نامه ای به يک دوست (متن اختتامیه جشن فارغ التحصیلی-دانشگاه تهران-خرداد 84)

امروز که اين نامه را برايت مینويسم، بيشتر میشناسمت. اما چگونه میتوان دنيای شگرفی را با همين چند روز و چند ساعت و چند سال شناخت. ذهن و روح خودم را اين گونه آرام میکنم که نبود اين آشنايی، جز يادآوری دوستی ازليمان. از دورترين نقاط ايران نيامدهايم که با هم دوست شويم، آمدهايم تا دوستی با اصالتمان را بازگو کنيم. اين را برای تسکين درد دوری نمیگويم، چرا که سالها از هم دور افتاده بوديم و مشتاقانه انتظار بازيافتن يکديگر را میکشيدم. مشتاقانه نبود، ورقزدن روزنامهی سراسر اسم و فاميل نتايج کنکور؟ دنبال چه میگشتی بجز تکههای گمشدهات در مسير تکامل. مشتاقانه نبود دوستی بیمقدمهی ما؟ چگونه باور کنم بی هيچ معرفتی، بی هيچ سابقه و اعتمادی اينقدر سريع با هم دوست شديم. چشمهايت را بگشا تا ببينی دوستتر از آنيم که مسافتها از هم بازمان بدارند؛ و چه استادانه میگويد:<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

شايد اين آخرين نامهای باشد که برايت مینويسم، و چه ارزشمند شدهاند کلمات، آنقدر که جرأت خرج کردنشان را ندارم. نمیخواهم از مکررات بگويم؛ از خاطرات تلخ و شيرين که امروز با وجود همراهی چون تو تماماً شيرين مینمايند. می‌خواهم از آنی سخن بگويم که هرگز در ميان نگذاشتيم. چه بود در تو و در من که اين طنين بی‌کلام محبت را می‌نواخت. از ماورا نمی‌گويم، خودت بهتر می‌دانی چه می‌گويم. اين تنها تشابه دو رقم از شماره دانشجويی نيست، در آن سه تای ديگر با خيلی‌ها مشترکم؛ اما تو فرق داری. آرمشی که در کلام و نگاه تو موج می‌زند بی‌نظير است. چگونه است که هر چه می‌گويی بر دل می‌نشيند؟ چگونه است که در تو هيچ عيب و نقصی نمی‌بينم؟ چگونه است که با تو بودن را به همه چيز ترجيح می‌دهم؟ بودنت امنيتی برايم فراهم می‌کند که در غيبت تو قدر آن را می‌دانم. با اين همه باز هم فکر می‌کنی که اين رشته‌های نامرئی گسستنی است؟ بارها شنيده‌ايم که می‌گويد:

بعد از تو هيچ در دل سعدی گذر نکرد

آن کيست در جهان که بگيرد مکان دوست

اين همه از آن تو، اما در من چه می‌گذرد؟ با اين جهان بگذاری و بگذری چه کنم؟ عجب توشه‌ای اندوختم که با تو بودن را آموختم؛ و فردا اگر نباشی بی تو بودن را بايد بياموزم. خواهم آموخت، اما چگونه اين تضاد معنی را می‌توان پذيرفت؟ چگونه تفسير کنيم آن دوری و بی خبری را؛ و چه مصلحتی است، گذشتنی را بر ماندنی ترجيح دادن. امروز اگر لايق بدانی تو را دوست خطاب می‌کنم. پس بيا هم‌پيمان شويم تا حداقل‌ها را در حفظ و احيای اين دوستی رعايت کنيم؛ و بگذار فراموش نشود، آن روزهايی که سرنوشتمان را می‌ساختيم در کنار هم بوديم. از فراموشی نمی‌هراسم که نام تو از اين به بعد يک دنيا مفهوم را برايم تداعی می‌کند؛ از آن می‌هراسم که از با تو بودن‌ها و گفتن‌ها و ديدن‌ها تا کجا بايد تنزل کنم؛ و چه طنز لطيفی است که بايد از تو به همين يک نام بسنده کنم. در آغاز جويای نام تو بودم و همان برايم ماند. سخن سر رفت.

ای دوست برايت آرزوی خوشبختی و سعادتمندی می کنم و يقين بدار که خود را در آن سهيم می دانم. اما برای من:

گيرم که فلک همدم و هم‌راز آيد

ناسازی دهر بر سر ساز آيد

ياران موافق از کجا جمع شوند

وين عمر گذشته از کجا بازآيد...


مطالب مشابه :


لوح تبریک فارغ التحصیلی

لوح تبریک فارغ التحصیلی فارغ التحصيلي شما دانش آموخته عزيز در رشته دانشگاه آزاد




نامه ای به يک دوست (متن اختتامیه جشن فارغ التحصیلی-دانشگاه تهران-خرداد 84)

(متن اختتامیه جشن فارغ التحصیلی-دانشگاه (متن اختتامیه جشن فارغ التحصیلی-دانشگاه




متن سخنرانی زيباي استیو جابز در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان استنفرد سال ۲۰۰۵

مفتخرم امروز در یکی از بهترین دانشگاه های دنیا در این جشن فارغ التحصیلی با شما هستم.




جشن فارغ التحصیلی

سلام جشن فارغ التحصیلی بچه های رشته کتابداری رو به دوستان عزیزم تبریک می گم. این جشن متن




جشن فارغ التحصیلی زبان آموزان برگزار شد

جشن فارغ التحصیلی زبان آموزان برگزار شد تبریک. تسلیت. تبریک متن و آهنگ های




حاشیه عاشقانه یک جشن فارغ التحصیلی (واقعی) - قسمت اول

حاشیه عاشقانه یک جشن فارغ التحصیلی نمونه متن تقدیم " سلام تبریک بهتون میگم بابت




جشن فارغ التحصیلی 800 دانش آموخته دانشگاه پیام نور مرکز کبودراهنگ

جشن فارغ التحصیلی 800 دانش ترجمه متن استان همدان ضمن تبریک و تهنیت به دانش




نماز دانشجویی آمریکایی در جشن فارغ التحصیلی

یک دانشجوی مسلمان آمریکایی در هنگام برگزاری جشن فارغالتحصیلی خود و در پیشاپیش تبریک!!




برچسب :