تولد نیما کوچولو- اسفند 89- شیراز
من در 18 اسفند 89 فهمیدم باردارم. البته تو این تاریخ آزمایش خون دادم ولی قبلش هم از طریق بی بی چک فهمیده بودم. چند ماه اول حاملگی خوب بود و مشکل خاصی نداشتم اما تابستون که شروع شد و هوا گرم شد واقعا از گرما کلافه شده بودم و از صبح تا شب عرق میریختم. 2 ماه آخر هم که دیگه وزنم زیاد شده بود کمر درد و پا درد گرفته بودم و دیگه زیاد نمیتونستم چیزی بخورم چون به معدهم خیلی فشار مییومد. خلاصه قرار بود طبق تاریخ آخرین پریودیم اواسط آبان ماه زایمان داشته باشم و دلم میخواست زایمانم طبیعی باشه چون همه میگفتن طبیعی بهتره. دکترم هم گفته بود مشکلی نیست فقط نزدیک زایمان باید ببینم که تنگی لگن نداشته باشی. دو هفته قبل از زایمانم که نوبت دکتر داشتم دکتر لگنم رو معاینه کرد و گفت که تنگی لگن داری و زایمان طبیعی یا خیلی سخته برات یا اصلا نمیتونی و واسه بچهت هم خطر داره. دکتر واسه 10 روز بعدش تاریخ سزارین برام زد که میشد 38 هفته و دو روز و حدود دو هفته زودتر از تاریخ زایمانم بود واسه همین اصلا آمادگی نداشتم ولی از این لحاظ که یه تاریخ مشخص بود و مثل زایمان طبیعی نمیخواست منتظر بشی و ندونی کی قراره زایمان کنی خوب بود. دیگه حسابی از کمر درد و پا درد و مشکلات غذا خوردن خسته شده بودم و دلم میخواست زودتر حاملگیم تموم بشه فکر میکردم راحت میشم نمیدونستم چی در انتظارمه. خلاصه روز قبلش رفتیم بیمارستان واسه تشکیل پرونده. بیمه تکمیلی مون تا سقف 1 میلیون هزینه زایمان رو میداد. قبلا که از بیمارستان پرسیده بودم مبلغی که گفته بودن کمتر از 1 میلیون بود واسه همین فکر میکردم که چیزی لازم نیست بدیم اما بهمون گفتن که چند روزه هزینهش اضافه شده و باید 200 تومان خودمون بدیم. بعد هم گفتن که بعد از ظهر باید بیام تا متخصص بیهوشی منو ببینه و ساعت 10 شب زنگ بزنم بیمارستان تا ساعت عملم رو بهم بگن. متخصص بیهوشی گفت که میتونی بیهوشی کامل بشی یا از کمر به پایین. من بیهوشی کامل رو انتخاب کردم. چون تو اینترنت که جستجو کردم دیدم خیلی ها نوشته بودن که بعدش کمر دردای بدی گرفتن. آخر شب که زنگ زدم بیمارستان گفتن که فردا ساعت 3 بعد از ظهر باید بیمارستان باشم. اون شب خوابم نمیبرد. صبح صبحانه خوردم و بعد از اون دیگه هیچی نباید میخوردم. نزدیکای ظهر که شد حسابی گرسنه شده بودم. حدود ساعت 2 رفتیم دنبال مامانم تا بریم بیمارستان. اونجا که رفتیم گفتن دکتر یه عمل اورژانسی براش پیش اومده بود و من تا ساعت 6 معطل شدم. تو اتاق عمل خانم دکتر ازم پرسید که اسم بچهام رو چی میخوام بذارم. همه کسایی که تو اتاق عمل بودن خیلی مهربون و شوخ بودن و باعث شدن من کلی آرامش پیدا کنم. بعد دکتر بیهوشی اومد که یه ماسک گذاشت رو صورتم و بهم گفت یه نفس عمیق بکشم ، بعد از اون دیگه هیچی نفهمیدم. وقتی چشمام رو باز کردم داشتن منو به بخش منتقل میکردن و شوهرم و بابا و مامانم بالای سرم بودن. تو بخش که رفتم دیدم یه نی نی خیلی کوچولو کنارم هست. با دست و پاهای خیلی خیلی کوچولو که الان بعد از 2 ماه من هنوز عاشق دست و پاهای کوچولوشم. بعد پرستار اومد و گفت که باید بهش شیر بدم. طفلک انقدر کوچولو و نحیف بود که حتی بلد نبود شیر بخوره، مامانم کمکم کرد تا سینهمو به دهن بگیره و بتونه آروم آروم مک بزنه. این قشنگ ترین چیزی بود که تا اون موقع دیدم و باعث شد همه دردام یادم بره و فقط شیر خوردن این کوچولو رو تماشا میکردم. اینم از اون لحظههایی هستت که هنوز که هنوزه کلی دوست دارم موقع شیر خوردن نگاش کنم. اون شب به خاطر تاثیر داروهای مسکن زیاد درد نداشتم اما از فردا صبحش تازه فهمیدم چی به سرم اومده. از همون صبح تا 5-4 روز بعدش از درد داشتم میمردم به اضافه مشکلات دیگهای که داشتم. یکیش شیر دادن به نی نی بود که باید هی مک میزد تا شیر جریان پیدا کنه و همین مک زدن ها باعث شد سر سینههام زخم بشه. از یه طرف با مک زدنهاش دردم میومد و از طرف دیگه اونم گرسنه بود و چارهای نبود. چند بار قطره قطره شیر دوشیدیم و با قاشق چایخوری بهش دادیم اما خیلی کم بود و سیرش نمیشد. کلی هم دلم براش میسوخت که از گشنگی گریه میکرد اما کاری از دستم برنمییومد. خودمم از درد سینههام داشتم میمردم. بعد از 5-4 روز یواش یواش مشکل حل شد. و هم سینههای من خوب شدن و هم نیما یاد گرفت درست شیر بخوره که از این لحاظ خیالم راحت شد. جای بخیهها هم خیلی درد میکرد اما با گذشت زمان و راه رفتن اونم کم کم بهتر شد.
اسم خانم دکتری که پیشش میرفتم دکتر قاسم پور بود که تو بیمارستان کوثر و دنا مریضاشو میبینه. زایمانم هم تو بیمارستان کوثر بود که راضی بودم.
مطالب مشابه :
تولد نیما کوچولو- اسفند 89- شیراز
سایت زایمان در اسفند 89- شیراز. گفت که تنگی لگن داری و زایمان طبیعی یا خیلی سخته برات یا
"زایمان در آب"
*ایستگاه دانشجویان مهندسی منابع طبیعی شیراز زایمان در آب از روش هاى علمى غیردارویى موفق
تولد شنتیا کوچولو- آذر 87- شیراز -(قسمت دوم و پایانی)
می تونم طبیعی زایمان دولتی هست زایمان کردم. (من شیراز طبیعی ] + نوشته شده در
بیمه های خصوصی در تعرفه سزارین سوداگرانه رفتار می کنند
کاشانیان با اعلام اینکه یک پزشک در زایمان طبیعی مدت زمان بیشتری را بالای سر بیمار حضور
دو زایمان در یک هفته!
فارغ التحصیلان مامایی شیراز طبیعی را تکرار نکرد و در در یک هفته برای زایمان
برچسب :
زایمان طبیعی در شیراز