جامعه شناسی اوقات فراغت
جامعه شناسي اوقات فراغت"برنامه هاي اوقات فراغت، توليد فرهنگ مي كند<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
جامعه شناسی اوقات فراغت یکی از دروسی است که در سطح کارشناسی ارشد ارائه می شود. هدف از ارائه این درس معرفی مفاهیم اصلی واصول جامعه شناسیاوقات فراغت و آراء جامعه شناسان درباره ی فراغت وتوریسم و استفاده از آن در مطالعات فرهنگی و نیز توسعه آگاهی جامعه شناختی آنان برای فهم انتقادی اوقات فراغت ، سبک زندگی ، رفتار مصرفی و توریسم در پهنه اجتماعی مدرن وجهانی شونده است.
اوقات فراغت نزديكترين پيوند را با زندگي معنوي وفرهنگي افراد دارد. اوقاتي كه به ميل و اختيار در راه آموختن، آفريدن،پژوهش، تربيت، مشاركتهاي داوطلبانه اجتماعي، گسترش افقهايانديشه و دربسياري از عرصههاي ديگر صرف ميگردد و واضح است كه ارتباط آن با حياطمعنوي و فرهنگي جامعه تنگاتنگ است. چون فرد ميتواند در اوقات فراغت همانچيزي را كه ميپسندد انجام دهد، شخصيت نهايي خود را باز يابد و آن را ابرازكند، بنابراين قابليتهاي فرد غالبا در عرصه اوقات فراغت جلوهگر ميشود. فعاليتهاي اوقات فراغت از چنان اهميتي برخوردار است كه از آن به مثابهآيينه فرهنگ جامعه ياد ميكنند. اين مطلب به اين معني است كه چگونگيگذران اوقات فراغت افراد يك جامعه به ميزان زيادي معرف خصوصيات فرهنگيآن جامعه است.
با توجه به اهميت موضوع اوقات فراغت و بررسي آن ازلحاظ جامعه شناسي،خانم سمیه صیادی فر با دكتر سعيدي دكتراي جامعه شناسي و عضو هيات علميدانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران گفتوگويي ترتيب داده اند.
مفهوماوقات فراغت چيست؟
مفهوم عصري است. يعني در دورانهاي مختلف مفهومخاصي براي اوقات فراغت وجود دارد. بايستي مفهوم اوقات فراغت را در سهدوره اساسي تعريف كرد.
1 دوره تاريخي: كه به نظر من ميتوان آن رادوران باستاني يا دوران كهن ناميد.
2 دوره صنعتي شدن: كه به بعد ازانقلاب صنعتي باز ميگردد تا دهههاي اخير.
3 حال حاضر (جامعه فراغتي ياجامعه پر بيم): كه تحولي در مفهوم اوقات فراغت ايجاد شده كه ناشي از شكلجديد زندگي است. اوقات فراغت در هريك از اين سه دوره تعريف خاص خود رادارد.
در دوره تاريخي اوقات فراغت هم زوج كار است. اوقات فراغت دركنار كار قرار دارد و حتي ميتواند هم مفهوم آن تلقي شود. مثلا تاريخ نگارهاميگويند، در دوره باستاني، روميها بيش از 175 روز در سال را تعطيل بودهاند. آيا اين به اين معني است كه جامعه آنها مولد نبوده است؟ ولي نه اتفاقادر تعطيلات خود مولد بودهاند. از همين قضيه ما ميتوانيم در حال حاضراستفاده كنيم. ما اكنون فكر ميكنيم كه تعطيلات يعني بيهودگي. يعني زمانيكه هيچ كار مولدي در آن صورت نميگيرد. ولي اگر باز تعريفي براي اوقاتفراغت و مولد بودن داشته باشيم، مفهوم شناخته ميشود و ميتوان در اوقاتفراغت هم كار مولد انجام داد.
در دوره صنعتي اوقات فراغت درست در مقابلكار قرار دارد. يعني افراد يا در حال انجام كار هستند يا در حال انجام اوقاتفراغت.
در دوره جديد اين مفاهيم به خورده است. افراد اگر در اوقاتفراغت خود هستند، در حال و هوايكار خود نيز هستند، يا اگر در حال انجام كارخود هستند، آن حالتهاي فراغتي خود را نيز دارند. در حقيقت تداخل در كار وفراغت ايجاد شده است. به نحوي ميتوان گفت نوعي دستكاري انجام شده است. مثلا حرفهييها دوران فراغتي ندارند، چون دوران كار خودشان را به دورانفراغت نيز ميكشانند. در اينجا ديگر نميتوان تعريف خاصي براي اوقات فراغتقايل شد. چون نوعي تداخل و همپوشاني بين كار و اوقات فراغت ايجاد شدهاست. در حقيقت در دوره سوم افراد نگرانيهايي دارند كه در اين دوره بافراغ بال اوقات فراغتشان را طي نميكنند. اگرچه ما جامعه فراغتي تريداريم (امكانات، وسايل، پول، وقت بيشتر) اما نسبت به گذشتگان با دل خوشاوقات فراغت خود را طي نميكنيم، (با اينكه آنها امكانات كمتري داشتند) اينبخاطر همان نگرانيهاي دوره جديد است. افراد در هر زماني كه در حال فراغتهستند، نگران هستند. مثلا نگرانند كه اين نوشيدني كه در اوقات فراغت مصرفميكنند، براي بدنشان ضرر دارد يا نه؟ در حقيقت به واسطه اطلاعاتي كههمراه با امكانات به افراد منتقل ميشود، نگرانيهايي نيز برايآنهاايجاد ميشود، كه در دوره قبل وجود نداشته است.
پس سه دوره وجود داردكه رابطه انسان با فراغتش تعيين ميشود. در دوره اول فراغت هم زوج كاراست. در دوره دوم فراغت در مقابل كار قرار دارد و در دوره سوم فراغت با كارتداخل و همپوشاني دارد.
اصول جامعه شناسي اوقات فراغت چيست؟
مطالعاتي كه در مورد جامعه شناسي اوقات فراغت انجام شده در سه دورهمتفاوت است. بخاطر همان منفعل بودن انسان و برتريانديشههاي ماركسيستي دردوره دوم (كه اصلا جامعه شناسي از قرن 19 و 20 رشد كرد) تا ميانه 1950 اصلابررسيهاي جامعه شناسي اوقات فراغت، بيهوده تلقي ميشده است. بطور مثال،اصلا مجلات و روزنامهها و... در مورد جامعه شناسي اوقات فراغت وجود نداشتهاست و بطور خيلي نادر در مجلات مربوط به جامعه شناسي، مقالاتي در مورداوقات فراغت نيز موجود بوده است. اساسا گفته ميشده است، مسائل رو بناييشايسته تحقيق نيست. اينكه ما در مورد چرت زدن با استراحت كسي در اوقاتفراغت تحقيق انجام دهيم، اصلا جاي بررسي نداشته و بيهوده است.( بخاطرتسلطانديشههاي ماركسيستي و سوسياليستي بر نظريات جامعه شناسي )اما از دهه 1960 به بعد كه مكتب نئوفرانكفورتي و نظريه انتقادي اجتماعي مطرح شد آدورنونظر جالبي در اين زمينه دارد كه ميگويد: اين نظام سرمايه داري است كهافراد را به سمت فراغتهايي هدايت ميكند اوقات افراد را دستكاري ميكندآنها چه فراغتي داشته باشند كه خود آن صنعت ميپذيرد. بر همين اساس،گروههاي گردشگري، صنعت توريسم و گذران اوقات فراغت شكل گرفت.
همين مفهوم اوقات فراغت يعني ابتدا خلق محصول ميكنيد، و بعد از آن احتياج داريد براي خلق محصول دوران فراغتيداشته باشيد تا بتوانيد بعد خوب در خدمت صنعت قرار بگيريد. بايد به نكتهيينيز اشاره كنم كه در اوايل دوره صنعتي شدن، روشنفكران آنچه كه در قبلميگذشته است كار غيرمولدي ميدانستهاند و اين باعث ميشده است كه هرامري را كه به فراغت و رفاه بيشتر (از كار دور شدن) بيانجامد ، نفي كنند. اين مساله نقدهاي فرانكفورتيها را تقويت ميكرده است. اينكه شما ميبينيدكه بتدريج دنياي امروز اجازه وجود فراغت را ميدهد هم به علت جنبشهايكارگري است و هم به علت شكست و در بن بست قرار گرفتن نظامهاي توليدياست.
در گذشته مطالعات اوقات فراغت در مورد خود اوقات فراغت نبودهاست. مطالعات روانشناسي، جامعه شناسي و مطالعات ديگر حوزهها بوده كهاوقات فراغت افراد را بر حسب تئوريهايي كه داشتند مورد بررسي قرار ميدادند. مثلا يكي از ويژگيهاي مشخص كردن طبقه افراد، اوقات فراغتشان بوده است. مثلاميگفتند كه كساني كه براي شنيدن موسيقي كلاسيك به كنسرت ميروند، ازطبقه بالا هستند. پس به اوقات فراغت از آن جنبه پرداخته ميشده كهتئوريهاي موجود اثبات شود. مثلا يك روانشناس براي اينكه فرد و رفتار او رابشناسد، اوقات فراغت او را بررسي ميكرده است. چقدر ميخوابي؟پس گرفتارافسردگي هستي! چقدر كتاب ميخواني؟ يا چه نوع كتابهايي ميخواني و .. پسبه خود اوقات فراغت پرداخته نميشده است. ولي در اين دوره به خود اوقاتفراغت پرداخته و آن را مورد بررسي قرار ميدهند. اين مساله موضوع بسياراصلي در مطالعات فرهنگي است. پس ميبينيم كه در دوره سوم، تئوريهاياوقات فراغت در حال شكل گيري است. مثلا تعطيلات مورد بررسي قرار گرفته وبر اساس آن فرهنگ افراد تشخيص داده ميشود. البته در حال حاضر نميشود، براساس اوقات فراغت، طبقه افراد را تشخيص داد. چون ديگر قشر بندي و گروهبندي اجتماعي بر حسب اوقات فراغت، صورت نميگيرد. مثلا ديگر حتي طبقاتپايين تر هم به كنسرت موسيقي ميروند يا به نقاشي علاقهمند هستند.
ياميتوانيد آدمي را پيدا كنيد كه به سينما بسيار علاقهمند است و در دورترين ومحرومترين نقطه هم زندگي ميكند. اتفاقا تحقيقات اقتصادي نشان ميدهد،ميزان كشش اقتصادي به كالاهاي فرهنگي در بعضي از شهرهاي ايران، كه حتيسينما هم ندارند، خيلي بالاست. يعني اگر صد در صد حقوقشان افزايش پيدا كند، 40 درصد گرايش به سينما و... افزايش مييابد. پس تصور مدرن در همه جا آمدهاست. پس مطالعات اوقات فراغت در حال شكل گيري است. مثلا با بررسيتعطيلات يا بررسي رفتارهاي افراد در فراغت، الگوهاي فراغت جامعه تعيينميشود. به همين دليل است كه ميگوييم جامعه كنوني جامعه فراغتي است،چرا كه ويژگي آن فراغت است و از روي نحوه اوقات فراغت ميتوان گفت،جامعه سنتي، صنعتي و... است. يا بطور كلي چه جور جامعهيي است. همچنينالگوهاي فراغت در خانه( خانه محور) بيرون از خانه و... تعيين ميشود.
پيشينه تاريخي گذران اوقات فراغت در ايران چگونه بوده است؟
درايران اين پيشينه به همان سه دورهيي كه ذكر شد،بر ميگردد. نكتهيي كهبايد بگويم اين است كه كشور ما از ساير كشورها مستثنا نيست. مثلا اگر بهنحوه بازيهايي كه بچههاي ايراني در دورههاي مختلف داشتند، توجه كنيم،ميبينيم كه اين بازيها در كشورهاي مختلف تقريبا يكسان هستند. مثلا فرض كنيداگر بچههاي ايراني 6050 سال پيش تيله بازي ميكردند، بچههاي كارگرانانگلستان هم همين بازي را داشتند. ولي ممكن است نوع بازيها با توجه بهمحلات و نقاط بومي فرق داشته باشد. البته اينكه افراد بر اساس بازيهااجتماعي ميشدند و اين بازيها به افراد نحوه رفتار، منش و كردار را نشانميداد، چيزي است كه مربوط به دورههاي گذشته است. براي همين هم هر قدربه گذشته بر ميگرديم، ميزان اوقات فراغت افراد (به معني وقت آزاد)، خيليبيشتر است. در روم حتي نقل شده است كه 175 روز در سال تعطيل بوده است وافراد سعي ميكردند بيشتر روزهاي غيرتعطيل را نيز، تعطيل كرده و به بازيبپردازند. اين بازيها در اشكال مختلف بوده و معاني مختلفي نيز داشتهاند.
پس در گذشته در ايران نيز تعطيلات نوعي كار فرهنگي و توليد فرهنگيمحسوب ميشده است.
اوقات فراغت درشكلگيري سبكهاي زندگي جوانان چه تاثيري دارد؟
اين مساله بسيار مهماست. يكي از ويژگيهايي كه در حال حاضر دوره جديد را با آن مشخص ميكنند،سبكهاي زندگي است. سبك زندگي در حقيقت نشان دهنده ارزشها، هنجارها،خواستهها، تمايلات و... هر فرد است. در حال حاضر افراد هويت اجتماعي خود رااز طريق سبكهاي زندگي خود نشان ميدهند. در گذشته براي شناسايي هويتاجتماعي فرد، بايد ابتدا طبقه او را تشخيص ميداديم. الان اگر بخواهيم هويتفرد را بشناسيم، بايد سبك زندگي او را بشناسيم. از سوي ديگر بايد اشاره كرد،اوقات فراغت هر فردي متناسب با سبك زندگي اوستدر حقيقت ما ميتوانيم بگوييم، اوقات فراغتو سبك زندگي به هم مربوط بوده و در هم تنيده شدهاند. در حال حاضر اگربخواهيم اوقات فراغت را بررسي كنيم، بايد ابتدا سبك زندگي را مورد بررسيقرار دهيم. سبكهاي زندگي نوعي ويژگيمی دانند كه گفته ميشود، خود استهزاكننده هستند. مثلا اگر قبلا كسي به يك كنسرت ميرفت، هويت طبقاتي خود رانشان ميداد و جزو طبقات بالا محسوب ميشد يا اگر كسي به تماشاي مسابقاتفوتبال ميرفت، طبقه او طبقه كارگر محسوب ميشد. اما در حال حاضر چون افراداز هويت طبقاتي خودشان فاصله گرفتهاند، پس اين امور نميتواند نشان دهندهطبقه آنها باشد. حتي لباس نيز در قبل نشان دهنده طبقه افراد بود، ولياكنون، همه اين تقسيم بنديها به هم خورده است. پس در حال حاضر با سبكزندگي است كه طبقه افراد تعيين ميشود و همچنين سبك زندگي بر روي نوعاوقات فراغت افراد تاثير ميگذارد.
در حقيقت، در حال حاضر نميتوان ازكسي پرسيد كه نوع اوقات فراغت شما چيست؟پس طبقه شما يعني اين يا سبكزندگي شما يعني آن. برعكس اين قضيه خيلي صادق است، يعني ميتوان از فردپرسيد كه سبك زندگي شما چيست؟پس ميتوان حدس زد كه نوع فراغت شما كداماست يا اينكه شما به كدام طبقه تعلق داريد.
آيا «كاري نكردن»، «پرسه زدن»، «تنها بودن براي فكركردن» يا «سخن گفتن با دوستان»، به عنوان بخش خيلي بزرگي از اوقات فراغتجوانان، زيان آور است؟
من در مورد زيان آوري اين قضيه، ترديد دارم. بگذاريد مثالي برايتان بزنم. ما در حال حاضر وارد جامعه مصرفي شدهايم. اينجامعه مصرفي ما را به سمت توليد بعضي از كالاها ميبرد. بنابراين شهر گسترشيافته و حوزههاي خريد، پاساژها و مراكز خريد نيز شكل ميگيرد. اين مراكز،حوزههاي ناشناختهيي را به وجود ميآورد كه افراد سعي ميكنند در اينحوزهها خود را ارضا كنند. مثلا فرض كنيد فردي كه در مراكز محلي خريد ميكرده،چون در مقابل چشم آشنايان بود، بيشتر لذت ميبرد تا اينكه به مركز خريدبزرگي در مركز شهر مراجعه كند. از اين جهت هيچ آسيبي وجود ندارد و آسيبي نيزايجاد نميكند. در اين مورد پرسه زدن حتي به آزاد كردن نيروهاي يك فرد نيزكمك ميكند.
از طرف ديگر جلوي اين قضيه را نميتوانيم بگيريم، چونحوزههاي مصرف در حال گسترش است و دايما خط و خطوطها و فضاهاي بيشتري بهوجود ميآورد. در حقيقت با اين كار مسيرهاي مشخصي ايجاد ميشود تا افراد درآنها قرار گيرند و به تخليه انرژي بپردازند. پس اينكه مراكز خريد بزرگي ايجادكنيم كه در آنها، كتابفروشي، سينما، باشگاه، استخر و ... موجود باشد، و افراد 5ساعت از وقت روزانه خود را به گردش در اين مركز بپردازند، امري آسيبي بهنظر نميرسد. به نظر من تكرار و وسواس يك امر جنبه آسيبي ايجاد ميكند. مثلااعتياد به دوستي نداشتن، اعتياد به همراهي هميشگي دوستان، به حدي كه فردرا از حوزههاي ديگر مثل كار و خانواده دور كند. البته به اين نكته نيز بايدتوجه داشت كه دستگاههاي جديد يا دنياي جديد الكترونيكي ممكن است خيلي بهاين مساله دامن زده باشد.
به نظر من، جامعه بايد به سمت تكثر اوقاتفراغت برود. يعني فقط اين نباشد كه فرد يك نوع اوقات فراغت داشته باشد. مهم اين است كه ما در اوقات فراغت نوعي تعادل و تنوع ايجاد كنيم، البتهداشتن امكانات نيز در اجراي اين ايده بسيار ضروري است.
در جامعه مابيكاري زياد است و يكي از پديدههاي بيكاري اين است كه اوقات فراغت مولدافرادرا از بين ميبرد. ممكن است شما وقتي كار ميكنيد، با خود بگوييد: خبالان بهتر است 2 ساعت هم به استخر بروم ولي يك آدم بيكار هيچ تمايلي بهحضور در استخر نداشته باشد. اتفاقا وظيفه دولت در اينجا تنها اين نيست كهبراي بيكاران موقعيت كاري ايجاد كند. ممكن است بهتر اين باشد كه از طريقايجاد اماكني چون استخر، ميادين ورزشي و جاهايي كه افراد بتوانند به نوعيتواناييهايشان را نشان دهند و درعين حال اوقات فراغت خود را نيز بگذرانند،فرد را براي كار نيز آماده كرد. مثلا فرد بيكاري كه شروع به ورزش ميكند وبراي رسيدن به قهرماني تلاش ميكند، از طريق همين جدي بودن در ورزش، جديبودن دنبال كار را نيز پيگيري ميكند. در اين مرحله، فرد از اوقات فراغت بهسمت كار ميرود. در حقيقت با استفاده از صفت فراغتي بودن جامعه وبرنامهريزي در اين زمينه، به سمت موفقيت در حيطه كار نيز حركت ميكنيم.
.
آيا با تجزيه وتحليل فعاليتهاي اوقات فراغت در دوره نوجواني و جواني افراد، ميتوانيم درمورد نوع زندگي آنها در آينده (يعني اينكه چگونه درباره طرز زندگي خودتصميم گيري ميكنند)، اظهار نظر كنيم؟
بله. به نظر من ميتوانيم از روينوع گذران اوقات فراغت فرد، رفتار و سبك زندگي او را حدس بزنيم. حتي بامشخص كردن رفتار افراد، ميتوانيم الگوهاي رفتاري جامعه را مشخص كنيم وبگوييم جامعه به كدام سمت در حال حركت است. و اينجاست كه برنامهريزيبسيار مهم واقع شده و به نوعي تعيين كننده سرنوشت و نوع تصميمگيريآينده جامعه است. در حقيقت ميتوان با تجزيه و تحليل رفتارهاي فراغتيافراد و برنامهريزي براي تغيير آنها الگوهاي فراغتي آينده را مشخص كرد. البته امر اوقات فراغت يك امر فرابخشي است. يعني قطعا با مسائل اقتصادي،فرهنگي و... در ارتباط روبرو هستيم. يعني برنامهريزي براي اوقات فراغتجوانان محدود به يك حيطه و يك بخش نيست. و موضوع فراغت، موضوعي چند رشتهاست. پس در حوزههاي سياستگذاري براي اوقات فراغت به حضور متخصصانروانشناسي، اقتصاد، فلسفه، اخلاق، جامعه شناسي و ... نياز است.
در حقيقتبه قضيه اوقات فراغت بايد با ديدي كلان نگريسته شده و از سطحي نگري دوريكرد.
مطالب مشابه :
جامعه شناسی اوقات فراغت
جامعه شناسي اوقات فراغت"برنامه هاي اوقات فراغت، توليد فرهنگ مي كند
اوقات فراغت
روان شناسی - اوقات فراغت به اعتقاد جامعه شناسان فراغت تجربه ای است که فرد هنگام رهایی از
کنگره ملی اوقات فراغت و سبک زندگی در شیراز آغاز به کار کرد
کنگره ملی اوقات فراغت و سبک زندگی با حضور دست اندرکاران وزارت ورزش و جوانان و اداره کل سراسر
عنوان: تأثیر دوره های آموزشی حین اوقات فراغت بر انگیزه پیشرفت و عزت نفس دانش آموزان پسر پایه سوم دبی
جامعه شناسی انحرافات (آسیب شناسی اجتماعی - عنوان: تأثیر دوره های آموزشی حین اوقات فراغت بر
مفهوم اوقات فراغت در علوم اجتماعی Leisure Time
برچسبها: اوقات فراغت, جامعه شناسی اوقات فراغت, فراغت
مفهوم اوقات فراغت
• جامعه شناسی اوقات فراغت
نقش اوقات فراغت در تکامل فردی و سلامت اجتماعی
مفهوم شناسی اوقات فراغت. از این رو، بهره برداری شایسته از زمان های فراغت، جامعه را به سوی
برچسب :
جامعه شناسی اوقات فراغت