گزارش برنامه تنگ واشي 11-19/3/91
الهي به اميد تو<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
گزارش برنامه:
عقربه هاي ساعت 16:45 بعد از ظهر روز پنجشنبه مورخ 11/3/91 را نشان مي داد كه اسكانيا زرد رنگ از جايگاه 15 ترمينال كارانديش به قصد فيروزكوه به حركت درآمد. تقريباً تعداد همنوردان شركت كننده در برنامه دو برابر برنامه جنگل سال گذشته بود و به تعبيري اتوبوس قُرُق كوهنوردان بود. هر كس در كنار همنوردش سرگرم كاري بود. موزيك گوش مي دادند؛ حرف مي زند؛ تنقلات مي خوردند و... به زرقان كه رسيديم رمضان عظيمي به همراه خانم و پسرشان به جمعمان پيوستند. ساعت 17:40 بعد از ظهر كمك راننده فيلم «امشب شب مهتابه» را از طريق مانيتورها به نمايش گذاشت كه با اعتراض اكثريت قريب به اتفاق تماشاچيان روبرو شد. ساعت 22 شب در نزديكيهاي شهر آباده در رستوران «پروانه» پس از اقامه نماز، به صرف شامي كه هر كس از شيراز تهيه كرده بود، پرداختيم. ساعت 22:30 مجدداً اتوبوس به راه خود ادامه داد.
ساعت 3:30 صبح روز جمعه مورخ 12/3/91 نرسيده به قم توقف ربع ساعته اي صورت گرفت كه دو نفر از همنوردان زنگو له هاي زيبايي را خريداري كردند كه صداي دلنوازش تا پايان برنامه گوشهايمان را نوازش مي داد. هوا گرگ و ميش بود كه چند نفر ديگر از همنوردانمان در تهران سوار اتوبوس شدند و جمعمان جمع شد. ساعت 7:45 صبح در نزديكيهاي جاده فيروزكوه متأسفانه شاهد 3 تصادف پياپي بوديم كه در يكي از تصادفات كه در چند ثانيه، در جلوي ديدگانمان به علت سرعت زياد و شايد خواب آلودگي راننده پيكان سفيد رنگ با 4 سرنشين رخ داد. اتوبوس براي نجات سرنشينان توقف كرد و تقريباً دو سوم همنوردان سراسيمه براي امداد به حادثه ديدگان، دوان دوان به سويشان رفتند. خوشبختانه ظواهر امر مشكل خاصي را نشان نمي داد. پس از اطمينان از رسيدن اورژانس بين جاده اي، سوار اتوبوس شديم. ساعت 8:45 صبح به فيروزكوه رسيديم. مايحتاج مورد نياز را از مغازه هاي اطراف تهيه كرديم.
يك ميني بوس آبي با خطوط سفيد رنگ را اجاره كرديم و در دو نوبت به سمت تنگ جليزجند (تنگ واشي) به راه افتاديم. جاده اصلي را در پيش گرفتيم تا اينكه به بيمارستان امام خميني (ره) رسيديم و از آنجا وارد فرعي دست راست شديم.
ساعت 11:20 صبح همگي به گرداگرد خسرو حميدي جمع شديم؛ ارشاداتي نمودند و خودشان در ابتدا و بهزاد افشار و روح اله جاويد در انتهاي صف به حركت درآمديم. در خلاف حركت آبهاي خروشان برنامه آغاز گرديد. جمعيت كثيري چه به صورت خانوادگي و يا مجردي در جاي جاي مسير تفرجگاه ساواشي به چشم مي خورند. دمپايي هاي سفيد رنگ جهت حركت درون آب به وفور در آنجا به فروش مي رسيد. ساعت 12:10 به تنگه رسيديم. تنگه واشی یا تنگه ساواشی مکانی با جاذبههای گردشگری است. طول اين تنگه حدود ۳۰۰ متر و با دیوارههای صخرهای بلند به ارتفاع حدود ۱۰۰ متر محل عبور رودخانهای است که از کوههای ساواشی سر چشمه میگیرد و از میان دشت میگذرد. در فصل تابستان که آب به کمترین میزان خود میرسد، عمق آن به حدی است که در برخی نقاط تا زیر زانوی شما را خیس نماید. یکی از مهمترین جذابیتهای این تنگه، همین عبور کل مسیر از میان آب است. برای رفتن به تنگه ساواشی در کیلومتری ۲ جاده فیروزکوه-تهران، پس از ورود به یک جاده فرعی و طی حدود ۹ کیلومتر روستای جلیزجند نمایان میگردد. این روستا در حاشیه یک دشت سرسبز با مزارع گندم و سیب زمینی و باغات مختلف بنا شدهاست. بعد از عبور از روستا و طی حدود ۴ کیلومتر در جادهای که میان دشت و در کنار جویهای پر از آب زلال، احداث شده، محل پیاده روی تنگه ساوشی شروع میشود. بعد از عبور از تنگه اول و گذر از دشتی زیبا، تنگه دوم قرار گرفته که حدود ۲ کیلومتر با تنگه اولی فاصله دارد. این تنگه هم مانند تنگه اول چشم نواز است و از دیوارههای سنگی آن در نقاط مختلف چشمههای آب زلال و خنک به سمت پایین روان است. در انتهای این تنگه نیز هیاهوی ریزش آب آبشاری زیبا مسافران را به خود میخواند تا در زیر آبشار و در هوای گرم تابستانه تنی به آب بزنند. در تنگه واشی گیاه کمیاب «باریچه» که مصارف مهم صنعتی و دارویی دارد میروید. چیدن باریچه به دلیل کمیابی آن جرم است و پیگرد قانونی دارد. تنگه واشی علاوه بر طبیعت زیبا، دارای آثار تاریخی زیادی نیز میباشد. یکی از 3 کتیبه معروف دوره قاجار در این تنگه واقع شده است. دو کتیبه دیگر در چشمه علی شهر ری و کتیبه شکل شاه در پشتِ تونل وانا جاده هراز واقع شدهاند. هر سه این کتیبهها به دستور فتحعلی شاه قاجار حکاکی شدهاست. فتحعلی شاه که دوران پیش از پادشاهی خویش را در شیراز گذرانده بود، با دیدن نقش برجستههای آن دیار، سه نفر به نامهای حجارباشی، نقاش باشی و معمارباشی را مسئول ساخت این سه کتبیه در تهران کرد. معمار باشی آن استاد قاسم حجار که نامش با تاريخ 1232 هـ.ق در انتهای کتيبه مشاهده می شود. ارتفاع حجاری از سطح رودخانه يك و نيم متر می باشد. حاشيه شامل اشعار است. در قسمت بالا دارای 4 رديف، در پايين 2 رديف است. کتیبه دارای ابعاد 6 در 7 متر است که وقایع زمان فتحعلی شاه دور تا دور کتیبه روایت شدهاست. بزرگترین نقش برجسته این کتیبهها، نقش شکارگاه با تصویر اسب، نیزه و شکارهایش است که در اطراف آن میتوان عباس میرزا، علی قلی میرزا و علی نقی میرزا پسران فتحعلی شاه و همچنین نوادگانش را در حال شکار دید. این کتیبه که حدوداً ۱۸۵ ساله است به گونهای در دل کوه حک شده که از بارش باران و تابش آفتاب در امان بودهاست، اما صنعت گردشگری به آن آسیب وارد نمودهاست. عبور از تنگه ها با وجود كتيبه زيبا در بين مسير، شور و حال وصف ناپذيري به جانمان مي بخشيد. عده اي نيز با اسب از ميان آب عبور مي كردند. همگي تا زانو خيس شده بوديم. خنكي آب را مغز استخوانهايمان حس مي كرد.
نزديكيهاي ساعت 12:50 ظهر عبور از ميان آب به پايان رسيد و سربالايي تنگه را در پيش رو داشتيم. رفته رفته به طبيعت زيباي اطراف علفزارها و درختان سرسبز اضافه مي گرديد. مجدد عبور از ميان آب آغاز گرديد.
ساعت 13:47 بعدازظهر مجدد استراحت ده دقيقه اي نموديم. آبشار ساواش با زيبايي هر چه تمام تر منطقه را به دست گرفته بود. ساعت 14:30 بعدازظهر پس از عبور از بين صخره ها و سنگها جهت نماز و ناهار در تفرجگاه چمن سا، توقف كرديم. ساعت 15:30 بعدازظهر مجدد به حركت در آمديم. عبور از گل و لاي، علفزارها، تالاب و گندآبها لباسهايمان را به حال و روز مضحكي تبديل كرده بود. قورباغه ها در تمامي مسير با سر و صدايشان به استقبالمان آمده بودند. ديدن گله هاي گوسفند و پارس پياپي سگهاي چوپانان، نويد توقف شبانه را در دشت سا به ما مي داد. از ساعت 17 بعدازظهر 20 چادر يكي يكي همچون گلهاي خوشرنگي در كنار هم شكفته شدند. در كنار چشمة آبي، غبار راه را زدوديم و عده اي شام خورده و عده اي شام نخورده سر بر بالين نهاند. ساعت نزديكيهاي 21 شب به همراه خسرو حميدي و در مجموع 9 نفر از همنوردان در آن شب مهتابي بسيار قشنگ تا ساعت 23 شب شروع به پياده روي شبانه كرديم. شب آرام و خنكي بود. سپس به كيسه خوابها خزيديم. با توجه به GPS يكي از همنوردان آن روز 2232 متر مسافت را طي كرده و در ارتفاع 2520 متري قرار داشتيم. موقعيت جغرافيايي منطقه N:35°54.61´ E:52°42.46´ .
صبح روز شنبه 13/3/91 ساعت 7:45 صبح پس از ربع ساعتي نرمش صبحگاهي، دامنه ميشينه مرگ (جايي كه ميش مرده) را به سمت شمال در پيش گرفتيم. قله «میشینه مرگ»با ارتفاع ۴۰۰۷-۴۰۲۵ متر ( با نقل قول های مختلف ) تنها قله ۴ هزار متری البرزشرقی و بلند ترین قله منطقه است. بعد ازمیشینهمرگ تا اولین ۴۰۰۰ متری از طرف شرق تا شاهرود و«شاهوارش» و از سوی غرب همتا «دوبرارها» باید رفت . در کنار آن گردنههای وجود دارد که میشنهمرگ را بهقلههای همسایهاش مثل «پرچنان» ۳۹۵۰ متری در شمال غرب و «بوم» ۳۸۰۰ در شرق متصلمیکند و نزدیک ترین روستا به آن «ورزنه» در شمال و همچنین دهات «نشل» و «خِرم»است. گله هاي گوسفندان به همراه پارس سگها، در جاي جاي مسير ديده مي شد. از ساعت 9:20 تا 9:50 صبح جهت صرف صبحانه توقفي كرديم و مجدد به راه ادامه داديم. شيب هاي همراه با ريزالها به كرات تكرار مي شد و ما با احتياط آنها را پشت سر مي گذاشتيم. توقف هاي ده دقيقه اي جهت استراحت بيشتر مي شد. گله اي گراز در حال عبور بودند كه حدس زديم در آن حوالي بايد آب وجود داشته باشد. ساعت 13:30 بعدازظهر در كنار چشمه اي كه از دل زمين مي جوشيد، براي صرف ناهار و اقامه نماز اتراق كرديم. ساعت 15 بعدازظهر مجدد به حركت ادامه داديم. رفته رفته بر ارتفاعمان افزوده مي شد.
ساعت 17:30 بعدازظهر توده هاي برف در جلوي رويمان هويدا گرديد. در برفها شروع به پاكوب كرده و طي طريق نموديم. تعدادي عكس با پارچه نويسي هاي گروها گرفتيم و مجدد به راه ادامه داديم. با توجه به تاريكي هوا و مضاف بر آن سردي هوا در ساعت 19 عصر در گردنه فيلبند كمپ زديم. ارتفاع 3200 متر و مسافت طي شده 12 كيلومتر و مدت زمان حركت 12 ساعت كه 7 ساعت و 22 دقيقه را جهت استراحت و 4 ساعت و 37 دقيقه را در حركت گذرانده بوديم. دماي هوا 13 درجه سانتيگراد با فشار mb10،31 بود. غروب خيره كننده آفتاب در آن مه رقيق در ساعت 20:11 عصر رخ داد. موقعيت جغرافيايي منطقه N:35°56.6.8´ E:52°40.170´ . برخلاف برنامه هاي گذشته جنگل، شبها نه خبري از پخت پلو جمعي بود و نه آتشي كه صميمت و گرمي را مشتعل تر كند.
صبح روز يكشنبه 14/3/91 پس از نرمش صبحگاهي، ساعت 7:45صبح حركت را از سر گرفتيم. مسير سربالايي روبرويمان، نفسمان را به شماره انداخته بود. دره اي كه به پشت معروف بود را نيز پشت سر گذاشتيم تا به محلي به نام «بزمي چال» جهت صرف صبحانه رسيديم. دشتي پوشيده از مخمل سبز رنگ چمنزار با گله اي از گوسفندان سرحال و تُپُل و مُپُل. پس از بيست دقيقه استراحت صبحانه، به راهمان ادامه داديم. همنوردان با كوله پشتي هاي رنگارنگشان همچون مار خوش نقش و نگاري در ميان دشت سبز رنگ، خرامان خرامان به پيش مي رفتند. محل نارم را نيز پشت سر گذاشتيم. گلهاي زرد، سفيد و ارغواني در جاي جاي مسير، جاپايمان را بوسه باران مي كردند. ساعت 11 صبح به منطقه چرات (زادگاه رضاشاه) را نيز پشت سر گذاشتيم. كوه «اسماعيل گر» را نيز گذرانديم. يكي از چوپانان نواحي نقل مي كرد كه فردي به نام اسماعيل براي نجات بزش به درون دره مي رود و خود نيز از بين مي رود و اين كوه نام او را به خود گرفته است. آبشار، غار و اشكفتها به زيبايي هر چه تمام تر منطقه مي افزود. از هر محلي كه گله گوسفندان در حال چرا بودند رد مي شديم، صداي پارس سگهاي نگهبان طنين انداز مي شد. صداي كوكو هرازگاهي نيز به گوش مي رسيد. نجواي كبكهاي مست همراه پرنده هاي خوش آواز، هارموني شگفت انگيزي را ايجاد كرده بود. لكه هاي ابر با سرعت هر چه تمام تر در ميان دشت آسمان نيز به مسابقه پرداخته بودند. ارتفاعمان 2733 متر بود. رفته رفته از ارتفاع كاستيم و از رودخانه اي خروشان عبور كريم. با صفي منظم از ميان روستاي برزمين عبور كرديم تا اينكه ساعت 15 بعدازظهر پرسان پرسان به حسينيه (تكيه) چرات رسيديم كه باني آن پيرزني مهربان و زحمت كش به نام آمنه مرادي (آمنه خاله) بود. دو اتاق را در آن تكيه و دو اتاق ديگر نيز در نزديكي تكيه و عده اي نيز چادر زدن را جهت اسكان شب برگزيدند. اولين شبي بود كه برنج پخت مي شد. اما بر خلاف برنامه هاي سالهاي گذشته، ديگر خبري از يك ديگ برنج نبود و به صورت پراكنده پخت صورت گرفت. ساعت 20:20 شب، دقيقه 94 بازي فوتبال ايران و ازبكستان، با گلي كه ايران به حريف خود زد، شور و حالي در حسينيه برپا شد. بر روي ايوانها مشغول نوشيدن چاي شديم. با توجه به حرمتي كه آن مكان داشت، بچه هاي جم آتشي در بيرون حسينيه بر پا كردند و با كباب كردن مار بيچاره اي و خوردن آن، تا ساعاتي از شب با آوازها و سازهاي محلي خودشان به بزم و پايكوبي پرداختند. ارتفاع 2115 و مسافت طي شده 11 كيلومتر و 300 متر بود. موقعيت جغرافيايي منطقهN:35°58.67´ E:52°40.767´. طبق گفتة آقاي دكتر يزدان نژاد از دانشگاه بابلسر مازندران، قدمت روستاي چرات 100 سال و به زمان ساساني برمي گردد.
روز دوشنبه 15/3/91 مصادف با سالروز ولادت حضرت امير مؤمنان علي (ع) (روز مرد) بود. بانوان گروه به تك تك آقايان گروه اين روز فرخنده را تبريك گفتند. صبحانه اي ميل كرديم و ساعت 9:45 صبح با بستن كوله بارمان بر روي كاميون بار سفيد رنگي، روستاي چرات را پشت سر گذاشتيم. سر تا پاي بچه ها به طرز خنده داري خاكي شده بود. ساعت 10:50 صبح به شهر آلاشت رسيديم. ساعت 11:5 از موزه خانه رضا شاه كه بيش از 150 سال قدمت داشت، ربع ساعتي بازديد كرديم. سپس از مسجد شاه كه به دستور فرح ساخته شده بود و در ارتفاع 1740 متري قرار داشت، ديدن نموديم. بيست دقيقه اي را نيز در همان مكان به استراحت پرداختيم و مجدد به راهمان ادامه داديم. ساعت 13 امامزاده حسن نيز توقف ربع ساعته اي داشتيم و مجدد راه را در پيش گرفتيم. از پيركلوم، گليران و پشت يخچال گذر كرديم. تكه اي از مسير با توجه به اينكه كاميون در سربالايي به مشكل برخورده بود، آقايون پياده شدند و پيچ جاده را مسافتي پياده طي كردند. هر چه پيشتر مي رفتيم، ارتفاع و سردي هوا افزوده مي شد و به تبع مه اطراف نيز غليظ تر مي گرديد. طبيعت غيرقابل وصفي بود. ساعت 17:30 بعد از ظهر به روستاي شيخ موسي رسيديم. 75 كيلومتر را با كاميون بار طي كرده بوديم. تصميم بر اين شد، شب را در امامزاده حاج عبداله و شيخ موسي سپري كنيم. مجدد شب به صورت پراكنده در زائرسرا تدارك پخت پلو را ديديم. عده اي به منزل نگهبان زائرسرا جهت حمام رفتند.
روز سه شنبه 16/3/91 ساعت 7:50 صبح پس از ميل نمودن شير گرم و گرفتن چند عكس يادگاري، به حركت درآمديم. از دره و رودخانه سجاد رود عبور كرديم و رفته رفته بر ارتفاعمان و نيز انبوه درختان افزوده مي شد. درهاي چوبي كه در مسير تعبيه شده بود، يكي يكي پس از عبور، نفر آخر مي بست؛ گاوها به صورت پراكنده در منطقه مشغول چرا بودند. درختچه هاي گوجه هاي جنگلي، بچه ها را دقايقي مشغول به خود كرد. ساعت 9:45 صبح بيست دقيقه اي را صرف خوردن صبحانه كرديم و مقداري آب نيز از چشمه برداشتيم. مسير را دقايقي به اشتباه رفتيم و با ديدن يكي از بوميان منطقه و كسب راهنمايي، مسير درست را در پيش گرفتيم. ساعت 11:30 صبح مجدد ده دقيقه اي را به استراحت سپري كرديم. كلبه اي رويايي كه بيشتر در كارت پستالها ديده بوديم، در جلوي ديدگانمان نمايان شد كه در دوربين تك تك بچه ا عكسي به يادگار ثبت گرديد. سربالايي هاي نفسگير در مسير، ميزان استراحت ها را افزايش مي داد. ساعت 12 ظهر بر شاخه اي از درختي تنومند، كيسه اي پنير آويزان بود كه بين بچه ها تقسيم گرديد. شيب هاي طول راه بين بچه ها تفرقه انداخته بود و با سوت همديگر را مي طلبيديم. ساعت 16:56 بعدازظهر بالاخره به فيلبند رسيديم. مسافت طي شده 1037 متر و كل زمان حركت 8 ساعت و 25 دقيقه بود كه 4 ساعت و 56 دقيقه را به توقف و 3 ساعت و 28 دقيقه را در حركت سپري كرده بوديم. ارتفاع 2282 متر بود. در حسينيه (زائرسرا) شرق فيلبند جهت اسكان شبانه، چند اتاق اجاره كرديم. 3 نفر از همنوردان با توجه به مشغله كاري و شايد آن برنامه اي را كه دلشان مي خواست تاكنون شاهد نبودند، تصميم گرفتند به شيراز برگردند. تا شب زمان زيادي داشتيم. عده اي مشغول شستن ظروف، لباس و سر و روي خود شدند، عده اي تيز مشغول گشت و گذار در روستا گرديدند. زن و شوهري كه در زائرسرا بودند، متذكر شدند كه خانم ها بايد چادر بپوشند و بانوان گروه به احترام و حرمت آن مكان و اعتقاد مردم منطقه، اين امر را پذيرفتند. پخت و پزها به صورت جداگانه آغاز گرديد.
روز چهارشنبه 17/3/91 مجدداً 3 نفر ديگر از همنوردان تصميم به عزيمت به شيراز را گرفتند. ساعت 7:30 صبح حركتمان آغاز گرديد. ساعت 9:30 صبح صبحانه را در جايي سرسبز كه چند اسب زيبا ديده مي شد، به مدت نيم ساعت صرف كرديم. سرازيرهاي شيب دار در ميان گله هاي گاو وضعيت جالبي بود. ساعت 12 ظهر با توجه به گرم شدن هوا يك ساعتي استراحت كرديم. ساعت 15 بعدازظهر جهت نماز و ناهار مجددا نيم ساعتي را توقف كرديم.
ساعت 17 بعدازظهر بود كه تقريباً به جنگل رسيديم. به سه راهي برخورديم كه مسير روبرويمان با توجه به سربالايي شيب دار وحشتناكي كه بود و نيز آسيب پاي يكي از همنوردان از انتخاب حذف شد و مسير چپ را برگزيديم. ساعت 18 بعدازظهر آب را از چشمه تأمين كرديم و ساعت 19 عصر با توجه به نزديك شدن تاريكي هوا، دستور اتراق شبانه داده شد. چادرها علم شد و تاب و ننو نيز نصب گرديد و دو آتش به پا شد. اولين شبي بود كه بچه ها به دور آتش جمع مي شدند. تا پاسي از شب به سرود خواندن و كف زدن سپري شد.
پنجشنبه مورخ 18/3/91 ساعت 7:30 صبح حركت كرديم. چوپاني با گله گاو راهنمائيمان كرد كه 3 ساعت ديگر تا روستاي پيش رويمان فاصله داريم. ساعت 10:15 صبح صبحانه صرف شد و دوباره حركت شروع شد. گرازي در شيبي بالاي سرمان به سرعت رد شد. مارمولكهاي سبز رنگ به وفور در جاي جاي مسير همراهمان بودند. مسير رودخانه را در پيش گرفته بوديم و برخي نقاط مجبور بوديم به آب بزنيم. پروانه ها در نقوش زيبا در پاي درختان افرا و توسكا به رقص پرداخته بودند.
ساعت 11:20 صبح استراحتي كرديم و دوباره حركت كرديم. بچه ها صداي گاو، گوسفند و كلاغ در مي آورند كه باعث خنده بقيه مي گرديد. تمشك و گوجه جنگلي باعث مي گرديد عده اي سرگرم خوردن شوند و از صف جا بمانند. ساعت نزديكيهاي 13 بعدازظهر بود كه به جاي مسير عبور رودخانه، مسير سربالايي را در پيش گرفتيم كه به اشتباه به سربالايي شيب داري برخورديم كه عرق همه را در آورده بود. منطقه بسيار زيبا همراه با پرواز باشكوه پروانه هاي خوش رنگ و نگار، انسان را به ستايش پروردگار وا مي داشت.
ساعت 15:20 بعدازظهر به روستاي ديوا رسيديم. اين روستا در جاده قديم آمل به بابل بعد از روستاي شياده قرار دارد. يكي از روستائيان به همراه همسرش با شير و آب خنك به استقبالمان آمدند. ساعت 15:30 بعدازظهر به گلزار شهداي علي اصغر بابايي رفتيم و آبي به سر و رويمان زديم و لباسها را تعويض كرديم. با توجه به هماهنگي كه با راننده اتوبوسي كه از شيراز آمده بوديم صورت گرفت، قرار بر اين شد ساعت 19 عصر در كنار جاده منتظرش باشيم. ربع ساعتي را تا جاده زمان گذشت. آقا و خانم عظيمي جهت ديدن دخترشان از ما خداحافظي كردند و رفتند. آفتاب در حال غروب بود كه اسكانيا زردرنگ از دور هويدا شد و پس از جاگيري كوله پشتي ها در صندوق، به حركت درآمد. ساعت 23 شب در رستوراني نزديك آبعلي، جهت نماز و صرف شام اتوبوس توقف كرد كه حسابي جيب همنوردان را تكاند (2 پرس چلو جوجه با 2 پرس چلو كباب مبلغ 64 هزار تومان!)
جمعه مورخ 19/3/91 ساعت 8 صبح در آباده توقفي جهت خريد صبحانه كرديم و مجدداً به راه ادامه داديم. تا ترمينال اتوبوس چند توقف نمود تا برخي همنوردان به مسيرشان نزديك تر شوند. ساعت 13 ظهر به ترمينال كارانديش رسيديم.
كوه ها با هم اند و تنهايند، همچون ما، با همان تنهايان
دل تنگیهایم را درکوله بارم می گذارم
به کوه می برم
می سپارم به باد ، به ابر ، بهپرنده
وقلبم را به سپیدی آب
به تماشای زندگی می نشینم
در آینه ی چشمهساران
بر می گردم
سرشار از عشق
تا سروده های چگونه زیستن را در گوشهایکوچک کودکان سرزمینم زمزمه کنم
هزينه سفر:
-كرايه بليط شيراز به فيروزكوه به ازاء هر نفر: -/000/170ريال
-كرايه ميني بوس در دو نوبت رفت و برگشت به تنگ واشي: -/000/900ريال
-هزينه اسكان در حسينيه چرات: -/000/100ريال
-كرايه كاميون بار از چرات به شيخ موسي: -/000/500/1ريال
-هزينه اسكان در حسينيه شيخ موسي: -/000/100/1ريال
-هزينه اسكان در حسينيه فيلبند: -/000/750ريال
-كرايه بليط از بابل به شيراز به ازاء هر نفر: -/000/185ريال
تعداد نفرات شركت كننده: 48 نفر
آقا: خسرو حميدي/سيروس حق جو/رحيم خداوندي/جواد چوگان باز/بهادر حاجيوندي/مهدي جعفري/روح اله جاويد/عليرضا نبي پور/بهرام نژاديان/محمدجواد عظيمي/عليرضا شجاعي/سهيل محمدحسيني/امين نظري/حسن عبدي پور/محمدشعرا/رضا رضازاده/سيدعبدالرسول جعفري/ماشاءاله گلسرخي/عيسي انوري/عليرضا مولا/مصطفي حافظ/ايمان مداحي/محمدعلي موسوي/حسن منفرد/محمد رفيعي/رمضان عظيمي/نعيم رفيعي/حيدر هدايتي/احمدحسين محمدپور/محمد حاجتمند/سعيد صالحي/محمود پارسيان/علي خليلي/علي مسلوكي/بهزاد افشار
بانو: فاطمه شجاعي/جهان ثاني خواه/شهدخت زارع/فاطمه مولا/آزاده رستگاري/سارا فلاحي/الهام شنيتي/پريوش محمدحسيني/شهره پريشان/ناتالي رفيعي/سارا ممتحن/فريبا ممتحن/مريم واثقي
مطالب مشابه :
در پايانههاي مسافربري كلانشهر تهران شبها چه ميگذرد؟
كند تا زمان حركت اتوبوس كه گاهي پايانههاي چهارگانه شرق - غرب اطلاعات و اخبار و
قله سات 4050 متر - 26 /2/87
(اتوبوس هاي طالقان هر روز صبح ساعت 6 الي 7 از تعاوني شماره 17 ترمينال غرب حركت اطلاعات
امكانات حمل و نقل مسافر در شهرستان جلفا
اتوبوس هاي تهران از ساعت 17 بعد از ظهر تا ساعت 19 از تعاوني هاي مختلف بسوي تهران حركت كرده و
قله الوند
خاطره نویسی و اطلاعات در ساعت 3 بعد از ظهر با يك دستگاه اتوبوس از ترمينال غرب راهي
گزارش :صعود يخچال هرم كسره سبلان 6-7 / 6 / 87
طبق هماهنگي با نفرات قرار بود ساعت 17 روز سه شنبه 5/6/87 از ترمينال غرب حركت اتوبوس بود) و پس
آدرس مرکز آموزشی شهدای ۰۱ تهران
می تونین از ساعت ۴ به بعد با اتوبوس هاي brt كه از سمت آزادي ترمينال غرب
گزارش برنامه دره 3هزار به دره2هزار 12-22/3/90
اتوبوس ساعت 22:30 شب براي و برگ چتري هاي مسير ساعت 10 صبح از 10 از ترمينال رشت حركت
گزارش برنامه علم كوه - 29/4-6/5/90
اتوبوس ساعت 18:30بعد رودبارك حركت كرديم. ساعت 17:15 بعد ساعت 16 به ترمينال غرب تهران
گزارش برنامه تنگ واشي 11-19/3/91
عقربه هاي ساعت 16:45 بعد از مدت زمان حركت 12 ساعت كه 7 ساعت و 22 ترمينال اتوبوس چند توقف
برچسب :
اطلاعات ساعت حركت اتوبوس هاي ترمينال غرب