با
کلاوس معامله ميکند که در صورت دادن پادزهر به ديمن هرکاري او بخواهد
انجام ميدهد.کلاوس او را وادار به خوردن مقدار زيادي خون ميکند و از او
ميخواهد که به دنبال او شهر را ترک کند.کاترين پادزهر را براي ديمن ميبرد
و جان او را نجات ميدهد.جرمي هم با روح دو دوست دختر قبلي خود يعني آنابل
و ويکي روبرو ميشود.
خلاصه فصل سوم سریال :
کلاوس در تلاش براي ساختن ارتشي از دورگههاي خود (خونآشام و گرگينه)
است. اما هربار که يک دورگه ميسازد کمي بعد او ميميرد. استفن که تبديل به
يک خونآشام وحشي شدهاست در کمک به او دريغ نميکند. الينا سعي ميکند
همراه ديمن و آلاريک با نقشهاي استفن را نجات دهد. اما استفن به آنها
ميگويد که نميخواهد نجات پيدا کند و برگردد و اثباتش کشتن دوست ديمن اندي
است. کلاوس خواهرش ربکا را که مثل او يک خونآشام اصيل است زنده ميکند و
آنگاه به ذهن استفن نفوذ کرده و از او ميخواهد که به ياد آورد. استفن به
ياد مياورد که در سالها پيش کلاوس و خواهرش را ديده و ربکا عاشق او
شدهاست. سپس کلاوس و ربکا که در حال فرار از دست فردي بودند مجبور به جابه
جايي ميشوند و کلاوس به ذهن استفن نفوذ کرده و از او ميخواهد که او و
ربکا را فراموش کند. ربکا که دوست دارد با استفن بماند در برابر فرار با
کلاوس مقاومت ميکند و آن وقت کلاوس او را ميکشد. کلاوس متوجه? رفتار عجيب
استفن ميشود و همراه با ربکا او را بهزور به ميستيک فالز برميگرداند.
در آنجا کلاوس ميفهمد که الينا زندهاست. وي بار ديگر به ذهن استفن نفوذ
ميکند و از او ميخواهد که انسانيتش را خاموش کند. از اينجا به بعد استفن
ديگر به چيزي اهميت نميدهد و فقط به هر چه کلاوس بگويد گوش ميکند. کلاوس
تايلر را دورگه ميسازد و راه درست کردن دورگههايش را ياد ميگيرد.
کلاوس
ميفهمد که خون الينا تنها راه زنده ماندن دورگههايش است، بنابراين
نميخواهد که الينا بميرد. کاترين و جرمي، مايکل(پدر کلاوس)را پيدا ميکنند
و مايکل قصد کشتن کلاوس را دارد. الينا هم سال جديد تحصيلي را در حالي
آغاز ميکند که استفن دوباره شروع به خوردن خون انسان کرده و تايلر هم يک
جوراحساس نوکري نسبت به کلاوس پيدا کردهاست. الينا و آلاريک در جشن آغاز
سال، سعي ميکننداستفن را با گل شاه پسندفوربس زنداني کنند تا مايکل، کلاوس
را بکشد و اين اجبار ذهني کلاوس از استيفن آزاد شود. اما موفق نميشوند
چون ويکي (خواهر مت) که الآن يک روح است، به دلايلي سد راه آنها
ميشود(قبلا باني براي نجات جان جرمي، طلسمي را شکست که دروازه بين اين
دنياو دنياي ارواح باز شد و ارواح ميتوانستند در اين دنيا حضور يابند و
ويکي براي اينکه بتواند براي هميشه در اين دنيا بماند، بايد الينا را بکشد.
اما باني موفق ميشود براي هميشه دروازه را ببندد). بيهوش کنند تا بتوانند
استفن را در سلول قديمي
ديمن، آلاريک و الينا محل زندگي(يک غار
قديمي) مايکل و خانواده اش را پيدا ميکنند که داستان زندگي و چگونه تبديل
شدن مايکل و خانواده اش در آنجا نقاشي شده. آلاريک، ديمن و الينا پس از جست
وجوي فراوان، داستان زندگي آنها را ميفهمند. مايکل فرزندان خود را به خون
آشام تبديل کرد تا ديگر آسيب پذير نباشند، اما کلاوس با کشتن مادرشان،
باعث ميشود که خانواده از هم فرو بپاشد. کشتن مادرشان را به گردن مايکل
مياندازد و با اين کار ربکا(خواهرش) و الايژا(بزرگترين برادرش) را با خود
متحد ميکند.(بعدها به دلايلي الايژا از کلاوس جدا ميشود)
حال که
الينا تقريبا همه چيز را ميداند، به پيش ربکا ميرود و داستان را از زبان
او ميشنود. اما کلاوس به ربکا در مورد کشتن مادرشان دروغ گفته بود و ربکا
با شنيدن اينکه کلاوس، مادرشان را کشته خشمگين ميشود. از طرفي مايکل(که
توسط کاترين زنده شده) با استفن و ديمن آشنا ميشود و درصدد کشتن کلاوس
هستند و ربکا هم با آنها متحد ميشود و با نقشهاي زيرکانه کلاوس را به شهر
ميستيک فالز برميگردانند... . سلاحي که با آن ميتوان کلاوس را کشت، مايکل
به ديمن داده بود تا ديمن او را بکشد، اما کاترين يک چيز خيلي خيلي مهم را
ميفهمد و آن را به استفن ميگويد. اگر ديمن کلاوس را مي گشت دورگه هاي
کلاوس دستور داشتند که ديمن را بکشند ... استفن وقتي اين موضوع را ميفهمد،
جلوي ديمن را ميگيرد(يعني اينکه انسانيت استفن دوباره روشن شده) و کلاوس
هم از اين موقعيت، استفاده کرده و مايکل را ميکشد.
اما ديمن و
الينا فکر ميکنند که استفن براي آزادي ذهني خود، جلوي کشتن کلاوس را
گرفتهاست. حال که استفن آزادي خود را بهدست آورده، تمام خانواده? کلاوس
(که در تابوت هستند) را ميدزدد و قصد انتقام از کلاوس را دارد. بعداً
استفن متوجه ميشود که يک تابوت افسون شده و در آن به هيچ وجه باز
نميشوند(مادر کلاوس هست که از تابوت بيرون ميايد و وانمود ميکند کلاوس را
هنوز دو ست دارد ولي در اصل قصد کشتن کلاوس را دارد که کلاوس ميفهمد و
مادر کلاوس فرار ميکند) در ضمن استفن از کلاوس ميخواهد که دورگههايش را
از شهر خارج کند وگرنه الينا را به خونآشام تبديل ميکند . پس از تمام اين
اتفاقات استفن آرام تر شده و رابطه اش نيز با الينا خوب شده اما در قسمت
?? ديمن مي فهمد به جز آن سلاحي که پدر کلاوس داشت (و نابود شد) سلاحي ديگر
نيز وجود دارد که در زير پل شهر پنهان شده است. ولي ربکا قبل از ديمن جاي
آن را مي فهمد و تمام آن سلاح ها را نابود مي کند اما غافل از اين است که
ديمن از او باهوش تر است زيرا ديمن مي فهمد که چوپ تابلوهاي قديم شهر نيز
از اين سلاح ساخته شده است. او پس از جمع آوري تابلوها آن ها را نزد استفن
مي برد وقسمت ?? با اين جمله تمام مي شود: بريم چند تا اصيل بکشيم. در قسمت
18 الاريک.ديمن و استيفن شروع به ساختن سلاح از چوب درخت بلوط سفيد براي
کشتن اصيل ها هستند و اکنون الينا.الاريک.استيفن.ديمن.کارولاين و مت هر کدم
يک صلاح براي کشتن اصيل ها دارند. کلاوس برادرش فين را مجبور ميکند تا با
او به مستيک فالز بيايد تا يک جادوگر (مادر باني و جرمي رو تحديد کرد و
باني اين کارو براش انجام ميده) افسون استر که اون ها رو به هم متصل کرده
باطل که ربکا در اين کار به کلاوس کمک ميکند.ديمن. استيفن . الينا .
کارولاين و مت نقشه اي براي کشتن کلاوس دارند .اگر يکي از اصيل ها بميرد
بقيه هم ميميرند. فين حاضر به همکاري با کلاوس نشد ولي کلاوس با سيج(عشق
فين)اون رو راضي به همکاري ميکنه.ربکا براي انتقام از ديمن به خاطر کاري که
باهاش کرد اون رو شکنجه ميده . الينا از بودن فين و سيج توي مستيک فالز
باخبر ميشه. طبق نقشه اگر يکي از اصيل ها ميمرد بقيه هم ميمردند ولي باني
طلسم رو قبل از اينکه استيفن و مت و الينا فين رو بکشن شکست.با ني ديمن رو
در حال شکنجه ميبينه ولي حاضر به نجات دادنش نميشه و موضوع رو به الينا
ميگه. سيج براي انتقام فين به سراغ استيفن ميره ولي چون نصل خونيش به فين
متصل بوده(فين تبديلش کرده بوده)ميميره و اون ها از اينجا ميفهمن که اگه
کلاوس رو بکشن تمام نصل خوني اون هم ميميرند. دقيق نميدونستند نصل خوني
آنها به کدام اصيل متصل ميشه. استيفن پيش کلاوس ميره و چوب ها رو با ديمن
معامله ميکنه ولي 2تا از چوب ها نبودن و يکي از اون ها رو ضمير ناخود آگاه
الاريک پنهان کرده بوده.
خلاصه فصل چهارم
داستان فصل چهار از این قراره که الینا به عنوان خون آشام فیلم رو شروع می کنه و حالا شده یکی از خون آشام های میستیک فالتز.یه طرفه داستان مربوط میشه به رابطه ی جدیده النا و دیمون که از این قراره : طبق قانونه خون آشاما هر کسی که قبل از تبدیلش به خون آشام شدن به یک نفر حتی یه کم علاقه داشته باشه و توسط همون فرد که یکم بهش علاقه داری تبدیل به خون آشام بشه بینه اون دوتا پیمان بندگی یا پیمان نوکری به وجود میاد یعنی اونی که طرف رو تبدیل به خون آشام کرده هر چی به اون بگه باید گوش کنه یعنی دسته خودش نیست.حالا این میشه داستانه الینه و دیمن که الینه شده بنده و نوکره دیمن.اوله داستان معلوم نمی کنه.داستان با رابطه ی دیمن و الینا پیش می ره که تو قسمتای بعد استفان و کارولاین به این موضوع شک می کنن که یکم تحقیق می کنن که می بینن بله پیمان نوکری در میونه.یکی از موضوع های مشکوک این بود که اولای فیلم دیمن به النا میگه تو باید از شاهرگ خون بنوشی و وقتی اینا و استفان میرن که از کیسه خون بخورن متوجه میشن که النا هر چی از کیسه خون میخوره برگردون میکنه ... خودتون میدونید دیگه...بعد میرن به دیمن میگن که یه بار به النه بگه که از کیسه خون بخوره تا به همه ثابت بشه که این پیمان نوکری راسته یا دروغ.خلاصه دیمن بهش میگه و اونم راحت میخوره و دیگه برگردون نمیکنه.این موضوع را که دیمن میفهمه فشاره بدی روی اون وارد میشه.
در طرف دیگر یک شکارچی خون آشام به شهر وارد می شود که فیلم داستان شکارچیان خون آشام را به این صورت بیان کرده است:که در قدیم یه جادوگر 5 شکارچی را جادو می کند که وظیفه آنها کشتن شکارچی است و هر چه خون آشام بکشن خالکوبی ای روی بدن آنها گسترش میابد که تنها خود شکارچی و نوادگان آنها می توانند آنها را ببینند.که رخداد مهم فیلم رخ میدهد .جرمی گیلبرت خالکوبی مرد شکارچی را می بیند ، یعنی جرمی هم یکی از نوادگان 5 شکارچی است .طی حادثه ای النا شکارچی را می کشد و جرمی نیز با کشتن اولین خون آشام خود به کمک استفان جای یکی از 5 شکارچی را می گیرد.البته ناگفته نماند که نفرینی روی شکارچی ها هست که هر کس اونا رو بکشه فرده قاتل به جنون کشیده می شود و سعی به خودکشی دارد.این بلا سره النا می آید و تنها راه درمان آن این است که جرمی با کشتن اولین شکارچیه خود جای یکی از 5 شکارچی را بگیرد و النا رو نیز از نفرین شکارچی خلاص کند که موفق می شود.
جرمی با شکارچی شدنش قدرت او نیز بیشتر شده است و اینکه حس ناخودآگاهی در حال کنترل او است که میل کشتن او را به هر خون آشامی ذوق می دهد و با کشتن هر خون آشام میل قبلی گسترش می یابد که همین امر باعث می شود که چندین بار دست به کشتن النا بزند که به هر صورت موفق نمیشود.در قسمتهای بعد این موضوع توسط بانی و دکتر شین شخص جدید،رفع می شود.در حالی که استفان و دیمن از اتفاقاته پیش آمده رنج میبرن و به دنبال راهی هستند که النا را دوباره تبدیل به انسان کنند متو جه می شوند دارویی وجود دارد که دو هزار ساله پیش توسطه جادوگری به نام کاتسیا در خاک دفن شده است که داستان آن به این صورت است : سایلاس یک جادوگر بوده است که چون عاشق دختری بوده است و تصمیم می گیرد که با او نتا ابد زندگی کند ،با کمک دوستش کاتسیا دارویی می سازند که با خوردن آن هر دوی آنها ابدی می شوند.سایلاس دارو را می خورد و ابدی می شود و قصد دارد که آن را به معشوقه اش بدهد که کاتسیا این جریان را می فهمد و معشوقه سایلاس را می کشد .وقتی سایلاس می فهمد که بدونه معشوقه اش تنها به ابدیت محکوم است داریی می سازد برای ضد ابدی شدن که همان دارویی هست که هم اکنون گروه ومپایر به دنبالش هستند،کاتسیا این موضوع را نیز می فهمد و قبل از استفاده ی سایلاس از دارو او را جادو می کند و او را در زیر قاری همراه با دارویش دفن می کند.که خالکوبی 5 شکارچی طرح نقشه ی دارو و جای مدفون سایلاس می باشد.
با این موضوع بین همه تفرق به وجود می آید و هرکسی به دنبال دارو می گردد.دیمن شروع می کند به آموزش جرمی برای کشتن خون آشامای جدید.کلاوس خون آشامای جدید درست می کند و به آنها تلقین می کند که به جرمی حمله کنند تا جرمی برای دفاع از خود آنها را بکشد که متاسفانه کول برادر کلاوس وارد داستان شده است و به خاطر ترسی که از سایلاس دارد سعی به جلوگیری از نقشه های همه دارد.که مثال خون آشامها را خود می کشد تا نزارد نشانه جرمی گسترش پیدا کند.چون کول شنیده است که اگر سایلاس بیدار شود روی زمین جهنم به پا می کند.
وقتی النا متوجه می شود که نشان جرمی به این راحتی ها گسترش نمیابد با نقشه ای زیرکانه کول را که یک خون آشام هزار ساله است را توسط جرمی با چوب بلوط سفید می کشند که این کار باعث میشود که هم کول و هم تمام خون آشامانی که کول ساخته است کشته شوند که تعداد آنها تا ماه می رسند.یعنی بسیار زیادند.این عمل باعث می شود که به طور ناگهانی نشان جرمی کامل شود.حال همه به دنبال دارو به صورت گروهی به جزیره ای وارد شده اند.
در جنگل اتفاقاته زیادی می افتد از جمله خیانت دکتر شین به گروه و پدیدار شدن یکی دیگر از 5 شکارچی که وظیفه ی خود را بیدار کردن و کشتن سایلاس می داند..در همین حین متوجه می شوند که دارو فقط برای یک قلب ایت.یعنی فقط می تواند یک نفر را به انسان تبدیل کند.این در حالتی است که همه از جمله ربکا خواهر کلاوس - استفان - النا - دیمن به امید انسان شدن و خوردن دارو به جزیره آمده اند.که وقتی ربکا این موضوع را می فهمد به نحوی به گروه خیانت می کند. :
جرمی و بانی مقبره سایلاس را پیدا می کنند و قصد به در آوردن دارو از دست سایلاس دارند که متوجه می شوند بدونه بیدار کردن او این امر امکان پذیر نیست.
در قسمت 14 کاترین دوباره وارد داستان میشود و در قالب النا می آید که به جرمی کمک کند که برعکس میشود .معلوم میشود که خون سایلاس را بیدار می کند.کاترین گردن جرمی را گاز میگیرد و تا آخرین قطره ی خون او به سایلاس میدهد.سایلاس بیدار میشود و گردن جرمی را میشکند.درست است جرمی در قسمت 14 می میرد و زنده شدن دوباره ی آن تا قسمتای بعدی معلوم نیست.
خرید پستی سریال خاطرات یک خون آشام
ـــــــــــــــــــــــــ
مطالب مشابه :
دانلود قسمت 18 از فصل 5 سریال ومپایر دایریز
دانلود قسمت 18 از فصل 5 سریال دانلود قسمت 9 از فصل 5 سریال ومپایر دانلود زیرنویس
دانلود قسمت 11 از فصل 5 سریال ومپایر دایریز
دانلود قسمت 11 از فصل 5 سریال دانلود قسمت 9 از فصل 5 سریال ومپایر دانلود زیرنویس
دانلود فصل سوم سریال خاطرات یک خون آشام
دانلود فصل سوم سریال خاطرات یک خون دانلود قسمت 9 از فصل 5 سریال ومپایر زیرنویس
دانلود زیرنویس و موسیقی های متن قسمت 17 فصل 6 سریال ومپایر دایریز
دانلود زیرنویس قسمت 17 فصل 6 سریال ومپایر دایریز. لینک ها اضافه شد. زیرنویس انگلیسی اضافه شد.
دانلود فرینج فصل چهارم.fringe
دانلود زیرنویس فوق العاده ی میلاد دانلود قسمت 5 از فصل 4 فرینج: نسخه BOB480p با حجم کم سرور 1.
خلاصه داستان و فروش خاطرات یک خون آشام 4 فصل
خلاصه داستان و فروش خاطرات یک خون آشام 4 فصل دانلود زیرنویس فارسی فصل 5 ومپایر به
برچسب :
دانلود زیرنویس فصل 5 ومپایر