حافظ ابراهیم(نقل قول)

حافظ ابراهیم در چهار سالگى پدرش را از دست داد و همراه مادر به قاهره نزد دایی‌اش رفت و تحت كفالت او قرار گرفت. در آنجا، به‌رغم تنگى معیشت، توانست تحصیلات ابتدایى و بخشى از مقطع دبیرستان را بگذراند، كه در آن دوره موفقیت كمى نبود .

در 1304 همراه دایی‌اش به طَنْطا رفت و مدتى در مدرسه احمدیه، كه به شیوه الازهر اداره می‌شد، تحصیل كرد.از همین زمان مطالعه جدّى در شعر و ادب را آغاز كرد و از طریق كتاب مورد علاقه‌اش، الوسیلةالأدبیة تألیف مرصفى*، با برخى سروده‌هاى دوره عباسى و اشعار محمود بارودى* آشنا شد. همچنین بخشهایى از كتاب الأغانى* را چندین بار مطالعه كرد و به سبب حافظه قدرتمندش، در ادب عربى و سنّتهاى آن تواناییهاى بسیارى كسب نمود. از رهگذر همین تواناییها بود كه وقتى عبدالوهاب نجار در مدرسه احمدیه با وى آشنا شد او را ادیب و شاعرى توانا و خوش‌محضر یافت . در همین زمان وقتى دریافت كه هزینه تحصیل او براى دایی‌اش سنگین است، از وى جدا شد و مدتى در دفتر حقوقى چند وكیل مشغول به كار گردید ، اما پس از مدتى كوتاه از این شغل سرخورده شد و در 1305 به قاهره رفت و وارد مدرسه نظام شد و در 1308 فارغ‌التحصیل گردید. سببِ رفتنش به مدرسه نظام یكى این بود كه می‌خواست از تنگى معیشت رها شود و دیگر اینكه به سبب ارادت به بارودى می‌خواست چون او خداوندِ شمشیر و قلم باشد.
پس از مدتى كه در وزارت جنگ با درجه ستوانى مشغول به كار بود به اداره پلیس وزارت كشور منتقل شد و در 1313 در حمله ارتش مصر، تحت فرماندهى نظامیان انگلیس به سودان، به آن كشور اعزام شد. در سودان با شیخ‌محمد عبده* به صورت منثور و منظوم مكاتبه داشت و یك بار هم از وى خواست كه وساطت كند تا او به مصر بازگردد . در 1317 كه هجده تن از افسران مصرى برضد ارتش انگلستان قیام كردند، حافظ ابراهیم با اینكه سهمى در این كار نداشت، به اتهام مشاركت در شورش، منتظر به خدمت گردید و به مصر بازگردانده شد و در 1321 با حقوق ناچیز بازنشسته گردید.
سالهاى 1319 تا 1330 سخت‌ترین مراحل زندگى حافظ ابراهیم از حیث فقر و تنگدستى، و پربارترین دوره زندگى او به لحاظ آفرینشهاى ادبى بود. وى پس از تلاش نافرجام براى كار در روزنامه الأهرام، به حلقه درس شیخ‌محمد عبده رفت و با او محشور شد و از طریق او با ادیبان برجسته مصر، نظیر مصطفى كامل*، سعد زغلول*، قاسم امین*، آشنا گردید. خوش‌محضرى، ظرافت و شوخ‌طبعى حافظ ابراهیم سبب شد كه به شخصیتهاى برجسته دیگر مصر معرفى شود و او هم براى آنها مدیحه یا اشعارى با مضامین اجتماعى و سیاسى بسراید. وى در این دوره اثر منثور خود، لَیالى سَطیح (قاهره 1306)، را منتشر كرد كه در آن به مسائل جامعه معاصر عرب پرداخته است. او در این اثر تحت تأثیر عبده و محمد مُوَیلحى*، مؤلف كتاب حدیث عیسی‌بن هشام، بود. همچنین در این دوره كوشید زبان فرانسه را بیاموزد كه حاصل آن ترجمه آزادى از بینوایانویكتور هوگو بود . در 1329، از سوى احمد حشمت، وزیر معارف، رئیس بخش ادبى كتابخانه ملى مصر (دارالكُتُب المصریة) شد و یك سال بعد از جانب او به رتبه درجه 2 «بِك» و نشان درجه 4 «نیل» نایل آمد .

در همین دوره، على یوسف، سردبیر روزنامه المؤید، او را شاعر نیل نامید؛ لقبى افتخارآمیز كه در خارج از مصرمحمدحافظ ابراهیم را بیشتر با این نام می‌شناسند .

از این زمان مرحله تازه‌اى در زندگى اجتماعى و ادبى حافظ ابراهیم شكل گرفت. وى از بیم آنكه كارش را از دست بدهد و بار دیگر گرفتار فقر شود، انتشار سروده‌هایش را محدودتر كرد و به همین دلیل بسیارى از اشعار انقلابى و سیاسى خود را، كه آنها را براى دوستان خود خوانده بود، هرگز منتشر نكرد. شغل رسمى در دارالكتب به لحاظ مالى براى وى نعمت بود، اما از لحاظ آفرینشهاى هنرى جز زیان براى وى چیزى نداشت. از این زمان به بعد، نگرش سیاسى وى چندان مشخص نیست، حتى در 1337 شعرى را كه در حمایت از زنان سروده بود، بدون نام در اطلاعیه‌اى چاپ كرد و تا 1308 ش / 1929 كه آن را در روزنامه‌اى منتشر كرد اسمى از آن نبرد.با آرامشى كه در زندگى حافظ ابراهیم به وجود آمد، رفت وآمد وى به قهوه‌خانه و باشگاهها براى دیدار دوستان و شركت در جلسات ادبى بیشتر شد.

وى سالها گرفتار بیمارى قند بود ، تا اینكه در 1312ش/1932 از كار كناره گرفت و چند ماه بعد، در ژوئیه همان سال، درگذشت. تشییع جنازه باشكوهى براى او برگزار شد و عباس محمود عقاد* بر سر مزارش سخنرانى كرد و مرثیه خواند.

احمد شوقى*، خلیل مطران* و بسیارى از شاعران جهان عرب در مرگ حافظ مرثیه سروده‌اند.

در شعر معاصر عرب، نام حافظ ابراهیم با احمد شوقى پیوند ناگسستنى دارد؛ هر دو از مشهورترین شاعران نوكلاسیك مصر و از شاگردان بارودى محسوب می‌شوند، اما با وجود شباهتهاى بسیار در سبك شاعرى، زوج متضادى را تشكیل داده‌اند. شوقى در بخش عمده‌اى از زندگی‌اش، شاعر دربار بود اما حافظ ابراهیم بیشتر با مردم عادى سروكار داشت.
به دلیل برخاستن حافظ ابراهیم از خانواده‌اى فرودست و پرورش یافتن در فقر و نیز سرودنِ اشعار ملى و میهنى و توصیف درد و رنج مردم مصر، اغلب با عنوانِ «شاعر مردم» و «شاعر ملت» از او یاد می‌شود. با وجود این، برخى ناقدان او را به‌طور كامل ملی‌گرا نمی‌دانند و از مواضع او در برابر انگلستان انتقادهاى شدیدى كرده‌اند.
الگوى حافظ ابراهیم، چه در زندگى چه در شعر، بارودى بود؛ مانند بارودى به مدرسه نظام رفت و مانند وى در قیامى نظامى شركت كرد  كه جز فقر و بیكارى چیزى براى وى به ارمغان نیاورد. او مانند بارودى گلچینى از اشعار كلاسیك عرب فراهم كرد كه هرگز منتشر نشد. همچنین، مانند استادش، نمونه عالى و برجسته شعر را در میراث كهن فرهنگ عربى، خصوصآ در شعر دوره عباسى، جستجو می‌كرد.
شعر حافظ ابراهیم، ساده، روان، فصیح و سرشار از هیجان است. در بسیارى از سروده‌هایش، با به‌كارگیرى زبانى پرشور و پرطنین، هیجان را به خواننده منتقل می‌كند. او با استفاده از شیوه‌هاى خطابه و سخنرانى و توانایى بی‌نظیر در خواندن اشعارش در مجامع عمومى و تحریك عواطف شنوندگان، تأثیر گسترده‌اى بر معاصرانش گذاشت؛ از این‌رو، اغلب ناقدان او را استادِ بی‌همتاى «شعر خطابى» نامیده‌اند. در این بخش از اشعار وى، به علت توجه یك سویه به تأثیر عاطفى بر خواننده، اندیشه غالبآ قربانى شیوه‌هاى خطابى شده است . با اینكه دریافت و فهم او از شعر و قواعد حاكم بر آن كاملا سنّتى است، اما در شعرى مشهور با نام «الشعر»  از محدودیت قواعد حاكم بر شعر عرب شكایت، و شاعران را به رهایى از این قواعد دعوت كرده است. این نظر سبب شد كه یكى از منتقدان سرسخت وى اعتراف كند كه حافظ تنها شاعرى است كه در آن روزگار، در برابر جنبش نو، خشم و نفرت از خود نشان نداد  . در عین حال، دلبستگى وى به شعر قدما باعث شد كه در شكل و ساختار شعرش نتواند نوآورى چشمگیرى داشته باشد. عمده نوآورى وى این است كه از قالب سنّتى قصیده كمى فاصله گرفته است. شعر «نشَید الشُبّان المسلمین» رباعیهاى به هم پیوسته یا تركیب‌بندى است كه پیش از او هم در سروده‌هاى مذهبى كاربرد داشته، یا مرثیه‌اى كه براى ملكه ویكتوریا سروده  به شكل مخمس است كه آن هم یك قالب قدیمى است. در منظومه تمثیلیه  از حمله نیروى دریایى ایتالیا به بیروت، با تأسف سخن گفته و كوشیده است نمایشنامه‌اى منظوم حاكى از اندوه مردم لبنان بسراید. این شعر در واقع گفتگویى ساده بین چهار نفر است و نشانه ناآگاهى وى از قواعد اولیه هنرهاى نمایشى است. علاقه حافظ ابراهیم به اینكه او را نوگرا بدانند سبب شده در برخى اشعارش  از اختراعات جدید، مانند قطار و هواپیما، با لحن و شیوه شاعران دوره جاهلى سخن بگوید و پدیده‌هاى جدید را با اصطلاحات و شیوه‌هاى عرب بیابان‌نشین وصف كند. برخى ناقدان، این امر را درك عوامانه او از نوگرایى و جدال پایان‌ناپذیر بین فرهنگ سنّتى و تمدن مدرن غربى تلقى كرده‌اند.ناقدان دیگرى معتقدند كه سنّت‌گرایى حافظ ابراهیم تا حدودى ناشى از ناآشنایى وى با زبانهاى غربى است .با اینكه وى بخشى از بینوایان ویكتور هوگو را با عنوان البُؤسا به عربى برگرداند، ناقدان برآن‌اند كه وى از كمك مترجمى بهره برده و درواقع اثر آن مترجم را به نثر عربى زیبا و ادبى درآورده است.

مضامین شعر حافظ همان مضامین سنّتى شعر عرب است، از قبیل مدح، وصف، مرثیه، تغزل، خمریات و اخوانیات؛ اما آنچه بیشتر مایه شهرت وى شده، اشعار سیاسى و اجتماعى اوست. در این اشعار اهتمام او صَرفِ نشان دادن فقر و محرومیت مردم سرزمینش شده است. او به وظیفه اجتماعى و ملى شاعر اعتقاد عمیقى داشته، اما مفهوم تعهد و التزام در نزد وى با مفهوم جدید آن كاملا متفاوت است؛ به گمان او، شركت در فعالیتهاى اجتماعى و سرودن درباره مناسبتها و حوادث عمومى جهان، وظیفه شاعر است. به همین دلیل در دیوانش اشعارى در توصیف زلزله مِسّینا، جنگ ژاپن و روسیه ، اعتراض به گران شدن اجناس ، قیام تركهاى جوان كه در 1327/ 1909 به بركنارى سلطان عبدالحمید عثمانى انجامید و از این قبیل می‌توان یافت. این نوع اشعار سیاسى و اجتماعى ساده و همه‌فهم، كه در آن زمان متداول بود، باعث شد كه وى از احمدِ شوقى مشهورتر شود.

یكى از معروف‌ترین سروده‌هاى سیاسى ـ اجتماعى حافظ ابراهیم، شعر «حادثة دِنْشَواى» است كه آن را در 1324 سروده است.دِنْشَواى نام روستایى در مصر است كه در 1324/1906 افسران انگلیسى براى شكار به آنجا می‌رفتند و در حین شكار، زنى از روستاییان به ضرب گلوله كشته شد، مردم خشمگین با نظامیان درگیر شدند و یكى از افسران انگلیسى به قتل رسید. لُرد كرامر، حاكم انگلیسى مصر، دستور محاكمه و مجازاتِ مردم را داد و به دنبال محاكمه، چهار تن از متهمان، اعدام و گروهى زندانى شدند .این حادثه در مصر جنجالى بر پا كرد. حافظ ابراهیم اولین كسى بود كه در این باره شعر سرود و از سیاست انگلیس در مصر و قاضى پرونده انتقاد كرد.هرچند جندى بر آن است كه حافظ ابراهیم چنان‌كه باید از انگلیسیها انتقاد نكرده و محافظه‌كارى نموده، اما شوقى ضیف معتقد است كه تمامى سیاستمداران برجسته آن زمان مصر از ترس زندان و حیله‌گریهاى انگلیسیها با آنها مدارا می‌كردند و حافظ ابراهیم بسیار شجاع بوده كه چنین شعرى سروده است. با نگاهى به آنچه شاعران درباره حادثه دنشواى سروده‌اند، سخن ضیف پذیرفتنى است. خالد احمد سلیمان معتقد است كه حافظ ابراهیم و احمد شوقى با اینكه تا زمان درگذشتشان (1321ش/ 1932) از اوضاع فلسطین آگاه بوده‌اند، اما به‌سببِ محافظه‌كارى و رعایت حال مقامات دولتى، حتى یك بیت هم درباره فلسطین نسروده‌اند. بی‌توجهى این دو به موضوع فلسطین باعث شد كه ابراهیم طوقان*، با آنكه در شعرش به شدت تحت تأثیر شوقى و حافظ ابراهیم بود، آنها را سرزنش كند.حافظ ابراهیم در سرتاسر اشعار سیاسى و اجتماعى خود، اعتقاد خود به جنبش عرب، آرزوهاى سیاسى ملتش و درد و رنج و فقر مردم را بیان می‌كند و بر رنج قربانیان فاجعه‌هاى طبیعى تأكید می‌كند، اما این نوع اشعار وى غالبآ ساده و سطحى و عوامانه و از نظر تخیل، ضعیف دانسته شده‌اند .

حافظ ابراهیم مرثیه‌هاى بسیارى براى بزرگان مصر سروده است .در این نوع ادبى، او سرآمد شاعران روزگار خویش است، هرچند كه این مراثى تقلید از قدماست، اما یكسره مبالغه‌آمیز نیست. یكى از معروف‌ترین و مؤثرترین آنها، مرثیه شیخ محمد عبده است، كه در عین سادگى و صمیمیت، از حیث لفظ و اسلوب محكم و استوار است .مرثیه‌هاى حافظ ابراهیم را می‌توان مأخذ معتبرى براى تاریخ سیاسى و اجتماعى مصر معاصر دانست .
از جنبه‌هاى بسیار برجسته شعر حافظ ابراهیم، كه غالبآ مورد غفلت ناقدان واقع شده، طنز اوست؛ این نوع طنز در شعر عربى معاصر، بسیار اندك و نادر است و عمق احساسات شاعر را نشان می‌دهد. در شعرى كه فی‌البداهه در توصیف لباس خود سروده است، طنزى تلخ و ظریف و در عین حال والا و مستحكم دیده می‌شود.
درباره زنان و تربیت و تحصیل آنان، حافظ ابراهیم موضعى معتدل دارد و معتقد است كه ضعف در این زمینه یكى از علل عمده عقب‌ماندگى ملتهاى مشرق زمین است. حافظ ابراهیم از جمله اصلاح‌گرانى بود كه نیاز مردم را درك می‌كردند و، به‌رغم محدودیتهاى فراوان، براى اصلاحات می‌كوشیدند، اما تلاش وى از حد یك مصلح اجتماعى ــكه با صاحبان قدرت و ثروت، براى تعلیم و راههاى ارتزاق فقرا، مصالحه می‌كندــ فراتر نرفت.
حافظ ابراهیم با اتكا به آنچه در مطبوعات منتشر شده بود و اشعارى كه نزد وى و برخى دوستانش بود، دیوان خود را در سه مجلد به چاپ رساند كه آخرین جلد آن در 1329 منتشر شد. به دستور وزارت معارف، به سرپرستى احمد امین و همكارى احمد زین و ابراهیم ابیارى، نیز مجموعه اشعار حافظ ابراهیم در 1312ش/1937 در دو جلد به چاپ رسید.

علاوه بر آثار مذكور، حافظ ابراهیم، با همكارى خلیل مطران، كتابِ >مقدمه‌اى بر اقتصاد روستایى< اثر پل لِروى(متوفى 1295/1878) را با عنوانِ المُوجَز فى علم الأقتصاد در 1331 به عربى ترجمه كرد. 

 

 

حافظ ابراهیم ، شاعر نوكلاسیك معاصر مصرى. نام كامل او محمد حافظ‌بن ابراهیم فهمى است. وى در حدود 1289 در یك كشتى مسكونى (ذهبیة) در ساحل رود نیل، كنار شهر دیروط، به دنیا آمد. پدرش مهندسى مصرى و مادرش ترك‌تبار بود و هر دو در آن كشتى زندگى می‌كردند (حافظ ابراهیم، مقدمه احمدامین، ص 53، 56؛ نیز رجوع کنید به جندى، ص 15ـ 16؛ فاخورى، ص 136).

حافظ ابراهیم در چهار سالگى پدرش را از دست داد و همراه مادر به قاهره نزد دایی‌اش رفت و تحت كفالت او قرار گرفت. در آنجا، به‌رغم تنگى معیشت، توانست تحصیلات ابتدایى و بخشى از مقطع دبیرستان را بگذراند، كه در آن دوره موفقیت كمى نبود (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص 57؛ بروگمن، ص 45).

در 1304 همراه دایی‌اش به طَنْطا رفت و مدتى در مدرسه احمدیه، كه به شیوه الازهر اداره می‌شد، تحصیل كرد (بدوى، ص 42؛ بروگمن، همانجا). از همین زمان مطالعه جدّى در شعر و ادب را آغاز كرد و از طریق كتاب مورد علاقه‌اش، الوسیلةالأدبیة تألیف مرصفى*، با برخى سروده‌هاى دوره عباسى و اشعار محمود بارودى* آشنا شد. همچنین بخشهایى از كتاب الأغانى* را چندین بار مطالعه كرد و به سبب حافظه قدرتمندش، در ادب عربى و سنّتهاى آن تواناییهاى بسیارى كسب نمود. از رهگذر همین تواناییها بود كه وقتى عبدالوهاب نجار در مدرسه احمدیه با وى آشنا شد او را ادیب و شاعرى توانا و خوش‌محضر یافت (ص 1322؛ نیز رجوع کنید به جندى، ص 17؛ بدوى، ص 43). در همین زمان وقتى دریافت كه هزینه تحصیل او براى دایی‌اش سنگین است، از وى جدا شد و مدتى در دفتر حقوقى چند وكیل مشغول به كار گردید (رجوع کنید به عبدالوهاب نجار، ص 1323ـ 1324)، اما پس از مدتى كوتاه از این شغل سرخورده شد و در 1305 به قاهره رفت و وارد مدرسه نظام شد و در 1308 فارغ‌التحصیل گردید. سببِ رفتنش به مدرسه نظام یكى این بود كه می‌خواست از تنگى معیشت رها شود و دیگر اینكه به سبب ارادت به بارودى می‌خواست چون او خداوندِ شمشیر و قلم باشد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص 60ـ61؛ جندى، ص 20ـ21؛ بروگمن، همانجا).

پس از مدتى كه در وزارت جنگ با درجه ستوانى مشغول به كار بود به اداره پلیس وزارت كشور منتقل شد و در 1313 در حمله ارتش مصر، تحت فرماندهى نظامیان انگلیس به سودان، به آن كشور اعزام شد. در سودان با شیخ‌محمد عبده* به صورت منثور و منظوم مكاتبه داشت و یك بار هم از وى خواست كه وساطت كند تا او به مصر بازگردد (جندى، ص 23ـ 30؛ بروگمن، ص 46). در 1317 كه هجده تن از افسران مصرى برضد ارتش انگلستان قیام كردند، حافظ ابراهیم با اینكه سهمى در این كار نداشت، به اتهام مشاركت در شورش، منتظر به خدمت گردید و به مصر بازگردانده شد و در 1321 با حقوق ناچیز بازنشسته گردید (جندى، ص 32ـ35؛ بروگمن، همانجا).

سالهاى 1319 تا 1330 سخت‌ترین مراحل زندگى حافظ ابراهیم از حیث فقر و تنگدستى، و پربارترین دوره زندگى او به لحاظ آفرینشهاى ادبى بود. وى پس از تلاش نافرجام براى كار در روزنامه الأهرام، به حلقه درس شیخ‌محمد عبده رفت و با او محشور شد و از طریق او با ادیبان برجسته مصر، نظیر مصطفى كامل*، سعد زغلول*، قاسم امین*، آشنا گردید. خوش‌محضرى، ظرافت و شوخ‌طبعى حافظ ابراهیم سبب شد كه به شخصیتهاى برجسته دیگر مصر معرفى شود و او هم براى آنها مدیحه یا اشعارى با مضامین اجتماعى و سیاسى بسراید. وى در این دوره اثر منثور خود، لَیالى سَطیح (قاهره 1306)، را منتشر كرد كه در آن به مسائل جامعه معاصر عرب پرداخته است. او در این اثر تحت تأثیر عبده و محمد مُوَیلحى*، مؤلف كتاب حدیث عیسی‌بن هشام، بود. همچنین در این دوره كوشید زبان فرانسه را بیاموزد كه حاصل آن ترجمه آزادى از بینوایانویكتور هوگو بود (بدوى، ص 42ـ 43؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله). در 1329، از سوى احمد حشمت، وزیر معارف، رئیس بخش ادبى كتابخانه ملى مصر (دارالكُتُب المصریة) شد و یك سال بعد از جانب او به رتبه درجه 2 «بِك» و نشان درجه 4 «نیل» نایل آمد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص 65؛ جندى، ص 44).

در همین دوره، على یوسف، سردبیر روزنامه المؤید، او را شاعر نیل نامید؛ لقبى افتخارآمیز كه در خارج از مصرمحمدحافظ ابراهیم را بیشتر با این نام می‌شناسند (بروگمن، ص50؛ قس خفاجى، ص 37، كه معتقد است لقب شاعر نیل از جانب نشریه الأهرام به حافظ ابراهیم داده شده است).

از این زمان مرحله تازه‌اى در زندگى اجتماعى و ادبى حافظ ابراهیم شكل گرفت. وى از بیم آنكه كارش را از دست بدهد و بار دیگر گرفتار فقر شود، انتشار سروده‌هایش را محدودتر كرد و به همین دلیل بسیارى از اشعار انقلابى و سیاسى خود را، كه آنها را براى دوستان خود خوانده بود، هرگز منتشر نكرد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص 69؛ بدوى، ص 43). شغل رسمى در دارالكتب به لحاظ مالى براى وى نعمت بود، اما از لحاظ آفرینشهاى هنرى جز زیان براى وى چیزى نداشت. از این زمان به بعد، نگرش سیاسى وى چندان مشخص نیست، حتى در 1337 شعرى را كه در حمایت از زنان سروده بود، بدون نام در اطلاعیه‌اى چاپ كرد و تا 1308 ش / 1929 كه آن را در روزنامه‌اى منتشر كرد اسمى از آن نبرد (حافظ ابراهیم، همان مقدمه، ص 68ـ69). با آرامشى كه در زندگى حافظ ابراهیم به وجود آمد، رفت وآمد وى به قهوه‌خانه و باشگاهها براى دیدار دوستان و شركت در جلسات ادبى بیشتر شد (جندى، ص 45).

وى سالها گرفتار بیمارى قند بود (داود بركات، ص 1338)، تا اینكه در 1312ش/1932 از كار كناره گرفت و چند ماه بعد، در ژوئیه همان سال، درگذشت. تشییع جنازه باشكوهى براى او برگزار شد و عباس محمود عقاد* بر سر مزارش سخنرانى كرد و مرثیه خواند (جندى، ص 48ـ49؛ نیز رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).

احمد شوقى*، خلیل مطران* و بسیارى از شاعران جهان عرب در مرگ حافظ مرثیه سروده‌اند (رجوع کنید به شوقى، ج 2، ص 359ـ363؛ مطران، ج 1، ص 399ـ409؛ نیز رجوع کنید به خفاجى، ص 39).

در شعر معاصر عرب، نام حافظ ابراهیم با احمد شوقى پیوند ناگسستنى دارد؛ هر دو از مشهورترین شاعران نوكلاسیك مصر و از شاگردان بارودى محسوب می‌شوند، اما با وجود شباهتهاى بسیار در سبك شاعرى، زوج متضادى را تشكیل داده‌اند. شوقى در بخش عمده‌اى از زندگی‌اش، شاعر دربار بود اما حافظ ابراهیم بیشتر با مردم عادى سروكار داشت (بدوى، ص 42؛ >دائرةالمعارف ادبیات عرب<، ذیل «ابراهیم، (محمد) حافظ»؛ نیز رجوع کنید به شوقى*، احمد).

به دلیل برخاستن حافظ ابراهیم از خانواده‌اى فرودست و پرورش یافتن در فقر و نیز سرودنِ اشعار ملى و میهنى و توصیف درد و رنج مردم مصر، اغلب با عنوانِ «شاعر مردم» و «شاعر ملت» از او یاد می‌شود. با وجود این، برخى ناقدان او را به‌طور كامل ملی‌گرا نمی‌دانند و از مواضع او در برابر انگلستان انتقادهاى شدیدى كرده‌اند (رجوع کنید به بدوى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جندى، ص 28، 166ـ167؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).

الگوى حافظ ابراهیم، چه در زندگى چه در شعر، بارودى بود؛ مانند بارودى به مدرسه نظام رفت و مانند وى در قیامى نظامى شركت كرد (رجوع کنید به سطور پیشین) كه جز فقر و بیكارى چیزى براى وى به ارمغان نیاورد. او مانند بارودى گلچینى از اشعار كلاسیك عرب فراهم كرد كه هرگز منتشر نشد. همچنین، مانند استادش، نمونه عالى و برجسته شعر را در میراث كهن فرهنگ عربى، خصوصآ در شعر دوره عباسى، جستجو می‌كرد (بدوى، ص 43؛ بروگمن، ص 48).

شعر حافظ ابراهیم، ساده، روان، فصیح و سرشار از هیجان است. در بسیارى از سروده‌هایش، با به‌كارگیرى زبانى پرشور و پرطنین، هیجان را به خواننده منتقل می‌كند. او با استفاده از شیوه‌هاى خطابه و سخنرانى و توانایى بی‌نظیر در خواندن اشعارش در مجامع عمومى و تحریك عواطف شنوندگان، تأثیر گسترده‌اى بر معاصرانش گذاشت؛ از این‌رو، اغلب ناقدان او را استادِ بی‌همتاى «شعر خطابى» نامیده‌اند. در این بخش از اشعار وى، به علت توجه یك سویه به تأثیر عاطفى بر خواننده، اندیشه غالبآ قربانى شیوه‌هاى خطابى شده است (رجوع کنید به بدوى، ص 45؛ جیوسى، ج 1، ص 52؛ استاركى، ص 48). با اینكه دریافت و فهم او از شعر و قواعد حاكم بر آن كاملا سنّتى است، اما در شعرى مشهور با نام «الشعر» (رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص 237ـ238) از محدودیت قواعد حاكم بر شعر عرب شكایت، و شاعران را به رهایى از این قواعد دعوت كرده است. این نظر سبب شد كه یكى از منتقدان سرسخت وى اعتراف كند كه حافظ تنها شاعرى است كه در آن روزگار، در برابر جنبش نو، خشم و نفرت از خود نشان نداد (رجوع کنید به بروگمن، ص 49). در عین حال، دلبستگى وى به شعر قدما باعث شد كه در شكل و ساختار شعرش نتواند نوآورى چشمگیرى داشته باشد. عمده نوآورى وى این است كه از قالب سنّتى قصیده كمى فاصله گرفته است. شعر «نشَید الشُبّان المسلمین» (سرود جوانانِ مسلمان؛ رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص 315) رباعیهاى به هم پیوسته یا تركیب‌بندى است كه پیش از او هم در سروده‌هاى مذهبى كاربرد داشته، یا مرثیه‌اى كه براى ملكه ویكتوریا سروده (رجوع کنید به همان، ص 450ـ452) به شكل مخمس است كه آن هم یك قالب قدیمى است. در منظومه تمثیلیه (رجوع کنید به همان، ص 383ـ390) از حمله نیروى دریایى ایتالیا به بیروت، با تأسف سخن گفته و كوشیده است نمایشنامه‌اى منظوم حاكى از اندوه مردم لبنان بسراید. این شعر در واقع گفتگویى ساده بین چهار نفر است و نشانه ناآگاهى وى از قواعد اولیه هنرهاى نمایشى است. علاقه حافظ ابراهیم به اینكه او را نوگرا بدانند سبب شده در برخى اشعارش (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 283ـ288) از اختراعات جدید، مانند قطار و هواپیما، با لحن و شیوه شاعران دوره جاهلى سخن بگوید و پدیده‌هاى جدید را با اصطلاحات و شیوه‌هاى عرب بیابان‌نشین وصف كند. برخى ناقدان، این امر را درك عوامانه او از نوگرایى و جدال پایان‌ناپذیر بین فرهنگ سنّتى و تمدن مدرن غربى تلقى كرده‌اند (رجوع کنید به بدوى، ص 47؛ استاركى، همانجا). ناقدان دیگرى معتقدند كه سنّت‌گرایى حافظ ابراهیم تا حدودى ناشى از ناآشنایى وى با زبانهاى غربى است (رجوع کنید به بروگمن، ص 49؛ بدوى، ص 46). با اینكه وى بخشى از بینوایان ویكتور هوگو را با عنوان البُؤسا به عربى برگرداند، ناقدان برآن‌اند كه وى از كمك مترجمى بهره برده و درواقع اثر آن مترجم را به نثر عربى زیبا و ادبى درآورده است (رجوع کنید به جندى، ص 232ـ234؛ بروگمن، همانجا؛ نیز رجوع کنید به طه حسین، ص 84 ـ92).

مضامین شعر حافظ همان مضامین سنّتى شعر عرب است، از قبیل مدح، وصف، مرثیه، تغزل، خمریات و اخوانیات؛ اما آنچه بیشتر مایه شهرت وى شده، اشعار سیاسى و اجتماعى اوست. در این اشعار اهتمام او صَرفِ نشان دادن فقر و محرومیت مردم سرزمینش شده است. او به وظیفه اجتماعى و ملى شاعر اعتقاد عمیقى داشته، اما مفهوم تعهد و التزام در نزد وى با مفهوم جدید آن كاملا متفاوت است؛ به گمان او، شركت در فعالیتهاى اجتماعى و سرودن درباره مناسبتها و حوادث عمومى جهان، وظیفه شاعر است. به همین دلیل در دیوانش اشعارى در توصیف زلزله مِسّینا (ص 215ـ220)، جنگ ژاپن و روسیه (ص 324ـ328)، اعتراض به گران شدن اجناس (ص 316ـ317)، قیام تركهاى جوان كه در 1327/ 1909 به بركنارى سلطان عبدالحمید عثمانى انجامید (ص 357ـ361) و از این قبیل می‌توان یافت. این نوع اشعار سیاسى و اجتماعى ساده و همه‌فهم، كه در آن زمان متداول بود، باعث شد كه وى از احمدِ شوقى مشهورتر شود (رجوع کنید به جیوسى، ج 1، ص 51ـ52).

یكى از معروف‌ترین سروده‌هاى سیاسى ـ اجتماعى حافظ ابراهیم، شعر «حادثة دِنْشَواى» است كه آن را در 1324 سروده است (رجوع کنید به ص 334ـ336). دِنْشَواى نام روستایى در مصر است كه در 1324/1906 افسران انگلیسى براى شكار به آنجا می‌رفتند و در حین شكار، زنى از روستاییان به ضرب گلوله كشته شد، مردم خشمگین با نظامیان درگیر شدند و یكى از افسران انگلیسى به قتل رسید. لُرد كرامر، حاكم انگلیسى مصر، دستور محاكمه و مجازاتِ مردم را داد و به دنبال محاكمه، چهار تن از متهمان، اعدام و گروهى زندانى شدند (رجوع کنید به مسدى، ص 69ـ83). این حادثه در مصر جنجالى بر پا كرد. حافظ ابراهیم اولین كسى بود كه در این باره شعر سرود و از سیاست انگلیس در مصر و قاضى پرونده انتقاد كرد (همان، ص 101). هرچند جندى (ص 166ـ168) بر آن است كه حافظ ابراهیم چنان‌كه باید از انگلیسیها انتقاد نكرده و محافظه‌كارى نموده، اما شوقى ضیف (ص 15ـ16) معتقد است كه تمامى سیاستمداران برجسته آن زمان مصر از ترس زندان و حیله‌گریهاى انگلیسیها با آنها مدارا می‌كردند و حافظ ابراهیم بسیار شجاع بوده كه چنین شعرى سروده است. با نگاهى به آنچه شاعران درباره حادثه دنشواى سروده‌اند، سخن ضیف پذیرفتنى است (براى اطلاع از انعكاس دنشواى در شعر معاصر مصر رجوع کنید به مسدى، ص 101ـ 103). خالد احمد سلیمان (ص 66ـ67) معتقد است كه حافظ ابراهیم و احمد شوقى با اینكه تا زمان درگذشتشان (1321ش/ 1932) از اوضاع فلسطین آگاه بوده‌اند، اما به‌سببِ محافظه‌كارى و رعایت حال مقامات دولتى، حتى یك بیت هم درباره فلسطین نسروده‌اند. بی‌توجهى این دو به موضوع فلسطین باعث شد كه ابراهیم طوقان*، با آنكه در شعرش به شدت تحت تأثیر شوقى و حافظ ابراهیم بود، آنها را سرزنش كند (رجوع کنید به بكار، ص 93ـ 97؛ سوافیرى، ص 127). حافظ ابراهیم در سرتاسر اشعار سیاسى و اجتماعى خود، اعتقاد خود به جنبش عرب، آرزوهاى سیاسى ملتش و درد و رنج و فقر مردم را بیان می‌كند و بر رنج قربانیان فاجعه‌هاى طبیعى تأكید می‌كند، اما این نوع اشعار وى غالبآ ساده و سطحى و عوامانه و از نظر تخیل، ضعیف دانسته شده‌اند (رجوع کنید به بدوى، ص 45؛ جیوسى، ج 1، ص 51؛ فاخورى، ص 142).

حافظ ابراهیم مرثیه‌هاى بسیارى براى بزرگان مصر سروده است (رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص 445ـ562). در این نوع ادبى، او سرآمد شاعران روزگار خویش است، هرچند كه این مراثى تقلید از قدماست، اما یكسره مبالغه‌آمیز نیست. یكى از معروف‌ترین و مؤثرترین آنها، مرثیه شیخ محمد عبده است، كه در عین سادگى و صمیمیت، از حیث لفظ و اسلوب محكم و استوار است (رجوع کنید به طه‌حسین، ص 159ـ163؛ نیز رجوع کنید به حافظ ابراهیم، ص 458ـ 463). مرثیه‌هاى حافظ ابراهیم را می‌توان مأخذ معتبرى براى تاریخ سیاسى و اجتماعى مصر معاصر دانست (طه حسین، ص 173ـ174).

از جنبه‌هاى بسیار برجسته شعر حافظ ابراهیم، كه غالبآ مورد غفلت ناقدان واقع شده، طنز اوست؛ این نوع طنز در شعر عربى معاصر، بسیار اندك و نادر است و عمق احساسات شاعر را نشان می‌دهد. در شعرى كه فی‌البداهه در توصیف لباس خود سروده است، طنزى تلخ و ظریف و در عین حال والا و مستحكم دیده می‌شود (بدوى، همانجا؛ جیوسى، ج 1، ص 52 ـ 53؛ نیز رجوع کنید به حافظ‌ابراهیم، ص 205ـ206).

درباره زنان و تربیت و تحصیل آنان، حافظ ابراهیم موضعى معتدل دارد و معتقد است كه ضعف در این زمینه یكى از علل عمده عقب‌ماندگى ملتهاى مشرق زمین است (رجوع کنید به ص282ـ 283؛ نیز رجوع کنید به مقدسى، ص 263ـ264). حافظ ابراهیم از جمله اصلاح‌گرانى بود كه نیاز مردم را درك می‌كردند و، به‌رغم محدودیتهاى فراوان، براى اصلاحات می‌كوشیدند، اما تلاش وى از حد یك مصلح اجتماعى ــكه با صاحبان قدرت و ثروت، براى تعلیم و راههاى ارتزاق فقرا، مصالحه می‌كندــ فراتر نرفت (مقدسى، ص230؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، همانجا).

حافظ ابراهیم با اتكا به آنچه در مطبوعات منتشر شده بود و اشعارى كه نزد وى و برخى دوستانش بود، دیوان خود را در سه مجلد به چاپ رساند كه آخرین جلد آن در 1329 منتشر شد. به دستور وزارت معارف، به سرپرستى احمد امین و همكارى احمد زین و ابراهیم ابیارى، نیز مجموعه اشعار حافظ ابراهیم در 1312ش/1937 در دو جلد به چاپ رسید.

علاوه بر آثار مذكور، حافظ ابراهیم، با همكارى خلیل مطران، كتابِ >مقدمه‌اى بر اقتصاد روستایى< اثر پل لِروى(متوفى 1295/1878) را با عنوانِ المُوجَز فى علم الأقتصاد در 1331 به عربى ترجمه كرد (رجوع کنید به جندى، ص 234).

منابع : یوسف بكار، ابراهیم طوقان: اضواء جدیدة، بیروت 2004؛ عبدالحمید سندجندى، حافظ ابراهیم: شاعرالنیل، قاهره [? 1959[؛ حافظ ابراهیم، دیوان، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیارى، ]قاهره[ 1987؛ محمد عبدالمنعم خفاجى، مدارس الشعر الحدیث، قاهره ] 1991[؛ داود بركات، «حافظ كما عرفته»، در مجلة ابولّو : المجموعة الكاملة، ج 1، ش 2 (ژوئیه 1933)؛ خالد سلیمان، فلسطین و شعر معاصر عرب، ترجمه شهره باقرى و عبدالحسین فرزاد، تهران 1376ش؛ كامل سوافیرى، الادب العربى المعاصر فى فلسطین: من سنة 1860ـ 1960، قاهره ]1979[؛ احمد شوقى، دیوان، چاپ احمد محمدحوفى، قاهره ]1980ـ 1981[؛ شوقى ضیف، دراسات فى الشعر العربى المعاصر، قاهره ] 1979[؛ طه حسین، حافظ و شوقى، ]قاهره[ 1955؛ عبدالوهاب نجار، «صفحة مجهولة من حیاة حافظ»، در مجلة ابولّو، همان؛ حنا فاخورى، الجامع فى تاریخ الادب العربى: الادب الحدیث، بیروت 1986؛ محمد جمال‌الدین على مسدى، دِنْشَواى، قاهره 1427/2006؛ خلیل مَطران، دیوان، بیروت 1977؛ انیس خورى مقدسى، الاتجاهات الادبیة فى العالم العربى الحدیث، بیروت 1982؛َ


مطالب مشابه :


فال حافظ

باران سبز - فال حافظ - شعر و هنر و ادبیات و تا حدودی اندیشه و موسیقی




آفاق شعر سعدي‌ و حافظ‌ بحثي‌ در سهولت‌ و امتناع‌

آفاق شعر سعدي‌ و حافظ‌ بحثي‌ در سهولت‌ و امتناع‌ علي‌ محمد حق‌شناس‌ قصد من‌ اين‌ است




از خدا به انسان!

كه اين نوع شعرا در ديوان هاي شاعران بزگي مثل مولوي عطار حافظ در شعر مولانا هم از خدا كمك




كتاب عرفان و رندي در شعر حافظ

سلام کتاب - كتاب عرفان و رندي در شعر حافظ - هر كتاب جديد يك زندگي تازه است - سلام کتاب




حافظ شيرين سخن( قسمت اول)

ترانه های کودکان - حافظ شيرين سخن( قسمت اول) - شعر و سرود و داستان برای کودکان و نوجوانان




جلوه جمال در ‌شعر ‌خواجه شیراز

زیبایی در شعر حافظ به عرصه یا منشأ آن شیراز به این نگاه زیباگرایانه و زیباشناسانه او كمك




حافظ شیرین سخن

حسین حجت - حافظ شیرین سخن - مرحوم دكتر محمد معين به حافظ بسيار علاقه داشت، بطوريكه از وقتي




حافظ ابراهیم(نقل قول)

شعر حافظ ابراهیم را با عنوان البُؤسا به عربى برگرداند، ناقدان برآن‌اند كه وى از كمك




شعری از میرزا محمد علی خان چورسی که ما را با اندیشه های او آشنا می کند

ما تلاش خواهيم كرد از خانواده ي ايشان كمك و تلقي جديد و تفسير نو از شعر حافظ وسعدي




مطرب‌ عشق‌ : بحثي‌ پيرامون‌ استفاده‌ حافظ از اصطلاحات‌ موسيقي‌

دولت جاودان - مطرب‌ عشق‌ : بحثي‌ پيرامون‌ استفاده‌ حافظ از اصطلاحات‌ موسيقي‌ - به حسن نیت




برچسب :