جهیزیه 19
واقعیت اینه که من یه اعتقادی دارم و اون اعتقاد اینه که دختری که بزرگ می شه و پس از تحصیلات عالیه شغل و موقعیتی پیدا می کنه، و از آن طرف اگر خودشو بالغ و عاقل می دونه و از حق و حقوق خود در برابر افراد آگاهه، بنابراین پدرش وظیفه ندارد که براش تصمیم بگیره و اونو به انجام کاری مجبور کنه. این مساله تا جایی برام اهمیت داره که به هیچ عنوان دوست ندارم پدر و یا خونوادم حتی از نظر مالی کمکی بم بکنن ! این مساله بازم تا جایی برام مهمه که می تونم بگم من از سال دوم دانشگاه مشغول کار شدم و حتی پول تو جیبیمم از درآمد خودم در می آوردم و در میارم! (البته بگم که آدم فوق العاده خانواده مداری هستم اما دلم می خواد در همه حال استقلال خودمو حفظ کنم وفقط از نظرات فکری خونوادم برای پیشبرد کارام استفاده کنم!)
حالام که تو شرایط مزدوج شدن هستم شاید احمقانه به نظر بیاد اما احساس می کنم که اگه پدرم بخواد برام جهیزیه تهیه کنه، هویت و ارادم زیر سوال رفته و همه منو تحت لوای والدین می دونن و استقلال و خود باوریم در برابر دیگران کمرنگ میشه و این مساله برام بسیار ناپسند و غیر قابل تحمله!!!
شاید فکر کنین اینا همه در حد شعاره اما تو این مدت اخیر و در زمان تهیه جهیزیه واقعا متوجه شدم که چقدر این مساله برام اهمیت داره و همینطور که دلم نمی خواد خونوادم تو تصمیم گیریام دخالت سوئی داشته باشن، همونطورم دلم نمی خواد که باری رو دوششون داشته باشم هرچند که این مساله یک عرف و قانون اجتماعی باشه!
راستش من روز اولی که با رضا درباره ازدواج صحبت کردم این مساله رو یادآور شدم. در کنارشم بهش گفتم که همونطور که دارایی مالی یک مرد برام اهمیت نداره بنابراین از همسرم هم می خوام که چنین چیز کوچیکی براش اهمیت نداشته باشه و استقلال من در برابر مسائل براش نقش مهم تری رو تو زندگی ایفا کنه. همچنین بهش گوشزد کردم که اگه دنبال دختریه که به خاطر پول پدرزنش بخواد پیش دوستاش پز بیاد و بخواد کمکی از طرف خونواده من و یا خونواده خودش بگیره پس بهتره دور منو خط بکشه!
درضمن بهش گفتم که همونطور که من دختری نیستم که هر روز یه چیزی بخوام و یا این مسائل تو زندگیم مهم باشه پس نباید توقعات زیادیم ازم داشته باشه چون من که می خوام خودم با پس انداز خودم جهیزیمو تهیه کنم بنابراین مطمئنا نمی تونم ضامن انجام تمام توقعات شوهر و یا خانواده شوهرم باشم!
اون روز با اینکه توقع نداشتم رضا با چنین چیزی که این روزها برای اکثر پسرا اهمیت زیادی داره موافقت کنه، اما با کمال تعجب دیدم که صحبتام مورد استقبالش قرار گرفت و کلی از طرز فکرم تعریف کرد!!!
منم برای اینکه مراممو نشونش بدم تصمیم گرفتم هیچ کدوم از وسایل جهیزیو رو بدون رضا نخرم و هر چیزی که قراره خریداری شه با نظر جفتمون باشه!
خلاصه! بعد از عقدم یه روز مامانم تماس گرفت و گفت امروز زود بیا خونه! می خوایم بریم خرید! من که رو قول خودم بودم، همون بعد از ظهر با مامانم و خواهر بزرگ رفتیم برای خرید اما همونطور که قبلنم گفته بودم، با خرید عروسک سرگرم شدم و به نحوی قائده پیچ در این موقعیت اجرا شد.! چند روز با مامان اینا بیرون می رفتم و بدون اینکه چیزی بخرم به خونه برمی گشتم. بعدشم نظرمو با خونوادم در میون گذاشتم و صد البته که مورد مخالفت خانواده واقع شد!!!! چرا که خونواده سنتی من معتقد به این مساله هستند که هر کسی را بهر کاری ساخته اند و این خونواده عروسن که باید برن جهیزیه بخرن نه عروس دوماد!! اما خوب مثل همیشه صحبتاشون کارساز واقع نشد و منم که تصمیم راسخ گرفته بودم که برای خرید وسایل خونه تنها رو پای خودم وایسم گوشم به این حرفا بدهکار نبود!
یادمه دقیقا 3 میلیون تومن پول پس انداز کرده بودم. با 2 میلیونی هم که وام می گرفتم می شد 5 میلیون. خوب سر کارم هم یک میلیون بم وام می داد و با این حسابا تقریبا تو ذهنم یه زندگی جمع و جورو درست کرده بودم.
اولین بار که با رضا برای خرید جهیزیه رفتیم، طرفای غروب بود. رفتیم بازار بزرگ! تو اون شلوغی مونده بودم چی بخرم! راستش من که تاحالا خرید وسیله خونه نکرده بودم، تصمیم گیری برام سخت بود و بیشتر به وسایل جزئی توجه می کردم نه کلی. به همین دلیلم کاملا گیج شده بودم و فقط به اجناس نگاه می کردم!
اولین چیزی که به چشمم اومد سرویس قاشق چنگال پایه داری بود که دسته خیلی زیبای نقره ایی داشت و بم چشمک می زد. منم بی اختیار داخل مغازه رفتم و با یه کم چک و چونه از مغازه دار خریدمش.
کم کم طلسم خرید باز شد و من هر بار با رضا می رفتم تا تکه ایی از جهیزیه ام رو خریداری کنم.
تو این بین هربار خونوادم چه پیش خودم و چه جلوی رضا بارها و بارها گفتن که می خوان تو خرید کمک کنن اما من همیشه با این مساله مخالفت می کردم و می گفتم: شما به اندازه کافی خرج من کردین. الان نوبت خودمه که بتونم گلیممو از آب بیرون بکشم!
....
... همه اینا رو گفتم که بگم فکر می کردم آدم کم توقعی هستم و برای اول زندگی احتیاجی نیست همه چیز بخرم! مثلا فکرم نمی کردم که برم دست روی روتختی 500 هزار تومنی بذارم و بخرمش. یا مثلا حتما کریستالی که می خرم باید چک باشه و از این بند و بساطا!!! اما وقتی به پاش رسید فهمیدم هنوزم به اندازه کافی بزرگ نشدم و فقط فکر می کنم که می تونم رو پای خودم بایستم! (واقعا قبطه می خورم به آدمایی که اینقدر بزرگن که این مسائل براشون کوچیکه! مثلا زن و شوهرایی که بدون کوچکترین وسیله ایی یه زندگیو شروع می کنن و می سازنش!!)
پولم سر یک ماه تموم شد و هنوز مقداری از وسایلم مونده بود که بخرم. مونده بودم. از طرفی نمی خواستم حالا به خونوادم رو بندازم و ازشون برا خرید پول بگیرم.
بنابراین یه روز به رضا گفتم: هر چی خریدیم کافیه! دیگه چیزی لازم نداریم! هر وقت رفتیم تو زندگی بقیه وسایلمونو می خریم.
گفت: من که از اول گفتم لازم نیست تو چیزی بیاری. خودم هر چی لازم باشه می خرم!
( طفلکی راست می گفت. از همون اول گفت می خوای با این پس اندازت برو یه ماشین بخر. من خودم کم کم وسایل خونه رو می خرم! اما من قبول نکردم و گفتم نه! یه ماشین کافیه وسایلو می خریم!)
...
سرتونو درد نیارم، اصل کلومم اینه که تو این دوره زمونه آدما باید هوای همو داشته باشن. مثلا اگه دختر و پسری زندگی رو مال خودشون بدونن هیچ وقت این مال منه و اون مال تو راه نمی ندازن!!
بقیه وسایل رو هم با هم گرفتیم. اما این بار با پس انداز رضا! هر بار پول می ریخت تو حساب منو و با هم می رفتیم خرید می کردیم. می گفت دوست نداره حرفیو که من به خونوادم زدمو زیر پا بذارم! وسایلی که نداشتیمو خریدیم و چیزایی مثل سشوار و این چیزارو که قبلا داشتیم دیگه نخریدیم. از خرید بازار صرف نظر کردم و تنها از خرید بازار یک دست آیینه و شمعدون خریدم. رضا برام زندگیو آسون گرفت... منم تلافی کردم...
همه چی خریدیم. با پول جفتمون. شونه به شونه. کنار هم. همه جا رفتیم. به سلیقه هم همه چی گرفتیم. با هم پول دادیم. با هم خندیدیم. گاهی اختلاف سلیقه داشتیم و گاهی تفاهم. هر چی بود تموم شد. وسایلم الان تو خونمه!
نه! وسایلمون الان تو خونمونه!!!
پی نوشت ۱- استنطاقم نکنید! نگید چرا از همسرت واسه خرید جهیزیه کمک گرفتی! فردا می گه "وسایل خونه رو من خریدم"!! این طرز تفکر همیشه با من بوده! اینکه تهیه وسایلی که من و همسرم می خوایم استفاده کنیم به عهده پدرم نیست! اینم واسه من یه قانونه. دست خودم نیست!
پی نوشت ۲- بهتون توصیه می کنم اگه قصد خرید سرویس چوبی رو دارید که می خواهید مدلشو خودتون تعیین کنید حتما بدید براتون تو کارگاه بسازن. ما مدل مورد نظرمونو دادیم یه مغازه تو دلاوران ساخت. حداقل ۵۰۰ هزار تومن رفت تو پاچمون!!! در ضمن من رنگ چوبمو مشکی انتخاب کرده بودم اما تاج ویترینمو ماهوتی زده بود!!! منم ویترینو پسش دادم!!
پی نوشت ۳- گاهی به این فکر می کنم که دنیا رو خیلی کوچیک می بینم. به اندازه یه قوطی کبریت! وگرنه مطمئنم دنیا به اندازه دل آدمای دورو برم بزرگه...
آخر نوشت: قول می دم دیگه اینقد طولانی ننویسم! قول!
مطالب مشابه :
وام خرید جهیزیه تامبلغ 100000000 ریال
کانون بازنشستگان آموزش و پرورش تفت - وام خرید جهیزیه تامبلغ 100000000 ریال - وبلاگ اطلاع رسانی
لیست کامل برای خرید وسایل جهیزیه عروس
صندوق قرض الحسنه امام سجاد علیه السلام - لیست کامل برای خرید وسایل جهیزیه عروس - اخبار صندوق
جهیزیه 19
با 2 میلیونی هم که وام می گرفتم می شد 5 میلیون. نگید چرا از همسرت واسه خرید جهیزیه کمک گرفتی!
تسهیلات قابل ارائه به خانواده بزرگ ناجا در صندوق ذخیره ازدواج
خرید اینترنتی - مزدوجين پسر :30 میلیون ريال وام نقدي و معادل 20 میلیون ريال اقلام جهيزيه
ثبت نام كارت جهيزيه
کتاب جامع راهنمای دریافت وام است و فقط برای خرید جهیزیه به زوجهای جوان اعطا می
احکام وام
معاونت بررسی و پیگیری قوه قضاییه کشور - احکام وام - قانون و حقوق شهروندی
احکام وام گرفتن از بانک و قرض از دید آیت الله مکارم شیرازی
جامع ترین سایت مشاوره مذهبی جسم نفس روح - احکام وام گرفتن از بانک و قرض از دید آیت الله مکارم
فعالیت های خیریه
هر ساله کاروانهای اهدای جهیزیه به نوعروسان وام بدون مقیم قم جهت خرید
جهیزیه بلای جان دخترها
مثنوی هفتاد من کاغذ خرید جهیزیه از آن حکایت حاضرند زیر بار وام و قرض کمر خم کنند
خبر خوش برای فرهنگیان تهرانی
ایم تسهیلاتی از قبیل وام جعاله، تعمیرات مسکن، ازدواج، خرید کالا و جهیزیه، خرید وام به
برچسب :
وام خرید جهیزیه