|
فمینیسم ( Feminism ) |
واژه فمینیسم از كلمه لاتین Femina یعنی جنس زن گرفته شده است. و در قرن نوزدهم برای توصیف زنانه شدن بدن مرد یا توصیف زنانی كه خصوصیات مردانه داشتهاند؛ استفاده میشده است. اما در قرن بیستم این مفهوم تغییر كرد |
|
|
|
|
|
|
اومانیسم ( Humanism ) |
كلمات كليدي : اومانیسم، نامهای درباره اومانیسم، رنسانس، انسان باوری، لیبرالیسم، انسان محوری اومانیسم یا انسان باوری، واژهای است که تاریخی به قدمت خلقت انسان دارد. هر جامعهای بر حسب نوع شناخت خود از انسان معنایی برای این واژه در نظر گرفته است |
|
|
|
|
|
|
اومانیسم ( Humanism ) |
اصطلاح اومانيسم (2) را در فارسى با واژههايى مانند انسانگرايى ، انسانمدارى ، مكتب اصالت انسان و انسان دوستى معادل قرار مىدهند. اومانيسم در معناى رايج آن ، نگرش يا فلسفهاى است كه با نهادن انسان در مركز تاملات خود، اصالت را به رشد و شكوفايى انسان مىدهد |
|
|
|
|
|
|
مارکسیسم ( Marxism ) |
كمونيسم به معناي خاصي كه امروز در نقاط مختلف دنيا رايج است كمونيسم ماركسيسم است. زيرا مؤسس كمونيسم "كارل ماركس" فيلسوف آلماني (1883-1818م.) بود كه بعد از ماركس، "فريدريش انگلس (1895-1825م.)"، "لنين" و "استالين" از رهبران كمونيسم بودند |
|
|
|
|
|
|
امپریالیسم ( Imperialism ) |
کلمه امپریالیسم در لغت از ریشه امپراتوری مشتق شده است؛ یعنی تشکیل امپراتوری دادن. ولی در اصطلاح به هر نوع گسترش و توسعه ارضی و سلطه قوی بر ضعیف را در برمیگیرد. بدیهی است این نوع امپریالیسم در طول تاریخ همیشه وجود داشته است. |
|
|
|
|
|
|
ميليتاريسم (Militarism ) |
به معناي ارتش سالاري مي باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجويي ، سروري ارتش بر دستگاه دولت ، بزرگداشت سپاهگيري و بسيج كشور براي هدف هاي نظامي را ارتش سالاري گويند |
|
|
|
|
|
|
ماکیاولیسم ( Machiavellism ) |
عبارت است از مجموعه اصول و روشهای دستوری که نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد. |
|
|
|
|
|
|
نازیسم (Nazism ) |
نازیسم عنواني است براي حكومت آلمان در دورة "آدولف هيتلر" و گاهي هم رديف معناي فاشيسم مي باشد. و نيز نازي علامت اختصاري "حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان" به رهبري هيتلر است. |
|
|
|
|
|
|
كمونيسم(communism) |
کمونیسم از ریشهء لاتینی (یونانی) کمونیس به معنای اشتراکی گرفته شده است. (داریوش آشوری , دانشنامهء سیاسی , ص 261) اصطلاح کمون و کومون به معنای اشتراکی در قرن نوزدهم نخستین بار در فرانسه به کاررفت و اصطلاح که در بر گیرندهء یک نوع طرز تفکر و ایدئولوژی خاص است . |
|
|
|
|
|
|
نیهیلیسم ( Nihilism ) |
نيهيليسم يا هيچ انگاري ، اين اصطلاح از واژه (نيهيل) در زبان لاتين به معناي هيچ آمده است. و نيهيليسم مكتبي فلسفي است كه منكر هر نوع ارزش اخلاقي و مبلّغ شكاكيت مطلق و نفي وجود است. و گروهي از آنارشيست هاي قرن 19 روسيه را نيز نيهيليست خوانده اند |
|
|
|
|
|
|
گلوبالیسم یا جهانی شدن! |
گلوبالیسم یا جهانی شدن واژه ایست که امروزه در همه جا بر سرزبانهاست. به همان اندازه که ایدئولوژی «مارکسیستی» بحث و جدل های داغی را میان اندیشمندان و اندیشه وران مختلف سبب شد، پدیدهء جهانی شدن نیز از اواخر قرن بیستم، |
|
|
|
|
|
|
تروریسم |
واژه تروريسم (Terrorism) در فرهنگ لغات فرانسه نظام يا «رژيم وحشت» تعريف شده است. پس از انقلاب فرانسه اين واژه با نوشتاري از ادموند برك در سال 1795 وارد انگلستان گرديد و از آن بهعنوان دشمن مردم و سنت ياد شد |
|
|
|
|
|
|
پوپوليسم |
پوپوليسم از واژه لاتين popularis يا populus]1] به معناي توده مردم يا عامه گرفته شده است.[2] نظريه پوپوليسم بر آراي هربرت شيلر و بر اين فرض اوليه مبتني است كه عامه مردم را افرادي ناآگاه، منفعل و ضعيف ميپندارد |
|
|
|
|
|
|
فاشيسم و ساختارهايش |
معمولاص كلمه فاشيسم ذهن انسان قرن بيست و يكمي را متوجه بنيتوموسوليني ميكند همچنان كه ناسيونال سوسياليسم خواننده را به ياد آدولف هيتلر مياندازد ولي بايد توجه داشت كه اين تفكر و جنبش نه تنها قبل از اين دو فرد به عنوان پايههاي فكري وجود داشته، |
|
|
|
|
|
|
پراتور یانیسم و تباهی سیاسی |
دخالت نظامیان در سیاست ، یکی از جنبه های شگفت انگیز و نیز عمومی نوسازی سیاسی به شمار می آید. گروه نظامیان حاکم و کودتاها ، شورش های نظامی و رژیمهای نظامی ، در جوامع آمریکای لاتین ، پدیدهای دایمی بوده اند و در خاورمیانه نیز تقریباً به همین اندازه رواج داشته اند |
|
|
|
|
|
|
پراگماتیسم |
پراگماتیسم (مذهب اصالت عمل)، اصالت عمل نامی تازه برای برخی طرق اندیشیدن، مطالعات همگانی در فلسفه [Prognatism, a New Name for some Old Ways of Thinking: Popular Lectures on Philosphy] این کتاب، که در 1907 انتشار یافت، مجموعهای از سخنرانیهایی است که ویلیام جیمز (1) ( |
|
|
|
|
|
|
سوسیالیسم ( Socialism ) |
اصطلاح سوسیالیسم (Socialism) یعنى جامعه گرایى و جامعه باورى ، از واژه فرانسوى سوسیال (Social) به معناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius به معناى شریک و همراه است. |
|
|
|
|
|
|
ناسیونالیسم ( Nationalism ) |
ملیگرایی ، ملتباوری ، یا ناسیونالیسم (Nationalism) نوعی آگاهی جمعی است، يعنی آگاهی به تعلق به ملت که آنرا «آگاهی ملی» میخوانند. آگاهی ملی ، اغلب پدیدآورنده حس وفاداری ، شور ، و دلبستگی افراد به عناصر تشکیلدهنده ملت (نژاد ، زبان ، سنتها و عادتها ، ارزشهای اجتماعی ، اخلاقی ، و به طور کلی فرهنگ) است |
|
|
|
|
|
|
رادیكالیسم ( RADICALE-RADICALISME ) |
رادیكال (تندرو) و رادیكالیسم (تندروی) كه از واژه یونانی رادیكس Radix به معنای «ریشه» گرفته شده، صفتی است برای همۀ نظرها و روشهایی كه خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موجود هستند |
|
|
|
|
|
|
ماتریالیسم ( Materialism ) |
انسان را اشیاء بی نهایت زیاد و متنوعی احاطه کردهاست که برخی از آنها از کوچکترین ذرات اتم گرفته تا عظیمترین ستارگان کیهانی بی جان هستند و برخی دیگر از سادهترین موجودات یک سلولی گرفته تا بغرنجترین و رشد یافتهترین جانوران که انسان باشد جان دارند |
|
|
|
|
|
|
کاپیتالیسم Capitalism |
كاپيتاليسم روشي است كه در آن وسائل عمده توليد به كمك سرمايه هاي شخصي فراهم شده و اموال به مالكيت صاحبان سرمايه باقي مي ماند. در كاپيتاليسم كارگران به عنوان روز مزد اجير صاحبان سرمايه اند، و تمام قدرت مالي در دست اشخاص معدودي در جامعه خواهد بود |
|
|
|
|
|
|
پلوراليسم ( كثرت گرائي ) ديني pluralism |
واژه پلورالیسم برگرفته از دو کلمه «plural» به معنای جمع و «ism» به معنای گرایش است، لذا این واژه در لغت به معنای جمع گرایی و کثرت گرایی است. پلورالیسم در اصطلاح به معنای گرایش به اصول متعدد و در مقابل «monism» است. مثلا اگر در تبیین پدیده ای از اصول متعدد استفاده کنیم |
|
|
|
|
|
|
سكولاريسم ( secularism ) |
سكولاريسم (secularism) واژهاى انگليسى است و از ريشهى لاتين [seculum] به معناى يك برههى زمانى معين، گرفته شده است. «فرهنگ نشرنو» در بيان واژهى [secular] مفاهيم غير مذهبى، غير روحانى، عرفى، دنيوى و مادى را مىآورد |
|
|
|
|
|
|
مدرنيسم و پست مدرنيسم |
اصطلاح « مدرن» از ريشهى لاتين [Modo] اقتباس گرديده است. اين واژه در ساختار اصلى ريشهاى خود به مفهوم « به روز بودن» و يا « در جريان بودن» است. چنين مفاهيم و مضامينى بيانگر تمايزى است |
|
|
|
|
|
|
ليبراليسم Liberalism |
كلمات كليدي : ليبرال، ليبراليسم، ليبراليسم نو، ليبرال دموكراسي، نو ليبراليسم، ليبراليسم كلاسيك، دولت حداقل واژۀ «لیبرال» از مفهوم «لیبرته» به معنای «آزادی» مشتق شده و در لغت به معنای « فرد معتقد به آزادی خواهی» است |
|
|
|
|