جنگ تلویزیونی برای کودکان
یک احساس نوستالژیک در مورد کارتونهای قدیمی وجود دارد که جوانهای امروز همه کارتونهای دوران کودکی را به خوبی به یاد دارند. آیا تحلیل محتوایی انجام شده که نشان دهد کیفیت کارتونهای قدیم مثل پسرشجاع و تنسی تاکسیدو خوب بوده یا این به تفاوت نسلها بر می گردد؟
دوست
داشتم برای پاسخ به این سوال، وقت می گذاشتم و سری به مراکز تحقیقاتی
مرتبط می زدم تا ببینم در این مورد تحقیقی شده یا نه؛ البته حدس می زنم که
نشده باشد. اما نظر شخصی من این است که شرایط آن دوره بود که آن کارتون ها
را در ذهن ما ماندگار کرد. اگر یادتان باشد، ما در دوره بعد از انقلاب و
سپس سالهای جنگ قرار داشتیم و تلویزیون ما هم به دلایل شرایط ایدئولوژیک
بعد از انقلاب و هم محدودیت های ناشی از جنگ، در مضیقه قرار داشت. خبری هم
از اینترنت و سی دی و ... نبود.
بنابراین
در آن شرایط که ما درحداقل امکانات تفریحی بودیم، هر برنامه ای ما را
میخکوب می کرد و طبیعتا در ذهن مان هم ماندگار شد. اگر دقت کنید، این فقط
منحصر به کارتونها نبوده است؛ حتی در مورد برنامه های بزرگسالان هم ،
مجموعه های آن دوره هنوز دریادها مانده است: سریال آینه، اوشین (سالهای دور
از خانه)، از سرزمین شمالی. محتوای اینها را که یادآوری کنید، می بینید
چیز خاصی نداشت اما در آن شرایط بحرانی جنگ، مضیقه های تحمیل شده و امکانات
تفریحی محدود، همه دست به دست هم داده بود که همه ما یک هفته روزشماری
کنیم تا نوبت یک سریال نیم ساعته بشود. بنابراین ما و علاقه ما، برآیندی از
شرایط کلی حاکم بود. اما در مورد تولیدات داخلی برنامه های کودک در آن
زمان مثل محله بروبیا و مدرسه موشها، باید بگویم که ماندگاری آن برنامه ها
نه فقط حاصل شرایط، که بخاطر کیفیت بالای ساخت آنها نیز بود.
بطور
کلی، با وجود همه تفاوت ها در دنیای امروز و دیروز، تعجبی ندارد اگر
کودکان امروز به اندازه دیروزی ها شیفته کارتون نباشند. به عبارتی، کودکان
امروز یک بسته بزرگ و متنوع از سرگرمی ها را دراختیار دارند که تنوع ،
پراکندگی و تغییرات سریع و هر روزه این بسته، به آنها مجال دل بستن به یک
محصول خاص را نمی دهد. درهمین حال، بعید می دانم که کودکان این نسل،
بتوانند عموپورنگ را به عنوان اسطوره کودکی شان از یاد ببرند.
طبیعتا شما باید برای تحقیق هم که شده برنامه های کودک را نگاه کنید آیا برنامه های امروز در مقایسه با دهه 60 تغییراتی کرده است؟
البته درحال حاضر تحقیق خاصی دردست ندارم که مجبور باشم برنامه ها را دنبال کنم. بطور کلی به نظرم، کیفیت ساخت برنامه های دهه 60 به مراتب بالاتر از امروز بود. اگر از برنامه های کودک امروز، کارتون هایی که اکثرا هم خارجی هستند، تفریق شوند، چیزی از برنامه کودک باقی نمی ماند. به جز برنامه عموپورنگ که با همراهی امیرمحمد، به یک برنامه جذاب و دوست داشتنی تبدیل شده، سایر برنامه های کودک مشخصه جالبی ندارند. اشاره کردم که برنامه های تولیدی دهه 60، مثل جنگ های تلویوزیونی "محله برو بیا" و "محله بهداشت"، ومدرسه موشها، بسیار جذاب و دوست داشتنی بودند؛ و می بینیم که کارهایی در این سطح دیگر تکرار نشده اند.
برخی
از کارشناسان می گویند به غیر از عموپورنگ، سایر مجریان در سطح بسیار
نازلی قرار دارند، مشکل اساسی مجریان برنامه های کودک چیست؟
بیشترین اشکال مجریان کودک در تلویزیون ما این است که کودک درون آنان، آنقدر بزرگ شده که آنها مجبورمی شوند خود را تا سطح بچه ها پایین بکشند و بیشتر "ادای" این کار را درآورند. لحن تصنعی آنها کاملا نشان می دهد که در برقراری ارتباط با کودکان، بیش از حد تحت فشارند و خود نیز از این فشار رنج می برند. من به جرات می توانم بگویم که در میان اینهمه، فقط یک استثنا وجود دارد و آن "عموپورنگ" است که به عنوان مجری کودک، نه تنهاهیچ نقشی را اجرا نمی کند، بلکه دقیقا خودش را روی صحنه می آورد. عموپورنگ باهمه بزرگی هایش، بالذاته کودک باقی مانده و به همین دلیل، توانایی شگرفی در برقراری ارتباط با کودکان دارد. هرچند گاهی شاهد بوده ام که او نیز در ارتباط با کودکان مرتکب خطاهایی شده که به لحاظ روانشناسی، درست و سنجیده نبوده، اما درمجموع می توانم بگویم که بعد از نسلی که همه شان در نوع خود بی نظیر بودند،عموپورنگ یک جرقه استثنایی در این عرصه بوده است.
در
تحقیقم آورده ام که 90 درصد کودکان، مجری بانشاط و فعال را ترجیح می دهند؛
این یعنی مجری یی که مثل اخبارگویان، راست بایستد و سعی کند بالحنی به
مقتضای سنی کودکان، برنامه ای اجرا کند، خوشایند کودکان نیست. به نظرم
هرچند کودکان از مجریان خانم استقبال می کنند، اما چون دامنه حرکتی خانم ها
جلوی دوربین باید کم باشد، بهتر است کار اجرای کودک را بیشتربه آقایان
بسپارند؛ البته به شرط آنکه آنها هم "مرد این کار" باشند!
علاوه بر محدود بودن دامنه حرکتی خانمها، بسیاری رنگ تیره لباس خانمها را عامل مهم دیگری می دانند؟
به
نظر می رسد که تلویزیون ایران در سال های اخیر، در رنگ لباس مجریان کودک
تجدید نظر کرده و حالا شاهد لباس های رنگارنگی هستیم که مجریان کودک
–باپیشتازی عموپورنگ- به تن می کنند. اما هنوز در مورد خانم ها، این موضوع
بطور کامل لحاظ نشده و فقط از رنگ های تیره پرهیز می شود. همین نکته، بازهم
نشان می دهد که کار روانشناختی روی رنگ ها و اثرات آنها نشده است. رنگ
روشن به صرف روشن بودن، کارآیی مثبت ندارند. رنگ های روشنی مثل طوسی که در
لباس خانم های مجری زیاد به چشم می خورد، نوعی کسالت و یکنواختی را به
مخاطب القا می کند.
یکی
از مشکلاتی که شما هم در تحقیق خود به آن اشاره کرده اید، دادن پیامهای
مستقیم به کودکان است وشاید همین عامل باعث روگردانی کودکان از جنگ های
تلویزیونی شده است.
هرکسی که کمترین معلوماتی در زمینه
روانشناسی کودک داشته باشد، می داند که مستقیم ترین پیام های آموزشی رسانه
ای، حداقل اثرگذاری را دارند.متاسفانه بیشتر برنامه های آموزشی کودک در
تلویزیون ایران، پیام دهی مستقیم را هدف قرار می دهد.
این
موضوع در برنامه های آموزش مسائل دینی و اعتقادی، بیشتر نمود دارد. کودکان
عموما از اینکه مورد خطاب مستقیم "باید و نباید"ها یا "بکن و نکن"ها قرار
گیرند، خوششان نمی آید. د. به خاطر دارم که در ماه رمضان سال گذشته، دوربین
تلویزیون سراغ کودکان می رفت و از آنان می پرسید " شماهم روزه می گیری؟"
طبیعتا جوابها همه مثبت بود اما این سوال در ذهن من باقی ماند که خب، اثر
این پیامها چه بود؟ کودک مخاطب چه درسی یا چه تاثیری گرفت؟ بیشتر فعالیت
های آموزشی تلویزیون با همین خطای آشکار صورت می گیرد و به نظرم، تنها
نتیجه کار، هدر رفتن انبوه سرمایه و بودجه است.
چه قدر استفاده نابجا از نشانه های تصویری را عامل کاهش کیفیت برنامه های تولیدی کودکان می دانید؟
نشانه
های تصویری برنامه های تلویزیونی ما هم دقیقا از همان مشکل "پیام مستقیم"
رنج می برند. سازندگان برنامه های کودک و دکوراتورها تصور می کنند باید
عینا پیام برنامه را در نشانه های تصویری بگنجانند. اگر برنامه آموزشی
درباره نماز است، در پس زمینه دکور، حتما می توانید تصویری از یک دختربا
چادر سفید را ببینید، یا پسری را که روی سجاده نشسته است. نمی دانم چه
اشکالی دارد اگر پس زمینه تصویر، یک دختر شاد و بانشاط باشد که دارد بازی
هم می کند. یقینا اگر لحظاتی پای برنامه ها بنشینید، از این دست موارد کم
پیدا نمی کنید.
به
دکور و صحنه آرایی اشاره کردید به نظر شما دکور برنامه های کودک بیش از
اندازه شلوغ نیست در حالی که دکور برنامه های کودک خارجی بسیار خلوت است.
ببینید
دکور شلوغ الزاما به معنی دکور زشت یا بد نیست. شمااگر برنامه های کودک
خارجی را ببینید که مثلا در مهدکودکها اجرا می شود، در پس زمینه کار، یک
فضای بی نهایت شلوغ را می بینید که درعین حال خیلی هم زیبا و جذاب است و
باعث می شود حتی افراد بزرگسال هم دقایقی مکث کنند تا ببینند اینجا چه خبر
است. البته باید اشاره کنم که دکور شلوغ در برنامه های آموزشی، کارآیی
ندارد چون همه توجه مخاطب را به خود و جزییات خود جلب می کند.
نکته
این است که هر دکوری، باید اندیشه ای متناسب با روانشناسی مخاطب و نوع
وموضوع برنامه داشته باشد. طراحی دکور برنامه ها در ایران فقط از جنبه صرف
دکوراسیون انجام می گیرد و خالی از نکته های روانشناختی است. حتی اگرهم
ادعا شود که این نکته ها لحاظ شده، باز هم مشخص است که خوب کارشناسی نشده
است. دکور خلوت، شلوغ، رنگی، تک رنگ، ابزار و لوازم دکور و ... همه دارای
بارمعنایی خاصی است که ذهن مخاطب را بطورناخودآگاه، مشغول می کند. هرچه
دانش برنامه ساز و دکوراتور نسبت به این مولفه های اثرگذار بیشتر باشد،
دکور معنادارتری ارائه خواهد شد.
در
تحقیق شما به تفاوتهای معنا دار تماشای تلویزیون توسط دخترها و پسرها توجه
شده، مهمترین تفاوت این دو جنس در تماشای برنامه های تلویزیون چیست؟
تفاوت دختران و پسران در تماشای تلویزیون، از دو جنبه کمی و کیفی قابل تامل است:
براساس
تحقیقی که انجام دادم، پسران به میزان بیشتری تلویزیون تماشا می کنند.
بدون اینکه بخواهم وارد اعداد و ارقام تحقیق بشوم، به همین نکته بسنده می
کنم که دختران وقت کمتری را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند و این تفاوت
در روزهای تعطیل هم به همین منوال دیده می شود.
علاقه مندی
دختران به برنامه های آموزشی – تفریحی بیش از پسران است. ضمن اینکه بیشترین
انتخاب پسرها: مسابقه، فیلم سینمایی کارتونی و فیلم سینمایی غیرکارتونی
بوده است؛ درحالیکه دخترها کارتون و برنامه عروسکی را بیشتر پسندیده اند.
3-به نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟
این
به ماهیت و طبیعت خلقت جنس ونث و مذکر و تفاوت آنها با هم برمی گردد.
دختران عموما میزان تمرکز، دقت و حوصله بیشتری نسبت به پسران دارند و اینها
دقیقا لازمه های تماشای برنامه های آموزشی- تفریحی است. پسرها بطور طبیعی،
تمایل بیشتری به فعالیت بدنی، شینطنت و بازیگوشی دارند و البته در جامعه
ما، این مساله نمود بیشتری دارد. دخترها ازسنین خاصی به بعد، محکوم به
فراموش کردن بازی هاو جست و خیزهای کودکانه اند و مدام توصیه می شوند که
"عاقل" باشند و "بچگانه" رفتار نکنند. مجموعه این عوامل سبب می شود که
تمایل دخترها به دریافت برنامه های آموزشی-تفریحی، بیشتر از پسران باشد.
لطفا به چند نکته برجسته در آسیب شناسی ساخت جنگهای تلویزیونی اشاره کنید
اکثر
کودکان دوست ندارند مجری برنامه هم سن و سال خودشان باشد. این درست در
نکته مقابل سیاستی است که صداوسیما در سال های اخیر داشته و از مجریان کم
سن و سال در برنامه های کودک استفاده می کند. در تحقیق دلایل این موضوع کار
نکرده ام اما فکر می کنم به این دلیل است که کودکان دوست ندارند کسی هم سن
خودشان، نسبت به آنها در موقعیت فراتر قرار گیرد و نگاه "ازبالا به پایین"
به آنها داشته باشد. ضمنا امیرمحمد را در این مورد، یک کودک استثنایی می
دانم.
استفاده
از عروسک های سخنگو به تنهایی مورد قبول کودکان نیست. بچه ها عروسک سخنگو
را درکنار آدمها می پسندند. ریتم موسیقی و بالا و پایین شدن ناگهانی آن، در
جلب توجه کودکان موثر است. کلمات کمتر و حرکت و نمایش بیشتر، اثرگذاری
برنامه را بیشتر می کند. تمرکز روی یک تصویر ثابت، کودکان را به سرعت خسته
می کند. ریتم برنامه باید تند باشد. تکرار مطالب آموزشی شرایط خاصی دارد تا
منجر به دلزدگی کودک نشود مثل استفاده از شیوه پرش تصویری و محو کردن و
آشکار کردن دوباره جزییات تصویری.
آیا
شما با این نظر که تماشای تلویزیون باعث افزایش خشونت در کودکان می شود
موافقید؟ اگر موافقید بفرمایید که برنامه های سیما باعث تشدید خشونت می
شوند یا نه؟
بله، کاملا موافقم. کودکان "فعال ترین
مخاطبان" یا "مخاطبان خاص" تلویزیون قلمداد می شوند؛ "فعال" از این نظر که
هنگام تماشای برنامه ها و پس از آنها، بیشترین واکنش را در مقایسه با سایر
گروههای سنی مخاطبان از خود بروز می دهند که حاکی از تاثیرگذاری مستقیم
برنامه های تلویزیون و تاثیرپذیری مستقیم کودکان است. صاحبنظرانی همچون
شرام، پارکر، لایل، کالینگفورد، گونتر، مک آلر، امه دور، و خیلی دیگر،
تحقیقات مفصلی دراین زمینه انجام داده اند که همگی تایید کننده این نکته
است؛ ضمن اینکه یونیسف و یونسکو نیز هرساله، بودجه ای را برای انجام
تحقیقات در زمینه اثرات مثبت و منفی رسانه ها بر کودکان اختصاص می دهند که
درمجموع، همگی تایید کننده اثر مستقیم برنامه های تلویزیونی بر کودکان –
بخصوص از حیث خشونت- است.
طبیعتا
تلویزیون ایران هم از این اتفاقی که در سطح وسیعی از جهان رسانه ها رخ
داده و می دهد، مستثنی نیست؛ به نظر من حتی شاید تاثیرات منفی برنامه ها بر
کودکان ما مضاعف باشد؛ چراکه در فرهنگ زندگی روزمره و عمومی ما، خرده
فرهنگی به عنوان "فرهنگ تماشای تلویزیون" وجود ندارد. فرزند از کودکی یاد
می گیرد که در جمع خانواده، بیننده هر نوع برنامه ای باشد و اگر از تماشای
یک برنامه منع شود، این را تضییع حقوق خود می داند. از طرف دیگر، تلویزیون
ما هم جنبه دیگر این فرهنگ را ندارد؛ و آن تقسیم بندی برنامه ها براساس سن و
سال مخاطبان است. اگر دقت کنید، درحال حاضر، مخاطبان ثابت و پروپاقرص
سریال های خانوادگی تولید داخل که سرشار از ماجراهای وقیح اند، کودکان
هستند؛ در حالیکه این نوع برنامه ها اساسا متناسب با سن آنان نیست و دنیای
کودکانه شان را زودهنگام با مسائلی آشنا می کند که ممکن است به پدیده ای
منجر شود که من آن را "بزرگسالی زودرس" می نامم.
شاید
این سوال بسیاری از خوانندگان و والدین باشد که چگونه باید به کودکان و
نوجوانان یاد داد که فقط پای برنامه خود بنشینند و همه سریالها و فیلمها را
تماشا نکنند؟
اگر منظور از این سوال این است که چگونه
خانواده ها باید کودکان را متقاعد کنند که برنامه های خاص خود را ببینند،
به نظرم این کار باید بصورت یک روش تربیتی، از سنین پایین کودکی در خانواده
اجرا شود تا کودک از ابتدا به این درک برسد که حق دارد فقط برنامه های
مخصوص به خود را تماشا کند. البته چون این فرهنگ در سطح جامعه ما وجود
ندارد، باید دید چنین کودکی که در چنین خانواده ای بزرگ شده و بیننده هر
برنامه ای نبوده است، وقتی پا به مدرسه می گذارد و تعریف باآب و تاب
همکلاسی های خود را از برنامه هایی می شنود که آنها را ندیده یا حق نداشته
ببیند، چه حالی پیدا می کند و در مواجهه با سوال بزرگی که در ذهنش ایجاد
شده، از آن پس چه توقع یا خواسته ای از پدرومادر خواهد داشت.
درمجموع
فکر می کنم منع یکجانبه کودک از دیدن برنامه ها فایده ای نداشته باشد.
خانواده باید بتواند به ازای ایجاد هر محدودیت برای کودک، جایگزینی برای او
دست و پا کند تا این خلاء باحداقل آسیب پر شود. به نظرم حالا که انواع
برنامه های کارتونی و فیلم های مخصوص کودکان بصورت سی دی های ارزان قیمت در
بازار موجود است، خانواده ها می توانند از این مجموعه ها به عنوان جایگزین
برنامه های تلویزیونی برای کودکان خود استفاده کنند.
مطالب مشابه :
دوستان گلم
بچه ها داشتم از جم جونیور توتال دراما میدیدم سلام دوستایی که مثل من عاشق کارتون جزیره
خالق کارتون سوباسا + عکس
گروه مطالعاتی پژوهشی تحلیلی کودک و رسانه - خالق کارتون سوباسا + عکس - جم جونیور کمپ کارتون
فیلم آموزش رقص و دوست دختربازي توسط دو مجری مطرح صدا و سیما + دانلود
کارتون نتورک سی بی جم جونیور کمپ کارتون تون
كارتونها و برنامههاي تلويزيوني كودك قبل از 1358
کارتون "ماجراهای گالیور" (The Adventures of Gulliver) هم مانند بسیاری دیگر از جم جونیور کمپ کارتون
بررسی کارتون در جستجوي نمو
گروه مطالعاتی پژوهشی تحلیلی کودک و رسانه - بررسی کارتون در جستجوي نمو -
جنگ تلویزیونی برای کودکان
اما نظر شخصی من این است که شرایط آن دوره بود که آن کارتون ها را در ذهن جم جونیور کمپ کارتون
ای کیو سان راهب بود یا کودک؟
شیوه تفکر کردن ایکیو سان در این کارتون، که بعدها بین بچههای ژاپنی جم جونیور کمپ کارتون
برچسب :
جم جونیور کارتون