سفری بهاری به یکی از زیباترین نقاط گردشگری و دیدنی ایران سمیرم ، یاسوج ، کازرون و شیراز
سفری بهاری به یکی از زیباترین نقاط گردشگری و دیدنی ایران سمیرم ، یاسوج ، کازرون و شیراز
با آغاز بهار و زنده شدن دوباره طبیعت ما ایرانی ها نیز جان تازه ای میگیریم و پس از دیدو بازدید عید، سالی جدید رو با انرژی بیشتری آغاز می کنیم.
خوب، کار و فعالیت سر جایش و تفریح و لذت بردن از طبیعت هم جای خاص خودش رو داره ، چراکه اگه یکی دوماه اول سال رو از دست بدیم دیگه حداقل واسه یک سال حظ و استفاده از زیبایی های طبیعی ایران عزیزمون رو از دست می دیم.
یکی دیگه از مناطقی که موفق به دیدنش نشده بودیم ، استان کهکلویه و بویراحمد و دیدنی های همسایه اون یعنی استان فارس و بخصوص کازرون بود.
در وصف زیبایی های این استان در این موقع از سال (اردیبهشت) هرچه بنویسم کم و ناقص خواهد بود، پس سعی میکنم با اضافه کردن عکس و آدرس چند تا از نقاط دیدنی و گردشکری بصورت land mark اطلاعاتی رو در اختیار اونایی که اهل سفر و گشت وگذار هستند بذارم.
شاید همه بدونن که روز جهانی کارگر 11 ام ماه می هست و تعطیلی کارگران رو به همراه داره ، امسال این تعطیلی که روز یکشنبه بود فرصت خوبی بود تا با تعطیلات آخر هفته یکی بشه و برنامه ریزی کنیم واسه این مسافرت.
آرمان پسرمون که تازه 5 سالش تموم شده بود و سرخوش از جشن تولدی که واسش توی مهد کودک گرفته بودن آماده و بی قرار سفر بود.از چند روز قبل از سفر مدام از من در مورد جاهایی که قرار بود ببینیم سوال می کرد و نقاشی اونها رو می کشید!
پنج شنبه صبح ساعت 6:30 با ماشین سمند به همراه یه زوج جوون سفر طولانی مونو شروع کردیم.
خوشبختانه بنزین هم که تکلیفش مشخص شده و می دونیم که باید بنزین 700 تومانی رو مصرف کنیم!
از راه اتوبان قم ساعت حدود 8:00 به قم رسیدیم و جاتون خالی صبحانه توپی زدیم , 45 دقیقه ای طول کشید و بعدش از اتوبان کاشان، به اصفهان رسیدیم.
خوب ساعت 12:30 بود و وقت ناهار ، اما!!! مگه میشه اصفهان اومد و میدان نقش جهانش رو ندید و خوب البته چند تا از صنایع دستی مغازه های اطرافش نخرید!
یه ساعتی رو خانوم ها رفتن خرید و ما مرد ها هم رفتیم کالسکه سواری و عکاسی از داخل میدان و خوب کمی هم استراحت و لذت بردن از دیدنی های اطراف میدان.
با راهنمایی یکی از دوستان اصفهانی ، رستوران شهرزاد رو واسه ناهار انتخاب کردیم. عجب رستوران خوبی بود ، شلوغ ،منظم و از همه مهمتر غذاهای خوشمزه و مناسب.
خوب با این وضع و اوضاع اجناس غیر یارانه ایی، قیمتش هم به نظرم مناسب بود.
آدرسش اینجاست اگه مایل بودین امتحانش کنین. (رستوران شهرزاد)
(Latitude: 32°38'55.25"N , Longitude: 51°40'01.00"E)
ساعت 15:30 بود و خوب خیلی زودتر از این ها باید راه می افتادیم، چراکه هدفمون این بود که از مناظر و چشم اندازهای جاده سمیرم به یاسوج هم دیدن کنیم.
پس از گذشتن از شهرضا ساعت 17:15 به سمیرم رسیدیم و تا الان 650 کیلومتر رانندگی کردیم ،خوب نوبت رسید به جاده زیبای سمیرم-یاسوج که یه جاده کوهستانی منحصر به فرد هست.
هرچه جلوتر می رفتیم زیبا و زیباتر می شد و خلاصه اینکه نتونستیم طاقت بیاریم و توی این منطقه
(Latitude: 31°11'46.48"N , Longitude: 51°15'32.21"E)
ترمز کردیم و از ماشین پیاده شدیم.
عجب مناظری ، بکر و سبز با هوایی عالی، دشت ، مرتع ، جنگل های بلوط ....
یک ساعتی اونجا بودیم و ساعت هم 19:30 شده ،خیلی سخت بود که عجله کنیم و از اونجا دل بکنیم. ولی چه کنیم که هنوز توی یاسوج جایی رو رزرو نکرده بودیم و امیدمون کارت فرهنگی همراهمون بود و خانه معلم یاسوج که از قبل نمی شد رزرو کرد.!
برخلاف پیشبینی مون خانه معلم یاسوج جا نداشت و امیدمون به مهمانسرای ایرانگردی و جهانگردی بود که تا روز قبل که از اینترنت چک کرده بودم جا داشت.
ساعت 20:45 بود و تلفنی تماس گرفتیم، خوشبختانه جا داشتن و دو اطاق رو رزرو کردیم و پس از چند دقیقه رفتیم اونجا و مستقر شدیم.
(Latitude: 30°39'20.69"N , Longitude: 51°35'31.96"E)
تجربه ای که از مهمانسراهای جهانگردی در گوشه و کنار ایران داریم اینه که هموشون تقریبا بهترین نقطه شهر ساخته شدن و قیمتشون مناسبه.
که البته اینجا نیز همونی بود که فکرش رو می کردیم. بروی تپه ای مشرف به شهر و بصورت ویلایی ، با فاصله کاملا مناسب نسبت به همدیگه. خوب خودتون که میدونید از کی باید تشکر کرد!
آب و هوای تمیز و طبیعت زیبا در کنار تمام مزایاش این مزیت رو هم داره که اشتهای آدم باز میشه و اگه توی خونه به فکر رژیم و نخوردن شام بودین، شکم اجازه اش رو نمیده!
خوب ما هم با کمی پرس و جو رفتیم سراغ یکی از فست فود (fast food) های معروف شهر یاسوج و جاتون خالی شکمی از عزا در اوردیم.
تقریبا نصف شب بود و خانومها خسته و خواب بر چشمانشون مستولی شده بود. خوب برنامه ریزی سفر فشرده بود.
رفتیم سراغ آبشار یاسوج که در نزدیکی شهر هست و فاصله اون تا رستوران خیلی کم بود.
ماشین رو توی پارکینگ پارک کردیم و آرمان و خانومها توی ماشین خوابیدن و من و علیرضا قدم زنان بسمت آبشار راه افتادیم.
قدم زدن بروی سنگ فرش های زیبا و گوش دادن به صدای جریان آبی که بروی سنگ های کف روخانه جریان داشت به همراه وزش نسیم خنک بهاری تمام حواس انسان رو به وجد می آره.
پس از چند دقیقه به آبشار رسیدیم . جریان آب زلال و تمیز از میان شکاف دو کوه خیلی با شکوه بود.
حیف که وقت نبود و بایستی خیلی زود برمیگشتیم مهمانسرا تا شب رو بخوابیم برای آغاز فردایی دیگر با برنامه های گردشگری و تفریحی فشرده تر.
صبح جمعه که از خواب بیدار شدیم و از سوئیت مون که بیرون اومدیم تازه فهمیدیم که چه جای زیبا و با صهایی رو انتخاب کردیم.
تپه ای مشرف به شهر با هوایی بسیار عالی و محیطی ساکت و پر از گلهای بهاری و خوب چند تا درخت زردآلو (که چاغله های خوبی هم داشت!).
پس از صرف صبحانه ساعت 9:30 بود که بسمت آبشار مارگون راه افتادیم.
در مسیر جاده آبشار مارگون و پس از 45 دقیقه رانندگی ، یکی از زیباترین نقاشی های طبیعت رو میتونین ببینین.
لاله های واژگون بروی دامنه تپه های اطراف جاده.
(Latitude: 30°32'32.79"N , Longitude: 51°49'58.58"E)
عکس رو میبینین ولی حس این گلها و تماشای اونها در کنار نسیم بهاری هوای کوهستانی چیز دیگریه که نمیتونم بهتون انتقال بدم.
اولین باری بود که لاله های واژگون رو از نزدیک میدیدم و واقعا تحسین برانگیز بود و شوق عجیبی در همه مون بوجود اورد.
ساعت 11:00 شده و باز هم به اجبار اونجا رو ترک کردیم و بسمت آبشار راه افتادیم.
ساعت 11:30 بود که به پارکینگ آبشار رسیدیم.
(Latitude: 30°29'28.02"N , Longitude: 51°53'37.07"E)
آفتاب گرم در کنار آب گوارا و پر حجم پای آبشار بسیار انرژیک هست و خستگی رانندگی رو از تن آدم بدر می کنه.
بعد از پارک ماشین و چند دقیقه ای قدم زدن به همراه جمعیت انبوه گردشگران ،با قیافه های متفاوت و لحجه های گوناگون با شور شوق به آبشار زیبا، پر جذبه و باشکوه مارگون رسیدیم.
آبشاری از چند شاخه مختلف تشکیل شده که با توجه به هندسه صخره های کوه آن شکل های متفاوتی رو به خودش گرفته است.
نسیم خنک به همراه آب پودر شده ،فضای دل انگیزی رو در محوطه بسته آبشار بوجود اورده و تخته سنگ های اونجا، جور وزن شما رو میکشن و فرصتی رو به شما می دن که تا میتونین لذت ببرید.
خوب، آب بازی و عکس گرفتن و تماشای مردمی که داشتن از این طبیعت زیبا و بی منت لذت می بردن خالی از لطف نبود. بعضی از جوون ها هم زیر آب آبشار رقص های محلی رو بصورت دسته جمعی می کردن و حالشو می بردن.
نمی دونم که خبر دارین که همچین جاهای زیبایی تو کشورمون هست و نمی رین که ببینین!؟
بخدا ارزشش رو داره ، خیلی هزینه نداره و بیخال تنبلی و حالشو نداریم که این همه راه رو رانندگی کنیم و این حرفها بشین.خلاصه از من گفتن.
آخر داستان بهتون میگم که کل هزینه مون چقدر شده که حساب و کتاب این موضوع هم دستتون بیاد.
خلاصه، وقت ناهار بود و خوب چه کار کنیم؟ از همون دکه های نزدیک پارکینک یه جوجه سوخاری آماده بهمراه کمی پیاز ، گوجه و نون لواش تهیه کردیم و یه زیر انداز رو هم گوشه ای پهن کردیم و یه شکم سیر غذا خوردیم.جاتون خالی ، خیلی چسبید.
ساعت 14:45 شده بود و کیلومتر ماشین نشون میداد که تا الان 1050 کیلومتر رفتیم ، راه افتادیم دوباره سمت یاسوج و با آبشار و زیبائی های اونجا خداحافظی کردیم.
توی مسیر برگشت هم کمی عسل و سبزیجات خشک کوهی خریدیم و حدود ساعت 16:30 بود که رسیدیم مهمانسرای یاسوج.
قرار گذاشتیم سر ساعت 18:00 بعد از کمی استراحت و تعویض لباس، بریم سمت پارک جنگلی یاسوج که من میگم اسمشو باید گذاشت بهشت بلوط.
خوب میدونین که با وجود خانومها راس ساعت معنی نمیده! ولی خوشبختانه با کمی تاخیر بسمت پارک راه افتادیم که چسبیده به شهر هست.
(Latitude: 30°41'17.45"N , Longitude: 51°35'07.33"E)
وارد پارک که میشید، طراوت بهاری ماه اردیبهشت رو حس میکنین و آواز پرندگان به گوش می رسه.
درختان بلوط که در سرتاسر استان کهکلویه و بویر احمد پراکنده هستن به همه جای این استان جذابیت و شکوه دادن ، جالبه که تاثیر گذاری طبیعت پارک ، بزرگ و کوچک نداره و حتی آرمان پسر 6 ساله من هم کلی هیجان زده شده بود و مدام دوست داشت که با فیگورهای مختلف عکس بگیره.
تا جایی که می تونستیم و هوا روشن بود توی پارک چرخیدیم و لذت بردیم.
بعد از تاریکی هوا، تصمیم گرفتیم بریم شام بخوریم.
یادتونه که گفتم مزیت این جور جاها اینه که آدم بیخیال رژیم و این حرف ها میشه! پس تصمیم این شد که بریم کله و پاچه بخوریم.!
اما... دریغا که یاسوجی های عزیز فکر اینجاشو نکردن که ممکنه مسافری پیدا شه و شام هم بخواد کله و پاچه بخوره. آخه از چند نفری که سراغ کله پزی رو گرفتیم با تعجب ولی با احترام بهمون گفتن که کله پاچه فقط مخصوص صبحانه هست و توی یاسوج، شب نمی تونین کله پزی پیدا کنین!
خوب رفتیم سراغ یه انتخاب دیگه و اون چیزی نبود جز دیزی.
خوشبختانه دیزی گیرمون اومد و خوردیم و کلی هم بهمون چسبید.(راستی غذا اونجا خیلی ارزون هست)
خوب دیروقت بود و آرمان هم خسته شده بود. پس رفتیم مهمانسرا و خوابیدیم تا فردا بتونیم زودتر از خواب بیدار بشیم واسه مرحله دیگه از گردشگری مون.
صبح فردا بعد از صرف صبحانه و تسویه حساب با مهمانسرا، ساعت 9:00 به سمت کازرون و شهر تاریخی بیشاپور و تنگ چوگان راه افتادیم.
در مسیر جاده همینکه تابلوی روستای قندیل رو که دیدید برید به سمت روستا و در انتهای روستا یه نقش برجسته زیبا که یادبود ازدواج شاهپوراول و ملکه آذر آناهیتا هست رو خواهید دید.
(Latitude: 29°53'38.20"N , Longitude: 51°34'17.92"E)
ساعت 11:00 بود و ما هم یه ساعتی اونجا بودیم.
ساعت 12:45 بود که رسیدیم تنگ چوگان، عجب جای جالبی بود، یه طرف جاده شهر تاریخی بیشاپور و طرف دیگر نقش برجسته های زیبای دوران ساسانی مربوط به حدود 1700 سال پیش.
(Latitude: 29°46'48.18"N , Longitude: 51°35'01.93"E)
واقعا که تمدن ، فرهنگ و هنر ایرانی های باستان تحسین برانگیز، با شکوه ، غرورانگیز ، پر افتخار و زیباست.
راستی 1700 سال دیگه ایرانیان به ما افتخار می کنن؟؟
نمیدونم!!!! ، بگذریم...
بلیط شهر رو تهیه کردیم و رفتیم داخلش و شروع کردیم به کنجکاوی و قدم زدن در خیابان های شهر ،
معبد زیبای آناهیتا :
تالار تشریفات:
و کلی جاهای دیگه شما رو سرگرم میکنه.
دوستانی که از تاریخ سر رشته ای دارن و یا کتابهای تاریخ باستان ایران رو خوندن ، مطمئنم از گردش در این شهر خسته نمی شن.
ساعت 14:00 بود و سریع رفتیم اونور جاده و اونجا هم که بلیط گرفتیم اولش رفتیم سراغ درختان توت اونجا و کلی توت خوردیم.
و بعدش هم دیدن نقوش برجسته دوران ساسانی که عکس های زیر رو می بینید.
اگه تمایل داشتین با یه جستجوی کوچک در وب، کلی اطلاعات در خصوص هرکدوم از این نقش ها در اختیارتون قرار میگیره.
ساعت 14:45 شده و هنوز کلی جای دیگه باید بریم.
همین که راه افتادیم به سمت غار شاهپور ، اول مسیر یه نقش دیگه جلب توجه میکنه که متاسفانه دستخوش فرسایش طبیعی و یا شاید هم انسانی شده.
شاهپور از اهورا مزدا تاج شاهی را دریافت می دارد. زیر پای اسب اهورا مزدا اهریمن ، و زیر پای اسب شاهپور گردیانوس "امپراتور کشته شده " لگدمال می شوند. امپراتور روم از شاهنشاه تقاضای بخشش و صلح دارد.
خلاصه بعد از کمی رانندگی به پای کوه شاهپور رسیدیم.
(Latitude: 29°48'01.24"N , Longitude: 51°37'00.95"E)
خوب اونجا خیلی خلوت و اصلا آدمی در کار نبود!
خانومها توی ماشین و زیر آفتاب گرم نشستن و البته کولر ماشین هم روشن بود و آرمان هم در خواب ناز.
فکر می کردیم یه ساعته میریم بالا و برمی گردیم. ولی بعد از کمی دور شدن از ماشین تازه فهمیدیم به این زودی ها برنمی گردیم!یه کوهنوردی حسابی بود. بعد از کلی پیاده روی و سنگ نوردی به پله ها می رسید و تازه کلی پله هم باید طی بشه!
دقیقا یک ساعت طول کشید و به دهانه غار رسیدیم.
(Latitude: 29°48'33.92"N , Longitude: 51°36'42.65"E)
غاری عظیم که درست وسط دهنه غار مجسمه بزرگ شاهپور دیده میشه. واقعا جالبه و نمی دونم چه قدرت و اراده ای داشتن که این مجسمه در این ارتفاع رو ساختن و چطوری سر پا نگه داشتن.
کتیبه های دیوارهای جانبی مجسمه نشون میده که این مجسمه حدود 80 سال پیش افتاده بوده و توسط سربازان و ارتشیان شاهنشاهی ایران مجددا بلند شده و سر پا نگه داشته شد.البته سر جای اولش نیست و چند سانتیمتری جابجا شده است و کفش های مجسمه از خود مجسمه فاصله داره.
مجسمه ای بطول 7 متر که نشان از اقتدار پادشاهان ساسانی داشته و نشانگر اینه که داستان های پشت پرده نقوش برجسته تنگ چوگان همگی دقیق و درست بوده اند.
ساعت 16:00 شده بود و خانومها کمی نگران شده بودن ، خوشبختانه موبایل اونجا آنتن میده و باهاشون ارتباط داشتیم.
راه افتادیم پائین و در کمتر از 40 دقیقه به ماشین رسیدیم.
خیلی جالب بود ، از اینکه این همه بخودمون زحمت داده و به بالای کوه رفتیم راضی و خوشحال بودیم ، چراکه دیدن مجسمه ای با اون عظمت خیلی بیادماندنی شده است.
ناهار نخورده بودیم ، بنابراین در راه برگشت در همون مسیر تنگ چوگان ، کنار چشمه آبی که از عمق زمین فوران کرده بود اطراق کردیم و بسمت گوجه و خیار ، پنیر و هندوانه حمله ور شدیم ، خیلی چسبید، بخصوص بعد از اون کوهنوردی جالب و طاقت فرسا.
ساعت 18:30 شده ،هنوز دیدن دریاچه پریشان و شهر کازرون و باغ معروفش مونده بود.
بدون تلف کردن وقت به سمت کازرون راه افتادیم و ساعت 19:00 بود که به باغ نظر رسیدم.
(Latitude: 29°37'02.54"N , Longitude: 51°38'45.95"E)
باغی که حافظ در اشعارش به اون اشاره کرده است.
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر چمن آرای جهان خوشتر از این باغچه نیست
باغ مملو از درختان لیمو و گل های زیبای بهاری، محیطی آرام و دل انگیز که با توجه به اینکه در مرکز شهر قرار داره ، باعث شده مردم زیادی از این طبیعت زیبا استفاده کنند.ساخت این باغ برمیگردد به دوره افشاریه.
خوب هنوز دریاچه رو ندیده بودیم و سریع بسمت شیراز و دریاچه پریشان براه افتادیم و در 15 کیلومتری کازرون به سر در ورودی دریاچه پریشان رسیدیم.
(Latitude: 29°31'39.43"N , Longitude: 51°46'19.93"E)
آه، که متاسفانه باید بگم دریغ از یک قطره آب! دریاچه خشک شده و پریشان از آینده نا مطمئن.
خوب وقتی نمونده بود و باید می رفتیم سمت شیراز ، تا اینکه شب رو اونجا استراحت کنیم و صبح فردا برگردیم تهران.
راه افتادیم سمت شیراز و هوا تاریک شده بود که جاده زیبای کازرون به شیراز رو طی کردیم.
رانندگی در شب محسناتی داره ولی عیبش اینه که از مناظر اطراف جاده نمی تونید استفاده کنید.
خلاصه ساعت 21:00 بود که رسیدیم شیراز، هنوز جایی واسه شب موندن نداشتیم . پس شروع کردیم زنگ زدن به چند تا خانه معلم که خوشبختانه یکیشون جا داد و اون هم هتل آپارتمان بود که در نزدیکی باغ معروف ارم شیراز بود.
(Latitude: 29°38'11.28"N , Longitude: 52°31'47.58"E)
جای خوبی بود، یه آپارتمان 2 خوابه.
بعد از جاگیر شدن رفتیم سراغ یه پیتزا فروشی توی خیابان کریمخان تا واسه آرمان پیتزا بخریم، آخه آرمان هوس پیتزا کرده بود.
بعد از اون رفتیم پشت ارگ کریمخانی و بستنی فالوده شیرازی رو زدیم تو رگ که واقعا خوشمزه بود.
خوب نصف شب بود و همه جا داشت تعطیل می شد که برگشتیم هتل.
صبح روز یکشنبه (روز جهانی کارگر) بعد از بیدار شدن از خواب و تسویه حساب با هتل در اولین فرصت رفتیم سراغ باغ ارم. تازه باز شده بود که رفتیم توش و تا میتونستیم چشم مون رو با گلهای زیبای بهاری باغ، نوازش دادیم.
واقعا معرکه بود و اونقدر عکس گرفتیم که دوربین از دستمون خسته شد!
ساعت 9:00 صبح بود و واسه اینکه به شب نخوریم به سمت تهران راه افتادیم.کیلومتر ماشین نشون میداد که 1400 کیلومتر رانندگی کردیم.
خوب مسیر برگشت اتوبان اصفهان بود و تقریبا بدون اتلاف وقت ساعت 14:30 به اصفهان رسیدیم و 5.5 ساعتی طول کشیده بود.
وقت ناهار بود ، و بدون هیچگونه اختلاف نظری دوباره رفتیم سراغ رستوران شهرزاد!!
ناهار توپ و چرب چیل ! ساعت 16:45 بود که بسمت تهران راه افتادیم و از راه اتوبان جدید به قم و بعدش هم تهران رسیدیم.
ساعت 21:00 بود و 2400 کیلومتر رانندگی کرده بودیم.
باورتون نمیشه که اصلا گذشت زمان رو حس نکردیم و هر لحظه از مسافرت تفریحی و گردشگری مون خاطره ای شد که مدت ها در ذهنمون باقی می مونه.
شاید زیادی نوشتم ، ولی هدفم فقط ترغیب دوستان به مسافرت و در اختیار گذاشتن تجربیات سفر برای استفاده دیگران هست و بس.
راستی هزینه سفر سه نفرمون برای سه شب و چهار روز یعنی از 5 شنبه تا یکشنبه، حدود 300،000 تومان شد، با احتساب بنزین، هتل ، غذا و خرید هله هوله.
مطالب مشابه :
رزرو اینترنتی فرهنگیان در خانه معلم استانهای سراسر کشور
خانه معلم - رزرو اینترنتی فرهنگیان در خانه قزوین- شیراز-لاهیجان-نیشابور-انزلی-قم-نجف
آدرس و شماره تماس ستاد اسکان فرهنگیان شهرستانهای استان گیلان
ابتدای ورودی رشت به لاهیجان میدان معلم کومله خانه معلم:
خانه معلم رشت وشهرهای گیلان
خانه معلم رشت وشهرهای گیلان . شهرستان: آدرس: تلفن تماس: لاهیجان: ابتدای ورودی رشت به لاهیجان
نشانی خانه های معلم و مراکز اسکان
مرکز ملی رزرواسیون اماکن اقامتی کشور :: رزرو خانه معلم لاهیجان لطفا:
نشانی خانه های معلم و مراکز اسکان
خانه معلم شهر توریستی گرماب(غار کتله خور زیباترین غار خشکی جهان دریان شهر واقع لاهیجان
سفری بهاری به یکی از زیباترین نقاط گردشگری و دیدنی ایران سمیرم ، یاسوج ، کازرون و شیراز
موضوعات عمومی -گیلان،لاهیجان خانه معلم یاسوج جا دو اطاق رو رزرو کردیم و
نحوه محاسبه گازبهای مصرفی در ۳۶۳ شهر ایران مطابق با پنج اقلیم آب و هوایی.
( یک معلم ) آستانه اشرفیه املش-رضوانشهر-صومعه سرا-لنگرود-لاهیجان: خانه معلم
جاذبه های استان گیلان
در کنارۀ راست رودخانۀ نسیم رود در مسیر راه لاهیجان خانه هایش شهرتی معلم بنا شده است
تشکر ۲۰۲ نماینده از اقدام شورای نگهبان در احراز صلاحیت ها +اسامی
( یک معلم ) سیستم جامع رزرو تور آدرس و شماره تلفن خانه معلم های سراسر
برچسب :
رزرو خانه معلم لاهیجان