تعلیم وتربیت از دیدگاه اسلام
تعلیم وتربیت از دیدگاه اسلام
استفاده با ذکر منبع بلامانع می باشد
در این مقاله بنا دارند اهمیت آموزش و پرورش وبه طور اععم تعلیم وتربیت و ارتباط آن با نیازهای اجتماعی را
بررسی نمایند همانطور که همگان می دانند علمای علوم اجتماعی و آموزش و پرورش و عموم مردم اعتقاد دارند
که روابط جامعه با آموزش و پرورش یک رابطه متقابل است و هردو به شدت به هم وابسته اند و بر یکدیگر تاثیر
وتاثر متقابل دارند و مطالعه یکی بدون در نظر گرفتن دیگری امری تقریباً محال است و با در نظر گرفتن این امر
که سابقه تعلیم وتربیت نیز همزمان با پیدایش انسان بر روی کره خاکی به وجود آمده می بینیم که از لحاظ تاریخی
نیز با هم سنخیت دارند.لازم به ذکر است که تعلیم وتربیت یا به طور اخص آموزش و پرورش ممکن است در ادوار
مختلف دارای اسامی یاونامهای مختلفی بوده اند ولی به هر صورت از نیازهای اساسی زندگی بشر بوده اند که نقش
اساسی و تعیین کنندهای در انتقال فرهنگ وهنر و دانش داشته اند و اگر امروزه ما می بینیم که یک نهاد خاصی این
وظیفه را به عهده گرفته بدین معنی نیست که تعلیم وتربیت در یک برهه دچار وقفه ودر برهه ای دیگر رونق داشته
است وهمینطورنیز نمی توان منکر این امر شد که تعلیم وتربیت رسمی در کشور ماتحت تاثیر عوامل مختلف دچار
فراز وفرود نبوده ولی امروزه بین نیاز به آموزش و پرورش و نیازهای اجتماعی یک رابطه متقابل ایجاد شده که
هردو به طرف مقابل بسیار نیاز دارند و با گسترش روز افزون زندگی اجتماعی مردم،و به وجود آمدن نیازهای جدید
و اساسی نیاز به یک آموزش و پرورش مدرن که جوابگوی این نیازها باشد نیز افزایش پیدا کرده است و همینطور
یک آموزش و پرورش زمانی وجوب پیدا می کند که در جوامع انسانی حضور داشته باشد .پس بنابر این می بینیم که
وجود وبقای هر کدام نیز به بقای دیگری وابسته است.بنابر این برای روشن تر شدن نقش هرکدام دانشمندان زیادی به
تحقیق وتفحص پرداخته اند که در این مقال مجال پرداختن به هر کدام از آنهاامری محال می باشد ولی برای تنویر
افکار خوانندگان و کسانی که تعریف درستی از هر کدام از این عوامل ندارندبه تعریف تعلیم وتربیت و واژه های آن
وهمینطور نیاز انسان با توجه به نیاز جوامع به آموزش و پرورش ونقشی که دست اندرکاران نظام آموزشی جهت
شناسایی ویر آوردن این نیازهاوایجاد انگیزش وتقسیم بندی تعلیم وتربیت جهت رفع این نیازها پرداخته ایم که سعی شده
دراین تعاریف از اساتید وصاحبنظران برجسته ای که عمری را درجهت خدمت به فرهنگ وهنر این کشورصرف
نموده اند بهرگیری شود وچنانچه کمی وکاستی در این مقاله از این باب وجود دارد به حساب سهل انگاری وخام بودن
اینجانب بگذارید وگرنه درپشت صحت نقل قولهای انجام شد دنیایی از تجربه استادی مهارت ایستاده که توانستم تنها
برگ سبزی با توجه به توانم بهره برداری کنم که از این جهت از استاد بزرگوار وخوانندگان عزیز پوزش می طلبم
ص1
واژه تربیت
تربیت کلمه عربی و معادل «Eduction» در انگلیسی است. در فارسی از آن به آموزش و پرورش هم یاد می شود. از نظر ریشهیابی کلمه انگلیسی واژه تربیت به این نتیجه میرسیم که تربیت عبارت است از «بیرون کشیدن کودک از حالت نخستین و از خود بیرون آمدن او» بعدها به معنای مراقبت که در پرورش و تغذیه کودکان اعمال می شود، مراقبت در امر پرورش روحی آنان و آموختن علم و مهارت نیک به آنهانیز به کار رفته است. (شریعتمداری، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، صفحه 41.)
ریشه لغوی تربیت
آنچه که از کتب لغت مانند لسان العرب، تاج العروس ... استفاده میشود اینست که واژه تربیت با دو ماده لغوی «رَبَوَ» و «رَبَبَ» مرتبط است. در قرآن هم در بعضی از آیات،که ماده تربیت و مشتقات آن بکار رفته است از ریشه «رَبَوَ» است: . قل رب ارحمها کما ربیانی صغیرا. (قرآن کریم- سوره اسراء- آیه 29).در این آیه کلمه ربیانی از ریشه رَبَوَ است به معنی رشد و نمو جسمانی است. «الم نربک فینا ولیدا و لبثت فینا من عمرک سنین (قرآن کریم- سوره شعرا، آیه 18.) (فرعون گفت)آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم،وسالهای از زندگیت را در میان ما نبودی؟!دراین آیه هم نربک بمعنی پرورش جسمانی است بر خلاف واژه تربیت و مشتقات آن که از ریشه «رَبَوَ» است، تربیت از ریشه رَبَبَ در قرآن زیاد بکار رفته است مشتقات کلمه رَبَبَ کلمات مانند «رب» «ربوبیت» «مربوب» است. بنابراین تربیت از ریشه «ربو» ریشه فرعی وثانوی دارد و از ماده «ربب» دارای ریشه اصيل و اولی میباشد. تفاوت این دو ریشه در معنی تربیت. تربیت ار ریشه «ربو» به معنی تربیت جسمانی است و تربیت از ماده (ربب) به معنی تربیت معنوی وکمال روحانی و کسب فضایل می باشد. در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، آمده است که وقتی ماده «ربو» در مورد تربیت انسان به کار رود مراد رشد و نمو و تربیت بدنی جسمانی و مادی است. بر خلاف تربیت از ریشه اصلی «ربب» که به معنای رشد و کمال معنوی است.(مهدی زاده- مجله معرفت،آبان 1381شماره 59،ص104 امّا تعریف جامع و دقیق تربیت که در آن ضعف های ذکر شده نباشد و تا حدودی تمام ابعاد وجودی تربیت شونده را در بر می گیرد اینست:
تربیت عملی است عمدی که از جانب مربی برای به فعلیت رساندن و شکوفا ساختن قوه ها و استعدادهای وجودی متربی، بصورت آگاهانه انجام می شود.
از آن جا که تربیت کار عمدی است باید بصورت آگاهانه انجام شود تربیت غیر عمدی و تصادفی، تربیت اصطلاحی اطلاق نمی شود در تعریف ارائه شده دو ویژگی عمدی بودن و آگاهانه انجام دادن فرایند تربیت ، لحاظ شده است که اشاره به شکوفا سازی قوههاو استعدادهای وجود متربی است.با این تعریف یک سو نگری وضعفهای تعاریف دیگر تا حدودی بر طرف شده است.
در تعیین هدفهای تربیتی، باید نیازهای اجتماعی در ابعاد وسیع، در نظر گرفته شود، چون قرار است تعلیم وتربیت نقش تعیین کننده در تحولات اجتماعی داشته باشد. مهم ترین تغییرات اجتماعی، ترسیم کردن خط مشی و مکانیسم دست یابی به اهداف اجتماعی است، واین مهم کار آموزش و پرورش است که اهداف تربیتی خود را در راستای اهداف کلان جامعه قرار دهد .در جوامع امروزی تحولات به صورت چشم گیر در حال وقوع است، تغییرات وسیع در همه عرصه ها به وجود آمده زندگی سنتی کلیه جوامع با ورود دست آورهای تکنولوژی و صنعت مدرن، زیر رو شده به گونه ای که آداب و فرهنگها نیز تغییر کرده است .
ص2
غایتمندی انسان و نیاز به آموزش و پرورش
مهمترین خصیصۀ آشکار نظام هستی رعایت اصل هدفمندی است و کائنات و مـوجودات عالم در سایۀ هدایت تکوینی و تشریعی الهی مسیری رو به کمال را طی میکنند. رشد و کمال انسان نیز جلوهای از هدفمندی عالم خلقت و مظهر ارادۀ الهی و تجلی عالیترین مراتب سیر کمال در جهان است. بر همین اساس انسان مـــوجودی است تحولخواه و تحولپذیر که بر پایۀ این نیـــاز فــطری، سرنوشت جــوامع بشری را ترسیـــم مینماید؛ سرنوشتــی که مـــظهر خـــیر، سعــادت، معنویتخواهی یا مظهر شر، شقاوت و مادیگرایی است. از همین رو مهمترین رسالت نظام اسلامی برنامهریزی برای رشد و پرورش انسان تحولخواه با تعالیم متعالی است. عملی شدن این رسالت، علاوه بر بالندگی، دوام و عظمت جامعۀ اسلامی، بستری فراهم میکند تا آحاد جامعۀ اسلامی وظایفی را که خداوند برای آنها مقرر نموده است اجرا نمایند، و جامعه به سوی فلاح و رستگاری حرکت کند .اصولاً انسان در فرهنگ قرآنی به عنوان اشرف مخلوقات و جلوۀ ملکوتی خلقت برای انجام دادن رسالت معنوی خویش، و نیز برای پاسداری از حریم قدسی این عالم برگزیده شده است. اما این انسان نیازمند هدایت، مراقبت همهجانبه و برنامههای تعلیمی و تربیتی الهی است؛ چرا که در معرض آسیبها، موانع و امیال درونی و نفسانی و تهدیدات بیرونی قرار دارد، ازاینرو سعادت وی فقط با تعلیم و تربیت مأنوس با فطرت الهی امکانپذیر است .قرآن کریم بعثت پیامبران را با نیاز تعلیم و تربیتی بندگان همسو دانسته است تا در سایۀ آن بشریت به کسب مقامات عالی انسانی نائل آید و به نجات جوامع در بند اسارت منتهی گردد. این امر بر فرایند سالم تربیت دینی مبتنی است. تعلیم و تربیت دینی محصول کارکرد تمام دستگاههای فرهنگی ــ تربیتی و نظام آموزشی و پرورشی کشور مانند مدرسه، خانواده، رسانۀ جمعی، تمام نهادهای سیاسی، اقتصادی، قضایی و… در کنار محیط اجتماعی است. وفاداری به باورها و آموزههای دینی و تجلی آن در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای نهادمند، زمینهساز و تسهیلکنندۀ تحقق اهداف آموزش، پرورش در تربیت دینی خواهد بود. ((هو الذی بعث فی امیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمه الکتاب و الحکمه)) …»
در فلسفۀ بعثت پیامبر(ص)، تعلیم و تربیت، اصلی قرآنی است و همین امر ضرورت توجه به همراه نمودن پرورش با آن را برای صاحبنظران و برنامهریزان آموزش تعیین مینماید. لذا براساس تعالیم قرآن، نظامند ساختن آموزش در جامعه باید مبتنی بر برنامهریزی آموزشی و پرورشی توأمان باشد تا موجب توسعۀ مادی هدفمند و کمال معنوی انسانها گردد از دیرباز توجه به آموزش، به عنوان یکی از ارکان اصلی توسعه، همواره از دلمشغولیهای برنامهریزان استراتژیکی بوده و با توجه به جایگاه این امر در توسعه و کمال بشری، نظریهها و برنامهریزیهای متفاوتی ارائه شده است.امروزه در قرن بیستویکم با اتکا به رشد فناوری و توسعۀ ارتباطات، برنامهریزی آموزشی با هدف تحول در نگرش و منش رفتاری مدنظر قرار دارد. باید اذعان کرد آموزش یکی از عوامل مؤثر در تحول و توسعۀ جوامع است و تجربۀ جوامع توسعهیافته اهمیت آموزش و جایگاه برنامهریزی در آن را نشان میدهند. بر این اساس برای جمهوری اسلامی ایران، که دورۀ حماسی ملت اسلامی را سپری نموده و به تثبیت نظام اسلامی نائل گردیده است، آموزش و پرورش یکی از نهادهای کارگزار جامعهپذیری در جامعه میباشد، به طوری که از یکسو سیر توسعه و تحول کشور و کیفیت سایر نهادهای اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی به این نهاد وابسته میباشد و از سویی دیگر آموزش و پرورش در تربیت انسانهای مومن و متعهد و رشد همگون افراد جامعه جایگاه ویژهای دارد. بنابراین آموزش و پرورش در توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه تعیینکننده و مهم است. با این توضیح ضرورت توجه به نظریهپردازی در باب تعلیم و تربیت، و جامعهشناسی آموزش و پرورش که چارچوبی منسجم از همگرایی مؤثر و برنامهریزیشدۀ آموزش و پرورش را ارائه دهد، و اهداف کلان جمهوری اسلامی نیز در آن ترسیم شود، بیش از پیش آشکار میگردد تا در سایۀ آن و توجه به نظام تعلیم و تربیت بتوان به تربیت و اصلاح و تدبیر هرچه بهتر سرنوشت جامعه و شکلگیری فرهنگ اصیل اسلامی و تحول در جهت اعتلای ملت نائل شد. گفتۀ امام(ره) که تحول فرهنگی در دل ملت باعث سرنگونی رژیم شاه شد، تأکید مضاعفی است بر اینکه نهاد فرهنگ و تعلیم و تربیت و به دنبال آن رشد آموزش و پرورش در ترسیم آیندۀ کشور سرنوشتساز است. ( محمدرحيم عيوضي1389)
در این مقاله، جایگاه و سهم مؤثر نهاد آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای کارگزار فرهنگپذیری که در بینش دینی ما و در نظامهای سیاسی جهان، به خصوص در کشورمان اهمیت ویژهای دارد بررسی میشود.همچنین در این مقاله آموزش و پرورش اسلامی ونیازهای اجتماعی ، اولویتهای علمی حاکم بر آن، تاریخچۀ این نهاد در ایران، ضعفهای کنونی آن و چگونگی رفع آنها… از زوایای مختلف بحث شده است. امید است این مجموعه بتواند خوانندگان و علاقهمند گرامی ما را با جایگاه آموزش و پرورش در کشور و رابطۀ متقابل هر یک در ارتقای سطح فرهنگی کشور آشنا سازد
ص3
ورود تعليم و تربيت جديد به ايران و ظهور پيشدرآمدهاي اجتماعي و اقتصادي مقتضي آموزش و پرورش نوين كه مشتمل بر نقد و خردهگيري بر تربيت سنتي و از جمله تربيت اسلامي بود، ترديدهايي را در باب ضرورت، امكان و كارآمدي تربيت اسلامي برانگيخت. اين امر بررسي تربيت اسلامي به عنوان يك موضوع سياسي ـ فرهنگي مستقل را در محافل ديني موجب گرديد. با پيروزي انقلاب اسلامي اين مبحث به صورت جديتري در محافل علمي مطرح شد و چالشها و ترديدهايي در مورد كارآمدي آن بروز يافت. مهمترين ريشههاي اين ترديد را ميتوان در غفلت از تعارض مباني تربيت اسلامي با تربيت فنآورانه، فقر بنيادين در حوزهي تئوريپردازي در باب تربيت اسلامي، كمتوجهي به تحقيقات فلسفي ـ نظري، و اقدامات عجولانه و بيبنياد، جستوجو كرد. با اين همه، ميتوان ادعا كرد كه مهمترين مسأله ـ كه بنياد ديگر مباحث است ـ "تبيين مفهومي تربيت اسلامي" است كه تاكنون توجه چنداني به آن نشده است؛ ضرورت طرح اين مسأله آنگاه بيشتر هويدا ميشود كه بدانيم تربيت داراي ماهيتي هنجارين است و با متصف شدن آن با وصف اسلامي به دليل گوناگوني معنايي اسلام، قرائتها و تفاسير متعددي ميپذيرد و انضمام راهبردها و توصيههاي متفكران مسلمان بر ديگر حوزههاي زندگي بشر، چالشهاي جدي، در پي خواهد داشت.
نقش مربی تعلیم وتربیت دینی وشناخت نیازهای اجتماعی
آنچه ما قصد داریم در این مقاله به آن بپردازیم نقش مربی در تعلیم وتربیت اسلامی است چرا که مربی از جمله عوامل موثری است که در تعلیم و تربیت از نظر اسلام بیشترین تاثیر و تاثر را نسبت به متربی دارد . البته برای بررسی این مساله ناگزیریم که مسایل جانبی دیگری را نیز مورد مطالعه قرار دهیم ، مسایلی از قبیل : تعریف تعلیم و تربیت و ویژگی های آن ، عناصر تعلیم و تربیت ، عوامل موثر در تعلیم و تربیت و ... .
برای بررسی مسایل مذکور به منابع مختلفی رجوع کردیم و دانستیم که تعلیم تربیت با هم متفاوت هستند اما حیطه کاری آن محدودیتی ندارد یعنی از نظر لغوی و کاری تعلیم به آموزش و انتقال دانش اشاره می کند و تربیت یا پرورش به شکوفایی استعدادهای انسانی مثل استعدادهای حقیقت جویی (علم آموزی)، زیبایی دوستی، محبت، دینی، اخلاقی، هنری و ... . از آنجا که یکی از اصول مدیریت، تخصص گرایی است متاسفانه برای بهره وری بیشتر این دو حیطه را از نظر کارکردها مجزا کرده اند و کار آموزش را به معلم و کار پرورش را به دیگری واگذار نموده اند که این مسالة از نظر ما (در این مقاله) باید مورد بررسی قرار گیرد چرا که در دین مبین اسلام اگر معلم فقط علوم نظری را به دانش آموز منتقل کند بدون آنکه به پرورش اخلاق وی بپردازد، در مسیر پرپیچ و خم تربیت انسان خلل ایجاد می کند.
ما بر این عقیده ایم که هر چند تعلیم از تربیت جداست (از نظر لغوی و کاری) اما اینکه به سبب تخصص گرایی هر یک را شخص خاصی انجام دهد، نتیجه مطلوب و مورد نظر تربیت (خصوصاً در اسلام) را تامین نمی کند. به همین لحاظ ما در این مقاله بیشتر از کلمه مربی استفاده کرده ایم تا نشان دهیم که هر کسی که با کار تعلیم یا تربیت انسان سروکار دارد بایستی به هر دو جنبه یعنی هم تعلیم و هم پرورش توجه کند چه بسا ابتدا باید به پرورش بپردازند بعد به آموزش. به عقیده ما آموزش اگر ناظر همیشگی یعنی اخلاق و معنویت را در کنار خود نداشته باشد ممکن است به بیراهه برود و به جای منفعت برای انسان به ضرر انسان و بشریت باشد.
بنابراین بهتر است به جای اینکه مربی امور تربیتی یا مربی امور پرورشی (به صورت محض) آموزش دهیم تمام مربیان را (اعم از معلم و مربی و ... ) آموزش دهیم که در زمان تعلیم حتماً به تربیت هم بپردازند نه اینکه به صرف تخصص گرایی فقط به وظیفه خود (انتقال دانش نظری) بپردازند کما اینکه برخی از معلمان عزیز همین کار را می کنند و در گذشته برخی معلمان ما هم این کار را می کردند مثلا ما خود معلم زیست شناسی داشتیم که همواره مسایل اعتقادی، اجتماعی و حتی امور زندگی روزمره را در خلال تدریس خود به ما آموزش می داد که تأثیر آن آموزش های در واقع غیررسمی بسیار ماندگارتر از آموزش رسمی بود چرا که در آموزش رسمی همواره بحث اجبار و سخت گیری یا ترس از امتحان و نمره نهفته است که بر میزان یادگیری و ماندگاری تأثیر می گذارد. البته در مورد این نمونه ای که ذکر شد همان آموزش های غیررسمی باعث تلطیف آموزش رسمی هم می شد یعنی جذابیت آن درس را بیشتر و یادگیری را بهتر می کرد . ص4
با این تفاسیر می توانیم بگوییم که خمیر مایه اخلاق، معنویت و قداست است که آموزش های دیگر را ارزشمند می کند و این امر مهم در دین مبین اسلام هم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. دین اسلام دینی کامل است، آنقدر کامل که دیگر بعد از آن دینی نیامده است و این نشان ازکامل بودن آن و کفایت آن برای همه اعصار دارد. ما که مفتخر به تدّین به این دین مبین هستیم بایستی شناخت کاملی کسب کنیم تا بتوانی بیشترین استفاده را ببریم.ودر اینجا لازم به ذکر است چون نیازهای جوامع مختلف و انسانها متفاوت می باشد پس شناخت همه آن نیازها وهماهنگ نمودن آنها با تعلیم وتربیت جامعه در حد توان یک نفر(مربی تربیتی) نیست و باید انسانهای زیادی با توجه به گسترش نیازهای اجتماعی وتخصصی شدن آنها در گیر امر تعلیم وتربیت شوند تا انسانهایی به جامعه عرضه شوند عالم واگاه .
در تعلیم و تربیت اسلامی همه جوانب آموزش و پروش مورد توجه قرار می گیرد هم علم آموزی (اقرأ باسم ربک الذی خلق ... علم بالقم- اطلبوا العلم و لوبالحسین- طلب العلم فریضة علی کل مسلم و افضل العباده التفکر و ... ) هم اخلاق و انجام فعل اخلاقی. فعل اخلاقی فعلی است که به تمام استعدادهای ذاتی مثل یکتاپرستی، دیگر دوستی، زیبا شناسی، وجدان اخلاقی و ... نظر دارد و از آنها سرچشمه می گیرد نه از امیال و خواسته های فردی. دین و مذهب ضامن اجرایی فعل اخلاقی است یعنی بار ارزشی کارهای ما با توجه به صافی دین پالایش می شود و به فعل اخلاقی تبدیل می شود. اگر اصول دینی و اخلاقی را آموختیم، دیگر آموخته هایمان نیز مفید خواهند بود، در غیر اینصورت نه تنها نافع نیستند بلکه مضر هم خواهند بود.
در بحث تعلیم و تربیت به خصوص از نظر اسلام اخلاق و فعل اخلاقی با یکدیگر متفاوت هستند. اخلاق یا همان ارزش ها در تمام اعصار ثابت و همیشگی هستند اما روش اجرای آنها و پیاده نمودن اصول اخلاقی و جلوه آنها در رفتار افراد در دوران ها، شرایط و حتی جنس متفاوت، متفاوت خواهد بود. تا آنجا که در جمله منسوب به حضرت امیر(ع) آمده است: لاتُؤَدّ ِبوا اَوْلادَکُمْ بِاَ خْلا قِکُم لِاَنَّهُمْ خُلِقُوا لِزمانٍ غَیرَ زمانِکُم: فرزندانتان را نه به اخلاق خود بلکه برای زمان خودشان تربیت کنید. یعنی آنان را طوری تربیت کنیم که در زمان خود و با توجه به شرایط زمان خود فردی شایسته و فاعل فعل اخلاقی باشند. بنابراین فعل اخلاقی متغیر ولی صفات اخلاقی ثابت هستند و بایستی روش های تربیتی مناسب با زمان و شرایط تغییر کنند تا بهترین نتیجه حاصل شود و مربیان بیشترین و پراهمیت ترین نقش را در این میان دارند و بایستی به خود شناسی و خودسازی اهتمام ورزند تا بتوانند به نحو احسن به انسان سازی و تربیت انسان بپردازند . (آموزش و پرورش اسلامی-عزتی)
مسأله دیگری که در این مقاله به آن پرداخته ایم این است که تعلیم و تربیت بایستی بر اساس معیارهایی صورت گیرد تا ملاکی برای ارزیابی آنها داشته باشیم. یعنی ابتدا باید اهداف واضح و روشنی داشته باشیم، با توجه به آن اهداف شرایط مطلوبی را وضع کنیم. از شرایط موجود بهره بگیریم، بازخوردها را بررسی کنیم ببینیم چند درصد اهداف تحقق یافته اند؛ آنگاه بدانم کمبودی یا نقصانی وجود داشته یا دارد تا درصدد رفع آن برآییم.
در تربیت اسلامی روش هایی مطرح می شود که تمام موارد بالا را مورد توجه قرار می دهد. روش هایی مثل محبت، تقویت حس حقیقت جویی، مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه که هر یک از اینها گامی است برای رسیدن به نتیجه مطلوب در تربیت انسان که همانا انجام فعل اخلاقی جهت رضای خدا و رسیدن به قرب الهی است . البته این عوامل زمانی میتوانند به خوبی ملحوظ شوند و اثرگذار باشند که یک مربی لایق و شایسته ( از نظر اسلام ) عامل و مجری آن ها باشد .
مسایل مربوط به آموزش و پرورش انسان ومسایل مربوط به آن قدری اهمیت دارد که هم در کتاب آسمانی قرآن و هم در احادیث و روایات بسیاری مورد توجه خداوند و ائمه اطهار(ع) قرارگرفته است.( تعلیم و تربیت در اسلام-مطهری)
بیان این نکته ضروری است که با تمام اهمیتی که برای همگامی آموزش و پرورش قایل هستیم، با این مسأله مخالفتی نداریم که جهت نتیجه گیری بهتر و سازماندهی مناسب تر از نظر سازمانی یا اداری واحدهایی برای اجرای امور مربوط به آموزش و امور پرورش جداگانه فعالیت کنند اما این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که وجود چنین ص5
واحدهای مجزایی فقط برای افزایش کارآیی باشد نه برای اینکه آموزش به پرورش کاری نداشته باشد و پرورش به آموزش ،چرا که هر دو لازم و ملزوم و مکمل یکدیگرند. یعنی در عین حال که متفاوت هستند. مانعه الجمع نیستند چه بسا مکمل هم هستند و مربیان عزیز بایستی همواره به هردو جنبه تعلیم و تربیت توجه کنند و در جهت تربیت انسان کامل مقرب الهی تلاش کنند و در این زمینه از وسایل متعدد من جمله تعالیم ( آموزش ) متنوع استفاده نمایند . در واقع مربیان گرامی باید همواره توجه کنند که آموزش ، خود وسیله ای است برای پرورش انسان فرهیخته ، صالح و سالم نه بالعکس .
باید این نکته را نیز مورد توجه قرار دهیم که آموزش و پرورش بایستی با شناخت شروع شود و مربی و دست اندرکار تعلیم و تربیت بایستی همگام با آموزش و پرورش انسانها به پرورش خود نیز اهتمام بورزیم و با شناخت هرچه بیشتر و بهتر خود به عنوان یک انسان بتوانیم کارآیی و اثربخشی خود را افزایش دهیم و این امر محقق نمی شود مگر با یادگیری روش های صحیح تربیتی که در دین مبین اسلام هم به وفور یافت می شود و علاوه بر آن یافته های روان شناختی که ثمرة مطالعات روان شناسان گذشته و حال می باشد، می تواند بسیار مفید باشد. تا بتوانیم امانتداری امین باشیم و با امانت های سپرده در دستمان (انسان) به نیکی و شایستگی رفتار کنیم.
ضمن قدردانی از از زحمات و راهنمایی های استاد محترم ، جناب دکتر میرشاه جعفری باید یادآوری کنم که تهیه چنین مقاله هایی به طور مستمر باعث می شود که همواره مراقب کارهای خود باشیم و بتوانیم آنها را ارزیابی کنیم تا بهترین نتیجه را بدست آوریم.
امام صادق(ع) فرمودند: بهترین و محبوب ترین برادران من کسی است که عیوب مرا به من اهدا کند و نقایصم را تذکر دهد. ( تحف العقول)
ظهور تربيت جديد و زمينه پيدايش ترديد در تربيت اسلامی اسلامي
موضوع تربيت اسلامي، پس از گسترش جريان علمطلبي و سرايت موج مطالبهي تربيت جديد به ايران، از حدود دهه 1260 ـ 1250، در كشور ما آغاز شده است؛ البته تاريخچهي تربيت اسلامي، از يك لحاظ، به تاريخ ظهور اسلام باز ميگردد، ولي مسئلهي تربيت اسلامي، به عنوان يك موضوع سياسي ـ فرهنگيِ مستقل، از زمان ورود تعليم و تربيت جديد به ايران وشايد كمي قبلتر، از تاريخ ظهور پيش درآمدهاي اجتماعي و اقتصاديِ مقتضي آموزش و پرورش نوين، مطرح بوده است.
حوادث اجتماعي مختلف، از جمله: مسافرت كارگزاران حكومتي قاجار به اروپا، اعزام محصل به خارج، گسترش احساس عقبماندگي از كاروان تمدن در ميان مردم، تأسيس مؤسسات تمدني جديد و مراكز تجاري ـ اقتصادي تازه، تلاش جهت افزايش توان نظامي ـ صنعتي كشور به دنبال شكستهاي پيدرپي از روس و انگليس و وقايعي از اين دست، موجبات ترديد در كارآمدي تربيت رايج در ايران ـ كه آب و رنگ مذهبي داشت ـ و همچنين احساس نياز به تحول بنيادين در نظام تربيتي را فراهم آورد (مجموعه مقالات تاريخ معاصر ايران، 1376 و مددپور، 1379)
از سوي ديگر، ظهور استعمار نو و تغيير راهبردهاي سياسي ـ نظامي به راهبردهاي فرهنگي براي جلب منافع اقتصادي از جهان سوم، به پافشاري كشورهاي توسعهيافته براي گسترش نهادهاي مدني مدرن نظير مطبوعات و آموزش و پرورش به كشورهاي مستعمره منتهي شد (كارنوي،1367) 1367)
بدينترتيب، توصيه براي تأسيس و توسعهي تربيت جديد، با نقد و خردهگيري از تربيت بومي يا اصطلاحا تربيت سنتي ـ مذهبي همراه گشت. تلاشهاي مبلغين مسيحي امريكايي و فرانسوي (كمتر انگليسي) در جهت تأسيس مدارس جديد ـ كه از 1834 ميلادي با افتتاح اولين دبستان امريكايي در قريه "سير" در اروميه آغاز شده بود و با تأسيس مدارس خارجي در اصفهان، تهران، همدان، رشت و... ادامه داشت ـ با اقدامات تبليغي برخي تجددطلبان و روشنفكران اوليه، نظير آخوندزاده، طالبوف، ملكمخان، آقاخان كرماني، مستشارالدوله، امينالدوله، و ديگران همنوا گشت (مددپور، 1373).
عموم اين اقدامات تبليغي در جهت تأكيد بر ضرورت جايگزيني نظام تربيتي جديد غرب، با انتقاد از زبان عربي، خط فارسي و جلوههاي مذهبي رايج در تربيت ايران همراه بود (خاتمي، 1376) ) ص6
تأسيس دارالفنون در 1267 به پيروي از الگوي مدارس پليتكنيك اروپا، نيز چالش تربيت جديد را با تربيت سنتي تشديد كرد. "تأسيس دارالفنون تأثيرات فراواني در ايران داشت كه بهطور كلي عبارت است از: اشاعهي نامنسجم علوم جديد، دگرگوني در ساخت و نگرشهاي فرهنگي و طرح بحث سنت و تجدد، به وجود آمدن قشر تحصيلكرده، ايجاد دوگانگي در كادر مديريت و ديوانسالاري كشور و تضاد گرايشهاي سنتي و نو و..." (محسني، 1378، ص359). مدرسهي دارالفنون به عنوان اولين مركز آموزش عالي جديد، سبب پيدايش نهضت ترجمه شد (اكبري، 1371) و نهضت ترجمه به رغم فقدان طرحي منطقي، آگاهانه و دلسوزانه جهت انتقال محصولات فرهنگي خارجي با وارد كردن آثار تفكري و هنري غرب موجبات تغيير ذائقهي مردم براي دستيابي به لايههاي هر چند سطحيِ تمدن غرب را فراهم آورد. از سوي ديگر، دارالفنون موجب ظهورِ نسل تازهاي از روشنفكران تجددطلب گشت كه شامل فارغ التحصيلان، استادان، مديرانِ دارالفنون، مترجمان، مؤلفان كتابهاي درسي و برخي بازگشتگان از فرنگ بود. نسل تازهي روشنفكري نيز توانست به رغم فقدان آگاهي از زيرسازهاي اصلي تمدن غربي يا وابستگيهاي گوناگون نهادهاي تمدني آن، موقعيت ويژهاي را در عرصهي سياسي ـ فرهنگي كشور تحصيل كند و براي گشودن دروازههاي تمدن جديد به روي جامعهي عقبماندهي ايران شتاب گيرد.
با توسعهي نهضت ترجمه و در پي اقدامات روشنفكري تجددطلب، همراه با دخالت برخي عوامل ديگر، (مددپور، 1379، كتاب اول و دوم) به تدريج، جريان خردهگيري از تربيت سنتي به جريان دينزدايي فرهنگي يا سكولاريسم تربيتي تبديل گشت. اين جريان در فضاي فكريِ بعد از مشروطه توسعه يافت و ذيل سكولاريسم سياسي دوران پهلوي، بر نظام آموزش عالي و آموزش و پرورش رسمي كشور حاكم گرديد. بدين ترتيب، ترديد در ضرورت، امكان و كارآمدي تربيت اسلامي، كه از ديرباز در شكل تهاجم به تربيت سنتي ـ مذهبي آغاز گشته بود، (دولت آبادي، 1371) نهتنها زمينهي حدوث، كه بستر بقاي تربيت سكولار را به عنوان پيششرط مدرنيته فراهم كرد.
دينباوران ـ اگرچه با تأخير ـ تربيت جديد را نقد كردند و مخالفتهاي خود را به صورتهاي اظهار نگراني از تظاهرات غيراخلاقي و غيرديني تعليم و تربيت غربي، انكار سازگاري آموزشهاي نو با نيازها و متقضيات فرهنگي ـ اجتماعي ايران و حتي به صورت طرد و تحريم مدارس جديد، نشان دادند (نجفي، 1379 و مجموعه مقالات تاريخ معاصر ايران، 1376)، ولي با توسعهي آموزش و پرورش دولتي و گسترش انديشههاي فنآورانه و پوزيتويستي بر فضاي علمي ـ فرهنگي كشور، به تدريج اين جريان نقاد به جريان منفعل و محدود دفاع از عقلگرايي و علمباوري اسلام تبديل شد؛ سپس انديشهي تأسيس مدرسهي اسلامي در ميان برخي طبقات متدين جوانه زد و اقداماتي نيز در اين زمينه صورت گرفت.
با اين همه، انقلاب اسلامي ـ كه قبل از هر چيز يك انقلاب فرهنگي بلكه معجزهاي بزرگ در مسير تحولات تربيتي مردم ايران، به شمار ميآيد ـ مسئلهي تربيت اسلامي را بيش از پيش جدي و پيچيده كرد. جدي از اين جهت كه جايگاه آن از سطح عنواني تفنني براي بحثهاي علوم اجتماعي به سطح واقعيتي بنيادين كه حافظ ساختار جامعهي اسلامي است، ارتقا يافت و پيچيده از اين جهت كه به رغم فراهم آمدن موقعيت كافي براي تثبيت آن در نظام آموزشي رسمي كشور، تلاشهاي گسترده در اين جهت مقرون به توفيق كامل نبوده است.
در دو دههي اخير مسئلهي تربيت اسلامي با عنوانهاي گوناگوني، نظير دانشگاه اسلامي، علم ديني، مناسبات علم و دين، امكان رهايي علم از ايدئولوژي، ضرورت تداخل دين با علم، امكان رهايي معرفت ديني از يافتههاي عصري، هرمنوتيك و قرائتهاي ديني، انقباض و انبساط ديانت، حدود و مرزهاي علم و دين و...، بخش وسيعي از بحثهاي كلامي، اجتماعي و حتي فلسفهي علم را به خود اختصاص داده است.
البته، مسئلهي تربيت اسلامي، فقط مسئلهي بومي ايران بعد از انقلاب نيست، بلكه در بيشتر كشورهاي اسلامي، پس از يك دوره وادادگي فرهنگي در برابر انديشه و تمدن سرمايهداري غرب، ضرورت بازگشت به مبادي مذهبي و آشتي ميان جامعه و دين، و به عبارتي "تجديد حيات ديني" احساس قريبي است (العلواني، 1377). همچنين در جامعههاي غربي و غربزده نيز ـ در فضاي رنجهاي وسيع ناشي از بحران معنويت و به خصوص پس از ترديدهاي اساسي انديشهي پستمدرن نسبت به مباني تمدن و فرهنگ غربي، كه توجه به رويكردهاي معنوي براي زندگي و تمايل به تجربيات متافيزيكي گسترش يافته است ـ توجه مجدد به تجربهي علم ديني و جامعهي ايدئولوژيك، بهطور عام، و علم اسلامي يا تربيت اسلامي،به طور خاص،مشاهده ميگردد (Golshani, 1998).
غفلت از مرزهاي تربيت اسلامي زمينه افزايش ترديد در كارآمدي آن گرچه جريان فكري مسلط بر فضاي سياسي ـ اجتماعي كشور پس از انقلاب اسلامي معطوف به احياي دين در همهي زواياي زندگي جمعي بوده است، ولي از آنجا ص7
كه فوريتها و اقتضائات ضروري اين دوران موجب برخي از رويكردهاي عجولانه، تسكيني و سطحي، هم به نواقص موجود در نظام آموزشي رسمي و هم به آرمانهاي تربيت اسلامي گشته است، تلاشهاي گستردهاي كه در جهت اسلامي كردن تعليم و تربيت و انقلاب فرهنگي صورت گرفته، به تحقق كامل تربيت اسلامي ـ كه مقدمهي ضروري تجديد حيات ديني است ـ منتهي نشده است.
به نظر ميرسد پس از پيروزي انقلاب اسلامي فاصلهي موجود ميان پيامدهاي واقعي جريان رايج تربيت با اهداف و آرمانهاي نظام اسلامي، نتيجهي ضروري دو گونه غفلت باشد: :
غفلت از تعارض واقعي و اساسي مباني تربيت فنآورانه (تكنولوژيك) متعلق به مدرنيته با مباني تربيت اسلامي سبب گرديده است كه از يك سو ما با افزودن موادي دربارهي اخلاق، تاريخ، كلام، احكام و عقايد اسلامي به برنامهي درسي مدارس و دانشگاهها، انتظار دستيابي به تربيت اسلامي را محقق بدانيم و از سوي ديگر، اين مواد همچنان به عنوان جزيرههاي منزوي يا كم ارتباط، خشك و ناسازگار با ديگر بخشهاي برنامهي درسي و يا اسلوب كلي آن باقي بمانند. (جميله علمالهدا(
یکی از اسیب های نظامهای آموزشی که تقریباً در اکثر نظامهای آموزشی نیز رایج می باشد وباعث تحت تاثیر قرار دادن نیازهای اجتماعی جوامع خود نیز شده اند بی انگیزگی و یا کم انگیزگی است واین اسیب در تعلیم وتربیت اسلامی همان قدر می تواند اسیب زننده باشد که در جوامع سکولارونظر به اينكه از راه آموزش و پرورش ميتوان موجبات رشد فردي و رفاه جمعي را فراهم نمود، نظام آموزشي در هر كشوري نقشي مهم و حياتي در پرورش استعدادهاي فردي، تحكيم پايههاي زندگي اجتماعي، گسترش آرمانهاي دموكراتيك و ايجاد تفاهم ميان افراد انساني ايفا ميكند. (شريعتمدارى 1382) تحقق چنين هدفي در گرو به كارگيري نظريهها و اصول بيان شده توسط مربيان و متخصصان آموزش و پرورش در فرايند آموزش است. يكي از مهمترين اين اصول، اصول مربوط به تحقيقات و نظريات روانشناسي است كه در قالب روانشناسي يادگيري روانشناسي پرورشي، روانشناسي رشد و به طور كلي، روانشناسي تربيتي نمود يافته است. روانشناسي تربيتي شاخهاي از روانشناسي است كه با مسائل و موضوعات مرتبط با آموزش و يادگيري سر و كار دارد.( بنتهام1384) به عبارت ديگر، اين علم با به كار بردن اصول و فنون روانشناسي در آموزشگاهها و مؤسسات آموزشي، درصدد كاهش بسياري از مشكلات و آسيبهاي خاص نظام است. (مقدم 1363) يكي از پيچيدهترين و مهمترين اين آسيبها، انگيزش ناكافي فراگيران براي يادگيري است كه متأسفانه اثرات آن در عملكرد نامناسب تحصيلي و غيرتحصيلي آنان نمود پيدا ميكند. (شعارىنژاد1378) روشن است كه فراگير بدون انگيزش لازم، بهرهاي از آموزش خوب نخواهد برد8 و در نتيجه، احساس تزلزل و بيثباتي و عدم كنترل بر محيط، به وي القا خواهد شد. (اسپالدينگ1381) امروزه از چنين پيامدهايي با عنوان «درماندگي آموختهشده» ياد ميشود. درماندگي آموختهشده در مفهوم كلي به معناي درك كنترلناپذير بودن رويدادهاست.(نصر آبادی وهمکاران-اسیب شناسی نظام آموزشی...)
نیازهای جامعه وتعلیم وتربیت اسلامی
آموزش و پرورش نوین، پل ارتباطی است بین مدرسه و جامعه، یعنی در راستای تقلیل و بهبودمشکلات اجتماعی، و رسیدن به اهداف ایده آل، آموزش و پرورش را تنظیم می کنند. چون تعلیم و تربیت دینی یک نهاد اجتماعی است و فعالیت های تربیتی، با نظر به احتیاجات و نیازهای اجتماعی، تعیین می گردد. امور اجتماعی به نظر فلاسفه تعلیم و تربیت، در کلیه جوامع تقریبا شکل یکسان دارد و جا دارد که فعالیت های تربیتی و آموزشی با نظر داشت این امور، تنظیم و اجرا گردد.
آنچه مهم است این است که در تعیین هدفهای تربیتی، باید نیازهای اجتماعی در ابعاد وسیع، در نظر گرفته شود، چون قرار است تعلیم وتربیت نقش تعیین کننده در تحولات اجتماعی داشته باشد. مهم ترین تغییرات اجتماعی، ترسیم کردن خط مشی و مکانیسم دست یابی به اهداف اجتماعی است، واین مهم کار آموزش و پرورش است که اهداف تربیتی خود را در راستای اهداف کلان جامعه قرار دهد .در جوامع امروزی تحولات به صورت چشم گیر در حال وقوع است، تغییرات وسیع در همه عرصه ها به وجود آمده زندگی سنتی کلیه جوامع با ورود دست آورهای تکنولوژی و صنعت مدرن، زیر رو شده به گونه ای که آداب و فرهنگها نیز تغییر کرده است.
ص8
در اهداف تربیتی تعلیم و تربیت، نیازهای اجتماعی با توجه به تغییر و تحولات هر عصر و زمان، در نظر گرفته می شود و این اصل، مبنای اهداف قرار می گیرد تا نسلی متناسب بازمانی که زندگی خواهند کرد، تربیت شوند. یعنی مکاتب و مدارس نه تنها باید نسلی را تربیت کنند که علاوه بر داشتن توانایی،نسبت به اداره زندگی شخصی خود، و مهارتهای لازم برای مقابله با مشکلات زندگی خصوصی، نسلی آینده نگر را تربیت کند که با پیش بینی مشکلات احتمالی زندگی ، خود را به معلومات، دانش، مهارتها و شیوه های رفتار لازم برا زیست در جهان آینده تجهیز نمایند. تا به این شکل اجتماعی پایه گذاری و شکل گیرد که کمتر دچار چالش و درگیر با مشکلات و نارسائی گردد و افراد آن از توانایی و قدرت عقل، منطق و خرد برخوردار باشد. منبع: فصلنامه حوزه و دانشگاه ، شماره 32
تقسیم بندی اهداف تربیتی از نظر اسلام
در تقسیمات بشری اهداف تربیتی، تمرکز بشتر درجهت فعال سازی توانایی فرد، با هدف انطباق با محیط و تبدیل شدن به یک عنصر مفید و کار آمد، برای پیشرفت مادی خود و جامعه می باشد.
اما اهداف تربیتی از نظر اسلام، بشتر درجهت برجسته کردن فطرت الهی و ذاتی انسان است. تا از این طریق، گرایش به سمت معنویت در فرد وجود آید و قدرت درک رمز و رازهای هستی و نیل به فهم قدرت صانع و عظمت و ابهت که در آن نهفته است، فزونی یابد و بدین وسیله فرد در هر کرانه از این جهان بزرگ، خود را در محضر خدا احساس کند، و توانایی و قدرتش رابرای انجام کار هدیه خالق خود بداند و همواره در صدد ایجاد و تقویت جامعه مطلوب باشد که در آن به انسانیت انسان و خواست های متعالی بشری، هم چون عدالت، صلح ، همکاری و تعاون .... به بزرگی، نگاه شود. به همین جهت، هدف تربیت از دیدگاه اسلام بوجود آمدن انسانها صالح است که جامعه خوب و کشور صالحان راتشکیل بدهند. در تقسیم بندی اهداف تربیتی از دیدگاه اسلام و ساز و کارهای آن، دقیقا این مطلب لحاظ شده است و راهکارهای برای ماندن در این مسیر، وعدم انحراف از آن، ارایه شده است .
اهداف تربیتی ازدیدگاه اسلام،برسه قسم تقسیم می شود
1-اهداف غایی2-اهداف کلی(واسطه) 3-اهداف جزئی (رفتاری)
هدف غایی و نهایی در اسلام، قرب و نزدیکی به خداست. تمام فعالیت انسان در جهت رسیدن به این هدف یعنی هدف غایی که رسیدن به قرب الهی باشد انجام می شودو فقط خداست که صلاحیت دارد در مدار حرکت انسانی قرار گیرد. منظور از هدف غایی یعنی استمرار حضور خدا در متن زندگی انسان. انسان در هر آن از حیات خود، محتاج دمیدن نفخه الهی است. پس بجاست که مقصد حرکت او هم رسیدن به قرب خدا باشد.در اهداف تربیتی اسلام، اتخاذ رویکرد،وانتخاب روشهای مناسب، در جهت رسیدن به این هدف عالی که انسان با آن پیوند ناگسستنی دارد،تاکید شده است، چون از یک جهت منشاء وجود انسان، واز طرفی دیگر محل بازگشت او است. با شناخت هدف غایی و غایت و سرانجام کار، زندگی برای یک فرد مسلمان معنی خاص پیدا می کند چون دیدن جلوه های از مظاهر قدرت او در جهان هستی که خود آینه ای است بر عظمت خدا، همواره فلاح، سعادت و فوز عظیم را به انسان می نمایاند که همان شناخت خداورسیدن به او باشد .
اهداف واسطهای :
اهداف واسطهای در حکم وسیله رسیدن به هدف غایی است. هدف غایی راه و مسیر را برای انسان مشخص می کند، اما چگونگی طی مسیر، کار هدف نهایی نیست بلکه کار هدف واسطه ای است. مثلاً هدف نهایی، قرب بخداست، اینکه چگونه باید به قرب خدا رسید هدف واسطه ای آن را بازگو می کند که مثلا از طریق معرفت خدا و شناخت عظمت و صفات او و ایمان بخدا و ا طاعت از دستورات او و تقوا و پرهیزکاری و اجتناب از نواهی الهی و عبادت و پرستش خدا که او ست تنها سزاوار پرستش و عبودیت، می توان به خدا رسید.
ص9
فهرست مندرجات:
عنوان:
مقدمه: ص1
تعریف تعلیم و تربیت ص2
واژه تربیت
ریشه لغوی تربیت
غایتمندی انسان و نیاز به آموزش و پرورش ص3و4
نقش مربی تعلیم وتربیت دینی وشناخت نیازهای اجتماعی ص6-4
ظهور تربيت جديد و زمينه پيدايش ترديد در تربيت اسلامی ص8-6
ایجاد انگیزه ونیازهای اجتماعی ص8
نیازهای جامعه وتعلیم وتربیت اسلامی ص8و9
تقسیم بندی اهداف تربیتی از نظر اسلام
مطالب مشابه :
تعلیم و تربیت در اسلام (1)
در اين تحقيق چند نكته قابل ذكر است كه بطور خلاصه عرض مي نمايم : 1. تحقيق در سه فصل تدوين گرديده
تعلیم و تربیت در اسلام
تعلیم و تربیت در اسلام. متفکر شهیداستادمرتضی مطهّری. مقدمه: بحث ما درباره ی تعلیم و تربیت
خانواده و اهمیت آن در اسلام...
اسلام خانواده را از مهمترین و اساسی ترین واحدهای اجتماعی می داند که بنای آن بر الفت و همدلی
« تعلیم و تربیت دختران نوجوان در آینه ی اسلام »
بسمه تعالی « تعلیم و تربیت دختران نوجوان در آینه ی اسلام » اسلام دین جهانی و ابدی است و احکام
تعليم و تربيت از ديدگاه پيامبر اسلام
رسول اکرم در تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد نکات مورد تاکید پیامبر اسلام (ص)در تعلیم و تربیت:
تعلیم وتربیت از دیدگاه اسلام
در تعلیم و تربیت اسلامی همه امینی، ابراهیم؛ اسلام و تعلیم و تربیت،. + نوشته شده
ادامه خلاصه كتاب « تعلیم و تربیت در اسلام
برچسبها: ادامه خلاصه كتاب « تعلیم و تربیت در اسلام. تاريخ : شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۲ | 0:7
تعلیم و تربیت اسلامی
در تعلیم و تربیت، همانند برخی علوم دیگر، علاوه بر یافتهها و تعلیم و تربیت در اسلام
برچسب :
تعلیم و تربیت در اسلام