ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع)
ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع)
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ و حوّا ـ علیها السلام ـ وقتی كه در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده كرد كه نسل آنها را پدید آورده و در سراسر زمین گسترش گرداند. پس از مدتی حضرت حوّا باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دو قلو، یكی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند. مدتی بعد كه حضرت حوّا بار دیگر وضع حمل نمود، باز دوقلو به دنیا آورد كه مانند گذشته یكی از آنها پسر بود و دیگری دختر. نام پسر را «هابیل» و نام دختر را «لیوذا» گذاشتند.
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند، برای تأمین معاش، قابیل شغل كشاورزی را انتخاب كرد، و هابیل به دامداری مشغول شد. وقتی كه آنها به سن ازدواج رسیدند (طبق گفته بعضی: ) خداوند به آدم ـ علیه السلام ـ وحی كرد كه قابیل با لیوذا هم قلوی هابیل ازدواج كند، و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید..[1]
حضرت آدم فرمان خدا را به فرزندانش ابلاغ كرد، ولی هواپرستی باعث شد كه قابیل از انجام این فرمان سرپیچی كند، زیرا «اقلیما» هم قلویش زیباتر از «لیوذا» بود، حرص و حسد آن چنان قابیل را گرفتار كرده بود كه به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلكه این تو هستی كه چنین انتخاب كردهای؟»[2]
دو قربانی فرزندان آدم ـ علیه السلام
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ برای این كه به فرزندانش ثابت كند كه فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هر كدام چیزی را در راه خدا قربانی كنید، اگر قربانی هر یك از شما قبول شد، او به آن چه میل دارد سزاوارتر و راستگوتر است.» (نشانه قبول شدن قربانی در آن عصر به این بود كه صاعقهای از آسمان بیاید و آن را بسوزاند).
فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل كه گوسفند چران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یكی را كه چاق و شیرده بود برگزید، ولی قابیل كه كشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشهای ناچیز برداشت. سپس هر دو بالای كوه رفتند و قربانیهای خود را بر بالای كوه نهادند، طولی نكشید صاعقهای از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد، و روشن گردید كه هابیل مطیع فرمان خدا است، ولی قابیل از فرمان خدا سرپیچی میكند.[3]
به گفته بعضی از مفسران، قبولی عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحی به آدم ـ علیه السلام ـ ابلاغ شد، و علت آن هم چیزی جز این نبود كه هابیل مرد باصفا و فداكار در راه خدا بود، ولی قابیل مردی تاریك دل و حسود بود، چنان كه گفتار آنها در قرآن (سوره مائده، آیه 27) آمده بیانگر این مطلب است، آن جا كه میفرماید: « هنگامی كه هر كدام از فرزندان آدم، كاری برای تقرّب به خدا انجام دادند، از یكی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن برادری كه قربانیش پذیرفته نشد به برادر دیگر گفت:
«به خدا سوگند تو را خواهم كشت». برادر دیگر جواب داد: «من چه گناهی دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزكاران میپذیرد.»
نیز مطابق بعضی از روایات از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده كه علّت حسادت قابیل نسبت به هابیل، و سپس كشتن او این بود كه حضرت آدم ـ علیه السلام ـ هابیل را وصی خود نمود، قابیل حسادت ورزید و هابیل را كشت، خداوند پسر دیگری به نام هبه الله به آدم ـ علیه السلام ـ عنایت كرد، آدم به طور محرمانه او را وصی خود قرار داد و به او سفارش كرد كه وصی بودنش را آشكار نكند، كه اگر آشكار كند قابیل او را خواهد كشت... قابیل بعدها متوجه شد و هبه الله را تهدیدی كرد كه اگر چیزی از علم وصایتش را آشكار كند، او را نیز خواهد كشت.[4]
كشته شدن هابیل و دفن او
حسادت قابیل از یك سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوی دیگر، كینه او را به جوش آورد، نفس سركش بر او چیره شد، به طوری كه آشكارا به قابیل گفت: «تو را خواهم كشت».
آری وقتی حرص، طمع، خودخواهی و حسادت، بر انسان چیره گردد، حتی رشته رحم و مهر برادری را میبُرّد، و خشم و غضب را جایگزین آن میگرداند.
هابیل كه از صفای باطن برخوردار بود و به خدای بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت كرد و او را از این كار زشت برحذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزكاران را میپذیرد، تو نیز پرهیزكار باش تا خداوند عملت را بپذیرد، ولی این را بدان كه اگر تو برای كشتن من دست دراز كنی، من دست به كشتن تو نمیزنم، زیرا از پروردگار جهان میترسم، اگر چنین كنی بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهی شد كه جزای ستمگران همین است.
نصایح و هشدارهای هابیل در روح پلید قابیل اثر نكرد، و نفس سركش او سركشتر شد و تصمیم گرفت كه برادرش را بكشد[5] لذا به دنبال فرصت میگشت تا به دور از پدر و مادر، به چنان جنایت هولناكی دست بزند.
شیطان، قابیل را وسوسه میكرد و به او میگفت: «قربانی هابیل پذیرفته شد، ولی قربانی تو پذیرفته نشد، اگر هابیل را زنده بگذاری، دارای فرزندانی میشود، آنگاه آنها بر فرزندان تو افتخار میكنند كه قربانی پدر ما پذیرفته شد، ولی قربانی پدر شما پذیرفته نشد!»[6]
این وسوسه هم چنان ادامه داشت تا این كه فرصتی به دست آمد. حضرت آدم ـ علیه السلام ـ برای زیارت كعبه به مكّه رفته بود، قابیل در غیاب پدر، نزد هابیل آمد و به او پرخاش كرد و با تندی گفت: «قربانی تو قبول شد ولی قربانی من مردود گردید، آیا میخواهی خواهر زیبای مرا همسر خود سازی، و خواهر نازیبای تو را من به همسری بپذیرم؟! نه هرگز».هابیل پاسخ او را داد و او را اندرز نمود كه: «دست از سركشی و طغیان بردار.»[7]
كشمكش این دو برادر شدید شد. قابیل نمیدانست كه چگونه هابیل را بكشد. شیطان به او چنین القاء كرد: «سرش را در میان دو سنگ بگذار، سپس با آن دو سنگ سر او را بشكن.»[8]
مطابق بعضی از روایات، ابلیس به صورت پرندهای در آمد و پرنده دیگری را گرفت و سرش را در میان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شكست و در نتیجه آن را كشت. قابیل همین روش را از ابلیس برای كشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رسانید.[9]
از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده كه فرمود: قابیل جسد هابیل را در بیابان افكند. او سرگردان بود و نمیدانست كه آن جسد را چه كند (زیرا قبلاً ندیده بود كه انسانها را پس از مرگ به خاك میسپارند). چیزی نگذشت كه دید درّندگان بیابان به سوی جسد هابیل روی آوردند، قابیل (كه گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) برای نجات جسد برادر خود، مدتی آن را بر دوش كشید، ولی باز پرندگان، اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند كه او چه وقت جسد را به خاك میافكند تا به آن حملهور شوند.خداوند زاغی را به آنجا فرستاد. آن زاغ زمین را كند و طعمه خود را در میان خاك پنهان نمود[10] تا به این ترتیب به قابیل نشان دهد كه چگونه جسد برادرش را به خاك بسپارد.
قابیل نیز به همان ترتیب زمین را گود كرد و جسد برادرش هابیل را در میان آن دفن نمود. در این هنگام قابیل از غفلت و بیخبری خود ناراحت شد و فریاد برآورد:
«ای وای بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوانتر باشم، و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم؟»[11] (مائده، 31)
این نیز از عنایات الهی بود كه زاغ را فرستاد تا روش دفن را به قابیل بیاموزد و جسد پاك هابیل، آن شهید راه خدا، طعمه درندگان نشود. ضمناً سرزنشی برای قابیل باشدكه بر اثر جهل و خوی زشت، از زاغ هم پستتر و نادانتر است و همین نادانی و خوی زشت، او را به جنایت قتل نفس واداشته است.
اندوه شدید آدم ـ علیه السلام ـ، و دلداری خداوند
قابیل جنایتكار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد. آدم ـ علیه السلام ـ پرسید: «هابیل كجاست؟»قابیل گفت: «من چه میدانم، مگر مرا نگهبان او نموده بودی كه سراغش را از من میگیری؟!»
آدم ـ علیه السلام ـ كه از فراق هابیل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بیابانها نهاد تا او را پیدا كند. هم چنان سرگردان میگشت اما چیزی نیافت. تا این كه دریافت كه او به دست قابیل كشته شده است. با ناراحتی گفت: «لعنت بر آن زمینی كه خون هابیل را پذیرفت».[12]
از آن پس آدم ـ علیه السلام ـ از فراق نور دیده و بهترین پسرش، شب و روز گریه میكرد و این حالت تا چهل شبانه روز ادامه یافت.[13]
آدم ـ علیه السلام ـ در جستجویی دیگر، قتلگاه هابیل را پیدا كرد و طوفانی از غم در قلبش پدیدار شد. آن زمین را كه خون به ناحق ریخته پسرش را پذیرفته، لعنت نمود و نیز قابیل را لعنت كرد. از آسمان ندایی خطاب به قابیل آمد كه لعنت بر تو باد كه برادرت را كشتی....
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ بسیار غمگین به نظر میرسید، و آه و نالهاش از فراق پسر عزیزش بلند بود. شكایتش را به درگاه خدا برد. و از او خواست كه یاریش كند و با الطاف مخصوص خویش، او را از اندوه جانكاه نجات دهد.خداوند مهربان به آدم ـ علیه السلام ـ وحی كرد و به او بشارت داد كه: «آرام باش، به جای هابیل، پسری را به تو عطا كنم كه جانشین او گردد.[1] .
از ظاهر بعضی از آیات قرآن مانند آیه یك سوره نساء: «... وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كثیراً و نِساءً» استفاده میشود كه در ازدواج فرزندان آدم، شخص ثالثی در كار نبوده است و ضرورت اجتماعی چنین اقتضا داشت، ولی روایات و گفتار مفسران در این باره گوناگون است، و در بعضی از روایات، ازدواج خواهر و برادر فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ تكذیب شده است ( چنان كه در تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 610؛ و بحار، ج 11، ص 226، ذكر شده) به نظر میرسد بهترین قول این است كه: قابیل و هابیل با دو دختر كه از بازماندگان نسلهای در حال انقراض قبل بودند، ازدواج نمودهاند، زیرا طبق بعضی از روایات، آدم ـ علیه السلام ـ ـ اولین انسان روی زمین نیست.
-------------------------------------
[2] . مجمع الییان، ج 3، ص 183.
[3] . مجمع الییان، ج 3، ص 183.
[4] . اقتباس از بحار، ج 11، ص 240.
[5] . مائده، 27 تا 30.
[6] . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 612.
[7] . مجمع البیان، ج 1، ص 183.
[8] . طبق بعضی از روایات، هابیل در خواب بود، قابیل با كمال ناجوانمردی به او حمله كرد و او را كشت. (تفسیر قرطبی، ج 3، ص 2133)
[9] . بحار، ج 11، ص 230؛ مجمع البیان، ج 3، ص 184.
[10] . مائده، 31.
[11] . مجمع البیان، ج 3، ص 185؛ زاغ دارای پرهای سیاه است و به كلاغ شباهت دارد.
[12] . این زمین، در ناحیه جنوب مسجد جامع بصره قرار گرفته است. (بحار، ج 1پ1، ص 228)
[13] . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 621
مطلب تکمیلی:
فرزندان حضرت آدم(ع) چگونه ازدواج نمودند؟یکی از سؤالات رایج پیرامون حضرت آدم و فرزندانش بحث ازدواج فرزندان آن حضرت است.سخن بر سراین است که ازدواج آنها با چه افرادی صورت پذیرفته است؟ در این رابطه سه نظریه قابل توجه است که به بررسی آنها می پردازیم.
نظریّه اوّل: در عصر اوّل به خاطر ضرورتها، ازدواج خواهر و برادر حلال بوده و بعداً این امر ممنوع شده است.
نظریّه دوم: ازدواج میان خواهر و برادر از همان اول ممنوع بوده، به دلیل روایات متعدّدى که در این زمینه موجود است و افزایش نسل انسان از طریق حوریان بهشتى یا جنّیان که با فرزندان آدم ازدواج کردند، حاصل شده است.
نظریّه سوم: آدم، اوّلین انسان روى زمین نبوده و همانگونه که کتب تاریخى و آثار یافت شده نشان مىدهد، قبل از او انسانهاى دیگرى هم بودند و در موقع خلقت آدم، نسل انسانهاى پیشین منقرض نشده بود؛ لذا بقایاى نسلهاى پیشین با فرزندان آدم ازدواج کردند و ازدواج فرزندان آدم با این گروه بوده است.
بررسى نظریّات:
طرفداران نظریّه اوّل براى اثبات مدّعاى خود به آیات قرآن و روایات استدلال مىکنند:
آیات:
آیه اوّل: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا»؛(1) منظور از «ذَکَرٍ وَ أُنْثى» در آیه با توجه به قرائن، آدم و حوّا است و «شعوب» و قبائل دیگر از حضرت آدم و حوّا بوده است و ظاهر آیه نشان مىدهد در گسترش نسل بشر حوریّه و جن دخالتی نداشته اند، وچنین دخالتی خلاف ظاهر آیه است.
آیه دوم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا کَثِیراً وَ نِساءً».(2)
«بَثَّ» به معنى «منتشر ساخت» مىباشد، پس نسلها در طبقات مختلف از آدم و حوا بوجود آمده اند، یعنى تمام فرزندان آدم از یک پدر و مادر بودهاند و اگر پاى غیر آنها در میان بود، قرآن آن را مىفرمود، پس ظهور بدوى این است که نکاحى بین فرزندان آدم انجام شده است.
در کتاب«احتجاج»روایتی از امام سجاد(ع) آمده که حضرت سجاد(ع) با مردی قرشی در این رابطه سخن می گفتند تا اینجا که امام فرمودند:«هابیل»،با «لوزا» خواهر همزاى«قابیل» ازدواج کرد و« قابیل»با«اقلیما»، همزاى هابیل. مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیل خواهران خود را حامله کردند؟
فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروز است، حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مىکنند و ما آن را باطل مىدانیم براى این است که بعد از تحریم خدا، آن را انجام مىدهند، آن گاه اضافه نمودند: منکر این مطلب نباش براى اینکه درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز، حکم خدا است که چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟ در عین حال مىبینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنان بوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود ...(3)
اشکال: ازدواج با خواهر در همۀ شرایع ممنوع بوده و این خود بزرگترین دلیل بر نفی این نظریه است.
علامۀ طباطبایی(ره) در پاسخ به این اشکال می فرمایند:
و اما اینکه چنین ازدواجى در اسلام حرام است و به طورى که حکایت شده در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمىزند، براى اینکه تحریم حکمى است تشریعى، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى (نظیر مستى آوردن شراب) و غیر قابل تغییر، و زمام تشریع هم به دست خداى سبحان است، او هر چه بخواهد مىکند و هر حکمى بخواهد مىراند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباح کند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چارهاى نیست تجویز کند و در روزگارى دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى که تجویزش باعث شیوع فحشا و جریحهدار شدن عفت عمومى نمىشود تجویز کند و در روزگارى دیگر که باعث این محذور مىشود تحریم کند.
خواهى گفت که تجویز چنین ازدواجى هم مخالف با فطرت بشر و همچنین، مخالف با شرایع انبیا است، که آن نیز طبق فطرت است، هم چنان که خداى عز و جل فرموده:« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ»(4)، و حاصل مفاد آیه این است که شرایع الهى همه مطابق با فطرت است و دین پایدار هم دینى است که چنین باشد.
در پاسخ مىگوئیم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست نیست و فطرت، چنین ازدواجى را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفى نمىکند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفى مىکند و اگر از آن تنفر دارد براى این است که باعث شیوع فحشا و منکرات مىشود و باعث مىگردد غریزۀ عفت باطل گردد و عفت عمومى لکهدار شود.
و پر واضح است که شیوع فحشا به وسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است که جامعه گستردهاى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى که در تمامى روى زمین غیر از چند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیت خداى تعالى تعلق گرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشا بر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست.(5)
دلیل قول دوّم:
روایات متعددی مؤید نظریۀ دومند البته مضامین این روایات واحدنیست، دستهاى از روایات مىگوید ازدواج میان خواهر و برادر امری قبیح است و خدا اولیائش را از این امر قبیح به وجود نمىآورد، ولى چگونگى ازدیاد نسل را بیان نمىکند.(6)دستهاى دیگر از روایات مىگوید که با حوریه ازدواج کردند.(7) ،دستهاى دیگر مىگوید که با جنیّه ازدواج کردند.(8)و دستهاى دیگر از روایات مىگوید که هم با حوریّه و هم با جنیّه ازدواج کردهاند.(9)
این روایات متضافر و متعدد هستند و در کتب روائى و تفسیر نقل شده و به حدى است که علماء اهل سنت هم روایات ما را از طرق شیعه نقل کردهاند، از جمله تفسیر المنار در ذیل آیه «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ ...»(10) روایاتى را نقل مىکند، پس این نظر در بین شیعه معروف بوده است و اهل سنّت هم مىدانستند.
ولى این روایات، على رغم تکاثر و تضافر خالى از اشکال نیستند.
اشکال اوّل: آیا ممکن است فرزندان آدم با حوریهاى ازدواج کنند که «جسمٌ نورى» و یا جنّیّهاى که «جسمٌ نارى» در حالى که از نظر جنس مخالف هم هستند.
لذا ممکن است انسان از غیر همجنس براى لذت جسمانى استفاده کند؛ ولى فرزندى از این امر حاصل نمی شود.
اشکال دوم: این روایات با هم متعارض هستند بعضى مىگویند صرفاً با حوریّه، بعضى مىگویند صرفاً با جنیّه و بعضى مىگویند با هردو ازدواج کردند..
قول سوم: نکاح ابناء آدم با نسل دیگرى از انسان بوده است، منتهى انسانهائى که قبل از آدم بوده اند و هنوز منقرض نشده بودند. براى این مطلب دو قرینه ذکر شده است.
1. اقوال مورّخین از جمله ناسخ التواریخ که مىنویسند، قبل از آدم انسانها و تمدّنها و سلاطین متعدّدى بودهاند، و شاید قرآن هم در آیه «قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ»(11) به این مساله اشاره داشته باشد، زیرا اگر انسانى قبل از آدم نبود، ملائکه از کجا مىدانستند که او خون ریز است؟
2. علم امروز مىگوید که انسانها از میلیونها سال پیش وجود داشتند در حالیکه هبوط آدم را به چندهزار سال قبل برمىگردانند.
بنابراین مطابق این نظریّه قبل از آدم انسانهائى بودهاند و ما اوّلینانسان روى زمین نیستیم و دلیلى نداریم که تمام انسانهائى که قبل از آدم بودهاند منقرض شده باشند. بنابراین ممکن است ازدواج فرزندان آدم با بقایاى انسانهاى پیشین صورت گرفته باشد.
نقد قول سوم:
درست است که این قول مشکل ازدواج حوریه با انسان را که تولّد فرزند از آن ممکن نبود، حل مىکند؛ ولی دلیل معتبری بر این قول وجود ندارد علاوه بر اینکه مشکل مخالفت با ظاهر کتاب اللَّه که در قول دوم بود در این قول نیز به قوّت خویش باقى است.(12)
قول اوّل موافق ظاهر قرآن است و اشکال مهمی متوجه آن نیست و شاهد این قول دو روایت است که دلالتش صریح بر ازدواج میان خواهران و برادران است، امّا با این حال سند این روایات معتبر نیست.
قول دوم دارای روایات متضافر که بعضی از طرق آن صحیح السند می باشند، همچنین موافق با شهرت و مخالف عامّه اند؛اما اشکال اساسی این قول مخالفت با ظاهر کتاب اللَّه است.
لذا می توان گفت: قول اول به خاطر موافقت با ظاهر قرآن مقدم بر قول دوم است.
********************************
پی نوشت ها:
1_(الحجرات/13.« اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است».)
2_(النساء/1.« اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت. و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید! (و نیز) (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود، پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقب شماست».)
3_(الإحتجاج، ج2، ص 315.)
4_(یونس/105.)
5_(ترجمه المیزان، ج4، ص: 229.)
6_( وسائل الشیعة،ج20،ص365.«عن زرارة قال: سئل ابوعبد اللَّه علیه السلام کیف بدو النسل فانّ عندنا اناساً یقولون ان اللَّه اوحى الى آدم ان یزوّج بناته من بنیه و انّ اصل هذا الخلق من الاخوة و الاخوات قال ابوعبد اللَّه علیه السلام: سبحان اللَّه و تعالى عن ذلک علوّاً کبیراً یقولون من یقول هذا انّ اللَّه جعل اصل صفوة خلقه و احبائه و انبیائه و رسله و المؤمنین و المؤمنات من حرام و لم یکن له من القدرة ما یخلقهم من الحلال و قد أخذ میثاقهم على الحلال و الطهر الطاهر الطّیّب و اللَّه لقد نبّئت ان بعض البهائم ...».)
7_(همان.)
8_( همان،ح 6، باب 3 از ابواب محرّمات نسبیّه.)
9_(تفسیر برهان، ذیل آیه 1 سوره نساء.)
10_( ج 4، ذیل آیه 27 سوره مائده.)
11_(البقرة/30.)
12_(کتاب النکاح، آیت الله مکارم شیرازی،ج1،ص130.)
منبع:شبستان
مطالب مشابه :
افزایش حقوق بدی آب و هوای معلمان شهرستان تقریبا حذف شده است.
وی خاطرنشان کرد: چند روز گذشته که حکم کارگزینی سال ۹۱ برای معلمان صادر شد، بدی آب و هوا برای
نحوه محاسبه حقوق كارمندان دولت
فرضاً جمع ریالی آخرین حکم کارگزینی آقای صدیقی در سال 87مبلغ 5320957 ریال بوده است که از این
نظام رتبه بندی معلمان
نظام رتبه بندی معلمان به صدور حکم کرد،و در این در حکم کارگزینی معلمان
شرایط و مدارک لازم ویژه داوطلبان کارشناسی ارشد در دانشگاه فرهنگیان
هدف ایجاد این وبلاگ همکاری دانشجو معلمان و پرسش و 1- دارابودن حکم کارگزینی مبنی
محاسبه ی بند های حکم کارگزینی
بابا آب داد !!!!! - محاسبه ی بند های حکم کارگزینی - مطالب علمی برای همه ی عزیزان مخصوصا معلمین
آشنایی با برخی از اصطلاحات کارگزینی و طبقه بندی مشاغل
آشنایی با برخی از اصطلاحات کارگزینی و طبقه بندی مشاغل . انتقال : Transfer / انفصال : Discharge
ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع)
ایستگاه معلمان دلوار(استان بوشهر) - ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) - وبلاگ یک معلم
تبدیل خدمتکار به آموزگار با حکمهای صوری - گزارش
کانون صنفی معلمان ایران : تهران - تبدیل خدمتکار به آموزگار با حکمهای صوری - گزارش -
اهم اطلاعات مورد نياز معلمان در مورد حقوق و مزايا و مقررات بازنشستگي بر اساس قانون مدیریت خدمات کشور
اهم اطلاعات مورد نياز معلمان در مورد حقوق و مزايا و حقوق ومزایای حکم کارگزینی
برچسب :
حکم کارگزینی معلمان