قرار ما عشق نبود2
کلید رو می چرخونم ووارد خونه میشم فقط خدا خدا میکردم این دیوونه خونه ی ما نباشه . خواهر مو میگم دوسالی میشه ازدواج کرده ولی هنوز بنده خاله نشدم ..حیفـــــــی !!آهان راستی خواهرمم اینهو خودم تن لشه ...خواهر خودمه دیگه جای تعجب داره ؟!باچیزی که مواجه میشم حس خودکشی بهم دست میده.... این باز این جاست ــ سلاممممممم خواهر خرم یعنی گلم راه تو باز چرا دوباره گم کردی واومدی اینجافرگل ــ از خدات باشه من افتخار میدم وهرروز خدا میکوبم میام اینجا ــ آخه توکارنداری ؟فرگل ــ چرا یه خیلی ــ خب برو بهشون برس فرگل ــ دیوونهعادت فرگل هر وقت حوصله ی ادامه ی بحث رو نداره به طرف میگه دیوونه ... درومیبندم ووارد خونه ی نیم مرتب خودمون میشم .. حتما می پرسید چرا مرتب نیست البته اگه نپرسید هم خودم میگمچون ما فقط یک چند روز از رشت اومدیم اینجا و به قول معروف اسباب کشی کردیم .هــــــــه !!فرگل ــ دانشگاه چطوربود؟!ــ فضول وخواشت بره بهشت زنگش خراب بود برگشت جهنمفرگل ــ خیلی لوسی ــ خودتی بهزاد چطور ؟ف ــ مگه میشه همچین زنی داشته باشه حالش بد باشه ؟ــ آره چراکه نه من تعجبم از اینه که تاحالاچرا خودکشی نکرده ف ــ گوسالهــ وا فرگل جون من اینقدر جوونم ؟ف ــ چییییییییــ آخه به جای گاو بهم گفتی گوساله ف ــ دیگه داری حوصله ام رو سر می بریــ خب زیرشو کم کن ف ــ دیوونه وبه داخل خونه میره منم مثل جوجه ماشینی پشتش راه می افتم ــ یاا . . .مامان ــ علیک سیمین خانوم دانشگاه چطور بود ؟ استاداش چطور ند؟ فضاش چطوری بود ؟ ــ دانشگاهش که همه چی تموم استاداش هم حرف ندارند فضاش هم خیلی خوبه ودختر پسر ها هم اصلا بهم نگاه هم نمیکنند« آره جون خودممممممممممممم عمه من بود داشت به زور بهم شماره می داد اونم خاله ام بود زد توگوش اون دختر اونم پسرم بود که اونجوری زل زده بود بهم وچراغ میزد اونم شوهرم بود جلو دانشجو ها هی میگفت ومنو ضایه میکرد »ف ــ حالا مامان این دیوونه رو ول کنمام ــ چی میکشه بهزاد ف ــ چییییییییی ؟ــ دیوونه منظور مامان سیگار وحشیش نیست ..مام ــ منظورم چــــــــــــی میکشه ؟ف ــ هاااااااان.ــ حالا چَکـــــــــــا ررررررررر م داری ف ــ تو با من بیا مطمئن باش نمیگذارم بهت بد بگذره ــ خیل خب اما مامانی نفهمه !!!!ف ــ نترس حالا تو بیا باهم کنار میایم .. اوکیــ ولی بهزاد رو چیکارش کنیم ف ــ اون یه کاریش میکنیم ــ قبوله فقط چقد میدی ف ــ اونقدی که بشه دوباره دخترت کرد ــ اوکی با خنده وارد اتاقم میشیم ف ــ بازار شامه ــ نه بازار صبحونه است ف ــ حالا اجا زه میدی کارم رو بگم ــ بفرمایید ف ــ فردا چیکاره ای ــ دانشگاه ندارم و رستم آزادم ف ــ حوصله داری شبنم وپری واون سروین نکبت رو ببینی ؟!ــ چرا که نه البته نه تو این هفته چون حسش نیف ــ هفته ی بعد سه شنبه خوبه ــ اوکی ولی کجا ف ــ تو بیمارستانمون ــ چییییییییییف ــ فهمیدم فهمیدم تعجب کردی صبر کن واست بگم ــ بگـــــــــــوووووووووو دیـــــــــــــــــــــــ ــگــــــــــــــهف ــ بابا مایه سال تو یه بیمارستان کارمیکردیم که شیفتامون بعد چند وقت باهم شد یعنی روزهایی که اونا صبح بودن من شب وبرعکس ولی حالاــ وحالا چرا تو بیمارستان همو باید ببینییمف ــ دیگه دیگهــ اوکیف ــ ولی یه چیزی بگم شاید باورت نشه ــ تو بگو شاید شدف ــ رئس بیمارسانمون....ــ زنه؟!ف ــ نه...ــ فلج؟!ف ــ نهــ آهان ! مُردهفرگل باعصبانیت ـــ اِ خفه شو دیگه ــ چشـــــــــــــــــــــــ م بفرماییدف ــ یه پسره جوونه که بزنم به تخته انقدرررنازه که ــ ای جـــــــون دیگه ف ــ چشماش عسلی دماغش خدادادی عملی هیکل خوردنی از اونایی که دختر ها واسش ضعف میرن قدش هم که ....ــ دیگه نگو جگرشو خام خام بخورمف ــ تازه نکته مهم بیمارستان به نام خودشه ــ چیییی اینا دیگه چه خر پولند ف ــ تازه با باش تو لاس وگاس زندگی میکنه واینم گاهی اوقات میره پیشش ــ خب پسره چرا اونجا زندگی نمیکنه ف ــ اونجووری که من شنیدم عاشق ایرانه ــ اُ لَ لَ چه متعصب ف ــ ولی طفلکی مامان نداره توتصادف ازدستش میدهــ اون خرس گنده دیگه طفل نیست که هست ؟!ف ــ بی احساس ــ یه سوال؟ زن دارهف ــ نه اما تا دلت بخواد دوست دختر دارهــ پس خوشبحال پری وسروین ف ــ شبنم که هیچی دیگه آره ؟ــ اون مال داداش آرساممهف ــ اوکی پاشو دست بکارشیم اول لباسات رو عوض کن ــ الان من آمادگی شو ندارم ف ــ منحرف منظورم اینه که کم کم این اتاقت رو باید مرتب کنی ــ ها ازاون لحاظ . اوکی . ولی فرگل این رئستون چی خوندف ــ پزشکی ــ بعد تموم کرده؟ف ــ کجای کاری 25 سالگی درسش رو تموم کرده الانم 27 سالشهــ وا چه جوریف ــ جهشی عزیم تازه خارج که کنکور نداره ــ حالا پزشک چی هستف ــ جراح قلب ــ این چه جوری میخواهد زن بگیرهف ــ چطورــ چون از صد تا دختر سر ترهمامان ازبیرون اتاق ــ بچه ها بیایید ناهار هرچی تمیز کردید بسه فعلا بیایید خستگی درکنید فری توهم بجنب که باید بری بیمارستانها ــ الان میایمف ــ مامان چه فکرها میکنه ها ــ آره بخدا . *****وای دارم می میرم از خسگی ............فکرشو کنید ازظهرتاالان داشتم این چاردیواری رو مرتب میکردم حالا اینا به کنار فردا دانشگاه دارم اونم چه ساعتی 8 صبح تازه ظهری هم نخوابیدم واییییییییییی 4 ساعت دیگه باید بیدارشم خدایا منو مرگ بده !! **** مام ــ سیمین بیدار شو ساعت 6 ها بدوــ تورو خدامام ــ بلند شو دیشب خودت گفتی 6 بیدارت کنم ــ شما برید من 5 دقیقه دیگه بیدار میشم مام ــ آره جون خودت 5 دقیقه دیگه بیدار شدی بلند شواز روتخت بلند میشم ومرتبش میکنم وبعد شستن دست وصورتم یه صبحانه 10 دقیقه ای میخورم دلم میخواست امروز تیپ بزنم نانازشمواسه همین یه مانتوی میشکی کوتاه رو بایه شلوار دمپاگشاد سبز فسوری میپوشم مقنعه ام که همیشه مشکی فقط میموند کفشم که اونم مثل کیفم مشکی درآخرهم یه دستی تو صورت می برییم واز خونه میزنیم بیرون تورو خدا واسم اسفند دود کنید یا اگه خودتون نمیتونید بگید واسم دود کنند بزززززززنم به تخته جیگر شدم *****اوه خدایا مسبت رو شکر این بود دست مزدم گفتم هوامو داشته باش نه این که ولش کن به امون خودش واقعا که اگه من نذرامو اداکردم .... ازصبح اومدیم توکلاس درس ندا ده شروع به پرسیدن میکنه خدارو نمیگم استامو میگم واسه تلافی کاردیروز من هییییی سوال میپرسید موندم این همه سوال چه جوری به اون مخ فندقیش رسیده که جواباش به مخ من نرسیده .ایشطبق معمول واسه اینکه عصابم آروم شه بعد کلاس به کافی میرم و شیرکاکائو سفارش میدم بعد 2 دقیقه صبر کردن شیر کاکائومو میارن ورومیز میزارن و.... بسه دیگه نمیگم بیش از انازه دلتون رو آب انداختم البت دل من خنک شد .هـــــــــــه!!تازه میخواستم به چشمک زدن های شیر کاکا ئوم جواب مثبت بدم که دیدم جواب نگرفته غیب شد !!
سرمو برمیگردونم تاببینم کدوم آدم بیشعوری این کار رو کرده ... که فکرکنم خودتون فهمیدید کیه !!... آقا ی سهند آزاد مردم آزاری که دومی نداررررره..........میگن چوب خدا صدا نداره اونجا من دل شما رو اب کردم اینجا هم این دار ه دل منو اب میکنه ...هـــــــــی غریبی کجایی ....ــ آقای به هیچ وجه محترم .... هووووی باشمام نوشیدنی مو هوف میکشه ومیاد جلوم میشینه ودرجواب من میگه ــ بلــهــ میشه دلیل این کارها تون رو بدونم ؟سهند ــخیررررــ ببین من عصاب مصاب درست حسابی ندارممممممم ها میزنم ناکارت میکنم ها گفته باشمــ اهان بعد فکر کردی من میشینم بروبر نگات میکنم ارررررررررره؟!!ــ بی شعور بیفرهنگ بی نزاکت بی تربیت بی م....سهند ــ هوی بزن کنار هرچی دم دستت هست رو داری نثار من میکنیــ چون لایقشی ... حالا هم بلند شو گورت رو گم کنس ــ نُچ نمی رمــ باشه پس من میرمس ــ بهتره نری چون هرجا که بری منم دنبالت میام« بابا تودیگه کی هستی ... یعنی داخل دستشوئی هم دنبالم میایی بابا ایولا داری ... بُخودااااا »ــ تو غلط کردی یابوس ــ اُاُ بی ادب نشو ....ــ خفه باباس ــ من ددی شما نیستم ــ اِ راست میگی ها حواسم نبود تو خرمی چون هر چی که میگم تو گوشت فرو نمیرهسهند جوش میاره وباصدای نسبتا ترسناک که مثــــــــــــلا من بترسم میگه ــ ببین بادم من بازی نکن ــ اوکی پس هری تا بازی نکنم س ــ نُچ نشد ــ اِ گمشو دیگههههههوبا عصبانیت از روی صندلی بلند میشم وبدو ازدانشگاه خارج میشم خدارو شکری امروز همین یه کلاس روداشتم ....اما خدایش رو رو دارین به جای اون من بهم برخورد ....هرچی از حلقم در اومد بهش گفتم بعد ..... **** ساعت های شیش ونیم بود که بیدارشدم بالاخره روز نهایی فرا رسید....همچین میگم روز نهایی که انگار قراره برم کی رو ببینم... دیگه سه تا دیونه هم ارزش دیدن دارن دروغ چرا واقعا ارزش دیدن دارن مثلا دوستای منن ها .......ازجام بلند میشم یه چیزی کوفت میکنم بعدش هم به داخل اتاقم میرم تا حاضرشم پالتوی قهوی مو با شلوار لوله ای چوب کبریتم میپوشم شال همرنگ شلوارمو سرم میکنم وکیف دستی قهوه یی مشکی ساده ام رو که جدیدا مد شده بود رو میگیرم وبوت های مشکی همو که چند روز پیش خریده بدوم «دلتون اب» رو می پوشم یه ارایش شوکولاتی اجری میکنم وی ی ی ی ی ی ی یاندی کجایی که بگی خوشگلا بــــــــــــــایــــــــ ـد برقصن ....خدایش جمله ی قصاری گفته. واسه بچه ام ...بچه امممممممم ؟؟؟!!!!! طرف جای پدرمو داره حالا دلشو نمیشکونیمادامه ی جمله ام روبگم ... لطفا واسه اندی بزنید به تخته اونایی هم که دست شون چیزی نیست واسه ی من اسفند رنگی دود کنند ..... ــ سیمیــــــــــــــن سیمـــــــــــینجلل خالق ترسیدم...ــ بله باباباب ــ دخترم بدو فرگل پایین منتظرته ــ چشمم****ــ فرگل ف ــ هاــ زست نیس من بیام بیمارستون ف ــ چرا زشت باشه حتما بیماری که داری میای دیگه البته نگران نباش به بچه سپردم لوت ندن مشکل اختلال ذهنی داریــ بیشعورررررف ــ خب حرفا میزنی ها راستی سورپریز خوب برات دارمــ حالا چی هست ؟!ف ــ خری؟؟؟!!!! ــ وا حرفا میزنی ها ف ــ پس من چرااحساس میکنم یاسین میخونم ــ بیشعور ... منظور ؟!ف ــ اخه میخوام سورپریزت کنم ــ تو به من بگو من به هیچکی نمیگمف ــ دیوونه مشکل اینجاست که هیچ کس نباید به تو بگه ــ ایــــش نکبتف ــ عمته میخندم از ماشین پیاده میشیم من که اینهو خلا دنبالش راه می افتم البته بلا نسبت....ازمحوطه خیلی گنده حیاط بیمارستان وارد خودش میشییم ....خداییها بیمارستان خعلی شیکیه خَیــــــــــــــــــــــ ـــلی** سروین ــ سیمین ــ هیس بیمارستانه ها سر ــ تازه فهمیدی کمی به حالت دو در میام و راه رفتنم رو تند تر میکنم وبه سمت اون سه تا دیوونه میرم وخودمو تو جمعشون راه میدماول از همه سروین بغلم میکنه بعد پری وبعد شبنم ــ وای که چقدر دلم واستون گشاد شده بودسروین ــ بی لیاقتپری ــ دل من که حالت طبیعی داشتــ بیشعور پری ــ عمته ــ هـــــــــــــــــــــــو ی عمه امههههههههه ؟!!!!!!!!!!!!!!پری ــ نه منظورم عمشهوبه شبنم اشاره میکنه .... الهی فداش شم بچه ام گریه اش گرفته ... حالا خوبه دوماه پیش با این دوتا ده روز خونه مون بودن رشت ومیگم ها ..... به سمت شبنم میرم محکم بغلش میگیرم ومیگم اگه میدونستم اینقدر دلت واسه خواهرشوهرت تنگ میشه زودتر می اومدمشبنم ــ بیشعورررررررــ سروین شبنم باهات کاردارهسروین ــ فکرنکنم فامیلیت شبیه من باشه پری ــ راس میگه بیشور کجا رحیمی کجا ــ شیش کلمه از شوهر عروسپری ــ منظورت ارسامه دیگه نه من فعلا که عروس اینجا شبنمهــ حالا توبه خودت نگیر شبنم ــ اه ول کنین با خودم بودم ــ عروسم عروس های قدیمسروین ــ چه جالب ــ جــــــــــــــــــــان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟!سروین ــ الان توخواهر شوهر شمنم میشی ولی فرگل ماستم نمیشهپری ــ به خداشانس ومی بینی چه داداش ماهی گیرت افتاده ولی من اخر نفهمیدم مامان توبه ارسام شیرداد یا مامان ارسام به توــ بیشعور خجالتم نمیکشهپزی ــ کی شبنم ــ من باتوامپری ــ اه پس چراتفامیلی شبنم وگفتی من شاهدم خودش گفت اه ول کنید با خودم بودم جمعا میخندیم وبعد دودقیقه فرگل میاد سمتمون ومیگه ــ اومدهاااااانمیدونم چی شد که سروین به دنبال فرگل رفت طبقه پایینــ کی اومد؟!شبنم ــ قضیه اریان رومی دونیــ کی پری ــ ریس بیمارستانــ هان ارهش ــ اون امده ــ واسه اون اینجوری ذوق مکنین پری ــ به خدا ذوق داره خواهرت شوهر داره ذوق کردهــ خب شما چرانمیرید ش ــ چشم هرچی تو بگی من رو حرف تو حرف نمیزنمپری ــ منم که میدونی سرم بره اصلا حرف رد به سینه ات نمیزنمــ پاچه خواری بسه برید زودتر تامن یه نفس بکشمپ وش ــ چشششــــــممـــمـممممممم
مطالب مشابه :
رمان قرار نبود2
♥ دوسـ ـتـداران رمـان ♥ - رمان قرار نبود2 - انواع رمان های دانلود رمان. صندلی داغ نویسنده
قرار نبود 2
نگاهم به سمت میز بزرگی که درست در وسط سالن نیمه تاریک رستوران قرار ღعاشقان رمان
قرار نبود2
بـــاغ رمــــــان - قرار نبود2 - همه مدل رمان را در اینجا بخوانید و دانلود کنید
قرار نبود2
♥رمـان رمـان♥ - قرار نبود2 - مرجع تخصصی رمان - ♥رمـان الیاس دانلود.
رمان قرار نبود2
رمان قرار نبود2. شیشه عطر کو کو رو برداشتم و از سرتاپایم خالی کردم بوی دانلود رمان;
قرار ما عشق نبود2
رمــــان ♥ - قرار ما عشق نبود2 - میخوای رمان بخونی؟ دانلود رمان عاشقانه|بیست رمان
رمان قرار نبود 2
موضوعات مرتبط: رمان قرار نبود homa poor esfehani. تاريخ : ۹۱/۰۶/۲۳ | 11:25 | نویسنده : محدثه (ادمین) | .::.
رمان مادر شوهری که مادر نبود-2-
رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص آقای دکتر اصلاً هنوز زن نگرفته بود قرار بود با این
برچسب :
دانلود رمان قرار نبود2