لباس هاي محلي ايران از ديرباز تا اكنون
پوشش زن و مرد در محدوده سرزميني كه امروزه ايران ناميده ميشود ازجمله مسايلي است كه از دوران باستان در اين محدوده داراي اهميت بوده و در شرع مقدس اسلام نيز برآن تأكيد بسيار شده است. پوشش ايراني از ابتداي تاريخ باستاني اين كشور تا كنون دست خوش تحولات جدي نشده و مفهوم پوشش از زمان باستان به اين سو در فرهنگ ايراني حفظ شده است. بررسي پوشاك از اين لحاظ اهميت دارد كه ميتوان اطلاعاتي دررابطه با سير تحول تاريخي, زيبا شناسي, اعتقادات, طبقات اجتماعي و پيشرفت صنعت به ويژه نساجي و پارچه بافي يك قوم يا تمدن كسب كرد. به طوركلي عوامل موثر بر فرم لباسها درجوامع مختلف عبارتند از: 1- شرايط جغرافيايي و محيطي و آب و هوا 2- نحوه زندگي و اسكان و اوضاع اجتماعي 3- جنگها و اوضاع سياسي و نوع حكومت 4- شرايط و اوضاع اقتصادي و پيشرفتهاي تكنولوژي 5- اعتقادات مذهبي و آداب و رسوم 6- نظام طبقاتي حاكم بر جامعه 7- روابط فرهنگي, اقتصادي و سياسي با سرزمينهاي مجاور.پوشاك ايرانيان در زمان 550 قبل از ميلاد تا دوران جنگهاي صليبي، ادامه لباس بابليها و آشوريها بسيارمتنوع و گوناگون بود. آنها لباسي به نام «كنديس» به تن ميكردند كه از پشم، كتان و ابريشم تهيه ميشد. كنديس موجود در اين دوران لباسي بود با آستينهاي گشاد كه به صورت پيليهايي منظم در پشت بازو قرار ميگرفت. دامن اين لباس در جلو شكم يا در زير پهلوها چين ميخورد و به شكل پيليهايي منظم در ميآمد. در زير اين لباس، پيراهن و شلوار زير و جوراب ميپوشيدند. براساس اعتقاد پژوهش گران، اين نخستين باراست كه در تاريخ، لباس زير، آن هم از نوع دوخته شده آن مطرح شده است. البته دراين زمينه ترديدهايي نيز مطرح شده ولي آن چه مسلم است اين كه در 1350 قبل از ميلاد به شهادت آثاري كه از تمدن عيلامي به دست آمده، مردم آن منطقه «لباس كامل» به تن ميكرده اند. لباس كامل متشكل از يك دامن بلند و تن پوشي با آستينهاي بلند بوده كه بر تن پيكرههاي پادشاهان و ملكههاي عيلامي يافت شده است. مردان بلند پايه اجازه داشتند كنديس بر تن كنند كه آن را نيز پادشاه هديه ميداد. كنديس به رنگ بنفش مايل به آبي بود و تزئيناتي به رنگ سفيد و نقرهاي داشت در حالي كه كنديس گروههاي اجتماعي پايين تر، سرخ رنگ بود. اين رنگ قرمز ساردي نام داشت و از شكوفههاي درخت سانديكس گرفته ميشد.
بعدها رداهايي از ابريشم و پشم به رنگهاي گوناگون عرضه شد. ليكن رنگهاي قرمز، زرد و آبي تيره از محبوبيت بيش تري برخوردار بودند. بنفش و آبي تيره از رنگهاي سلطنتي به شمار ميرفت و قهوهاي رنگ ويژه سوگواري بود. درايران قبل از ميلاد، پادشاه؛ شالي از پارچه طلا و همسرش كمربندي از طلا كه به آن كيف پول خود را ميآويخت، به كمر ميبستند. گفته شده است كه عايدي شهرها، به عنوان «پول توجيبي» از سوي برخي از پادشاهان به همسرانشان بخشيده ميشد. دريك نقش، تصويري از شاه باستاني ايران نشان داده شده است با ردايي به رنگ بنفش با برودري دوزي از نخهاي طلا و مزين به جواهر. بعدها كند يس جاي خود را به كتي داد كه روي شلوار پوشيده ميشد و به طور يقين منشاء كت و شلوار استاندارد امروزي مردان بوده است. درايران باستان، كفش را از چرم نرم به رنگ زرد و به شكل پا ميساختند كه تا مچ پا را ميپوشاند و به وسيله دكمه و تسمههايي كه روي آن نصب شده بود، بسته ميشد. بعدها تزئيناتي از چوب مرواريد و سنگهاي گران بها همراه با برودري دوزيهاي زيبا به كفش افزوده شد. دست كش، چوب دستي گران بها و بادبزن با دسته بلند، ويژه خاندان سلطنتي بود كه توسط خدمه حمل ميشد. جواهرمورد استفاده ايرانيان بسيار هنرمندانه و زيبا، از طلاي وزين مرواريد نشان، همراه با ميناكاري و سنگهاي كم ياب ساخته ميشد. سنگها به شكل سرانسان تراش داده ميشد. گوشواره، دست بند، گردن بند و انگشتر به ويژه انگشتر مهردار به نشانه اقتدار مورد استفاده بوده است. ايرانيان قوطي و شيشههايي از مرمر براي نگه داري عطر و لوازم آرايش داشتند. دختران در سن ازدواج كه پانزده سالگي بود، گوش واره ميآويختند. هم چنين دختران و پسران دراين سن موظف بودند كمربند تبرك يافتهاي را به كمر ببندند.از زنان ايران باستان شمار اندكي تنديس به جاي مانده است و همين امر اظهار نظر در مورد پوشش آنها را دشوار ميكند؛ زيرا زنان در زندگي اجتماعي شركت چنداني نداشتند ولي نقش برجستهاي كه از سده پنجم پيش از ميلاد در دست است، يك ملكه را در پيراهن و شلواري كامل نشان ميدهد و احتمالاً لباس زنان دورانهاي بعد نيز چنين بوده است.
پارسيان لباسهايي مانند لباسهاي مردم امروزي بر تن ميكردند. بعدها خود را به زيورآلات مادي نيز ميآراستند. جز دو دست؛ باز گذاشتن هر يك از قسمتهاي بدن را خلاف ادب ميشمردند و به جهت ستر سر و پاي خود؛ از سربند يا كلاه يا پاپوش استفاده ميكردند. شلواري سه پارچه و پيراهني كتاني و رولباسي ميپوشيدند كه آستين آنها دستها را ميپوشاند و كمر بندي بر ميان خود ميبستند. گفته ميشود بسياری از طرحهای کنونی پوشاک؛ از جمله لباسهای مربوط به دوچرخه سواری و اسب سواری از لباسهای ايران باستان الهام گرفته شده است و پوشاک قبايل کرد و لر و بلوچ در ايران نيز تا حد زيادی ملهم از لباسهای هخامنشيان و پارتها است.
بيشتر مورخين چنين اظهار نظر كردهاند كه لباس مادها را هخامنشيان نيز مورد استفاده قرار داده اند. لباس آن دوران نيز از 3 قطعه پارچه متفاوت درست شده بود كه به كمك حاشيهها از يك ديگر مشخص ميشدند. حاشيه درهمه لبهها و كنارههاي لباس به چشم ميخورد. بالاترين قطعه لباس, پارچهاي بود كه روي شانهها قرار ميگرفت. اين پارچه از اين مچ دست تا آن مچ دست را در بر ميگرفت و سوراخي براي عبور سر در ميان داشت و در قسمت جلو تا روي سينه و در پشت تا روي شانهها را پوشش ميداد. دوم پارچه يك رنگي بوده به طرف پايين بدن در جلو تا كمر و در پشت تا زير نشيمن گاه و قطعه سوم پارچهاي نقش دار بوده كه به صورت لنگ بسته ميشد و در پشت و جلو قدي يكسان داشته است.
اگرچه پوشيدن لباس براي جلوگيري از سرما و تابش آفتاب يا به منظور ستر و پوشش بدن است، اما در برخي فرهنگها، انتخاب رنگ و نقشهاي روي پارچه و تزيين لباس با منجوقهاي رنگارنگ و حاشيههاي زردوزي و گلابتون يا چين واچينها يا دوختن سكه (طلا، نقره و امروزه نيكل) بر آنها، معرف قوميت، شخصيت و منزلت اجتماعي است. درايران امروزي اقوام مختلف ايراني با توجه به فرهنگها و آداب و رسوم خاص خود داراي لباسهاي مخصوصي هستند. زنان روستايي و ده نشين، به ويژه زن ايلاتي و عشايري، بنابر ذوق ملي و روح زيباپسند خود و براي ايجاد تنوع و خوشآيندي در اقليمهاي خشك و يك نواخت و دشتها و بيابانها يا سرزمينهاي سبز و خرم و تطابق خود با محيط، در انتخاب شكل و رنگ پارچه جامههاي خود، اغلب به رنگهاي شاد و تركيبهاي زيبا ودل نواز روي ميآورند.
لباس كُردي با انواع گوناگون آن در ميان ايلات و عشاير و روستاييان منطقه كردستان و تنوع آنها در نزد مردان و زنان و تزيين آنها با زردوزي، قلابدوزي و پولكدوزي و يا كلاه زنان كرد كه به پولكهاي الوان و سكههاي قديمي و رايج، حتي اشرفي طلا و سكههاي نقره سلاطين قاجار مزين است؛ موسوم به «كلا و پولك» و كلا و ليره، يا سربندهاي پارچهاي نخي و ابريشمي (كلاغي) – همگي دلايل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي دارند و از نقطهنظر تحول منزلت اجتماعي و حتي ويژگي فرهنگ ايلي يا روستايي معرف موقعيت مشخصي در جامعه هستند. البته در اين ميان، تأثير محيط طبيعي، آب و هوا و شيوه كار را در نوع لباس ايلات و عشاير نبايد از نظر دور داشت.
با اين همه، پوشاك ايراني از نظر ويژگيهاي ظاهري مشتركاتي دارند كه در اينجا به طور كوتاه و گذرا به آنها اشاره ميشود. درميان زنان، استفاده از پوشش سر به شكلهاي مختلف صورت ميگيرد، مانند مقنعه در ميان زنان تركمن شمال و زنان زرتشتي، و چارقد كه توري است، درميان زنان بلوچ و دستار، به رنگهاي مختلف، درميان زنان كُرد. پيراهنهاي بلند و گشاد به صورتهاي مختلف يا دامنيهاي پرچين. آستينهاي بلند به شكلهاي مختلف تنگ، گشاد، با حاشيه و نواردوزي شده نيز زياد مورد استفاده واقع ميشود. دردوخت بيشتر لباسهاي زنان روستايي و عشايري از انواع پارچهها و نوارهاي زردوزي شده استفاده ميشود. استفاده از زيورآلات يا دوختن سكهها و منجوق و پولك به لباس نيز متداول است.
لباس مردان روستايي و عشايري با تغييرات بسياري رو به رو بوده و بيشتر لباسها يك دست شده است. استفاده از بلوز و شلوار در لباسهاي بومي و محلي مشهود است؛ بيشتر شلوارها گشاد و چيندار دوخته ميشوند و برخي از پيراهنها مانند پيراهن مرد بلوچ، بلند تا سر زانوست. پيراهن مردان نيز بيشتر به صورت گشاد دوخته ميشود و استفاده از كلاه يا عمامه يا عرقچين نيز معمول است. عرقچين نزد مردان بلوچ، كلاه نزد كردها، عمامه نزد سيستانيها از اهميت زيادي برخوردار است. تزيين بدن، از جمله خال كوبي پيشاني، گونهها، زيرلب و دستها، نوع رايج تزيين بدن در جوامع عشايري است. هم چنين آويختن زيورآلات در گوش و بيني، گلو و دست و پا، با مفاهيم رمزي يا آداب و مناسك عشاير ارتباط دارد. نوع پارچه، دوخت، تزيين و نام انواع پوشاك و زيورهاي زنانه در نزد ايلات و عشاير از تنوع چشم گيري برخوردار است.درباره پوشاك مردم شهري امروز ايران نيز ميتوان گفت كه با تغيير كلي كه در پوشش مردان به وجود آمد، پوشيدن كت و شلوار، پيراهن، كفش و پالتو در زمستان در شهرهاي بزرگ ايران معمول است و اكنون ظاهر شدن در انظار عمومي بدون كلاه، ناپسند نيست. پوشش زنان شهري نيز در ايران در مقايسه با قديم تفاوتهايي دارد ولي اصل پوشش كه از ايران باستان به اين سو رعايت ميشده هم چنان پا برجا و استوار است. پوشش زنان امروزي را پيراهن كه غالباً تا زانو و يا زيرزانو ميرسد؛ يا بلوز و شلوار, كت و دامن و جوراب و پالتو در زمستان، در طرحها و رنگهاي متنوع تشكيل ميدهد. پوشاك زنان ايراني در مقايسه با ديگر نقاط جهان تا حدودي يك دست و فرم است. برخي از زنان ايراني در خارج از منزل چادر مشكي و معدودي چادر رنگي بر سر ميكنند. گروهي از زنان و دختران نيز انواع مانتو كه پيراهني بلند و گشاد است، با روسري يا مقنعه در رنگهاي مختلف استفاده ميكنند كه البته در ادارهها, دانشگاهها و مكانهاي دولتي رنگهاي فرم و خاصي استفاده ميشود.
لباس محلي گيلان؛ جاذبه اي رو به فراموشي
يکي از نشانه هاي فرهنگي در مناطق مختلف جهان و ايران لباسهاي محلي است. اين لباسها با توجه به آب و هواي مناطق از تنوع رنگ و شکل برخوردار بوده و از گذشته هاي دور داراي پوشش کامل بوده اند.
لباس محلـي گيـلان ميـراث جهـانـي ايرانيان با زيبايي که از روح نياکان اين خاک در آن به امانت مانده اسـت بايد به عنوان يک هويت ملي حفظ شود.
زنان روزگاران کهـن گيـلان بـا لـطافـت روحشان بهشت چشم را به تار و پـود پـارچـه رسوخ دادند و رنگ در رنگ در هم تنيدنـد و با عشقي به پهناي طبيعت زيباي گيلان پوششي تهيه کردند، رنگين و پرنشانه.
آنها سينه به سينه آموختند، طرح زدنـد، به تن کردند، گوشه گوشه بغچه هاي جهيزيه را با آن زينت کردند و نسـل بـه نسـل بـه يکديگر «رنگ» هديه کردند.
قدمتـي بيـش از چهار هزار سال
هم اکنون براي ديدن شليته هاي پرچين و بلند لباس زن گيلان بايد کيلومترهـا دشـت را پيمود تا شايد زني را ببيني که با طره هاي خاکستري مو لباسي محلي به تن کرده و خاطره اي از گذشته باشد که به گفته محققان اين طرح لباس قدمتـي بيـش از چهار هزار سال دارد.
روسري و سربند (لچک) پيراهن يا جمه، جليقه کت، الجاقبا، دامن، شليته، شلوار و چادر کمر از بخشهاي اصلي لباس محلي زنان گيلان است.
«الجاقبا» پوشش دوخته شده اي از مـخمـل يـا پارچه چادر شـب اسـت کـه پـوشـش زنـان در کوهستانهاي شرقي و قاسم آباد بوده است.
«شليته» يا کوتاه تومان (تـنبـان) دامنـي کوتاه و پرچين است که به آن «گرد تومان» نيز مي گويند، دامن، دراز تومان (تنبان) واژه ايسـت که براي دامن بلند چين دار در مرکز و شرق گيلان استفاده مي شود درغرب گيلان تالشيها آن را «شلار» مي گويند.
چادر کمر، پوششي است که بانوان گيـلانـي آن رابه کمر مي بندند بانوان ساکن جلگـه به آن «کمردبد» مي گويند همچنين در گويش محلي به چادرشب «چارشـو» گفته مي شود و رنگ اصلي زمينه آن مـعمـولاً قرمز است.
بانوان چادر را هنگام کـار کشـاورزي مثـل چيدن برگ سبز چـاي نشـاء و وجيـن وچيـدن مرکبات در هواي سرد و هنگامي که مجبورنـد ساعتها به شکل خميده کار کنند به دور کمـر مي بـندنـد زيـرا بـستـن آن هـم از کمـردرد جلوگيري مي کند و هم موجب گرم نگـه داشتـن آنان مي شود همچنين از آن براي بستن کودک به پشت هنگام کار کردن استفاده مي شود.
هر تکه از لباس زن گيلاني کاربردي داشته که با تغيير شرايط نياز به آن از بين رفته و کم کم حذف شده است.
در گيلان مردم به دليل وجود طبيعتي زيبا و مملو از رنگ کمتر از رنگ مشکي استفاده ميکردند مگر زنان مسن که آنان نيز تنها لچک خود را که زير روسري بسته مي شد از اين رنگ تيره انتخاب ميکردند.
مردم گيلان در گذشته براي عزا نيز لباسهاي کهنه و مندرس خود را به تن ميکردند و از پوشيدن لباس سياه امتناع ميکردند.
امروزه با گذشت زمان لباسهاي محلي ديگر از رونق افتاده اند و رنگهاي شاد آن که اميد به زندگي را در دلها زنده ميکرد به خزان بيهنگام نشسته و به کنج پستوها، صندوقها و بقچهها خزيده و در پشت بامها جاي گرفته اند.
بدين ترتيب لباسهاي محلي زنان گيلان را مي توان به سه بخش شرق، غرب و مرکز تقسيم بندي کرد که لباس زن شرق گيلان به لباس «قاسم آبادي» ، زن غرب گيلان «تالشي» و از لباس مرکزي گيلان با عنوان «رسوخي» ياد ميكنند.
لباس رسوخي بيشتر در شهر ماسوله ديده ميشود که يادگار زمان قاجار است و از شهرهايي مانند زنجان به گيلان رسوخ کرده است.
پارچههايي که در لباس زن شرق و غرب زن گيلاني به کار ميرفت نيز متفاوت است، در لباس زنان غرب گيلان متن پارچههاي لباسي داراي گلهاي رنگارنگ و درشت است حال آنکه لباس شرق گيلان زمينه پارچه ساده و يکرنگ است و تزئينات آن مانند نوار دوزيها از رنگهاي مختلف تشکيل شده است.
در بافتههاي قديمي به دست آمده در غرب گيلان که به آنها «دارايي» ميگويند تنوع رنگ به صورت بافتههاي نامشخص است ولي در شرق گيلان از همان نوع رنگ استفاده شده اما بافتهها مشخص است.
پيش سينه، زيگزاگ و ناخنک ( نوارهايي که به شکل زيگزاگ دوخته مي شود) را از ديگر نشانههاي لباس محلي گيلان است با توجه به تغيير و تحولات در نوع تزئينات در بازار وسايل تزئيني لباسها نيز تغيير کرده اما نشانهها تغيير نکرده است.
هرچه به کوهپايههاي گيلان نزديک تر ميشويد نوع پارچه ضخيم تر مي شود، مثلاً آنهايي که در ديلمان زندگي ميکنند بيشتر از پارچه مخمل استفاده ميکنند و آنهايي که در جلگه زندگي ميکنند لباسهايشان از جنس ابريشم است.
در بخش مرکزي پيژامه يا شلوار، دامن، پيراهن روي دامن و روسري که به فرم متداول در شرق و غرب نيست در واقع همان چارقد سنتي کشور است، استفاده ميشد.
لباس زنان غرب گيلان داراي زيبايي خاص و منحصر به فردي است
لباس زنان غرب گيلان داراي زيبايي خاص و منحصر به فردي است، لباس زنان تالشي در نماي کلي و در غربيترين منطقه تالش شامل روسري يکدست سفيد، جليقه که گاهي با سکه هاي درشت تزئين مي شود، پيراهن بلند تا مچ پا و دامني که در فارسي شليته و در زبان محلي شلار ناميده شده که زنان تالشي چند تا از اين شلار را روي هم مي پوشند.
بلندي پيراهن و شليته مشخص کننده بخشهاي مختلف غرب گيلان است به طور مثال در غربي ترين منطقه تالش يا همان هشتپر مشخصات ذکر شده در بالا، در ماسال پيراهن کوتاه تا بالاي زانو بوده است.
در يک روستا لباس افراد يک شکل بوده و به وضوح لباس ارباب و رعيت قابل تشخيص نبوده و جنس، تعداد لباس و دفعات پوشيدن آنان را از هم متمايز مي ساخته است.
معروفيت لباس قاسم آبادي
منطقه قاسم آباد در شهرستان رودسر و در شرق گيلان داراي ويژگي فرهنگي خاصي است، لباس زنان قاسم آباد به دليل تنوع رنگي زياد و جذابيت بالابسيار معروف بوده و عموميت پيدا کرده است به طوري که نشانه هايي از اين لباس در نقاط ديگر جلگه شرق گيلان ديده مي شود.
اين لباس شامل يک روسري زيرين به نام (منديل) که به جاي آن از کلاه نيز استفاده شده و با تعداد زيادي سکه در قسمت پيشاني تزئين مي شود البته اين کلاه مختص قاسم آباد نيست، جليقه اين لباس به مانند جليقه هاي ديگر بوده با فرق اين که با سکه تزئين شده است. پيراهن لباس قاسم آبادي تفاوت خاصي با پيراهنهاي نقاط مختلف گيلان دارد.
لباسهاي ديلمان نيز بسيار زيبا دوخته مي شود، ويژگي هاي اين لباس عبارتند از استفاده از دوختهاي ابتدايي که سطح لباس را به حالت گسترده اي با نخهاي رنگي و از سوي دست بخيه ساده مي زدند، طرح گل و گلدان و طرح ماه و ستاره که در معماري ايران استفاده مي شده از جمله طرحهايست که به همراه طرح زيگزاگ در اين لباس وجود دارد همچنين در ديلمان نوعي از دامن زنانه با حفظ نشانه هاي تاريخي آن از پارچه مخمل دوخته مي شود.
لباس ديلماني سراسر سکه دوزي شده است
چادر شب
«چادر شب» جزيي از لباس زنان گيلاني است که در برخي روستاها به ويژه روستاهاي مرکزي از پارچه چادر نمازي استفاده و به تدريج در بخش شرق گيلان چادر شب جايگزين مي شود.
چادر شب جزيي از صنايع دستي شرق گيلان است که از سوي زنان بافته مي شود داراي تنوع زيادي است، چادر شب کمردبله را از نخهاي رنگي به شکل چهارخانه مي بافند اما از چادر شب طرحدار براي مصارف ديگري مانند جهيزيه عروس استفاده مي شود.
طرحهاي چادر شب داراي تنوع زيادي است، طرح بز کوهي، مرد اسب سوار، ميز، قندان، چنگال و طرح ماکو (يکي از وسايل بافت چادر شب) از جمله طرحهايست که در بافت چادر شب از آنها استفاده مي شود.
در گذشته چادر شب را از نخ به دست آمده از پيله درجه سه ابريشم مي بافتند اما امروزه بافت چادر شب با نخ ابريشم تقريباً منسوخ شده است.
کلاه ترک دار تالشي و کلاه نمدي و پوستين کلاه که از پوست بره تهيه مي شد انواع کلاه براي مردان گيلاني است، براي چوپان ها نيز پوششي به نام «باشلاق» تهيه مي شد که آب را از خود عبور مي داد، باشلاق، پوششي بلند است که از برش زدن پارچه اي بافته شده (پشم شال) به دست مي آيد.
چوپانان در روز از پوشش کوتاه تر استفاده مي کنند که به «کولاگير» معروف است و در شب از نوع ديگري به نام «شولا» که هر دو به صورت نمد مالي ساخته مي شود.
در شرق گيلان لباسي ويژه داماد مرسوم بوده که پيراهن آن در قسمت چپ يقه باز بوده، پيژامه (شلوار) آن مشکي ساده و از شال کمر قرمز طرحدار استفاده مي کردند.
برگزاري نمايشگاههاي مختلف، اطلاع رساني در صدا و سيما و مطبوعات، پخش فيلمهاي مستند و داستاني و کاربرد صحيح از لباسهاي محلي اصيل در ترويج، فرهنگسازي و احياي لباسهاي محلي گيلان موثر است.
اگر برنامه اي مدون درباره معرفي و طراحي لباسهاي محلي ارائه شود مطمئناً اين لباس جايگاه واقعي خود را به دست خواهد آورد.
ضرورت ايجاد موزه تخصصي لباسهاي محلي گيلان
ايجاد موزه تخصصي از لباسهاي محلي گيلان يك ضرورت است: ترويج فرهنگ استفاده از لباسهاي سنتي در کشور ايده اي براي طرحهاي جديد پوشاک جامعه امروز است. چرا كه بدون معرفي اين فرهنگ، استفاده از اين نوع لباسها ممکن است مورد استقبال جوانان واقع نشود، تلفيقي از لباسهاي سنتي ايران با شيوه هاي مدرن نه تنها موجب استقبال جوانان کشور بلکه طرحي براي ارائه به ديگر کشورهاي جهان خواهد شد.
با اين توصيف، سابقه تاريخي لباسهاي محلي استان گيلان به اشياي کشف شده در چراغعلي تپه رستم آباد (مارليک) بازمي گردد. در تکه هاي يافت شده در اين اکتشاف طرحي از بانوي گيلاني وجود دارد که هنوز هم در لباس زنان گيلان به ويژه در کوهپايه هاي شرق گيلان اين نشانه ها را مي توان يافت، اين نشانه ها شامل بلندي لباس تا مچ پا، طرح جلوي لباس، طرح زيگزاگ در پاي دامن و نحوه بستن روسري است. در مجسمه سلاطين آن دوره طرح يقه اي که در لباس بوده هنوز در لباسهاي مردم گيلان وجود دارد اما بعد از آن نشانه هايي که بيانگر ويژگي لباس گيلان باشد تا زمان تسلط صفويه بر کشور وجود نداشته است.
به هرحال لباس محلي زن گيلاني به واسطه تنوع رنگ و نوع پوشش يکي ازبهترين انواع لباسهاي محلي ايران است که بايد به عنوان يکي از نشانههاي هويت ملي حفظ و ماندگار شود.
مطالب مشابه :
لباسهاى محلى، استان سيستان وبلوچستان
مهرستان آنلاین - لباسهاى محلى، استان سيستان وبلوچستان - اخبار و رویدادهای شهرستان
لباس محلي
خانه ي مد فرزان نيا - لباس محلي - مدل لباس - اموزش خياطي - طراحي - انواع سوالات امتحاني رشته
لباس هاي محلي ايران از ديرباز تا اكنون
سلام سه سار - لباس هاي محلي ايران از ديرباز تا اكنون - سه سار ، قطعه ای از بهشت
14-مشاغل خانگي (دوخت لباس هاي محلي)
دوخت لباس هاي محلي. لباس هاي سنتي و محلي عشاير ايران بسيار متنوع مي باشد؛ لباس هاي فوق از
مشاغل خانگي (دوخت لباس هاي محلي)
راه کسب و کار - مشاغل خانگي (دوخت لباس هاي محلي) - راهنمایی عملی برای ایجاد کسب و کارهای کوچک
لباس محلی
يكي از طراحان لباسهاي محلي در لرستان در خرمآباد با تاكيد بر اين كه لباسهاي محلي و سنتي
صنايع دستي -لباس محلي
صنايع دستي -لباس محلي . لباس هاي محلي براساس نوع به دودسته مردانه و زنانه تقسيم مي شوند.
لباس محلي مازندراني
لباس محلي مازندراني دامن پرچين و كوتاهي است از جنس پارچه ابريشمي و كتان هاي ظريف يك رنگ كه
لباس محلی زنان کهکیلویه وبویراحمد...
معمولا براي دامن اين لباس هاي محلي بين پنج تا 12متر پارچه مصرف مي شود طوري که اين دامن از
سبک لری
يكي از طراحان لباس هاي محلي در لرستان در گفتگو با مهر در خرم آباد با تاكيد بر اين كه لباس
برچسب :
لباس هاي محلي