شكوه البرز .
نویسنده: مهندس مجيد موسيخاني
قوچ البرز مركزي كه هيبريد۱ دو قوچ ارمني با 54 كروموزوم (از شمالغرب) و قوچ اوريال با 58 كروموزوم (از شمالشرق) است. در ميان عموزادههاي ايراني خود در بلندترين ارتفاعات زندگي ميكند. اين قوچ دو رگه با 56 كروموزوم، برخي صفات را از قوچ اوريال و برخي را از قوچ ارمني به خود گرفته است.
حد و حدود محل زندگي نوع خالص آن با 56 كروموزوم، ارتفاعات البرز مركزي است. يعني از شمال حدود خط شروع جنگلهاي خزر، از غرب حدود جاده كرج-چالوس، از شرق حدود جاده هراز و از جنوب تا حدود بزرگ شهر تهران. البته ناگفته نماند كه مناطقي چون سرخه حصار و جاجرود و خجير نيز محل گُدار۲ قوچ البرز مركزي است. اين گدار در زمستانهاي سخت سالهاي دور كه هنوز ساخت و سازها و تصرف زمينها و جادهسازيها به اين حد نبود، به راحتي انجام ميشد و حتي گاهي نيز تا كوههاي بيبيشهربانو در جنوب شرق تهران نيز ادامه مييافت. اما در سالهاي اخير با توسعه جادهسازي و تصرف مراتع و حصاركشي و تبديل آن به باغات و مراكز صنعتي، راههاي گدار اين گونه در نواحي جاجرود، ورجين و لار تا حدود زيادي مسدود شده است. ناگفته نماند كه قوچهاي منطقه حفاظت شده كوير و پارك ملي سياهكوه نيز از همين هيبريد محسوب ميشوند.
شاخهاي فاخر قوچ البرز مركزي از دو طرف به سمت گردن آمده و مقطع بن آن به گردي ميگرايد كه در ميانسالي بافت كنگرهاي آن ريزتر ميشود.
ريش آن تقريبا يكسوم از بالا به پايين سفيد و دوسوم مابقي مشكي است، پوست بدن به قرمزي ميگرايد و گاهي اوقات آلاكمر۳ نيز ميشوند. شكار تروفه قوچ البرز مركزي خالص، آرزوي هر شكارچي اسپرت و اهل تروفه است. خاطرات و اتفاقات جالبي در شكار قوچ البرز مركزي از زبان پيشكسوتاني چون دكتر هدايتا... تاجبخش، داريوش امين، اسدا... انوري، سرهنگ بهزاد يوسفي و غيره شنيدهام كه هركدام به نوبه خود آموزنده و مهيج است و در اينجا فرصتي براي بازگويي آنها نميبينم.
هنگاميكه پروانه شكار قوچ البرز مركزي را در دست داشتم، فقط و فقط به يك قوچ خالص، زيبا و ركورد فكر ميكردم. روزهاي آخر آذر ماه طي ميشد و من به دنبال فرصتي بودم تا شرايط جوي متلاطم و ناپايدار كمي آرامتر شده و سپس شكار خود را در ارتفاعات البرز مركزي شروع كنم.
تنظيم تفنگ و هماهنگي با دوستان همراه و محيطبان همراه وقتي انجام شد كه هوا كمكم رو به پايداري ميرفت. با علم به اينكه در اين فصل شرايط آب و هوايي و تغييرات ناگهاني آن خيلي قابل پيشبيني نيست.
تاريكي شب تمام نشده بود كه به كوه زديم و پس از ساعتي در گرگ و ميش بامداد، بارش زيباي برفي گذرا را شاهد بوديم. بدان معنا كه تمام برنامهريزيها و پيشبينيها در مورد وضعيت هوا در مقابل طبيعت بسيار ناچيز به نظر ميرسيد.
البته هنوز برودت هوا به آن اندازه نبود كه برف به زمين بماند و فقط بارش متناوب آن باعث خيسي زمين، خوشرنگ شدن پوشش گياهي خشك شده كوهستان و نمدار شدن پشم شكارها و براق شدن شاخشان ميشد.
پوشش گياهي البرز مركزي نيز به نوبه خود متنوع و كمنظير است. بوتههاي زرشك وحشي كه بعضي اوقات محل مناسبي براي استراحت روزانه كبك و گراز است، در اين فصل، باران خورده و ترش هستند و داراي مقادير فراوان ويتامين ث كه از گرفتگي عضلات طبيعتمرد جلوگيري ميكند. آب زرشك وحشي نيز كه توسط محليها تهيه ميشود از بهترين نوشيدنيهاي منطقه است.
از ديگر گياهان شاخص البرز مركزي ميتوان به كلاه ميرحسن، دم اسبي، گون، ماهور، بادام كوهي، كمار و اورس اشاره كرد. گياهان تازه بهاري مثل والك، آويشن، داغ مرزه، پيازچه و ريواس نيز از نظر اقتصادي بر زندگي مردم منطقه تاثير گذار است. به نقل از دوست عزيزم سرهنگ بهزاد يوسفي، كوههاي اين مناطق به علت دارا بودن گياهان خاص، در فصل بهار عده زيادي توريست خارجي به خود جلب ميكند. قارچ هم كه معمولاً بوته پارساله گياه كمار را به عنوان بستر رشد خود انتخاب ميكند، از نظر تأمين پروتئين گياهي بوميان اين منطقه بسيار مهم است.
كمكم روزهاي مستي۴ قوچ و ميش شروع ميشد و از اينكه امسال زودتر از سالهاي گذشته قوچ مستي شروع شده، به احتمال زياد زمستان كوتاه و بهاري زودرس خواهيم داشت.
با زحمات و مراقبت شديد محيطبانها، جمعيت وحوش قابل توجه بود و در همان ساعات اوليه صبح يك گله 40-30 تايي قوچ و ميش در فاصله 1500 متري خود ديديم. غالب جمعيت گله را ميش و بره تشكيل ميداد و 5-4 قوچ 4 تا 6 سال كه دور و بر گله بودند و يك قوچ بزرگ 9-8 سال.
اين قوچ بزرگ كه از آن فاصله با تلسكوپ سن آن را 10 تا 11 سال تخمين زديم، گله را در اختيار گرفته و با تاخت و تاز دائم خود در اطراف گله، اجازه نميداد تا قوچهاي 6-5 سال كه در اوج باروري بودند به گله نزديك شوند و با يك حمله و حركت شاخهاي بزرگ، آنها را فراري ميداد.
مرحوم پدرم به من آموخت كه به طبيعت احترام بگذارم و من نيز تا آنجا كه بتوانم كاري انجام نميدهم كه دور از قوانين موزون طبيعت باشد.
مطمئن بودم كه اين قوچ پير به زودي توسط دشمنان طبيعي خود از پا در خواهد آمد و يا بهطور طبيعي از بين ميرود. خلاصه اينكه سن بالا و زيبايي شاخ و ركورد بودن آن باعث شد تا براي شكار انتخابش كنم؛ اما چهطور ميشد به اين گله پراكنده كه هر لحظه مشغول جابجايياند نزديك شد؟!
9 صبح است، آسمان ابري، برف لحظاتي ميبارد و قطع ميشود، مشغول طراحي بهترين مسير و نقشه براي نزديك شدن به گله و اين قوچ باشكوه هستيم. به بالاي سرم نگاه ميكنم، يك هماي زيبا و بالغ، گويا هماي سعادت است!
براي ماهرخ رفتن۵ از اين قوچ حركت كرديم. يك ساعت و نيم بعد، پس از دور زدن دامنه وسيع كوه و چاق كردن باد، به فاصله حدود 250 متري آنها رسيديم. 68×5/6 سوپر مگنوم را از جلد در آورده، از بغل بر كوه به جلو رفتم و آماده تيراندازي شدم. قوچ بزرگ در اين لحظه يك ميش را از گله جدا كرده بود و تقريباً بين من و گله واقع شدند. ميش بين من و قوچ بزرگ قرار داشت و اجازه تيراندازي را به من نميداد. تا آنجا كه ميش به وجود من مشكوك شد، كمتر از يك دقيقه به من ذل زد و همچنان كه سپر بلاي قوچ بزرگ شده بود به ناگهان سوت زده و همزمان با قوچ بزرگ به ميان گله گريختند و گله را به پشت كوه بردند. از آنجا كه احتمال ميدادم تيراندازي به قوچ در ميان اين ازدحام، خطر برخورد با ميش و بره را نيز دارد، از تيراندازي خودداري كردم.
ساعت 12 ظهر به تعقيب گله ادامه ميدهيم. در اين ميان گاهي قوچهاي 5-4 سال را به صورت تكي ميبينيم كه در حال دويدن و تاخت و تاز انفرادي هستند؛ بله، اين زمان فصل «قوچ دو» است.
ساعت 1 گله را دوباره ميبينيم. قرمزي پوست و سفيدي آلاكمر اين قوچ بزرگ او را از گله متمايز ميكند.
براي تجديد قوا فقط لقمهاي نان و گردو خورده و به مسير ادامه ميدهيم تا از بالا دست به گله نزديك شويم. هنوز هم بارش ناپيوسته برف را گاهي داريم. همينطور صداي زيباي سهرههاي پيشاني سرخ را.
ساعت چهار و نيم من و محيطبان همراه، بار و بنه و دوستم را تنها گذاشته و آرام به شكارها نزديك ميشويم، با تفنگ خيس شده از برف و دوپايه تيراندازي. از پشت بوتههاي كوتاه سرك ميكشم. در فاصله حدود 200 متري دو قوچ جوان را كه بين من و گله پرسه ميزنند ميبينم.
تفنگ را روي دوپايه گذاشته و با احتياط به دنبال قوچ بزرگ ميگردم. بعد از چند دقيقه از پشت سر صداي سوت زدن قوچ جواني را در فاصله چند متري خود احساس كردم. از همان قوچهاي مستي بود كه تا چند متري من آمده و به ناگه متوجه حضور من شده و در خلاف جهت پا به فرار گذاشت.
چند لحظه بعد در فاصله حدود 250 متري قوچ را كه علاوه بر شاخهاي فاخر، جثهاي 5/1 برابر بقيه داشت ديدم كه باز مشغول فراري دادن قوچهاي جوان بود. در واقع قوچ پير فقط حرمسراي اختصاصي درست كرده و نه خود قدرت بارور كردن همه ميشها را داشت و نه با گردن كلفتي به بقيه اجازه اين كار را ميداد. ضامن گلولهزني 68×5/6 سوپر مگنوم را آزاد كرده و بعد از نشانهگيري، گلوله 127 گرين Ks ، Rws را به سوي قوچ پير روانه كردم.
صداي «توپاس» برخورد گلوله با نقطه حساس شكار به لحظهاي و اطمينان خاطر من از شكار اين قوچ معتبر.
گله قوچ و ميش، همراه با قوچهاي جوان و سالم و پرانرژي پا به فرار گذاشته و من مشغول بررسي اين شكار باشكوه.
بهراستي كه شكوه البرز بود، با تمام مشخصاتي كه يك قوچ البرز مركزي بايد داشته باشد و چشم چپ اين قوچ نيز كور بود كه البته كوري آن دلايل زيادي ميتواند داشته باشد.
امتياز و اندازه شاخها:
داراي امتياز گراندپري با رتبه بالا طبق فرمول CIC
طول شاخ راست 84 سانتيمتر
طول شاخ چپ 86 سانتيمتر
بن شاخ هركدام 8/25 سانتيمتر
بازترين فاصله خارجي شاخها 63 سانتيمتر
و در كتاب «اينترنشنال سافاري كلاب» كه به ردهبندي امتيازهاي قوچ البرز مركزي خالص پرداخته است، مقام دوم را به دست آورد. ناگفته نماند كه مقام اول مربوط به thornton N.snider است كه سال 1978 و با طول شاخ 35 اينچ راست و 2/1 و34 اينچ چپ، آن را شكار كرده است.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- دو رگه
- آمد و شد
- كمربند سفيد رنگ
- جفتيابي و جفتگيري
- سر تير رفتن
مطالب مشابه :
قوچ ارمنی.
شکار در ایران - قوچ ارمنی. - پایداری طبیعت و تنوع جانوری و استفاده به اندازه از آن آرزوی ما
بهدنبال قوچ البرز
شکار در ایران - بهدنبال قوچ البرز - پایداری طبیعت و تنوع جانوری و استفاده به اندازه از آن
شكوه البرز .
شکار در ایران - شكوه البرز . - پایداری طبیعت و تنوع جانوری و استفاده به قوچ البرز مركزي
خاطرات یک شکارچی
شکار و طبیعت باد حیوان را گرفت و قوچ ومیش ها سرازیر شدند من هم سریعا بعلاوه دوربین را روی
شکار کل و قوچ در 50سال پیش
سرو آزاد - شکار کل و قوچ در 50سال پیش - عادل چون درخت خرما خواهد شکفت و چون سرو آزاد لبنان نمو
برچسب :
شکار قوچ