لحظه فراموش نشدنی

روز به یاد ماندنی

رسای کوچولو ونازم سلام . بالاخره مامان تونست بعداز گذشت ۲۹ هفته ( ۲۰۹ روز ) از تولد شما به سراغ وبلاگ رسای بلا بیاد و لحظه های به یاد ماندنی زیادی رو برای شما ثبت کنه . اول ازهمه می خوام خدای بزرگ و مهربون را به خاطر اینکه موجود معصوم و پاک و زیبایی به نام رسا را به ما عطا فرمود شکر کنم اما آیا واقعا می توان از عهده سپاسگزاری برآمد . نمی دونم بگم روزی هزار بار شکر یا روزی چند میلیارد بار شکرworship.gif و یا .... اصلا ولش کن فکر کنم شکر وسپاس به خاطر حضور تو کوچولوی ناز غیر قابل بیان و شمارش باشه .

رسای عزیزم از وقتی که با قدم های کوچولو و نازت وارد زندگی ما شدی ، زندگيمون يه رنگ وبوي ديگه اي به خودش گرفته . همه چيز قشنگتر و هيجان انگيز تر شده 04.gif هر روز كه مي گذره و بزرگتر مي شي حركات و رفتارهايت انگيزه ي جديدي مي شه براي بهتر و شادتر زيستن . عزير دلم مي خوام امروز يه كم سرت رو درد بيارم و از تاريخ و ساعت و لحظه اي بگم كه متوجه موجوديتت شديم  ، بگم وبگم و بگم تا برسم به روز تولدت و بعد از اون هم بقيه مطالب و گفتني ها را مي گذارم به عهده خودت

ظهر روز سه شنبه مورخ ۵/۳/۱۳۸۸ درحالي كه در مهد كودك آلا مشغول انجام وظيفه بودم ناگهان سرگيجه و ضعف شديدي به سراغم آمد و گلاب به روتون حالت تهوع بدي بهم دست داد 23.gif همه مربيان و كاركنان مهد كودك شاد و خوشحال به سراغم آمدند و گفتند كه خبرايي است اما من درحالي كه بهشون مي خنديدم ، گفتم نه بابا بعيد مي دانم . اما عصر همان روز درعين ناباوري و با انجام تست ساده اي متوجه شدم كه بله ! خبرايي است و قراره يه كوچولوي ناز وارد زندگيمون بشه 14.gifاما هنوز مطمئن نبوديم . به خاطر همين فرداي همان روز يعني روز چهارشنبه ۶/۳/۸۸ ساعت ۷.۳۰ صبح به اتفاق بابا سعيد رفتيم آزمايشگاه بيمارستان رسالت و تست بارداري دادم . ساعت ۱۰ صبح طي تماس تلفني كه از سوي بابا با مهد كودك گرفته شد متوجه  حضور قطعي و۱۰۰ درصد شما شديم . بابا نمي دونست از خوشحالي چكار كنه ! دخترم دخترمي به راه انداخته بود كه بيا و ببين !!! بعد از من وبابا سعيد اولين نفري كه متوجه اين موضوع شد خاله آيدا بود كه بعداز شنيدن خبر با خوشحالي غير قابل وصفي مرا درآغوش كشيد و تبريك گفت . بعد از خاله ماماني و بابايي متوجه موضوع شدند 2uge4p4.gif  .

having_a_baby.gif

اولين سونو گرافي و شنيدن صداي قلب فسقلي love smileys

روز سه شنبه ۲۶/۳/۸۸ پس از مراجعه به مطب دكتر داوود آريا ( متخصص زنان و زايمان ) قرار شد براي انجام سونوگرافي و مشخص شدن سن بارداري و شنيدن صداي قلب نوزاد به بيمارستان جم برويم . ساعت ۹ صبح رسيديم بيمارستان و بالاخره بعد از ۲۱ روز انتظار موفق شديم جنين داخل رحم را مشاهده كرده و براي اولين بار صداي قلب كوچولو و فعالت را بشنويم . رسا اگه بدوني وقتي صداي قلبت رو شنيديم چه حالي شديم ، ازخوشحالي در پوست خود نمي گنجيديم و نمي دونستيم چه كار كنيم . ازهمه مهمتر اينكه بابا سعيد بعداز شنيدن صداي قلبت مثل بچه ها زد زير گريه 14.gif ازخوشحالي زياد نمي دونست چه كار بايد بكنه . دكتر گفتند كه همه چيز خوب و طبيعي و جاي هيچ نگراني نيست . بله یه مسافر ، يه مسافر كوچولو ، اونقدر بهت نزديكه كه دركش يه كم مشكله ! تنها كاري كه مي كني اينه كه دستت رو مي ذاري رو شكمت و بعدش كه خودتون مي دونيد 14.gifاگه نمي دونيد هم اميدوارم به زودي تجربه كنيد چون خيلي لذتبخش و هيجاني است 01.gif

سونو سه بعدي و تعيين جنسيت 669.gif

آقاي دكتر آريا بعداز دوماه مسافرت به كشور آمريكا بالاخره روز ۱۴ شهريور به ايران بازگشتند . من كه بي صبرانه منتظر بازگشت ايشون بودم بلافاصله با مطب تماس گرفتم تا وقت بگيرم و يك بار ديگه صداي قلبت رو بشنوم و از سلامتيت اطمينان حاصل كنم .  روز سه شنبه ۱۷ شهريور رفتيم مطب دكتر آريا و باز براي دومين بار صداي قلب قشنگت رو شنيدم البته اين بار بلندتر و رساتر و فعال تر از دفعه قبلي . بابا سعيد بعد از شنيدن صداي قلبت به دكتر گفت اين صداي قلب كوچولوي ناز من است يا صداي بچه پلنگ ( آخه صداهاي شنيده شده خيلي شبيه نعره شيرو پلنگ بود )05.gif دكتر ازهمه چيز راضي بود و براي انجام سونوي سه بعدي و تعيين جنسيت ما را به دكتر فريور فرزانه معرفي كردند . قرار شد روز يكشنبه ۲۲ شهريور كه مصادف بود با ۲۳ رمضان ۱۴۳۰ ساعت ۴.۳۰ در مطب دكتر فرزانه حضور داشته باشيم .

لحظه هاي انتظار  

ساعت ۴.۳۰ رسيديم مطب . اگه بدوني چه دلهره و اضطرابي همه وجودم رادر برگرفته بود ! از يه طرف دلهره اينكه سالمي يا نه و از طرف ديگه اينكه پسري يا دختر! چون راستشو بخواي سر اين موضوع خيلي دچار فشار و استرس بودم . ( همه اعضاي خانواده خصوصا ماماني و بابايي و دايي محمد و عمه اكرم مي خواستند هر چه زودتر از نتيجه سونو گرافي مطلع شوند ) من هم دست به دامن خدا شده بودم و دردلم غوغايي بود كه نگو و نپرس 28.gif واي كه چه ساعت هايي سختي رو پشت سر گذاشتم 4fvgdaq_th.gif. بالاخره ساعت ۶.۳۰ دكتر فرزانه بداخلاق و اخمو بعد از نيم ساعت آزمايش و سونو اعلام كرد كه بچه سالم و طبيعي است و مهمتر از همه اينكه نوزادي كه منتظر ورودش به اين دنيا هستيد يه آقا پسر خوشگل و فسقلي و ناز است كه البته يه كم مماغش گنده است .25.gif

درفاصله ای که ما برسیم منزل مامانی اینا. دایی محمد که گفته بود اگه نی نی مون پسر باشه من اولین هدیه را برایش تهیه می کنم رفته بود و با پس اندازش برای شما یه کادوی قشنگ و درعین حال ترسناک و مخوف خریده بود ( یک اسکلت که صداهای ترسناک تولید می کنه و چشمهایش هم رنگی می شه ) . خلاصه اینکه همه اعضای خانواده بخصوص مامان و بابا خیلی خیلی خوشحال بودند وبا دیدن فیلم وعکس های شما قربان صدقه ات می رفتند هرکس نظری می داد999.gif .

خرید سیسمونی 19.gif

صبح روز سه شنبه ۱۲/۸/۸۸ به همراه بابا سعید و مامانی رفتیم بازار تهران و خوشبختانه موفق شدیم با ۳۰۰ هزار تومانی که مامان داده بود و حقوق های پس انداز شده خودم دربانک ازقسمت سیسمونی فروشهای بازار تمام وسایل بچه را خریداری کنیم . البته به غیر از تخت و کمد . به نظرخودم همه وسایل پسر کوچولومون خیلی شیک و قشنگ انتخاب شد . بعداز ظهر بعداز خوردن غذا به سمت مولوی حرکت کردیم و پرده اتاق نی نی را هم سفارش دادیم . چند روز بعد هم با بابا سعید رفتیم حسن آباد و تخت وکمد طرح ماشین را سفارش داده و خریداری کردیم وقرار شد دو روز دیگه آنها را تحویل دهند . وای که چه روز های قشنگی بود از یه طرف لذت خرید لوازم بچه و ازطرف دیگه تصور اینکه قراره تا دوماه دیگه یه کوچولوی قشنگ به اعضای خانواده اضافه بشه 01.gif

چیدن اتاق بچه

پسر قشنگم امروز یعنی سه شنبه ۳/۹/۸۸ تخت وکمدت را آوردند و قراراست مامان خاله آیداو خاله مینا و دایی محمد ودخترعمه بهارک روز شنبه که مصادف است با عید قربان بیایند منزل ما و درچیدن وسایل قشنگت به من وبابا کمک کنند   .

حیف وصد حیف 21.gifمامان و سایر اعضای خانواده این چند روز تعطیلی را رفتند مسافرت و مجبور شدیم تنهایی ( یعنی من و بابا و دایی محمد ) اتاق نی نی گولو را بچینیم . درسته که جای بقیه خیلی خالی بود اما سه نفری به اتفاق هم و با کمک یکدیگر تا شب همه وسایل را چیدیم و اتاق آقا پسرمون رو که هنوز سر انتخاب اسمش به نتیجه نرسیده بودیم خیلی قشنگ و ناز تزئین کردیم . البته بیشتر کارها رو دایی محمد وبابا سعید انجام دادند و من بیشتر نظاره گر بودم و طرح می دادم .

دایی جون دستت درد نکنه ُ خیلی دوست دارم 04.gif

جهت معرفی شما عکس دایی جون و خودم را می گذارم تا با دایی مهربونم آشنا بشید ( البته این عکس متعلق به شش ماه پس از تولدم است 11.gif)

و حالا می توانید به عکس هایی که درآن چند نمای مختلف از اتاقم را نمایش می دهد توجه کنید :

وحالا عکس بعدی :

و آخرین عکس :

اسم پسر کوچولو 2qcmh45.gif

از لحظه ای که متوجه شدیم فرزندمان پسر است به دنبال اسم های قشنگ پسرانه بودیم . هر کس نظری می داد و البته توقع هم داشت نظرش مورد استقبال قرار گرفته و قبول شود . ازجمله اسم های انتخابی به امیر علی - امیر حسین -  باربد - بردیا و طاها اشاره می کنم . من خودم عاشق اسم طاها بودم و پامو کرده بودم تویه کفش که الا و بلا اسم پسرمون همان طاهاست . مامانی وخاله آیدا جزء کسانی بودند که شدیدا مخالف این نام بودند و مدام با من سر اسم بحث می کردند . مامانی می گفت اسم سامیار قشنگ خاله آیدا معتقدبود نه امیر سام بهتره و خلاصه هر کی نظری می داد . تااینکه بالاخره طبق نظر بابا سعید و دکتر آریا که معتقد بودند نام باید اصیل و ایرانی باشد ُ نام زیبای رسا برای شما انتخاب شد . البته ازحق نگذریم نام زیبا  مختصر و پرمعنایی هم شد . امیدوارم همچون اسم زیبایت همیشه تیز هوش و عاقل و بالغ باشی 14.gif

رسا : عاقل ُ بالغ ُ تیز هوش ُ تیز فکر ُ خوش قدو قامت و ...

 


مطالب مشابه :


(هفته بیست و سوم) تخت و کمد قند عسل

مدل هایی که هست یعنی تخت و کمد و رف و دراورش اگه تخت کودک باشه حدود 800 و اگه کودک نوجوان




دکوراسیون برای آپارتمانهای کوچک

این چیدمان برای خانواده هائی که یک اتاق خواب برای بچه ها تخت پائینی دو نفره و بالئی یک




تخت خواب ماشین مدل police

آراچوب - تخت خواب ماشین مدل police - تولیدجدیدترین تخت وکمد کودک به شکل ماشین - آراچوب




کمداتاق کودک به شکل پمپ بنزین

آراچوب - کمداتاق کودک به شکل پمپ بنزین - تولیدجدیدترین تخت وکمد کودک به شکل ماشین - آراچوب




لوح سپاس

ندای احسان - لوح سپاس - وبلاگ موسسه خیریه حضرت زینب (س) باقرآباد قرچک - ندای احسان




لحظه فراموش نشدنی

چند روز بعد هم با بابا سعید رفتیم حسن آباد و تخت وکمد طرح ماشین را سفارش داده چیدن اتاق بچه.




حرارت قلب قسمت7(قسمت آخر)

تختی به شکل ماشین کمد ومیز وپراز وسایل پسرونه ماشین تفنگ سرسره بچه تخت طلایی وکمد ست تخت .




برچسب :