تاثیر معلم دینی در ارائه الگوهای مناسب دینی
مفاهيم بحث
۱. معلم
طزواضع بخشي از دانشهاست. معلم در معنای اول خيلي عام و فراگير است، زيرا شامل خداوند در درجهي اول، پيامبران و امامان در درجات دوم و سوم، مراجع و بزرگان، علما و انديشمندان، مدرسان مدارس، دانشگاهها، حوزههاي علميه، واعظان، مربيان و ... در درجات پائينتر، ميشود. منظور از معلم در اين مقاله، معلمان مدارس راهنمایی است.
۲. تربيت
صاحب نظران در تعريف تربيت بسيار كوشيدهاند وتاكنون صدها تعريف ارائه كردهاند. اين تعاريف را از يك ديدگاه ميتوان به دو دسته تقسيم كرد. دستهاي كه صاحبنظران ابتدا به بررسي ريشه لغوي تربيت و تطور مفهومي آن پرداخته و آنگاه با توجه به بينش خاص خود در بارهي ماهيت انسان و جهان و جامعه و معرفت، مفهوم مورد نظر خويش را از تربيت نتيجه گرفته است..
دسته دوم، تعاريفي است كه صاحبنظران با توجه به واقعيتهاي متناظر با اين مفهوم، به تجزيه و تحليل عناصر دخيل در عمل تربيتي و انواع ارتباطي كه عناصر با هم دارند پرداخته و آنگاه تعريف مورد نظر خويش را بدون اينكه قالب بينش خاصي را گرفته باشد و در عين حال، باهر بينشي ميتوان به آن محتوا داد، ارائه كرده است. بر اساس اين تعريف، تربيت داراي چهار عنصر اساسي است:
۱. روش تربيتي و آن عملي كه مربي براي رسيدن به هدف تربيت انجام ميدهد؛
۲. هدف تربيتي و آن تغييري است كه قرار است در متربي ايجاد شود؛
۳. مربي، كسي كه تلاش ميكند تغيير را در متربي ايجاد كند؛
4. متربي،كسي كه عمل تربيت بر روي او اعمال ميشود.
۳. دين
منظور از دين در اينجا دين اسلام است، نه مطلق دين و هرگونه معرفتي كه منشأ الهي و شهودي دارد. دين اسلام عبارت است از آنچه كه از جانب خداوند به وسيله حضرت محمد(ص) براي هدايت بشر فرستاده شده است و مجموعهي قول، فعل و تقرير پيامبر(ص) و ائمه عليهم السلام كه به حكم حديث ثقلين بخشي از دين به شمار ميآيند.
۴. تربيت ديني
با توجه به روشن شدن مفهوم مورد نظر از تربيت و دين، ميتوان مفهوم تربيت ديني را به راحتي بيان كرد. تربيت ديني يعني شناخت آموزههاي دين، تبديل اين شناختها به باورهاي قلبي و به كاربستن اين باورها در رفتارهاي فردي و اجتماعي. در نتيجه، افراد در فرايند تعليم و تربيت ديني، به گونهاي تربيت ميشوند كه در گرايشهايشان نسبت به زندگي، اعمال و تصميمهايشان و در برخورد با تمام امور، همواره حاكميت ارزشهاي الهي را احساس كنند. در چنين نظامي علاوه بر ايجاد نظم ذهني، دانشآموزان به گونهاي تربيت ميشوند كه دانش را صرفا براي ارضاي كنجكاويهاي فكري يا منافع دنيوي كسب نميكنند، بلكه منطقي و متقي بار ميآيند و فراهم آوردن موجبات رفاه مادي، معنوي و اخلاقي خانواده، ملت، خود و ديگران را وجههي همت خويش قرار ميدهند. در اين نوع از تربيت، هدف تنها كسب معرفت نيست، بلكه رشد و شكوفايي موزون همهي ابعاد وجودي انسان مورد توجه قرار دارد.
جايگاه و نقش معلم در اسلام
اهميت معلم در اسلام، بيانگر نقش و كاربرد او در جامعه است. اگر نقش معلم حياتي نبود اسلام تا اين حد به او بها نميداد. در اسلام معلم از چنان ارزش و جايگاهي برخوردار است كه خداوند در نخستين آيات نازل شده بر پيامبر(ص)، خودش را معلم معرفي ميكند: «بخوان به نام پروردگارت که جهانيان را آفريد. انسان را از خون بسته سرشت، بخوان! و پروردگارت کريمترين است، همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نميدانست. »(علق، ۱ـ۵).
پيامبر(ص) در روايتي فرمودهاند: «همانا خدا و فرشتگان، حتي مورچه در لانهاش و ماهيان در دريا بر كسي كه نيكيها را به مردم ميآموزد، درود ميفرستند».
در روايتي ديگر فرمودهاند: «خداوند به حضرت موسي وحي نمود: اي موسي نيكي را بياموز و آن را به ديگران ياد بده، زيرا من قبر معلمان و متعلمان نيكي را نوراني ميكنم تا احساس ترس نكنند». نيز از ايشان ميخوانيم: «آيا ميخواهيد بهترينها را به شما معرفي كنم؟ خدا بهترين بهترينهاست، و من بهترينِ فرزندان آدم و بهترينِ شما بعد از من كسي است كه علم را بياموزد و سپس آن را نشر دهد».
به طور كلي، در متون اسلامي سه نقش اساسي براي معلم بيان شده است:
۱. معلم تداوم بخش راه انبياء: وظيفهي اصلي پيامبران آسماني تعليم و تربيت بوده است و معلم هم همين نقش را در مدرسه ايفا ميكند. قرآن ميفرمايد: «او كسي است كه در ميان مكتب نارفتگان رسولي از خودشان برانگيخت تا آيات خدا را بر آنان بخواند و آنان را تزكيه كند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، گرچه قبلا در گمراهي آشكاري بودند» (جمعه، ۲). پس در واقع معلم كاري را انجام ميدهد كه پيامبران ميكردند.
۲. معلم در نقش راهنما و روشنگر: پيامبر اكرم (ص)ميفرمايد: «به راستي مَثَل عالمان در زمين مَثَل ستارگان در آسمان است كه مردم در تاريكيهاي خشكي و دريا به كمك آنها راه خود را پيدا ميكنند. هرگاه اين ستارگان خاموش شوند، بسا كه راه يافتگان نيز گمراه شوند».
۳. معلم مدافع مرزهاي فرهنگي: امام صادق(ع) ميفرمايد: «دانشمندان شيعه از مرزها و شيعيان ضعيف دفاع ميكنند و مانع هجوم ابليس و يارانش به آنها ميشوند». ارزش و جايگاه رفيع معلم اختصاص به اسلام ندارد. در گفتههاي غير مسلمانان نيز نشانههايي از مقام بلند معلم ديده ميشود. ارسطو ميگويد: «كساني كه كودكان را تربيت ميكنند بايد بيش از افرادي كه آنان را بار ميآورند مورد احترام قرار گيرند، زيرا اينان تنها به كودك زندگي ميبخشند، در حالي كه معلمان هنر بهتر زيستن را به او ياد ميدهند».
جايگاه معلم در نظام تربيتي
همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره شد، در تربيت افراد عوامل مختلفي دخالت دارد كه در يك دستهبندي كلي به عوامل دروني، بيروني و فوق طبيعي تقسيم ميشود. براي پي بردن به جايگاه معلم در ميان اين عوامل گوناگون، بنده مجموعهي آن عوامل را به صورت نموداري نشان ميدهم و از تبيين تك تك آنها به دليل طولاني شدن نوشته، خودداري میکنم.
نقش معلم در تربيت ديني
همانگونه كه قبلا بيان شد، در تربيت ديني به دنبال سه چيز هستيم: دانشآموزان معارف ديني را درست و مستدل ياد بگيرند، فراگرفتههاي ذهنيشان تبديل به باورهاي قلبي شوند و در نهایت هم رفتار و كردارشان در تمام زمينهها در چارچوب اين معارف باشند. به عبارت ديگر تربيت ديني يعني شناخت، ايمان و عمل. معلم در هر سه محور نقشهاي مهمي ميتواند ايفا كند. اينك هر كدام را به اجمال بررسي ميكنيم.
۱. نقش معلم در شناسايي معارف دين
معلم به جهت اينكه مستعدترين افراد به لحاظ ذهني و پاكترين آنها به لحاظ قلبي و روحي و عاطفي، يعني كودكان دورههاي ابتدايي، نوجوانان در دوره راهنمایی و جوانان دورههاي متوسطه را در اختيار دارد؛ و همچنين به دليل اينكه بيشترين وقت بچهها را در اختيار دارد و مهمتر از همه عهدهدار آموزش و تعليم آنان است؛ ميتواند نقش بسيار ممتازي در تربيت ديني آنها ايفا نمايد. او ميتواند از فرصتهاي متعددي كه در حين درس دادن برايش فراهم ميشود، استفاده كرده عقايد اسلامي را درست تبيين و باورهاي نادرست و خرافاتي را كه در اذهان بچهها از طريق خانواده، يا محيط بيرون نقش بسته، از اعتقادات اسلامي جدا كند.
كودكان به خاطر حس كنجكاوي پرسشهاي فراواني راجع به مسائل مختلف از جمله مسائل ديني دارند كه ممكن است به پاسخ قانع كنندهاي دست نيافته باشند و يا با پاسخهاي غلطي كه از والدين و يا كساني ديگر دريافت كردهاند، عقايدي نادرستي پيدا كرده باشند. معلم ميتواند با تفكيك مسائل ديني از غير آن، عقايد آنها را پالايش كند.
۲. نقش معلم در ايمانآفريني
بعد از اينكه معلم موفق شد به دانشآموزان شناخت درستي نسبت به معارف ديني بدهد، نوبت تبديل اين شناختهاي ذهني به باورهاي قلبي فرا ميرسد. در اين مرحله معلم بايد با شناسايي دقيق موانع ايمان از يكطرف و درك روحيه دانشآموزان از سوي ديگر، تدبيرهايي را براي از ميان برداشتن آن موانع بينديشد و زيركانه و ماهرانه آنها را اجرايي نمايد. اين قسمت از كار بسيار مشكل است و معلمان ميتوانند از روش پيامبران و امامان براي موفقيت نسبي در اين وظيفهي سنگين و خطير، و همچنين براي درك بهتر روحيات دانشآموزان از دستاوردهاي روانشناسان، كمك بگيرند. به طور مشخص اقدامات زير ميتوانند براي ايمانآفريني خيلي مؤثر باشند:
۱. تقويت روحيهي حقگرايي (بيدار كردن فطرت الهي): انسان فطرتا حقگراست و لذا قرآن كريم پذيرش دين را لازمهي حقگرايي ميداند: «حقگرايانه به دين رو آور كه مقتضاي فطرت الهي است كه خداوند مردم را بر آن آفريده و در آفرينش خدا هيچ تغييري راه ندارد» (روم، ۳۰). اين فطرت حقگرايانهاي كه در انسان وجود دارد، گاهي نيازمند به فعليت رساندن است، مانند فطرت انسان در دورهي كودكي و نوجواني و احيانا جواني؛ گاهي نيازمند احياء مجدد. دومي در مورد انسانهايي صادق است كه بر اثر برخي عوامل منفي مانند وسوسههاي شيطاني فطرتشان زير انبوهي از گناهان مدفون شده است.
معلمان مكاتب با افرادي سروكار دارند كه فطرتشان پاك است، منتهي به مرحلهي فعليت نرسيده است. اين افراد چون تا هنوز فطرتشان تحت تأثير عوامل منفي قرار نگرفته يا كمتر قرار گرفته، براي پذيرش حق خيلي مستعدتر از افراد ميانسال و بزرگسال هستند. معلمان ميتوانند با بيدار كردن اين فطرتهاي پاك و مستعد و به فعليت رساندن آنها ايمانآفريني كنند.
همچنين روش انبياء به ويژه رفتار پيامبر بزرگوار اسلام(ص) و ائمه معصومين(ع) ميتواند به معلمان دربيدار کردن فطرت کمک نمايد، چون اينها مؤثرترين روششان براي هدايت، بيدار کردن و احياء مجدد فطرتها بوده است.
2. تقويت قدرت تفکر و تشخيص حق از باطل: يکي از مشکلاتي که بر سر راه کار معلمان در امر تربيت ديني دانشآموزان وجود دارد اين است که ممکن است، دانشآموزان در تعارض ميان گفتههاي معلم وآنچه که در محيط بيرون ازمدرسه به آنها القا ميشود، گرفتار شود. در اين وضعيت اگر دانشآموز قدرت تحليل وتفکر داشته باشد، به راحتي ميتواند مسأله را تجزيه و تحليل کند و حق را از باطل براساس آموختههايش تشخيص دهد. اما اگر فاقد چنين قدرتي باشد، اين امکان وجود دارد که تسليم گفتههاي ديگران شود. ديگران ميتوانند خانواده و بستگان او يا شبهه افکنان و مخالفان دين باشند و يا رسانههاي صوتي و تصويري و مطبوعات. نمونهي اين را در قرآن داريم: «روزي که چهرههايشان را در آتش زيرورو ميکنند، ميگويند: اي کاش از خدا و پيامبر پيروي کرده بوديم و ميگويند: پروردگارا! بزرگان و سروران خويش را پيروي کرديم و گمراهمان کردند. پروردگارا! آنان را دوچندان عذاب ده و لعنتشان کن لعنت بزرگ» (احزاب، 66-68). «هرگاه به آنان گفته ميشد از آنچه خداوند فرو فرستاده پيروي کنيد، ميگفتند: نه، از سنتهاي پدرانمان پيروي ميکنيم؛ آيا حتي اگر پدرانشان تعقل نميکردند و بر هدايت نبودند (باز از آنها پيروي ميکردند) » (بقره، 120).
3. مقبوليت و اعتبار معلم: معلم سعي کند با رفتار درست و مطابق گفتار، اعتبار خود را نزد دانشآموزان بالا ببرد. اگر دانشآموز معلم را به عنوان يک شخصيت معتبر و مورد احترام بپذيرد، سعي ميکند که گفتههاي او را خوب گوش بدهد و بپذيرد و در رفتار وکردار خود عملي کند و حتي رفتار معلم را الگوي رفتار خويش قرار دهد. بديهي است که عکس اين مطلب نتيجهي عکس خواهد داد. بهترين راه كسب اعتبار براي معلم، همان راهي است که معلمان بزرگي مانند پيامبران الهي و پيشوايان دين از آن استفاده ميکردند، يعني عمل به گفتههاي خود يا پيروي از اصل کردار مطابق گفتار. از امام علي(ع) روايت شده: «کسي که خود را درجايگاه راهنما و معلم ديگران قرار ميدهد، بايد پيش از تعليم ديگران به تعليم خود بپردازد و در مقام تربيت ديگران، پيش از تربيت به زبان به تربيت با عمل همت گمارد.
4. محبوبيت معلم: يافتههاي روانشناسان نشان ميدهد که «هرچه مخاطبان نگاه مثبتتري به گوينده داشته باشند، ارتباط را مثبتتر ارزيابي ميکنند و احتمال بيشتري دارد که نگرش خود را مطابق نظرگوينده تغييردهند». همچنين روانشناسان در تبيين رابطهي ميان محبوبيت و تأثيرگذاري ميگويند: «ازآنجا که انسانها تلاش ميکنند شناختهايشان با احساساتشان هماهنگ باشد، نگرش خود را به احتمال زياد برحسب نگرشهاي کساني که دوست دارند، تغييرميدهند».
معلم ميتواند با دينداري، گشادهرويي وخوشرويي، خلق نيکو، تواضع و احترام به دانشآموزان، زهد و بيرغبتي به دنيا و آراستگي و زيبايي ظاهري محبوبيت خود را نزد دانشآموزان افزايش دهد. معلم نبايد هيچ وقت دانشآموز را مورد تحقير و توهين قرار دهد، زيرا هر انساني تمايل ذاتي به كسب احترام و ارزش و قبول از طرف ديگران دارد. تحقير كودك از سوي معلم ممكن است كودك را فراري بدهد و نفرتي در دل او نسبت به معلم ايجاد كند به گونهاي كه گفتار و كردار معلم براي او قابل قبول نباشد. خداوند به پيامبر دستور ميدهد كه با مردم مهربانانه برخورد كن تا از تو فراري نشوند. «به سبب رحمت خداست كه تو با آنها اينچنين خوشخوي و مهربان هستي. اگر تندخو و سختدل ميبودي از گرد تو پراكنده ميشدند. پس بر آنها ببخشاي و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با ايشان مشورت كن و چون قصد كاري كني بر خداي توكل كن، كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد» (آل عمران، ۱۵۹).
معلم بايد حتي الامكان از تنبيه و برخورد تند و خشونتآميز با دانشآموز اجتناب ورزد، زيرا روانشناسي جديد بر اين عقيده است كه نوجوان در رشد و تكامل اجتماعي خود، از چگونگي ارتباط و علاقهاش نسبت به معلمان و ميزان نفرت يا محبت خود به آنها متأثر ميشود.
محبوبيت معلم دو کارکرد مهم دارد: نخست آنکه به معلم امکان ميدهد در لايههاي دروني شخصيت دانشآموزان نفوذ کند، و دوم آنکه تأثيرگذاري تربيتي معلم را آسان مينمايد. تحقيقاتي که در مورد ميزان علاقهي دانشآموزان به درس ديني انجام شده نشان ميدهد که ميزان علاقهي دانشآموزان به دبير ديني رابطهي مستقيم و مثبتي با ميزان علاقه آنان به اين درس دارد.
5. انتخاب شيوهي مناسب دربيان آموزههاي ديني: معلم بايد سعي كند آموزههاي ديني را ساده، رسا و جذاب براي دانشآموزان بيان كند به گونهاي كه اولا آنها بفهمند كه معلم چه ميگويد و ثانيا از شنيدن آن احساس خستگي نكنند. اگر معلم مثلا در خداشناسي تنها به بيان دلايل فلسفي اثبات وجود خدا و صفاتي مانند توحيد و قدرت خدا بپردازد، يقينا خسته كننده خواهد بود و دانشآموزان شايد براي گرفتن نمره، اين دلايل را در حافظهي ذهنشان بسپارند ولي اين سپردهها هيچ وقت تبديل به ايمان و اعتقاد قلبي نميشود، چون از روي ميل و رغبت و شوق كسب نشدهاند. معلم بايد استدلالهاي فلسفي را در قالب مثالهاي ساده و همهكسفهم طوري بيان كند كه متعلم همانجا نه تنها كاملا تفهيم شود، بلكه پايههاي اعتقادياش نسبت به آن موضوع نيز شكل بگيرد. همچنين معلم بايد از مطرح كردن مباحث پيچيده و دور از فهم دانشآموز اجتناب ورزد. در اين مورد نيز مطالعه سيرهي انبياء و معصومان ميتواند براي معلمان راهگشا باشد.
۶. پاسخ مناسب به پرسشها و شبههها: گاهي براي دانشآموزان پرسشها و شبهههايي مطرح ميشوند و يا كساني ديگر در ذهن آنان شبهه ايجاد ميكنند، معلم بايد اولا اين فضا را ايجاد كند كه دانشآموزان به راحتي بتوانند سئوالاتشان را مطرح كنند و ثانيا پاسخ مناسب بدهد. پاسخ مناسب از دوحال خارج نيست: يا معلم جواب آن پرسش را ميداند، در اين صورت بايد با متانت و بردباري پاسخ دهد؛ يا نميداند كه در اين صورت بايد اين شهامت را داشته باشد كه صراحتا بگويد نميدانم و سعي ميكنم با مطالعه يا پرسيدن از ديگران بيابم و براي شما بيان كنم.
كودك با پذيرش رفتارهاي معلم به عنوان الگو و سرمشق، هويت اجتماعي متزلزل خويش را استحكام ميبخشد. اگر شخصيت معلم داراي صفات انساني از قبيل مهرورزي، نوعدوستي، درستكاري، همكاري، خويشتنداري و ايمان باشد، طبعا تقليد چنين ويژگيهايي، سلامت رواني كودك را تضمين خواهد كرد. ولي اگر شخصيت معلم دچار اختلال و نابساماني باشد، يعني رفتارهايي خلاف هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي از او سر زند يا فاقد صفات انساني باشد، در چنين وضعي همانندسازي كودك با معلم، حاصلي جز رفتارهاي نابهنجار و اختلالات نخواهد داشت.
بنابراين معلم به عنوان الگوي در دسترس دانشآموز، نقش بسيار حساسي در رفتار او دارد. اين براي آغاز كار بود. براي تداوم كار نيز رفتار معلم و تذكرهاي او به دانشآموز مفيد خواهد بود.
الف – معنويت را بد نام كرده اند
دغدغه هاي زندگي اجتماعي و حاكم شدن اقتصاد بر سرنوشت حيات بشري ، نتيجه يك سري اقدامات غير عادلانه در جوامع بوده و تماشا گران اين صحنه هاي حيرت انگيز با ديدگاني غير واقعي به زنــــــــــدگي مي نگرند . حيات طيبه را در تلاش عبث و از راههاي غير مشروع مي جويند . آتش شعله زندگي را در جــاي روشن كرده اند كه جاي براي معنويت نيست . اگردبيري وقتي در كلاس درس در باره شغـــــــل و حرفه ي معلمي حرف ميزند .. دانش آموزي فورا پدر خود را كه كـــارمند بانك است به رخ ميكشد و مي گويد رفاه يعني پول . زندگي يعني ساختمان شيك و مجلل .......... بياييد قضاوت كنيم در اين حال چگونه خدا را در دل دانش آموزان جاي دهيم در حاليكه ماديات قبل از معنويات در دل كودكان آماده تعليم ريشه دوانيده و به ساق و برگ تبديل شده است،.اما واقعيت چيز ديگري است . نبايد دلسرد شد و دست از هدايت و تعليم كشيد و نظاره گر دنياي ماديات ديگران شد . جامعه دست اندازها و سرعت گير هاي مختلف دارد
اگر ما بتوانيم نوجوانان را درست تربيت نماييم و آنان را به معنويت و دينداري و دين دوستي سوق دهيم آنها اگر حقيقت را با جان و دل شهود نمايند هرگز نمي خواهند آن را با انجام اعمالي بد نام نمايند . مثـــالي بياورم تا مطلب بيشتر روشن شود .
اگر كسي گــــــلي را دوست داشته باشد هرگز نمي خواهد آنرا از شاخه بچيند تا شاهد پژ مردن آن گل باشد ، آنكه گلي را بخاطر دست نيــافتن به آن پر پر ميكند دوستدار گل نيست بلكه بيماريست كه بخاطر شكست در تملك گل تصميم به نابودي آن مي گيرد .
تربيت صحيح ديني نيز شبيه به اين گــــــــل است كه اگر راهها درست و منطقي ترسيم شوند پذيراي هزاران هزار جوان و نوجوان خواهد بود و هر كدام از آنها ريشه در قلبها و دلهاي ديگران نيز خواهند انداخت و حوادث مادي روزگار اثري در ايمان راسخ و خـــــلل ناپذير آنها نخواهد گذاشت . و جامعه بدور از هر گونه خشونت و قتل و جنايت خواهد بود و با نسيم دل انگيز ياد خدا خون و خشونت جاي خود را با عشق به زندگي معنوي عوض مي نمايد .
تا زمانيكه من سركوب شده انسان ارضاء نشود و او احساس شكست در اين خواستن نمايد مي گويد به بن بست رسيده ام و خشونت آخرين راه شفا يافتن عــواطف به بن بست رسيده اش است . و تصميم ميگيرد كه ايمانش را هم مانند خودش به ديار نيستي بكشاند . پس بايد به خود آييم و قبــــل از اينكه ديگران گوي سبقت از ما بربايند دست بكار شده و راه را از چاه بشناسيم و به بشناسانيم . و آنچه در تعليم و تربيت نوجوانان به عهده مان گذاشته اند بدرستي و بدقت با شناخت تمام ريزه كاريهايش به سر انجام برسانيم و احســــــاس حقارت و شكست را از زندگي نوجوانان بزداييم و گل اميد و شادابي توام با آينده درخشان و خود باوري و دين باوري را در دلهايشان بكاريم و اميد وار باشيم كه اگر خواستيم مي توانيم .
چون به دريا ميتواني راه يافت سوي يك شبنم چرا بايد شتافت
هر كه داند گفت با خورشيد راز كي تواند ماند با يك ذره باز
هر كه كل شد جز را با او چه كار وانكه جان شد عضو را با او چه كار
گر تو هستي مرد كل ، كل را ببين كل طلب ، كل باش ، كل شو، كل گزين
ما بايد به مكتب خويش ،كه همان جامعيت دين و فرهنگ و ادبيات عرفاني است باز گرديم و از حكمت هاي بـــــالنده و گو هر هاي تابنده و هنر هاي زيبنده آن توشه بر گيريم كه راه بسي دراز و پيچيده است و حكايت تعليم و تربيت آدمي بسي راز آلود و پيچيده تر.
از اينرو، آنچه كه از نگاه حكمت جويانه خود مي گذرانيد تلاشي است براي راهيابي به اين اقيانوس زلال و صيد كردن صدفهاي گهر بار خزائن اسلامي و مكاشفات عرفاني و شهود و اشراق معنوي در فرهنگ ديرينه مان تا از اين رهگذر آنچه چه در قلمرو روشها و منش هاي تربيتي است بدست آيد .
- كودكان با خدا جديد العهد هستند و بزرگسالان قديم العهد.
- كودكان مهربانتر . لطيف تر و پاكتر از بزرگسالان هستند .
- زبان كودكان و نوجوانان صادق تر و صريح تر از بزرگسالان است .
- حس كود كان عرفاني تر و لطيف تر از بزرگسالان است.
- ب- منزلت پيام دهنده در تربيت
از پليد ، پليد زايد و از پاك ، پاك ، تو اول خود را پاك كن تا هر چيز از تو آيد ، پاك باشد . روان شناسان اجتماعي و صاحب نظران تعليم و تربيت بر اين باورند كه تاثير كردن و نافذ افتادن يك پيام در گيرنده پيام ، مشروط به پنج ركن اساسي در ارايه پيام است :
1- گيرنده پيام 2- فرستنده پيام 3- محتواي پيام 4- رسانه پيام 5- موقعيت ( مربي و متربي ، گوينده و گيرنده پيام در تعامل با يكديگر در چه موقعيتي به سر مي برند .)
پس بهتر است در روشها ، ارزيابي ها و سنجشها ي خود را از رفتارهاي تربيتي دانش آموزان انگيزه ها و عوامل دروني آنها را نيز مطمع نظر قرار دهيم زيرا رفتار هيچ فردي تغيير نميكند مگر آنكه از درون متحول شود . چون فرق است بين آنچه ” هستيم “ و آنچه نمايش مي دهيم و تمايز اين دو نوع ”بودن “ بستگي به نيت دروني افراد نسبت به آنچه كه رفتار ميكند دارد كه گفت :
به اندازه ”بود “ بايد” نمود“ خجالت نبرد آنكه ” ننمود“ و” بود“
فلاسفه تعليم و تربيت معتقدند : تربيت به يك معنا و از يك نظر عبارتست از ” تجربه وجودي سبكهاي مختلف زندگي “ و هر كس كه از اين تجربه ها واجد سبكهاي متنوع تري باشد از توسعه يافتگي فزونتري برخوردار است . اگر چنانكه صاحب تجربه بتواند شيوه هاي متناسب با تعليم و تربيت و شناخت موقعيت متعلم ، اقدام نمايد قطعا نتايج مثبتي حاصل خواهد شد .
يك كنايه و صد اشاره
1- نماز جماعت دوستي :
فرق است بين اقامه نماز و خواندن نماز . فرق است بين نماز دل و نماز تن ، فرق است بين نماز عشق و نماز جسم . پس چه بايد كرد . بايد با هنر تربيت و نه با علم تربيت ، با لطافت تزكيه و نه با فشار تعليم ، با ترغيب دل و نه با تحديد ذهن به ترويج فرهنگ نماز قيام كرد و اگر نسل كنوني در اين فرهنگ متعالي فرهيخته شود از والاترين فرهيختگان عالم بشريت خواهد شد .
”در طول يكي از سالهاي خدمتم ، در مدرسه اي تدريس داشتم كه دانش آموزان آن قريب به اتفاق از اهل تسنن بودند و اين خود عاملي براي تفريق دانش آموزان شيعه و سني در نحوه عمل به مقدمات نماز جــــــــــماعت شده بود و اقامه نماز جماعت براي مربي پرورشي يك امر غير ممكن شده بود .با خودم مي انديشيدم در تدريس بخش احكام چگونه عمل نمايم كه بتوانم كمكي به بر پائي نماز جماعت كنم .چرا كه رسالت معلم بويژه دبير ديني به مراتب سنگين تر و مشكل تر از ساير همكاران ميباشد .چرا زنگ نماز اينگونه ساكت و بي رونق شده است .يك روز در حاليكه از پنجره دفتر بيرون تماشا ميكردم متوجه شدم دانش آموزان شيعه و سني با هم در وضو خانه وضو نمي گيرند و از اينكه در كنار هم وضو بگيرند ابايي دارند با هوشياري و كنجكاوي نقطه كور را يافتم و با پرس و جو از دانش آموزان فهميدم ”نحوه عمل در وضو “ باعث اين تفريق و جدايي شده است .چون برخي از دانش آموزان نوع عمل همديگر را به سخره مي گرفتند . فرصت را غنيمت شمرده و قبل از هر اقدامي درس وضو را متناسب با عقايد هر گروه در كلاس با حوصله و دقت و ظرافت خاص بطوري كه به هيچكدام از مخاطبين بر نخورد تدريس نمودم كه بعد از آن بحمد خدا يك وحدت عمل حاصل شد و دانش آموزان مدرسه با هم و در كنار هم به انجام فريضه نماز رغبت نشان دادند .
پ - تربيت از راه دل:
در هر دهاني زباني بيابي ، و ليكن در هر سينه دلي نيابي . آفتابي كه از افق دل تابد ، او را افول نبود .بزرگان تعليم و تربيت گفته اند دو چيز آئينه دل است : ” سخن دل پذير و دل ســـخن پذير“ . و تربيت هنگامي نافذ و راســــــخ افتد كه زبان مربي و گوش متربي از راه دل يكديگر را درك كنند و در مقابل اين دلهاست كه تربيت به شكل باطني و دروني اتفاق افتد .
و بقول اقبال لاهوري :
علم اندر بند دل رحماني است چونكه از دل دور شد شيطاني است
2- دل سخن پذير
دانش آموزي داشتم وقتي كه درس ” خانواده نهاد مقدس “ را تدريس ميكردم و از نقش تربيتي والدين و وظايف متقابل اعضاء خانواده را با استناد به آيات و احاديث توضيح ميدادم ، پس از پايان درس مــــوقع خروج از كلاس بدور از چشم دانش آموزان خود را به من رساند و گفت : آقا ببخشيد سئوالي دارم چرا پدرم مرا از رفتن به مسجد در ماه مبارك رمضان منع ميكند و خودش هم راضي به رفتن مسجد نميشود مگر شما نگفتيد كه يكي از وظايف والدين آموزش مباني ديني و تربيتي است ؟ چرا پــــدرم اينــــگونه بي تفاوت است . گفتم جلسه آينده حتما توضيح ميدهم و قول ميدهم سخني در سر كلاس متوجه شما در ميان دانش آموزان نشود .با خودم كلنجار ميرفتم چگونه بتوانم او را قانع كنم كه هم كـــــدورت دوست نداشتن پدر و هم نحوه بر خورد او را با پدرش در تبيين وظايف والدين متقاعد كنم . و به جاي” تحميـل دانش به تغيير منش انديشيد “. و در نهايت به جاي تاكيد صرف بر اطلاعات ذهني به هدايت قلبي دست يافت . در جلسه آينده با بيان نقش دين و معنويت در سعادت دنيوي و اخروي و به استناد احــــــاديث و روايات وظايف فرزند در مقابل پدر و مادر و بيان داستان ” جواني كه در حال احتضار بود “ و به سختـــي در حال جان دادن بود و مادر از او ناراضي بود تا بواسطه پيامبر اكرم (ص) مادر رضايت داد و او با خوشحالي جان به جان آفرين تسليم كرد .تحولي در درون او بوجود آمد و نه تنها دوستدار پدر گرديد بلكه همواره همراه پدر ، گاه و بيگاهي در مسجد حضور پيدا ميكردند .
ت- بهترين سخنها آن است كه مفيد باشد نه كه بسيار
” بهترين سخن ها آن است كه مفيد باشد نه كه بسيار “ . ”قل هو الله احد “ اگر چه اندك است بصورت ، اما بر بقره اگر چه مطول است . رجحان دارد از روي افادت.
3- كوتاه اما مفيد
” روزي در كلاس درس بحث ” تقوا“ را پيش كشيدم و هدفم توصيه برخي موارد براي دانش آموزان در زمينه خود داري از غيبت و بد گويي كردن از همديگر بود . شب در يكي از مجلات تصوير راننده اي را كشيده بودند كه با سرعت تمام در اتوبان رانندگي ميكر د ديدم و در قسمتي ديگر صفحه يك سرعت گير قرار داده شده بود در پايان صفحه هم نتيجه گرفته بودند كه راننده با هر سرعتي ميتواند گوي سبقت را از سايرين بربايد اما زمانيكه به سرعت گير و مانعي ميرسد فورا به منظور حفظ جان خود ترمز ميكند و به سلامت به سر منزل مقصود ميرسد . اين تصوير جرقه اي شد براي تدريس بحث ” تقوا“ . به دانش آموزان اين تصوير را نشان دادم و گفتم : دانش آموزان عزيز انسان در طول حيات خويش مانند اين راننده است كه در مسير پر تلاطم زندگي ، با هر سرعتي تلاش و كوشش مينمايد و گاهي هم دچار خطا و گناه ميشود ليكن زمانيكه در درون خود به سرعت گير فطري بنام تقوا ميرسد چنان ترمز ميكند كه از گذشته خود نادم و پشيمان ميشود . تقوا نيز بعنوان مانع و سرعت گير دروني از سقوط انسان از مقام انسانيت . به مقام دنـــــي و پست حيواني ميشود .اين تصوير كوتاه سبب گرديد يك نوع باور دینی در ميان دانش آموزان حاكم باشد
و برخي از آنها چنان از اين تصوير استقبال كردند كه گروهي در فعــــــاليتهاي خارج از كلاس از آن در روزنامه ديواري استفاده نموده بودند و برخي نيز براي نشان دان به خانواده خود انرا چندين روز با خودبه خانه مي بردند .
ث – در نماز شدن آسان است و در نماز بودن دشوار
لااله الا الله گفتن به زبان آسان است ، خود را از پيش خود بر داشتن دشوار ، نماز كنند گان به صورت ، بسيار يابي ، راه يافتگان به حضرت نماز كم يابي .
يكي از رسالتهاي اصلي و محوري همه دست اندر كاران تعليم و تربيت و بويژه معلمان و مربيان در كانون فرهنگ ساز مدارس اين است كه آموزشها و فعاليتهاي تربيتي را معطوف به اين مهم سازند و بـا روشهاي لطيف و راهبرد هاي ظريف تربيتي هنر ترغيب به نماز را پيش گيرند تا دانش آموزان در هنگام در نمــــاز شدن در نماز بمانند .
آيا زمان آن نرسيده است كه همراه با آموزش ” خواندن نماز “ ، پرورش اقامه نماز “ را دنبال كنيم و ” تعليم ديني “ را با ” تربيت ديني “ ممزوج كنيم .
4- جشن تكليف
”در سالتحصيلي 76-75سرپرست مدرسه شبانه روزي بودم . اغلب اوقات متوجه ميشدم كه موقع حضور امام جماعت ، بسياري از دانش آموزان به نوعي از حضور در نماز طفره ميروند . با خود مي انديشيدم علت چيست ؟ با اين وضعيت ، نماز ” جشن تكليف “ چگونه خواهد بود . دانش آموزاني كه به سن 15 سـالگي ( سن تكليف ) رسيده بودند شناسايي كردم و با خودم عهد بستم بعنوان اداي وظيفه ديني و معلمي براي آموزش نماز برنامه ريزي كنم . چون بيشتر اوقات دانش آموزان در مدرسه و در پانسيون و در اختيار بنده بود . لذا مصمم شـــــدم علاوه بر اينكه براي مطالعه درسي آنها كه شبها برنامه نوشته بودم به نيت 15 سالگي آنها هر شب 15دقيقه برنامه آموزش نماز داشته باشم و به آنها قول دادم چنانكه هر كدام از آنها در كمترين مدت بتوانند نماز را فرا گيرند علاوه بر مرخصي روزهاي يكشنه و سه شنبه ، يك استراحت و مرخـــصي فوق العاده منظور نمايم . تا اينكه به حول و قوه الهي اكثريت آنها توانستند نمــــــاز را فرا گيرند و در روز جشن تكليف با شور و اشتياق وصف ناپذيري ، همه شركت كردند . پس از اقامه نماز در دفتر سرپرستي امام جماعت از اين امر متحير شده و پرسيد ! چگونه اين همه دانش آموز با قرائت صحيــــــــح و حضور چشمگير در نماز شركت كردند ، واقعيت را توضيح دادم و بسيار خوشحال شد تا اينكه در يــــــــكي از جلسات متشكله از اين تجربه بنده قدر داني نمودند .
آنجا كه بيدار بايد بود ، در خواب شود ! آنجا كه در خواب بايد بود ، بيدار شود !
- فرق است بين تشويق كردن دانش آموزان و بشوق آوردن آنها.
- فرق است بين به پا داشتن آنها و به پا شدن آنها.
- فرق است بين به راه بردن آنها و به راه افتادن آنها.
ج- نقش استعداد در تربيت
چون بود اصل گوهري قابل تربيت را در او اثر باشد
هيچ صيقل نكو نيارد كرد آهني را كه به گهر باشد
بايد دانست كه طفل را مطابق با استعداش تربيت كرد .
5- دخترم
” هر وقت كه مي خواستم نماز بخوانم . دخترم با چادر نمازي كوچك و گلدار خود پيش از من با برداشتن زيبا ترين جا نمازي در كنارم مي ايستاد و همراه من قيام و قعود ميكرد ، با خود مي انديشيدم كه چگونه خداوند حب و حس دينداري را در فطرت و نهاد كودكان چه زيبا نهاده است . برايم مسجل شد كه او هر چند هنوز به مدرسه نمي رود ولي اين استعداد را دارد كه نماز را فرا گيرد . بر اين كار مداومت بخشيدم و او را تشويق نمودم و تلاش كردم رغبت اورا در تعليم نماز دو چندان كنم و الحمد الله اكنون كه در كلاس سوم راهنمایی تحصیل میکنند، ميتوانند نماز را اقامه نمايند و در مدرسه و در سر صف به شکرانه این نعمت بزرگ دعاي فرج آقا امام زمان و صلوات بر محمد و آل محمد (ص) را براي دوستانش قرائت نمايند .
چ- اعتقاد بر تر
- دانش آموز نا سازگار
” در يكي از سالهاي خدمت ، دانش آموزي پر خاشگر و نا سازگاري داشتيم كه هيچ يك از دبيران از او رضايت نداشتند و در جلسات شوراي دبيران تصميم مي گرفتند به نوعي او را از كلاس و مــــــدرسه درك كنند . من با تمام مشكلات و نا سازگاريهاي او سازش ميكردم زيرا معتقد بودم كه روزي اصلاح ميشود و اخراج او از مدرسه نوعي بدعت براي سايرين خواهد بود . در مدت 3 سال كه من در آن مدرسه تدريس داشتم او ، كلاسي كه من در آن تدريس ميكردم انتخاب ميكرد تا اينكه در اثر بر خورد خوب ، راهنمايي و احترام به درس علاقه پيدا كرد و هم اكنون اين دانش آموز نا سازگار و پر خــــــاشگر دوره راهنمايي را طي كرده و در مقطع بالاتر مشغول به تحصيل هستند و هر وقت مرا مي بينند اظهار محبت و علاقه نموده و قدر داني مينمايند .
”آنچه براي ديگران ميدهيم مي ماند و آنچه براي خود نگه ميداريم مي رود .
ح- مشوق هاي شوق زا در تربيت ديني
هست باران از پي پژمردگي هست باران در پي پروردگي
دينداري و دين پذيري به معناي واقعي كلمه ، زماني پايدار و دروني ميشود كه از مراحل مختلف شك و ترديد و تشويق و تنبيه عبور كرده و هر قدر عميق تر شود به همان ميزان از منابع كنترل بيروني آزاد تر ميشود . اگر ما تعليم و تربيت ديني را با پاداش ها و تشويقها همراه كنيم بعنوان مقدمه تربيت ديني كاري است پسنديده و مطلوب.
7- جانماز هاي معرفت و صفا
” در يكي از سالهاي خدمتم ، براي اينكه دانش آموزان با نماز بيشتر انس داشته باشند به آنها پيشنهاد كردم هر كدام براي خود يك جا نمازي تهيه و در نماز خانه مدرسه قرار بدهند . استقبال خوبي از اين پيشنـــهاد حاصل شد . اما پس از گذشت مدتي گله و شكايت شروع شد . آقا جانماز من عوض شده ، مال من نيست . متحير بودم چه كنم . روزي كه ساعت خالي داشتم از دفتر مدرسه بيرون را نظاره ميكردم و با خــــــودم قياسهاي مختلفي در ذهنم تجسم مي نمودم و خيـــــــــــالم به هزار راه ميرفت .ناگهان يك دفعه بر روي شاخه هاي درختان چندين جانماز را مشاهده كردم ، كنجكاو شده و دنبال موضوع را گرفتم اما متاسفانه در همان حال زنگ تنفس خورد و همه بچه ها از كلاسها خارج شدند و نتوانستم بببينم كه كسي آنها را فورا برداشت .با خودم گفتم نكنه اينهمه جا نماز را براي دانش آموزان بعوض تلافي مفقود شده ها تهيه كرده باشند . فرداي آن روز بچه ها را موقع نماز در نماز خانه جمع كردم و گفتم : بچه ها مثل اينكه تعدادي از جانمازهاي نماز خانه را ديروز باد از روي برگ درختان آويزان شده بود برده است هر كس بتواند پيدا كند جايزه او اينست كه زيبا ترين و بهترين جانماز را به عنوان هديه براي خودش انتخاب كند .همه دانش آموزان قول دادند همكاري كنند و شروع به جستجوي حياط كردند تا اينكه در دفتر باز شد و دانــــش آموزي ، در حاليكه سرش را پايين انداخته و در پشت اش چيزي قــــائم نموده بود وارد شد . قبل از اينكه او حرفي بزند گفتم آفرين پيدا كردي ! ( نگفتم تو برداشته اي ) و او گفت : آقا من انها را بـــرداشته بودم . تشويق كردم و قولي كه داده بودم عمل نمودم و از آن روز شــــــــــاهد همكاري و حضــــور او در نماز جماعت مدرسه شدم .
من چه غم دارم كه ويراني بود زير ويران ، گنج سلطاني بود
” مولوي“
نتیجه گیری:
از مجموع اين نوشتار، اين نتيجه را ميتوان گرفت كه بهرغم تقسيم كار در نظام تعليم و تربيت مدرن، نقش معلم در تربيت ديني دانشآموزان نه تنها كاهش نيافته، بلكه به دليل هجوم انواع فرهنگهاي نامطلوب بر اذهان و افكار نسل جديد، اين نقش برجستهتر و وظيفه معلم سنگينتر شده است؛ زيرا آيندهي يك جامعه و امت در دست معلم است. اگر او نتواند افراد مفيد و هماهنگ با اهداف جامعه دینی تربيت كند، يك ملت را به تباهي ميكشاند. به همين دليل است كه امام باقر(ع) معلمان را شريك در پاداش كار متعلم ميدانند: «هركس بابي از هدايت تعليم دهد مانند ثواب كساني كه بدان عمل كنند، اجر دارد و از ثواب آنها هم چيزي كاسته نشود و هر كه يك باب از گمراهي تعليم دهد، مانند كساني كه بدان عمل كنند ببرد و از گناه آنها هم کاسته نشود .
اميد است متوليان امر تعليم و تربيت در كشور ما به اهميت موضوع توجه لازم و كافي داشته باشند و با تقويت نهادهاي تربيت معلم، معلمان ورزيده، با دانش و متدين تحويل جامعه دهند و معلمان عزيز مخصوصا معلمان دینی و قرآن، هم به خطير بودن مسئوليتشان متوجه باشند و آنگونه كه بايد ايفاي نقش كنند که مورد انتظار نظام آموزشی و تربیتی بوده و هست .
معلم و شاگرد
از كتاب رفيقان ديگر نيك دانم كه درسي نخواندي
ديگران پيش رفتند و اينك اين تويي چنين باز ماندي
چند گويي كتاب تو چون شد بگذر از من كه من نان ندارم !
حاصل از گفتن درد من چيست؟ دسترس چون به درمان ندارم
خواستم تا به گوشش رسانم ناله ي خود كه : اي واي بر من!
واي بر من ، چه نا مهر بانم! شرمگينم ببخشاي بر من
خواستم بوسمش چهر و ، گويم ما، دو زاييده ي رنج و درديم
هر دو بر شاخه ي زندگاني برگ پژمرده از با د سرديم
ليك دانستم آنجا كه هستم جاي تعليم و تدريس و پند ست
عجز و شوريدگي از معلم در بر كودكان نا پسند است
” سيمين بهبهاني“
منابع و ماخذي كه از آنها استفاده يا به آن مراجعه شده است :
1- قرآن کریم
2-کریمی ، عبدالعظیم - حكمت هاي گمشده در تربيت ،موسسه فرهنگی منادی تربیت،چاپ دوم ،بهار1380
3- تپش ضميمه روز نامه جام جم
4- خاطرات و تجربيات دوران تدريس با تلخيص مطالب
5- - ديوان شعر سيمين بهبهاني
6- سایت های مختلف اینترنتی
7- بختیاری ، محمد رضا – چگونه معلم موفقی باشیم ، انتشارات ادیبان،چاپ اول 1384
8- منفرد،زینب –دختران ریحانه اند،انتشارات نسیم کوثر،چاپ اول 1386
9- بذرافشان، مرتضی – صد حکایت تربیتی ، موسسه بوستان کتاب قم،چاپ سوم 1382
10-چکیده مقالات پژوهشی برگزیده فرهنگیان کشور – پرسش مهر 9، انتشارات پرنیان ، پاییز 1388
11-محمدی ری شهری،محمد- کیمیای محبت ،انتشارات دارالحدیث،چاپ 27/1388
12 . معين، محمد، فرهنگ فارسي، چ8، تهران: انتشارات امير كبير، ۱۳۷۱.
13 . محمد نوروزي، دين و تربيت، كتابخانه سايت تبيان (www.tebyan.net).
14- محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمه، ج6، چ3، مكتب الاعلام الاسلامي، ص۴۷
مطالب مشابه :
متن جشن تکلیف (بلوغ شرعی)
متن جشن تکلیف تهيه لوح ويژه جشن تكليف در اختيار عزيزان به امید آن که مورد
دکلمه جشن تکلیف
دکلمه جشن تکلیف در همین مورد : در همین مورد : متن مجری نوجوانان
جشن تكليف
در مراسم عمومي جشن تكليف هم بايد برنامه در اين مورد پدران و مادران اولين واجب در متن
جشن تکلیف
یک ساعت اخرم هم یه حاج اقایی اومد و برا بچه ها در مورد سن که متن خیلی در کل جشن
الگوي جشن تكليف
*** نماز بی نیازی از مخلوق خداست*** نماز ستون دین است *** نماز دزی در الگوي جشن تكليف
بزرگترين ارائه كننده خدمات مفيد، ارزان و باكيفيت ويژه مدارس
بخشي از خدمات كانون راويان كه براي مدارس در جشن تكليف ، جشن و متن مورد نظر
بررسي و تحليل تصاوير كتاب هاي "هديه هاي آسمان"
شده است كه در زيرگروه هر معيار، چند مولفه مورد كه مربوط به جشن تكليف است در خدمت متن و
تاثیر معلم دینی در ارائه الگوهای مناسب دینی
دومي در مورد انسان گيرند و در روز جشن تكليف با زيبا ترين جا نمازي در كنارم
برچسب :
متن زيبا در مورد جشن تكليف