داستان

سرگذشت يك داستان

زن سيگارش را به آخر نرسيده خاموش مي كند . با دست چشم هايش را مي مالد . دستهايش بوي سيگار گرفته . پره هاي بيني اش مي لرزد . دست مي برد و از ميان شلوغي كيفش شيشه ي كوچك عطر اشانتيونش را پيدا مي كند و به دستها و پشت گوشهايش كمي عطر مي پاشد . بلند مي شود و به طرف اتاق خوابش مي رود. لباس خواب توري اش را كورمال كورمال پيدا مي كند و مي پوشد . پتو را از روي تخت كنار مي زند و دراز مي كشد . مرد در چهارچوب در ظاهر مي شود . چشمانش جستجو گرانه تاريكي را مي شكافد . زن پلكهايش را كه از خستگي سنگين شده روي هم مي گذارد و ميان خواب و بيداري ساعتهايي كه در انتظار ورود مرد گذشته مي انديشد .

( جناب تعدیل چي با صدايي رگه دار مي گويد) :

- ادامه ندهيد لطفا !! با اين وضعيت محاله چاپ بشه !!!!

نويسنده با تعجب :

- اما هنوز تموم نشده اجازه بدين ......

جناب تعدیل چی : پس خدا آخرش و به خير كنه !

نويسنده با انعطاف : خيلي خوب . شما هر جا رو كه بفرماييد بنده اصلاح مي كنم . خوب شد ؟

تعدیل چی فكري مي شود : باشه. پس شروع كنيد . همانطور كه من ميگم .

نويسنده : بله حتما .

تعدیل چی : اين جمله ي اول كه يه جورايي تبليغ سيگار و سيگار كشي و اين حرفهاست خصوصا در مورد خانمها كه اصلا قبيحه !!!

(نويسنده دهانش را باز مي كند كه چيزي بگويد اما ناگهان سكوت مي كند . )

تعدیل چی ادامه ميدهد : مثلا مي توانيد بنويسيد زن اسپند دود مي كند !بهتر نيست ؟

تعدیل چی با لبخند به نويسنده خيره مي شود و با شادماني از اكتشاف جديدش لبخند مي زند .

نويسنده چيزي روي كاغذ يادداشت مي كند .

تعدیل چی ادامه ميدهد : بله بنويسيد دستهايش بوي اسپند گرفته يا يه همچين چيزي خودتان كه وارديد الحمد الله ....... و اما عطر ، قبول بفرماييد كه كمي من من مي كند .... يعني چطور بگم بد نيست اما خوب هم نيست اگر بنويسيد گلاب خيلي بهتره .

نويسنده مات نگاهش مي كند . پس از چند لحظه به خودش مي آيد و سري تكان ميدهد .

تعدیل چی : خوب ... به طرف اتاق خوابش مي رود . ايرادي نداره اما ديگه لباس توري و اين قضايا كاملا تحريك آميزه و خلاف عفت ... اين قسمت و بايد از داستان حذف كنيد و يك چيز ديگه جايگزين كنيد مثلا زن چراغ را روشن مي كند و مي خوابد واما اينجا، اينجا كه اشاره مي كنيد به مرد اولا اين مرد كه قطعا و يقينا شوهر اين خانومه به مخاطب معرفي نمي شود و اين باعث سوء برداشت بعضي از كساني مي شود كه خداي ناكرده شايد انحراف ذهني هم داشته باشند پس اينطور اصلاح كنيد كه شوهرش به اتاق مي آيد يا به قول شما ظاهر مي شود . من نمي دونم . نه وارد مي شود بهتره . كافيه . زن پلكهايش را كه از خستگي سنگين شده روي هم مي گذارد . مشكلي نداره اگر به پلك خانم اشاره ي مستقيم نشه بهتره . مثلا چشمانش را مي بندد يا بسته . زن ميان خواب و بيداري به ساعتهايي كه در انتظار ورود مرد گذشته مي انديشد . اين هم البته يه مورد كوچك مفهومي داره كه اين خانم در طول روز وقت فكر كردن نداشته كه حالا اين موقع شب به اين چيزها فكر ميكنه و اون هم كلا كلمه ي انديشه رو بكار بردن در حالت خواب و بيداري براي يك زن زياد جالب نيست .

اين مواردي كه بهتون متذكر شدم و يادداشت بفرماييد تا ان شاء الله به چاپ بعدي برسه . نويسنده كاغذهايش را روي ميز مي گذارد، قلم غلاف شده اش را روي آن رها مي كند و مي رود .

داستان

مطالب مشابه :

لباس خواب توری زنانه گلبهی

لباس كار در زنبورداري(كلاه توري،لباس كامل،دستكش،ساعدبند و....)

لباس محلی کردی ...

داستان

دختر و پسر زیبای کورد در لباس ملیِ کوردها/لباس کوردی را پاس بداریم

حوری در لباس توری

لباس کار

شال توري زنانه