نزدیکی به خدا
They began to read the names of those people
Who were to enter Jahannam
آنها شروع به خواندن اسامی کسانی که وارد جهنم می شدند کردندHis name was read first
نامش در ابتدا خوانده شد
He fell on his knees and yelled that this couldn't be,
او بر روی زانو خود سقوط کرد و فریاد زد که این نمی تواند باشد
"How could I go to Jahannam?
"چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
I served others all my life; I spread the word
of Allah to others
من همه زندگی ام خدمت کردم ، من کلام خدا را ترویج کردم
His eyes had become blurry and he was shaking with sweat
چشمان او تار شده بود و او خیس عرق ، به لرزش افتاد
The two angels took him by the arms.
دو فرشته بازوانش را گرفتند
As his feet dragged,
همانطور که پایش روی زمین کشیده می شد
They went through the crowd and advanced
Toward the blazing flames of Jahannam
آنها وی را از طریق جمعیت ، به سوی
شعله های آتش فروزان جهنم بردند
He was yelling and wondered if there was
any person who was going to help him
او فریاد می زد و متعجب بود ، آیا کسی وجود دارد ، که به او کمک کند
He was yelling of all the good deeds he had done
How he had helped his father
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود، را فریاد می زد ، که چگونه به پدرش کمک می کرد
His fasts, prayers, the Qur'an that he read,
روزه اش ، نمازهایش ، خواندن قرآنش
He was asking if none of them would help him.
او التماس می کرد ، در صورتی که هیچ کس از آنها به وی کمک نکردند
The Jahannam angels continued to drag him
فرشتگان جهنم او را با زور روی زمین می کشیدند و ادامه دادند
They had gotten closer to the Hellfire
آنها نزدیک به آتش دوزخ رسیدند
He looked back and these were his last pleas:
او به عقب نگاه کرد و این آخرین درخواست او بود
Had not Rasulullah [saw] said
ای رسول خدا(ص) نگفته بودی:
How clean would a person be who bathes
In a river five times a day?
چگونه پاک می کند کسی را که
هر روز پنج بار در روز خود را ، در آب زلال شستشو می دهد
So too does the Salah performed five times
Cleanse someone of their sins
و نمازهای پنجگانه را بجای می آورد و دیگر هیچ پلیدی برایش باقی نمی ماند
He began yelling
او شروع کرد به فریاد زدن
My prayers my prayers
نماز من نماز من
My prayers
نماز من
The two angels did not stop
دو فرشته متوقف نشدند
And they came to the edge of the abyss of Jahannam.
و آنها را به لبه پرتگاه جهنم آمدند
The flames of the fire were burning his face.
شعله های آتش صورتش را سوزاندند
He looked back one last time,
او در لحظه آخر به عقب نگاه کرد
But his eyes were dry of hope and he had
Nothing left in him.
اما چشمانش دیگر امیدی نداشت و هیچ چیزی در سمت چپ او نبود.
One of the angels pushed him in.
یکی از فرشتگان او را به جلو انداخت
He found himself in the air and falling towards the flames.
او خود را در هوا یافت و به سوی شعله های آتش افتاد
He had just fallen five or six feet when a hand
Grabbed him by the arm and pulled him back
او فقط پنج یا شش فوت افتاده بود
که در آن هنگام ، دستی بازویش را گرفت و او را به عقب کشید
He lifted his head and saw an old man with
A long white beard
او سر خود را بلند کرد و پیر مردی را با ریش بلند سفید دید
He wiped some dust off himself and asked him
او گرد و غبار را از خود پاک کرد و از او پرسید:
"Who are you?" The old man replied, "I am your prayers".
"تو کی هستی؟" پیر مرد جواب داد: "من نمازهای توام".
"Why are you so late! I was almost in the Fire!
"چرا اینقدر دیرکردی ! من تقریبا در آتش بودم
You rescued me at the last minute before I fell in
تو من را در آخرین لحظه نجات دادی قبل از اینکه بیفتم
The old man smiled and shook his head,
پیر مرد لبخند زد و سرش را تکان داد:
"You always performed me at the last minute
did you forget?
توهمیشه من را در آخرین لحظه انجام می دادی ، آیا فراموش کرده ای؟
At that instant, he blinked and lifted his head from Sajdah.
در آن لحظه، او چشم را باز و بسته کرد و و سر خود را از سجده برداشت
He was in a sweat. He listened to
The voices coming from outside
او عرق کرده بود. او صدایی از بیرون شنید
He heard the adhan for Salat
او اذان نماز را شنید
He got up quickly and went to perform Wudhu
او به سرعت بلند شد و وضو گرفت
Imam As-Sadiq (AS) has said:
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
When you offer an obligatory prayer
وقتى نماز واجب را مى خوانى
Offer it at its stipulated time in a manner
آنرا در وقت خودش
As if it is your last prayer and you fear you shall never
چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی ونگرانی که
Get a chance to offer any prayer again
دیگر هرگز به نماز موفق نمى شوى
The Messenger of Allah (saw) has said
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود
Has reported that Allah, the Mighty, the Glorious has said
که خداوند بزرگ و متعال مى فرماید:
I have a covenant with my servant that if he offers
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر
His prayers at their stipulated times
نماز را در وقتش بپا دارد
I shall not chastise him and
او را عذاب نكنم و
Shall place him in Paradise without any reckoning
بى حساب او را به بهشت ببرم
Pass this on to your friends and family...
Maybe you can help someone open their eyes.
این نوشته را برای دوستان و خانواده خود ... بفرستید
شاید شما بتوانید کمک کنید بعضی ها چشمهایشان باز شود
And who knows?
و چه کسی می داند؟
Maybe this is a good deed that can help you during
The Day of Judgment
شاید این کار خوبی است که می تواند به شما در روز قیامت کمک کند
نماز اول وقت راه نجات ما هنگام قبض روح، فشار قبر و دوری از آتش جهنم است...
بهشت و جهنم
التماس دعا از همه ی عزیزان
مطالب مشابه :
نزدیکی به خدا
☆ آموزش نقاشی☆ هنر در خانه. من همه زندگی ام خدمت کردم ، من کلام خدا را ترویج
داستان کوتاه قهر کردن گنجشک با خدا
☆ آموزش نقاشی☆ هنر در خانه. هنركده خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود.
فارسی شعر خانه ی خدا
فارسی شعر خانه ی خدا و با تعامل سازنده در جهت پیشبرد اهداف آموزش و پرورش سهمی هر چند
آموزش مسواك زدن با تصاوير متحرك
نقاشی های خدا - آموزش مسواك زدن با تصاوير متحرك عجیب ترین خانه ای که تا کنون دیده اید!
عروس کدوم شهر خوشکل تره؟؟؟
☆ آموزش نقاشی☆ درد و دل با خدا. هنر در خانه.
برچسب :
آموزش نقاشی خانه خدا