هم گام با قلم پایین سرآسیابی در عزادار ابا عبد الله احسین ع در پنج محل کن

پیش از این ها بیش از اینت غصه عشاق بود

با آمدن محرم چارقد مشکی از بقچه بی بی جون بیرون می آمد و غم در چهره اش هویدا می شد . محرم برای ایشان نه بهانه ای بود برای بازی نفس و نه فرصتی برای ریاست و نمایش قدرت بلکه زمانی  بود برای نمایش مکنونات قلبی و جلوه حزن درونی

سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم         رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم

گــــاه گــویم که بنالم ز پریشانی حالم         باز گویم که عیانست چه حاجت به بیانم

در این ایام لبخند از چهره ایشان نا پدید و اجاق دیگ آشپزخانه خانه از اول محرم تا عاشورا خاموش و قوت روزانه اش بر خلاف مردم  این روزگار در ایام محرم  ساده تر و مختصر تر میشد حتی زمانیکه کهولت و پیری بر ایشان غلبه یافته  و پیرزن از پا و زبان افتاده بود و حتی اطلاع نداشت که دیگر برای فرش کردن تکیه از فرش امانت مردم استفاده نمی کنند با آمدن محرم مدام به فرش زیر پای خود اشاره می کرد و با زبان بی زبانی می گفت که چرا فرش ها به تکیه داده نشدند؟ تکیه ها مسقف نشده بود و فریادهای یا حسین نمایانگر برافراشتن تیرک های چادر  تکیه و آغاز محرم بود . همه مردان قوی بنیه اعتقاد راسخ داشتند که اگر دست یاری ابا عبدالله نباشد تیرک ها نخواهد ایستاد

عشق است که صد پاره نماید جگر کوه            ایگونه هنر تیشه فرهاد ندارد

سرتاسر تکیه سیاهپوش می شد و حزن و اندوه  تکیه را  فرا می گرفت دسته حضرت علی اصغر دسته کودکان بود و فریاد حسین حسین کودکان بی گناه تداعی کننده مظلومیت حضرت علی اصغر بود.
 هر تکیه شامل چند طاق نما بود و هر طاق نما مختص به یک خاندان و خانواده بود

زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار...

زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود،

يك بغل آزادي بود. 

زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود.

و اما امروز، سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
در ایام محرم دسته سینه زنی سرآسیاب سه بار  از تکیه مطبوع  خود خارج شده و پس از سینه زدن در چهار تکیه دیگر کن به دیار عشق و ادب باز می گردندشب تاسوعا نوحه ها در رثای حضرت علی اکبر در شب عاشورا در وصف حضرت ابوفاضل و در ظهر عاشورا برای حضرت ابا عبدالله خوانده می شود
پیش از اینها تنها پیرمردان و از کارافتادگان در تکیه می ماندند و مابقی اهالی برای اقامه عزا همراه دسته می شدند
در این روزگار از زعمای قوم سرآسیاب  حضرت جلیل غلام است مردی کاردان ودانا  و بخشنده و خیرخواه و از نوادگان حاج آقا محمد . ایشان برای مدیریت امور  و نگه داری قلب سپه در تکیه می ماند

تو قلب سپه را به آیین بدار       من اکنون پیاده روم کارزار

از غلامیان حاج کمال و حمید جلال نیز برای هدایت دسته به سوی سینه زنی رهسپار می شوند

نورمحمدیان کماکان با درایت و ذکاوت از جایگاه گذشته خود مصرانه دفاع می کنند حاج حسین حاج رحمت الله و حاج محسن حاج ماشاالله از جمله ایشانند خداوندا نگهدار از زوالشان.
اما به گفته یک منبع آگاه به مسایل سرآسیاب ،قدرت در سرآسیاب در کانون حاج احمد آقاییان تمرکز یافته و در شخص حاج حسن حاج شعبانعلی ظهور یافته خداوند تمام نوکران امام حسین را یار و یاور باشد و البته که

 شاهان جهانند گدایان ابالفضل

به هر حال با کاروان سرآسیاب همراه شدیم و به درقاضی رهسپار شدیم!  

 حسینیه سرآسیاب

به راستی که جای حاج ملا علی خالی است هنگامی که فرمود : "دولت را چه تسلط است بر املاک و اشجار و آب و اراضی رعایا که حتما بفروشند؟ گمان ندارم در شرع خود ، بلکه سایر ادیان ،تجویز این قسم اجبارها شده باشد." درقاضی محله سیاست و ذکاوت و بقول خودشان شهادت و دیار کاردانی و زیرکی دیار حاج آقا بزرگ فخر خانواده حاج آقا بزرگی!!! و البته دیار افراط و تفریط
ایشان با نسکافه به استقبال ما آمدند


و سید کمال سید علی نوحه خوانی کرد
برای مظلومیت حضرت علی اصغر چنین خواند
ببینید ، ببینید - گلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان ، سر جنگ ندار
گلم سرخ و سفید است
از او قطع امید است
واویلا ، واویلا

پس از درقاضی نوبت به میان ده می رسد محله حاج حسن فتاحی مرد با اراده و با نفوذ کنی .

حسینیه میونده

نقل است کاسبان کنی سرا طرشت از دست چند لات و زور گیر به حاج حسن شکایت بردند چند روز بعد حاج حسن به ایشان خبر می دهد که به فلان کلانتری بیایید . کاسبان چون به کلانتری رسیدند زورگیران را دیدند که به سقف کلانتری آویزان شدند و برای رضایت از کسبه التماس میکردند!!این گوشه ای از معجزات حاج حسن فتاحی است!
در شب تاسوعا سید کمال(سید علی) سید علی نوحه ای از علی اکبر خواند که به گفته خودش مربوط  به 60 سال قبل بود
متن شعر درست در خاطرم نمانده ولی قسمتی از آن این چنین بود
"نوجوان اکبر " "گردیده پرپر"
ایشان در روز عاشورا برای تهییج سینه زن گفتند
"سینه زدید و خسته اید از زینب (ص) که خسته تر نیستید" سخن بسیار دلپسند و سنجیده بود
پس از میانده به بالون رسیدیم  دیار مردمان آرام ومظلوم و بی حاشیه و بی سر و صدا دیار حاج عباس بالونی مالک  قدیمی "شهرک اندیشه جنوبی" مرد ثروتمندی که چون برف سفید  رو بود  و اهل زهد و تقوا بود مردی که مدام درعبادت بود.

حسینیه بالون

در بالون سید علی نوحه زیبای "همه جا کربلا همه جا نینوا تو حسین منی نورعین منی" را خواند  در قسمتی از نوحه ذکر می گردید "تو خرامان برو من تماشا کنم" که یاد آور صحنه ای از حادثه کربلا بود که امام حسین به حضرت علی اکبر می فرمایند کمی آهسته رو تا پیکرت زیبایت را بار دیگر ببینم و در قسمتی دیگر از نوحه تعبیر زیبای" من اسیر توام نه اسیر عدو ی"  که از جانب حضرت زینب خطاب به سر بریده اباعبدالله بیان شده است طنین انداز شد
پس از تمام شدن عزا داری در بالون از طریق کوچه باغک به سمت دیار اسماعیلیان رهسپارشدیم  به قول پدربزرگم "کویت کن"دیار وحدت و همدلی و همکاری دیار کار و تلاش و همیاری دیاری که فارغ از هر مسلک و اندیشه همه با تعاون و دوستی برای کمک به یکدیگر آماده اند

حسینیه اسمالون

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت        آری به اتفاق جهان می توان گرفت

دیار رحیمی و محمدی و بابایی دیارخرج های متوالی فرزندان حاج علی جان!!  دیار حاج ذبیح الله و حاج خان و محمدی کدخدایان کن!!

نوحه

"حرم عرش خدا شد    دو عالم يكصدا شد             ابالفضل آمد و محشر به پا شد

به چشمان شرر بار     درآغوش علمدار                 رقيه  وارد كرببلا شد

در عظمت مقام اباالفضل العباس نیز  به سیاق پدر مرحومش آق ابوالفضل نوحه "عباس نجلل مرتضی برادر ای بی قرینه " نیز خوانده شد
اهالی اسماعیلیان ارادت ویژه ای به آق ابالفضل داشتند و از روضه وی حاجت می گرفتند پس از اسماعیلیان به سمت سرآسیاب رهسپار شدیم دیار تجدد و تنبلی! دیار مهربانی و راحتی! بوی جوی سرآسیاب آید همی بوی یار مهربان آید همی!
نمی دونم کدام فیلسوف عاقلی آبدارخانه سرآسیاب را در مسیر ورودی گذاشته؟ از آنجا که عده ای برای بهتر دیدن تصاویر همیشه بر روی سکو می ایستند  ترافیک در ورودی تکیه بسیار است!  در تکیه اسماعیلیان از میهمانان با شیر کاکاءو و شربت پذیرایی می شد به راستی که منتقدان مکتب کنی در مواجهه با این مطلب چه پاسخی دارند؟
این همه کرامت و گشاده دستی و بخشندگی را کجا می توان یافت؟
کندیان به مانند پیشوایشان علی ابن ابی طالب "که به عجمی که تازه لا اله الا الله را هجی میکرد همان دو دینار را از سهم بیت المال میداد که به شیوخ جلیل القدر عرب میداد"  هر آنچه دارند بدون هیچ منتی میان آشنا و غریب و افغان تقسیم می کنند

چنان پهن خوان کرم گسترد      که سیمرغ در قاف روزی خورد!!

و عجیب نیست از کرامت سرآسیابی که آش نذری کنیان را غریب ها سر بکشند

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست     چون من در آن دیار هزاران غریب است


من در شب عاشورا هنگام تقسیم آش، عاشورا را به چشم دیدم هرکس سعی داشت دیگری را کنار زند و سهم بیشتری از غنیمت آش ازان خود کند خلق الله از کرد و افغان و ... به سر و کول هم میپریدند .

ای آشپزان  و سران آش سرآسیاب کاش یک جو از مرام اسمالونی داشتید و کاسه ای آش برای پیرزن و پیرمردهای هم محلیتان درب خانه ها می دادید که تحقیق حال گوشه نشینان گناه نیست

روزی بیا به کلبه ما از ره شکار       تحقیق حال گوشه نشینان گناه نیست


مطالب مشابه :


8 روش القای خوش بینی

مشاور املاک رشتاک - 8 روش القای خوش بینی - بامجوز رسمی از اتحادیه مشاورین املاک- به ما بسپارید




درمان خودنمایی کودکان

که با دیگران از آن جمله، با افراد جنس مخالف رفتاری گرم، اجتماعی و دلپسند داشته املاک. ست




رازهای تبلیغات موثر در مغازه یا فروشگاه

کننده،ظریف،باسلیقه،برازنده،استثنایی،مهیج،بدیع،دلپسند،خارق املاک است خوشحال می شدند .




خط زیبا

تا زبان خامه گردد دلپسند املاک کرمانشاه




اصطلاحات اداری

تمامی اسناد تجاری و غیر تجاری مشروط بر این که درادارت ثبت اسناد و املاک یا در (دلپسند




به مناسبت بیستم مهر ماه، روز بزرگداشت حافظ

بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می‌شود و املاک فراوانی که




لیست فرهنگسرا و نگارخانه ها

کرج ـ مهرشهر ـ نرسیده به خیابان شبنم ـ بالای املاک آریا کوی عقیلیی ـ کوچه دلپسند




هم گام با قلم پایین سرآسیابی در عزادار ابا عبد الله احسین ع در پنج محل کن

"دولت را چه تسلط است بر املاک و اشجار و آب و که خسته تر نیستید" سخن بسیار دلپسند و




معرفی حافظ شیرازی

بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می شود و املاک فراوانی که




برچسب :