پایان نامه پایان نامه بررسي هوش هيجان در رابطه با سلامت رواني 74 ص
مقدمه
همه چيز از يك مقدمة كوچك شروع شد و سپس بالا گفت « يان مور»[1] دانش آموز سال آخر جفرسون در بروكلين با دوست خود خليل سامپتر[2] پانزده ساله اختلافي پيدا كرده بودند از پي اين اختلاف به عيب جويي كردن از او و تهديد وي پرداختن در آن لحظه اين نزاع به حد انفجار خود رسيده بود . خليل از ترس اينكه يان و تامرون قصد داشتند او را كتك بزنند ، ، يك روز صبح يك اصلحة كاليبر 38 را با خود به مدرسه آورد و در پانزده قدمي محافظ مدرسه از نزديك هر دو پسر با شكيل گلوله اي در سراسر مدره به قتل رسانيد اين حاثه ، كه خون را در رگهاي انسان منجمد مي كند ميتواند نشانه ايي ديگر از نياز جدي به ارائه دروسي در زمينه حل مسكلات عاطفي ، خاتمه دادن به مشاجره ها به خوي صلح ، آميز و حا آسان مسائل ، به شمار مي آيد .
مربياني كه سالهاست از كاركرد ملال آور محصلان مدرسه در دروس رياضي و خواند به تنگ آمده اند اينكه دريافته اند كه كاستي متفاوت و هشدار دهنده تري وجود دارد بي سوادي[3] عاطفي و در حالي كه در تلاشهاي پسنديده اي براي ارتقاء سطح استانداردهاي علمي صورت مي پزيرد .
اما در برنامه آموزشي استاندارد مدرسه به كاستي جديد و مسئله ساز تر جهي نشده است يك معلم مدرسه در بروكلين اشاره مي كند كه تأكيد موجود در مدارس نشان ميدهد كه ما يه ميزان توانايي خواندن و نوشتن محصلان بيشتر به اين نكته اهميت مي دهيم كه آيا هفتة آينده زنده خواهند ماند يا نه .
نشانه هاي اين كاستي را مي توان در وقايع خشونت باري چون تير اندازي به يان و تايرون مشاهده كرد مشكلي كه در مدارس آمريكارواج يافته است اين اتفاقات از وادث منجر افراد ترند افزايش بحران در ميان نوجوانان و مشكلات دوران كودكي در آمريكا كه سازننده بمبهاي جهاني است را مي توان در خلال آمارهايي از اين دست ملاحظه كرد .
در سال 1990 در مقايسه با دو دهه قبل از آن ايالات متحده آمريكا با پيشرفت ميزان دستگيري جوانان بزهكار به خاطر دست زدن به جنايت هاي خشونت بار مواجه بوده است .
دستگيري نوجوانان به دليل تجاوز همراه با زور دو برابر شده است .
ميزان قتل نوجوانان چهار برابر شده است رايجترين دليل منف نوجوانان در مقابل اين نجايع ابتلاي آنها به بيماريهاي ذهني است اثرات افسردگي اعم از خفيف يا شديد ، در يك سوم نوجوانان مشهور است و دختر ها وقوع حالت افسردگي در زمان بلوغ دو برابر مي شود . ( دانيل گامن ، 1380 ص 313 )
كلاً مي توان نغمه هاي سكوت را به فهرست خطرات عاطفي اي كه براي سلامتي زيان بارند اضافه كنيد و پيوندهاي نزديك عاطفي را به فهرست عوامل حمايت كننده بيفزائيد تحقيقاتي كه در دو دهه انجام شده و بيش از سي و هفت هزار نفر را شامل مي شود نشان مي دهد كه انزولي اجتماعي – يعني اين احساس را كه مسي را نداريد تا احساسات خصوصي خود را با او در ميان بگذاريد يا تماس نزديكي داشته باشيد احتمال ابتلا به بيماري يا مرگ را دو برابر مي كند گزارش در سال 1987 در مجله چاپ شد چنين نتيجه مي گيرد كه انزوا به خودي خود همانقدر در ميزان مرگ و مير تأثيردارد كه سيگار كشيدن ،فشار خون بالا ، چاقي مفرط و انجام ندادن تمرينات جسماني در اين مؤثرند . ( دانيل گامن ، 1380 ص 243 )
و با توجه به تحقيقات و پژوهش ها روز به روز به اهميت اينكه افراد و در كل نوجوانان كاوارد دوران جديدي از زندگيشان مي باشند بايد يتوانند احساس خود را بشناسند و احساسي را كه در طرف مقابل خود بوجود مي آورند پي ببردند و پس از شناخت آن به رابطه متقابل دست يابند.
در اينجا اين سؤال مطرح مي شود كه اصولاً چرا برخي از هوش هيجاني بالايي برخوردارند عده اي هوش پايين و در كل در اين حيطه سؤالات برشماري مي تواند ايجاد شود .
گسترده علمي موضوع مورد پژوهش
1-موضوع پژوهش :
بررسي رابطه هوش هيجاني و سلامت رواني
2- ابعاد موضوع پژوهشي :
با نگاهي به موضوع مورد بررسي و با توجه به پژوهشها و بررسيهايي تا به اميرو انجام گرفته و به ثبت رسيده است احتمالاً ممكن است تفاوت ميان افراد از لحاظ هوش هيجاني با سلاما رواني آنها به بساري از مسائل كه در اينجا گنجانيده . نمي شود پرداخته شده باشد . در اين پژهش ما به دنبال مسائلي از لين قبيلي هستيم كه :
با شناخت از هوش هيجاني مي توان سلامت عمومي را در افراد پيش بيني كرد .
با بررسيهاي انجام شده مي توان در نظر داد كه كدام يك از مؤلفه هاي سلامت عمومي مي تواند بيشتر در هوش هيجاني تأثير داشته باشد و در جهت رفع يك تلاش نمود .
3- هدف پژوهش :
هدف اصلي اين پژوهش بررسي رابطه هوش هيجاني با مؤلفه هاي جسماني بايد كاركردي اجتماعي ، افسردگي شديد ، اضطراب و در كل سلامت عمومي باشد شناساندن يك مسئله كه چطور هوش هيجاني در سلامت عمومي فرد مي تواند تأثير گذار باشد و با در نظر گرفتن اينكه خانواده ها با كلامشان و عملكردشان مي توانند كودك را در جهت شناخت خود و رفتارش و در عين حال شناخت ديگران نقش داشته باشند و با توجه به اينكه هوش هيجاني زير مجموعه اي از هوش اجتماعي است و مي تواند فرد را در جهت سازگاري با جامعه همراه نمايد .
4- امكان بررسي موضوع اهميت آن از لحاظ علمي و نظري :
عوامل متعددي در سازگاري و رضايت از زندگي دخيل مي باشند كه مي توان هوش هيجاني را در اينجا نام برد كه در جهت سازگاري و بهداشت رواني هر چه بيشتر افراد تأثير گذار مي باشند .
هوش هيجاني نيز مانند هوش غير شناختي دشوار است هوش هيجاني نوع ديگري اسز هوش است كه مشتمل بر شناخت احساسات خويشتن و استفاده از آن براي اتخاذ تصميم هاي مناسب در زندگي است . توانايي مطلوب خلق و خو وضع رواني و كنترل تكانش هاست عاملي است كه به شكست ناشي از دست نيافتن به هدف و شخص ايجاد انگيزه اميد مي كند ( دانيل گلمن 1388 ، ص 18 ) در واقع باعث مي شود كه فرد همدلي و هم حسي را لمس نمايد .
گلمن ضمن مهم شمردن هوش غير شناختي و هيجاني مي گويد هوش بهر در بهترين حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقيت هاي زندگي است و 80 درصد موقعيت ها به عوامل ديگر دابسته است و سرنوشت افراد در بساري از موارد در گروه مهارت هايي از هوشهايي ديگر از قبيل هوش هيجاني را تشكيل مي دهد .
با توجه به اينكه سلامت عمومي در سازگارتري بهتر فرد با محيط پيرامون خود از مسائل اصلي جامعه مي باشد مي توان انتظار داشت كه هوش هيجاني مي تواند چقدر در تأثير گذاري فرد در سازگاري هر چه بيشتر او با اجتماع خود نقش آفرين باشد و او در جهت كمال و موفقيت روز افزون ياري نمايد .
5- سوالهاي پژوهش :
ساختار جامعه بر پاية سلامت عمومي جامعه استوار است .
در اين پژوهش سوالهايي از اين فبيل مطرح مي شود .
آيا هوش هيجاني با مؤلفه بدني سازي رابطة معناداري دارد .
آيا هوش هيجاني با مؤلفه اضطراب و بي خوابي رابطة معناداري دارد .
آيا هوش هيجان با مؤلفه بدكاركردي اجتماعي رابطة معنا داري دارد .
آيا هوش هيجاني با مؤلفة افسردگي و خيم رابطة معنا داري دارد .
آيا هوش هيجاني با سلامت رواني رابطة معنا داري دارد .
6- فرضيه هاي تحقيق :
با توجه به سؤالهايي كه مطرح شد فرضيه هاي زير تدوين شده است .
هوش هيجاني با سلامت رواني رابطة معناداري دارد .
هوش هيجاني با مؤلفه بدن سازي رابطة معناداري دارد .
هوش هيجاني با مؤلفه اضطراب و بي خوابي رابطة معنا داراي دارد .
هوش هيجاني با مؤلفه بدكاري اجتماعي رابطة معنا داري دارد .
هوش هيجاني با مؤلفه افسردگي و خيم رابطه معنا داري دارد .
7- متغير پژوهش و تعريف عملياتي و اطلاعاتي :
6-7-1- متغير پيش بيني كننده :
متغيري است كه تغيير آم در دست پژوهشگر است كه به آن متغير مستقل نيز مي گويند . متغير پيش بيني كننده ( مستقل) در اين پژوهش ميزان هوش هيجاني مي باشد.
7-2- متغير پيش بيني شونده :
متغيري است كه تحت تأثير متغير پيش بيني كننده (مستقل) مقدارش فرق مي كند و در اين پژوهش ميزان متغير پيش بيني شونده وابسته ، است (دلاور ، 1374 ، ص 49 ) سلامت رواني همراه مؤلفه هايش .
متغير وابستة رفتاري را كه مي خواهد اثر متغير مستقل را بر روي آن مورد مطالعه قرار دهد مشخص مي كند لذا افراديكه در پرسشنامه آزمون هوش هيجاني نيمرة بالايي را كيب كند از سلامت رواني بالايي برخوردار است . (مفلامري ، 1379)
7-3- هوش هيجاني :
با توانايي درك خود و ديگرا يعني شناخت هرچه بيشتر احساسات ، عواطف خويش و ارتباط سازگاري قفرد با مرد و محيط پيوند دارد . (گلكن ، 1380)
7-4- هيجان :
پاسخ به بلافاطلة ارگانيسم با توجه به درجة جذابيت يك موقعيت خاص ( واكمير ، 1990 ، ص 29 )
7-5- سلامت رواني :
سازمان جهاني بهداشت ، بهداشت رواني را چنين تعريف مي كند بهداشت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت جاي ميگيرد و بهداشت يعني توانايي كامل براي ايفاي نقشهاي اجتماعي ، رواني جسمي ، شخصي كه از بهداشت رواني برخوردار است ميتوان شمار صفهاي خود را با دنيايي بيرون و درون حل كند . اگر شخص توان انجام دادن سازگاري با محيط را نداشته باشد تعارض هاي او به صورت نوروز نشان مي دهد و به شخص نوروتيك تبديل مي شود .
7-6- علائم جسماني :
تعريف نظري :
علائم جسماني نشانه هايي بيمارگونه حاكي از يك بيماري جسماني هستند . كه ممكن است در اثر مصرف دارو و يك بيماري جسماني با يك اختلال رواني ظاهر شوند . (كاپلان و سادوك ، 1993 ، ص 95 )
تعريف عمليات :
علائم جسماني ، نمراتي است كه پرشهاي هفت گانه مقياس در فرم 28 ماده اي پرسشنامه سلامت عمومي بدست مي آيد و ميزان علائم كه هر آزمودني از خود نشان مي دهد ميزان نمره اي است كه از پاسخدهي به اين مقياس گرفته است .
7-7- اضطراب و اختلال در خواب :
تعريف نظري :
اضطراب ، احساس دلواپسي ، به علامت انتظار نظري است كه ممكن است دروني يا بيروني باشد .
بي خوابي يا اختلال در خواب فقدان يا كاهش توانايي به خواب رفتن است كه به سه كل بي خوابي اول شب ، وسط شب و آخر شب ظاهر مي شود كه غالباً با يك اختلال نظير اضطراب و افسردگي ، يك علت عضوي معلوم يا مصرف مواد مربوط مي شود . (كاپلان و سادوك ، 1994 )
تعريف عملياتي :
اضطراب و بي خوابي نمراتي است كه از پرسشنامه هاي هفت گانه مقياس از فرم 28 ماده اي پرسشنامه سلامت عمومي بدست مي آيد . و ميزان برخورد داري هر آزمودني از آن ميزان نمره اي است كه آن آزمودني از پاسخدهي به اين مقياس گرفته است .
8-7- اختلال در كنش اجتماعي :
تعريف نظري :
كنش اجتماعي در فرهنگ علوم رفتاري به صورت زير تعريف هر عنل طبيعي يا مصنوعي كه آثار اجتماعي توليد مي كند اين اصلاح در برنامه نحصيلي براي ااشاره به جنبه فعاليتهاي عمومي مربوز به زندگي گروهي در تمام فرهنگها بكار مي رود ( شعاري نژاد ، 1364 ، ص 30 )
تعريف زير از كنش اجتماعي ، مجموعه عملياتي است كه از طريق آن پاكي از اشكال ساخته يافته اجتماعي تجلي مي نمايد نقش است كه يك عضو و يا جزء از حيات اجتماعي در درون ساخت جزيي يا كلي ايفا مي كند تمامي جلوه هاي عيني و قابل مشاهده كه موجبات انطباق و سازگاري يك نظام خاص اجتماعي را فراهم مي آورد و بر همين اساس اختلال در كنش اجتماعي يا كنش اجتماعي نا مطلوب هر جلوه عيني يا قابل مشاهده است كه اين سازگاري نظام را كاهش ميدهد .
تعريف عملياتي :
اختلال در كنش اجتماعي ، نمراتي است كه پرسشهاي هفت گانه مقياس از فرو 28 ماده اي پرسشنامه سلامت عمومي بدست مي آيد . و ميزان آن در هر ازمودني ، ميزان نمراه ايت كه آن آزمودني از پاسخدهي به اين مقياس گرفته است .
9-7- افسردگي شديد يا اساسي :
تعريف نظري :
اين اصلاح بسيار وسيع و تا حدودي مبهمي است براي شخص عادي حالتي مشخص يا غمگين و گرفتگي و بي حوصلگي است و براي پزشك گروه وسيعي از اختلالات خلقه يا زير شاخه هاي متعدد را تداعي مي كند .
خصووصياتاصلي حالات افسردگي كاهش عميق ميل به فعاليتهاي لذا بخش روز مره مثل معاشرت ، تفريح ، ورزش ؟ روابط جنسي است .اين ناتواني براي كسب لذت حالتي ناقد و پايا دارد . به طور كلي ، شدن افسردگي بستگي به تعاد علايم و درجة متعدد آن دارد و خفيف ترين شكل ممكن است فقط محدودي از علايم اصلي وجود داشته باشد . مهمترين علامت افسردگي همين ناتواني در كسب لذت در چيزهايي است كه قبلاً لذت بخش بوده است و غمگيني يكي از خصوصيات افسردگي است لذا در تمام انواع جزيي از علائم بيماري نيست . بيمار ممكن است بجاي غمگيني از گيچي و اضطراب و عدم تمركز فكري شكايت داشته باشد احساس درماندگي ، ميل به خود سلامت گري ، كاهش اعتماد به نفس از شايع ترين علائم افسردگي است ( پورافكاري ، 1373 )
در افسردگي اساسي بيمار ممكن است رابطة خود را با واقعيت از دست بدهد ، دچار هذيان شود و چه بسا دست به خودكشي بزند غالباً گفته مي شود كه چنين فردي پسيكوتيك است . ( وهاب زاده ، 1373 ، )
تعريف عملياتي :
افسردگي اساسي نمراتي است كه پرسشهاي هفت گانه مقياس از فرم 28 ماده اي پرسشنامه يلامت عمومي بدست مي آيد و شدت آن در هر آزمودني نمره اي است كه آن آزمودني از پاسخدهي به اين مقياس گرفته است .
چكيده فصل :
در اين فصل موضوع تحقيق عبارتست از رابطة هوش جرياني با سلامت رواني كه از جهت ابعاد هدف و اهميت آن از لحاظ علمي و نظري مورد بحث قرار گرفت موضوع تحقيق از نظر شناخت آگاهي از وجود هوش هيجاني در رابطه با سلامت رواين بررسي گرديد .هدف اصلي در اين تحقيق بررسي هوش هيجاني در رابطه با سلامت رواين بررسي گرديد . هدف اصلي در اين تحقيق بررسي هوش و هيجان در افراط و رابطة آن با سلامت رواني و مؤلفه هاي آن مي باشد در پايان فصل تعاريف عملياتي و اصطلاحي متغير هاي مستقل و وابسته ارائه شده است .
تاريخچة هوش هيجاني :
اصطلاح هوش هيجاني در سال (1995) توسط دانيل گلمن 1مطرح شد و بحث هاي بسياري را بر انگيخت هوش هيجاني 2 با توانايي درك خود و ديگران يعني شناخت هرچه بيشتر احساسات ،عواطف خويش و ارتباط و سازگاري فرد با مردم و محيط كه پيوند دارد .
پژوهشگران با ارزيابي مفاهيمي چون مهارتهاي اجتماعي . توانايي هاي بين فردي ، رشد رواني و وقوف فرد بر هيجانهاي خويش و توان كنترل آن هيجان ها توصيف و تبين هوش هيجاني غير شناختي پرداخته اند .
بار – آن هوش هيجان ( هوش غير شناختي ، را عامل مهمي در شكوفايي توانايي هاي افراد براي كسب موفقيت در زندگي تلقي مي كند آن را با سلامت عاطفي و در مجموع با سلامت رواني مرتبط مي داند
باز آن را براي اولين بار در سال 1980 هوش بهر هيجاني را مطرح كرد و در همان سالبه تدوين پرسشنامه هوش هيجاني پرداخت به اعتقاد بار آن هوش شناختي تنها شاخص عمده براي پيش بيني موفقيت افراد نسيت ، زيرا بيشاري از افراد با هوش شناختي بالايي دارند ولي آن طور كه بايد در زندگي موفق نيستند .
با وجود اين سنجش بهر اجتماعي 1 به نحوي روز افزون در تعيين و تشخيص حدود و توانايي هاي ذهني و رفتاري افراد اعم از هنجار و ناهنجار مورد استفاده قرر ميگيرد. بديهي است با توجه به اشارة مختصري كه به كاستي هاي اين مقياس شده توقع پافشاري بر نتايج مرتمت مرتب بر آن از احتياط علمي به دور است .شايان به ذكر است كه با همة تلاشهايي كه از سال 1995 تا كنون براي تبيين و تعريف هوش به عمل آمده ، بعد عاطفي يا هيجاني آن بدان گونه كه بايد مورد توجه قرار نگرفته است .
از اين تاريخ به بعد گزارش كساني كه از دير باز در انديشة تدوين ابزاري براي سنجش اين حيطه ذهني غير شناختي بودند و مي خواستند آن را با معيار مناسب ديگري محك بزنند و جلوه هاي آن را با عدد و رقم مجسم كنند منتشر شد و در اختيار انديشمندان . روان شناسان قرار گرفت .
اين كه تلاش جديد تا چه اندازه روشنگر بخش ديگري از واقعيت هاي پيچيده ذهن آدمي است موضوعي است كه آينده به آن پاسخ خواهد گرفت .
تعريف و پيشينه هوش هيجاني :
تعريف هوش هيجاني نيز مانند هوش غير شناختي دشوار است اين اصطلاح از زمان انتشار كتاب معروف گلمن (1995) به گونه اي گسترده به صورت بخشي از زبان روزمره درآمد و بحثهاي بسياري را بر انگيخت گلمن مصاحبه اي با جان اينل (1996) هوش هيجاني را چنين توصيف مي كند : « هوش هيجاني نوع ديگري از هوش است اين هوش مشتمل بر شناخت احساسات خويشتن و استفاه از آن براي اتخاذ تصميم هاي مناسب در زندگي است توانايي اداره مطلوب خلق و خوي با وضعرواني ، كنترل و تكانش ها است عاملي كه به هنگام شكست ناشي از دست نيافتن به هدف در شخص ايجاد انگيزه و اميد مي كند . هم حسي يعني آگاهي از احساسات افراد پيرامون شماست مهارت اجتماعي يعني خوب كنار آمدن با مردم و كنترل هيجانهاي خويش در رابطه با ديگري و توانايي تشويق و هداست آنان است »
گلمن در همين مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختي و هيجاني مي گويد هوش بهر ( ) در بهترن حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقيت هاي زندگي است ، 80 درصد موفقيت ها به عوامل ديگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسياري از موارد در گروه مهارت هايي است كه هوش هيجاني را تشكيل مي دهد .
« هوش غير شناختي ابعاد شخصي هيجاني اجتماعي و حياتي هوش را كه اغلب بيش از جنبه هاي شناختي آن در عملكرد هاي روزانه مؤثرند مخاطب قرار مي دهد .
هوش هيجاني با توانايي درك خود و ديگران ( خود شناسي و ديگر شناسي ) ارتباط با مردم و سازگاري فرد با محيط پيرامون خويش و پيوند دارد . به عبارت ديگر هوش غير شناختي پيش بين موفقيت هاي پيرامون خويش و پيوند دارد يه عبارت ديگر ههوش غير شناختي پيش بين موفقيت هاي فرد رادر ميسر مي كند و سنحش و اندازه گيري آن به منزله اندازه گيري و سنجش و توانايي هاي شخص براس سازگاري با شرايط زندگي و ادامة حيات در جهان است . ( بار – آن ، 1997 ص 28)
پيتر سالوي (1990) ضمن اختراع اصطلاح سواد هيجاني به پنج حيطه در اين مورد اشاره مي كند .
شناخت حالات هيجاني خويش : يعني خود آگاهي
اداره كردنهيجان ها : يعني مديريت هيجانها ، به روش مناسب
خود انگيزي يعني كنترل تكانش ها تا تأهير در ارضاي خواسته ها و توان رار گرفتن در يك وضعيت رواني مطلوب
تشخيص دادن وضع هيجان ديگران ،همدلي
برقراري رابطه با ديگران
هوش هيجان و مؤلفه هاي آن :
هوش هيجان عبارت است از توانايي نظارت بر احساسات و هيجاتان خود ، ديگران و توانايي و تفكيك احساسات خود و ديگران و ديگران و استفاده از دانش هيجاني در جهت هدايت تفكر و ارتباطات خود و ديگران ( ميروسالووي ، 1990)
هوش هيجاني هم عناصر دروني است و هم بيروني شامل ميزان خود آگاهي ، خود انگاره ، احساسات ، استقلال و ظرفيت خود شكوفايي و قاطعيت مي باشد عناصر بيروني شامل ظرفيت فرد براي قبول واقعيت انعطاف پذيري و توانايي حل مشكلات هيجاني ، توانايي مقابله با استرت و تكانه هاي مي شود ( گلمن ، 1995 ، ص 85 )
خود آگاهي :
از نظر گلمن خود آگاهي ريشه و اساس مؤلفه هاي هوش هيجاني است و تا زمانيكه از سطح خود آگاهي پاييني برخورد داريم و در انتخاب هدف و برنامه ريزي – براي رسيدن به هدف مديريت كنترل احساسات خود و بر انچيختگي خود و بكار گيري نظمي كه بتوان بر اساس آن با احساسات ديگران هماهنگ شود رشد مهارت هاي اجتماعي متناسب با هدف و عمل با مشكلات مواجه مي شويم . تعريفي كه گلمن )1995( براي خود آگاهي در نظر گرفته عبارتست از درك عميق و روشن احساسات ، هيجانات نقاط ضعف و قوت و نياز و سائق هاي خود .
شعور اجتماعي :
شعور اجتماعي سومين مؤلفه هوش هيجاني مي باشد و عبارت است از درك احساسات و جنبه هاي مختلف ديگران و بكار گيري سك عمل مناسب و واكنش مورد علاقه براي افرادي كه پيرامون ما قرار گرفته اند ( گلمن ، 1990 ، ص 213 )
اين مؤلفه با احساس مسئوليت در قبال ديگران نسبت بيشتري دارند زيرا هر چه افراد پيرامون يا مقابل براي ما اهميت بيشتري داشته باشند سعي بيشتري خواهيم كارد واكنش مناسب در قبال آنها نشان دهيم و شرط واكنش مناسب ،درك نوع احساس طرف مقابل مي باشد .
اين مؤلفه براي افرادي كه با مراجعين زياد و متفاوت برخوردارند وضرورض مي باشد خيلي از متخصصين هوش هيجاني عقيده دارند كه نشان اصلي هوشياري اجتماعي توان همدلي است .
در بين مؤلفه هاي هوش هيجاني تشكيل همدلي از همه راحتتر مي باشد همه ما همدلي يك دوست ، يك معلم با حساس كرده ايم و تشخيص داده ايم كه واكنش او تا چه حد باعث دلگرمي ما شده است .
خود انگيزي
يكي ديگر از مؤلفه هاي هوش هيجاني مي باشد و خيلي از روانشناسان آنرا شرط بقا مي نامند به عقيدة آنان انسان سالم هيچ كاري را بدون هدف از پيش تعيين شده انجام نمي دهد و براي رسيدن به هدف و حتي انتخاب هدف خود انگيزي لازم ميباشد از نظر گلمن ، خود انگيزي زبان سائق پيشرفت مي باشد و كوشش است در جهت رسيدن به حد مطلوبي از فضيلت افرادي كه اين خصيصه را زياد دارند هميشه در كارهاي خود نتيجه محور سائق زيادي در آنها براي رسيدن به اهداف و استانداردهاي وجود دارد اين افراد اهداف چالش برانگيز را خيلي سريع مرتب و ميزان مخاطرات آنها را حساب مي كنند و اطلاعات و راهبردهايي را بكار مي برند كه باعث كاهش عدم اطمينان آنها و افزايش عملكرد آنها شود اين افراد خيلي شريع ياد مي گيرند كه چگونه بازده كاري خود را افزايش دهند و خيلي سريع با اهداف گروه يا سازمان سازگار مي شوند .
اين افراد هميشه انتقاد شديد و سازننده در گروه از خود نشان مي دهند و موقعيت آنها در گروه طوري است كه مديران هميشه از توانايي هاي آنان حساب مي برند . اين افراد هميشه به توانايي خود اعتماد دارند و هميشه نسبت به آينده اميدوار هستند .
اگر قرار است يك صف ضروري براي افراد در نظر بگيريم خود انگيزي مي باشد زيرا فقط از طريق خود انگيزي است كه مي توان به پيشرفت فراي انتظار رسيد از آنجا كه افراد زير چتر تفاوتهاي فردي قرار گرفته اند و از لحاظ نياز و سائق با هم متفاوت مي باشن پس عوامل انگيزش در آنها متفاوت مي باشد تعداي از افراد از طريق عوامل بيروني مثل افزايش حقوق و پرستره شغلي و نمره برانگيخته مي شوند و تعدادي به خاطر خود پيشرفت و نفس كار برانگيخته مي شوند گلمن (1995) در اين رابطه معتقد است افراديكهانجام كار براي آنها مهم است در طول كار علاقة زيادي به چالشهاي خلاقانه از خود نشان مي دهند و عشق به يادگيري و انجام كار در آنها بيشتر وجود دارد اين افراد انرژي بيشتري صرف اين كار مي كنتد و سؤالي كه هميشه ذهن آنها را مشغول مي كند اين است كه با چه روش بهتري مي توان اين كار را انجام داد . اين افراد زمانيكه عمل آنها به شكست مي انجامد بازهم مطلوب باقي مي مانند در چنين مواقعي خود تنظيمي با انگيزه پيشرفت در جهت غالب شدن برناكامي تركيب مي شود دو شخص با آمادگي بيشتري در جهت مقابله با موانع يا كار جديد شروع به كار ميكند به طور كلي مراحل خود انگيزي مطلبو بدين شكل است كه در ابتدا اهداف را ربه بندي مي كنيم و ميزان اهميت هركدام را مشخص كنيم اسن مسئله كاملاً در گروه خود شناسي مي باشد و هر چه خود شناسي ما بيشتر باشد بهتر مي توانيم اهداف خود را بر اساس نيازهاي واقعي اولويت بندي كنيم .
4- مهارتهاي اجتماعي :
مهارتهاي اجتماعي يكي ديگر از مؤلفه هاي هوشي هيجاني مي باشد و شامل توانايي ها براي مديريت روابط با خود و ديگران مي باشد مهارتهاي اجتماعي فقط شامل دستيابي نمي شود اگر چه افرادي كه اين مهارت را زياد دارند خيلي سريع يك جو دوستانه با افراد ايجاد مي كنند ولي اين مهارت بيشتر به دوستيابي هدفمند مربوط مي شود افرادي كه مهارتهاي اجتماعي قوي دارند به راحتي مي توانند ميسر فكري ديگران را در سمتي كه مي خواهند هداست كنند خواه براي ايجاد رفتار جديد باشد خواه برانگيختن او براي ايجاد رفتار عملكرد و يا توليد جديد باشدد (گلمن ، 1910 )
افرادي كه مهارتهاي اجتماعي بالايي دارن هميشه درصد هستند كه يك چرخة وسيعي از اطلاعات با افراد را بدست آورند و خيلي سريع جنبه هاي مشترك افراد را شناسايي كنند بعد از آن يك رابطه مؤثر برقرار كنند و اين عمل حاكي از آن است كه اعمال چنين افرادي بر اساس فرضيات حساب شده و دقيق مي باشد چنين افرادي در اولين فرصت در محيط كاري يك شبكه ارتباط قوي برقرار مي كند .
بر اين اساس همة ما اين را مي پذيريم افرادي كه در جهت پيشرفت بر انگيخته مي شوند خوش بيني آنها نسبت بر آينده است حتي مواقعي كه با شكست مواجه مي شوند زياد مي باشد .
افراد فقط از طريق مهارتهاي اجتماعي بالا مي دانند در كجا چه مواقع از خود حالات هيجاني نشان دهند و همچنان كه پيداست اين مشكلات تعداد زيادي از افراد جامعه مي باشد مخصوصاً زندگي امروزي كه افراد در طول روز بايد به سمت رفع نيازهاي خود با افراد متفاوتي مواجه شوند و هر موقعيتي اقتضاي خاص خود را دارند ما در طول روز با افراد متفاوتي برخورد مي كنيم و در هر برخورط پيام عاطفي خاص به طرف مقابل ارسال مي كنيم طبيعي است هرچه مهارتهاي براي ارسال نوع پيام بيشتر باشد راحتتر مي توانيم طرف مقابل را تحت تأثير قرار دهيم .
اساس فرهنگي هوش هيجاني :
يكي از مشكلات مشاوران در مدارس دربارة نمرة كسبشده توسط دانش آموزان است كه داراي زمينه هاي فرهنگي متفاوتي مي باشند و در چنانچه بعد از اجراي آمون مثل هوش هيجاني تفاوت زيمنه هاي فرهنگي دانش آموزان فراموش مي شود و موقعيت واقعي آنان به مخاطره مي افتد .
1- Lonmoore
2- Khalil Sampter
3- Emofionul lihiterey
مطالب مشابه :
هوش هیجانی، پرسشنامه هوش هیجانی
مشاوره در انجام پایان نامه و هوش هيجاني . هاي آن در مقايسه با هوش منطقي مورد بحث
هوش هيجاني ابزاري نوين در مديريت بازار
استفاده از هوش هيجاني در تجارت اطلاعاتي در مورد ارائه دو مقاله خروجي پايان نامه
مقايسه هوش هيجاني و سلامت روان در معتادان به مواد مخدر و افراد عادي رشته روان شناسی
پژوهشها در مورد هوشهيجاني نشانداده كه هوش ليست مقالات ، پايان نامه هاي فيزيك و
ليست مقاله پايان نامه روانشناسي
(پايان نامه كارشناسي روانشناسي عمومي) هوش هيجاني در يكصد پرسش و پاسخ در مورد موسيقي
پایان نامه پایان نامه بررسي هوش هيجان در رابطه با سلامت رواني 74 ص
پایان نامه پایان نامه بررسي هوش هيجان در مي باشد در پايان فصل هوش هيجاني در
هوش عاطفی
پايان نامه اي را به اتمام رسانيد که در آن هوش عاطفي ( هوش هيجاني ) در مورد هوش عاطفي
برچسب :
پايان نامه در مورد هوش هيجاني