ضرب المثلهای مشهور ایران و جهان با کاربرد و معنی
2
ضرب المثل
چاله چوله چيزي را پر كردن:
نواقص را برطرف كردن ، قرضها را پرداخت كردن.
چاقو دسته خودش را نمي برد:
هيچ آدم عاقلي به خودش زيان نمي زند، خويشاوند به خودي آزار نميرساند.
چارديواري اختياري:
محترم بودن خانه و زندگي هركس، اختيار زندگي و محدوده خود را داشتن
چار ميخه كردن:
پي و پايه چيزي را محكم و استوار كردن ، محكم كاري كردن
چارتكبير زدن :
ترك كسي را براي هميشه گفتن، يكباره از چيزي چشم پوشيدن
چاه كن هميشه در ته چاه است:
هر بدي و ظلم به ديگران در پايان گريبانگير خود آدم ميشود. همانند: چه مكن بهركسي،اول خودت دوم كسي.
چشم و همچشمي كردن:
رقابت كردن با ديگران ، هم طرازي نمودن با اطرافيان
چشمها چهار تا شدن:
دندش نرم ميخواست چنين كاري نكند، از تعجب چشمها را گشاد كردن.
چشم وگوشي كسي باز بودن:
از همه جا آگاه بودن، درجريان امور قرار داشتن، آدم با تجربه و فهميده
چشم و گوش بسته :
از هيچ جا و هيچ چيز باخبر نبودن، چيزي نياموخته و بي تجربه
چشم ودل سير است:
به هيچ چيز اعتنايي ندارد، اختيار نفس خود را دارد
۳
ضرب المثل
رکاب دادن :
سر موافقت داشتن - مطیع شدن
رگ خواب کسی را به دست آوردن:
نقطه ضعف پیدا کردن- کسی را تابع اراده خود کردن
رگ دیوانگیش گل کردن:
از شدت خشم دست به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن
رگ عیرتش جنبید:
حس شهامت و جسارتش تحریک شد.
رنگ به رنگ شدن:
از شدت شرمندگی رنگ به صورت آوردن- تغییر رنگ رخسار
روبراه بودن:
مرتب و آماده بودن - سرسازش داشتن
روبرو بودن به از پهلو بود:
لذت هم صحبتی دو نفر و برخورداری از دیدن یکدیگر بیشتر و بهتر است
روبرو کردن :
مواجهه دادن دو نفر برای کشف مطلبی
روبند کردن کسی:
در پیشرفت کار خود از حجب و حیای کسی استفاده کردن
روده بزرگه روده کوچیکه را خورد:
از شدت گرسنگی بیتاب شده - سروصدای شکم گرسنه درآمده
روده درازی کردن:
یکریز حرف زدن - پرگویی و وراجی کردن
روز از نو روزی از نو:
هرروز برای خود به تلاشی جداگانه نیاز دارد
روزه شک دار گرفتن:
در امور و یا کارهای که احتمال شکست و زیان است وارد شدن
رو که بدهی آستر هم می خواهد:
از خوشرویی و مهربانی کسی بهره جویی کردن
روغن چراغی ریخته وقف امامزاده :
منت گذاشتن خشک و خالی و بی خاصیت
۴
ضرب المثل
میخ دوز شدن (میخکوب شدن):
محکم در جای خود ماندن، بشدت مات و مبهوت شدن.
میخ دو شاخ برزمین فرو نرود:
با دوئیت و نفاق کاری از پیش نمیرود و منافع مشترک را از بین میبرد.
میخش قایم است:
اساس کارش استوار است، پشتیبانش پر زور و قوی است.
میخ طویله پای خروس:
کسی که قد کوتاه و پستی دارد، آدم قد کوتاه
میخواهد از آب بگذرد و پایش هم تر نشود:
در پی سودجودیی می افتد ولی کمترین زحمت و خرجی را متحمل نیست.
میخواهی عزیز شوی یا دور شو یا کور شو:
همانند: آب که در گودال بماند می گندد، دوری و دوستی.
میدان دادن به کسی:
فرصت کار و فعالیت به کسی دادن ، ا جازه زور آمایی دادن.
میدان را خالی دیدن:
به هر عملی دست زدن، خود را مصون از دیگران دانستن.
میرزا بنویس:
نامه نگاری که در نگارش هر مطلب تابع دیگری است و از خود اراده ندارد.
میرود از آسمان شوربا بیاورد:
بسیار بلند قامت است ، روز بروز بلندتر میشود.
میرزا قلمدانی است:
نویسنده کم مایه و بی سوادی است.
میرغضبی آهسته ببر ندارد:
همانند: دشمنی آهسته بزن ندارد.
میرزا قشمشم:
آدمی با لباسهای جلف و قیمتی، لوس و خودخواه و بیکاره
۵
ضرب المثل
کاسه چه کنم در دست داشتن:
دچار درماندگی و سرگردانی بودن، همیشه از بخت خود شاکی بودن.
کاسه و کوزه را سرکسی شکستن:
دق دلی خود را به سرکسی خالی کردن.
کاسه و کوزه کسی را بهم زدن:
وسایل زندگی کسی را بهم زدن، سبب آزار و اذیت کسی شدن
کاسه همان کاسه است و آش همان آش:
چیزی تغییر نیافته و کارها برهمان منوال پیشین است.
کاش پاهایم شکسته بود:
اگر می دانستم نتیجه کار اینطور است هرگز نمی رفتم.
کاش دوقلو بودی:
به شوخی، خودت تنها اینقدر لوس و بی مزه بودی.
کاسه از آش گرمتر:
به دلسوزی بیش از اندازه تظاهر کردن
کاسه ای زیر نیم کاسه بودن:
سری در پشت پرده وجود داشتن، راز مهمی در کار بودن
کاسبی کاه سابی است:
زیرا به اندک سودا و خرید و فروشی قانع است.
کار یک شاهی صنار نیست:
آن طور هم که تصور کرده ای کار آسانی نیست.
کاری را پخته کردن:
مقدمات انجام و اجرای کاری را فراهم کردن
کار یکبار اتفاق می افتد:
در هر کاری باید شرط احتیاط و پیش بینی را فراموش نکرد.
کار و بارش چاق بودن:
دارای ثروت ومال فراوان بودن، همانند: دماغش چاق بودن
کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب:
اگر واسطه کار خیری هستی انصاف و عدالت و حق را رعایت کن.
۶
ضرب المثل
چرتش پاره شده :
یکه خوردن و بسختی پریدن از خواب
چراغ هیج کس تا صبح نسوزد:
روزهای خوش و خوشبختی های انسان دایمی و پایدار نیست.
چراغ پای خودش را روشن نمی کند:
همانند: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
چر اندر چار گفتن:
سخنان بی معنی و بی سروته گفتن ، یاوه گویی کردن
چاه نکنده منار دزدیدن:
بدون تهیه نقشه و مقدمات امر دست به کار شدن.
چشم آب نخوردن:
انتظار درست شدن کاری را نداشتن ، باور نکردن
چشمت را درویش کن:
نظر پاک باش و حرمت را نگهدار، شتر دیدی ندیدی
چشم بسته غیب گفتن:
سخن گفتن از بدیهیات ، صبحت چیزی که شنونده قبلا از آن اطلاع دارد.
چشمت روز بد نبیند:
همان بهتر که نبودی و ندیدی که چقدر تاثرآور بود.
چشم کسی آب نخوردن:
تصور انجام کاری یا امری را مشکل دانستن، امید نداشتن
۷
ضرب المثل
میان دعوا حلوا خیر نمی کنند:
منتظری در حین دعوا و زد و خورد حرف خوش و خوردنی نثار هم کنند، نتیجه دعوا خسارت و زیان است.
میان دعوا اوقات تلخی نکن:
به شوخی، چون کسی خشمگین گردد و بنای بد حرفی بگذارد برای آرام کردن و خندانیدن او چنین می گویند.
میان حرف کسی دویدن:
حرف کسی را بریدن، به میان حرف کسی حرف آوردن
میان تهی تر از طبل:
شخص پرمدعا و بی هنر
میان بستن:
برای انجام کاری آماده شدن
میان دعوا نرخ معین می کند:
مقصود خود را در موقعی نامناسب و غیر منتظره بیان داشتن
میان دو سنگ آرد خواستن:
آدم طمعکاری است، در پی سودجویی و استفاده است.
میان زمین و آسمان ماندن:
سرگردان کار خود بودن ، سرگشته و حیران ماندن
میان دو نفر را بهم زدن:
ایجاد نفاق و کدروت بین دو نفر
۸
ضرب المثل
خشت برآب زدن :
دست به کار بیهوده زدن، همانند : آهن سرد کوفتن، آب به غربال پیمودن
خطش را خواندن
ارزشی برایش قائل شدن، حرفش در رو داشتن
خروسش می خواند:
اوضاعش روبراه است، پول فراوانی دارد، کبکش می خواند.
خروس بی محل بودن:
کاری را بی موقع و نسنجیده انجام دادن، حرف بیجا زدن
خلق تنگی کردن:
کم حوصلگی کردن، اوقات تلخی و عصبانیت
خواهر شوهر عقرب زیر فرش است:
چون چشم دیدن زن برادر را ندارد
خواب خرگوشی:
غفلت داشتن از آنچه در اطراف می گذرد، خود را به خواب زدن، بی خبر وانمود کردن
خوردن خوبی دارد ، پس دادن بدی
گرفتن وام مشکل گشاست، پس دادن آن دردسر
۹
ضرب المثل
هر چه پول بدهی آش می خوری:
برابر تلاش و زحمت خود بهره می بری.
هر چه رشتم پنبه شد:
آنچه زحمت کشیده بودم بی نتیجه ماند، نقشه هایم به کلی به هم خورد.
هر چه دختر همسایه چل تر برای ما بهتر:
آنچه به مصلحت تو بود گفتم وگرنه ناز شست من.
هر چه خورده است پس نداده :
سخت فربه و گوشت آلود است. چاق و چله است.
هر چه خدا خواست همان می شود:
همانند: خدا کشتی آنجا که خواهد برد، و گر ناخدا جامه برتن درد.
۱۰
ضرب المثل
فاتحه کسی (یاچیزی) را خواندن:
به ادامه زندگی کسی امید نداشتن، چیزی را از دست رفته دانستن.
فارسی شکر است، ترکی هنر است:
فارسی آوا و لحن خوشی دارد و آموختن زبان ترکی آسان نیست.
فال بد بر زبان بد باشد:
آدم بد دل و بد رای همیشه نفوس بد می زند.
فردا را کسی ندیده (فردا را که دیده):
چه کسی از آینده خود آگاه است، معلوم نیست فردا چه پیش خواهد آمد.
==========================
مطالب مشابه :
موسیقی و زورخانه (ورزش باستانی)
ملودیهای موسیقی زورخانه در گذشته با سازهای مختلفی مانند ضرب ، نی و سه سازهای پوستی و طبل
حرا (روستای طبل و سهیلی )
جزيره قشم - حرا (روستای طبل و آداب ورسوم - اعتقادات - ضرب المثل - جاذبه ها عینک سه بعدی. حرا
ضرب المثلهای مشهور ایران و جهان با کاربرد و معنی
ضرب المثلهای مشهور ایران و جهان با کاربرد و معنی سه شنبه ۱۳۸۸/۰۲/۰۱ 15:50. 2 . ضرب تهی تر از طبل:
اصطلاحات مربوط به beat يا ضرب
توجه کنید که در بسیاری از قطعات موسیقی از ضرب چهارم یک سه و چهار درامز طبل یا
اولین زنجیرزنی محرم در بازار تهران
سه راه حسن سه ضرب با سنج را اجرا ميكردند، اما ما در مكتب تشيع بدون استفاده از سنج و طبل
ضرب المثل های ایرانی ((ط))
ضرب المثل های ایرانی ((ط)) نوشته شده در سه شنبه سیزدهم فروردین 1392. ساعت : طبل تو خاليست !
داستان میراث سه برادر
میراث سه برادر در او در زندگی خود تنها ثروتی که داشت یک نردبان ، یک طبل و یک » ریشه ی ضرب
ضرب المثل
خبر نگار(2012) - ضرب المثل + نوشته شده در سه شنبه یازدهم اردیبهشت 1386ساعت طبل زیر گلیم
برچسب :
طبل سه ضرب