انواع کنایه و ضرب المثل+معنی


12- آب کش به کف گیر می گوید چقدر سوراخ داری: کسی که خود عیب بسیار دارد  وبه اندک عیب دیگری ایراد و خرده  می گیرد.

13- آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است:  به مناسبت چندین کار دیک موقع داشتن

14- آب نخوردن چشم:امیدی نداشتن

15- آب تاب دادن :به موضوعی اهمیت زیادی دادن –اغراق کردن

16- آب در دست داری نخور بیا:در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن

17- آبی از او گم نمی شود:امکان انجام دادن کار از او نیست-نباید به او امیدی داشت

18- آبی که به زندگی نداد حسین                         چون گشت شهید بر مزارش

توجهی  به کسی در زمان لزوم نکردن در غیر زمان به آن پرداختن_مانند (نوشداروی پس از مرگ سهراب)

19- آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک :در اثر حادثه گناهکار و بی گناه از بین بروند

20- آتش زیر خاکستر:آرامش موقت-موذی

21- آخر کار خود را کردن:به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن

22- آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل:سواد پیداکردن راحت است اما انسان شدن سخت است.

23- آدم باید لقمه را به اندازه دهانش بگیرد:باید باتوجه به توانایی خود کاری انجام داد.

24- آدم شاخ در می آورد:از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول

25- آدم گدا این همه دادا:آدمهای فقیر بیشتر ادا دارند-بیشتر عیب وایراد می گیرند

26- آدم گرسنه سنگ را هم می خورد:به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.

27- آدم مفتخور خوش سلیقه می شود:کسی که چیزی را رایگان بدست می آورد بر آن ایراد می گیرد.

28- آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند:به کسی که اطلاع از انجام کاری را ندارد وبه نادرست انجام می دهد.

29- آدم یکبار پایش تو چاله می افتد:از هر اتفاق وپیشامدی باید عبرت گرفت

30- آدم یک دنده:ثابت محکم،بیشتر در جهت منفی

31- آرزو را به گور بردن:به هدف ومقصود خود نرسیدن

32- آزموده را آزمون خطاست:باکسی که قبل آشنا بودن ومعامله داشتن به حیث منفی

33- آسمان به زمین نمی آید:اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.

34- آسمان وریسمان را سر هم بافتن:دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن-نامربوط گفتن

35- آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک:دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند کار پیش نمی رود

36- آش دهن سوز نبودن:مورد مطلوب نبودن

37- آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد:اصل مهم است نه فع.

38- آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته:در هر حال مجبور به انجام کار بودن.

39- آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده

40- آشو لاش کردن:صدمه وآسیب سختی دادن

41- آشی برای کسی پختن:درد سری برای کسی بوجود آوردن.

42- آفتاب لب بام است:مرگ او نزدیک است

43- آفتابه لگن هفت دست وشام و ناهار هیچ:تشریفات زیاد ولی اهمیت کار کم

44- آفاتب همیشه زیر ابر نمی ماند:حقیقت همیشه پنهان نیست-واقیعت روزی رو خواهدکرد

45- آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد:کار خوبی برای کسی خواست  انجام دهد  اما برعکس شد.

46- آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است:کسی که نیست که پاکی داشته باشدترسی از حساب وکتاب ندارد.

47- آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود:انتظار کشیدن بدون نتیجه

48- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود:از قبل باید فکر آینده بود

49- آویزه گوش کردن:پندی را فراگرفتن را بکار بستن

50- آه در بساط نداشتن:کاملاً بی چیز و فقیر بودن

51- آهسته بیا آهسته برو گربه شاخت نزند:پنهان کردن مطلب-بی سر وصدا انجام دادن کاری

52- اجاق پدر راروشن نگه داشتن:فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است.

53- اجاقش کور است:صاحب اولاد نمی شود

54- اجل دور سرش می چرخد:وضیعت ناگوار دارد.نزدیک به مرگ است

55- احترام امام زاد ه با متولی آن است:احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند.

56- از آب گل آلود ماهی گرفتن:از هرج ومرج استفاده کردن

57- از این ستون به آن ستون فرج است:در انتظار بیش آمد ناگوار همیشه باید امید وار بود.

58- از بیخ عرب بودن:چیزی اصلاً سرش نشدن

59- از خر شیطان پیاده شدن:از لج بازی بیرون آمدن

60- از دماغ فیل افتادن:متکبر ومغرور بودن

61- از سه چیز باید حذر کرد:دیوار شکسته-سگ درنده-زن سلیطه

62- ا ز کاه کوه ساختن:چیز کوچک وبی اهمیت را بزرگ جلوه دادن

63- از کیسه خلیفه بخشیدن:از مال وثروت دیگران اعطا کردن

64- از هول حلیم توی دیگ افتادن:از زیادی طمع عجله به جای سود بردن زیان دیدن

65- اسب راگم کردن وپی نعلش گشتن:اصل رااز دست دادن و به دنبال فرع آن گشتن

66- اگر در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته است:از موقیعت نباید سوء استفاده کرد.

67- اگر دنیا را آب ببرد فلانی را خواب ببرد:بسیار لابالی وبی فکر واندیشه است

68- اگر کاردش بزنی خونش بیرون نمی آید:از زیادی خشم غضب

69- اگر کاه از تو نیست کاهدان از تو است:به آدم پرخور گفته می شود.

70- انگشت در سوراخ زنبور کردن:برای خود تولید زحمت ودرد سر کردن

71- ایراد بنی اسرائیلی گرفتن:خرده گیری نابه جا و غیر وارد

72- این شتری است که در خانه هرکس می خوابد:مرگ برای همه است.

73- این کلاه برای سرش گشاد است:درخور توانایی ولیاقت او نیست.

74- با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه:در هر حال کار خرج دارد

75- با پنبه سر بریدن:بانرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن.

76- باد آورده را باد می برد:چیزی که به آسانی و رایگان بدست آید به آسانی هم از دست می رود.

77- باد غبغت انداختن :افاده کردن-خود را گرفتن

78- باد در فقس کردن: کار بهیوده انجام دادن

79- بامجان بم آفت ندارد:خطر،متوجه زشت کاران نمی شود.

80- باسیلی صورت خود را سرخ داشتن:با وجود تنگدستی ظاهر خود را حفظ کردن

81- با کدخدا بساز ؛ده را بتاز:همراه با بزرگ محل شو و آن محله را بچاپ

82- بالاخانه اش را اجاره داده است:عقلش کم است

83- بالای سیاهی رنگی نیست:وضع از این بدتر نمی شود.

84- با یک تیر دونشانه زدن:از یک عمل دو نتیجه گرفتن

85- با یک دست دهندوانه نمی توان گرفت:از  دو کار باید یکی را انتخاب کرد وانجام داد.

86- بچه عزیز است و ادب  عزیز تر:تقدّم عزت ادب در وجود انسان

87- بزک نمیر بهار می آید کمبزه با خیار می آید:و عده سرخرمن به کسی دادن.

88- برادری به جا بز غاله یکی هفت صد دینار:معامله داد ستد ارتباطی به دوستی ندارد.

89- برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند:کار را به خاطر یک شخص نابه هنجار تعطیل نمی کنند.

90- برج زهر مار بودن:بسیار عبوس وخشمگین بودن.

91- بر خر مراد خود سوار شدن:به هدف خود نائل آمدن

92- بر کشک را بسای:بر پی کار خود

93- بز گر از سرچشمه آب می خورد:آدم نالایق بیش تر از دیگران به خود می بالد

94- بلد نیستم راحت جان است:به کسی گویند که برای فرار از انجام کاری بگوید بلد نیستم

95- به بوی کباب آمدیم دیدم خر داغ می کنند:دچار اشتباه بزرگی شدن

96- به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش می آید:از تنبلی زیاد

97- به جیب زدن :استفاده مالی بردن-پولی به دست آوردن

98- به چاک زدن:فرار کردن

99- به در د لای جرز خوردن:برای هیچ کار مناسب نبودن.

100- به دریابرود دریا خشک می شود:در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند.

101- به رنج و سعی کسی نعمتی به چنک آورد         دگر کس آیدو بی سعی و رنج بردارد

توجه به مفتخوری افراد دارد.

102- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم:به شخصی که بیهوده افراد دیگر را گواه خود سازد.

103- یه رش کسی خندیدن:او را تحقیر ومسخره کردن

104- به زخم کسی نمک پاشیدن:درد یا داغ کسی را تشدید کردن

105- به شتر گفتند چرا گردنت کج است گفت کجایم راست است:کسی که کارها ورفتار او بر خلاف معمول باشد.

106- به شترمغ گفتند بپرگفت شترم گفتند بار ببر گفت مرغم:کسی که به بهانه های مختلف حاضر به انجام  دادن کار نیست

107- به شکم خود صابون زدن:وعده وعید به خود دادن.

108- به کچل گفتند نامت چیست  گفت :زلفعلی،به مزاح تمسخر

109- به گمراه گفتنذ نامت چیست گفت :رهبر، به مزاح تمسخر

110- به هر سازی رقصیدن:مطابق هر میلی رفتار کردن

111- بی بی از بی چادری پنهان است:اگر کسی کاری انجام نمی دهد بدلیل نداشتن وسیله است.

112- بی گدار به آب زدن:نسنجیده وبدون مطالعه کار کردن.احتایط نکردن.

113- پا از گلیم بیرو ن بردن:توجه به حد وحدود خود نکردن.

114- پایش لب گور است:نزدیک مردن است.

115- پدر کسی را سوزاندن:کسی را بسیار اذیت کردن

116- پدر کشی داشتن باکسی:دشمنی سختی باکسی  داشتن

117- پدر مادر دار بودن:اصل نصب داشتن

118- پرنت پلا گفتن:حرفهای ناربط  وخارج از موضوع زدن.

119- پرسه زدن:ولگردی کردن-گردش بیهوده کردن.

120- پُز عالی وجیب خالی:ظاهر آراسته وجیب بدون پول

121- پس از مرگ سهراب ونوشدار:کار از کار گذشتن

122- پستان به تنور چسباندن :پبش از اندزه دلسوزی کردن

123- پشت سر کسی نماز خواندن:به کسی زیاد عقیده اعتماد داشتن

124- پشت کسی را به خاک مالیدن:او را شکست دادن

125- پیله کردن:باسماجت و اصرار چیزی را از کسی خواستن.

126- تابستان پدر یتیمان است:در فصل تابستان بینوایان احتیاج به خانه لباس ندارند.


127- تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم: زمانی که سود نزد تو دارم با تو دوست هستم.

128- تا تنور گرم است باید نان را چسباند:همین که موقعیت داری استفاده کن.

129- تابگویی((ف))می گویم فرح زاد:متوجه و هوشیار هستم

130- تا سه نشود بازی نشود:هر چیز با سه تا کامل می شود

131- تا گوساله گاو شو دل صاحب آب شود:زمان و مدت طولانی لازم است

132- تا نباشد ،چوب تر فرمان نبر گاو خر:در هر چیزی باید سخت گیری کرد

133- تا ناشد چیزکی مردم نگویند چیز ها:تا مطلب کوتاهی در پیرامون چیزی گفته می نشود مردوم چیزی در باره آن نمی گویند.

134- تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود:کسی که دست به عمل کوچکی زد کم کم کارهای بد برزگتر انجام می دهد.

135- تر وخشک را باهم سوختن:استثنا در کار نبودن

136- تعارف شاه عبدلعظیمی کردن:تعارف ظاهری بودن رضایت باطنی کردن

137- توبه ی گرگ مر گ است:کسی که دست از عادت خود بر نمی دراد.

138- تو به خیر و من به سلامت:دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم

139- تو نیکی مکن در دجله و انداز که ایز در بیابانت دهد باز:نتیجه کار خوب به خود انسان برمی گرد.

140- توی هچل افتادن:گرفتار شدن-دچار زحمت شدن

141- توی هول ولا ماندن:مضطرب بودن-ترید داشتن

142- ته جیبش تار عنکبوت بسته است:بی پول وفقیر است

143- جایی نمی رود که آبرویش رود:عاقل است

144- جان به عزرائیل ندادن:فوق العاده خسیس بودن

145- جای سوزن انداختن نبود:خبلی پر جمیت و شلوغ بود

146- چرت موز بودن:جوانی بی ادب و بی اهمیت-غیر قابل اعتناء

147- جلز ولز کردن:بسیار التماس زاری کردن

148- جنسش شیشه خورده دارد:نادرست است

149- جواب ابلهان خاموشی است:در برار افراد نادان باید خاموش بود.

150- جوجه ها در آخر پاییز می شمرند:نتیجه هر کار در پایان آن مشخص می شود

 آمد 151- جور استاد به زمهر پدر : سخت گیری معلم به نفع شاگرد است.

152- جیم شدن : آهسته وبدون آنکه کسی متوجه شود محلی را ترک گفتن.

153- چا خان کردن : دروغگوئی کردن .

154- چاقو دسته ی خود را نمی برد : خویشان وبستگان برای همدیگر ایجاد ناراحتی می کنند.

155- چاق سلامتی کردن : حال واحوالپرسی کردن – سلام وعلیک کردن .

156- چپ چپ نگاه کردن : با تلخی وخشم به کسی نگریستن.

157- چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : به جای واجب باید پرداخت .

158- چشمش شور است : کسی که چشم گیرا داشته باشد وباعث آسیب دیگران شود.

159- چاه کن همیشه ته چاه است : کسی که برای دیگران تله ایجاد کند اول خودش می افتد.

160- چوب تر به کسی فروختن: مشکلی برای دیگران ایجاد کردن – دشمنی داشتن با کسی.

161- چوب دوسر نجس : کسی که مورد نفرت دو طرف دعوا ونزا باشد.

162- چوب لای چرخ گذاشتن: مانع پیشرفت دیگران شدن – مانع ایجاد کردن.

163- چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن : در آمد نداری قناعت کن.

164- چانه اش گرم شد : زیاد حرف می زند.

165- چه خاکی به سرم بریزم : چه چارهای بیندیشم.

166- چیزی در چنته نداشتن : بی اطلاع بودن.

167- حرف راست را از دهن بچه باید شنید: اشاره به پاک ومعصوم بودن بچه ها.

168- حساب به دینار، بخشش به خروار : در حساب باید دقیق بود ودر بخشش سخاوتمند.

169- حق کسی را کف دستش گذاشتن: سزای عمل کسی را دادن.

170- حلوای تنتنانی تا نخوری ندانی : تا آزمایش نکنی متوجه نخواهی شد.

171- حمام زنانه شدن : شلوغ و پر سروصدا شدن .

172- حلزون خود را به جمع شاخدارها می کند: چیزی کوچک وبی اهمیت خود را داخل بزرگان می کند.

173- حنایش رنگ ندارد: کاری از او ساخته نیست.

174- خاله زنک بازی در آوردن : حرکات غیر جدی زنانه داشتن .

175- خدا نجار نیست اما درو تخته را خوب به هم می اندازد: این دو نفر در رفتار بسیار به هم شبیه هستند. (به ویژه زن و مرد )

176- خر بیارو باقالا بار کن : کار خراب جبران نا پذیر .

177- خر پول : پول دارو ثروتمند.

178- خر تو خر بودن : هرجو مرج و بی نظمی – شلوغی زیاد.

179- خر خالی یرقه می رود: آدم بی مسئولیت ادعای زیادی دارد.

180- خر را که به عروسی می برند برای خوشی نیست برای آبکشی است : آدم زحمت کش را برای کار کردن دعوت می کنند.

181- خر رفته الاغ برگشت : همان طورکه بود هست- بهتر نشد.

182- خرس را به رقص آوردیم دمش را به دست آوردیم : کسی را وادار به انجام کاری کردن واز آن نتیجه گرفتن.

183- خر کوزه پر از شنبه تا پنج شنبه گچ آوردن وجمعه سنگ کشیدن : کار همیشگی بدون استراحت.

184- خر مقدس بودن : کسی که از نفهمی در تقدس افراط کند.

185- خروس بی محل بودن: وقتو زمان را تشخیص ندادن.

186- خر همان خر است اما پالانش عوض شده : لباس یا مقام جدید در شخصیت فرد تاثیر ندارد.

187- خر همیشه خرما نمی ریند : همیشه نمی توان در انتظار همان پیش آمد خوب بود – همیشه فرصت خوب به دست نمی آید.

188- خل بازی در آوردن: خود را به دیوانگی زدن.

189- خواب زن چپ است: تعبیر خواب زن معکوس است.

190- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو: خود را به جمعیت واجتماع تطبیق دادن.

191- خود را به کوچه ی علی چپ زدن: نادانی نکردن به منظور اجتناب ودوری از کار.

192- خود را نخود آشی کردن : مدالخه کردن در هر کاری.

193- خودش می برد وخودش می دوزد: همه کاره خودش است.

194- خون کسی را توی شیشه کردن: کسی رابسیار اذیت کردن – بسیار گران فروشی کردن.

195- داشتم داشتم صاحب نیست دارم دارم صاحب است: از گذشته نگو الان چیکاره ای.

196- داغ شکم از داغ عزیزان کمتر نیست: کودک یا کسی که از نخوردن غذا بی تابی می کند.

197- دانا هم داند وهم پرسد ،نادان نداند ونپرسد: تواضع وفروتنی افراد دانا.

198- دبه در آوردن: پس از توافق در معادله برای تغییر دادن شرایط آن به نفع خود تلاش کردن .

199- دختر تر تیزک است: کنایه به زود رشد بودن دختر.

200- در جنگ نان وحلوا تقسیم نمی کنند: طبیعت جنگ ،جنگیدن است.

201- در خانه هر چه مهمان هر که: وقتی مهمان سر زده آمد باید آنچه حاضر است یسازد.

202- درخت گردو به این بزرگی درخت خربزه الله اکبر: به مناسبت مقایسه ی غلط گویند.

203-  درد خروار آید و منقال رود: مشکل و سختی که یکباره آمد کم کم رفع می شود.

204- درد را کی میکشد که می زاید: زحمت شاکی می شکد که کار انجام می دهد.

205- در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است: در جایی که آدم شایسته ای نیست هر ناشایستی لایق شود.

206- در دیزی باز است حیای گربه کجا رفت: از نبودن مانع نباید سوء استفاده نمود.

207- در مثل مناقشه نیست:  منظور از مثل یاد شده شخص مخاطب نیست.

208- دزد آمد و هیچ نبرد: همه چیز جای خودش است.

209- دزد نگرفته پادشاه است: کسی را به دلیل ندیدن نمی توان مقصر دانست.

210- دست از سر کچل کسی برادشتن: کنایه از رها کردن کسی.

211- دست به سر کردن: کسی را با حیله و نیرنگ از خود دور کردن.

212- دست به دهان رسیدن: مختصر ثروتی داشتن و امورات خود را پیش بردن.

213- دست به یخه شدن: با هم درگیر شدن.

214- دست راست و چپ را نشناختن: بسیار کودن و ابله بودن.

215- دست دست را می شناسد: امانتی را که از کسی گرفتند باید به همان شخص پس داد.

216- دستش چسبناک است: دزد است.

217- دستش نمک ندارد: به هر کس خوبی یا کمک کند آن شخص منظور ندارد.

218- دست و پای خود را گم کردن: هول شدن.

219- دست و پنجه نرم کردن: کنایه از زور آزمایی کردن است.

220- روده بزرگ روده گوچک را خورده است: بسیار گرسنه بودن.

221- روزه ی کله گنجشکی گرفتن: تا نیم روز روزه داربودن و سپس غذا خوردن.

222- دل به دل راه داشتن: احساس نزدیکی دو نفر به یکدیگر.

223- دلش مثل سیر و سرکه می جوشد: تشویش و اضطراب دارد.

224- دماغی چاق داشتن: سالم و تندرست بودن : ثروتمند بودن.

225- دماغ کسی را به خاک مالیدن: او را سخت تنیه کردن.

226- دم به تله دادن: گیر افتادن.

227- دم بخت بودن: دختری که موقع شوهر کردن او فرا رسیده باشد.

228- دم در آوردن: پر رو شدن.

229- دمش را گذاشت روی کولش و رفت: ناامید شد و شکست خورد.

230- دندان را تیز: طمع زیادی به چیزی داشتن.

231- دهن بین بودن: زود باور بودن.

232- دهنش چفت و بست ندارد: بی جهت هر ناسزایی گفتن.

233- دیوار موش دارد موش گوش دارد: موقع راز گفتن نیست.

234- ذکر خیر کسی را کردن: به خوبی کسی یاد کردن.

235- رو دست خوردن: گول خوردن : به دام افتادن.

236- روزگار کسی را سیاه کردن: او را بدبخت کردن.

237- روز وانفسا: روز قیامت و صحرای محشر.

238- روزه ی بی نمازی: عروس بی جهاز و قور مربی پیاز : همه چیز ناقص است.

239- روزه خوردنش را دیده ایم نماز کردنش را ندیده ایم: کار یدش را دیدیم اما کار خوبش را ندیدیم.

240- روی سر کسی خراب شدن: به زور به مهمانی کسی رفتن : خود را بر کسی تحمیل نمودن.

241- روی شاخش است: کارم حتمی است.

242- روی کسی را سفید کردن: موجب سزبلندی و خشنودی کسی شدن.

243- ریش خود را به دست دیگری دادن: تسلیم دیگری شدن : اختیار خود را به کسی دادن.

244- ریش خود را در آسیاب سفید کرده: با تجربه و آزموده نیست.

245- ریش و قیچی هر دو را به دست داشتن: اختیار کامل داشتن.

246- ریگی در کفش داشتن: صادق و راستگو نبودن.

247- زمین دهان باز کرد و مرا در خود فرو برد: از بسیاری خجالتی چنین آرزویی کردن.

248- زن از غاره سرخ شود مرد از غذا: زن با آرایش و مرد با جنگیدن خوشرنگ می شوند.

249- زن نانجیب گرفتن آسان و نگه داشتن او مشکل: هر جور زن هرجا پیدا می شود.   

250- زن نانجیب گرفتن مشکل و نگه داشتن او آسان: زن خوب هرجا پیدا نمی شود.

251- زیر اندازش زمین است و رو اندازش آسمان: فقیر و بی چیز است.

252- زیرآب کسی را زدن: کسی را نزد دیگری بی اعتبار کردن.

253- زیر کاسه ای نیم کاسه ای بودن : نقشه ای پنهانی در کار بودن .

254- زیره به کرمان بردن : بردن چیزی به محلی که در آنجا فراوان باشد.

255- زینب ستم کش است : خانمی که بیشتر از دیگران کارهای سخت وطاقت فرسا انجام می دهد.

256- سال به سال دریغ از پارسال : روزگار وموقعیت بهتری در پیش نیست.

257- سالی که نکوست از بهارش پیداست : شروع هر کار نمایانگر پایان کار است.

258- سبیل کسی را چرب کردن : به کسی رشوه یا هدیه دادن.

259- سبیل کسی را دود دادن : کسی را تنبیه کردن – خجل وناراحت ساختن.

260- ستاره ی سهیل است : دیر دیر دیده می شود – غیبتهای طولانی دارد.

261- سر به جهنم زدن : بسیار گران تمام شدن.

262- سر به سر کسی گذاشتن : اورا ناراحت کردن – با او شوخی کردن.

263- سر به صحرا زدن : از فرط ناراحتی دیار خود را ترک کردن.

264- سر به هوا بودن : بازی گوش بودن .

265- سر پل خر بگیری : محل بررسی وگیر افتادن .

266- سر پیری و معرکه گیری : کسانی که در زمان پیری کار جوانان را انجام می دهند.

267- سرد وگرم روزگار و چشیدن : تجربه آموختن – آزموده شدن .

268- سر شاخ شدن : درگیر شدن .

269- سرش تو لاک خود بودن : کاری به کار کسی نداشتن – در فکر خود بودن.

270- سر کسی را گرم کردن : کسی را مشغول کردن .

271- سر کسی شیره مالیدن: کسی ا گول زدن : اغفال کردن.

272- سرکه ی مفت شیرین تر از عسل است: هر چیزی که رایگان باشد گواراست.

273- سر کیسه را شل کردن: سخاوتمکند بودن : پول خرج کردن.

274- سرم را بشکن و نرخم را نشکن: چانه نزن و قیمت جنس را پایین نیاور.

275- سر و گوش آب دادن: کسب خبر و اطلاع کردن.

276- سری که درد نمی کند دستمال نبند: بی مورد برای خود ایجاد مشکل و نگرانی نکن.

277- سگ زرد برادر شغال است: به لحاظ بدی هر دو مثل هم اند.

278- سگ صاحبش را نمی شناسد: ازدحام و شلوغی زیاد.

279- سگ کیش کردن: کسی را بزور به جایی بردن.

280- سیر تا پیاز را برای کسی نقل کردن: مطلبی را به طور تفصیل برای دیگری شرح دادن.

281- سیر به پیاز می گکه پیف پیف چقدر بو میدهی: دو مجرم مثل هم یکدیگر را سرزنش می کنند.

282- شاخ و شانه کشیدن: به خود بالیدن : تظاهر به زورمندی کردن.

283- شال و کلاه کردن: آماده شدن : لباس پوشیدن برای بیرون رفتن از منزل.

284- شاهنامه آخرش خوش است: باید به پایان کار توجه داشت.

285- شب آبستن است تا چه زاید سحر: حوادثی در پیش است باید در انتظار آن بود.

286- شب دراز است و قلندر بیدار: وقت بسیار است ، شتاب و عجله شایسته نیست.

287- شتر با بارش گم شد: به محل بسیار شلوغ گویند.

288- شتر دیدی ندیدی: آنچه دیدی یا شنیدی بازگو نکن.

289- شتر سواری دولا دولا نداره: این کار پنهان شدنی نیست.

290- شریک دزد و رفیق قافله: کسی که با طرفین دفاع و نزاء زد و بند داشته باشد.

291- شش ماهه به دنیا آمدن: بسیار عجول بودن.

292- شکم گرسنه فتوای خون می دهد: به آدم بی ایمان نمی توان اعتماد کرد.

293- شیری یا روباه؟: پیروز باز گشتی یا شکست خورده؟.

294- شورش را در آوردن: زیاده روی بیش از حد کردن در کاری.

295- شتر در خواب بیند پنبه دانه: آدمی که آرزوهای دور و دراز داشته باشد.

296- شیطان را درس دادن: باهوش و حیله گر بودن (جهت منفی).

297- صبر ایّوب داشتن: بسیار بردبار و صبور بودن.

298- صد سال گدایی کرد امّا شب جمعه را نمیداند: کسی که به رموز کار خود آگاه نیست.

299- صلاح مملکت خویش خسروان دانند: آنچه را خود مصلحت می بینی انجام بده.

300- طناب مفت را کردید خود را به دار زد: از هرچه رایگان باشد استفاده می نماید.

301- طوطی وار یاد گرفتن: بدون توجه به معنی و مفهوم از بر بودن : نفهمیده حرف زدن.

302- عاقبت جوینده یابنده بود: هر کسی که بدنبال چیزی برود به آن می رسد.

303- عقل کسی گرد شدن: عقل درست و حسابی نداشتن : کم شدن عقل کسی.

304- علی ماند و حوضش: بیکار بودن.

305- عمر نوح نداشتن: عمر دراز و طولانی نداشتن.

306- عیسی به دین خود موسی هم به دین خود: هر کس در عقیده و اعتقاد خود آزاد است.

307-غاز چراندن : بیکار بودن.

308- غزل خدا حافظی را خواندن : برای رفتن وجدایی آماده شدن – مردن .

309- فرار وبر قرار ترجیع دادن : برای اجتناب از خطر فرار کردن.

310- فس فس کردن : دیر جنبیدن – بسیار آهسته کار کردن .

311- فضول و بردن جهنم گفت هیزمش تر است : بسیار ایراد گیر و اعتراض کننده .

312- فلفل مبین که ریزه / بشکن ببین چه تیزاست : به کوچکی شخص نگاه نکن بلکه به لیاقت او نگاه کن .

313- فیلش یاد هندوستان کرده : به هدف و مقصد دیگری توجه کرده .

314- قارت وقورت کردن : ادعا داشتن با خشم وخشونت .

315- قلق کسی را به دست آوردن : به اخلاق وروحیه ی کسی آشنا شدن .

316- قوز بالای قوز : گرفتاری رو گرفتاری – مشکلی روی مشکل پیش .

317- کاچی بهتر از هیچی است : چیز کم بهتر از هیچ چیز است .

318- کاردش بزنی خونش در نمی آید : بی نهایت خشمگین است .

319- کاری بکن بهر ثواب نه سیخ بسوزد نه کباب : به عدالت رفتار کن .

320- کبکش خروس می خواند : بسیار خوشحال وبا نشاط است .

321- کس نخوارد پشت من جز ناخن انگشت من : کسی برای دیگری کاری انجام نمی دهد .

322- کار حضرت فیل است : کاری بسیار سخت ودشوار است .

323- کف دستم را بو نکرده بودم : از غیب نمی دانستم .

324- کل اگر طبیب بود سر خود دوا نمودی : مهارت نداشتن در کاری .

325- کلاه شرعی بافتن : عمل غیر مشروعی را با حیله وتزویر شرعی جلوه دادن .

326- کار کردن خر وخوردن یابو : کار را کس دیگر می کند نتیجه را کس دیگر می برد .

327- کیسه برای چیزی دوختن : طمع داشتن به چیزی .

328- گاوش زائیده : مشکلی برایش پیش آمده است .

329- گردن کج کردن : خود را کوچک کردن – عاجزانه چیزی از کسی خواستن .

330- گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی : کارها با صبر وبردباری انجام می شود .

331- گز نکرده پاره کردن : بدون مطالعه به کاری مبادرت کردن .

332- گل سر سبد بودن : برگزیده گروه بودن – ممتاز جمع شدن .

333- گاو پیشانی سفید : همه کس و همه جا او را می شناسند .

334- گوش بریدن کسی :کلاه برداری کردن از کسی .

335- لفت دادن کاری : به درازا کشانیدن کارو با تشریفات زیاد به آن پرداختن .

336- لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است : چیز بی ارزش و ناقابل در شرایط نیاز مفید واقع می شود .

337- مار پوست خود بگذارد اما خوی خود نگذارد : اخلاق ورفتار افراد عوض نمی شود .

338- مار را در آستین خود پروراندن : چیز بد را یاری دادن .

339- مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد : آدم صدمه دیده همیشه می ترسد.

340- ماست خود را کیسه کردن :ترسیدن.

341- مثل اینکه مال باباش و خوردم : به مناسبت دشمنی با کسی گفته می شود .

342- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است : روی آوردن به کار خود هیچ موقع دیر نیست .

343- مرغ همسایه غاز است : چیزی که دیگران دارند با ارزش تر است .

344- موش به سوراخ نمی رفت جارو به دمبش بست : طرف خودش پذیرفته نبود معرف دیگری شد .

345- مرغ یک پا دارد : از نظرم بر نمی گردم .

346- مثل خر در گل ماندن : عاجز و ناتوان و درمانده شدن .

347- مرد سر می دهد اما سر نمی دهد : رازی که به کسی سپرده شد فاش نمی شود .

348- مشت نمونه خروار است : چیز کم به نشانه فراوان .

349- مشت وسندان : جدال ودرگیری ناتوان با توانا – کار دشوار وخطر ناک.

350- مگر آمدی آتش ببری : عجله زیاد داشتن.

351- مگ ر شهر هرت است ؟ هر کار ی انجام بدهی آزاد نیستی .

352- مگر کله گنجشک خورده ای ؟ بسیار پر حرف هستی .

353- من می گویم نر است تو می گویی بدوش – بی جهت اصرار کردن

354- من یک پیراهن بیشتر از تو پاره کردم- با تجربه تر و سالخورده تر از تو هستم .

355- مو را از دست کشیدن – دقت بسیار کردن .

356- موش مردگی درآوردن – خود را به ناخوشسی زدن – خود را بیمار جلوه دادن

357- مومن مسجد ندیده – به شوخی به کسی می گویند که تظاهر به تقدس دارد .

358- موهایش را در آسیاب سفید کرده – گرچه پیر است اما بی تجربه است .

359- مویی از خرس کندن غنیمت است – از آدم خسیس حداقل استفاده هم غنیمت است .

360- مهمان مهمان را نمی تواند ببیند صاحبخانه هر دو را – خسیس بودن صاحب خانه

361- میانشان شکر آب است – روابط آنها خوب نیست ، اختلاف دارند .

362- ناز شست گرفتن – پاداش و جایزه گرفتن .

363- نازک نارنجی – زودرنج ، کم تحمل در مقابل مشکلات

364- نان به نرخ روز خوردن – پای بند بودن به اصول – رفتار خود را با وضع حاضر تطبیق دادن

365- نان کسی را آجر کردن – موجب ضرر و زیان کسی شدن .

366- نخود هر آش بودن – مداخله در هر کاری کردن .

367- نشخوار آدمیزاد حرف است – لذت داشتن حرف زیاد .

368- نمک پرورده بودن – مدیون کسی دیگر بودن .

369- نو که آمد به بازار    کهنه شود دل آزار – با آمدن چیز جدید گذشته و قدیمی و دلگیر می شود .

370 – نه زنگی زنگ نه رومی روم – میانه رو بودن – متوسط بودن .

371- نه سر پیاز نه ته پیاز – کاره ای نبودن .

372- نه چک زدم نه چانه عروس آمد به خانه – بدون زحمت به هدف رسیدم .

373- وقت سر خاراندن نداشتن – سخت گرفتار کار زیاد بودن .

374- هر چه بگندد نمکش می زنند   وای به روزی که بگندد نمک – از افراد درست دیگر انتظار انجام کار بد و زشت نیست .

375- هر چه پول بدهی آش می خوری – به اندازه زحمتت نتیجه می گیری .

376- هر سرازی سربالایی دارد – راحتی سختیهایی هم به دنبال دارد .

377- هر چه دیدی از چشم خودت دیدی – مقصر خودت هستی .

378 – هر چه سنگ است مال پای لنگ است – آسیب و صدمه همیشه به آدمهای بیچاره می رسد .

379- هر کی با آل علی درافتد برافتد – معمولاً سادات به مخالفان خود می گویند .

380- هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد – به دیگران نباید امید داشت ، هر کاری را باید خود انجام داد .

381- هر کس خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند – هر کس باید عاقبت اعمال خود را تحمل کند .

382- هر که بامش بیش برفش بیشتر – هر کس داراتر است گرفتار تر است.

383- هر که نان از عمل خویش خورد    منت حاتم طایی نبرد – نباید به دیگران متکی بود .

384- هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد – باید سختیها را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .

385- هفت خوان رستم را طی کردن – کار بسیار سخت را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .

386- همه را برق می گیرد ما را چراغ نفتی – شانس و اقبال دیگران ییشتر  از ماست .

387- هنداونه زیر بغل کسی گذاشتن – تملق بی جا گفتن .

388- هوا گرگ و میش است – نه تاریک است نه روشن .

389- هیچ کاره ی همه کاره – آدم هیچ کاره هود را همه کاره می پندارد .

390- یاسین به گوش خر خواندن – کار بی حاصل انجام دادن .

391- یال و کوپال داشتن – سرو وضع خوب داشتن .

392- یک دستی گرفتن – کسی را کتر از آنچه هست پنداشتن .

393- یک ستاره توی آسمان ندارد – ادم بی شانس و اقبال است .

394- یک شب هزار شب نمی شود –به تعارف به مهمان می گویند .

395- یک کلاغ چهل کلاغ کردن – اغراق و مبالغه نمودن + غیبت زیاد .

396- یک بز گر گله را گرگین می کند- یک همنشین بد دیگران را هم به فساد می کشاند .

397- یکی به نعل می زند یکی هم به میخ – هر دو طرف را مراعات می کند .

398- یک گوش در است و گوش دیگر  دروازه – کسی که مطلبی را به خاطر نمی سپارد .

399- یکی را پی نخود سیاه فرستادن – به بهانه ای او را ازمیدان خارج مکردن .

400- یکی نان نداشت بخورد پیاز می خورد تا اشتهایش باز شود .- کار نابخردانه کردن .

 

منابع و مآخذ :

1- فرهنگ مسأله ها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی- دکتر محمد عظیمی نشر قطره- چاپ سوم - 1382

2-  بهترین ضرب المثلهای ایرانی- سهیلا سلحشور- انتشارات اروند

3-  گلستان سعدی- دکتر محمد خزائلی- چابخانه علمی- چاپ هشتم 1368

4-  اصطلاحات و عبارات عامیانه- کتابهای درسی دوره متوسطه-

5-  مجموعه اطلاعات گردآورنده مقاله     


مطالب مشابه :


!!! تعبیر خواب کردن یک دختر

تعبیر خواب لنگه کفش دیدن در خواب ، لطف اگر خود را در حال غرق شدن دیدید ،بزودی




تعبیر خواب کفش

( تعبیر خواب کفش لنگه به لنگه پوشیدن). اگر مردی در خواب گم شدن یا گم کردن کفش (گمشده) :




تعبیر خواب قسمت اول

تعبیر خواب اين تعبير فقط براي قيچي شدن اگر مردي در خواب ببيند کفش هايش لنگه به




کنایات و ضرب المثل های عامیانه

تعبیر خواب زن معکوس 218- دست و پای خود را گم کردن: هول شدن. 336- لنگه کفش کهنه در بیابان




خرید پاییزی با کودکان

در این صورت اگر کوچولوی شما یک لنگه از جورابش را گم کرد باران خیس شدن تعبیر خواب




چهارصد کنایه و ضرب المثل متداول و عامیانه د ر گوشه و کنار ما

به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن22- آخوند شدن تعبیر خواب زن 336- لنگه کفش




ضرب المثل های فارسی

تعبیر خواب زن معکوس است دست و پای خود را گم کردن: هول شدن لنگه کفش کهنه دربیابان




انواع کنایه و ضرب المثل+معنی

تعبیر خواب زن معکوس 218- دست و پای خود را گم کردن: هول شدن. 336- لنگه کفش کهنه در بیابان




چهارصد کنایه و ضرب المثل متداول و عامیانه د ر گوشه و کنار ما

در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن17- آبی از او گم تعبیر خواب زن 336- لنگه کفش




برچسب :