وقتی چراغ قرمز لبخند می زند

 Go to fullsize image

عنوانکتاب :آفرینبهآفتابنویسنده : غلامرضابکتاشتصویرگر : سحرحقگوناشر : سورهمهرنوبتچاپ : اول 1382 ●شمارگان : 5500 نسخهتعدادصفحات : 32 صفحه  ●بها : 500 تومان

"  آفرین به آفتاب "عنوان مجموعه شعری است با سیزده قطعه شعر از آقای غلامرضا بکتاش که برای گروه سنی ب منتشر شده است .این مجموعه که اولین مجموعه شعر آقای بکتاش است از سوی انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری در سال هشتاد و دو به چاپ رسیده است. خواننده در نگاه اول متوجه می شود که قطع کتاب و شعر های آن مناسب نوجوانان است و گروه سنی ب که در شناسنامه کتاب آمده احتمالا به اشتباه درج شده است اشعار این مجموعه را با هم بررسی می کنیم

 

   یکی

از مشکلاتی که در اشعار این مجموعه به چشم می خورد این است که محور عمودی در بعضی شعر ها از لحاظ زبانی مختل است شعر بهار دوره گرد را با هم می خوانیم :مثل مردی دوره گرد و خوب / آمدی از کوچه ای بن بست / خانم رنگین کمان دیروز / در مسیرت طاق نصرت بست ... زمان در این بند زمان گذشه است . حالا بند سوم و چهارم آن را می خوانیم : با صدای گام های تو / باغ کفشی تازه می پوشد / مثل دختر بچه ها غنچه / دامنی اندازه می پوشد // مثل آب چشمه می شویی / خستگی های صدایت را / در میان باغ های گل / می فروشی خنده هایت را ... در این دو بند با زمان حال رو به رو هستیم و فعل های آن زمان حال را نشان می دهند . اما در بند پایانی باز شاعر فعل ها را به صورت زمان گذشته می آورد . این تغییر های زمانی بدون دلیل باعث اختلال در یکدستی زبان شعر شده است . توجه کنید : ساده و بی ادعا بودی / غنچه ها را ناز می کردی / هرکجا پای تو می افتاد / گلفروشی باز می کردی .

ایجاد تناسب های ادبی و جناس ها در شعر خوب است و یک از ارکان زیبایی شعر به شمار می رود . اما زمانی این زیبایی نمایان می شود که در راستای محتوا و اندیشه شعر قرار گیرد . در شعر خاطرات بیات این گونه آمده است : همکلاسم بیات اول مهر / شکلات و نبات می آورد / دوستی ها چقدر شیرین بود / نان قندی بیات می آورد // زندگی مثل شعر شیرین بود / بوی شاخه نبات می آمد / داشت از خاطرات کهنه من / بوی نان بیات می آمد . به نظر می رسد که شاعر سعی دارد به زور این جناس را به خورد خواننده بدهد . جناس بین اسم "بیات" و "نان بیات" که در شعر خوب جا نیافتاده است . ارتباط محتوایی نان بیات با کل شعر هم ارتباطی قوی و محکم نیست و جایگاه ویژه ای در شعر ندارد . اگر این جایگاه ویژه برای "نان بیات" در شعر وجود می داشت ، این جناس زیبا تر به نظر می آمد . شبیه این تصویر سازی را در شعر "کنار کودکی ها" هم شاهد هستیم : به ماشین های کوکی ، صبح تا شب / چراغ قرمز لبخند می زد . چراغ قرمز و ماشین ، با هم تناسب دارند ، اما این تناسب در همین حد باقی می ماند زیرا وقتی به محتوای شعر می پردازیم ، متوجه می شویم که این تناسب ، نه تنها به شعر قوت نداده ، بلکه باعث انحراف فکر شاعر نیز شده است . در چراغ قرمز ، همیشه نوعی ممنوعیت و خطر وجود دارد . بنابر این چراغ قرمز با اخم  بیشتر تناسب دارد تا لبخند . 

مشکل دیگری که در این مجموعه وجود دارد این است که شاعر برای ساختن یک شعر دست به کارهایی زده است که اغراق آمیز به نظر می رسد برای همین هم تصاویر ارا ئه شده کاملا ساختگی و غیر واقعی جلوه می کنند . شاید تنها حسن این تصاویر ، آن باشد که صنعت تناسب در آن به خوبی به کار گرفته شده ، اما محتوای آن ها ساختگی و در خدمت زبان است . به عبارتی ، شاعر آن قدر که به لفاظی پرداخته به محتوا توجه نکرده است . در شعر "آرایشگاه پاییز" شاعر به هر ترتیب ممکن می خواهد آرایشگاهی برای پاییز بسازد ؛ مخصوصا وقتی که شاعر برای ساختن این آرایشگاه ، به کار های خارق العاده دست می زند : با این خبر از هر درختی / یک جفت میز و صندلی ساخت / پای درختان صاف و نازک / آیینه ای از آب انداخت . در شعر "مادربزرگ استکان ها" هم از ابتدا تا به انتهای آن ، با یک کار فانتزی و ساختگی رو به رو هستیم : مادر بزرگ استکان ها / با چای و چینی آشنا بود / با خاله کتری حرف می زد / با عمه سینی آشنا بود // ... در شعر "بوی زنگ بهار" پختن آش توسط کودکان کلاس اول ، مبالغه آمیز و به دور از واقعیت است : دوستان کلاس اول من / مریم و یاس و روشنک بودند / آش هایی لذیذ می پختند / دخترانی که با نمک بودند // ... "پختن آش توسط کلاس اولی ها " را می توان در بازی های کودکانه تصور کرد ؛ یعنی آنها کار پختن آش را در این بازی ها از بزرگ تر ها تقلید می کنند ، نه این که واقعا بتوانند "آش هایی لذیذ" بپزند . در شعر "تمبر قارقار" هم می خوانیم که کلاغ نامه ای را که روی آن تمبر قارقار است ، به سطل زباله ای می اندازد که در آن ، چند مجله پاره پوره هم ریخته شده است . با این نامه ، سطل زباله تبدیل به صندوق پست می شود . آخر چگونه ممکن است این تصویر ، در ذهن مخاطب نوجوان تجزیه و تحلیل شود ؟

شعار این مجموعه از لحاظ زبانی ، دارای قوت هستند و از لحاظ دستوری مشکلی در آن ها احساس نمی شود . تنها در شعر "جوجه های برگ" با یک مشکل دستوری برخورد می کنیم : باغ وقتی جوجه ها را می شمرد / باد ، روی شاخه هایش اخم کرد / با تکان نرده های چوبی اش / بال زرد جوجه ها را زخم کرد . ضمیر "اش" در "چوبی اش" باید به باغ اشاره داشته باشد ، اما به سبب قرار گرفتن در مصراع سوم (که کلمه باغ از ذهن مخاطب دور شده است.) مخاطب نوجوان به اشتباه می افتد که این ضمیر به باد اشاره دارد یا به باغ ؟ چون فاعل در این مصراع باد است ، این گونه به نظر می رسد که "باد با تکان نرده های چوبی  خودش ، بال جوجه ها را زخم کرد" پس بهتر بود به جای ضمیر "اش" خود اسم یعنی باغ می آمد تا این اشتباه به وجود نمی آمد .یعنی :"باد با تکان نرده های چوبی باغ ، بال جوجه ها را زخم کرد" .

شاعراینمجموعهمیکوشددرشعرهایشازتکراروکهنهگراییدوریکند . اوبرایرسیدنبهترکیبهایجدیددرشعروخلقتصاویرنابدستبهریسکمیزند . اینهمانچیزیاستکههرشاعریدرپیرسیدنبهآناست . تااینجایکارقابلتحسینوبرایپیشرفتشعرییکشاعرلازماست . اماشاعر "آفرینبهآفتاب" درخیلیازجاهاییکهدستبهریسکزده،دچاردردسرشدهاست . ایندردسرنیزبیشتربهسببسهلانگاریشاعر،بهوجودآمدهاست . درواقعشاعربهخودشزحمتندادهکهاینتصاویرراکاملاپرداختویکبادرذهنخودبازسازیکند . بهاینترکیبهایجدیدتوجهکنید . بهراستی،منظورازترکیب "تمبرقارقار" درشعر "تمبرقارقار" چیست؟ : آقایخوشخبر / یکنامهازچنار / انداختتویآن / باتمبرقارقار. همچنینمنظورازترکیب "مادربزرگثانیهها" درشعر "بویزنگبهار" چیست؟آیاعقربهساعتیادقیقهشمارموردنظراستیا ...؟توجهکنید: بازمادربزرگثانیهها / ساعتهفتونیممیخوابید / شنبههاصبحدیرمانمیشد / خانمآفتابمیتابید . درشعر "آفرینبهآفتاب" تشبیهآبشاربهشال،یکتشبیهکاملنیستوترکیب "شالآبشار" درشعرخوبجانیافتادهاست : زیرآفتابداغ / بارسیدنبهار / بازبستهبرکمر / کوهشالآبشار. درشعر "خاطراتبیات" هممیخوانیم : همکلاسمبیاتاولمهر / شعرونانبرشتهمیآورد / چهبلاهایپستهایرنگی / سرکیففرشتهمیآورد . بهترمیبودکهشاعرازخودمیپرسید : "بلایپستهایرنگ،چهنوعبلاییاست؟" بیشکبلایپستهایرنگ،ترکیبیاستشبیهبهجیغبنفشکهدرشعرهذیانوارهمعاصر،بسیارشاهدآنهستیم؛معضلیبهنامحسآمیزی،بدونتوجهبهمعیارهاوحدومرزهایآندربخشیازشعر "چهارفصلمیخوانیم : یکباردیگرکاشکیخورشید / سرگرمبازیدرمحلمیشد / تامشکلاتسختیخبندان / باآبهایسادهحلمیشد .حلشدنمشکلاتسختیخبندانباآبهایسادهفقطمخاطبراسرگرمبازیباکلماتمیکندوغیرازآنحرفمهمیبرایگفتنندارد . بازیباکلماتیکهباهمتناسبدارندمثل "حلشدن "و "مشکلات" "یخبندان"و "آبو "ساده" و "سخت" باعثشدهاستکهشاعرازارائهمحتواغافلشودوتنهابهبازیباکلماتاکتفاکند .

شعر های زیبای این مجموعه را با هم مرور می کنیم : شعر "سیب و زمین" دارای زبان و مضمون خوبی است و نوجوان را به فکر وا می دارد ؛ مخصوصا وقتی محتوای آن را با نحوه کشف جاذبه زمین توسط اسحاق نیوتن می آمیزد : روزی از روز های پاییزی / در میان ترانه خوانی باد / من و اسحاق و آرزو دیدیم / اتفاقی برای سیب افتاد // جای سیبی که بر زمین افتاد / در کنار درخت جا خوردیم / علتش را ولی نفهمیدیم / ما سه تا سخت سخت جا خوردیم // از همان روز بچه ها ! اسحاق / در سرش باوری عجیب افتاد / همه کار و بار او این شد / که چرا از درخت سیب افتاد // از همان اتفاق ساده به بعد / مشکل بی حساب ما حل شد / اسم اسحاق در جهان پیچید / درس فیزیکش آخر اول شد . شعر های " در حیاط مدرسه " ، " آفرین به آفتاب " و "ته مانده های اسفند " نیز از شعر های خوب این مجموعه هستند . اما بی شک زیباترین و تاثیرگذارترین شعر این مجموعه شعر "کنار کودکی ها" است ؛شعری با عاطفه قوی ، وزن ،قافیه و ردیف زیبا و موسیقی درونی خوب (البته تنها در بند اول آن با چراغ قرمز لبخند رو به رو هستیم که قبلا به آن اشاره شد ) این شعر را با هم می خوانیم : کنار کودکی هایم کسی بود / که زرد و سرخ را پیوند می زد / به ماشین های کوکی صبح تا شب / چراغ قرمز لبخند می زد // کنار کودکی هایم کسی بود / که گاهی صاف ، گاهی تیره می شد / عروسک های ما را ناز می کرد / به ماشین بازی ما خیره می شد // کنار کودکی هایم کسی بود / که حالا بادبادک می فروشد / برای خرج من هر روز تا شب / سه تا زنبیل قلک می فروشد .

چاپ شده در: کتاب ماه کودک و نوجوان / دی ماه هشتاد و دو


مطالب مشابه :


آرایشگاه مریم رهنما

قرتی بازی - آرایشگاه مریم رهنما - تو این وبلاگ از قرتی بازی های معمولی دخترانه ام می خوام




زندگی نامه شهره

وب سایت رسمی بابک رهنما. با دیدن شهره و جو آرایشگاه و قهوه ترکی ای که بهمون مریم. زندگی




همايش تقدير از زنان برتر وبلاگ نويس

دیروز کله ی صبح پاشدم رفتم آرایشگاه صافکاری و بهاره رهنما رو دعوت اینکه مریم




وقتی چراغ قرمز لبخند می زند

در شعر "آرایشگاه پاییز" شاعر به دوستان کلاس اول من / مریم و یاس و روشنک شاهین رهنما




نگاهی به گرایش دختران به رفتارهای پسرانه

کرد و دیگر به جای آن که با پدر به آرایشگاه مردانه بروم با مادر به رهنما طیبه مریم




pejman jamshidi

مریم جلالیان پژمان جمشیدی در آرایشگاه:) بهاره رهنما، بازیگر نمایش "بادی که تو را خشک




نقدی بر آفرین به آفتاب سروده ی غلامرضا بکتاش

آفرین به آفتاب - نقدی بر آفرین به آفتاب سروده ی غلامرضا بکتاش - شعر و ادبیات کودک و نوجوان




برچسب :