ساده وکامل درباره مغز


                            BrainCerebralCortex.jpg

 

مغز انسان حدود 1500 گرم وزن داشته كه كلاً داخل جمجمه قرار دارد.

مغز از قسمت های زیر درست شده است:


1-
نیم كره های مغز


2-
تالاموس و عقده های عصبی قاعده ای


3-
مغز میانی


4-
پل دماغی


5-
مخچه


6-
بصل النخاع 

 

BrainVentricles.jpg


نیم كره های مغز


نیم كره های مغز دو عدد بوده كه از نظر نردبان تكاملی جدیدترین قسمت مغز می باشند. آنها هدیه اصلی خداوند به انسان بوده و تكامل آن از پستانداران از حدود پنجاه میلیون سال پیش شروع شده و در انسان نماهائی مانند « استرالوپیتكوس» به اوج خود رسید (2 میلیون سال پیش( .



بدون نیمكره های مخ، انسان جاندار بی شعوری بیش نیست. تكوین شعور انسان عبارت بوده است از ازدیاد یاخته ها ( نتیجتاً اضافه شدن وزن مغز ) و ارتباطات آنها با یكدیگر برای بهتر شدن قدرت پردازش اطلاعات محیطی و درونی . در « مرگ مغزی » این قدرت از بین میرود چون كل ساختار مغز مضمحل می شود.  در درون نیمكره ها حفره هایی پر از مایع نخاعی و جود دارند كه بطن ها نامیده می شوند . دو نیمكره توسط جسم پینه ای به هم متصل می باشند كه در حقیقت ارتباط اصلی نرونهای دو نیمكره با هم می باشند.


تشریح مغز



قسمت های مختلف تشكیل دهنده نیمكره ها شامل قسمت های زیر است:


1-
لوب پیشانی

2- لوب آهیانه ای

3- لوب پس سری

4- لوب گیجگاهی

5- لوب حاشیه ای


 

لوب پیشانی



لوب پیشانی مهمترین قسمت تكامل یافته مغز است. مخصوصاً در انسان و انسان نماها این قسمت فوق العاده وسعت پیدا كرده است. قسمت های خلفی لوب پیشانی ویژه فرمانهای حركتی بوده و از هم گسیختگی نسج این قسمت باعث از كار افتادگی یك اندام می شود. تحریك هر قسمت از اندامها و سر بر روی مكان مخصوصی از این نوار باریك وجود دارد، قسمتی از این ناحیه، كه بین دو نیمكره وجود دارد، مختص حركات اندامهای تحتانی می باشد. درقسمت قدامی ناحیه حركتی سرو دست مركز كنترل حركات چشم وجود دارد.



 

در نیمكره چپ، مركز حركتی تكلم درلوب پیشانی می باشد. از هم پاشیدگی نسوج این ناحیه باعث گنگی شده و بیمار قادر به گفتار نیست. آنچه از لوب پیشانی باقی می ماند عبارتست از ناحیه ای كه در جلو قرار داشته و مركز شعور ، منطق، تفكر و تا حدودی حافظه است. از بین رفتن این قسمت از مغز در دو طرف منجر به كم اهمیت دادن اصول اخلاقی شده و تصمیمات بیمار انفعالی می گردد. اگر آسیب بسیار شدید باشد خلاقیت حركات از بین رفته و ممكن است با حالت اغماء اشتباه شود. یكی از راههای درمان امراض روانی، در ابتدای سده حاضر، عبارت بود از تخریب دو طرفه قسمتهای عمقی لوب های پیشانی و تبدیل بیمار به فردی كه از نظر اجتماعی بیشتر قابل تحمل باشد. متأسفانه اثرات سوء این عمل جراحی باعث شد كه بعداً كمتر مورد استفاده قرار گیرد.



لوب آهیانه ای


وظایف لوب های آهیانه ای در طرف راست و چپ تا حدودی با هم فرق می كنند. علاوه بر تشخیص محل درد ، گرما، لمس و محسوسات عمقی در باریكه پشت شیار مركزی، لب آهیانه ای در طرف راست بینش فضائی را در شخص بوجود می آورد. عوارض عمقی لوب طرف راست منجر به از دست دادن جهت یابی فضائی فرد گشته و طرف چپ بدن را در كارهای روزمره فراموش می كند. به حوزه بینائی چپ توجه نكرده و مثلاً ریش خود را در طرف چپ نمی تراشد، چنین شخصی ردیابی فضائی خود را از دست می دهد. شدت عارضه در بعضی بحدی است كه بیمار عضوی در طرف چپ بدن خود را از یاد می برد و فكر می كند مربوط به شخص دیگری است. لب آهیانه ای در طرف چپ علاوه بر جهت یابی فضائی و محسوسات طرف راست، وظیفه تكلم را نیز بعهده دارد. اختلال در ریاضیات، محاسبه، تشخیص راست و چپ بدن، خواندن و نوشتن و تكلم پس از آسیب رسیدن به لوب آهیانه چپ دیده می شود.



لوب پس سری


لوب پس سری مسئولیت بینائی را عهده دار بوده و آسیب رسیدن به این ناحیه شخص را بطور كامل یا نافص نابینا می كند. یكی از بهترین محسوسات محیطی كه به وسیله آن مكانیسم پردازش اطلاعات در مغز به وسیله فیزلوژیست هائی مثل « هوبل » و « ویسل » در دانشگاه هاروارد برملا گشته عبارت است از « حس بینائی » این دو دانشمند به طور سیستماتیك پردازش اطلاعات را از شبكیه تا لوب پس سری دنبال كردند. كار اصلی این پژوهشگران عبارت بود از ثبت تحریك پذیری سلول های شبكیه، ایستگاه زانوئی و قشر خاكستری مخ ( سلول های ساده، پیچیده و فوق پیچیده ) در مناطق به اصطلاح 17  و 18  و19 « برودمن » لازم به یادآوری است كه « برودمن» پژوهشگری بود كه سطح مغز را از 1 تا 52 منطقه بر حسب انواع یاخته های قشر خاكستری طبقه بندی كرد. مثلاً منطقة 46 ویژه حافظه بوده و 44 بیان تكلم را به عهده دارد. « هوبل و ویسل» دریافتند كه به ترتیب كه اطلاعات از یك ایستگاه به ایستگاه دیگری منتقل می شده پیچیده تر و به حقیقت نزدیك تر می شود . مثلاً سلول های شبكیه و ایستگاه زانوئی فقط به بك نقطه نورانی پاسخ داده، درحالی كه سلول های ساده كورتكس بینائی تنها به یك نوار نورانی با محور خاص پاسخ می دهند. می توان تصور كرد كه این نوار از تعدادی نقطه نورانی درست شده است. بنابر این، سلول های ساده قشر خاكستری نسبت به یك نقطه نورانی بی تفاوتند. به همین ترتیب كه جلو برویم مشاهده می شود كه سلولهای پیچیده كورتكس توسط یك لبه نورانی تحریك می شوند كه محور مشخصی داشته ولی محل آن مهم نیست. بهترین، تحریك برای یك سلول فوق پیچیده یك گوشه است. با در نظر گرفتن بحث بالا، هر چقدر از منطقة 17 به طرف منطقه 19 می رویم وظیفه سلول ها پیچیده تر شده به تحریكی نوین پاسخ می دهند. این موضوع در تشخیص فاصله و رنگها بسیار صادق است.




لوب گیجگاهی


این لوب در طرف راست نقش مهمی از نظر هنر تشخیص رنگها و جوانب مختلف دستگاههای موسیقی داشته و در طرف چپ تأثیر مهم آن درتكلم انسان است. درك صداهای شنیده شده و پردازش دستوری گفتار و آماده كردن پاسخ شایسته، به وسیله لوب آهیانه چپ صورت می گیرد. آسیب رسیدن به لوب گیجگاهی گاهی باعث از بین رفتن توانائی نامگذاری افراد و اشیاء می شود. همچنین لوب های گیجگاهی راست و چپ با هم نقش مهمی در فعال نگهداشتن حافظه دارند.
دروازه اصلی ورود اطلاعات محیطی به مغز و ثبت آنها در گرو سلامتی لوب گیجگاهی است.


به نظر می رسد كه « هیپوكامپ» این ناحیه همگام با قسمت های دیگر لوب حاشیه ای نقش كلیدی در قبول یا رد اطلاعات داشته باشند. از این مكان است كه اطلاعات منتشر شده از محسوسات محیطی به نقاط دیگر مغز مخصوصاً لوب های پیشانی می روند. بخش دیگری از فیبرهای آورنده اطلاعات به لوب گیجگاهی از ساقه مغز و هسته « مینرت» می باشد.

از بین رفتن « هیپوكامپ » منجر به عدم توانائی انسان در تثبیت حافظه شده و شخص قدرت انتقال اطلاعات رابه سایر نقاط مغز از دست می دهد.

اگر انسانی هر دو لوب گیجگاهی مخصوصاً دو « هیپوكامپ » را از دست بدهد برای همیشه قدرت ثبت اطلاعات از محیط را برای یادآوری در دراز مدت از دست خواهد داد. در ام- آر- آی روبرو هر دو لوب گیجگاهی به خاطر انسفالیت آسیب دیده و قدرت حافظه بیمار شدیداً صدمه دیده است. حس شامه نیز با لوب گیجگاهی ارتباط دارد.


لوب حاشیه ای


لوب حاشیه ای از قدیمی ترین قسمتهای مغز بوده و وظیفه اش بیان غرایض جنسی و تأمین احتیاجات احساسی و تنازع بقاست. لوب حاشیه ای در اصطلاع به « مغز اول » مشهور شده و از اینجاست كه تمام اطلاعات پس از بررسی و فیلتر شدن می توانند به سایر نقاط مغز رسوخ كنند. احساس امنیت درونی با وجود لوب حاشیه ای امكان پذیر است. اینجا محل احساسات قلبی و فردی و عشق و دلدادگی است.  با تكیه به « مغز اول » است كه انسان كاری را انجام داده و سپس با مراجعه به منطق و « مغز جدید» یا « نئوپالیوم » پشیمان می شود. در این مكان است كه موجود برای حفظ خود و خانواده حاضر است به استدلال كم محلی كند. كنترل اصلی سلسله اعصاب نباتی هنگام جنگ و ستیز یا پشیمانی و غم و اندوه در دست « مغز اول » یا « آركی پالیوم » می باشد. بالاخره زبان اصلی نهفته در نگاه افراد به یكدیگر كه حاصل آن دوست داشتن فردی و یا تنفر از فردی دیگر می شود در لوب حاشیه ای است.


تالاموس

تالاموس توده ای از سلولهای عصبی با اندازه های مختلف است كه وظیفه پردازش و هم آهنگ كردن پیامهای حسی را در ارتباط با فعالیت های حركتی داشته و دراین خصوص با گره های عصبی قاعده جمجمه، قشر خاكستری مغز و مخچه در تماس دائم می باشد. تالاموس نیز نقش بی نهایت مهمی در دریافت درد و محسوسات محیطی دارد. آسیب یك طرفه به تالاموس باعث كرخ شدن طرف مقابل بدن و آسیب دو طرفه، بیمار را به حالت بیهوشی می برد.


گره های عصبی قاعده مغز


هسته های دم دار و عدسی شكل از مهمترین گره های عصبی قاعده مغز می باشند كه ارتباط تنگاتنگ با تالاموس، قشر خاكستری مغز و مخچه داشته و عملكرد اصلی آنها تنظیم فعالیت های حركتی ماهیچه ها بوده و در تداوم حركات آنها نقش مهمی دارند.

نارسائی گره های عصبی قاعده مغز باعث لرزش های غیرارادی و سفتی و كمی تحریك ماهیچه ها شده و تابلوئی شبیه مرض پاركینسون را بوجود می آورد.



ساقه مغز

از نظر تكاملی ساقه مغز یكی از قدیمی ترین قسمت های سلسله اعصاب بوده كه علاوه بر حفظ هوشیاری و كنترل خواب، تنفس و گردش خون، محل گردهم آئی اعصاب جمجمه ای نیز می باشد كه در تعیین تكلیف مرگ مغزی بسیار پراهمیت اند. اندازه و پاسخ مردمك ها به نور، رفلكس های قرینه و سرفه، حركات چشمها، زبان، صورت، حلق و حنجره نیز عمدتاً توسط ساقه مغز كنترل می شود. ساقه مغز گذرگاهی است دو طرفه برای گذشتن محسوسات از محیط خارج به طرف مغز و آوردن پیامهای عصبی از مغز و ساقه مغز به طرف نخاع و اندامها.

ساقه مغز محلّ تمركز و پخش پیام های مهم و ابرانی به اقصی نقاط نخاع برای حفظ و كنترل قوام ماهیچه ها است كه نهایتاً بر روی رفلكس های وتری نیز تأثیر می گذارند. این پیامها، به طور مستقیم و غیر مستقیم، از هسته های ساختمان مشبك در سطح « پل دماغی » و « بصل النخاع » و « مغز میانی » نشأت گرفته و به همراهی پیام های « هسته های قرمز » و « هسته های گوش داخلی » بر روی « نرون های حركتی گاما » سرازیر می شوند. تحریك نرون های حركتی گاما، به طور غیر مستقیم ، پس از تحریك « نرون های حركتی آلفا » قوام ماهیچه ها را زیاد كرده و آنها را سفت می كند. در این گونه موارد رفلكس های وتری نیز تشدید می شوند. هرگاه مغز از بین رفته ولی ساقه مغز از مغز میانی به پائین در حیات باشد، رفلكس های وتری بسیار شدت یافته و ماهیچه ها آنقدر سفت می شوند كه دست ها و پاها سیخ شده حالت « دِسِرِ بره» به خود می گیرند، یا اینكه دست ها از آرنج خم شده و پاها سیخ می شوند كه به این حالت « دكورتیكه» گویند. به تدریج كه ساقة مغز وظایف خود را از دست داد، قوام ماهیچه نیز از بین رفته آنها لَخت می شوند. در این زمان رفلكس های وتری نیز وجود ندارند. این حالت در « مرگ مغزی » به خوبی می شود به طوری كه تمام ماهیچه ها شل بوده و رفلكس ها ناپدید گشته اند چون تمام ساقه مغز از كار افتاده است.

 ساقه مغز از قسمتهای زیر تشكیل شده است.

مغز میانی

پل دماغی

 بصل النخاع


1-
مغز میانی


بخش های مهمی از مغز میانی كه در مرگ مغزی اهمیت دارند عبارتند از : ساختمان مشبك كه مسئول حفظ سطح هوشیاری بوده، پایك های مغزی كه از الیاف و ابران حركتی درست شده اند و اعصاب جمجمه ای سه و چهار كه حركات چشمها، اندازه و پاسخ مردمك ها را به نور به عهده دارند. آسیب دو طرفه به ساختمان مشبك باعث حالت اغماء شده و اگر پایكهای مغز آسیب ببینند فلج اندامها و در مورد اعصاب سه و چهار ضعف حركات چشم ها و بزرگ شدن مردمك ها با عدم پاسخ به نور را موجب می شود و اگر آسیب بسیار شدید باشد حركات چشم عروسكی نیز از بین می روند. پس به این ترتیب با معاینه و تعیین سطح هوشیاری، حركات و مردمك های چشم و قدرت اندامها می توان به سالم بودن مغز میانی پی برد.


2-
پل دماغی

اجزاء مهم پل دماغی عبارتند از : قسمت دیگری از ساختمان مشبك، اعصاب جمجمه ای پنج، هسته عصبی شش و هفت و الیاف مرتبط كننده مخچه به سلسله اعصاب مركزی.


آسیب دو طرفه به دو سوم فوقانی ساختمان مشبك پل دماغی باعث حالت اغماء شده و گرفتاری عصب شش، حركات چشمها را در محور افقی مختل و آسیب به عصب پنج باعث از بین رفتن حس قرنیه و رفلكس قرنیه می شود. بنابر این می توان با در نظر گرفتن سطح هوشیاری بیمار، حركات كره چشم و صورت و رفلكس قرنیه به و ضعیت تشریحی آن پی برد.


3-
بصل النخاع

این قسمت از ساقه مغز از ساختمان مشبك، مراكز كنترل تنفس و گردش خون، اعصاب جمجمه ای 9، 10،11،12 و الیاف حسی و حركتی ای كه مخچه، نخاع، ساقه مغز و نیمكره ها را به یكدیگر مربوط می كنند درست شده است. در بصل النخاع، ساختمان مشبك نقشی در تأمین سطح هوشیاری نداشته و بلكه آسیب به این قسمت از مغز به صورت نارسائی شدید و تنفس و گردش خون خود را نشان داده و رفلكس سرفه از بین می رود. در صورتی كه بیمار هوشیار باشد، قدرت بلع در او از بین خواهد رفت.


مخچه

مخچه درست در پشت سر و در قسمت خلفی پل دماغی و بصل النخاع قرار گرفته است. در حقیقت مخچه جعبه سیاه سلسله اعصاب مركزی بوده كه تعادل انسان را كنترل كرده سرعت و دامنه حركات را طوری تنظیم می كند كه آنها بدون نقص باشند. مخچه در ارتباط دائم با گیرنده های حسی محیطی و جمجمه ای بوده و از طریق مغز میانی و پل دماغی پیوسته وضعیت تعادل بدن را در اختیار تالاموس، گره های عصبی قاعده مغز و قشر خاكستری می گذارد.

 
سه منبع اصلی ارتباط مخچه با اطلاعات محیطی عبارتند از :


1-
پیام هائی كه از نخاع به مخچه می رسند و نقطه شروع آنها در ماهیچه ها، زردپی ها، پوست و مفاصل است. این پیام ها به سرعت مخچه را از وضعیت اندام ها، مخصوصاً اندام های تحتانی، در فضا آگاه می سازند. توسط همین پیام هاست كه انسان دائماً بررسی كرده و حركات را ظریف تر می سازد. اشكال در این سیستم باعث تلوتلو خوردن شخص هنگام راه رفتن می شود. كرمینه قسمتی از مخچه است كه پردازش اطلاعات فوق را در دست دارد.


2-
پیام هائی كه از گوش درونی به مخچه رسیده و دائماً آن را در جریان موقعیت فضایی سروگردن قرار می دهند. به وسیله این اطلاعات مركز ثقل انسان درون سطح مقطع بدن بر روی زمین قرار می گیرد. كنترل اصلی تعادل حركات چشمها و محور عمودی بدن از وظایف این سیستم است. حفظ تعادل در حركات مستلزم چرخشی سلامتی این قسمت از مخچه است كه در قاعده آن قرار دارد.


3-
اطلاعاتی كه از مغز رسیده و نقش اصلی كنترل حركات ظریف اندام ها ( مخصوصاً دست ها ) را به عهده دارند. اختلال در این سیستم باعث شلختگی در حركات مهارتی می شود. نیمكره های مخچه همگام با مغز در این مورد به انسان یاری می كنند. عملكرد مخچه در بیماری كه به حالت اغماء است از اهمیت كمتری برخوردار است.

 

جریان خون مغز

خون رسانی به مغز توسط سرخرگ های سبات و مهره ای صورت می گیرد كه مجموعاً چهار عدد بوده و حدود یكهزار سانتی متر مكعب در دقیقه به مغز خون می رسانند. این میزان بسیار زیاد خون مبین سرعت متابولیسم بالای مغز بوده و نیاز شدید به اكسیژن و گلوكز است. زمان جریان خون از سرخرگ های سبات تا سیاهرگ های وداج حدود ده ثانیه است. قطع كامل جریان خون مغز پس از مدت پنج تا ده ثانیه منجر به بیهوشی می شود و اگراین زمان از ده دقیقه بیشتر شود نسج مغز از بین می رود.


ساختمان مشبک

یكی از سری ترین مناطق سلسلة اعصاب مركزی، ساختمان مشبک است كه درست در مركز ساقه مغز قرار داشته و از بصل النخاع تا قسمت فوقانی مغز میانی كشیده می شود. كمتر جائی از سلسله اعصاب مركزی است كه ساختمان مشبک در آن دست نداشته باشد . ساختمان مشبک از تعداد زیادی سلول به اندازه های مختلف درست شده كه زوائد آنها نسبتاً كوتاه می باشند. علاوه برساقه مغز، نخاع، مخچه، اعصاب جمجمه ای،گره های عصبی قاعده مغز ، تالاموس و نیمكره ها همه با ساختمان مشبک ارتباط دارند. علاوه بر این كه ساختمان مشبک قدیمی ترین قسمت سلسله اعصاب مركزی است، دركنترل خواب، قوام ماهیچه ها « تن ماهیچه ای» و درد نیز نقش كلیدی دارد ولی وظیفه اصلی آن برقرار داشتن سطح هوشیاری است. هرگونه ضایعه نسجی، حتی یك میلی متر، اگر دو طرفه باشد و در ساختمان مشبک اتفاق افتد منجر به از دست رفتن هوشیاری می شود.


بطن های مغز

درون مغز انسان حفره هائی وجود دارند كه بطن نامیده می شوند. دو بطن در نیمكره ها و بطن سوم بین گره های عصبی قاعده مغز، بطن چهارم در پشت ساقه مغز بوده كه مخچه آن را می پوشاند. درون بطن های مغز مایع مغزی نخاعی وجود دارد كه درون بطن ها و روی سطح مغز درجریان است تا جذب شود . وزن مغز درون مایع مغزی نخاعی حدود 50 گرم است .

پوشش های مغز ، مخچه و ساقه مغز

این قسمت ها توسط سخت شامه و دو لایه نرم شامه پوشانیده شده است كه وظیفه حفظ و حراست آن را به عهده دارند.


مطالب مشابه :


سوال حفظی بافت

45 در لایه سطحی قشر مخچه بیشتر 2 نوع سلول دیده 59 سلول های بنیادی که انواعی از سلول های نول




ساده وکامل درباره مغز

پایگاه اطلاع رسانی سلول های بنیادی 5- مخچه. 6- بصل از ثبت تحریك پذیری سلول های شبكیه




تصاویر شگفت انگیز از بدن انسان

مغز استخوان شامل سلول های بنیادی خون نرون های عصبی در مخچه (بیش از 100 بیلیون نرون در مغز




درمان تومورهای مغزی و نخاعي کودکان

مخچه، که در قسمت پایین‌تر پشت شیمي‌درمانی با ميزان بالا همراه با پیوند سلول‌هاي بنیادی.




تست های مفهومی وترکیبی

1- سلول بنیادی 3) پارانشیم انکفالین ها، مخچه 4) انکفالین ها




شگفتي هاي خدا!

ستاد توسعه پژوهش و کاربرد سلولهای بنیادی . سلول تخمک دستگاه نرون های عصبی در مخچه




عملکرد مغز

وبلاگ تخصصی میکروبیولوژی-بیوتکنولوژی - عملکرد مغز - میکروبیولوژی.علوم سلولی مولکولی.ژنتیک




برچسب :