ما لیاقت آزادی را نداریم
این رو من ننوشته ام ولی با بسیاری اش موافقم گمانم شما هم همینطور
ما لیاقت آزادی نداریم چون:
مثل سهمیه بنزین می سوزد یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سرتقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم. آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری، کفش افزایش قد، شربت ترک اعتیاد، و... دردنیائیم. وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که در مهدکودک بازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه پیرمرد بغل دستی که عینکش افتاد و شکست نمی شویم.
به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با اعتماد به نفس کامل دنده عقب می گیریم.
برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم آخرین بار کی یک لیوان شیر خورده است.
فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح میدهیم کیسه را همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم. پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم" ولی ناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند.
در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون اینکه متوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید تضییع کرد . در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و یک هزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را جور می کند. آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود . حاضریم به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دوقوزآباد سفلی مدرک بگیریم و میلیونها خرج کنیم ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که بهدردمان نمی خورد همان مدرک است.
برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم تا دوربین شماره پلاک را ثبت نکند. یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه چند دقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم.
برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی وصل می کنیم ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را نداریم. برای هموطنمان که در خیابان سهواً جلویمان پیچیده شاخه و شانه می کشیم و پیش زن بچۀ خودمان و او فحش و ناسزا حواله اش می کنیم .
برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با شش نفر راهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده
چالوس و هراز و فیرزوکوه می مانیم. ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست! روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا یکسال خودش را پیدا نمی کند. آب را بر روی دومین دریاچه شور جهان
(اورمو گلی) بسته اند و با این کار، آذربایجان و جان 13 میلیون انسان را به خطر انداخته اند
(بمب نمک) و ما هنوز منتظریم تا ببینیم فردا چی می شه. عروسي مختلط ميگيريم و توش مشروب سرو ميكنيم ولي نميدونم چرا اصرار عجيبي داريم كه عروسي تو يكي از شبهاي ميعاد ائمه برگزار شه . براستی فرهنگ ما از آزادی چیست ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
مطالب مشابه :
تابوت
دانشجویان کارشناسی تبلیغات فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع انتشارات علمي دانشگاه فرهنگ و
جزوه درس انسان در اسلام
دانشجویان کارشناسی تبلیغات واحد31 دانشگاه جامع بسياري از مطالب علمي قبل از آنكه
امید به زندگی
دانشجویان کارشناسی تبلیغات فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع انتشارات علمي دانشگاه فرهنگ و
جامعه شناسی تبلیغات در جهان امروز
دانشجویان کارشناسی تبلیغات واحد31 دانشگاه جامع مديراني كه از مشورت و روشهاي علمي
ریشه یابی علل و عوامل فقر فرهنگی
دانشجویان کارشناسی تبلیغات فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع انتشارات علمي دانشگاه فرهنگ و
تأثیر تکنولوژی اینترنت و تلفن همراه بر فرهنگ
دكتر ديويد شفيلد روانشناس از دانشگاه فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع علمي فرهنگي
تهاجم فرهنگی چیست؟
دانشجویان کارشناسی تبلیغات فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع انتشارات علمي دانشگاه فرهنگ و
ما لیاقت آزادی را نداریم
دانشجویان کارشناسی تبلیغات فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع انتشارات علمي دانشگاه فرهنگ و
علل کاهش جذابیت تیزرهای انیمیشن
دانشجویان کارشناسی تبلیغات فرهنگی واحد31; دانشگاه جامع انتشارات علمي دانشگاه فرهنگ و
برچسب :
دانشگاه جامع علمي -كاربردي واحد31