نظریه انتخاب ویلیام گلاسر
مفهوم واقعيت درماني*
"واقعيت درماني" رويكردي استراتژيك نسبت به تغيير رفتار است؛
بنابراين براي تبيين آن ابتدا بايد به توصيف "تئوري انتخاب" پرداخت.
در روانشناسي
رويكردهاي مختلفي مانند "رفتاردرماني"، "شناخت درماني"،
"روان تحليلگري" و غيره در حوزه تغيير رفتار فعال هستند.
رفتاردرماني، به
تغيير رفتار از طريق اصول يادگيري ميپردازد و شناختدرماني به تغيير رفتار فردي و
بهبود وضعيت بهداشت رواني وي از منفي به مثبت با استفاده از اصول برگرفته از علوم
و تئوري شناختي( Cognitive Science) مي پردازد.
"واقعيت درماني" نيز رويكردي
همانند ساير رويكردهاي روانشناسي، براي تغيير رفتار در وهله نخست بيماران رواني، و
سپس در فرايند گسترش خود کمک به تغيير رفتار مراجعين، دانشآموزان و ساير افراد ميباشد.
"واقعيت درماني" مجموعهاي از
تكنيكها، روشها و ابزارهايي است براي كمك به افراد، به منظور حركت از رفتارهاي
ناكارآمد به رفتارهاي كارآمد، از انتخابهاي مخرب به سازنده، و از همه مهمتر از
سبك زندگي ناخشنود به سبك زندگي خشنود؛ همچنانکه ساير رويكردهاي روانشناختي
نيز از روشهاي مخصوص بخود به ايجاد تغيير رفتار مراجعين ميپردازند.
در واقع، واقعيت
درماني اساسا يك نظريه رواندرماني بوده است كه از دل بيمارستانهاي رواني در
درمان بيماران سايكوز و اسكيزوفرنيك، برخاسته است.
"ويليام گلاسر" روانپزشك
امريكايي، كه معتقد است در طي فعاليتهاي حرفهاي خود به عنوان روانپزشک حداقل دو
تن دارو به مراجعين خود تجويز كرده است، در مشاهدات خود دريافت که "بيماران
اسكيزوفرنيك" رفتار خود را انتخاب ميكنند، ميدانند كجا چه هذياني را بايد
بگويند، در چه شرايطي بايد توهمات خود را بيان كنند و در چه شرايطي نبايد از
توهمات خود سخن به ميان آورند.
با وجودي كه در
زمان فعاليت "گلاسر" رويكرد فرويدي حاكم بود، وي در سال 1960 كتاب
"واقعيت درماني" را منتشر كرد؛ مبني بر اين كه بيماران به روانتحليلگري
(تجسس اتفاقات گذشته) و يا تجويز دارو (براي تنظيم هورمونهاي شيميايي و امواج
مغزي) نيازي ندارند. چرا كه آنها بر اساس تصميمگيريهايي رفتار خود را تعيين ميكنند.
"ويليام گلاسر" معتقد بود انسان
بايد با واقعيت روبهرو شود. اساس واقعيتدرماني بر اين اصل كه انسانها همواره رفتار خود را انتخاب
ميكنند، استوار است. هر نوع رفتاري كه از فرد سر ميزند، انتخاب شده است و
هر رفتار براي کاهش سطح ناکامي يا ارضاي نياز خاصي انجام ميگيرد. اگرچه ممكن است
اين رفتار ناكارآمد باشد، اما به اين علت كه فرد راه بهتري براي کاهش ناكامي خود
در آن لحظه نميشناسد، به رفتار خود ادامه ميدهد.
"گلاسر" در سال 1960 پس از ارائه
نظريه واقعيت درماني، به آموزش روانپزشكان پرداخت تا به جاي تجويز دارو و استفاده
از روان تحليلگري (Psychoanalyzes)،
از فنون واقعيت درماني استفاده كنند. پس از آن، وي با پديده "فرار دختران از
منزل" مواجه شد؛ دولت امريكا با نگهداري اين دختران مشكل داشت. گلاسر اظهار
كرد كه دختران مذكور همانند اسكيزوفرنيكها، بنا به دلايل خاصي رفتار خود را (
ناپيروي اجتماعي و فرار از منزل) انتخاب كردهاند. وي با دولت به مدت 5 سال
قرارداد بست، تا بتواند با استفاده از رويكرد واقعيت درماني رفتار دختران فراري را
مطالعه كند. او طي مدت قرارداد، هر ماه توانست يك
يا چند تن از دختران را جذب مدرسه، دانشگاه و محيط كار كند، مقدمات ازدواج آنها
را فراهم نمايد و آنها را به زندگي نرمال و طبيعي بازگرداند.
"ويليام گلاسر" قلمرو تاثير
واقعيت درماني را توسعه داد و به اين نتيجه رسيد كه واقعيت درماني تنها براي
درمان اسكيزوفرنيكها نيست، بلكه ميتوان از آن براي درمان افرادي كه داراي سابقهاي
از نابهنجاريهاي اجتماعي هستند نيز استفاده كرد. وي نظريه خود را نظريهاي شناختي
- رفتاري ميدانست كه رفتار آدمي را تبيين ميكند.
"گلاسر" پس از ارائه نظريه واقعيت
درماني با "نظريه كنترل" ويليام پاورز آشنا شد. بر اساس نظريه كنترل،
مغز انسان براي صدور رفتار همانند يك نظام كنترلگر عمل ميكند. مغز انسان همانند
عملكرد سيستم تهويه هوا كه با تنظيم آن ميتوان دماي مطلوب را براي كنترل محيط
ايجاد كرد، سعي ميكند رفتارهايي را براي كنترل محيط و ايجاد فضايي مطلوب از خود
صادر كند.
گلاسر نظريه پاورز
(نظريه كنترل) را در دل واقعيت درماني بسط داد و از تركيب آن دو، "نظريه
انتخاب" را ارائه كرد. وي در واقع نظريه كنترل را تعديل كرد، مبني بر اينكه
مغز چگونه و چرا كار ميكند؟
"نظريه انتخاب" شالوده و پايه اصلي
واقعيت درماني است. بنابراين اگر كسي قصد درمان مراجعين خود با استفاده از واقعيت درماني
را داشته باشد، بايد ابتدا با نظريه انتخاب آشنا باشد.
براي نمونه اگر
فردي مبتلا به فوبي اجتماعي (Social Phobia) است، درمانگر بايد بداند كه اين فرد
رفتار خود را (در اينجا ترس و اجتناب از جمع) انتخاب كرده است. به اين ترتيب كه،
اين رفتار زماني براي وي فايده داشته است، اما فرد مذكور هماكنون علت تکرار آن
رفتار را نميداند و هنگامي كه در موقعيت ترس از ارزيابي توسط ديگران قرار ميگيرد،
از موقعيت اجتناب كرده و از خود اضطراب نشان ميدهد. درمانگر موظف است به او كمك
كند تا دريابد راههاي کارآمد ديگري نيز براي انتخاب وجود دارند.
"گلاسر" اصطلاحاً زباني را به
كار ميبرد كه در آن براي بيان رفتار فرد، از فعل يا اسم خاصي استفاده ميشود.
براي نمونه به جاي اينكه به مراجع بگويد شما اضطراب داريد، ميگويد اضطرابگري ميكنيد
و يا از خود اضطراب نشان ميدهيد. شايد پذيرفتن اين مطلب، آسان نباشد. چرا كه ممكن
است يك فرد افسرده بگويد چرا من بايد افسردگي را انتخاب كنم، در حالي كه افسردگي
براي هيچ کسي احساس خوشايندي نيست.
اما در اين مورد يك
دليل تحولي وجود دارد؛ اين كه فرد احساس افسردگي را انتخاب نميكند، بلكه افكار و
رفتارهايي را انتخاب ميكند كه برآيند آنها مساوي با رفتار افسردهوار است.
گلاسر در زمان
ارائه "نظريه انتخاب" به تبيين چگونگي و چرايي كاركرد مغز پرداخت. وي
وقتي به اين نظريه بنيادي رسيد، احساس كرد همگان در حال رفتار كردن هستند. چرا كه
همه آنچه كه از ما سر ميزند، رفتار است. هذيانگوييها و توهمات يك فرد
اسكيزوفرنيك نيز رفتار است. افسردگي، وسواسگري يك بيمار در حين شستن دست و يا غسل
كردن وي به مدت 20 دقيقه يا اضطراب امتحان و شبادراري كودك و ... همگي نوعي رفتار
محسوب ميشوند.
گلاسر نظريه خود را
به مدارس نيز تعميم داد. او معتقد بود كاري كه دانشآموزان در مدارس انجام ميدهند،
نوعي رفتار است. درس نخواندن و يا به عبارتي تنبلي كردن دانشآموزان نيز رفتار
محسوب ميشود.
وي در مورد تاثير
نظريه انتخاب در سيستم مدارس گفت: اگر معلمان با تئوري انتخاب آشنا باشند و بدانند
چرا و چگونه دانشآموزان رفتار ميكنند، در آن صورت خواهند توانست با برخورد درست
خود در دانشآموزان انگيزه لازم را ايجاد كنند.
گلاسر به صورت
تصادفي صحبتهاي "دمينگ"، پدر مديريت كيفيت ژاپن (Quality
management) كه ژاپن را متحول كرد، شنيد و دريافت دمينگ از مديريتي صحبت ميكند
كه وي در تئوري خود ارائه كرده است.
پس از گفتوگوي اين
دو صاحبنظر با يكديگر و انتشار كتابي مشترك، گلاسر تئوري انتخاب را به محيط كار
نيز تعميم داد: پرسش مهم اين بود که مثلا در محيط خبرگزاري چرا يك خبرنگار با
كيفيت كار ميكند و ديگري بيدقت؟ چرا كارمندي دلسوزانه و در ساعات بيشتري كار ميكند
و ديگري فقط به كارت زدن در شركت خود بسنده ميكند؟ چرا كارخانهاي سوددهي دارد و
ديگري ندارد؟ به اعتقاد گلاسر اين مساله نيز به ميزان آگاهي مدير از تئوري انتخاب
بستگي دارد.
*ده اصل بديهي تئوري انتخاب*
اساس "نظريه انتخاب" شالودهاي نظري در مورد رفتار آدمي، چرايي و چگونگي آن است.
در تئوري انتخاب ده اصل بديهي وجود
دارد كه عبارتند از:
1. تنها فردي که ميتوانيم رفتارش را
کنترل کنيم، خود ما هستيم.
2. تنها چيزي که ميتوانيم به فرد ديگري
بدهيم "اطلاعات" است.
3. تمام مشکلات دامنهدار و پايدار
روانشناختي از مشکلات ارتباطي نشأت ميگيرند.
4. وجود يک رابطه مشکلدار، همواره بخشي
از زندگي کنوني ماست.
5. آنچه در گذشته بر ما رفته است، بر
شرايط کنوني ما اثري شگرف و غيرقابل انکار دارد. اما ما ميتوانيم نيازهاي بنيادين
خود را به طور مناسبي ارضا كرده و براي ارضاي آنها در آينده طرح و برنامهريزي
انجام دهيم.
6. هر يک از ما يک جهان کيفي (دنياي
مطلوب) خاص خود را در ذهن خويش به عنوان "جهان مطلوبِ" خود دارد.
7. تمام آنچه از ما سر ميزند "فقط
يک رفتار" است.
8. تمام رفتارهاي ما از يک کليت برخوردار
است که از 4 مؤلفه (بخش) تشکيل شده است كه عبارتند از: فکر، احساس، فيزيولوژي
(کارکرد بدن يا احساسات جسماني)، عمل
9. تمام رفتار کلي ما انتخاب شده است. ما
بر عناصر و مؤلفههاي عمل و فکر به صورت مستقيم کنترل داريم و بر بخش احساسات و
فيزيولوژي (احساسات جسماني) به صورت غيرمستقيم، از طريق آنکه چگونه فکر يا عملي
را انتخاب کنيم، کنترل داريم.
10. تمام رفتار کلي ما به وسيله
"فعل" يا "اسم" خاصي نامگذاري شده و قابل شناسايياند. مثلاً
: افسردگي (اسم)، افسردگي کردن (فعل) يا ترس (اسم)، ترسيدن (فعل).
همان طور كه گفته
شد بر اساس تئوري انتخاب: همه آنچه از ما سر ميزند رفتار است و همه رفتارهاي ما
معطوف به هدفي است. ما هيچ رفتاري را بدون هدف انجام نميدهيم. هدف چيست؟هدف كوچكترين تا بزرگترين رفتار ما،
براي ارضاي 5 نياز فطري ماست.
اين نيازها داراي
ويژگيهايي هستند:
1 ـ سرشتي هستند، نه آموخته شده
2 ـ كلي هستند، نه اختصاصي
3 ـ فراگير و جهاني هستند، نه وابسته به
هيچ فرهنگي
اين پنج نياز فطري
عبارتند از:
1ـ نياز به عشق و تعلق خاطر: همه دوست داريم كه دوست داشته شويم و دوست بداريم. اگر رابطه عاطفي (عشق و تعلق خاطر) هر
انساني تهديد شود، از خود رفتارهاي ناكارآمد نشان ميدهد.
2ـ نياز به آزادي: منظور از اين نياز، ضرورتا نياز به آزادي سياسي نيست، بلكه نياز به استقلال فردي است. اينكه فرد بتواند براي تعيين
نحوه زندگي خود حق انتخاب داشته باشد و هيچ گزينهاي (نوع آرايش مو، نوع و رنگ
پوشش فرد) به او تحميل نشود. چرا كه انسان دوست دارد خود، كنترل زندگي خود را به
دست داشته باشد و براي بيان خود آزاد باشد.
البته بايد گفت
آزاديهاي سياسي و اجتماعي نيز، وجهي از اين نوع آزادي محسوب ميشوند. بسياري از
جوامع هستند كه در آنها هيچ محدوديت سياسياي وجود ندارد، اما هنوز در روابط
انساني، بايدها و نبايدها از سوي ساير افراد و نه سياست حاكم بر جامعه و دولت، به
فرد تحميل ميشوند. براي نمونه در مراودات فردي مانند روابط زوجين، كه يكي از
طرفين براي ديگري بايدها و نبايدها را تعيين ميكند، اين كه چرا اين لباس را
پوشيدي؟ چرا اين گونه خنديدي؟ در اين صورت فرد با خود فكر خواهد كرد كه من براي
خنده خودم هم آزادي ندارم. بنابراين احساس خوشحالي و خشنودي نخواهد داشت. آزادي به اين مفهوم كه فرد بتواند خود
را مطابق سلايق، فهم و شعور خود مديريت كند.
3ـ نياز به پيشرفت و قدرت: هيچ فردي نميخواهد درجا بزند. همه، پيشرفت را دوست دارند و به محض
احساس سكون و درجا زدن، احساس افسردگي خواهند كرد.
انسانها نيز
همانند درخت تا زماني كه رشد ميكنند، بالنده، با طراوت و شاداب هستند؛ به محض اينكه
از رشد باز ميايستند، از درون شروع به پوكيدن ميكنند و در مقابل كوچكترين بادها،
ميشكنند.
4ـ نياز به تفريح: تفريح يعني كاري را فقط و فقط براي
لذت بردن انجام دادن.
امروز تمام تلاشها
به صورت مستمر، صادقانه و منظم معطوف پيشگيري و مبارزه با اعتياد است. اما با وجود
تمام اين تلاشها تاكنون اين پرسش مطرح نشده است كه چرا جوانان معتاد ميشوند؟ چرا
سن اعتياد هر روز پايينتر ميآيد؟
اين حقيقت را بايد
پذيرفت كه اعتياد يك رفتار است. رفتار يك فرد معتاد معطوف به هدفي است. تفريح، يكي از مباني بنيادين اعتياد
محسوب ميشود. افراد دور يكديگر جمع ميشوند و محفل و بزم كشيدن مواد را ايجاد ميكنند
كه اين بزم در ابتدا نوعي سرگرمي (fun) است و واقعا نياز به تفريح آنها را
ارضا ميكند. اما نميدانند كه ارضاي كنوني اين نياز، در آينده گرفتاريهاي بسياري
را به وجود خواهد آورد.
نياز به تفريح،
نياز به لذت بردن از يك فعاليت است. بايد اين پرسش در جامعه مطرح شود كه براي
تفريح افراد تا چه اندازه محدوديت ايجاد شده است؟ فرد بايد خلاقانه تفريح خود را انتخاب
كند و براي تفريح وي، معيار ارزشي قائل نشوند. چه بسا كه در اين صورت جوانان، تفريح
را در منازل براي خود خلق خواهند كرد.
مواد مخدر، يك
واقعيت است و بايد آن را پذيرفت. اعتياد در مراحل اوليه، قبل از اين كه فرد را
درگير كند، تفريح فراواني را براي فرد ايجاد ميكند. به قول شاعر: هنگامي كه كوكنال (عصاره
ترياك) در رگهاي من است، افلاطون كودكي است، دستش را ميگيرم و مدينه فاضله را
نشانش ميدهم.
در حقيقت زماني كه
فرد ترياك ميكشد، گويي همه چيز دارد و دنيا در دستانش است.
نياز به تفريح يك
نياز اساسي است. چرا دانشآموزان در مدرسه درس نميخوانند؟ براي اين كه مدرسه هيچ
زمينهاي را براي تفريح آنها ايجاد نميكند. در همه جاي دنيا به كار واداشتن
كودكان، خلاف قانون محسوب ميشود؛ اين در حالي است كه در مدارس ايران دانشآموزان
براي منزل تكليف و کار دارند. اين دانشآموزان هنوز به سن كار
نرسيدهاند و بايد تفريح و بازي كنند، بايد جهان را كشف كنند.
مدرسه بايد قادر
باشد درس را با تفريح درهم آميزد. چرا كه در اين صورت نياز به تفريح دانشآموزان
نيز برطرف خواهد شد. از آن جايي كه يادگيري و پيشرفت نيز بخشي از نيازهاي افراد
محسوب ميشوند، قرار دادن اين دو نياز در كنار تفريح باعث ميشود دانشآموز دريابد
كه هم بايد تفريح كند و هم بايد درس بخواند و پيشرفت كند.
5ـ نياز به بقا: مسكن، پوشاك و خوراك كه پول در تامين آنها نقش اساسي را ايفا ميكند،
به همراه احساس امنيت مولفههاي اصلي نياز به بقا محسوب ميشوند.
البته بايد توجه
داشت که هر رفتار ضرورتا يك نياز را ارضا نميكند. براي نمونه ممكن است انگيزههاي
فرد در پرداختن به شغل خود موارد زير باشند:
كسب پول و درآمد،
كه ابزاري براي تامين نياز به بقا محسوب ميشود. ثابت كردن خود به عنوان نيرويي
مولد به مديريت محل اشتغال؛ كمك به كشور براي دست يافتن به چشم اندازهاي جامعه به
منظور تامين نياز به عشق و تعلق خاطر؛ يافتن گزينههاي كاري جديدتر براي توانمندتر
شدن، كه در اين صورت نياز به آزادي فرد نيز تامين خواهد شد.
اعتقاد "نظريه
انتخاب"
(choice theory) بر اين است كه همه مردم در تمام ساعات زندگي خود، يك فركانس راديويي
با عنوان "
What Is In It For Me?) "W.I.I.F.M"چه چيزي در اين براي من وجود
دارد؟" در گوش خود دارند كه پس از گوش كردن به آن و بررسيهاي لازم، از خود
رفتار نشان ميدهند.
والدين بايد بدانند
كودك در هنگام لجبازي، در حال پافشاري كردن بر روي ارضاي يكي از نيازهاي خود است و
آنها بايد اين نياز كودك را شناسايي كنند.
محصل اگر تكاليف
خود را انجام نميدهد، از خود رفتاري نشان داده است كه معطوف به هدفي است؛ اين هدف
نيز در راستاي ارضاي يكي از نيازهاي محصور شده اوست. معلم ميتواند به دانشآموز كمك كند
تا اين محصوريت را از بين ببرد. دانشآموز قادر به بيان درست ناكامي خود نيست.
چنانچه معلم بداند چه كاري بايد انجام دهد و چگونه برخورد كند، پيوندي عميق با
دانشآموز برقرار خواهد كرد و به راحتي با دانشآموزان كنار خواهد آمد.
ارضاي اين نيازهاي
پنجگانه ثابت نيست، بلكه به طور مداوم پوياست. اگر نيازهاي فعلي ما برطرف
شوند، روز بعد بايد به صورت مسوولانه و واقعگرايانه، و منطبق بر نُرم جامعهاي كه
در آن زندگي ميكنيم، خواستههاي جديد خود را ارضا نماييم
مصاحبه خبرگزاری دانشجویی ایران با دکتر علی صاحبی
مطالب مشابه :
معرفی کتاب نظریه انتخاب نوشته ویلیام گلاسر
معرفی کتاب نظریه انتخاب آموزش و یادگیری این نظریه به آزادی و اختیار دانلود Sniffy موش
نظریه انتخاب ویلیام گلاسر
جویبار ذهن - نظریه انتخاب ویلیام گلاسر - دانلود کلیپ
دانلود کتاب فارسی : نظریه انتخاب :روان شناسی نوین آزادی شخصی
روانشناسی و مشاوره من و تو - دانلود کتاب فارسی : نظریه انتخاب :روان شناسی نوین آزادی شخصی - در
دانلود کتاب
دانلود کتاب فارسی : نظریه انتخاب :روان شناسی نوین آزادی شخصی ناشر : رسا نويسنده : ویلیام
دانلود کتاب نظریه انتخاب
دانلود کتاب نظریه انتخاب (روانشناسی نوین آزادی شخص) دانلود فایل pdf . نوشته شده توسط روانشناس
معرفی کتاب نظریه انتخاب نوشته ویلیام گلاسر
psycho - معرفی کتاب نظریه انتخاب نوشته ویلیام گلاسر - psycho دانلود Sniffy موش
نظریه انتخاب ویلیام گلاسر
پرسونا(روانشناسی) - نظریه انتخاب ویلیام گلاسر - مطالب روانشناسی ، تست روانشناسی ، مشاوره
روش و نظریه در علوم سیاسی؛ نظریه انتخاب عقلانی
نظریه انتخاب عقلایی یکی از روش هایی است که در پی تبیین و تحلیل پدیده های سیاسی اجتماعی است.
خلاصه کتاب نظریه های شفیع آبادی
شرح مختصری از کتاب: کتاب " راهنمایی و مشاوره شغلی و حرفه ای و نظریه های انتخاب شغل" تألیف دکتر
برچسب :
دانلود نظریه انتخاب