بهداشت روانی کودکان استثنایی

                                                                     به نام خدا

 

بهداشت روانی کودکان استثنایی

مقدمه

از یک نظر می توان گفت که همه کودکان استثنایی هستند؛ زیرا دو کودک کاملا یکسان وجود ندارند. با این همه، اصطلاح کودکان استثنایی در مورد کودکانی به کار برده می شود که بنا به دشواریهای جسمی، سلامتی، ارتباطی، اختلالهای رقتاری، دشواریهای یادگیری اختصاصی، عقب ماندگی ذهنی یا، بر عکس، استعدادهای بسیار بالا، نیازهای خاصی دارند. بنابراین، کودکان نابینا، ناشنوا، اُتیست، بیش فعال، دشوار، ناسازگار، زبان پریش، عقب مانده ذهنی، سرآمد و غیره، همه استثنایی به حساب می آیند. روان شناسان، مربیان، جامعه شناسان، پزشکان و سایر متخصصان، به طور دائم تلاش می کنند که شیوه های آموزشی و پرورشی خاص برای این کودکان فراهم آورند، به نحوی که آنها را در درون جامعه، در محیطی که بقیه افراد حضور دارند، جای دهند و بدین وسیله از پایین آمدن عزت نفس آنها جلوگیری کنند. تلاش برای جای دادن کودکان استثنایی در محیطهای تربیتی حتی الامکان عادی، اصطلاحا آموزش عادی نامیده می شود.

بد نیست بدانیم که در این زمینه برخی کشورها واقعا زحمت کشیده اند و به موفقیت های زیادی دست یافته اند؛ مثلا، در کشور کانادا، کلیه کسانی که معلولیت جسمی دارند و به دشواری می توانند جا به جا شوند، یک چرخ الکتریکی بسیار مجهز در اختیار دارند. خیابانها و پیاده روها طوری طراحی شده است که بین آنها اصلا جویی وجود ندارد و در همه چهارراهها، سطح خیابان با سطح پیاده رو یکی می شود و در نتیجه عبور و مرور معلولان به آسانی صورت می گیرد. در همه مراکز عمومی، از جمله فروشگاههای بزرگ، ایستگاههی مترو، دانشگاهها و غیره دستشوییهای مخصوص معلولان وجود دارد. حتی روی دکمه های آسانسورها، شماره طبقه، بالا و پایین وبقیه اطلاعات لازم با خط بریل نوشته شده است و در نتیجه نابینایان به راحتی می توانند از آنها استفاده کنند. در این کشور، سعی می شود که افراد استثنایی، حتی الامکان، در بین مردم حضور دائمی داشته باشند.

بدیهی است که ویژگیهای رفتاری هر یک از گروههای کودکان استثنایی خیلی متفاوت تر از بقیه گروههاست. بدین صورت که مثلا رفتار کودکان عقب مانده ذهنی با رفتار کودکان سرآمد بسیار متفاوت است و برای تضمین بهداست روانی هر گروه، راهبردهای جداگانه ای لازم است. نوع تعلیم و تربیتی که باید در مورد کودکان نابینا به کار برده شود همان نخواهد بود که باید در کورد کودکان ناشنوا اعمال کرد. از طرف دیگر، عواملی که می توانند در بهداشت روانی کودکان استثنایی موثر واقع شوند زیادند، از جمله خانواده، همبازیها، همسایگان، مدرسه و اجتماع. بنابراین، برای بحث درباره بهداشت روانی این کودکان، باید تک تک آنها را در نظر گرفت و عوامل موثر را به طور جداگانه بررسی کرد. می دانیم که این کار نه تنها در فصلی از کتاب، بلکه در کتابی جداگانه نیز امکان پذیر نیست. بدین ترتیب، آنچه در این فصل ارائه می دهیم این است که ویژگیهای کلی کودکان استثنایی را در نظر می گیریم و راهبردهایی شرح می دهیم که می توانند بهداشت روانی آنها را، مخصوصا در ارتباط با مدرسه، تضمین کنند. مطلب را به این صورت آغاز می کنیم که رابطه والدین، اعضای خانواده، همسایگان، همبازیها، معلمان و اجتماع با کودکان استثنایی، رابطه خنثی نیست، بلکه رابطه عملکردی است. بدین صورت که این رابطه، از یک طرف، تحت تاثیر تجسم ذهنی از کودکان استثنایی و ، از طرف دیگر، تحت تاثیر آرزوها و عواطف معمولا ناآگاه آنان قرار می گیرد.

 

تصویر ذهنی از کودکان استثنایی

هر معلمی، دانش آموزان خود را یک گروه اجتماعی به حساب می آورد و، پیش از آن که کار خود را شروع کند، از آنها یک تصویر ذهنی دارد. بدین صورت که چگونه باید کار کنند، چه ویژگیهایی نشان دهند، تا کجا بتوانند پیش بروند و چه افکاری داشته باشند. طبیعی است که معلم از دانش آموزان استثنایی نیز برای خود تصویر ذهنی دارد و بر اساس آن، اعمال خود را تنظیم می کند. چون در بین کودکان استثنایی، کودکان مشکل آفرین بیشتر مطرح هستند، به احتمال زیاد، تصویر ذهنی معلمان از آنها منفی خواهد بود و این کار مسأله را پیچیده تر خواهد کرد و بر بهداشت روانی این کودکان بیشتر آسیب خواهد رساند.

اثر تصویر ذهنی معلمان بر رفتار آنها، به وسیله یکی از روان شناسان آمریکایی، به نام روزنتال، به طور آزمایشی و تحت عنوان اثر پیگمالیون، مطالعه شده است. در این آزمایش، روزنتال به هر یک از دوازده دانشجوی خود پنج موش خاکستری می دهد و از آنها می خواهد که عبور از ماز را به موشها یاد بدهند. او به شش نفر از دانشجویان می گوید که موشها تجسم فضایی و جهت یابی بسیار قوی دارند، اما در شش دانشجوی دیگر این انتظار را به وجود می آورد که موشها، به علت ضعف توارثی، خیلی نمی توانند یاد بگیرند.

در واقع، روزنتال، تفاوت بین دو گروه موش را به دانشجویان القا می کند، در صورتی که همه 60 موش به صورت متعادل انتخاب و به شیوه کاملا تصادفی بیت دوازده دانشجو توزیع شده بودند. پس از پایان دوره آموزش، روزنتال، با کمال تعجب، مشاهده می کند که موشهای باهوش معرفی شده، در مقایسه با موشهای عقب مانده معرفی شده، موفقیت بسیار چشمگیری دارند.

به دنبال اخذ این نتایج، روزنتال سعی می کند همین آزمایش را در مدارس نیز به اجرا بگذارد. در شروع سال تحصیلی، به معلمان یکی از مدارس ابتدایی اطلاع می دهند که برخی دانش آموزان، نسبت به دانش آموزان دیگر، تواناییهای ذهنی بالاتری دارند، در صورتی که آنها را به صورت کاملا تصادفی انتخاب کرده بودند. در پایان سال تحصیلی، دانش آموزان با استعدا معرفی شده، نه تنها بهتر از بقیه پیشرفت می کنند، بلکه در آزمونها نمرات پیش بینی شده را به دست می آورند.

بنابراین، می توان نتیجه گرفت که شیوه نگاه کردن معلم به دانش آموزان یا تصویر ذهنی او از آنها، نه تنها می تواند رفتار دانش آموزان را مستقیما تحت تاثیر قرار دهد، بلکه می تواند پیشرفت تحصیلی آنها را کند یا تند کند. این دستاوردها، خطرات طبقه بندی دیگران را آشکار می سازند: معلم می تواند از دانش آموزان خود آنچه را که درباره آنها پیش بینی کرده است انتظار داشته باشد و در ضمن از ورود آنها به حالتهای دیگر و به دست آوردن تواناییهای دیگر، جلوگیری کند. به عبارت دیگر، ممکن است معلم برای دانش آموزان چارچوبی فراهم آورد و او را در آن چارچوب زندانی کند. متأسفانه این چارچوب در مورد کودکان عقب مانده ذهنی، نابینا، ناشنواف ناسازگار، دشوار، سرآمد و غیره، چگونه می تواند اثر پیگمالیون را از ذهن خود بیرون کند. این معلمان، پیش از آن که در کلاس حضور یابند، از دانش آموزان خود انتظارهای خاصی دارند و بر اساس همین انتظارها، که متأسفانه

در بیشتر موارد منفی است، پیش می روند. بدیهی است که نگرش منفی بر عملکرد کودکان اثر سوء دارد و آنها را بیش از پیش ناتوان بار می آورد.

مطالعات نشان می دهد که بررسی پرونده تحصیلی دانش آموزان در اول سال تحصیلی به وسیله معلمانف یا قضاوت همکاران او درباره دانش آموزان، اثرات زیانبار دارد. بدین صورت که وقتی معلمان سالهای قبل، در دفتر مدرسه، برخی دانش آموزان را کند فهم، ناسازگار، ضد اجتماعی، خیلی باهوش و غیره معرفی می کنند، برای معلمانی که تازه می خواهند با آن دانش آموزان آشنا شوند، تصویر ذهنی و در نتیجه انتظارهای خاصی به وجود می آورند. یکی از عللی که شاگرد اولها هر سال شاگرد اول می شوند، این است که معلمان سالهای قبل، در دفتر مدرسه، از آنها تعریف می کنند و نظر معلمان تازه را نسبت به آنها مساعد می سازند. این نوع معرفی، در مورد دانش آموزان کند ذهن، دشوار یا ناسازگار، در جهت عکس انجام می گیرد.

وقتی دانش آموزان احساس می کنند که توقع معلمان و کادر مدرسه از آنها بسیار بالا یا، برعکس، بسیار پایین است، سطح آرزوی خود را متناسب با آن توقع رشد می دهد و متناسب با آن پیشرفت می کند. وقتی به دانش آموزی القا می شود که مثلا توانایی یادگیری ریاضی را ندارد، نمی تواند خوب سخن بگوید یا برای یادگیری زبان خارجه دشواریهایی اسای دارد، بدیهی است که اعتماد به نفس و انگیزه او از بین می رود و روز به روز ناتوانتر می شود. اما اگر این تلقینها در جهت مثبت باشد، بخش عظیمی از دشواریهای آنها حل خواهد شد و بهداشت روانی آنها تا اندازه ای بهبود خواهد یافت.

البته انتظار از کودکان استثنایی، همان طور که قبلا نیز اشاره کردیم، به معلمان و کارکنان مدرسه محدود نمی شود. والدین، اعضای خانواده، دوستان، همبازیها و، به طور کلی، مردم عادی نیز معمولا درباره این کودکان پیش ذهنیت دارند و بر اساس آن عمل می کنند. برای روشنتر شدن مطلب، به چند موردی که نگارنده شخصا شاهده آنها بوده است، اشاره می شود.

  سالها پیش آشنایی داشتیم که پسر او در مدرسه کودکان تیزهوش درس می خواند. همبازیهای این پسر او را، اغلب به طعنه، آقای نابغه صدا می کردند. اما در مجموع نسبت به او دید مثبت داشتند و سعی می کردند در گروه خود جای دهند. خود او نیز، با این که از نظر جثه، ضعیف بود، باد در غبغب می انداخت و دستور می داد. در عوض، پسر دیگری بود که عقب ماندگی داشت. بچه های دیگر معمولا او را در بازی راه نمی دادند یا در گوشه ای می گذاشتند که که به فعالیت زیادی نیاز نداشته باشد و برای خود تلوتلو بخورد. حتی والدین این نوجوان نمی گذاشتند که او چند متر دورتر از خانه برود، چون معتقد بودند که توان ندارد. این نوع رفتارها، او را بیش از پیش ناتوان بار آورده بود.

بنابراین، اولین توصیه به والدین، اعضای خانواده و اولیای مدرسه این است که حتی الامکان از داشتن تصویر ذهنی منفی درباره کودکان استثنایی بپرهیزند. معلمان و مدیران مدارس، به هنگام شروع سال تحصیلی یا در هر دوره دیگر، بهتر است با این نگرش پیش بروند که کودکان را شخصا بشناسند و سطح توقع خود را تا اندازه ای بالا ببرند. آنها باید بدانند که رابطه شان با دانش آموزان استثنایی خنثی نیست، بلکه تحت تاثیر تصاویر ذهنی و پیش داوریهاست.

جنبه هاي ناآگاه رابطه با كودكان استثنايي

نگر ش هاي معلم و هر فرد ديگري كه با كودكان استثنايي سر و كار دارد اغلب تحت تاثير پديده هاي ناآگاه قرار مي گيرد، سعي مي كنيم به تعدادي از آنها اشاره كنيم.

همانند سازي و فرافكني معلم:

همانطور كه دانش آموز با معلم خود همانند سازي مي كند مثلا مثل اوراه مي رود مثل اودستهايش راتكان مي دهد ومثل اومطالب را روي تخته مي نويسد معلم نيز مي تواند با شاگرد خود همانند سازي كند مثلا اغلب از زبان معلم ها مي شنويم كه وقتي در مورد دانش آموزي حرف مي زنند چنين مي گويند وقتي همين سن راداشتم مثل اوبودم يا كاش ماهم هچين موقعيتي داشتيم معلم معمولا با كودكان با هوش وآنهايي كه موفقيت هاي چشمگيري دارند همانند سازي ميكند زيرا به طور

نا آگاه نشان مي دهد كه دانش آموز خوبي بوده است و به طبقه اجتماعي  فرهنگي بالا تعلق دارد اين همانند سازي رفتار اورا در مورد كودكان با استعداد بيش از پيش مثبت مي كند اما اگر تفاوت بين دانش آموز ومعلم خيلي زياد باشد همانند سازي دشوار خواهد بود وممكن است به واكنش هاي عدم تفاهم وحتي طرد دانش آموز منجر شود بدين صورت كه اگر معلم بين هوش خود وهوش دانش آموز استثنايي ياحتي بين شخصيت خود وشخصيت دانش آموز استثنايي خيلي فاصله احساس كند احتمال خواهد داشت كه نتوانند با اوارتباط برقرار كند وحتي در جهت طرد او پيش برود اين حالت هم در مورد كودكان خيلي باهوش وهم كودكان عقب مانده ي ذهني وحتي آنهايي كه ناسازگاري هاي حادي دارند معلم پيش بيايد اگر معلم فرد آرامي باشد احتمال خواهد داشت كه كودكان فعال رانتواند تحمل كند واگر فرد بيش فعال وپر جنب وجوشي باشد احتمال خواهد داشت كه كودك بيش فعال را بهتر بپذيرد ودر جهت راهنمايي او ونهايتا بهداشت رواني او گامهاي موثر تري بردارد اگر معلم در دوران تحصيل با مشكلاتي روبه رو شده باشد  شكستهايي به خود ديده باشد وحتي به خاطر عدم موفقيتها  تنبيه شده باشد  احتمال خواهد داشت كه براثر همانند سازي واكنشهاي كودكان ناسازگار  دشوار وعقب مانده را بهتر تحمل كند واين عمل خود به خود در تضمين بهداشت رواني اين نوع كودكان موثر افتد. 

در مجموع مي توان گفت كه دشواري در همانند سازي معلم با دانش آموز به صورت واكنشهاي هيجاني شديد در مقابل رفتار هايي مشاهده مي شود كه خيلي عادي وپيش پا افتاده به نظر مي رسند مثلا گاهي مي بينيم كه برخي خانم معلمها نمي توانند حضور برخي پسر بچه هارا در كلاس خود تحمل كنند وقتي از آنها علت را مي پرسند پاسخ مي دهند كه اين پسر بچه ها حرف هاي زشت مي زنند وول مي خورند وسر جاي خود قرار نمي گيرند اما با عميق تر بررسي كردن مساله متوجه مي شويم كه همين خانم معلم در خانواده اي بزرگ شده است كه والدين انعطاف پذيري نداشته اند وكوچك ترين تغيير مسير كودكان از اخلاق خانوادگي را نديده گرفته اند همانند سازي با كودكان استثنايي ريا دشواري در آن در مقايسه با همانند سازي با كودكان عادي مسلما حادتر خواهد بود زيرا مي توان گفت كه تجانس بين معلمان بيشتر از تجانس بين كودكان استثنايي است در بين دانش آموز استثنايي كودكان عقب مانده ي ذهني سرآمد ضد اجتماعي دشوار غيره وجود دارند اما معلمان امروزي اغلب در طبقه ي وسط جاي مي گيرند بنابراين به نظر مي رسد كه دشواري در همانند سازي با كودكان استثنايي خيلي بيش تر از همانند سازي با آنها خواهد بود واين پديده بر روابط معلمان وكودكان سايه خواهد انداخت وبر بهداشت رواني گروه اخير اثر نا مساعد خواهد داشت

مكانيسم دفاعي فرا فكني معلم نيز مي تواند در فرايند پذيرش كودك استثنايي از طرف معلم نقش داشته باشد فرا فكني  يعني  افكار وانديشه هاي غير قابل قبول خود را به ديگران نسبت دادن شخصي كه به وجود خود نكات ضعف فراوان مي بيند  شخصي كه احساس مي كند توانايي انجام دادن برخي كارهارا ندارد سعي مي كند آنها را به ديگران نسبت دهد وبدين وسيله از مختل شدن شخصيت خود جلو گيري كند مثلا معلمي كه هوش چندان بالايي ندارد از نظر معلمان ضعيف است وبارها در كنكور دانشگاه مردود شده است احتمال دارد كه اين ضعف ها رابه كودكان استثنايي نسبت دهد ونتواند آنها را بپذيرد 

تما يلات نا آگاه معلم:

در فرايند آموزش و پرورش تمايلات زيادي وارد عمل مي شوند احتمال دارد كه اولين تمايل اعمال قدرت باشد

ممكن است تمايل به اعمال قدرت وتمايل به آموزش در مقابل يكديگر قرار گيرند وتضاد پيدا كنند در واقع نقش معلم انتقال معلومات خود به دانش آموز ودر نهايت خود مختار وآزاد بار آوردن آنهاست اما احتمال دارد كه تمايل ناآگاه او براي وابسته نگه داشتن كودكان به ويژه كودكان تيز هوش فعاليت آموزشي اورا با مانع روبه رو سازد معلم تصور مي كند كه اگر دانش آموز اطلاعات لازم را بدست آورند رقيب او خواهند شد چنين معلمي به طو ناآگاه رشد دانش آموزان رامورد ترديد قرار مي دهد چنان كه برخي والدين به دشواري مي توانند بپذيرند كه فرزندانشان بزرگ شده است ومي توانند تمام مسئوليت ها را بر عهده بگيرد براي برخي والدين خود مختار پذيرفتن فرزندان در واقع پايان نقش خود آنها را به عنوان پدر ومادر است در مورد برخي معلمان نيز احتمال دارد اين حالت پيش بيايد 

برخي معلمان براي آنكه هم تمايل به آموزش وهم تمايل به اعمال قدرت نشان دهند خود رابه عنوان الگو معرفي مي كنند بدين وسيله آنها نوعي وابستگي به وجود مي آورند دانش آموز نمي تواند بدون كمك معلم پيش برود وتنها براي خود تلاش كنند معلم با حفظ اين وابستگي از نفي شدن قدرت خود جلوگيري به عمل مي آورد ممكن است كه معلم و تضاد ها و موانعي روبه رو شود وبر اثر اين تضادها وموانع نتواند رفتار مناسب با هر كودك را نشان دهد ودر نهايت بر دشواري هاي متعدد اين كودكان بيفزايد .معلم بايد بداند كه همه ي اين تمايلات جر جدايي نا پذير فرايند تعليم وتربيت است انكار اين تمايلات متضاد خطرناك خواهد

بود اما شناسايي آنها اجازه خواهد داد كه معلم آنها را يك پارچه كند وبه شيوه ي مناسب به كار ببرد

اضطراب معلمان در مقابل كودكان استثنايي:

كار كردن با كودكان استثنايي در نفس خود بسيار دشوار است دشواري كار مخصوصا از اينجا ناشي مي شود كه معمولا تكراري است آموزش كودكان عقب مانده  نابينا  ناشنوا  بيش فعال ناسازگار و دشوار بدون تكرار وتلاش فراوان امكان پذير نيست بديهي است كه تلاش زياد از حد موقعيت را غير قابل تحمل مي كند تلاش معلم اين است كه بر اين موقعيت مسلط شود اوچاره اي نمي بيند مگر اينكه از پاداش وتنبيه كمك بگيرد اما نهايتا به اين نتيجه مي رسد كه كاري از پيش نمي برد اينجاست كه احساس ناتواني اضطراب به اودست مي دهد خطر احساس ناتواني واضطراب زماني شديدتر وبدتر مي شود يك معلم به مكانيسم دفاعي جابه جا متوسل شود وكودكان را مانع اصلي عدم پيشرفت كار خود به حساب آورد وپرخاشگري را متوجه ي آنها كند اينجاست كه احتمال دارد كار خودرا سهل بگيرد احساس مسئوليت كند فلسفه ي آموزش كودكان استثنايي را زير سوال ببرد ونهايتا طوري با كودكان رفتار كند كه نبايد وكودكان نيز آن بينند كه نشايد

پيشنهاد هايي براي بهتر پذيرفتن كودكان استثنايي

1)    اتخاذ نگرش مثبت:

گفتيم كه كودك استثنايي كودكي است كه به تعليم وتربيت ويژه نياز دارد اكثر معلم ها معتقدند كه كودك استثنايي اين خصوصيات را دارد رنج مي برد  شكننده است  در اكثر موارد با شكست تحصيلي در روبه روست  با اضطراب زندگي مي كند اعتماد به نفس ندارد و اغلب در خانواده اي زندگي مي كند كه نوعي اختلال نشان مي دهد

كودك يا نوجوان استثنايي دشواري ها وناراحتي هاي خود را اغلب با پر خاشگري بر انگيختگي  خشونت كلامي وغيره نشان مي دهد ومعلمان در مقابل اين جلوه ها بي تفاوت قرار نمي گيرند بلكه حساسيت نشان مي دهند سعي مي كنند علت يا علت هاي اعمال اورا بفهمند ودر پشت نشانه هاي بيماري پيام واقعي كودك را كه معمولا يك پيام نگراني واضطراب است آشكار كند  

 كودك استثنايي به كسي نياز دارد كه به پرخاشگري هاي او بها ندهد  احساس نكند كه پرخاشگري ها توجه اوست ودر عوض نسبت به او نگاه هاي محبت آميز ونگرش مثبت داشته باشد  

معلم با نگاه محبت آميز ونگرش مثبت خود به كودك مي فهماند كه مشكل اورا مي فهمد آماده است به او كمك كند قبول دارد كه توانايي هاي او قابل رشد است وصرف نظر از هر نوع توانايي يا ناتوانايي خود اورا دوست دارد معلم بايد به كودك استثنايي بفهماند كه مي تواند روي او حساب كند اين نوع واكنش به كودك اجازه مي دهد كه خود را متفاوت با آنچه تصور ميكند احساس مي كند اعتماد به نفس خود را باز يابد واحتمالا در فرايند دگرگوني قرار گيرد

وقتي دشواري هاي كودك استثنايي شديد است احتمال دارد كه او با رفتار هاي انزواطلبي وطرد در مقابل ديگران مقاومت كند در حالت اول كودك در خود فرو مي رود واز تماس با ديگران دوري مي جويد ودر حالت طرد به ديگران اجازه نمي دهد كه با او ارتباط برقرار كنند وقتي كودك حالت طرد به خود مي گيرد از رفتن به مدرسه وانجام دادن كارهاي خود سرباز ميزند اين جاست كه او احتمالا بي ارزشي وبي كفايتي احساس مي كند واحتمال دارد كه با تصورات ذهني اي كه والدين  معلمان  همبازيها  ازمدت ها پيش از او دارند همانند سازي كنند به سخن ديگر وقتي اطرافيان كودكان استثنايي را بنا به توانايي ذهني ونابهنجاري هاي رفتاري طرد مي كنند احتمال دارد كه خود او بعد ها به آن افراد همانند سازي كند وبه هيچ كاري علاقه نشان ندهد او با اين روش سعي مي كند خود را بشناسند و موجوديت خودرا به تائيد رساند

نگاه ديگران وطرز تلقي آنها مي تواند در كودكان استثنايي انگيزش ايجاد كند نوجواني كه به طور بنيادي به عزت نفس نياز دارد اگر معلم نسبت به او نگرش مثبت ومحبت آميز داشته باشد مي تواند رفتار ونتايج خودرا تغيير دهد موضوعي كه عنوان رساله ي دكتري روزنتال را تشكيل مي داد ودر صفحات اول همين فصل مورد بحث قرار گرفت

با اتخاذ نگرش مثبت در مورد كودك استثنايي معلم مي تواند اورا در جهت تحول يا يافتن وارزش گذاشتن وتلاش هاي خود هم از نظر رفتار وهم از نظر كار سوق مي دهد همچنين معلم مي تواند با نگرش هاي مثبت خود به اوكمك كند تا بر احساس حقارت وناتواني مسلط شود ودر توانايي هاي استعدادهاي خود اعتما به نفس به  دست آورد وبدين وسيله خويشتن پنداري خودرا تغيير دهد البته معلم در اين تلاش ها نتايج خارق العاده انتظار نخواهد داشت 

در واقع هدف اين است كه كودك و نوجوان استثنايي مخصوصا آنهايي كه كمبودهايي دارند احساس كنند كه مي تواند خود را بسازند به شيوه متفاوت ودر سطح بالا تر از آنچه بود باديگران ارتباط برقرار كنند وبدين وسيله براي ياد گيري بهتر وبيش تر آماده باشند

البته بايد واقع بين وهوشيار بود نبايد آرماني فكر كرد حتي اگر معلم بتواند توجه  علاقه ومحبت خودرا خيلي آسان به طرف كودكان متوجه كند وآنها از اين امتياز ها ونحوه ي شايسته ومناسب بهره بگيرند و در مورد همه انواع كودكان استثنايي اين كارايي را نخواهد داشت مثلا كودكان دشوار وناسازگار كم تر به اين محبت ها توجه مي كگنند واغلب حالت دفاعي به خود مي گيرند واز ايجاد روابط عاطفي خودداري مي كنند اين كودكان در مقابل نفوذ معلم حالت دفاعي دارد واغلب دوري مي جويند

كودكان دشوار وناسازگار هر روز سعي مي مند كه با رفتار هاي خود معلم راقانع سازند كه در مورد آنها مرتكب خطا مي شود وبه غلط آنها را باور دارد با اين همه باز هم نگاه هاي محبت آميز ونگرش هاي مثبت معلم است كه موانع را از بين مي برد ودر نهايت كودكان را به درك واقعيت ها سوق مي دهد وبه نفع آنها منجر مي شود

آيا در مورد اين كودكان راه ديگري وجود دارد ؟آيا بهتر نيست كه به جاي خسته وفرسوده كردن خود پرخاشگري هاي آنها را با پرخاشگري پاسخ دهد  ودر نهايت حرفه ي خود را نيز كنار گذاشت ؟يا بااين باور پيش رفت كه همه ي كودكان استثنايي تا اندازه ي زيادي قابليت ياد گيري دارند ؟

باور كردن به قابليت ياد گيري اين نوع كودكان در واقع ضمانت هاي برخي از آنهاست ضمانتي كه احتمال دارد گران تمام شود زحمات زيادي به دنبال آورد اما مطمئنا بازده ي خوبي داشته باشد باور كردن قابليت ياد گيري كودكان استثنايي آنها را وادار مي كند كه به جاي اميد بستن به ديگران ووابسته شدن در راه اميد واري نسبت به خود گام بردارند ومي دانيم كه هر نوع اميد واري پيامد هاي خوشايندي دارد بنا بر اين مي توانيم به طور خلاصه بگوييم :

كودكان استثنايي مخصوصا آنهايي كه با دشواري ها وناسازگاري ها روبه رو هستند به بزرگسالاني نياز دارند كه باديد مثبت واعتماد به آنها نگاه كنند ودر سايه ي همين نگاه مثبت واعتماد آنها را در جهت يادگيري وپيشرفت در حدي كه از آنها بر مي آيد تحريك كنند نگاه هاي مثبت به آنها اعتماد به نفس مي دهد وپي گيري راه ها ومسير ها اتخاذ شده را آسان مي سازد.

2)    پذيرش و تشكيل گروه:        

روز اول سال تحصيلي هر كلاس كودكان استثنايي معمولا از تعداد كمي كودك تشكيل مي شود بين 5تا 10نفر . بچه ها يا يكديگررا نمي شناسند يا شناخت آنها از يكديگر كم است يكي از اقداماتي كه مي تواند ورود آنها به اجتماع و ايجاد روابط با ديگران تسهيل كند تشكيل گروه است .  دانيم كه گروه ساخت دارد افراد با يكديگر تعامل پيدا مي كنند وبراي نيل به يك هدف مشترك پيش مي روند . جمع آوري كودكان در يك گروه منجسم به نحوه اي كه تك تك آنها را به كنش متقابل وا دارد وبر آنها احساس مسئوليت بدهد مي تواند مفيد واقع شود .البته گاهي در هر كلاس زير گروه هايي از قبل وجود دارد كه يكديگررا نمي شناسند يا با يكديگر تضاد داردند معلم مي تواند آنها را در يك گروه جاي دهد اما نبايد از نظر دور بدارد كه در ابتداي كار انسجام گروهي وجود ندارد وبايد به تدريج حاصل شود

معلمان نبايد تصوركنند كه تلاش براي ايجاد گروه ووادار كردن كودكاني كه عقب مانده گي ذهني با دشواري هاي ديگري دارند تلاش بي حاصل ودر واقع از دست دادن زماني است .اين نوع تلاش ها براي اين است كه هر چيزي در جاي خود قرار گيرد وشرايط طوري فراهم آيد كه معلم وشاگردان بتوانند در جو مناسب براي ياد گيري مخصوصا براي تمرين مهارت هاي اجتماعي كار كنند .تشكيل گروه در كلاس يعني برقراري شناخت هاي متقابل ايجاد انسجام وتبادل افكار براي افزايش انسجام گروه شيوه هايي وجود داردكه در زير به برخي از آنها اشاره ميشود

3)    پذيرش در اول سال تحصيلي:

روز هاي اول سال تصيلي هم براي معلم وهم براي كودكان استثنايي خيلي اهميت دارد زيرا معلم شاگردا را مي شناسد گروهي تشكيل مي دهد وشاگردان نيز با معلم آشنا مي شود دوستان خود را كشف ميكند و از شيوه كار در طول سال آگاهي به دست مي آورند معلم اسامي تك تك بچه  ها را ياد مي گيرد  سطح توانايي آنها را برآورد مي كند و هدفهاي آموزشي خود را بهتر مي شناسند معلم ابتدا خودرا معرفي ميكند ومي گويد كه چرا اين شغل را انتخاب كرده است ؟براي اين كه بچه ها را دوست دارد .از كودكان مي پرسد كه اگر سوالي دارند بپرسند .احتمال دارد كه بچه ها از او سوالاتي بپرسند مثلا اينكه مجرداست يا متاهل چندسال دارد  چندسال درس خوانده است . . .  اين نوع سوالات اگر به نحوه شايسته وصادقانه پاسخ داده شوند ازهمان روز هاي اول صميميت به وجود آورند وكودكان را براي همكاري بيشتر در طول سال آماده كنند اداره ي كلاس واثر گذاري بر كودكان به احتمال زيد به برخوردهاي روزهاي اول وابستگي پيدا ميكند .زيرا همان طور كه بارها در اين كتاب اشاره كرديم برداشت اوليه بر رفتار هاي بعدي انسان اثر بسيار مهمي دارد معلم با تعامل مناسب در روز هاي اوليه مي تواند انسجام كلاس وهمكاري شاگردان تمايل آنها به ايجاد روابط اجتماعي مناسب وموفقيت خود را تضمين كند براي آنكه معلم وشاگردان خودرا بهتر معرفي كنند ويكديگررا خوب بشناسند روش هاي زيادي وجود دارد ااما در اينجا به تعدادي از آنها اشاره مي كنيم

4)    معرفي به صورت مصاحبه متقابل و دو به دو: 

در اين روش دانش آموزان دوبه دو قرار مي گيرند .يكي از آنها به مدت 5 دقيقه سوالاتي را كه دوست دارد از ديگري مي پرسد .بعد نوبت دومي ميرسد .آنكاه كودكان دايره وار مي نشيند وهر عضو دونفري دوست خودرا براي كلاس معرفي مي كند در اين حالت هر كودك مي تواند سوالاتي آماده كند وآنها را از ديگران بپرسد .تجربه نشان مي دهد كه اين روش ايجاد ارتباط بين اعضاي گروه كه در واقع كل كلاس است وانسجام آنرا موجب مي شود .

5)    استفاده از زبان تصويري:

اين روش مخصوصا در مورد كودكاني كه دشواري هاي كلامي دارند بيشتر كاربرد دارد ودر اول سال براي تشكيل گروه نيز موثر واقع مي شود .روش اجرا به اين صورت است كه 20 تا 30 عكس روي ديوار مي زنند واز هر كودك مي خواهند كه در سكوت كامل يكي از عكس هايي را كه به خود او شباهت دارد يا يكي از ويژگي هاي اورا نشان دهد يا به هر دليلي مورد توجه او قرار مي گيرد انتخاب كند آنگاه كودكان دايره وار مي نشينند هر كودك عكس انتخابي خودرا به ديگران نشان مي دهد وعلت اين انتخاب را مي گويد . مي توان از اين روش در موارد مختلف براي معرفي كودكان به يكديگر ووادار كردن آنها به ايجاد ارتباط وبرقراري جو عاطفي ودوستانه استفاده كرد. دوروش نام برده معرفي به صورت مصاحبه متقابل ودو به دو استفاده از زبان تصويري از همان روز اول به كودكان اجازه مي دهند كه سخن بگويند ودر رابطه با ديگران جاي خودراپيداكنند اين در دوروش مي تواند براي بحث موضوع هاي متعددي فراهم آورند ودر واقع بهانه ي ايجاد ارتباط بين كودكان باشند . هر چند كه در پذيرش دانش آموزان استثنايي از طرف معلم در اول سال تحصيلي عوامل متعددي وارد  عمل مي شوند اتخاذ نگرش مثبت در اولين ساعتهاي تشكيل كلاس وحتي در اولين دقيقه ها آن مي تواند براي مناسب كردن روابط اهميت داشته باشد در شروع كلاس بچه ها معمولا در اختيار معلم نيستند وبراي آموزش آمادگي ندارند وقتي آنها در كلاس مي رسند مخصوصا اگر از قبل تجربه هاي خوبي نداشته باشند به دشواري كنار مي آيند بنابراين اين لازم است كه آماده شوند جاي خود را پيداكنند استقرار يابند احساس آرامش كنند هم با افكار وهم با جسم حضور خود را نشان دهند اين كار مي تواند با كلمات بسيار ساده درمورد آنچه بايد رعايت شودوآنچه لازم است انجام گيرد به عمل آيد صحبت مقدماتي صميمانه ومحبت آميز به آنها اجازه مي دهد كه آزاد باشند وآنچه در ذهن دارند بر زبان آورند .

موقعيت هايي كه ارتباط را مساعد مي كنند

موقعیت هایی که ارتباط را مساعد می کنند

اگر معلم می خواهد که کلاس به یک گروه تبدیل شود، بدین معنا که همه بچه ها با یکدیگر کنش متقابل داشته باشند و برای نیل به یک هدف مشترک کار کنند، می تواند موقعیتها را طوری ترتیب دهد که دانش آموزان از متمرکز شدن و چشم دوختن بر او صرف نظر کنند، به طرف یکدیگر برگردند تا با هم مکالمه داشته باشند، حرفهای یکدیگر را گوش دهند، سوال و جواب داشته باشند و کار گروهی انجام دهند. برای نیل به این هدف، راههای متعددی وجود دارد.

کار در گروههای کوچک

در اول سال تحصیلی، معلم می تواند  دانش آموزان یک کلاس را به دو یا سه گروه کوچک تقسیم کند و هر کودک را، برای انجام دادن فعالیتهای مختلف، در گروههای مختلف جای دهد تا هر یک از آنها امکان ایجاد ارتباط با همه افراد کلاس را داشته باشد. این کار، مهارتهای ارتباطی کودکان، اظهارنظر، گوش دادن به حرفهای بقیه افراد را تقویت می کند.

کمک به یکدیگر

برای تسهیل در انسجام گروه، خیلی بهتر خواهد بود که به جای تمرکز بر شایستگیهای فردی، بتوان بر تواناییهای مشترک تکیه کرد. اگر موضوع کار گروهی طوری انتخاب شود که هر کودک درباره آن اطلاعاتی داشته باشد، انسجام گروهی و همکاری بین اعضا خیلی بهتر از زمانی خواهد بود که موضوع کار گروهی بر عهده یکی دو نفر است. با این همه، می توان از کودکانی که در مجموع سریعتر و چالاکتر از بقیه اند خواست که به کودکان ضعیفتر و کندتر کمک کنند. نوع دیگر کمک به یکدیگر می تواند به این صورت باشد که از کودکان بزرگتر بخواهند تا به کوچکترهایی که نیاز به کمک دارند، کمک کنند. با این همه، نباید فراموش کرد که اگر دانش آموزی به طور دائم مورد کمک دیگران قرار گیرد، به تدریج تواناییها و اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد. بنابراین، معلم باید فهرست تواناییها و شایستگیهای هر کودک را آماده کند و گروهها را طوری را بیندازد که کمک به صورت متقابل و تبادلی باشد نه یک طرفه.

تمرين ايجاد ارتباط:

رشد استعداد برقراري اتباط گوش كردن به ديگران بيان افكار خود به صورت شفاهي مي تواند يكي از هدف هاي كلاس كودكان استثنايي باشد زيرا اين كودكان از نظر روابط اجتماعي دشواري دارند وبار ها در كتاب اشاره شده است

 نا بهنجاري يعني ناتواني در سازگاري با محيط اجتماعي . براي پرورش ايجاد ارتباط مي توان عملا وارد عمل شد بر ياد گيري روابط اجتماعي تاكيد كرد و عملا آنها را به دانش آموزان آموخت. خوشبختانه آموزش شيوه بر قراري ارتباط با ديگران به كلاس خاصي تعلق ندارد و در همه كلاسها مي توان اين روابط را آموزش داد. كلاسهاي خط نقاشي ورزش و غيره. حتي معلم مي تواند هنگام زنگ استراحت نيز به اين كار اقدام كند. براي بيان متقابل افكار براي گوش كردن به ديگران و ايجاد ارتباط تمرينهاي مختلفي وجود دارد تمرين گوش كردن فرمول بندي مجدد گفته هاي طرف مقابل ارتباط دو به دو ارتباط گروهي تمرينهاي شعر خواني قصه گويي مشاعره تداعي انديشه ها بر اساس كلمات ساختن داستانهاي گروهي و خلاق تعريف خوابها و غيره

تعيين چار چوب و برقراري قوانين:

وقتي از معلمان سوال مي شود كه براي اداره ي كلاسهاي كودكان و موفقيت در آموزش آنها چه كار بايد كرد اكثر آنها به تعيين چار چوب وبرقراري قوانين اشاره مي كنند معلمان معتقدند كه بدون داشتن چار چوب شخصي و اجراي قوانين خاص نمي توان كلاس را در جهت نيل به هدفي كه دارد هدايت كرد حال ببينيم اين قوانين كدامهاست؟                                                               

قوانين براي ايجاد آرامش.مي دانيم كه همه دانش آموزان مخصوصا دانش آموزان استثنايي براي آنكه بتوانند ياد بگيرند نياز به آرامش و امنيت دارند تامين آرامش دانش آموزان در كلاس علاوه بر اينكه ياد گيري را تضمين مي كند آنها را از ابزار خشم عليه يكديگر واعمال رفتار هاي ناسازگار باز مي دارد وبدين وسيله به برقراري بهداشت رواني كمك مي كند وقتي دانش آموزي درباره ي موضوعي جدل مي كنند وزماني كه سر وصدا راه مي افتد هر كودك به ميل خود جابه جا مي شود وهر كس نمي تواند درباره ي موضوعي متمكركز شود وقتي نوبت سخن گفتن رعايت نمي شود وهر كس هر زماني كه خواست حرف ديگري را قطع مي كند وقتي كودكان احساس مي كنند كه درمورد مسخره قرار مي گيرند از طرف برخي كودكان تهديد مي شوند وخلاصه اينكه احساس مي كنند معلم بر كلاس تسلط ندارد هيچ دانش آموزي نمي تواند از كلاس و از معلم بهره بگيرد وافزون براين احتمال دارد كه گاهي به يكديگر آسيب رسانند

دانش آموزان بايد از روز اول خيال خود را راحت كنند كه هر چه دلشان خواست نمي توانند انجام دهند ومعلم ضامن هر كاري است كه در كلاس اتفاق مي افتد آنها بايد بدانند كه معلم حق دارد از همان اولين روزهاي تشكيل كلاس قوانين ومحدوديت هايي وضع كنند وآنها را به اجرا بگذارد معلم نيز وظيفه دارد كه همه ي چار چوب وقوانين را به زبان بسيار ساده به اطلاع دانش آموزان برساند وبه آنها بفهماند كه چگونه بايد رفتار كنند مشاهدات نشان مي دهد معلماني كه مقررات را در همان روز هاي اول تشكيل كلاس به اطلاع كودكان  مي رسانند در اجراي آنها دشواري ندارن د گاهي معلمان خيال مي كنند كه كودكان  همه ي قوانين را مي دانند ودر نتيجه با دشواري هايي روبه رو مي شوند لازم به ياد آوري است كه گاهي كودكان استثنايي از قوانين مخصوصا كودكاني كه كمبود هايي دارند بسيار ناقص است بنا براين لازم است كه مقررات مورد نظر معلم و مدرسه گاه به گاه تكرار شود .

       قوانين براي خود سازي .مدرسه جايي است كه در آن دانش آموزان بايد به برخي مهارت هاي ذهني واجتماعي دسترسي                             

پيداكنند زيرا همين مهارت هاست كه آنها را قادر مي سازد تا از عهده ي كار هاي خود برآيند وبا ديگران تعامل داشته باشند مي توان گفت كه كلاس درس ومدرسه گوشه از اجتماع هستند همان طور كه در اجتماع مقرراتي وجود دارد وهمه بايد از آن پيروي كنند در كلاس ومدرسه نيز نمونه هايي از اين مقررات مشاهده مي شود در مدرسه بزرگ سالاني وجوددارند كه مسئوليت دارند محدوديت هايي تعيين مي كنند شاخص هايي برقرار مي سازند ودستورات روشن مي دهند بدين صورت كه به بچه ها مي گويند چگونه بايد با والدين  مسئولان مدرسه ومردم برخورد كنند همچنين مسئولان مدرسه مي دانند كه چگونه بايد با كودكان ونوجوانان كنار بيايند آنها  كم وبيش با يافته هاي روان شناسي در باره ي كودكان استثنايي وعوامل موثر بر تضمين بهداشت رواني آنها آشنايي دارند 

گاهي ديده مي شود كه معلمان در اجراي قوانين ضعف نشان مي دهند ودانش آموزان نيز به حال خود رها مي شوند در اين گونه موارد اگر قوانين خانوادگي كودكان نيز وضع نابسا ماني داشته باشد آنها فردي در اختيار نخواهند داشت كه براساس راهنمايي هاي او به رفتار خود جهت بدهند اين كودكان بيش از پيش اضطراب وعدم امنيت احساس خواهند كرد آن


مطالب مشابه :


نکاتی در مورد بهداشت وسلامتی روان

نکاتی در مورد بهداشت و روانی می شود واو را به امنییت وسلامت روان رهنمون می




شعرهای بهداشت

شعر کودکانه در مورد نظافت و بهداشت فردي صحبت تئاتر خیابانی با موضوع بهداشت روان




بهداشت روانی

به بهانه هفته بهداشت روانی قصدم این شد تا یک شمای کلی از بهداشت روان در مورد آن شعر




سخنان بزرگان در مورد بهداشت روان

سخنان بزرگان در مورد بهداشت روان. مادر و پدر ، زندگیشان را با فروتنی به فرزند می بخشند .




بهداشت روان

بهداشت روان و زندگي كردن و شعر سبز ارتباط دوران هستند .در مورد طرز تفکر راجع




تحقيق در مورد بهداشت

تحقيق در مورد بهداشت شعر و نثر; کلیپ تحقیق, در, مورد, بهداشت, روان,




هفته بهداشت روان

هفته بهداشت روان شعر شيدا(علي برگزار کردند که مورد تشويق حاضرين در جلسه قرار گرفتند




سلامت روان

طنز و سرگرمی و شعر. اگر بهداشت در مورد جـم زندگی، در تأمین بهـداشت روان و




بهداشت و سلامت روان

بهداشت روان دانش و هنری است که به افراد کمک می کند تا در مورد خود و دیگران احساس شعر و




بهداشت روانی کودکان استثنایی

از طرف دیگر، عواملی که می توانند در بهداشت در مورد كودك هاي روان شناسي در باره




برچسب :