درمان سوگ در کودکان و نوجوانان
واکنش سوگ در کودکان
از سالها قبل آن زمانها كه خودمان در سن كودكى بودهايم، از رفتار بزرگترها آموختهايم كه بايد خبر مرگ را از كودكان دورنگهداشت و با جملاتى مثل پيش خدا رفته، سفر رفته و... در اين مواقع كودكى را تا سالهاى سال چشم انتظار نگهداريم.
علاوه بر اين مسائلى مثل طلاق، نبودن والدين، تهاجم و... از جمله مسائلى هستند كه منجر به سوگ در كودكان مىشود. يكي از روانپزشكان كودك و نوجوان، در توصيه به مادران و زنان در خصوص اينكه چگونه مىتوان واقعه مرگ عزيزان و نزديكان را به فرزند خود خبر دهيم، مىگويد: شايد در اطرافيان خود بسيار ديدهايد، وقتى حادثهاى مثل مرگ براى اقوام و بستگانمان اتفاق مىافتد، سعى مىكنيم بچهها را از صحنه خارج كنيم. اين در حالى است كه درجه تابآورى بچهها با يكديگر فرق مىكند و بستگى به نوع تربيت آنها دارد و ممكن است بعضى از بچهها با شنيدن يك خبر بد آشفته شوند.
سوگ در كودكان پديده ناشايعى نيست و كودكان درجات مختلفى از سوگ را در زندگى روزمره خود تجربه مىكنند، تنها مرگ يك والد يا اقوام نزديك نيست كه كودك را با پديده سوگ مواجه مىكند، بلكه وقايع بىشمار ديگرى هست كه گرچه از نظر ما كوچك و بىاهميت است، ولى براى بچهها مصادف با يك ازدستدادن قابلتوجه و مهم است. از آنجا كه ممكناست كودكان در كلامىكردن هيجانات درونى خود توانمندى كافى را نداشته باشند، همين امر درك يك كودك سوگوار و كمك به او را از سوى بزرگسالان با مشكل مواجه مىكند.
مرگ عزيزان يكى از دردناكترين تجربياتى كه هركس ممكن است در طول زندگى خود با آن روبرو شود و كودكان نيز به عنوان بىدفاعترين افراد از اين قاعده مستثنى نيستند.
تقريباً ۴ % از كودكان و نوجوانان، قبل از ۱۵ سالگى مرگ يكى از والدين را تجربه كردهاند و اگر ساير اعضاى خانواده و دوستان را نيز به آن اضافه كنيم، اين رقم افزايش خواهد داشت. گرچه اهميت فقدانها و مرگهاى ديگر مثل مرگ خواهر و برادرها كمتر درك و فهميده شده است.
بنابراين مىبينيم سوگ در كودكان يك پديده نادر نيست. كثرت رخداد اين پديده و ماهيت استرسزاى آن نشان مىدهد كه سوگ در كودكان ممكن است يك اثر قابلتوجه روى رشد و تكامل كودك بگذارد.
طلاق: گروهى از كودكان قبل از پايان مدرسه، تجربه طلاق والدينشان را داشتهاند و يكسوم كودكان طلاق، ارتباطشان را با يكى از والدين از دست مىدهند. پس فقط مرگ نيست كه باعث جدايى كودك از والدينش مىگردد، بلكه محرومشدن كودك از ديدار يكى از والدين پس از طلاق متعاقب كشمكش و اختلاف بين والدين كه كودك را وسيلهاى جهت رسيدن به خواستههاى خود قرار مىدهند نيز، باعث واكنش سوگ در كودك مىگردد. كودكانى كه از خانواده طلاق و ازدواج دوباره مىآيند، ممكن است دو تا سه برابر بيشتر از كودكان خانوادههاى غيرطلاق، مشكلات رفتارى و روانشناختى داشته باشند.
نبودن يك يا هر دو والد بهدلايل ديگر: گاه بهدلايلى غير از طلاق ارتباط كودك با يكى از والدين قطعمىشود و والدين به دلايلى مانند بيمارى، زندانىشدن، اعتياد و مسافرت عملاً حضور ندارند و كودك به آنها دسترسى ندارد.
در معرض تهاجم بودن: يك كودك تا قبل از ۱۴ سالگى شاهد مرگهاى متعددى در تلويزيون بوده، مرگهايى كه اكثراً به شكل قتلهاى تهاجمى رخ داده است. صحنههاي كشتار و خونريزي در جنگها نيز از جمله صحنههايي است كه معمولاً در معرض ديد كودكان قرار دارد.
گمكردن و ازدستدادن وسايل شخصى و اسباببازى: گاه يك اسباببازى كوچك و بىاهميت از ديد بزرگسالان، شىء محبوبى است كه كودك شبها آن را در آغوش گرفته و بدون آن نمىتواند بخوابد.
نقص قسمتى از بدن يا ازدستدادن قسمتى از خود، مثل: كندهشدن دندان، نقص عضوى مثل چشم، دست، پا و يا هر عضوى از اعضاى بدن، حتى يك زخم كوچك خونريزىدهنده ممكن است نياز به اطمينانبخشى و آرامسازى كودك داشته باشد.
ازدستدادن يا نداشتن توانايى و مهارتى خاص: مثل اختلال يادگيرى، كمتوجهى، بيمارى و ناتوانى فيزيكى، چاقى، پذيرفتهنشدن در يك تيم ورزشى، تجديد يا مردودشدن در مدرسه.
حوادث و بلاياى طبيعى: فجايع و حوادث مصيبتبار و دردناكى همچون سيل، آتش سوزى و زلزله وجود دارد كه مرگ، ويرانى، جدايى و صدمات جسمى و روانى متعددى را به دنبال دارد. كودك علاوه بر آنكه خانه و كاشانه و وسايل مورد علاقه خود را از دست مىدهد، مرگ، معلوليت و ناتوانى والدين، خواهر و برادر، دوست، همسايه، معلم و... را تجربه مىكند و اين در حالى است كه خود نيز ممكن است از نظر جسمى صدمه ديده باشد، از شهرى به شهر ديگر آواره شده باشد، اطلاعى از بازماندگانش نداشته باشد و يا بازماندگانش نيز دچار سوگ و اندوه و مشكلات ديگر شده باشند. در چنين حوادثى كودك دچار فقدانهاى متعدد مىشود كه خود مسأله سوگ كودك را پيچيده مىسازد.
جابهجايى: مسأله بعدى كه مىتواند واكنش سوگ در كودكان ايجاد كند جابهجايى است. خيلى از مواقع ما بدون اطلاع قبلى به كودكانمان، اقدام به عوضكردن محل زندگى و يا مدرسه مىكنيم كه اين باعث مىشود تا كودكمان دوستان قديميش را از دست مىدهد. ما براى اثاثكشى ظروف شكستنى را از قبل آماده مىكنيم ولى حاضر نيستيم كودكمان را در اين مورد از قبل آماده كنيم.
پديده ديگرى كه مىتواند واكنش سوگ در كودكان ايجاد كند، موضوع خشونت در فيلمها و برنامههاى تلويزيونى است. در اين فيلمها مردم به جان هم مىافتند و همديگر را به قتل مىرسانند. اين فيلمها تأثير بسيار بدى روى بچهها مىگذارد. اين در حالى است كه كمتر فيلم و يا سريالى كه يك ارتباط سالم بين خانوادهها و فرزندان را نشان بدهد، پخش مىشود
تعريف سوگ و علايم آن
سوگ حالت اندوه و ناراحتى شديد درونى در واكنش به ازدستدادن شخص، يا عقيده و فكر خاصى است. سوگ پاسخ هيجانى ما نسبت به ازدستدادن چيزى است. هر كودكى به روش خاص خود و به شيوههاى واحد با پديده سوگ روبرو مىشود. ما نبايد از كودكان انتظار داشته باشيم به يك گونه و يا مثل ما سوگوارى كنند. بايد بپذيريم كه آنها خاص و منحصربهفرد هستند و هر كدام نيز به روشى ويژه به سوگ مىنشينند. در سوگ حوزههاى مختلف جسمى، رفتارى، فكرى، احساسى و... ممكن است درگير شود، مانند كمخوابى، كابوس شبانه، كماشتهايى، شبادرارى، بىقرارى، چسبندگى به افراد بازمانده، بغلكردن، نوازشكردن آنها، جستوجوى والدين ازدسترفته، تنها نخوابيدن، گوشهگيرى، گريهكردن، لذتنبردن از فعاليتهاى معمول لذتبخش، آرزوى مرگ، پرخاشگرى، سكوت ممتد و طولانى، افت تحصيلى، كاهش توجه و تمركز، فراموشكارى، اشكال در تصميمگيرى، افكار خودتخريبى، احساس خشم، اندوه، گناه، درماندگى، ناتوانى، نوميدى، تنهايى، ترس و اضطراب، سرگيجه، احساس خستگى و كسالت، تنگى نفس، آهكشيدن زياد، خشكى دهان، تپش قلب، احساس كرختى و سنگينى در بدن، ضعف عضلانى، احساس گرفتگى و خفگى در گلو و درد معده.
سوگ بزرگترها روى بچهها تأثيرگذار است و بچهها ما را در سوگوارى الگو قرار مىدهند. نحوه سوگوارى و چگونگى آن روى بچهها تأثيرگذار است. از بيان موضوعات گريهآور جلوى بچهها خوددارى نكنيد. بايد آنها را عنوان كنيد تا كودك احساساتش را بيرون بريزد. اگر از بيان و طرح هر موضوع گريهآور خوددارى شود، كودك در آينده با آن مواجه خواهد شد و نمىتواند در آن زمان آن مشكل را تحمل كند. نبايد هنگام مراسم سوگوارى كودك را دور كنيم و بهطور مثال به شهرستان بفرستيم؛ زيرا اين كودك و يا نوجوان بعدها احساس گناه خواهد كرد. بسته به شرايط روحي كودك و يا نوجوان، او ميتواند در اين مراسم بماند و اين مرحله را طى كند. نبايد كودك را تحت فشار قرار داد.
نظر عدهاى از والدين و بزرگترها اين است كه بچهها در مراسم تشييع جنازه، خاكسپارى و يا سوگوارى شركت نكنند. در حالىكه مراسم و آداب و رسوم سوگوارى شرايطى را براى كودك فراهم مىكند تا ببيند كه افراد چگونه يكديگر را آرام مىكنند و براى عزيز ازدسترفته سوگوارى مىكنند و به زندگى او افتخار مىكنند، چگونه با جنازه او خداحافظى مىكنند و به آن احترام مىگذارند. گرچه شركت در مراسم سوگوارى براى بچهها سخت است و واقعاً هم سخت است، اما اگر اجازه دهيم كه قدرت اين انتخاب را داشته باشند تا در مراسمى كه از نظر هيجانى بار كمترى را به آنها وارد مىكند شركت كنند، آنها آمادگى پيدا خواهند كرد تا در آينده مرگ اشخاص عزيز و نزديك را راحتتر تحمل كنند و مرگ را به عنوان بخشى جدانشدنى و اجتناب ناپذير از زندگى بپذيرند. بهتر است بچهها را در انتخاب خويش آزاد بگذاريم، اجبار براى شركت يا عدم شركت در مراسم، بار هيجانى بالاترى را براى كودك به همراه مىآورد.
واقعيت اين است كه كودك داغديده نياز دارد و مىخواهد كه راجع به چيز يا كسى كه ازدسترفته است صحبت كند. بهتر است به كودك اجازه دهيم هر زمان كه مىخواهد راجعبه احساس و افكارش صحبت كند و اطرافيان بايد به وى نشان دهند كه تمايل به شنيدن صحبتهاى وى دارند، احساس او را درك مىكنند و سعى نمىكنند او را از بحث موردنظر منحرف كنند يا به موضوع ديگرى بپردازند. نبايد از صحبتهاى گريهآور جلوى كودكان خوددارى كنيم زيرا سوگ، ازدستدادن، پيرشدن، بيمارشدن، همه اينها جزيى از زندگى هستند، بهتر است اجازه دهيم بچهها با اين مقولهها نيز آشنا شوند، حرف بزنند، احساساتشان را بگويند و افكارشان را بيرون بريزند تا بتوانيم بهترين كمك را در تطابق و سازگارى آنها با فشارهاى روزمره زندگى ارائه دهيم.
آيا اين گفته قديمي كه بچههاى خردسال آنقدر كوچك هستند كه سوگ را نمىفهمند، درست است؟
اگر بچهها آنقدر بزرگ هستند كه عشق و محبت را مىفهمند، پس آنقدر هم بزرگ هستند كه سوگ و ازدستدادن را بفهمند. به علت توانايى محدود كودكان در كلامى كردن احساسات و افكارشان ممكن است اينگونه بينديشيم كه آنها دچار سوگ نمىشوند ولى كودكان علايم سوگ را در رفتارشان نشان مىدهند. مانند: گوشهگيرى، گريهكردن، نقزدن، عصبانيت و خشم، به آغوشكسىنرفتن، بهانهجويى، مشكل خواب، بدغذا شدن و كمشيرخوردن و... هر كودكى به طريقى خاص و واحد سوگوارى مىكند و ما نبايد انتظار داشته باشيم كه كودكان مانند ما سوگوارى كنند.
به بچهها گفته مىشود تو هنوز بچهاى، بزرگ كه بشوى همهچيز فراموشت مىشود. شايد فكر كنيم كه چنين توصيهها و پيشبينىهايى كودك را آرامتر مىكند ولى واقعيت اين است كه در آن لحظه براى كودك هيچچيز دردناكتر از آن نيست كه فكر كند يك روز تصوير عزيز ازدسترفته از خاطر او محو خواهد شد و همهچيز را فراموش خواهد كرد. فكر فراموشى در او احساس گناه و بىوفايى به وجود مىآورد. بايد تأكيد كنيم كه عزيز ازدسترفته هميشه در خاطر ما خواهد ماند و ما او را فراموش نخواهيم كرد.
بعضى مواقع به كودكان گفته مىشود او به يك مسافرت طولانى رفته است ولى وقتى در مقابل پرسش كودك چنين پاسخى را مىدهيم، ممكن است مسافرت رفتن هر كس ديگر در كودك ايجاد اضطراب كند و از طرفى ديگر بينديشد كه مرگ نيز مانند مسافرت قابل برگشت است يا به كودك مىگوييم: خداوند او را از ما گرفت چون او خيلى خوب بود: و اين تفكر در ذهن كودك شكل مىگيرد. آيا ممكن است براى همه آدمهاى خوب چنين پيشامدى رخ دهد؟ در مواردى والدين به كودك مىگويند: او تو را از آسمانها نگاه مىكند، بنابراين بهتر است بچه خوبى باشى اين متخصص مىگويد: در اين صورت گاهى كه تلاش كودك براى خوببودن با ناموفقيت روبرو مىشود، دچار اضطراب و آشفتگى مىشود كودك مىترسد از اينكه مبادا مرتكب اشتباهى شود و راجع به هر رفتار بدش احساس گناه دارد. بسيارى از مادران يا پدران در اينگونه لحظات مىگويند او به خواب رفت و ديگر بيدار نمىشود، در حالىكه يكي از متخصصين مىگويد: اين توضيح در مورد مرگ ممكن است دو حالت را در كودك ايجاد كند، يكى ترس از خواب و خوابيدن چه در مورد خودش و چه در مورد اطرافيان و ديگر اينكه فكر كند مرگ نيز مثل خواب يك پديده قابلبرگشت است. اين متخصص مىگويد: بزرگترها مىتوانند توضيحات كافى راجع به روح و مرگ به بچهها بدهند. بايد بپذيريم كه پاسخ همه سؤالات را نمىدانيم، بهتر است در مقابل سؤالات كودك اطلاعات صحيحى را كه مىدانيم به وى بگوييم و چيزهايى را كه نمىدانيم، بگوييم كه نمىدانيم و سعى نكنيم با مفاهيم انتزاعى كودك را گيج و پريشان كنيم. مفهوم مرگ طى يك فرآيند كه حتى ممكن است تا بلوغ و بزرگسالى طول بكشد، در كودك شكل مىگيرد.
والدين، معلمان و دوستان بزرگتر مدل مهمى جهت الگوبردارى كودك هستند. اينكه بزرگسالان چگونه سوگوارى مىكنند، چگونه اين واقعيت را مىپذيرند چگونه براى شخص مرده احترام قائلند، مدلى براى كودك است تا با پديده سوگ روبرو شود. وى ادامه مىدهد: كودكان ممكن است افسرده باشند ولى گاهى فعال به نظر برسند، با بچههاى ديگر بازى كنند، خواستههايى داشته باشند و زمانهايى نيز در خود فرورفته، حساس و زودرنج باشند، نبايد انتظارداشتهباشيم كودكان مانند ما سوگوارى كنند، بعضى از آنان گريه مىكنند و مىگويند كه غمگين هستند، بعضى ديگر ممكن است طورى بهنظر برسند كه گويى هيچ چيز را احساس نمىكنند و بعضىها حالاتى از خشم و نفرت را نشان مىدهند. بايد همه اين واكنشها را قبول كنيم.
گاه در مقابل كسانى كه در فرآيند سوگ گريه و زارى مىكنند، اين هشدار داده مىشود كه دچار مشكل خواهى شد، اگر با اين وضع پيش بروى ديوانه خواهى شد و ... انتقال اين پيام علاوه بر آنكه به كودك اجازه بروز احساسات و هيجاناتش را نمىدهد اين اضطراب را نيز مىافزايد كه ممكن است در اثر گريه دچار عواقب وخيمى شود. گرچه تشويق كودك براى حفظ رابطه اجتماعى و عملكرد تحصيلى خوب و مفيد است و كودك سوگوار نبايد كاملاً منزوى و گوشهگير شود ولى با وجود اين مناسب نيست كه كودك را براى فعاليت زياد و برگشت به حالت قبل از سوگوارى تحت فشار قرار دهيم و او را مجبور به فعاليت زياد، مسافرت وارتباطات گروهى كنيم. حالت فوق ممكن است اين تفكر را در كودك ايجاد كند كه تنهاست و هيچكس شرايط او را درك نمىكند.
چگونه به كودكان كمك كنيم هر چه سريعتر سوگوارىشان تمام شود؟
اغلب گفته مىشود كه مثلاً الان ۶ ماه يا يكسال است كه گذشته است و تو ديگر بايد فراموش كرده باشى و مسأله برايت حل شده باشد. هرگز نبايد به كودك گفت كه فراموش مىكنى و همه چيز تمام مىشود يا الآن ديگر زمانى است كه بايد فراموش كرده باشى و به زندگى عادى برگشته باشى. چون سوگوارى و احساس درونى فرد نسبت به عزيز ازدسترفته تابع نظم و زمان خاصى نيست ممكن است پس از يك سال كودك ناگهان به ذهنش برسد كه عكس پدرش را قاب زيبايى بگيرد و آن را بالاى تختخوابش قرار دهد. بايد نياز كودك را براى به خاطر آوردن عزيز از دست رفته به روشى مثبت درك كنيم و به آن احترام بگذاريم نبايد انتظار داشته باشيم پس از مدت زمان خاصى او همه چيز را فراموش كرده باشد و در مورد شخص مرده هيچ حرفى نزند يا سؤالى نپرسد و سوگوارى نكند، چرا كه از اين طريق او آرامآرام مراحل سوگ را طى كرده و آن را حل مىكند و به مرحلهاى مىرسد كه خاطرات او را زنده نگه داشته و به طريقى مثبت به شخص مرده و خاطراتش مىانديشد.
چگونه به سؤالات كودكان در مورد مرگ و سوگ پاسخ دهيم؟
پرسشهاى كودكان به چند دسته كلى تقسيم مىشود: بخش نخست در مورد سؤالاتى از خدا مثل اينكه چرا مادر مرا كشتى؟ چرا مادر مرا از من گرفتى؟ ممكن است سؤالاتى از اين قبيل در ذهن كودك وجود داشته باشد اما به علت ترس و احساس گناه آنها را بيان نكند، بنابراين ممكن است سالها احساس خشم و گناه با كودك باقى بماند. بهترين كار در اين مورد آن است كه اجازه حرفزدن و بيان احساس را به كودك بدهيم و با جملهاى كه نشان از همدردى دارد احساس او را به وى برگردانيم. مثلاً «بهنظر مىرسد از خدا عصبانى هستى؟» سپس راجعبه اين خشم صحبت كنيم. از او بخواهيم صحنه مرگ را تجسم كند، اتفاقاتى را كه در آن لحظه رخ داده و عواملى را كه به مرگ منجر شده بازگوكند، بدينصورت كودك مىفهمد دقيقاً چه رخ داده است: تقصير خدا نيست، تقصير هيچكس نيست.
بخش دوم سؤالاتى درباره شخص مرده است. او مىخواهد بداند «موقعى كه مىمرد چه فكرى داشت؟ آيا به من فكر مىكرد؟ آيا درد مىكشيد؟ آيا خيلى جان دادنش سخت بود؟ درآن لحظه چه حرفى زد؟ راجع به من هم حرفى زد؟ ازدست من ناراحت نبود؟» حقيقت اين است كه گاهى بچهها اوضاع را بدتر از آنچه واقعاً رخ داده تصور مىكنند. بهتر است به كودكان اجازه دهيم سؤالاتشان را بپرسند. بايد شرايطى را فراهم كنيم كه كودك تمام احساسات و انديشههاى درونىاش را كه گاه با گناه، گاه با ترس و گاه با شرم... همراه است بيرون بريزد. دراين گونه موارد معمولاً پرسش او را به خودش برمىگردانيم: تو فكرمىكنى مادر موقع مرگ چه حالتى داشت؟ به چه فكرمىكرد؟ چون اكثراً سؤالات كودك برخاسته از فكرى است كه آن را بهطور غيرمستقيم بيان مىكند و در جستجوى اطمينانيابى و همدردى است. تا زمانىكه از وى نخواهيم افكارش را مطرح كند نمىدانيم از چه رنج مىبرد و قاعدتاً نمىتوانيم به وى كمكى كنيم.
سؤالاتى درمورد فراموش كردن يا نكردن شخص مرده، بخش سوم از سؤالات كودكان است. «آيا من مادرم را فراموش مىكنم؟ آيا روزى فرامىرسد كه قيافه او از يادم رفته باشد؟ آيا صداى او را فراموش مىكنم؟» بچهها مىترسند و متنفرند از اينكه يك روز عزيز ازدست رفتهشان را فراموش كنند و سعى مىكنند صدا، حالت چهره، لبخند، طرز راهرفتن، نشستن، برخاستن و حركات او را مرتب به ياد بياورند. ناراحتند كه چرا صداى او را در ذهنشان نمىشنوند. بايد به كودك اين اطمينان را بدهيم كه ما عزيز از دست رفته را فراموش نمىكنيم و هميشه به ياد او هستيم. براى كاستن احساس فراموشى مىتوانيم آلبومى از عكسهاى او را دراختيار كودك بگذاريم. به او بگوييم مىتواند از آشنايان و اقوام بخواهد اگر عكسى از عزيزش دارند براى او بفرستند، فيلم ويديويى وى را نگاه كند، تصوير او را نقاشى كند، قاب عكسى از او بالاى سرش، كنار تختش بگذارد. مىتوانيم از خاطرات او براى كودك بگوييم و... اينها همه تكنيكهايى هستند كه كمك مىكند ترس كودك از فراموش كردن عزيز ازدسترفته كاهش يابد.
سؤالاتى درمورد اسرار و رازها بخش ديگرى از سؤالات كودكان است. بچهها مىخواهند بدانند چرا هيچكس راجعبه پدرم با من صحبت نمىكند؟ چرا هيچ يادگارى يا عكسى از او نيست؟ چرا همه وسايلش را پنهان كردهايد؟ گاه رخ مىدهد مرگ پدر يا مادر براى كودكان در هالهاى از ابهام باقى مىماند و هيچكس، هيچچيز راجع به عزيز ازدست رفته براى وى نمىگويد. سؤالات او همزمان با رشد شناختىاش بزرگ مىشود و چقدر تلخ است كه كودك هم در سوگ طولانى عزيز ازدسترفته درجا مىزند و هم نمىتواند راجع به آن صحبت كند و از پرسيدن درمورد اين موضوع منع مىشود. اطلاعات ناقصى كه به طور كجدار و مريز، كودك از پيرامون خود گرفته، ممكناست منجر به شكلگيرى هسته گناه، سرزنش خود، ترس و يا كنجكاوى عميق شود. پاسخگويى با صداقت و گفتن حقيقت به كودك كمك مىكند تا سوگ كودك به يك پديده پيچيده و حلنشده تبديل نگردد. اين روانپزشك مىگويد: سؤالاتى درباره اعتقادات رايج نيز دسته ديگرى از سؤالات كودكان است. «مردم مىگويند هميشه آدمهاى خوب و جوان مىميرند؟ آيا معنايش اين است كه من هم مىميرم؟ پدرم خوب است پس ممكن است پدرم نيز بميرد؟»
بديهىاست چنين نگرشى دركودك اين وحشت را ايجاد مىكند كه ممكن است در سن جوانى بميرد. براى رفع اين ترس بايد راجعبه چگونگى رخداد مرگ عزيز ازدسترفته با وى صحبت كرد. سؤالاتى درمورد علت ناتوانى براى سوگوارى كردن نيز ازسوى بچهها مىشود: «چرا نمىتوانم گريه كنم؟ چرا اشكم در نمىآيد؟» شايد ما ناآگاهانه پيامهايى را به كودك دادهايم كه مانع از بروز راحت احساسات و عواطف او شده است مانند: «تو ديگه مرد شدى، مرد كه گريه نمىكند.» «و بايد قوى باشى و از مادرت مراقبتكنى.» از سوى ديگر كودك ممكناست فكر كند قوىبودن يعنى گريهنكردن و وجود همزمان اين دو باهم تناقض دارد. تشويق كودك براى نشاندادن هيجاناتش كمك مىكند گريه پنهان و فروخورده خود را آشكار كند. سؤالاتى در مورد نگرانى از مرگ اطرافيان نيز دركودكان وجوددارد. «آيا تو هم مىميرى؟»
معمولاً بچهها پس از مرگ يك نفر راجع به مرگ ساير عزيزان حساس و نگران مىشوند. آنان ممكن است نگرانى خود را به صورت پرسشهاى تكرارى، مراقبت بيش از حد از والد بازمانده، تماس مكرر تلفنى، جدانشدن از وى و چسبندگى به او و ... نشان دهند. بهتر است به كودك بگوييد: «من سالم هستم، هيچ مشكل جسمى ندارم و نمى خواهم بميرم، من هستم و هرزمان كه نياز به كمك داشتى به تو كمك مى كنم و...» وى مىگويد: «آيا تقصير من بود كه پدرم مرد؟» بخشى از سؤالات جادويى كودكان است. بچهها در مرحلهاى از رشد شناختى خود بين دو پديده كه همزمان رخ مى دهد، رابطه علت و معلولى برقرارمىكنند. مثلاً اگر فكر يا آرزوى نامطلوبى راجع به شخصى داشته باشند و آن شخص تصادفاً بميرد مىانديشند كه فكر و يا آرزوى آنها باعث اين مرگ شده است. با توضيح چگونگى مرگ مىتوانيم اين افكار و احساسات را در ذهن كودك تعديل كنيم. سؤالاتى درمورد بهشت و سلامتى ازسوى كودكان نشانگر نگرانى آنهاست.
مىتوانيم كودك را تشويق كنيم درمورد بهشت متنى بنويسد يا نقاشى بكشد، اين كار كمك مىكند كه كودك افكار و احساسش را به نمايش بگذارد يا اينكه بچهها پس ازمرگ يكى از عزيزان معمولاً نگران والد باقيمانده و افراد ديگر هستند. مثل كودكى كه پس از مرگ مادر اجازه نمىدهد پدر از منزل بيرون برود، مىترسد او را نيز از دست بدهد. در اين موارد ازكودك بپرسيد كه پدر چه كند تا تو احساس آرامش و امنيت بكنى؟ از او بخواهيم احساسش را با نوشتن يا نقاشى نشان دهد و بالاخره به روش بارش افكار و برگرداندن پرسشهاى او به خودش مىخواهيم احساسات درونى خود را بيرون بريزد.
برگرفته از سایت موسسه فرهنگی پارسا
مطالب مشابه :
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه
پدر زیبا گل برسايه ي رب در صحف همسايه پدر بود ايزد چو بفرمود كه او رب صغير است
شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر
شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر پدرم در سوگ تو دلهای ما از مردان خدا، عارفی زیبا
اشعار در مقام پدر
در سوگ پدر: زندگی با پدر زیبا در سوگ پدر: متن روضه اهل
درمان سوگ در کودکان و نوجوانان
درمان سوگ در کودکان سخنان زیبا و گاه رخ مىدهد مرگ پدر يا مادر براى كودكان در هاله
متن های زیبای تسلیت و ابراز همدردی به مناسبت درگذشت مادربزرگم
متن های زیبای تسلیت و ابراز در غم عزیز از تحمل سوگ فقدان( مادر-پدر- برادر
شعری زیبا و بلند در مورد مرگ
شعری زیبا و بلند در مورد مرگ متن خوبی که چه رسم ناخوشایندی ست، در سوگ عزیزان
برچسب :
متن زیبا در سوگ پدر