صعود زمستاني انفرادي و يك روزه دماوند
3 شنبه گذشته بد جوري دلم هواي دماوند رو كرده بود.به روشن زنگ زدم و گفتم موافقي 1 روزه يال ملا خوران رو صعود كنيم و از جنوبي برگرديم؟روشن هم موافقت كرد.قرار بود 5 شنبه شب حركت كنيم.هوا رو چك كردم ديدم مناسب نيست. .باد شديد و هواي ابري.قرار شد بريم ناز و كهار.اما دلم راضي نبود.مهم هم نبود صعود كنيم يا نه(خودم هم به خاطر تمرين سنگين روز سه شنبه بدن درد داشتم و از خودم مطمئن نبودم).مهم اين بود كه برم دماوند و تو اون فضا باشم.5 شنبه صبح زود به روشن زنگ زدم و گفتم بيا بريم دماوند.اون هم از خدا خواسته قبول كرد.ساعت 8 شب حركت كرديم.تا برسيم پلور مردم و زنده شدم.اين دكتر دكتر بد نام كن رانندگي نمي كرد.پرواز مي كرد.يه لحظه ديدم كيلومتر ماشين رو 170 مونده.من التماس مي كردم و اون مي خنديد.امان از وقتي كه آهنگ تركي پخش مي شد.100 تا صلوات و 1 خروس نذر امامزاده بيژن كردم كه از اين ماشين جهنمي زنده بيرون بيام.32 دقيقه از تهران تا پلور.باور كردني نبود....
به پلور رسيديم و بعد از خريد آب معدني و كمي تنقلات به سمت 2 راهي رينه و گوسفند سرا رفتيم.تصميم داشيم ماشين را كمي بالاتر (در اولين پيچ )بگذاريم و شب را كنار ماشين بخوابيم.زنجير چرخ را بستيم.20 متري جلو رفتيم، ماشين گير كرد.بد جورم گير كرد.1 ساعت تقلا كرديم.نا اميد شده بوديم كه پاترولي كه از جاده رد مي شد نگه داشت و پرسيد مشكلي پيش اومده؟انگار دنيا رو به ما داده بودند.ماشين رو بكسل كرد و بيرون آورد.تصميم گرفتيم به منزل مصطفي لاريجاني برويم.شب را در منزل مصطفي مانديم و صبح زود زديم بيرون.دوست مصطفي ما رو تا 2 راهي رسوند.هوا سرد بود و از همين پايين باد شديدي مي وزيد.انتظار همه چيز را داشتيم جز برفكوبي.باد تمام جاي پاها را پر كرده بود.برف پودري بدي بود.با اينكه خيلي عميق نبود اما زمان بر بود.سعي مي كردم جاي پاي تيم هاي قبلي را دنبال كنم كه جاده را بريده بود.2 ساعت تا گوسفند سرا طول كشيد.از برنامه عقب بوديم.15 دقيقه استراحت كرديم و كمي تنقلات خورديم.روشن كمي كسالت داشت.گفتم اگر مطمئن هستي صعود مي كني(با توجه به كسالتي كه داشت)بريم ملا خوران چون به صلاح نيست تنها برگردي اگر نه كه بريم جنوبي.يال جنوبي را انتخاب كرديم.10 دقيقه بالاي 'گوسفندسرا روشن گفت حال عموميش براي صعود مناسب نيست و با توجه به اينكه دكتر هم بود به خوبي وضعيت خودش را تشخيص مي داد.روشن به پايين رفت و من به سمت بالا.از جا پاها بالا مي رفتم تا درگير برفكوبي نشوم.وسط مسير تيمي از كوهنوردان شيرازي را ديدم كه پايين مي آمدند.ساعت 9:15 به بارگاه سوم رسيدم.محمد خادم و فرشيد تركاشوند و چند نفر ديگر هم حضور داشتند و داشتند جمع و جور مي كردند به سمت پايين بروند.پرسيدم كسي در منطقه هست؟ گفتند نه.مسئول پناهگاه (آقاي كيا و صالح )هم مي خواستند به پايين بروند.از من سوال كرد ند نيازي هست بمانيم تا برگردي.گفتم نه.شما برويد.بچه ها محبت كردند و كمپوت آناناسي رو بهم دادند كه خيلي چسبيد.آب داخل بطريم يخ زده بود و انگشتاندستم سرد بود.ضد آفتابم را تجديد كردم و دستكش هاي پرم را پوشيدم .ساعت 10 از دوستان خداحافظي كردم و راه افتادم.
حالا ديگه كلا ً تنها بودم.من بودم و دماوند.واي كه چقدر اين حالت را دوست دارم.با خودم حرف مي زنم.برنامه ريزي مي كنم.به صداي درونم گوش مي دهم و از همه چيز لذت مي برم.فقط اين باد موذي بود كه مخل آرامشم شده بود.از 4700 به بالا باد بسيار شديد شد.چند بار تعادلم را به هم زد و به زمين افتادم.لاي سنگها پناه مي گرفتم.آب درون قمقمه ام يخ زده بود و فقط دم نوش بابونه درون فلاسكم بودكه بايد با احتياط مصرف مي كردم.جالب بود كه دستهايم درون دستكش پر يخ كرده بود.اين سرما را از جبهه جنوبي انتظار نداشتم.قبلاً در فصل زمستان دماوند را از جنوبي.شمالي.شمال شرقي و يال داغ صعود كرده بودم.اين سرما به سرماي شمالي شيبه بود نه جنوبي.دستكش پلاري زير دستكش پر پوشيده بودم تا اگر خواستم كرامپون ببندم از آن استفاده كنم.تصميم گرفتم آن را خارج كنم تا انگشتانم درون دستكش پر به هم بچسبد و گرم تر شود.وضعيت بهتر شد اما باد بيچاره ام كرده بود.حالا نوبت پاهايم بود.كاملا بي حس شده بود.سد لار هم يخ زده بود.از آبشار يخي به بالا كرامپونم را بستم .مخصوصاً شيب منتهي به سنگ پستانك كه به دليل يخ زدگي به كرامپون نياز داشت.به سنگ پستانك رسيدم و به تپه گوگردي ها رفتم.يك بار ديگر به زمين افتادم.نزديك قله از سنگهاي برفك زده قله عكسي انداختم .ساعت 15:20 به قله رسيدم.دوربينم را در آوردم و بلا فاصله باطري دوربينم يخ زد و خالي شد.موبايلم داخل جيبم بود اما گوشي لمسي بود و بايد بدون دستكش كار مي كردم كه از خير آن گذشتم.2 دقيقه در قله ماندم.سرد بود و نمي شد بيشتر ماند.
براي برگشت تصميم گرفتم از يخچال بين يال معدن قرقه(و به قولي لومر دو) و يال جنوبي پايين بيايم.اين مسير ايمن تر بود.دريك دستم باتوم و در دست ديگرم كلنگ بود.به سرعت ارتفاع كم مي كردم.سپس كمي به سمت يخچال جنوبي چرخيدم .مسير از برف يخ زده پوشيده شده بود و خيلي راحت و بي درد سر مي شد پايين رفت.به بارگاه رسيدم و به سمت پايين حركت كردم.هوا رو به تاريك شدن بود .با اينكه باطري چراغ پيشانيم نو بود اما خالي شده بود و چراغم مرتب آلارم مي داد.به گوسفند سرا رسيدم و بدون توقف به سمت دو راهي راه افتادم.باد تمام جا پاها را پر كرده بود و به دليل تاريكي و كم نور بودن چراغم مسير را به درستي تشخيص نمي دادم.كمي دنبال جاي پاها گشتم اما بي فايده بود.تصميم گرفتم خودم را علاف مسير نكنم و فقط ارتفاع كم كنم تا به جاده برسم.همزمان كه پايين مي رفتم به سمت رينه هم تراورس مي كردم.از كنار معدن به جاده رسيدم و به سمت رينه حركت كردم.باطري موبايلم هم خالي شده بود.ماشيني در حال عبور بود كه دست بلند كردم.اول توقف نكرد اما بعد دنده عقب گرفت و برگشت.موباليش را قرض گرفتم و با روشن هماهنگ كردم تا بياد دنبالم.با آمدن روشن برنامه هم تمام شد و به سمت تهران حركت كردم.حالا بار ديگه نوبت قسمت ترسناك ماجرا و پرواز روشن تا تهران بود.
شصت پاي راستم در اين صعود از سرما كبود شد و تاول زد و همچنان حسي ندارد.
صعودهاي بلند زمستاني به صورت انفرادي بيش از آمادگي جسمي بالا به آمادگي روحي نياز دارد ، قبل از انجام اين صعودها شرايط را در برنامه هاي تمريني شبيه سازي كنيد.
صعودهاي يك روزه صعودي سرعتي و ركوردي نيست.بلكه صعودهايي استقامتي با بار كم و استراحت كم و مدت زمان طولاني است.از پيشگامان اين صعودها مرحوم جلال رابوكي.مرحوم ابراهيم شيخي.مرحوم مسعود مولايي.صحبت بهادراني .ناصر جناني و ... هستند
سعي كردم كوله سبكي را همراه ببرم به همين دليل از بسياري از لوازم چشم پوشي كردم:
ليست لوازم:كوله 40 ليتري Millet، كاپشن پر Millet، كاپشن و شلوار پلار و كاپشن و شلوار گورتكس كه آنها را از ابتدا پوشيده بودم، دستكش پلار vaude ، دستکش پر قايا، كرامپون، كلنگ ، جي پي اس، ضد آفتاب، كلاه طوفان، عينك ، چند عدد شكلات نو ترابار و ناني، 1 كنسرو ماهي براي مواقع اضطراري، فلاسك (گاز و كيسه بيواك و كمك هاي اوليه و لباس پلار اضافه و .... را از كوله حذف كردم).
گوسفند سرا
دوبرار در خواب زمستاني
بارگاه سوم
سنگهاي يخ زده قله
مطالب مشابه :
آلودگي صوتي در كلانشهرها ، پلور ، آزمايشگاه شيمي آب
آلودگي صوتي در وضعيت پلور و حواشي گردشگري آب و هواي خوش و پاك اين
گزارش نشست دوستان وبلاگ نویس در بام ایران
ها در محل حاضر بودند و دوستان را سوار کردند و عازم پلور شدیم بيني وضعيت آب و هواي
گزارش برنامه غار گل زرد
غار گل زرد در منطقه پلور و در مراتع شمالي روستاي منظريه قرار پيش بيني وضعيت آب و هواي
جشنواره حفاظت از شقایق های پلور
آمل - پلور- قرارگاه پلور. پیش بینی آب و هوای سبلان 3000 وضعيت آب و هواي شهر تان
صعود زمستاني انفرادي و يك روزه دماوند
باد شديد و هواي ابري.قرار شد به پلور رسيديم و بعد از خريد آب معدني و كمي تنقلات به
گزارش برنامه صعود قله دماوند از جبهه غربی
مواجه شديم. پس از طي كردن اين ترافيك سنگين به پلور رسيديم. پيش بيني وضعيت آب و هواي
گزارش تراورس قله دماوند از مسیر شمال /شمال شرقی به جنوبی
وضعيت آب آشاميدني : 22 از گوسفند سرا به سمت پلور و از انجا به سمت اراك ادامه آب و هواي
معرفي پدر آب وهواشناسي ايران
ديكشنري آنلاين gis پيش بيني وضعيت هواي درباره آب و هواي منطقه پلور و امام
گزارش صعود به قله دماوند از مسیر یال داغ
وضعيت آب و هواي ساعت 10 با آژانسی سر جاده پلور رفتیم و با همان اتوبوسی که آمده
برچسب :
وضعيت آب و هواي پلور