مقدمه ای بر دیالوگ نویسی / بیژن کیا
دیالوگ چیست؟
ديالوگ در حقيقت مکالمه دونفره اي است و ساختار آن را کلام تشکيل مي دهد. کلام معرف شخصيت هاي نمايش و وقايع و اتفاقات هم چنين پيش برنده متن نمايشي است.
تفاوت مکالمه و گفتگو:
به صحبت های رد و بدل شده میان دو نفر که هیچ کاربردی در داستان نداشته باشد «مکالمه» می گویند نه «گفتگو».
برای فهم بهتر تفاوت میان دیالوگ و مکالمه خوب است بدانیم که در زبان انگلیسی دو واژهی دیالوگ (Dialogue) و کانورسیشن (Conversation) وجود دارد که تقریباً به یک معنی هستند اما از نظر نویسندگان مفهوم جداگانهای دارند.
منظور از «مکالمه»، صحبتهای روزمره میان ما انسانهاست. صحبتهایی که هر روز میان ما رد و بدل میشود و نباید در داستان ـ به ویژه داستان کوتاه ـ جایی داشته باشد.
نقش دیالوگ در آثار نمایشی:
«گفتگو» یا «دیالوگ» که یکی از مهمترین عناصر داستان است به صورت صحبت میان «شخصیتها»ی داستان تعریف میشود. این عنصر مهمترین وسیله برای «شخصیت پردازی» و یکی از کلیدیترین ابزارهای نویسنده برای پیشبرد «خط طرح» است. شخصیت پردازی یکی از مهم ترین جنبه های فیلم نامه نویسی است ، آنقدر مهم که حتی برخی فیلم ها بدون برخورداری از ماجرا و قصه خاصی تنها از طریق شخصیت پردازی و همذات پنداری تماشاگر با او فیلم نامه را پیش می برند. باید توجه داشت که سینما اول یک رسانه تصویری و بعد یک رسانه صوتی است. دیالوگ لازم و حیاتی است اما نباید در دیالوگ نویسی حتی کوچکترین احساسات را به تماشاگر گوشزد کرد. اگر فضاسازی ، بازی ها و فیلم نامه قوی باشد ، تماشاگر به خوبی حس صحنه را درک می کند و دیگر نیازی به دیالوگ های کشدار و طولانی نیست. در واقع با توجه به ماهیت و ویژگی های شخصیت ها باید دیالوگ ها را نوشت و تا حد ممکن از دیالوگهای موجز و پر عمق استفاده کرد البته منظور ثقیل و سنگین نیست. بنابراین می توان سه ویژگی برای یک دیالوگ مناسب ذکر کرد : خلاصه گفتن ، صحیح گفتن و عدم توضیح واضحات. به كارگيري درست گفتگو (يا به كارگيري غلط آن) در مؤثر واقع شدن داستان نقش تعيين كنندهاي دارد. اگر خوب از آن استفاده نشود، نتيجه رضايتبخشي نخواهيم گرفت.
استفاده از علایم نگارشی:
استفاده ی درست از علایم نگارشی در هنگام نوشتن یک مکالمه هنری است که هر نویسنده ی خوش قلمی باید با آن به خوبی آشنا باشد. چرا که نه تنها به فهم بهتر خواننده از مکالمه کمک می کند، «فرم» و «فضا»ی داستان را از یکنواختی خارج می سازد. معمولا نویسندگان از دو شیوه ی نگارشی «توامان» در دیالوگ استفاده می کنند:
• فعل نقل + دو نقطه(:) و کوتیشن باز («)+ دیالوگ + علامت نگارشی متناسب با دیالوگ + کوتیشن بسته (»)• و نیز خط تیره (ـ)
که استفاده از خط تیره (ـ) در نوشتن گفتگو یکی از روشهای مرسوم و جا افتاده است اما باید به این نکته توجه داشت که در نگارش داستان از این رسم الخط، به جا استفاده کرد. در صحنهای که بیشتر از 2 نفر در آن حضور دارند، استفاده از این روش ـ حتی اگر خواننده بتواند حدس بزند که چه کسی سخن میگوید ـ صحیح به نظر نمیرسد. همچنین معمولا در گفتگوی دو نفره هم اولین دیالوگ هر شخصیت را با خط تیره آغاز نمی کنند تا خواننده ابتدا بفهمد چه کسی شروع کننده ی دیالوگ است مگر آنکه به دلیل اتفاقات رخ داده یا فضای داستان این موضوع برای خواننده روشن باشد.
بعضی از نویسندگان تازه کار با استفاده از علایم مختلف سعی میکنند گفتگوهای میان چند نفر را با این روش بنگارند. مثلاً برای نفر اول خط تیره (ـ)، برای نفر دوم علامت به علاوه (+)، برای نفر سوم ستاره (*)، و... استفاده میکنند. این روش نیز در سجاوندی هیچ زبانی جایی ندارد و مردود است. بنا بر این، روش مناسب در نگارش گفتگوهای میان بیش از 2 نفر در داستان، استفاده از نام و جمله بندیهای کامل است.
ویژگیهای کلی و عمومی دیالوگ نمایشی:
شخصیت ها را معرفی کند
انتقال اطلاعات ( به شکل غیر مستقیم )به مخاطب
رو به جلو باشد و داستان را پیش ببرد
در راستاي نمايش حرکت کند
گفتار بايد متناسب با شخصيت و ويژگي هاي باشد
حس انتظار در مخاطب را زنده نگه دارد.
سطوح مختلف دیالوگ نویسی:
1- سطح اول(مقدماتی):
در این سطح دیالوگ ها از مکالمه فاصله گرفته و ضمن برخورداری از واقع نمائی عمدتا" سه وظیفه را بعهده دارند. 1- انتقال اطلاعات به خواننده(غیر مستقیم)2- شخصیت پردازی3- پیشبرد داستان
«مکالمه»
- سلام.
- سلام.
- چه خبر؟
- هیچی، سلامتی، شما چه خبر؟
- ممنون. ما هم بد نیستیم.
«گفتگو»
- سلام
- گیرم که علیک!
- چیه؟ بازم شمشیر از رو بستی اول صبحی.
- با آدمهای بیچشم و رو باید هم از رو بست!
«گفتگو» بخشی از شخصیت پردازی داستان نیز هست. فرض کنید شخص دوم میگفت: «سلام و زهر مار!» پر واضح است که در این صورت شخصیت او جور دیگری به خواننده شناسانده میشد. در عبارت «چیه؟ بازم شمشیر رو از رو بستی اول صبحی» نیز دو نکته نهفته است. یکی آنکه این عبارت سطح فرهنگی شخصیت اول را به خواننده انتقال میدهد. خواننده مطلع میشود که شخصیت اول دارای سطح تحصیلاتی است که دست کم معنی عبارت «بستن شمشیر از رو» را میداند. دیگر آنکه بخشی از «فضا پردازی» داستان با عبارت «اول صبحی» تحقق مییابد. عبارت آخر نیز به نوعی شخصیت پردازی فرد دوم است. این فرد شخصیتی نکته سنج و ظریف بین دارد که در «گفتگو»ی خود ارتباطی میان «بی چشم و رو» و «بستن شمشیر از رو» ایجاد کرده است. بنابراین، نوشتن «گفتگو» در داستان ـ به ویژه داستان کوتاه که مجالی مختصر دارد ـ جزیی از مهمترین دغدغههای هر نویسنده است و نباید با آوردن چند مکالمهی روزمره این گونه انگاشت که یک «دیالوگ» خلق شده است.
2- سطح میانی(تکمیلی):
این سبک دیالوگ نویس علاوه بر مشخصات دیالوگ های مقدماتی ویژگیهای دیگری نیز دارند.
تنش
گفتگو بايد تنش ايجاد كند تا موثر واقع شود. راحتترين شيوه بحث و جدل و مخالفت است. دو يا سه نفر مثل هم به يك موضوع نگاه نميكنند. اين به معني مسابقه فرياد يا جا خالي دادن با «بله – خير» نيست. مخالفت را ميتوان با ظرافت يا آشكارا نشان داد. گاهي مخالفت ساده ميتواند از ظرافت فراتر رفته و تبديل به خشم شود. اگرچه در ادبيات داستاني نمونه بسيار است، اما بياييد به مثالي از نويسندهاي دقت كنيم كه طي قرنها تصاوير استادانهاش ما را سرگرم كرده است: ويليام شكسپير! در رومئو و جوليت، پدر جوليت – كاپولت – را درست بعد از اين كه متوجه شده جوليت با پريس – خياطي كه پدر جوليت انتخاب كرده – ازدواج نخواهد كرد، ميبينيم. تنش اين صحنه ناشي از خشم كاپولت است
كاپولت: ... ولي زيبائيت را براي پنجشنبه آينده مهيا كن تا با پريس به كليساي سن پيتر بروي، والاّ تو را با گاري حامل زندانيان به آنجا خواهم برد. برو، اي لاشه نحيف و بيمار! اي فضول جسور! اي دخترك رنگ و رورفته!
خانم كاپولت: واه، واه! ديوانه شدهاي انگار!
جوليت: اي پدر گرامي، در مقابلت زانو ميزنم و تمنا دارم، با شكيبايي به حرفم گوش كن.
كاپولت: برو به درك! اي دخترك جسور! بدبخت نافرمان! به تو امر ميكنم، يا روز پنجشنبه در كليسا باش، يا هرگز بعد از اين به چشمان من نگاه نكن. حرف نزن. جواب مگو. دستانم، مرا به تنبيه تحريك ميكنند. خانم، گاهي فكر ميكرديم خداوند با بخشيدن فرزند يكي يكدانهاي به ما لطف كرده، اما اكنون ميفهمم كه اين يكي هم زايد است. نه نعمت بلكه نقمت نصيب ما شده. برو! اي بدبخت بيارزش!
فضا سازی
دیالوگ های تکمیلی ایفای نقش خود در فضا سازی نیز دخالت دارند.
به خدا ايمان داري؟ خدا تو جوونه ي انجيره ...خدا تو چشم پروانست وقتي از روزنه ي پيله اولين نگاهش به جهان مي افته..خدا بزرگتر از توصيف انبياست...بام ذهن ادمي حياط خانه خداست ...خدا به من نزديكه همين قدر كه تو از من دوري...
بطن و لایه
دیالوگ ها در این سطح تفسیر پذیر و چند لایه هستند.وجود بافت سمبولیک یا بهره بردن از کنایه و ایهام می تواند به خلق این نوع دیالوگ ها کمک کند
3- سطح سوم(پیشرفته):
سبک شخصی: دیالوگ های پیشرفته خصوصیاتی مخصوص به خود دارند(مثلا" ریتم، سجع خاص ، طنزو آیرونی ویژه و..) که در نهایت سبک فردی دیالوگ نویس را مشخص می کنند (مانند دیالوگ فیلم های مرحوم علی حاتمی)
مجید ظروفچی: داداش حبیب، من و تو از یه خمیریم، منتها تنورمون الاحده است. تنور تو عقدی بود، تنور من صیغه ای تیغه ای! کله ی تو شد عینهو نون تافتون، گرد... کله ی من عین نون سنگک... هه هه حالا شکر که بربری نشدیم!
سوته دلان - علی حاتمی
بازی دو گانه درسطح و عمق اثر:
گاهي، تنش مؤثر از حرفهايي كه شخصيتها ميزنند، ناشي نميشود؛ بلكه از آنچه نميگويند نشأت ميگيرد. آنچه شخصيتها پنهان ميكنند، خواننده را مستقيماً وارد صحنه ميكند، به شرطي كه خواننده بداند چه چيز مخفي نگه داشته ميشود. خواننده موضع نويسنده را دارد، واكنشها را ميبيند و قضاوت ميكند«ريموند كارور» خوب از اين تكنيك استفاده ميكند. در داستان كوتاهش به نام چيه؟ «لئو» پاي تلفن منتظر است. او زنش را پائين شهر فرستاده تا اتومبيل كروكيشان را بفروشد و تبديل به پول نقد كند: «لئو» نياز فوري به پول دارد، چون ورشكست شده است. حالا زنش از يك رستوران پايين شهر به او تلفن ميزند. زن با يك بنگاهي گاراژ اتومبيلهاي دست دوم، شام ميخورد. او اتومبيل را به همين بنگاهدار فروخته است. قرار شده بنگاهدار، زن را به خانه برساند. لئو ناراحت است، اما نميخواهد اين حس را نشان دهد:
لئو: عزيزم؟!
گوشي را روي گوش ميچسباند و چشم بسته به چپ و راست ميرود.
زن: من بايد برم. ميخواستم زنگ بزنم. به هر حال حدس ميزني چند شد؟
مرد: عزيزم؟
زن: شش و ربعي. همين جاست تو كيفم. ميگفت بازار كروكي خرابه. به نظرم ما خوششانس به دنيا اومديم.
و ميخندد: هر چي فكر ميكردم لازمه، بهش گفتم.
مرد: عزيزم؟!
زن: چيه؟
مرد: خواهش ميكنم عزيزم!
زن: گفت همدرد شمام. ولي هر چيز ديگهاي ممكن بود بگه.
و ميخندد: گفت شخصاً ترجيح ميدهم به عنوان دزد يا متجاوز دستگير بشم تا اينكه ورشكسته باشم. ولي در مجموع خيلي ماهه
مرد: بيا خونه. تاكسي بگير و بيا خونه.
آيا لئو داد زد؟ فريا كشيد يا جيغ؟ آيا به همسرش هشدار دارد كه بنگاهدار خطري براي او دارد؟ آيا نويسنده، لئو رادر حالي نشان داد كه با خشم لب به هم ميفشرد؟ نه. كارور وادارش كرد تقاضا كند و احساساتش را فقط در يك كلمه عزيزم – بريزد. ما ميدانيم او چه احساسي بايد داشته باشد. ما هم با بيقراري او دل نگرانيم. اگر لئو خشمش را فرياد زده بود، بسيار فرق ميكرد. كدام روش تنشزاتر است؟ در داستان كارور تقلاي لئو جنگي است. مضاعف جنگ با همسر، كه ظاهراً به اصرار وي واكنش نشان نميدهد. و جنگ با خود، كه ميكوشد احساس واقعياش را سركوب كند. اگر لئو خشمش را فرياد زده بود، جنگ محدود به جنگ با همسر ميشد. و لايهاي از تنش نابود ميشد. اما به هنرمندي نويسنده دقت كنيد: يك كلمه – عزيزم – بار اين همه را به دوش ميكشد.
صحنهاي كه در لايه زيرين به اجرا در ميآيد تمهيدي براي تنشزدايي است، زيرا جنگ مضاعف در صحنه وجود دارد. غالباً جنگ و درگيري مهمتر، همان است كه محدود ميشود. اما اجراي صحنه در لايه زيرين فقط وقتي مؤثر است كه هيچ چيز به بعد موكول نشود. تنش اين صحنه ناشي از تضاد بين آرامش بازيگران و ولوله رو به انفجار حال و هواي صحنه است. خطر در كمين است؛ اما شخصيتها از آن فرار نميكنند. اين تنش ناشي از دو موقعيت متضاد است.
هستی شناسی:
در اکثر این نوع دیالوگ ها هستی شناسی و جهان بینی خاص هنرمند نهفته است که در شکلی تلویحی به مخاطب عرضه می شودو به همین دلیل رنگ و بوی شعار به خود نمیگیرد. مگه ما چند بار به دنیا میآییم، مگه چند بار از دنیا میریم؟میگن درست در لحظه مرگ 21 گرم از وزن کسی که داره میمیره، کم میشه. و مگه 21 گرم چقدر ظرفیت داره؟مگه چی از ما کم میشه؟مگه چی میشه اگه ما 21 گرم از دست بدیم؟ با رفتن اون چی میشه؟ مگه چقدر ارزش داره؟ 21 گرم وزن… یک سکه پنج سنتی وزن یک مرغ مگس خوار…یه تیکه شکلات 21 گرم چقدر وزن داره؟ این 21 گرم که از ما کم میشه وزن روح ماست. واقعا 21 گرم چقدر وزن داره؟ وزن “بودن” و “هستی” ما چقدره؟
"فیلم 21 گرم"
جمع بندی:
1. دیالوگ با مکالمه تفاوت دارد
2. دیالوگ واقعیت ندارد اما واقع نماست.
3- دیالوگ یکی از نقاط کلیدی برای شخصیت پردازی است
4-دیالوگ مناسب می تواند به پیشبرد داستان کمک کند
5-. علایم نگارشی در یک دیالوگ به صورتی که گفته شد باید رعایت شوند.
بیژن کیا
مطالب مشابه :
یک مونولوگ
موج - یک مونولوگ - موج بسیار بیشتر از آنکه تو فکر می کنی کوتاه است بخواب عزیزکم !
ٍ،نمونه سوال انشا سوم نوبت اول
14- یک نمونه مونولوگ 1- دقت در انتخاب نام و عنوانی زیبا و کوتاه و مناسب در نگارش انشا ضروری
دانلود نمایشنامه کوتاه (2)
هنر ششم - دانلود نمایشنامه کوتاه (2) - اولین نشریه مجازی دانشگاه تربیت معلم تهران (کانون
مقدمه ای بر دیالوگ نویسی / بیژن کیا
داستان کوتاه / short story/ - مقدمه ای بر دیالوگ نویسی / بیژن کیا - مطالبي در زمينه ي ادبيات و فرهنگ
209.مونولوگ :دروغ های قشنگ
209.مونولوگ: دروغ های سامانه پیام کوتاه | بخور صورت
دیالوگهای پیشرفته در داستان
هر روز میان ما رد و بدل میشود و نباید در داستان ـ به ویژه داستان کوتاه ـ جایی داشته باشد.
نمونه آزمون انشا فصل اول سال سوم
دوسطر در باره ی کلاس خود بنویسید که در آن مونولوگ و تشخیص به یک نمایشنامه ی کوتاه
نکته هایی در مورد انشا
اخبار کوتاه مدرسه در یک ارائه قسمت کوتاه ی از یک نمایشنامه و تمرین مونولوگ و
برچسب :
مونولوگ کوتاه