خواستگاری در میان ایلات كرد شمال خراسان
خواستگاری در میان ایلات کرد شمال خراسان
در جامعه عشایری، بخش اعظم فعالیت های مرتبط با تولید و کلیه امور جاری منزل در دست زنان می باشد و به بیان دیگر، زندگی عشایر، بدون وجود زنان میسر نمی باشد. از این رو، مرد کوچ نشین، بدون وجود زن خود ،هرگز نمی تواند گله را اداره کند و حتی ممکن است قادر به ادامه زندگی سنتی کوچ نشینی هم نباشد. برای مرد کوچ نشین، ازدواج یا زندگی در خانواده ای که قبلاً تشکیل شده،یکی از ضروریات تداوم کوچ نشینی است وبا توجه به اهمیت نقش زن در زندگی عشایری، ازدواج مجدد مردانی که همسرشان فوت نموده، خیلی زودتر از آنچه میان شهرنشینان معمول است، انجام می گیرد. در مورد جوانان نیزبه همین صورت است. هر گاه هنگام ازدواج جوانی فرا رسد، نزدیکانش به فکرمی افتند تا همسری برایش انتخاب کنند و چنانچه پدر و مادر در این زمینه کوتاهی کنند، خود جوان، مقصود خویش را از طریق دوستان، به گوش بزرگترها می رساند و آنان نیز، برای داماد کردن جوان، آستین بالا می زنند.
در ارتباط با ازدواج، در ایلات کرد همانند سایر شهرهای کوچک و روستاها و عشایر ایران، از قدیم الایام رسم براین بوده که دختران هر طایفه را به پسران همان طایفه شوهر می دادند و در رعایت و انجام این رسم، حمیت و تعصب داشتند.انتخاب همسر برای پسر، درمیان کردهای کوچ نشین، اغلب در ییلاق – که طایفه ها، چادرهای خود را در کنار یا نزدیک یکدیگر برپا می کردند و به کار عشایری می پرداختند – صورت می گرفت. به این ترتیب که پسران و دختران به هنگام آوردن آب از چشمه، شیردوشی یا گذر گله ، یکدیگر را می دیدند و به هم دل می بستند و همسر دلخواه خود را انتخاب می کردند. پسر، پس از دل بستن به دختر دلخواه، موضوع را با مادر یا خواهر خود،مطرح می کرد. منتهااز آن جایی که ازدواج در ایلات کرد خراسان ازنوع درون گروهی بود، خانواده ها مایل به ازدواج دخترانشان با افراد بیگانه نبودند. به همین علت، بیشتر ازدواج هایی که در ایلات کرد رواج داشت، ازدواج درون گروهی بود،مانند ازدواج دختر عمو با پسرعمو. هدف از این نوع ازدواجها، علاوه بر این عقیده که «عقد دختر عمو و پسرعمو درعرش بسته شده»، بیشتر حفظ نام و میراث خانوادگی بود.
خواستگاری در میان ایلات کرد شمال خراسان چه برای اقوام نزدیک و چه دور، تقریبا یکسان بوده است. خواستگاری با اقدام پدرو مادر پسر – که معمولا در مرحله اول زنها هستند – وبا رفتن به خانه دختر مورد نظر، شروع می شود تا نظر پدر و مادر دختر را نسبت به خود جلب کنند.
خواستگاران از نزدیکان داماد یا پیرزنهایی که ازاعتبار و تجربه کافی برخوردارند، انتخاب می شوند و در اغلب مواقع، مادر داماد به همراه خواستگاران نمی رود. خواستگاران وظیفه دارند دختر را از نظر اصالت خانوادگی، جمال، کمال و توانایی کار در عشیره بپسندند و پرس و جو نمایند که دختر خواستگار دیگری نداشته باشد. البته واضح است در این بررسی ها، به گونه ای رفتار نمی کنند که زننده و یا جنبه ی توهین آمیزداشته باشد. پس از مقدمه چینی ها، اگر خواستگاران، دختر را نپسندند به زودی خداحافظی کرده و می روند اما اگر دختر مناسب و مورد پسندشان واقع شود، موضوع را بی پرده با مادر و خویشاوندان دختر در میان می گذارند و می گویند آمده اند تا دخترشان را برای فلان شخص خواستگاری نمایند. مادر و خویشان دختر اجازه می خواهند و در جواب می گویند بر روی چشم، اجازه بدهید تا با دختر، پدر و دیگر خویشان، موضوع را در میان بگذاریم. مهمانان نیز، اجازه رفتن گرفته، و قول می گیرند چند روز بعد بیایند و خبر بگیرند. خانواده دختر در مدتی که معین کرده اند موضوع را با بستگان خود در میان گذاشته و شور و مشورت می کنند.
در این گونه گفتگوها اغلب ناسازگاری های شدیدی اتفاق می افتد. به ویژه هنگامی که جوانانی از خانواده خود مانند پسرخاله، پسردایی، پسرعمو و جز آنها به دختر نظر داشته باشد. در این گونه مواقع، عاقبت مادر دختر نظر خود را موافق می سازد و در هر حال در موعد مقرر تصمیم نهایی گرفته می شود. در روز مقرر پیکی از سوی خانواده پسر می آید که: «شما قولی به خانواده فلانی داده بودید حالا اجازه می دهید که خواستگاران رسما به خدمت برسند؟» اگر پاسخ خانواده دختر منفی باشد موضوع به کلی فراموش می شود.چنانچه پاسخ مثبت باشد پدر دختر به پیک خانواده پسر می گوید: «مانعی ندارد» ، و اگر پسری از اقوام عروس، داوطلب ازدواج با این دختر باشد و خانواده دختر نیز موافق با وی باشد، خانواده پسر داوطلب در این امر تعجیل می کند و پا پیش می گذارد.
به هر صورت، خواستگاری رسمی شروع می شود. پدر داماد، همراه چند نفر از ریش سفیدان و بزرگتران طایفه برای گفتگو و قول و قرار گذاشتن به منزل پدر دختر رفته و موضوع خواستگاری را مطرح می کنند. خواستگاران – که به اصطلاح، طرف های داماد هستند – از طرف های دختر – که پدر دختر برای مجلس دعوتشان کرده است – می پرسند که شما می خواهید چگونه رفتار کنید؟ چرا که جهیزیه و لوازم مورد نیاز کلاً بر عهده خانواده داماد است یعنی داماد باید جهیزیه را تهیه کرده یا پولش را بدهد. در این ارتباط معمولاً سه روش وجود دارد:
۱-ممکن است خانواده دختر، قبلاً دختری شوهر داده باشند در این صورت می گویند: مثل فلان دختر که پیشتر شوهر کرده است. بنابراین هر چه در مورد دختر قبلی صورت گرفته در مورد این دختر نیزانجام می شود.
۲-اگر پیش از آن، دختری شوهر نداده باشند به هم ترازان خود نگاه می کنند که چگونه و با چه شرایطی دختر شوهر داده اند پس به همان طریق رفتار می کنند.
۳-در غیر این صورت، با بحث و گفتگو و چانه زنی به تفاهم می رسند تا به «ده ده» یا «پنج پنج» یا «شش شش» یا رقمی دیگر می رسند.
مثلا اگر «پنج پنج» توافق کرده باشند منظور این است که پنج من روغن، پنج دست رختخواب، پنج راس گوسفند، پانصد تومان پول. پنج مثقال طلا و جز آن.
اما چنانچه داماد متمکن بود، حتی پیشنهاد خانواده عروس را افزایش می داد. سپس عده ای از خانواده دو طرف برای خرید اثاث و لوازم تعیین شده روانه شهر می شدند. اگر در ده یا ایل، ملایی نبود، عروس و داماد را جهت عقد ازدواج به شهر می بردند. چیزهای لازم را خریداری می کردند و به ده یا ایل می آوردند و لوازم خریداری شده را به منزل داماد می بردند.
روز بعد، پدر یا بزرگتر داماد، دعوتنامه ها را برای مهمانان راه دور می فرستاد یا پیکی را همراه با کاغذ روانه می کرد و خود، مابقی مهمانان را دعوت می نمود و برای اهالی کاسه ای پر از شیرینی و آب نبات کرده، تک تک خانواده ها را جهت مراسم شیرینی خوری (قند شکستن) دعوت می کردند. سپس در روز موعود همه ی مهمانان به منزل پدر داماد می آمدند. قبل از روز انجام مراسم، ابتدا از خانه داماد مقداری برنج، روغن، نان(یاآرد)، قند، چای، شیرینی و یک یا چند گوسفند به خانه پدر دخترفرستاده می شود، تا برای شام آن شب مهمان دو طرف، تدارک لازم را ببینند.
در خانه داماد نیز شور و غوغایی به پا می شد. مهمانان، در هنگام ورود به خانه داماد، با گفتن «مبارک باد! میزبان خود را شاد می کردند و در مقابل، میزبانان هم با نقل و شیرینی از آنان پذیرایی می نمودند. آنگاه، مهمانان همراه با نوازندگان، دو تارچی ها (عاشقها)، ساز و دهل و سرنا در پیش، و در حالی که زنان با لباس محلی و چادر سفید و خنچه ای که در آن کله قندی قرار داده، و روی آن را با شال قرمز رنگی پوشانده و روی سرگذاشته، به دنبال هم و حدود ساعت سه، چهار بعدازظهر روانه ی منزل عروس می شدند.
در نزدیکی خانه عروس، ریش سفیدان و بزرگان خانواده عروس، به پیشواز خانواده داماد می آمدند و در برخی از ایلها گوسفندی نیز در پیش پای ایشان قربانی می کردند. سپس به همراه مهمانان به سوی منزل پدر عروس باز می گشتند. در آستانه در منزل پدر عروس، خانمی با منقل برافروخته و اسفند در داخل سینی به انتظار می ایستاد و به محض ورود مهمانان به آنان خوش آمد می گفت.
مهمانان به فراخور حال، با اهدای مبلغی پول و تبریک گفتن، وارد منزل پدر عروس می شدند. نوازندگان نیز به استقبال مهمانان تازه وارد رفته، انعامی از آنان می گرفتند سپس به داخل منزل، دعوت و با نقل و شیرینی و چای پذیرایی می شدند. بعد از پذیرایی، نوازندگان ساز و دهل، شروع به نواختن آهنگ های محلی می کردند. سپس ریش سفیدی که نقش بزرگتر را بر عهده داشت، دستور می داد خوانچه ها را از اتاق دیگر به اتاق پذیرایی بیاورند و به یکی از خدمتکاران اشاره می کرد تا پوشش خوانچه را بردارد. پس از برداشتن خوانچه ها، ریش سفید خانواده عروس، رو به مهمانان می کرد و می گفت:«اگر امانتی دارید تحویل بدهید.»
یکی از اعضای خانواده داماد که آوردنده ی پول بود پیش می رفت و پول را که در دستمال ابریشمی پیچیده، تقدیم می کرد. ریش سفیدان خانواده عروس، به رسم احترام سر فرود می آوردند و دستمال پول را می گرفتند و به شمارش آن می پرداختند. بعد مبلغی از آن را در همان دستمال پیچیده و بر می گرداندند. این رسم و سنتی است دیرین که پدر عروس از مبلغ تعیین شده مقداری را تخفیف می داد و در واقع نسبت به داماد خود گذشت می کرد، ضمناً به این طریق می خواست دستمال را خالی برنگرداند.
«دکتر محمد حسین پاپلی یزدی » ، مؤلف کتاب «کوچ نشینی در شمال خراسان» درباره این مبلغ می نویسد: «در سال ۱۳۵۸(ش)، بین کوچ نشینان خراسان، مجموع پولی که برای ازدواج با یک دختر از پسر مطالبه می شد، مبلغ ۴۵۰۰۰۰ ریال بود که علاوه بر آن ، پسر باید چند راس دام هدیه می داد و هزینه های مربوط به ازدواج را نیز متقبل می شد. در همین سال، هزینه های کلی ازدواج برای پسری کوچ نشنین از خانواده ای متوسط، بالغ بر ۵۶۰۰۰۰ ریال میشد. در حالی که در همین سال، ازدواج برای یک پسر جوان روستایی از خانواده ای متوسط حداکثر ۱۲۸۰۰۰ ریال هزینه در بر می داشت…» در واقع چنانکه مرسوم است، پولی که به عنوان هدیه یا شیربها به پدر دختر داده می شد باید هزینه خرید جهیزیه لازم برای استقرار زوج جوان شود که معمولا وسایل یک زندگی عادی ایلیاتی است. سپس دو نفر ملا از طرف عروس و داماد – اگر عروس و داماد از دو ده یا طایفه بودند – به میان مجلس می آمدند و پس از فرستادن چند صلوات، یکی از آنانکه از جهت علم، سن، مقام روحانیت یا سید بودن بر دیگری مقدم بود، در آنجا می ماند و دیگری به احترام ملای اعلم کنار می رفت و او دو کله قند را برداشته و سر آنها را طوری به هم می زد تا بشکنند. وقتی قند شکسته می شد،حاضران در مجلس هلهله می کنند و دست می زنند. ملا، نخستین تکه قند را به داماد می دهد. آنگاه چند نفر قندها را در تکه های بزرگ شکسته، در یک سینی می گذارند و جلوی حاضرین می گردانند. هر کس تکه ای بر می دارد. نوک قندها را نیز به عنوان تبرک به خانواده عروس و داماد می دهند.
در حنابندان رسم این است که در خانه داماد کمی از همان حنایی که برای داماد تهیه شده در ظرفی ریخته و یکی از زنان وابسته به خانواده،آن را به خانه عروس می برد. این ظرف حنا، باید با چند هدیه مناسب و قیمتی برای عروس ،همراه باشد. در گذشته رسم بر این بود که چند سکه ناصرالدین شاهی هم به همراه حنا برای عروس می فرستادند. در شب حنابندان، تعدادی از همسالان و دوستان عروس به دور او جمع شده و شادی می کنند. زنان خانواده داماد هم به اتاق دختر هدایت شده و با کسب اجازه از مادر عروس ، حنابندان را شروع می کنند. پیش از شروع حنابندان، عروس دست راست خود را در حالی که شال قرمز رنگی بر روی آن انداخته شده بالای سر قرار می دهد و حاضران، بخصوص زنان خانواده ی داماد، هر یک به فراخور حال، هدیه ای در کف دست او می گذارند(قبلاً بیشتر، سکه های طلا و نقره بود) بعد، یک نفر سکه ها را گوشه چارقد عروس می بست و حنابندان آغاز می شد.
درطول مدت زمانی که حاضرین مشغول حنابستن به دستهای عروس بودند، برخی از زنان آواز می خواندند و شعرهایی که می خواندند اغلب چند پهلو و طعنه آمیز بود، مثلا خواهر عروس می گفت: «دختر ما را به التماس بردید» و خواهر داماد می گفت: «باالتماس، دخترتان را به ما دادید». سپس به مهمانان شام داده می شد و پس از حنابندان، دختر و پسر رسماً نامزد یکدیگر به حساب می آمدندو از همین روز عروس به رسم احترام، صورت خود رابه هنگام روبه رو شدن با بستگان داماد می پوشانید و با آنان طرف صحبت نمی شد و هرگاه در کوچه کسی از خانواده داماد را می دید، چنانچه راه گریزی داشت، از چشم او دور می شد و گوشه چادر خود را طوری روی سر قرار می داد که صورتش معلوم نشود و در صورتی که سوالی از وی می شد فردی را واسطه قرار می داد و اگر به چنین کسی دسترسی نداشت، با اشاره به پرسش ها پاسخ می داد. این وضعیت، در گذشته گاهی تا تولد چندین فرزند نیز ادامه می یافت و داماد نیز سعی می کرد با پدر عروس مواجه نشود و چنانچه برای دیدن عروس به منزل آنها می آمد می بایست پاسی از شب گذشته به منزل یکی از نزدیکان عروس مانند خاله یا خواهر او می رفت. او هم به مادر عروس خبر می داد تا جایی برای دیدار عروس و داماد تعیین می کردند؛ آن هم به این شرط که پدر و برادران عروس بویی از قضیه نبرند و قبل از اذان صبح نیز می بایست داماد، عروس را ترک کرده به منزل خود باز می گشت. البته، گاهی داماد با انداختن چند پاره سنگ به پشت بام خانه یا چادر عروس، حضور خود را اعلام می کرد.
در فاصله نامزدی تا عروسی هر قدر هم طول کشد، داماد موظف است هنگام فرا رسیدن جشن های ملی و مذهبی چیزهایی از قبیل قند، برنج و روغن، همراه هدایای قیمتی به خانه عروس بفرستد. البته، خانواده عروس نیز خنچه داماد را خالی بر نمی گرداندند و معمولاً یک قواره پارچه پیراهنی برای داماد در آن می گذاشتند. به این ترتیب مراسم ازدواج یک زوج را انجام می دادند.
مطالب مشابه :
خواستگاری در میان ایلات كرد شمال خراسان
خانه مهر - خواستگاری در میان ایلات كرد شمال خراسان - ازدواج و تشکیل خانواده - خانه مهر
زندگی و تحصیل طلاب غیرایرانی در مشهد
در مشهد ما کارهای آموزشی همراه با «روزی که داوود به خواستگاری من آمد به پدرم گفت من به
خواستگاری به لهجه مشهدی
آدرس: از تهران به سمت مشهد كه در حال حركت هستيد در 30 كيلومتري نرسيده به سبزوار بعد از اينكه
چگونه خواستگاری کنم؟
آداب ازدواج - چگونه خواستگاری کنم؟ - اين وبلاگ در مورد آداب شرعي عروسي و شب زفاف و مسائلي
سابقه تاریخی بله برون
جلسه ی دعای ندبه منتظران مهدی(عج) "مشهد" - سابقه تاریخی بله برون - ♥ ♥ ♥ " خبـرنـامـه آمـوزشی
طرز تفکر دختر وپسر در سالهای مختلف در مورد ازدواج
روانشناسي عمومي دانشگاه فردوسی مشهد در سالهای دیشب بردین خواستگاری این دختره سه
برچسب :
خواستگاری در مشهد