آسيب شناسي اجتماعي - رضائيان- ثناءالدين پناه

دانشگاه جامع علمی-کاربردی فرهنگ وهنر واحد 1 مازندران

 موضوع تحقیق: آسیب های اجتماعی

 درس:نظریه های جامعه شناسی

 استاد:ایمان رضائیان

 دانشجو: ثناءالدین پناه

 پاییز:1391

             f28c5febc1aeb975ab199f3fb769897d.jpg   asibshenasi.jpg  41726condo.span.jpg


آسيب هاي اجتماعي چيست؟

رفتارهاي انسان بر گرفته از فرهنگ وباورهاي فردي است از اين رو رفتار افراد موحد وبا ايمان با افراد مادي متفاوت است بگونه اي كه امنيت جاني ،مالي ،اجتماعي و...در جامعه اي كه از ارزشهاي الهي وديني برخوردارند بالاتر است ودر جوامعي كه بي اعتقادي ودنيا پرستي در آن رواج دارد اين امنيتها ضعيف تر است آسيب هاي اجتماعي با بسياري از امور ديگر مانند اقتصادي ،رفتارهاي مديريتي وسنتها ارتباط دارد آسيبهاي اجتماعي در جوامع مختلف متفاوت است اما جوامعي كه مي خواهند توسعه يافته تلقي شوند بايد براي مبارزه با آسيب هاي اجتماعي راه حلهاي مدرن ارائه نمايند واز روشهاي قديمي پرهيز كنند ،

آسيب هاي اجتماعي از چند جنبه قابل بررسي هستند :

1-از زوايه انسان ،كه هر انسان با هر دين وآئين واعتقاد وفكر ،ومذهب وگرايش ومسلك وارتباط با جناح يا حزب خاصي يا با ترحم يا با هدايت ويا با همراهي اعتقاد دارند كه به گروههاي آسيب پذير ياري نمايند مثلاً  هر انساني دوست دارد به پير مرد يا پيرزني كمك كند وهر انساني دوست دارد به نابينايي كمك كند و...

2-از زاويه اجتماعي  اگر به اين آسيب هاي اجتماعي بموقع رسيدگي نشود افزايش جرم وجنايت را در پي دارد كه مخرب انضباط اجتماعي است

3-از جنبه سياسي ، كه اگر توجه نشود كشوررا به دامن بيگانگان سوق مي دهد وبجاي فرهنگ خودي فرهنگ بيگانه در كشور پياده مي شود وبه اعتقادات ديني ومذهبي جامعه لطمه وارد مي نمايد ، وجود آسيب هاي اجتماعي ، بزرگنمايي وتبليغات دشمنان كشور را در پي دارد ضمن آنكه وجود آسيب هاي اجتماعي در كشور اسلامي عامل تبليغ منفي بر ضد اسلام است لذا لازم است كه آسيب هاي اجتماعي ريشه يابي شود واز كلي گويي در جامعه پرهيز گردد وبا ارائه راهكارها ي مدرن به جزئيات آسيب هاي اجتماعي توجه شود

در برخورد با آسيب هاي اجتماعي تقليد كوركورانه از بيگانگان جايز نيست به دليل اينكه آسيب هاي اجتماعي ارتباط كاملي با سنتهاي هر جامعه دارد والگو برداري از جوامع ديگر صلاح نيست

سئوال ؟ آسيب هاي اجتماعي ناشي از چيست ؟

برخي از آسيب ها وناهنجاريهاي اجتماعي ناشي از ظلم افراد يا گروهها ي بزهكار در جامعه است مثلاً تجاوز به عنف توسط برخي از افراد كه انفرادي يا باندي مرتكب مي شوند وبراي بانوان جامعه ايجاد مزاحمت مي نمايند لذا مسئولين بايد با اين افراد  هنجار شكن برخورد قاطع وقانوني داشته باشند وبا عملكرد دستگاه قضايي ونيروي انتظامي جامعه براي مردم امن وبراي هنجار شكنان نا امن گردد 

سئوال ، وظيفه حكومت در اين مورد چيست ؟ حكومت خوب حكومتي است كه براي حل آسيب هاي اجتماعي قرمول صحيح ومنطقي همراه با نو آوري وارائه ابتكارات وخلاقيتها در جهت رسيدن به شكوفايي داشته باشد

راهكارها وپيشنهادات جهت پيشگيري از وقوع آسيب هاي اجتماعي در جامعه ونقش    خانواده ها

سازمان بهزيستس وسازمانهاي مشابه صيانت از كساني را كه دچار آسيب هاي اجتماعي شده اند بعهده گيرند وبراي اينكار استفاده از نهادهاي مردمي ومدني در برخورد با آسيب هاي اجتماعي بسيار حائز اهميت است براي نمونه ستاد مردمي پيشگيري از اعتياد ، ستاد ديه ، شوراهاي حل اختلاف ، شوراهاي اسلامي ، انجمنهاي خيريه و..دولت وسازمان بهزيستي بايد اين تشكلهاي مردمي را تقويت نموده وخود بر عملكرد آنها نظارت نمايد. 

انواع آسيب هاي اجتماعي در جامعه كدامند ؟

1-طلاق : طلاق يكي ازآسيب هاي اجتماعي در جامعه است بايد همه مردم با مسئولين همكاري وهمفكري نمايند تا از وقوع اين آسيب اجتماعي پيشگيري شود وراه چاره تقويت اعتقادات ديني ومذهبي وآشنايي خانواده  با وظائف وآئين همسر داري وتوجه به ارزشهاي والاي انساني وتحكيم بنيادي خانواده ها واتخاب معيارها وملاكهاي ارزشي در انتخاب همسرمي باشد

2-اعتياد : يكي ديگر از آسيبهاي اجتماعي خانمان سوز اعتياد است كه اكثر جوانان را مورد هدف قرار مي دهد لذا خانواده ها با هوشياري وشناخت از آثار پديده شوم اعتياد مي توانند فرزندان خودرااز اين بلاي خانمان سوز نجات دهند

3-سرقت ، خانواده ها اگر به ضرب المثل تخم مرغ دزد شتر دزد مي شود توجه نمايند فرزندان آنها به سارقين حرفه اي تبديل نمي شوند

4-اهانت وهتك حرمت : يكي ديگر از آسيب هاي اجتماعي موجود در جامعه وقوع جرم اهانت وتوهين وهتك حرمت مردم است كه ما آنرا ساده مي انگاريم لذا اگر خانواده ها به ارزشهاي ديني واسلامي توجه نمايند وحقوق شهروندي را رعايت نمايند  اين پديده در جامعه از بين خواهد رفت

5-شهادت كذب در محاكم قصايي ، متأسفانه تعدادي افراد در جامعه همواره دنبال اين هستند كه براي ناحق جلوه دادن حق ديگران شهادت كذب دهند وبا اين شهادت كذب حق افراد ضعيف ومظلوم از بين مي رود لذا اگر ما بعنوان يك مسلمان معتقد باشيم كه شهادت كذب جزء گناهان كبيره است زيرا باعث باطل شده حق مي گردد واز مجازات قانون شهادت كذب آشنا باشيم اين پديده اجتماعي كه اثرات مخربي دارد از بين خواهد رفت

6-قسم ناحق وبي اهميت جلوه دادن سوكند جهت ابطال حق مسلم ديگران ، متأسفانه چون اكثر مردم در روابط اقتصادي وبازار وانجام معاملات موارد قانوني را از لحاظ عقد قرارداد يا سند رعايت نمي كنند در محاكم عادت به سوكند خوردن نموده واگر يك طرف از خداوند ترس نداشته باشد به راحتي با يك سوگند حق ديگري را ضايع مي نمايد لذا بايد امورات مربوط به معاملات را قانونمند تر نمود

7-ترويج فساد وابتذال فرهنگي در جامعه مانند قاچاق مشروبات الكلي ، عدم رعايت پوشش اسلامي ،وفساد اخلاقي ومنتشر نمودن فيلم خانوادگي مردم و...راه پيشگيري از اين آسيب اجتماعي فقط تقويت اعتقادات ديني ومذهبي واعلام مجازات سنگين براي مجرمان اين پديده ها مي باشد

8-كمرنگ شدن امر به معروف ونهي از منكر در جامعه يكي از دلايل اصلي آسيب هاي اجتماعي است راه چاره انس بيشتر با آيات قران است كه بعنوان يك مسلمان بدانيم چند آيه از آيات قران به امر به معروف اشاره دارد

9-تبعيض وناعدالتي در جامعه ودستگاههاي دولتي يكي ديگر از علتهاي وقوع آسيبهاي احتماعي است

10-عدم توجه به تكريم ارباب رجوع وعدم احترام به مردم از علل ديگر ونشانه آسيب هاي اجتماعي است زيرا برخورد غير منطقي وغير اسلامي با مردم مردم را ار دستگاه حكومتي بيزار مي كند ومردم از نظام فاصله مي گيرند.




بحران هویت و انحرافات اجتماعی

صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیب ها ی اجتماعی می کاهد. بدین لحاظ طرح مبحث بحران هویت با ابعاد مختلف آن، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در گسترش دامنه انحرافات اجتماعی، از جمله نیازهای ضروری جامعه کنونی می باشد بدین مناسبت این نوشتار درصدد است با گذری اجمالی بر تعاریف و مفاهیم واژگان هویت و هویت اجتماعی، عناصر قوام بخش هویت را مورد تحلیل قرار داده و سپس زمینه ها و عوامل انحرافات اجتماعی و نیز علل مؤثر در بروز آسیب به هویت اجتماعی را بررسی کند تا بدین وسیله ضمن شناخت زمینه های شکل گیری بحران هویت و نیز انحرافات اجتماعی، راهکارها و پیشنهادات مؤثر در پیشگیری از چنین معضلی را ارائه کند

دامنه انحرافات اجتماعی، بسیار گسترده است و شکی نیست که این طیف وسیع، می تواند با خرده نظام های اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و مختصات بنیادین محیط اجتماعی کشور مرتبط باشد. به عبارت دیگر علل و عوامل انحرافات اجتماعی می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی تبیین شود که این نوشتار معطوف به بررسی تأثیر بحران هویت به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی است. در آغاز ضروری است که این واژه از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شود.

مفهوم شناسی هویت

در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد می شود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را می رساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار می باشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است. به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را می رساند و می تواند به صورت فردی یا جمعی باشد.

واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:

معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیا و افراد دو نسبت محتمل را برقرار می سازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.

هویت، جنبه ها ، جلوه ها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب می شوند.

با توجه به فضای مقاله، باید مفهوم «هویت اجتماعی» را معنا نمود. در آغاز باید یادآور شد که به علت پیچیدگی و در هم تنیدگی پدیده ها ی اجتماعی، ارائه تعریفی روشن که همه ابعاد هویت اجتماعی را بیان کند، بسیار مشکل است، اما در نهایت می توان مؤلفه ها یی را برشمرد که نشان دهنده هویت جمعی باشند.

هویت اجتماعی

این مفهوم به شیوه ها یی اشاره دارد که به واسطه آنها، افراد و گروه ها در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروه ها ی دیگر متمایز می شوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبت ها ی شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروه ها و میان افراد و گروه ها اشاره می نماید.

هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟

در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرآیند هویت یابی بسیار مهم است؛ به اینمعنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران می پردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.

هویت دارای ابعاد و جنبه ها ی متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعه ای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیماً یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود. برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل می گیرد. بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروه ها ی مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی ) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروه ها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمی دارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.

با عنایت به این عناصر، می توان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: «هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طـور مشخص و قـابـل قبـول و آگاهـانه، از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز می سازد.» بنابراین هویت جمعی خاستگاه جامعوی دارد و از عناصر متفاوتی قوام می یابد و عنصر خودآگاهی افراد در این مفهوم بسیار مهم است

هویت فردی

به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان ـ نظیر گیدنزـ هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی ـ فرهنگی و دیگری هویت فردی ـ شخصی.

هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن می بخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. بهر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسان ها آنچه را که از جامعه می گیرند در درون پردازش کرده و درونی می کنند، آنگاه آن را می پذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل می دهد.

بحران هویت

بحران به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر «بحران را می توان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر ] زنان، مردان[ به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز مانده اند، به شکلی که نه تنهـا این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز می باشند

افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمی دانند و در سطح کلان تر، جامعه کارکرد خود را از دست می دهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی می گردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج می شوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه می بینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.

شاخصه ها ی بحران هویت

چگونه می توان بحران هویت را تشخیص داد؟ علائم و نشانه ها ی آن چیست؟

صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیب ها ی اجتماعی می کاهد. بدین لحاظ طرح مبحث بحران هویت با ابعاد مختلف آن، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در گسترش دامنه انحرافات اجتماعی، از جمله نیازهای ضروری جامعه کنونی می باشد بدین مناسبت این نوشتار درصدد است با گذری اجمالی بر تعاریف و مفاهیم واژگان هویت و هویت اجتماعی، عناصر قوام بخش هویت را مورد تحلیل قرار داده و سپس زمینه ها و عوامل انحرافات اجتماعی و نیز علل مؤثر در بروز آسیب به هویت اجتماعی را بررسی کند تا بدین وسیله ضمن شناخت زمینه های شکل گیری بحران هویت و نیز انحرافات اجتماعی، راهکارها و پیشنهادات مؤثر در پیشگیری از چنین معضلی را ارائه کند.

دامنه انحرافات اجتماعی، بسیار گسترده است و شکی نیست که این طیف وسیع، می تواند با خرده نظام های اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و مختصات بنیادین محیط اجتماعی کشور مرتبط باشد. به عبارت دیگر علل و عوامل انحرافات اجتماعی می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی تبیین شود که این نوشتار معطوف به بررسی تأثیر بحران هویت به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی است. در آغاز ضروری است که این واژه از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شود.

مفهوم شناسی هویت

در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد می شود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را می رساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار می باشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است. به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را می رساند و می تواند به صورت فردی یا جمعی باشد.

واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:

معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیا و افراد دو نسبت محتمل را برقرار می سازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.

هویت، جنبه ها ، جلوه ها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب می شوند.

با توجه به فضای مقاله، باید مفهوم «هویت اجتماعی» را معنا نمود. در آغاز باید یادآور شد که به علت پیچیدگی و در هم تنیدگی پدیده ها ی اجتماعی، ارائه تعریفی روشن که همه ابعاد هویت اجتماعی را بیان کند، بسیار مشکل است، اما در نهایت می توان مؤلفه ها یی را برشمرد که نشان دهنده هویت جمعی باشند.

هویت اجتماعی

این مفهوم به شیوه ها یی اشاره دارد که به واسطه آنها، افراد و گروه ها در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروه ها ی دیگر متمایز می شوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبت ها ی شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروه ها و میان افراد و گروه ها اشاره می نماید.

هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟

در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرآیند هویت یابی بسیار مهم است؛ به این معنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران می پردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.

هویت دارای ابعاد و جنبه ها ی متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعه ای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیماً یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود. برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل می گیرد. بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروه ها ی مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی ) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروه ها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمی دارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.

با عنایت به این عناصر، می توان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: «هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طـور مشخص و قـابـل قبـول و آگاهـانه، از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز می سازد.» بنابراین هویت جمعی خاستگاه جامعوی دارد و از عناصر متفاوتی قوام می یابد و عنصر خودآگاهی افراد در این مفهوم بسیار مهم است.

هویت فردی

به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان ـ نظیر گیدنزـ هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی ـ فرهنگی و دیگری هویت فردی ـ شخصی.

هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن می بخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. بهر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسان ها آنچه را که از جامعه می گیرند در درون پردازش کرده و درونی می کنند، آنگاه آن را می پذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل می دهد.

 بحران هویت

بحران به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر «بحران را می توان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر ] زنان، مردان[ به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز مانده اند، به شکلی که نه تنهـا این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز می باشند

افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمی دانند و در سطح کلان تر، جامعه کارکرد خود را از دست می دهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی می گردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج می شوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه می بینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.

شاخصه ها ی بحران هویت

چگونه می توان بحران هویت را تشخیص داد؟ علائم و نشانه ها ی آن چیست؟

مطابق مهندسی و برنامه ریزی اجتماعی، علائم و شاخصه ها ی آسیب شناختی نشانگر حالت مرضی جامعه است. زیرا جامعه همانند جسم انسان دچار آفت ها یی می شود، همان طور که در زمان بیماری جسم، بر اساس علائم بالینی می توان نوع بیماری، علل و درمان آن را تشخیص داد؛ همان طور بیماری ها ی اجتماعی نیز دارای علائمی هستند که به کمک آنها، می توان بیماری را تشخیص داد و معالجه کرد.

بیگانگی

«بیگانگی» در اصطلاح رایج علوم اجتماعی، به معنی گسستگی یا جدایی میان افراد با کل شخصیت می باشد و از جنبه ها ی مهم جهان تجربه است. بیگانگی دارای حالت ها ی متفاوتی از جمله جدایی انسان از جهان عینی نظیر محیط کار و جدایی خود با خود یا «از خود بیگانگی» است. از این مفهوم، حالت عینی جدایی و انحطاط اجتماعی اراده می شود.

به این ترتیب درمی یابیم که بیگانگی، دارای طیف ها و انواع مختلفی است و «از خود بیگانگی» به عنوان یکی از مهم ترین آنها، معرف و نشان دهندة بحران هویت است، در این وضعیت انسان ها نه تنها نسبت به یکدیگر احساس جدایی و بیگانگی و تغایر می کنند، بلکه با خود نیز سر ستیز دارند، در واقع هستی و حقیقت خود را گم می کنند، در این صورت شخصیت حقیقی انسان لطمه می بیند.

تنش ها و آشوب ها ی اجتماعی

کجروی ها ی گوناگون اجتماعی مانند شورش ها ی دسته جمعی، ناهمنوایی ها ی اجتماعی، درگیری های خیابانی، آزارهای جنسی و علائمی از «بی هویتی اجتماعی» یا بحران هویت هستنـد. وقتی عـده ای که به لحـاظ شخصیت از هم گسیختـه هستند و جامعه آنها را به عنوان یک انسان متعادل و بهنجار نمی نگرد، در کنار هم جمع می شوند و یک گروه یا انبوهه را تشکیل می دهند؛ این وضعیت، زمینه ساز انواع انحرافات اجتماعی خواهد شد. به عنوان مثال جوانانی که دارای کار و شغل مناسبی نیستند، در کنار هم جمع می شوند و این حالت آشفتگی، زمینه ساز و پیش زمینه انواع انحرافات و آسیب ها ی اجتماعی خواهد بود.

مدگرایی

شاید بتوان مدگرایی را بارزترین شاخصة بحران هویت تلقی کرد. در علوم اجتماعی مد را چنین تعریف می کنند: «مد را می توان به صورت شکل ها یا الگوهای غیر منطقی و ناپایدار رفتار تعریف کرد که به طور مکرر در جوامعی به وجود می آید که دارای نمادهای پایگاه ثابت نبوده و اعضای آن با استفاده از تقلیدهای انتخابی جهت دار در جستجوی بازشناسی پایگاه و ابزار وجودی می باشند. «برنارد» معتقد است که مدها مانند هوس ها ی اجتماعی بی ثبات و غیر منطقی اند. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی بر این اعتقادند که مد دارای یک خصوصیات دوری است که به صورت یک نیروی فرهنگی خارج از کنترل گروه ها ی ذی نفع و تقریباً به طور مستقیم عمل می کند. نکته قابل توجه دیگر آنکه، مد نمایانگر یک حرکت اجتماعی نمایشی است.» مدگرایی نشان دهنده تزلزل و بحران هویت اجتماعی افراد جامعه است. در این وضعیت جامعه دچار انحراف شده است و افراد سعی می کنند خود را به یک نوع مدل و گرایش نسبت دهند تا بدین وسیله هوس ها ی خود را ارضا کنند. مدل ها ی روزمره ای که خود را در لباس، نوع رفت و آمد، حرف زدن و مهمانی دادن یا به عبارت دیگر سبک زندگی نشان می دهد، معیار و شاخص بحران هویت جمعی است.

وازدگی در مقابل فرهنگ بیگانه

چگونه می شود که یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر رنگ ببازد؟ بستر این تغییرات چگونه فراهم می شود؟ در ابتدا باید بین دو مقوله داد و ستد فرهنگی از یک سو و تهاجم فرهنگی از سوی دیگر تفاوت قائل شد. داد و ستد فرهنگی، امری مفید، بلکه لازم و ضروری می باشد و تجربه جهان خارجی حاکی از این است که یکی از عوامل بالندگی و پویایی فرهنگ ها همین تعامل متقابل فرهنگی است. در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند، همانند یک ارگانیزم زنده، بعد از مدتی فرسوده می شود و از بین خواهد رفت، اما در مقابل، نوعی دیگر از تعامل وجود دارد که در آن، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مقابل را تخریب می کند، ارزش ها و هنجارهای آن را نادیده می انگارد و با غلبه و تهاجم، درصدد جایگـزینی ارزش ها و عنـاصر مـورد نظـر خویش است. در حالت اول، افراد جامعه ارزش ها را با علم و درایت می پذیرند. در نتیجـه ارزش ها در کلیت هـویت فرهنگی ـ اجتماعی جای داده می شود و همانند یک عنصر خودی با آن معامله می گردد، این فرآیند در صورت احساس نیاز به عنصری خاص انجام می پذیرد. اما در وضعیت تهاجمی، هنجار فرستان لزوماً درصدد جایگزین ساختن هنجار مورد نظر خودشان هستند و اصولاً با شگردها و ابزارهای مختلف، قدرت تفکر و انتخاب و گزینش را از طرف مقابل سلب می کنند. حال سوال اساسی این است که چگونه یک جامعه در این وضعیت قرار می گیرد؟

اگر احساس پوچی و بی هویتی به یک احساس همگانی و فراگیر تبدیل شود و افراد دچار بحران هویت شوند، وضعیت تهاجمی شکل خواهد گرفت. به این معنی که بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز ورود فرهنگ بیگانه، به شکل تخریبی است.

بعضی از جامعه شناسان مانند «اسپنسر» جامعه را همانند یک ارگانیزم می انگارند که وقتی دچار حالت مرضی می شود، قدرت دفاعی خود را از دست می دهد و در مقابل حملات بیماری ها قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچکترین عامل مخرب، سلامت خود را از دست خواهد داد. احساس بیگانگی نسبت به فرهنگ خودی و بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین جامعه ای که دچار تهاجم فرهنگی است، و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت می گیرد و ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم می باشد نشان دهندة بحران هویت است.

عوامل و زمینه ها ی اجتماعی بحران زا

برخی از زمینه ها ی اجتماعی و عوامل زمینه ساز هویت اجتماعی خانواده، رسانه ها ی جمعی، ساختاری اجتماعی و است که در صورت ضعف کارکرد این عناصر و یا در شرایط کارکرد منفی آنها، بحران هویت ایجاد می شود.

خانواده

اولین عامل و مهمترین ابزار جامعه پذیری افراد یک جامعه، «خانواده» می باشد، زیرا اجتماعی شدن افراد از خانواده شروع می شود. نوزاد انسانی در خانواده رشد و نما می کند، رفتارهای اجتماعی، هنجارها و ارزش ها را می آموزد و یاد می گیرد که چگونه با دیگران تعامل داشته باشد. بنابراین هویت انسانی در خانواده شکل می گیرد. حال اگر خانواده ای دچار اختلال و نابسامانی باشد و کارکرد و نقش اصلی خود یعنی تربیت و پرورش را از دست بدهد، فرآیند جامعه پذیری به خوبی انجام نمی شود، در این وضعیت فردی که وارد عـرصه ها ی مختلف اجتماعی شده است، دچار بحران هویت می شود و نمی تواند خود را با ارزش ها ی پذیرفته شده جامعه همنوا کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند.

رسانه ها ی جمعی

یکی از خاستگاه ها یی که هنجارها و ارزش ها از آنجا نشر و اشاعه پیدا می کنند، رسانه ها ی جمعی مانند رادیو، تلویزیون و مطبوعات هستند. ساده ترین مدل پیام رسانی از یک طیف سه درجه ای تشکیل شده است: یک طرف، فرستنده پیام، طرف مقابل گیرندة پیام و در حد وسط آن پیام یا متن قرار دارد. نکته اصلی اینجاست که پیام، لزوماً آن چیزی نیست که مورد نیاز گیرندة پیام است، بلکه فرستنده پیام، نوع پیام را انتخاب می کند و طبیعتاً فرستنده، بر اساس خواسته ها ، علائق و سیاست ها ی کلان آن فرهنگ، پیام را ارسال خواهد کرد، گاهی فرستنده، برای گیرنده پیام، نیاز سازی می کند و نیازهای جدیدی را برای او تعریف می کند. با دقت در این فرآیند به خوبی می توان به نقش منفی رسانه ها در ایجاد بحران هویت پی برد. به عنوان نمونه ایجاد بحران هویت قومی که یکی از انواع بحران هویت می باشد، می تواند توسط رسانه ها ی گروهی انجام پذیرد.

ساختارهای کلان

ساختارهای اجتماعی به گونه ای در شخصیت انسانی تأثیر می گذارد که فرد احساس می کند، در یک چارچوب جبرگونة اجتماعی عمل می کند و همواره تحت نظر دیگران است، لذا سعی می کند رفتار فردی و جمعی خود را به گونه ای تنظیم کند که حداکثر رضایت دیگران را جلب نماید. با این توصیف ساختارهای کلان اجتماعی چگونه می تواند در بحران هویت اجتماعی مؤثر باشد؟ اگر بخواهیم این سؤال را با توجه به شرایط جامعه کنونی ایران پاسخ گوییم، به ناچار باید نظری اجمالی و بسیار کوتاه به تاریخ معاصر ایران داشته باشیم:

ورود مظاهر فرهنگ غربی (عمدتاً فرهنگ مادی ) در زمان صفویه به تدریج آغاز شد و در زمان قاجاریه خصوصاً اواخر این سلسله، به نقطه اوج خود رسید، به حدی که این بار تنها اشیاء و عناصر مادی فرهنگ غرب نفوذ نمی کرد، بلکه انواع مکاتب فکری که در غرب رشد یافته بود و ساختار جامعه غربی را از نو پایه ریزی کرده بود، به فرهنگ ایران نفوذ نمود و ساختار اجتماعی کشـور را درهم ریخت و هـویت اجتمـاعی جامعـه را به چالش کشید، از این مرحله به بعد، بحران ها ی هویت جمعی شکل گرفت. این فرآیند با حکومت رضاخان تکمیل شد، به گونه ای که ساختار جامعه ایرانی با تغییرات و تحولات شدیدی مواجه شد. این تغییرات اجتماعی اغلب نهادها و ساختارهای مسلط جامعه آن روز ایران را تحت الشعاع قرار داد: ساختار اقتصادی که بر پایه کشاورزی و دامداری قرار داشت و عمده محصولات مورد نیاز در داخل کشور را تولید می کرد با هجمه ورود تکنولوژی و کالاها صنعت غرب به سمت اقتصاد بیمارگونة صنعتی سوق داده شد، ساختار خانواده از خانواده سنتی به خانواده مدر


مطالب مشابه :


آسيب شناسي قوانين ومقررات شغلي زنان

و ریشه آسیب های قوانین وارائه مدل راهبردی آسیب و محدود راهکارها و




زنان سرپرست خانوار

هدف از این مقاله : آسیب های اجتماعی زنان سرپرست خانوار 7- ارائه راهکارها و پیشنهادات




آسيب شناسي اجتماعي - رضائيان- ثناءالدين پناه

موضوع تحقیق: آسیب های




خلاصه گزارش عملکرد گروه آموزشی فلسفه ومنطق بیضاء درسال تحصیلی91-90

4-بررسی وتهیه راهکارها وپیشنهادات مشکلات وارائه راهکارهای 60-آسیب های




لیست مقالات رسیده به دبیرخانه نخستین کنفرانس ملی هواشناسی و مدیریت آب کشاورزی

نظام پیشنهادات یخبندان های آسیب رسان به چالشها وارائه راهکارها ي مديريت




*دین زدگی و دین گریزی

از جمله پدیده‌های مطرح جامعه راهکارها و پیشنهادات جلب جوانان وارائه‌ی




بررسی طرح های بهسازی و نوسازی بافت قدیم شهرها(نمونه موردی: بافت قدیم کرمانشاه)

دراین مقاله ضمن بررسی طرح های بهسازی و از مهمترین راهکارها و سیاستهای پیشنهادات




برچسب :