حافظ....
نمازنافله گزاردن، کار پیر زنان است
روزه تطوع، صرفه نان است
حج گزاردن ، گشت جهان است
دلی به دست آر ،که کار آن است
( مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری)
حافظ قهر مان مبارزه با ریا
ریا به صورتهای مختلف ظاهر می شود. گاهی از جهت شکل ظاهری است ، مثلا شخص با قیافه آشفته و سر ووضع بهم ریخته طوری وانمود کند که به جهت فعالیت و تلاش بیش از حد در راه خدا فرصت ووقت رسیدگی بخود را ندارد. و یا مثلا لحن گفتار خود را چنان کند که معلوم شود در اثر کثرت عبادت ضعف مزاج بر او مستولی شده است . گاهی ریا در گفتار است . مثلا انسان اگر از روی ریا و خود نمایی هر جا برسد مشغول وعظ و نصیحت و یاد آوری خدا شود و یا مخصوصا جملات جالب و احادیث و آیاتی را عنوان کند تا در خطابه و سخنرانی شهرتی بهم بزند. و بالا خره ریا در عبادت آن است که شخص علاقمند باشد که مردم از عبادت او با خبر شوند و از او تقدیر کنند. مثلا اگر روزه می گیرد ، بنحوی بخواهد دیگران آن را بفهمند. و یا در حضور جمع در اول وقت مردم را دعوت به اقامه نماز کند و چنین بر داشت شود که وی همیشه اول وقت نماز می خواند . و اما در میان شعرا و صاحبنظران ایرانی در دوران بعد از اسلام، بیشتر از همه، حافظ بود که پرده از روی اوضاع اجتماعی عصر خود بر می داشت و طرز عمل و رفتار طبقات مختلف را توصیف و در مواردی روشن ، آنان را مورد انتقاد شدید قرار می داد. حافظ شیرازی- غزلسرای سده هشتم هجری بیان کننده مظالم عمال ستمگر و منعکس کننده اعمال سوء شیخ دنیا دار وواعظ غیر متعظ و زاهد ریاکار و خودبین و صوفی نا صا فی و قاضی و فقیه و مفتی بی ایمان قرن هشتم هجری است . از دیدگاه حافظ و در شعر او ، هیچ فسق و گناهی بزرگتر از ریا نیست. او قهرمان مبارزه با ریاست . او خشک دماغی فقیهان و لقمه شبهه خوردن صوفیان و خامی زاهدان و بی عملی عالمان و آلودگی و بی دردی خرقه پوشان و حقه بازی سالوسیان و دست بوسی زهد فروشان را سخت به تقبیح و ملامت می گیرد.
ابیات زیر نمو داری از ریا ستیزی حافظ است :
-حافظا می خور و رندی کن و خوش باش دام تزویر مکن چون دگران قر آن را
- آتش زهد وریا خرمن دین خواهد سوخت حافظ این خرقه پشمینه بیاندازو برو
- گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود
-- می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
-- ریای زاهد سالوس جان من فرسود قدح بیار و بنه مرهمی برین دل ریش
-- خدا زان خرقه بیزار است صد بار که صد بت باشد ش در آستینی
-- مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
-- گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ یارب این قلب شناسی(= ریاشناسی) زکه آموخته بود
-- در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه و تزویر و ریا بگشایند
-- خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم
-- من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد از گرانان جهان رطل گران مارا بس
گفتنی است که شاعرانی مثل سنایی و نظامی و خیلی های دیگرهم گاهی از ریا کاران و فساد عصر خود شکایت می کردند. اما هیچکدام به گرد حافظ در ریا ستیزی نمی رسند .
نظامی گنجوی شاعر بزرگ و نکته سنج ایران از دیدن نامسلمانی و ریا کاری و بدعت های شریعتمداران دنیا پرست دلش به درد آمده ، و با لحنی اعتراض آمیز نسبت به سالوسیان و ریاکاران و با بیانی تضرع آلود خطاب به پیامبر اسلام می گوید :
ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب
دین تورا در پی آرایش اند در پی آرایش و پیرایش اند
بسکه ببستند بر او برگ و ساز گر تو ببینی نشناسیش باز
یا که سنایی ، از حکومت جور و جهل و از فساد عصر اجتماعی خود چنین انتقاد می کند :
روز گار یست که جز جهل و خیانت نخرند داری این مایه وگرنه خر از این کلبه بران
اما حافظ با هیچ آفت از آفات دین و اخلاق به اندازه ریا در نیفتاده است . او با شجاعت و گستاخی و صراحت تمام ، اعمال نا شایست امرا و زورمندان وواعظان ریاکار و دیگر عناصر مستبد و زور گوی زمان خود را مورد مطالعه و انتقاد قرار می دهد و در بیت زیر گوش به هیچ تزویر نمی کند :
دور شو از برم ای زاهد و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
حافظ کسی را به گناهکاری تشویق و تر غیب نمی کند و قدر و منزلت هر کسی نزد خدا معلوم و محفوظ است و دیگران را بر آن آگاهی و اطلاعی نیست.و در بعضی از غزلیات دلنشین خود خطاب به زاهدان مرایی می گوید:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را کوش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
نا امیدم مکن از سابقه روز ازل تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت
نه من از پرده تقوی به در افتادم و بس پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت ...
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد ما را چگونه زیبد دعوی بی گنا هی
زاهد و عجب و ریا و من و مستی و نیاز تا تورا خود ز میان با که عنایت باشد ...
و دست آخر، سه چهار بیت از معروفترین غزل ریا ستیزانه حافظ را باهم می خوانیم :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه فر مایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و د غل در کار داور می کنند
یارب این نو دولتان را بر خر خود شان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند ...
فرامرز شکوری
مطالب مشابه :
چند روایت و شعر در مورد ادب
چند روایت و شعر در مورد ادب . سید محمد رضا در حقايق و گنجينه ادب قفل
يادآوري يك نكته در مورد قافيه و رديف
شعر و ادبيات فارسي با تمام فوت و فن هاي خودش هر چند از دل برآيد و بر دل نشيند، در اين دنياي
عدالت
شعر و ادب. صفحه اصلی پس خواهش می کنم در مورد ادامه ی شعر قبلی سؤال نفرمائید تا بیش از این
شعری از وحشی بافقی در مورد تقسیم ارث(میراث بابا)
شعر و ادب معاصر و کهن - شعری از وحشی بافقی در مورد تقسیم ارث(میراث بابا) - - شعر و ادب معاصر و کهن
ایهام
شعر و ادب فارسی ما در پیاله عکس رخ یار دیده یادآوری یک نکته در مورد قافیه و
حافظ....
شعر و ادب. و در مواردی روشن ، آنان را مورد انتقاد حافظ و در شعر او ، هیچ فسق و
مبحثي در مورد شعر نو و درک اشعار در قالب نیمائی
گاهی اوقات از بعضی افراد انتقاداتی در مورد شعر نو می شنویم که آن را سبک شمرده و معمولا شعر نو
برچسب :
شعر در مورد ادب