سبک نثر سعدی
به نام خدا
مقدمه
آن چه در گلستان بیش از هر چیز جلب نظر می نماید تجربه های فراوان متنوع در زندگی است . وقتی این کتاب را به دقت می گذرانیم سیمای مردی دنیا دیده و پخته و اندیشهور در نظرمان مجسم می شود که در سراسر عمر از فراز و نشیب های بسیار گذشته ، در شیراز شهر عشق و شعر و دیگر جا ها تأمل کرده است و در بلاد مهم آن روز در محضر بزرگانی چون ابوالفرج ابن جوزی و... نکته ها بهره برده و آموخته است نویسندگان پیش از سعدی و بسیاری از معاصران وی را آرایش نثر و صنایع حشو آگین چنان به خود مشغول کرده بود که بیان معان و زیبایی و سادگی زبان را از یاد می بردند . رعایت تناسب لفظی و معنوی در یک طرف و بسیاری اظهار فضل از سوی دیگر سبب شده بود که بی هیچ ضرورت نثر خود را از چنان کلمات و ترکیبات مشهور عربی و استشهادات گوناگون بیاگنند . با این که سعدی در گلستان سجع به کار برده و به آیه و حدیث و شعر و امثال فارسی و عربی هم استشهاد کرده این همه حالات در حد اعتدال است و نثر او را زیبایی خاصی بخشیده است .نثر گلستان ساده و طبیعی است .حتی گاه نزدیک به زبانمردم و محاوره ولی دستی هنرمند در آن به لطف هنر موجی برانگیخته که بر حسنش افزوده واثر انگشت نگار گر نویسنده پس از تامل معلوم می شود .در نظر اول در گلستان آیه و حدیث و شعر و مثل تازی نیز هست و نثر آن چنان با سجع کلام آمیخته و به جا و به موقع است که نه تنها مانع در القاء اندیشه پدید نمی آورد و بلکه بر رسایی سخن می افزاید و آن را شیرین و پر معنی کرده است و سعدی با عرضه داشتن یک سبک خاص خویش در نویسندگی از یک طرف بر شیوه نویسندگان آن عصر قلم انتقاد کشیده ، از طرف دیگر نو آوری خرج داده و به موفقیت اعجاب انگیزی منجر شده است . در گلستان نمایشی از اجتماع عصر او را می توان دید اما نکته قابل ملاحظه آن است که وی خود در بسیاری از حکایات وارد می شود و سخن میگوید و خود شخصی از شخصیت ها ی داستان می شود بی گمان دخالت او در همه این حکایات مطابق واقع نیست و تا حدودی رنگ داستانیدارد .و جلوه خاص گلستان این است که این عالم رنگارنگ را جلو چشم ما مجسم نموده است .
نثر
نثر را معمولا با سلب مختصات نظم " به کلامی که که منظوم نباشد " یا " از قیود نظم آزاد باشد " یا " کلامی که وزن و قافیه نداشته باشد " که تعبیرات مختلفی است تعبیر می کنند .
این تعریف هم از جهت سلب مختصات فنی از نثر و عدم انطباق آن با کلیه اقسام کلام منثور ناقص است و هم از حیث اثبات مشخصاتی برای نظم که مراحل و درجاتی از آن در نثر وجود دارد کامل و تمام نیست
اقسام نثر
1- در قرون اولیه هجری صاحبان ادب وبلاغت نثر را به خطابه و ترسل تقسیم می کردند
2- در دوره های بعد بعضی از محققان به تقسیم نثر از حیث اسالیب و الفاظ نیز پرداخته چنانکه ابن خلدون در مقدمه : نثر را به الف : مسجع که در آن کلام به قطعاتی متناسب . متوازن تقسیم می شود و در قطعه ، قافیه ایمعین به کار می رود ب: مرسل ؛ که در آن رشته کلام به اقتضای معنی ، بدون توجه به سجع و توازن قرائن رها میگردد تقسیم کرده است .
3- برخی دیگر نثر را به موجز : موزون بدون قافیه و مسجع : مقفی بدون وزن و عاری ؛ بدونوزن تقسیم کرده اند
نثر فارسی از نیمه دوم قرن پنجم مقدمات تحولی پدید آمد که از قرن 6 سبک نثر را از مرسل به فنی مبدل ساخت سبکی که تقریبأ دو قرن 6 و7 مختصات لفظی در حدی متعادل و متناسب در نثر نویسی مراعات می شد تا آنجا کهنشان دهد هنر نویسندگی تنها در تعبیر بیان اغراض و معانی نیست بلکه مانند شعر جمال اسلوب را نیز در نظر دارد .
آثار نثری این دوره به به دو سبک تقسیم می شود :
1- آثاری که در آن هنوز نثر فارسی پیوند خود را با اسلوب قبل نگسسته بود در این سبک نیز دو شیوه متمایز می توان تشخیص داد :
1- نثر مرسل عالی
2- نثر فنی مرسل : تفاوت آن با نثر مرسل عالی که مترادفات در آن بیشتر است ، استعمال مفردات و ترکیبات عربی مانند سبک نخست محدود نیست . لغات دشوار در آن دیده نمی شود . متناسب آهنگ کلام نیز تا آن حد در نظر است که با بیان معنی مغایر نباشد و این ویژگی در کیفیت ترکیب کلام نهفته است
3- آثاری که التزام مسجع در آن نیست و سجع نویسی توأم با ارسال و اطلاق معنی است گلستان و کلیلیه دمنه جزء این آثار هستند
مختصات نثر فنی در دو قرن 6 و 7
اطناب : این دو قرن در تاریخ تطور نثر فارسی از نظر الفاظ و صنایع و تکلفات و مختصات فنی مهمترین ادوار به شمار می آیند . در این دوره عدم استعمال لغات تازی را در نثر فارسی نشانه نقص نویسنده و نا آشنا او را به فنون ادب می دانستند .
سجع : از اغاز قرن 6 نویسندگان به سجع نویسی روی آوردند
آثار نثری این دوره از حیث کمیت و کیفیت استعمال سجع به چهار دسته تقسیم می شوند
1- آثاری که در آن سجع و توازن ضروری بوده است نمونه مشهور : مقامات حمید الدین بلخی
2- آثاری که در آن سجع مقصود است و حتی گاه در قرائن متوالی به کار می رود امّا مانند نوع نخست در همه اجزای کلام التزام نمی شود نمونه این سبک را در نثر دیباچه ها می توان دید مانند سبک دیباچه المعجم شمس قیس رازی .
3- آثاری که در آن سجع و توازن در بعضی از قطعات بدون تکلف آمده تا حدی که نثر را از طریق ارسال و اطلاق آن دور ساخته است . مانند نثر گلستان
4- آثاری که در آن سجع و توازن به تقلید از اسلوب نثر عربی فقط در آغاز فصول و ابواب به کار رفته و در متن کتاب از آن اثری نیست . آغاز فصل کتاب تذکره الاولیا عطار
اقتباس آیات و احادیث
از قرن 6 اقتباس آیات و احادیث مانند سجع در اقسام نثر راه یافته است بعضی از نویسندگان به حدی در این زمینه مبالغه گراییدند که گاه معانی و عبارات فارسی تنها ، برای پیوستن ترکیبات عربی به رشته کلام ابداع می شدند و عبارات از فارسی به عربی و از عربی به فارسی می رفت .
اقتباس نثر در این دوره را می توان از سه جنبه مورد بحث قرار داد :
1- از جهت کیفیت ارتباط لفظی آیات و احادیث با رشته نثر
2- از حیث کیفیت ارتباط مصنوعی و مناسبات مختلفی که در آن ملحوظ بوده و مراعات می شده
3- از نظر تنوع و اقسام مختلف آن
گلستان و مقامات
شیخ در گلستان ، نا هماهنگیو عدم تناسبی که مقامات با زبان فارسی از جهت معنی و مضمون یا لفظ و ترکیب داشته رها ساخته و کتاب خود را به گونه ای پرداخته است که با حفظ هدف اصلی این فن ، نموداری تمام عیار از نثر مرسل می باشد و به عبارت دیگر آراستگی لفظی را باتوالی و پیوستگی معنی به هم می پیوندد و نمونه نثری با اسلوب سهل و ممتنع چنانکه در اشعار او می بینیم ارائه دهد و اثری جاوید به وجود آورد که تا قرن ها بعد- هنوز هم – توجه نثر نویسان را به خود معطوف ساخته و آن را سرمشق نویسندگی خود قرار دهند .
مختصات لفظی و معنوی سعدی :
بسیاری از قطعات و حکایاتی که بیشتر به طریق مساوات و گاه به شیوه ایجاز در این کتاب آمده است نمونه های شاخص از نثر فنی به شمار مب آید ، زیرا در عین آن که در آن لفظ با روشنی و رسایی بیانگر معنی است با الفاظ و کلمات دیگر متجانس و هماهنگ است و این هماهنگی گاه به سجع و توازن می پیوند و نثر را به قرائنی متقابل تقسیم می کند که بر خلاف روش دیگر سجع نویسان و به خصوص مقامه پردازان در آن قرینه دوم مترادف قرینه اول نیست :" در لباسی که متکلمان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید ."
تعبیر مسجع مرسل که نثر گلستان را گاه با این وصف می نامیم بر همین مبناست . چنانکه عنوان سهل و ممتنع نیز که بر نثر این کتاب اطلاق شده است به تعبیر فنی – نه بدان صورت که در عالم بدیع از این صنعت تعریف شده است – جز این نمی تواند بود .
2-واژه های عربی که در نثر این کتاب به کار رفته است هیچ گاه از حدود لغات مستعمل و شناخته شده فراتر نرفته . سعدی با قریحه خلاق و ذوق لطیف همواره سخن خود را از تنگنای دشوار سختی به آسانی رها ساخته زیبایی و روانی را در هم آمیخته و نمونه هایی را به وجود آورده که نشان می دهد که بدون نیاز به استعمال کلمات دشوار عربی می توان در قالب قصص و حتی مقامات تناسب آهنگ و برجستگی لغات را به آسانی مراعات نمود این است که در نثر گلستان از نظر مفردات کلمات همان روانی وکشش و تناسبی را می بینیم که در غزلیات و اشعار شیخ از نخستین وهله نظر خواننده را به خود جلب می کند و خود پیداست که این هنر نثر نویسی از قدرت و توان برتر سعدی در شعر مایه گرفته است و ذوق سرشار او در ابتکار مضمون آفرینی و لغت گزینی چنانکه در اشعار او دیده می شود در آثار نثر وی نیز به روشنی اثر گذاشته است .
3- پیش از این در مورد نثر گلستان عنوان " مسجع مرسل " را به کار بردیم و این به این معنی است که در بیشتر حکایات و قطعات نثر این کتاب هر چند عبارات به صورت قرائنی متقابل انشاء شده که معمولأ به سجع یا توازن پایان می پذیرد امّا رشته معنی هیچ گاه از هم نمی گسلد که این صنعت را در قطعات مترادف به کار می برند ، چنانکه یکی از این دو کلام حشو و زائد به نظر می رسد در نثر گلستان مصداق ندارد
نمونه هایی چند از این سبک :
" منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت و هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات ".
در این عبارت که شواهد آن را در گلستان می توان فراوان یافت به طریق ارسال و اطلاق بیان شده و هم عبارات به صورت قطعات متقابل و مسجع یا متوازن تلفیق گشته و بنای سجه در آن به شیوه معمول در نثر این کتاب بر کلمات و افعال فارسی نهاده شده است و از مفردات عربی – جز در حد معمول و مستعمل در نثر ساده این دوره – استفاده نشده به جز سجع دیگر صنایع لفظی در ان به صورتی به کار رفته است که کاملا ساده و بی تکلف به نظر می رسند مانند کلمات :بنات و نبات ایستاده و نشسته که با توجه به صنعت جناس و تضاد در پی هم آمده است .
4- دیگر از مختصات نثر گلستان ، جمل قصار است که در ابواب نخست معمولا در انتهای هر یک از حکایات به عنوان نتیجه و خلاصه در باب 8 در سراسر آن دیده می شود قسمتی از این گونه جمل بر اثر اختصار ، کوتاهی ، روانی و سهولت لفظ و کلیت و شمول معنی و نیز تناسب آهنگ و رعایت سجع یا توازن و ازدواج ، امروز در السنه خواص و گاه در زبان عوام به صورت امثله سایره جاری است و قسمتی را نیز با داشتن همین شرایط ممکن است به طریق مثال به کار برد :
هرچه نپاید دلبستگی را نشاید – نه هر چه به قامت مهتر ، به قیمت بهتر
در شواهد ذیل چنانکه پیداست هر چند سجع یا توازن به کار نرفته است ، اما از حیث ایجاز و تناسب ترکیب ، عبارت به کیفیتی تلفیق شده است که در افواه خواص و عوام معمولا به صورت مثل استعمال می شود .
قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید – دوست را چندان قدرت مده که اگر دشمنی کند تواند
5- سعدی در واژه گزینی به صنایع لفظی و بدیعی توجه خاص دارد اما به صورتی که مانند دیگر دشوار نویسان زمان خود جانب لفظ را بر معنی مقدم داشته و رشته کلام را با تکلف به مناسبات لفظی بکشاند به شیوه ای که در اشعار او همین کیفیت مراعات شده و اگر نیک بسنجیم ،نحوه انتخاب لغات در نثر گلستان بی کم و کاست بر مبنای همان قیودی است که در غزلیات دیگر آثار منظوم او دیده می شود ف به عبارت دیگر در روش نثر نویسی او کلمات مشخصی که نمودار صنعتی از صنایع لفظی است درست همان لغاتی است که معنی آن را می طلبد و سبک انشای او به گونه ای است که توجه خواننده را در وهله نخست به پی گیری معنی و سپس به مناسبات لفظی جلب می کند نویسنده از میان صنایع مختلف لفظی به رسم معمول در زمان خود به خصوص شیوه انشاء مقامات بیشتر به سجع توجه دارد و این صنعت را معمولأ در جمل قصار و ابتدای ابواب و حکایات و معنی وصف ف زیاد به کار می برد و از سایر قسمتها چون هدف او بیشتر اصالت و توالی معنی است به توازن و ازدواج که با تکلف کمتری همراه است اکتفا می کند . بنای سجع بر روابط و افعال است . برای رعایت تناسب سجع و تشابه قرائن هیچ گاه کلمه ای را از جمله ای نمی کاهد و بر آن نمی افزاید و تقدیم و تأخر و جابجایی کلمات را نمی پذیرد بسیار ممکن است که با ایراد کلمه ای تناسب لفظی دو قرینه را کامل کند ، لیکن چون آن دو کلمه در رشته عبارت جایگزین به نظر نمی رسد ، عدم تناسب لفظی قرائن را بر ایراد چنین کلمه ای رجحان می نهد . مترادف عربی را در حد معمول به کار می برد ، از انتخاب لغات به شیوه مترسلان خود پرهیز می کند .
این مختصات همراه با قرب فواصل و هماهنگی قطعات همواره موج شعری خاصی را در نثر گلستان نمودار می سازد که نظیر ان را با این تمامی کمال در کمتر نمونه ای از آثار نثری این دوره و ادوار بعدی می توان یافت .
" بعد از تأمل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفته های پریشان شویم و من بعد پریشان نگویم ."
در این عبارت چنان که پیداست نثر به شیوه مسجع مرسل انشا شده و بنای سجع و ازدواج در ان بیشتر بر افعال و کلمات فارسی و در مواردی نیز بر لغات آشنا و مستعمل عربی است . در مورد دیگر صنایع لفظی نیز سعدی همین اسلوب را مراعات می کند و صنایعی از قبیل تضاد و جناس و مراعات النظیر و جز آن نیز بر همین منوال نه بر شیوه متکلفان در قطعات متقابل ومترادف یا در معانی به هم پیوسته و عبارات مرسل به کار می برد .
حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر
برادر که در بند خویش است نه برادر نه خویش است
6- نثر گلستان در مقام مقایسه با دیگر اثار مصنوع این دوره از حیث کیفیت درج اشعار نیز روشی ممتاز و مشخص دارد . نویسندگان معمولأ شعر را به عاریت می گرفتند و بدیهی است که این گسست و بست عبارات چه از نظر گزینش شعر و چه از لحاظ پیوستن آن به رشته نثر اکثر با تکلف و دشوار سخنی همراه بود و اگر به دیده نقد بنگریم موارد زیادی در آثار نثر مصنوع این دوره می توان یافت .نویسنده با قریح ه خلاق شاعری خود در هر مورد که معنی اقتضا کرده رشته نثر را به شعری پیوسته و از آن می گسسته است و عبارات را بی هیچ گونه قطع و انحرافی دنبال می کرده و شواهد شعری را به طریق تأیید و تأکید و تمثیل در رشته نثر جای می داد.
مختصات درج و تضمین شعر درسبک گلستان:
این مختصات را این گونه می توان خلاصه کرد پیوستگی کامل شعر با نثر هم در لفظ و هم در معنی
1- رعایت تناسب تام با معنی : به گونه ای که در بیشتر موارد ، که اگر شعر از رشته عبارت برداشته شود معنی ناقص و نا تمام به نظر می رسد .
2- انتقال از نثر به شعر زمانی صورت می پذیرد کهحتی مقصود در قالب شعر بهتر و رساتر بیان گردد
3- تعداد ابیات در هر مورد معمولأ از دو یا چند بیت بیشتر نیست گاه نیز بر سبیل تفنن ، حکایتی را به تمام و کمال در قالب شعر بیان می کند .
مختصات معنوی
1- معنی در گلستان ، در عین آنکه با الفاظ برگزیده و زیبا بیان می شود روشن و رساست در هیچ یک از ابواب و حکایات کتاب توجه خواننده از کمال معنی به جمال اسلوب معطوف نمی دارد و این معنی است که الفاظ را بر می گزیند .
2- رعایت این تناسب دقیق موجب می آید که در نثر گلستان تعبیرات و ترکیبات دشواری که در متون فنی متکلف ، بیشتر برای پوشش ضعف و سستی به کار می رود دیده نمی شود به استعارات نارسا و کنایات مبهم نمی پردازد ، برای طلب تماثل و تقارن کلمات ترکیب سازی نمی کند مترادف لفظی و قرینه ای در شیوه انشاء او جای زیادی ندارد .
3- در نثر گلستان ، معانی با نظم و ترتیب منطقی و عقلی مانند حلقه های زنجیری به هم پیوسته و هر قطعه با قطعات قبل و بعد خود در لفظ و معنی مرتبط است و مضامین مستقلی که به شیوه شعر ابداع و تلفیق می شود رشته پیوسته معنی را از هم نمی گسلد .
4- نویسنده به شیوه ای سهل و ممتنع نهایت هنر خود را پی گیری می کند و از این روی با آنکه در بسیاری از مواضع به آسانی می تواند با ابداع مضامین شعری ، رشته کلام را به توصیفات فنی ومعانی غزلی بکشاند و اگر هم گه گاه قطعات وصفی یا غزلی انشا کند با کمال سادگی و اختصار می گذرد.
5- موضوع گلستان عبارت است از ابوابی مستقل در معانی مختلف مشتمل بر حکایتی کوتاه غالبأ با تناسب کامل و گاه جزئی با موضوعی بابی که در آن قرار دارد و در کلیه آنها جنبه ادبی کلام بر جنبه داستانی آن غالب است و از حیث اندازه نیز تقریبأ با هم مشابه اند جز در مواردی معدود مانند حکایت مشت زن و جدال سعدی با مدعی که در ان طول حکایت بیشتر است و اسلوب نگارش آن نیز به مقامات نزدیکتر می شود گاه نیز موضوع حکایت با عنوان بابی که در ان است چندان تناسبی ندارد مانند حکایت توانگر بخیل که در باب ضعف پیری آمده و بیشتر در مذمت خست و بخل است و این نیز خود حاکی از ان است که در انشاء گلستان توجه سعدی بیشتر به جنبه ادبی کلام معطوف و هدف وی نوعی مقامه نویسی است .
6- حکایات معمولأ با جمل قصار و شعر پایان می پذیرد و در بعضی از آن قسمت های شعری بیشتر از قسمت های نثری است . نمونه حکایتی را نیز که کاملأ به شعر سروده شده است می توان در این کتاب یافت . حکایات گلستان بیشتر مربوط به موضوعاتی است که برای خود راوی آن اتفاق افتاده است یا آن را ابداع کرده است و فی الواقع مقاماتی است کوتاه که خود راوی آن است . در مواردی نیز می توان موضوع بعضی از حکایات کتاب را در آثار منظوم ومنثور پیش از وی یافت . در این گونه موارد با جنبه ادبی خاصی که بدان بخشیده است میتوان ان را از ابتکارات خود او به شمار آورد .
7- از جمله دلائلی که بر توجه سعدی در انشاء گلستان به فن مقامات می توان آورد میل نویسنده به آوردن حکایات طنز آمیز و بعضی اوقات هزل و فکاهی است .
" مردکی را چشمدرد خواست ، پیش بیطار رفت که دوا کن ، بیطار از آن چه در چشم چارپای می کرد ، در دیده او کشید و کور شد . حکومت بر داور بردند . گفت : برو هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی ."
مهتمترین راز مو فقیت سعدی در گلستان رعایت اعتدال است ، اعتدال در همه چیز ؛ استعمال لغات و ترکیبات عربی و تازی ، در هم آمیختگی نظم و نثر . طول حکایات عصری که همه دلباخته سخنان مسجع بودند گوید .
دین ورز و معرفت که سخن دان سجع گوی بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست
عامل مهم دیگر موسیقیایی بودن جملات و دیگر ایراد سخنان پر مغز که غالبأ جنبه ارسال المثل یافته است .
منابع :
سبک شناسی نثر ، شمیسا ، سیروس ، نشر میترا ، تهران 1367
سبک شناسی شعر ؛ ، شمیسا ، سیروس ، چاپ ششم ، انتشارات فردوس ، تهران 1379
فن نثر در ادب پارسی ، خطیبی ، حسین ، ج 1 ، انتشارات زوار ، چاپ دوم تهران 1375
مقدمه ای بر گلستان سعدی ، یوسفی ف غلامحسین
هزار سال نثر پارسی ، کشاورز ، کریم ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، تهران 1371
مطالب مشابه :
نثر ساده در قرن پنج به بالا
نثر ساده در قرن پنجم به بالا مراد از نثر ساده يا نثر مرسل نثري است كه خالي از صنايع و قيود
دانلود نمونه سوالات نمونه های نثر ساده – نمونه نثر ساده انگلیسی با جواب کد درس : 1212062-1212112
دانلود نمونه سوالات نمونه های نثر ساده – نمونه نثر ساده انگلیسی با جواب کد درس : 1212062-1212112_626
هفت پیکرنظامی به نثر ساده
ادبیات - هفت پیکرنظامی به نثر ساده - ادبی
( انواع نثر )
۱ – نثر مُرسَل : نوشته ای است که ساده و از پیرایه ها و آرایش های ادبی خالی باشد .
نمونه سوالات نگارش و انشای فارسی سوم راهنمایی (از درس ا تا 21 )
36- بیت زیر را به نثر ساده و روان
آداب زندگانی
درس سیزدهم آداب زندگانی. نوع نثر : ساده و روان. از کتاب : قابوس نامه ی عنصر
سبک نثر سعدی
غزل عشق - سبک نثر سعدی - ادبیات و عرفان جز در حد معمول و مستعمل در نثر ساده این دوره
داستان " شیر و گاو " کلیله و دمنه به نثر ساده ( جهت استفاده دانش آموزان )
دبیران زبان و ادبیات منطقه سعدآباد - داستان " شیر و گاو " کلیله و دمنه به نثر ساده ( جهت
برچسب :
نثر ساده