گزارش دوچرخه سواری گروه راسپینا - چیتگر - 10 دی ماه 92
سلامی دوباره.....
بله دیگه گروه راسپینا ثبت شد و ما هم یه گروه شدیم....یه کارایی هم کردم که بزودی اعلام میکنم....
خوب امروز طبق هماهنگی که با دوستان شد قرارمون ساعت 10.30 تا 11 چیتگر بود....جای همیشگی....
هوا به قدری سرد بود که واقعا گفتم برنامه رو یکم عقب بندازیم....اما رفتیم...
من و کاوه که بهم رسیدیم یکم دیر شده بود من با کمی تاخیر رفتم ، شب قبل تا دیر وقت مهمون داشتم و تا دیر وقت تر بیدار بودم قبلا عادت داشتیم جدیدا این درس و مخش مارو خراب کرده
با
کاوه از مسیر آفرود میان بر رسیدیم به پیست سرعت چیتگر که مجید رو دیدیم و
من خیلی حراسون از وسط باغچه پیست رفتم...بالاخره دلم واسه مجید تنگ شده
بود....
خیلی وقت بود ندیده بودمش....این وسط کاپشن ما هم گیر کرد
به زین و زیپش فاتحه رو خوند....رسیدیم اونجا که تا بیایم یه خوش و بشی
کنیم فهمیدیم بله مجید هم فوجی سوار شده...
آقا چشمتون روز بد نبینه حسابی مارو کتک زدن (من و لئو رو) حبیب هم قرار بود یکم دیرتر برسه با کاوه هماهنگ شده بود....
خلاصه این جنگی بود که شروع کرده بودیم....باید جواب یه دسته فوجی سوار متعصب رو میدادیم....خلاصه ریختن رو لئو....
به کاوه توجه کنید که چطوری داره میاد....
و اینجا هم دیگه فکر کردن که من و لئو تسلیم شدیم....
واسه گرم شدن رفتیم یه دور زدیم تو پیست و دور که تموم شد حبیب رو دیدیم که داشت صبحونه میخورد...گفتیم بریم سمت سرویس بهداشتی....
که با این حرکت انتفاضه ای من رو به رو شدن....
اول دو عدد فوجی را با دست نشان داده....
و سپس حرکت انتفاضه ای را اجرا میکنیم...
بعد از کمی صحبت به سمت پیست رفتیم و دور زدیم....
حبیب که با طوفان داره مثل طوفان میره....
یه دور دیگه تقریبا تموم شد
یه
قضیه هست ما هر وقت تمرین رفتیم یه سوژه برای اعصاب خوردی و تعجب پیدا
میشه....کسایی که چیتگر اومدن میدونن که نقطه شروع پیست اینجاست...
و این ماشین چطوری اومده بود اینجا نمیدونم....واقعا از اعجایب زمونه است....
خیلی ریلکس از داخل پیست حرکت کرد که یه جایی پیدا کنه بره بیرون....
با دو عکس شروع کردیم برای دور سوم...
رسیدیم تقریبا یک سوم مسیر این سگ با مزه رو دیدیم که دراز کشیده بود تو مسیر دوچرخه ها منتظر بود کسی بیاد باهاش بازی کنه....
منم چون خیلی علاقه دارم به سگ ولی گفتیم شاید کثیف مثیف باشه....فقط در حد اینکه دستمو بگیرم بالا سرش و با پا بدنشو بخارونم...
مجید هم حسابی از این سگ و حرکاتش خوشش اومده بود....
دور و زدیم و قرار شد بریم مراســـم مهم و معنوی لهو و لعب....
مجید چایی زنجفیل داشت ، حبیب بادوم ، ساقه طلایی ، ما هم لیوان به سفارش مجید آورده بودیم...
بچه ها لیوان یکبار مصرف خریدن و چکش حبیب که میخواست بادوم بشکونه....
اما نشکست و حبیب روشی جدید رو اتخاذ کرد....با صحبت که نشد با زوررررررررررر
حاشیه های لهو و لعب....
و عکس دسته جمعی که اگه کسی نکته عکس رو گفت جایزه داره... همه نکته اش تو صورت منه....حالا ببینم کی فهمید....
حسابی با حبیب نشستیم کل بادوم هارو شکوندیم و تقسیم بندی که از سرقت بادوم های من عکس گرفتم....ببینین چطوری سرقت میکنن...
بالاخره تصمیم گرفتیم بریم از سمت دریاچه و نخود نخود بشیم....
تو پیست به تابلویی جدید برخوردیم که گفتیم شما هم در یافتن نام این تابلو ما رو یاری کنید....
رسیدیم فاز دو
یه
جا من گفتم بیاین بریم مسیر همیشگی رو بچه ها گفتن بریم این مسیر آفرود رو
و فلان....گفتم میره اونور...کسی بهم گوش نکرد....مثل همیشه....
کاوه یه عکس گفت بگیرم....
برفتیم و از مناظر عکس بگرفتیم....بسی حال وافر داشت اما سرد بود خداییش....
خلاصه بعد از کلی آفرود رسیدیم به آسفالت و از یه فرعی سر پایینی حسابی که سرعت 44.5 رو هم ثبت کردم
رسیدیم به دریاچه و حرکت به سمت همت.....اینم بگم تو مسیر یه جاهایی گل بود که گفتم بزار به اون وضع جمعه نیوفتیم و گلی نشیم...
از وسط دار و درخت اومدم که مجید هم پشت من همون راه رو اومد....
از بالای همت دریاچه اینطوری بود تو این آلودگی....
و اینم بیمارستان تخصصی مغز و اعصاب که برای پرفسور سمیعی دارن میسازن که به شکل مغز انسان هست....
بله اینجا بود مجید با لئو بنشست....خاندان فوجی اش گم شد....پنجری....
آقا
از این تیغ کوچیکا 4-5 تا رفته بود تو لاستیک و تیوب رو سوراخ سوراخ کرده
بود مجید هم دومین باری بود که با فوجی اش میومد بیرون که این پنچری رو از
چشم من میدید
کاوه هم برای دفاع از حق فوجی دوربین رو گرفت ازم عکس گرفت....
من در حال چک کردن اینکه منم پنچر شدم یا نه....
اما نه لئو از این بیدا نیست که با این بادا بلرزه....تیغ رفته بود توش اما در آوردم اصلا مگه تیغ جرات داره بره تو این لاستیکا
اینم از جنازه ی فوجی مجید....که پخش شده بود و همه دست به دست هم دادن و تعویض تیوب دوچرخه اوکی شد...
اینم تلمبه که حبیب داشت...خدایی همه جوره تکمیله لوازم حبیب.....
رسیدیم دم پل عابر که کاوه باهامون خداحافظی کرد ....عکسی هم گرفتم که اصلا خوب نشد....
و خداحافظی بچه ها از من و پایان تمرین....
اطلاعات مسیر :
مدت زمان تمرین : 5 ساعت و 6 دقیقه
مدت زمان رکاب زدن : 3:18:17
میانگین سرعت : 14.2km/h
بیشترین سرعت : 44.5km/h
مسافت طی شده : 45.2km
با تشکر گروه دوچرخه سواری راسپینا
مطالب مشابه :
آدرس نمایندگی دوچرخه های مریدا، جاینت، ژیتان، فوجی و ویوا در تهران:
گروه ”دوچـرخـه ی کـوهسـتان“ آبـیـدر - آدرس نمایندگی دوچرخه های مریدا، جاینت، ژیتان، فوجی
آدرس نمایندگی دوچرخه های مریدا، جاینت، ژیتان، فوجی و ویوا در تهران:
وبلاگ رسمی هیئت دوچرخه سواری بیجار - آدرس نمایندگی دوچرخه های مریدا، جاینت، ژیتان، فوجی و
برگزاری تور دوچرخه سواری نجف آباد- مشهد(فقط فوجی-همه از دم تیمشون فوجی دارن ایول!)
آرمسترانگ - برگزاری تور دوچرخه سواری نجف آباد- مشهد(فقط فوجی-همه از دم تیمشون فوجی دارن ایول
گزارش برنامه میزوج (قزوین) 93/03/02
دنیای دوچرخه سواری من - My Cycling World - گزارش برنامه میزوج (قزوین) 93/03/02 - کاربردي ترين مطالب فني
گزارش دوچرخه سواری گروه راسپینا - چیتگر - 10 دی ماه 92
مسافرت با دوچرخه - گزارش دوچرخه سواری گروه راسپینا - چیتگر - 10 دی ماه 92 - وبلاگ شخصی علی فاتحی
شرکت هوندا (HONDA)
زمانی که به همراه شریک مبتکر تجاری خود فوجی ساوا نمایندگی خود به دوچرخه ها
گزارش دوچرخه سواری پارک جنگلی چیتگر - دریاچه چیتگر 92/10/06
مسافرت با دوچرخه اینم بگم ما به توصیه آقا ناصر دوستمون گوش کردیم و فوجی نمایندگی
معرفی سیم نئون درخشنده قابل انعطاف EL Wire
رسمی محصولات امرن ژاپن، فونیکس کنتاکت آلمان، ریتال آلمان و فوجی دوچرخه نمایندگی
زندگی نامه سوئي شيرو هوندا
سوئي شيرو 40 ساله در 1946 مؤسسه تحقيقات فني هوندا را داير كرد تا دوچرخه نمایندگی فوجی ساوا
برچسب :
نمایندگی دوچرخه فوجی