معاد
چكيده
همه ي حكيمان الهي، معاد را حق ميدانند، با اينحال درباره چگونگي آن ديدگاههاي متفاوتي دارند. به باور صدرالمتألهين، كساني كه معتقدند وقتي بدن نابود گردد ديگر بازگشت آن ناممكن خواهد شد و اين نفس است كه در قيامت حاضر خواهد گشت، از چگونگي عالم آخرت غافلاند؛ به واقع، اينان آيات صريح قرآني را كه به روشني بر جسماني بودن معاد دلالت دارند تأويل كردهاند! صدرالمتألّهين در اثبات جسماني بودن معاد گفته است: اگر كسي با داشتن سلامت نفس به مقدّمات اثبات معاد جسماني بنگرد، يقيناً به اين نتيجه خواهد رسيد كه همين بدن به عين آن در قيامت محشور خواهد شد. همچنين، شيخ اشراق بر وقوع معاد جسماني با قالب مثالي تأكيد دارد. ساير حكما از جمله ابنسينا نيز معاد جسماني را بنابر خبر پيامبراكرم«ص» به اثبات رساندهاند؛ ضمن اينكه محقق طوسي آن را ضرورت دين شمرده است، و در نهايت به اين نتيجه دست خواهيم يافت كه معاد جسماني خواهد بود؛ يعني انسان با بدن مادي و عنصري محشور ميشود، گرچه درآنجا تغييراتي در نظام بدن رخ خواهد داد.
كليد واژهها: معاد روحاني، معاد جسماني، چگونگي معاد جسماني، قالب مثالي، بدن عنصري، بدن اخروي.
مقدمه
اعتقاد به معاد و زنده شدن هر فرد در عالم آخرت یکی از اصلیترین اعتقادات در همه ادیان آسمانی است و انبیای الهی تاکید فراوانی بر این اصل داشتهاند و برای تثبیت این عقیده در دلهای مردم رنجهای بسیاری بردهاند.
در قرآن کریم هم اعتقاد به معاد و عدل هم سنگ اعتقاد به خدای یگانه دانسته شده و در بیش از بیست آیه کلمات الله و الیوم الاخر با هم بکار رفته است در این بحث قصد داریم تا از احتجاجاتی که قرآن کریم با منکرین معاد جسمانی دارد و پاسخهایی که به آنان میدهد سخن بگوییم و از این طریق معاد و برانگیخته شدن جسمانی انسانها را ثابت نماییم.
شبهه اعاده معدوم
قرآن کریم در برابر کسانی که میگفتند: «چگونه ممکن است انسان بعد از متلاشی شدن بدنش مجددا زنده شود؟» پاسخی میدهد که مفادش این است : قوام هویت شما به روحتان است نه به اندامهای بدنتان که در زمین پراکنده میشوند.
از این گفتگو میتوان استنباط کرد که منشا انکار کافران همان شبهه محال بودن اعاده معدوم است یعنی آنان میپنداشتند که انسان همین بدن مادی است که با مرگ متلاشی و نابود میگردد و اگر مجددا زنده شود انسان دیگری خواهد بود زیرا برگرداندن موجودی که معدوم شده محال است.
پاسخ شبهه
پاسخ این شبهه از بیان قرآن کریم روشن میشود و آن این که هویت شخصی هر انسانی بستگی به روح او دارد و معاد «اعاده معدوم» نیست بلکه بازگشت روح موجود است.
شبهه عدم قابلیت بدن برای حیات مجدد
این شبهه ناظر به امکان وقوعی معاد است یعنی هرچند بازگشت روح به بدن محال عقلی نیست ولی وقوع آن مشروط به قابلیت بدن است و ما میبینیم که پدید آمدن حیات منوط به اسباب و شرایط خاصی است که میبایست تدریجا فراهم شود. مثلا نطفهای در رحم قرار گیرد و شرایط مناسبی برای رشد آن وجود داشته باشد تا کمکم جنین کاملی شود و به صورت انسان در آید ولی بدن که متلاشی شد دیگر قابلیت و استعداد حیات را ندارد.
پاسخ شبهه
پاسخ این شبهه آن است که این نظام مشهود در عالم دنیا ، تنها نظام ممکن نیست و اسبابل و عللی که در این جهان بر اساس تجربه شناخته میشوند اسباب و علل انحصاری نیستند و شاهدش این است که در همین جهان پدیدههای حیاتی خارقالعادهای مانند زنده شدن بعضی از حیوانات و انسانها رخ داده است.
شبهه قدرت فاعل
شبهه دیگر این است که از کجا که خدا قدرت بر زنده کردن مردگان داشته باشد؟! این شبهه واهی از طرف کسانی مطرح شده که قدرت نامتناهی الهی را نشناختهاند.
پاسخ شبهه
پاسخ این است که قدرت الهی حد و مرزی ندارد و به هر چیز ممکن الوقوعی تعلق میگیرد. چنانکه این جهان کران ناپیدا را با آن همه عظمت خیره کننده ، آفریده است. خداوند در قرآن میفرماید : «اَولم یروا انّ الله الذی خلق السموات و الارض و لم یغی بخلقهنّ بقادِرٍ علی اَن یحیی المَوتی بَلی اِنّه علی کلِّ شیءٍ قدیرُ ؛ مگر ندیدید خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و در آفرینش آنها در نمانده است، میتواند مردگان را زنده کند؟ چرا ، او بر هر چیزی تواناست» (احقاف 33))
افزون بر این ، آفرینش مجدد ، سختر از آفرینش نخستین نیست و نیاز به قدرت بیشتری ندارد بلکه میتوان گفت از آن هم آسانتر است، زیرا چیزی بیش از باز گشت روح موجود نیست. همانطور که قرآن کریم در آیه 51 سوره اسراء هم به همین موضوع اشاره میکند : «فسیقولونَ مَن یعیدُناقل الذی فَطرَکم اوّل مره فَسَینغضون الیکُ روُسَهم ؛ خواهند گفت چه کسی ما را باز میگرداند؟ بگو همان کسی که شما را نخستین بار آفرید. پس سرهایشان را نزد تو تکان خواهند داد
شبهه علم فاعل
شبهه دیگر این است که اگر خدا انسانها را زنده کند و به پاداش اعمالشان برساند باید از سویی بدنهای بیشمار را از یکدیگر تشخیص بدهد تا هر روحی را به بدن خودش بازگرداند و از سوی دیگر همه کارهای خوب و بد را به یاد داشته باشد تا پاداش و کیفر در خوری به هر یک از آنها بدهد. چگونه میتوان همه رفتارهای انسانها را در طول هزاران بلکه میلیونها سال ثبت و ضبط کرد و به آنها رسیدگی کرد؟
پاسخ شبهه
این شبهه هم از طرف کسانی مطرح شده که علم نامتناهی الهی را نشناخته بودند و آن را به علوم ناقص و محدود خودشان قیاس میکردند.
پاسخ آن این است که علم الهی حد و مرزی ندارد و بر همه چیز احاطه دارد و هیچگاه خدای متعال چیزی را فراموش نمیکند. قرآن کریم از قول فرعون نقل میکند که به حضرت موسی علیهالسلام گفت : «فَما بالُ القرون الاولی» (طه _ 51)
اگر خدا همه ما را زنده و به اعمالمان رسیدگی میکند پس وضع آن همه انسانهای پیشین که مرده و نابود شدهاند چه میشود؟ حضرت موسی فرمود: «عِلمُها عند ربّی لا یضِلُّ رَبّی و لا ینسی» علم همه آنها نزد پروردگارم در کتابی محفوظ است و پروردگار من گمراه نمیشود و چیزی را فراموش نمیکند.
در آیهای جواب دو شبهه اخیر به این صورت بیان شده است : «قُل یحییها الذی اَنشأها اَوّلَ مرّه و هو بکلِّ خلقٍ علیم ؛ بگو مردگان را همان کسی زنده می کند که نخستین بار ایشان را پدید آورد و او به هر آفریده ای داناست(( سوره یس ))
معاد جسمانی و روحانی
قرآن، با بیان اینكه واقعیت روح و جان انسانها امری غیر مادی است، و توسط فرشته مأمور از جانب خدا به طور كامل دریافت میگردد، و پس از مرگ تن همچنان به حیات خود ادامه میدهد، نادرستی پندار آنان را آشكار میسازد.
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.
گمان مبرید، افرادی كه در راه خدا كشته شدهاند مردگانند، بلكه آنان زندگانی هستند كه از رزق پروردگارشان برخوردار میباشند.
شكی نیست كه حیات و بهرهمندی از نعمتهای الهی مربوط به جسم آنان نیست. بنابراین، حیات و رزق مذكور در آیه شریفه فوق، مربوط به روح و جان شهیدان است. و همانگونه كه مفسران گفتهاند،حیات و بقای روحی پس از مرگ اختصاص به شهیدان ندارد، و ذكر آنان به خاطر احترام ویژهای است كه قرآن برای شهیدان قایل است.
رضوان الله برترین پاداش اخروی
از آیات قرآن به دست میآید كه در سرای آخرت علاوه بر پاداشها و كیفرهای بدنی و حسی، پاداشها و كیفرهای غیرحسی نیز برای صالحان و تبهكاران وجود دارد كه تحقق آنها متوقف بر وجود بدن و قوای بدنی نیست. قرآن كریم پس از یادآوری پاداشها و لذتهای حسی بهشت برای مؤمنان، از رضایت و خشنودی خداوند به عنوان بزرگترین پاداش اخروی یاد كرده و چنین میفرماید:
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساكِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ.
ـ نیز در آیه دیگر از «رضوان الله» به عنوان یكی از پاداشهای اخروی پرهیزكاران یاد كرده و فرموده است:
لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه نخست كلامی دارد كه حاصل آن چنین است:
ممكن است وجه اینكه كلمه «رضوان» به صورت نكره آورده شده است، اشاره به عظمت رضای الهی باشد كه فوق تصور انسان است. و نیز ممكن است مقصود از آن بیان برتری رضای خداوند از سایر نعمتهای بهشتی باشد. گواه بر این مطالب، جمله ـ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ـ است كه رستگاری را منحصر در «رِضوان الله» میداند؛ زیرا پاداشهای بهشتی نیز در پرتو رضایت خداوند، نعمت محسوب میشوند، و گرنه لذت بدون محبت و رضای خداوند، نعمت نخواهد بود
به گفته مولوی:
از خدا غیر خدا را خواستن ظن افزونی است، كلی كاستن
زندگی بیدوست جان فرسودن است مرگ حاضر، غایب از حق بودن است
حسرت جانكاه
اگر رضا و خشنودی محبوب، گواراترین نعمت اُخروی است؛ آتش حسرت نیز سوزندهتر و كشندهتر از آتش دوزخ میباشد. قرآن كریم یادآور میشود كه روز قیامت اعمال گمراهان به آنان ارائه میشود و مایه حسرت آنان میگردد. چنان كه میفرماید:
كَذلِكَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ.
ـ از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده كه فرمودهاند: از جمله عوامل حسرت در قیامت این است كه فردی مال و ثروتی را میاندوزد و در راه خدا به كار نمیبرد، ولی وارثان او آن مال را در راه خدا مصرف میكنند و شایسته پاداش میگردند.
شاید به همین جهت است كه قرآن روز قیامت را «یوم الحسره» (روز حسرت) نامیده و فرموده است:
وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ.
ب. قرآن و معاد جسمانی
در این بخش به نقل و بررسی نمونههایی از آیات قرآن پیرامون معاد جسمانی میپردازیم:
1 - ابراهیم ـ علیه السلام ـ و چگونگی احیای مردگان
قرآن كریم یادآور میشود كه ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ از خداوند درخواست كرد تا چگونگی احیای مردگان را به او نشان دهد. خداوند درخواست او را پذیرفت و دستور داد تا چهار پرنده را ذبح و بدنهای آنها را ذره ذره كند، آنگاه آنها را به هم درآمیزد، و سپس آنها را به چند قسمت تقسیم كرده و بر بالای چند كوه بگذارد، سپس هر یك از آن پرندگان را با نام او بخواند، و بنگرد كه چگونه اجزای پراكنده از نقاط مختلف گرد آمده، و آن پرنده شكل نخست خود را بازیافته و زنده میگردد، چنان كه میفرماید:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى؟ قالَ: أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ: بَلى وَ لكِنْ لِیَطْمَئِنّ قَلْبِی قالَ: فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَكَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ.
آیه یاد شده، به روشنی بر معاد جسمانی و زنده شدن بدنهای مردگان دلالت دارد، زیرا ابراهیم از خداوند درخواست میكند تا چگونگی احیاء مردگان را در قیامت به او نشان دهد، و از پاسخ خداوند و دستوری كه به ابراهیم داده شد، معلوم میشود كه سؤال او مربوط به حشر و بعث بدنهای متلاشی شده و پراكنده در زمین بوده است، و هرگاه پرسش او فقط ناظر به معاد روحانی و حشر ارواح بود، نیازی به انجام آن برنامه ویژه نبود، و اصولاً مسئله معاد روحانی قابل مشاهده حسی نمیباشد.
2 - سرگذشت عزیر: قرآن، از پیامبری یاد میكند كه به شهری ویران گذشت كه سكنه آن همگی هلاك شده بودند، با دیدن آن منظره مسئله معاد و احیاء مردگان در ذهن او راه یافت و با شگفتی با خود گفت: خداوند چگونه انی مردگان را زنده میكند (این سخن از روی تردید نبود، بلكه او به احیاء مردگان و توانایی خداوند بر آن یقین داشت. لیكن بزرگی و شگفتآور بودن آن وی را به آن اندیشه فرو برد و گویا میخواست به گونهای آن را مشاهده نماید، بدین جهت) خداوند او را به مدت صد سال میمیراند آنگاه او را زنده كرد و این در حالی بود كه مركب او نیز مرده و استخوانهای آن، پوسیده و از هم متلاشی شده بود ولی خوراكی و نوشیدنی كه همراه داشت همچنان سالم باقی مانده بود. آنگاه خداوند با زنده كردن مركب او، چگونگی احیاء مردگان را به او نشان داد. چنانكه میفرماید:
أوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلی عُرُوشِهَا، قالَ: أنَّی یُحْیِی هذِهِ اللهُ بَعْدُ مَوْتِها؟ فَامَاتَهُ اللهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ؟ قالَ: لَبِثْتُ یَوْماً أوْ بَعْضَ یَومٍ.
قالَ: بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعَامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ یَتَسنَّهُ وَ انْظُر إِلی حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آیَهً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلی الْعِظَامِ كَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوها لَحْمَاً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ: أعْلَمُ أنَ اللهَ عَلی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
شیوه استدلال به آیه مزبور بر معاد جسمانی از آنچه در رابطه با ارائه كیفیت احیاء مردگان برای ابراهیم ـ علیه السلام ـ بیان گردید روشن است.
3- تشبیه احیاء مردگان به احیاء زمین: قرآن برای اثبات اینكه معاد و احیاء مردگان كاری ناممكن نبوده و خداوند بر انجام آن توانا است احیاء زمین كه در همین دنیا به طور مكرر رخ میدهد را یادآوری میكند چنانكه میفرماید:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاها لَُمحْیِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
از نشانههای تدبیر الهی این است كه تو زمین را خشك و تهی از گیاه میبینی، پس آنگاه كه آب بر آن نازل نماییم حركت و جنبش كرده و بالا میآید، به درستی كه آن كس كه زمین را احیاء نمود، احیاء كننده مردگان میباشد، حقاً كه او بر هر كاری توانا است.
و نیز میفرماید: «فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ ذلِكَ لَُمحْیِ الْمَوْتى وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
به نشانههای رحمت خدا بنگر كه چگونه زمین را پس از مرگ آن زنده میكند، او احیاء كننده مردگان میباشد و او به هر چیزی توانا است.
و نیز میفرماید: «وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ.
زمین را پس از مردن زنده میكند، و شما نیز اینگونه از زمین خارج میشوید.
بدیهی است آن چه محكوم مرگ میشود و حیات او متوقف میگردد روح انسان نیست، بلكه بدن او میباشد، بنابراین تشبیه احیاء مردگان به احیاء بدنها است، به ویژه اینكه كلمه «تخرجون» در آیه اخیر گویای این مطلب است كه انسانها بسان گیاهان كه از دل خاك بیرون میآیند، از زمین خارج میشوند، و آنچه در درون زمین جای میگیرد بدنها است نه ارواح و جانها.
4 - همانندی زنده شدن پس از مرگ با زنده شدن نخست: برخی از آیات قرآن، بیانگر این مطلب میباشند كه چگونگی زنده شدن مردگان همانند زندگی یافتن نخست آنان است، یعنی همانگونه كه در آغاز از زمین پدید آمدهاند، بار دیگر نیز از زمین بیرون میآیند.
چنان كه میفرماید:
مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَهً أُخْرى.
. آل عمران/ 169.
توبه/ 72. محقق طوسی(ره) علاوه بر آیه مذكور، به دو آیه دیگر نیز به معاد روحانی استدلال كرده است. یكی آیه «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُونَ» (سجده آیه 17)؛ و دیگری آیه «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِیادَهٌ» (یونس آیه 26) تلخیص المحصل،ص 393.
. آل عمران/ 15.
.المیزان، ج 9، ص 339.
. بقره/ 167.
.مجمع البیان، ج 1، ص 251.
. مریم/ 40.
. یعنی، میخواهم چیزی را كه از طریق برهان عقلی میدانم و به آن معتقدم، مشاهده حسی نمایم، یا اینكه مطمئن شوم كه مرا به مقام خلقت (خلیل اللهی بودن) برگزیدهای، زیرا از طرف خداوند به آن مقام مژده داده شده بود و علامت آن اجابت درخواست او در مورد احیای مردگان قرار داده شده بود. ر.ك: به مجمع البیان، ج 1، ص 372.
. بقره/ 260.
. جهت آگاهی بیشتر درباره تفسیر آیه فوق به مجمع البیان، ج 1، ص 370 و المیزان، ج 2، ص 365ـ362 رجوع نمایید. بقره/ 295.
. فصلت/ 39.
. روم/ 50.
. روم/ 19.
. طه/ 55.
جسمانی و روحانی
از بحثهای مهمِ مسئله معاد، بحث درباره چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است. در این زمینه از سوی فیلسوفان و متكلمان اسلامی، سه نظریه مطرح گردیده است:
1 - فقط معادی جسمانی: در قیامت جز بدن و لذایذ و آلام بدنی و حسی تحقق ندارد.
2 - فقط معاد روحانی: در قیامت جز روح و لذایذ و آلام روحی و عقلی تحقق ندارد.
3 - اعتقاد به هر دو معاد: در قیامت هم روح محشور میشود و هم بدن، و علاوه بر لذایذ و آلام حسی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز تحقق دارد.
از آنچه گفته شد، روشن میشود كه اعتقاد به هر دو نوع معاد جسمانی و روحانی مبتنی بر امور زیر است:
الف. حقیقت انسان را بدن مادی اوتشكیل نمیدهد، بلكه حقیقت انسان عبارت است از نفس و روح او ـ كه مجرد از ماده میباشد، ـ و با مرگ بدن به حیات خود ادامه میدهد.
ب. در سرای آخرت بدنهای مردگان صورتهای پیشین خود را بازیافته، و نفس و روح آدمیان كه با مرگ، از بدن قطع علاقه كرده بود، به بدنها تعلق گرفته و در نتیجه بدنهای مرده زنده میشوند.
ج. پاداشها و كیفرهای اخروی منحصر در آلام و لذایذ حسی و بدنی نبوده، یك رشته لذایذ و آلام كلی و عقلانی نیز تحقق مییابد.
بنابراین، كسانی كه حقیقت انسان را در همان جنبه مادی و بدن او خلاصه كرده و روح را نیز امری مادی دانستهاند، معاد را منحصر در معاد جسمانی میدانند. اكثریت متكلمان و محدثان طرفدار این قول بودهاند، چنانكه صدرالمتألهین(ره) گفته است:
اكثر متكلمان و عموم فقیهان و محدثان قایل به معاد جسمانی میباشند؛ زیرا آن روح را جسمی میدانند كه مانند آب در گل، و آتش در ذغال، و روغن در درخت زیتون، ساری و نافذ در بدن میباشد.»
برعكس، آنان كه روح را واقعیتی مجرد از ماده میدانند كه پس از مرگِ بدن همچنان به حیات خود ادامه میدهد، ولی به تعلق دوباره آن به بدن معتقد نیستند، فقط به معاد روحانی قایل شدهاند، چنان كه اكثریت فلاسفه بر این عقیده بودهاند. صدرالمتألهین(ره) در اینباره گفته است:
«اكثر فلاسفه و پیروان طریقه مشّاء، فقط قایل به معاد روحانی میباشند؛ زیرا به نظر آنان ماده و صورت بدن پس ازمرگ نابود شده، و دیگر اعاده نخواهد شد. و از طرفی، نفس جوهری است باقی و فناناپذیر كه پس از مرگِ بدن، علاقه او از عالم طبیعت قطع گردیده و به عالم مجردات میپیوندد.»
ولی آنان كه در عین اعتقاد به تجرد نفس از ماده و بقای آن پس از مرگ، اعاده بدن را به صورت پیشین و تعلق نفوس را به آنها پذیرفتهاند، و بر این عقیدهاند كه در سرای دیگر علاوه بر لذایذ و آلام حسی و بدنی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز وجود دارد، به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقد میباشند. صدرالمتألهین(ره) در اینباره گفته است:
بزرگان، حكیمان و عارفان و گروهی از متكلمان ـ مانند غزالی، كعبی، حلیمی، راغب اصفهانی، قاضی ابویزید دبوسی ـ و بسیاری از دانشمندان و اساتید امامیه اثنا عشریه ـ مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه مجلسی و دیگران ـ قایل به معاد جسمانی و روحانی میباشند؛ زیرا آنان نفس را مجرد از ماده میدانند كه بار دیگر تعلق به بدن پیدا میكند
عقل و معاد روحانی
براهین چهارگانهای كه بر لزوم قیامت و معاد اقامه گردید، معاد روحانی را نیز اثبات میكنند؛ زیرا تحقق چنین معادی هم مقتضای حكمت، رحمت و عدل الهی است، و هم مورد وعده و خبر الهی است.
اینكه معاد روحانی مورد وعده و خبر الهی است در آینده بیان خواهد شد، اما اینكه معاد روحانی مقتضای عدل، حكمت و رحمت خداوند است، بیان آن این است كه: چون عدهای از انسانها در مراتب عالی از كمال علمی و عملی قرار دارند، تا آنجا كه لذایذ و آلام حسی و بدنی در نظر آنان ارزش چندانی ندارد و جز به رضای دوست و لقای محبوب نمیاندیشند، بدون شك شایستگی پاداشی متناسب با كمالات خود را دارند. در اینصورت، اكتفا نمودن به پاداشهای حسی و بدنی (معاد جسمانی) موجب بطلان این شایستگی و تضییع حق آنان است. و این با رحمت و حكمت و عدل الهی منافات دارد.
حكیم سبزواری(ره) برهان یاد شده را اینگونه تقریر كرده است:
إنَّ الْخَلْقَ طَبَقاتٌ، فَالمُجَازاتْ مُتَفَاوِتَهٌ فَلِكُلً مَنْها مَحْبُوبٌ و مَرْغُوبٌ و جَزَاءٌ یَلِیقُ بِحَالِهَا، وَ لِلَّذائِذِ الْحِسیَّهِ وَ المَبْتَهَجاتِ الصُّوریَّهِ لِلكلِ فِی الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ كَالظِّلِ غَیْرُ المُلتفِتِ إلَیْهِ بِالذّاتِ
تفاوت انسانها از نظر مراتب كمال كه در حقیقت به تفاوت مراتب عبودیت و بندگی در برابر خداوند باز میگردد، در منابع دینی نیز تصریح شده است. قرآن از افرادی به عنوان «مُخلصون» یاد كرده و یادآور میشود كه آنان به هیچ وجه تحت تأثیر اغوای شیطان قرار نگرفته و هیچگونه لغزش و خطایی در عقیده آنان راه نداردو حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را از جمله مخلصان میداندآنگاه مقامات ویژه آنان را در قیامت بیان میكند.
نیز از گروهی از انسانها در قیامت به عنوان «اصحاب اَعراف» یاد كرده و برای آنان اوصاف و مقامات ویژهای را بیان مینماید.
همچنین صاحبان «نفس مطمئنه» را به بهشتی ویژه بشارت میدهد و میفرماید:
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی. در هرحال، آنان كه خدا را فقط به انگیزه محبت او پرستش كردهاند، نه به سودای بهشت یا خوف از دوزخ، بدون شك شایستگی پاداشی فراتر از بهشتِ دیگران را دارند.
عقل و معاد جسمانی
براهین عقلی كه بر اثبات لزوم معاد و جهان آخرت اقامه گردید، دو گونهاند:
1 . برخی از آنها عقلی صرف میباشند، یعنی، هر دو مقدمه آنها عقلی است، مانند برهانهای اول تا سوم 2. برخی از آنها عقلی محض نبوده و یكی از مقدمات آنها نقلی و شرعی است، مانند برهانهای چهارم و پنجم كه صغرای آن (موعود بودن قیامت) نقلی است، هر چند كبرای آن (لزوم وفا نمودن به وعده) از بدیهیات عقل میباشد.
با توجه به مطلب یاد شده، یادآور میشویم كه از براهین قسم اول(عقلی محض) معاد جسمانی به دست نمیآید، لیكن از براهین قسم دوم میتوان معاد جسمانی را نیز اثبات كرد؛ زیرا بخشی از پاداشهای اخروی جزئی و حسی است و تحقق آنها متوقف بر معاد جسمانی میباشد.
محقق لاهیجی(ره) در اینباره چنین گفته است:
باید دانست كه آن چه گفتیم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسمانی، بنابر آنكه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسمانی است، و ایصال ثواب و عقاب جسمانی لامحاله موقوف است به اعاده بدن، به سبب آنكه بیواسطه بدن، قبول ذلت و الم جسمانی نتوان كرد.
از آنجا كه این برهان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یك اصل نقلی و مستفاد از وحی میباشد، كسانی چون ابن سینا گفتهاند: «اثبات معاد جسمانی جز از طریق وحی و شریعت قابل اثبات نیست؛ ولی از آنجا كه اصل شریعت به دلیل عقلی اثبات شده است، اثبات معاد جسمانی بر پایه وحی و شریعت، صحیح و استوار بوده و هیچگونه مناقشه عقلی ندارد.
معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن
از مطالعه آیات قرآن به روشنی به دست میآید كه معاد هم جسمانی است و هم روحانی، یعنی علاوه بر اینكه ارواح در قیامت محشور خواهند شد، بدنها نیز بار دیگر صورت و شكل پیشین خود را بازیافته و مورد تعلق ارواح قرار میگیرند، و نیز پاداشها و كیفرها منحصر در لذایذ و آلام حسی و بدنی نبوده، بلكه یك رشته لذایذ غیر حسی و غیر بدنی نیز تحقق دارد: اینك نمونههایی از آیات قرآنی را در دو زمینه معاد روحانی و معاد جسمانی، یادآور میشویم:
الف. قرآن و معاد روحانی
در این رابطه دو دسته از آیات قابل بررسی است:
1 - آیات مربوط به بقای نفس پس از مرگ.
2 - آیات مربوط به آلام و لذایذ غیر بدنی.
آیاتی كه بر بقای نفس پس از بدن دلالت دارند، بسیارند. برخی از آنهارا یادآور میشویم:
1 . اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها.
خداوند جانها را به هنگام مرگ به طور كامل میگیرد.
مقصود از كلمه «اَنْفُس» در این آیه شریفه همان ارواح است كه به بدنها تعلق داشته و مدبر آنها میباشند. بنابراین، از این آیه استفاده میشود كه اولاً: نفس واقعیتی مستقل از بدن دارد. ثانیاً: با مرگ بدن و متوقف شدن حیات جسمانی انسان، نفس او همچنان باقی میباشد. و چون حیات انسان در گروِ نفس او است بنابراین، حیات اُخروی او بدون نفس و روح او نخواهد بود.
2 .قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ.
ـ بگو فرشته مرگ، كه گرفتن جانهای شما به او واگذار شده است، جانهای شما را به طور كامل میگیرد.
این آیه شریفه پاسخ كسانی است كه واقعیت انسان را همین كالبد حسی او میپنداشتند، و با توجه به اینكه بدن پس از مرگ متلاشی شده و ذرات آن در سطح زمین پراكنده و ناپدید میگردند، معاد را امری باور نكردنی میانگاشتند.
قرآن كریم سخن آنان را اینگونه بازگو نموده است:
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ
آیا هنگامی كه ما در بین زمین پراكنده و ناپدید شدیم، زندگی جدیدی خواهیم داشت.
از بحثهای مهمِ مسئله معاد، بحث درباره چگونگی معاد از نظر جسمانی و روحانی بودن آن است. در این زمینه از سوی فیلسوفان و متكلمان اسلامی، سه نظریه مطرح گردیده است:
1 - فقط معادی جسمانی: در قیامت جز بدن و لذایذ و آلام بدنی و حسی تحقق ندارد.
2 - فقط معاد روحانی: در قیامت جز روح و لذایذ و آلام روحی و عقلی تحقق ندارد.
3 - اعتقاد به هر دو معاد: در قیامت هم روح محشور میشود و هم بدن، و علاوه بر لذایذ و آلام حسی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز تحقق دارد.
از آنچه گفته شد، روشن میشود كه اعتقاد به هر دو نوع معاد جسمانی و روحانی مبتنی بر امور زیر است:
الف. حقیقت انسان را بدن مادی اوتشكیل نمیدهد، بلكه حقیقت انسان عبارت است از نفس و روح او ـ كه مجرد از ماده میباشد، ـ و با مرگ بدن به حیات خود ادامه میدهد.
ب. در سرای آخرت بدنهای مردگان صورتهای پیشین خود را بازیافته، و نفس و روح آدمیان كه با مرگ، از بدن قطع علاقه كرده بود، به بدنها تعلق گرفته و در نتیجه بدنهای مرده زنده میشوند.
ج. پاداشها و كیفرهای اخروی منحصر در آلام و لذایذ حسی و بدنی نبوده، یك رشته لذایذ و آلام كلی و عقلانی نیز تحقق مییابد.
بنابراین، كسانی كه حقیقت انسان را در همان جنبه مادی و بدن او خلاصه كرده و روح را نیز امری مادی دانستهاند، معاد را منحصر در معاد جسمانی میدانند. اكثریت متكلمان و محدثان طرفدار این قول بودهاند، چنانكه صدرالمتألهین(ره) گفته است:
اكثر متكلمان و عموم فقیهان و محدثان قایل به معاد جسمانی میباشند؛ زیرا آن روح را جسمی میدانند كه مانند آب در گل، و آتش در ذغال، و روغن در درخت زیتون، ساری و نافذ در بدن میباشد.
برعكس، آنان كه روح را واقعیتی مجرد از ماده میدانند كه پس از مرگِ بدن همچنان به حیات خود ادامه میدهد، ولی به تعلق دوباره آن به بدن معتقد نیستند، فقط به معاد روحانی قایل شدهاند، چنان كه اكثریت فلاسفه بر این عقیده بودهاند. صدرالمتألهین(ره) در اینباره گفته است:
اكثر فلاسفه و پیروان طریقه مشّاء، فقط قایل به معاد روحانی میباشند؛ زیرا به نظر آنان ماده و صورت بدن پس ازمرگ نابود شده، و دیگر اعاده نخواهد شد. و از طرفی، نفس جوهری است باقی و فناناپذیر كه پس از مرگِ بدن، علاقه او از عالم طبیعت قطع گردیده و به عالم مجردات میپیوندد.
ولی آنان كه در عین اعتقاد به تجرد نفس از ماده و بقای آن پس از مرگ، اعاده بدن را به صورت پیشین و تعلق نفوس را به آنها پذیرفتهاند، و بر این عقیدهاند كه در سرای دیگر علاوه بر لذایذ و آلام حسی و بدنی، آلام و لذایذ روحی و عقلی نیز وجود دارد، به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقد میباشند. صدرالمتألهین(ره) در اینباره گفته است:
بزرگان، حكیمان و عارفان و گروهی از متكلمان ـ مانند غزالی، كعبی، حلیمی، راغب اصفهانی، قاضی ابویزید دبوسی ـ و بسیاری از دانشمندان و اساتید امامیه اثنا عشریه ـ مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه مجلسی و دیگران ـ قایل به معاد جسمانی و روحانی میباشند؛ زیرا آنان نفس را مجرد از ماده میدانند كه بار دیگر تعلق به بدن پیدا میكند.
عقل و معاد روحانی
براهین چهارگانهای كه بر لزوم قیامت و معاد اقامه گردید، معاد روحانی را نیز اثبات میكنند؛ زیرا تحقق چنین معادی هم مقتضای حكمت، رحمت و عدل الهی است، و هم مورد وعده و خبر الهی است.
اینكه معاد روحانی مورد وعده و خبر الهی است در آینده بیان خواهد شد، اما اینكه معاد روحانی مقتضای عدل، حكمت و رحمت خداوند است، بیان آن این است كه: چون عدهای از انسانها در مراتب عالی از كمال علمی و عملی قرار دارند، تا آنجا كه لذایذ و آلام حسی و بدنی در نظر آنان ارزش چندانی ندارد و جز به رضای دوست و لقای محبوب نمیاندیشند، بدون شك شایستگی پاداشی متناسب با كمالات خود را دارند. در اینصورت، اكتفا نمودن به پاداشهای حسی و بدنی (معاد جسمانی) موجب بطلان این شایستگی و تضییع حق آنان است. و این با رحمت و حكمت و عدل الهی منافات دارد.
حكیم سبزواری(ره) برهان یاد شده را اینگونه تقریر كرده است:
إنَّ الْخَلْقَ طَبَقاتٌ، فَالمُجَازاتْ مُتَفَاوِتَهٌ فَلِكُلً مَنْها مَحْبُوبٌ و مَرْغُوبٌ و جَزَاءٌ یَلِیقُ بِحَالِهَا، وَ لِلَّذائِذِ الْحِسیَّهِ وَ المَبْتَهَجاتِ الصُّوریَّهِ لِلكلِ فِی الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ كَالظِّلِ غَیْرُ المُلتفِتِ إلَیْهِ بِالذّاتِ.
تفاوت انسانها از نظر مراتب كمال كه در حقیقت به تفاوت مراتب عبودیت و بندگی در برابر خداوند باز میگردد، در منابع دینی نیز تصریح شده است. قرآن از افرادی به عنوان «مُخلصون» یاد كرده و یادآور میشود كه آنان به هیچ وجه تحت تأثیر اغوای شیطان قرار نگرفته و هیچگونه لغزش و خطایی در عقیده آنان راه ندارد و حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را از جمله مخلصان میداند آنگاه مقامات ویژه آنان را در قیامت بیان میكند.
نیز از گروهی از انسانها در قیامت به عنوان «اصحاب اَعراف» یاد كرده و برای آنان اوصاف و مقامات ویژهای را بیان مینماید.
همچنین صاحبان «نفس مطمئنه» را به بهشتی ویژه بشارت میدهد و میفرماید:
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی. در هرحال، آنان كه خدا را فقط به انگیزه محبت او پرستش كردهاند، نه به سودای بهشت یا خوف از دوزخ، بدون شك شایستگی پاداشی فراتر از بهشتِ دیگران را دارند.
عقل و معاد جسمانی
براهین عقلی كه بر اثبات لزوم معاد و جهان آخرت اقامه گردید، دو گونهاند:
1. برخی از آنها عقلی صرف میباشند، یعنی، هر دو مقدمه آنها عقلی است، مانند برهانهای اول تا سوم 2. برخی از آنها عقلی محض نبوده و یكی از مقدمات آنها نقلی و شرعی است، مانند برهانهای چهارم و پنجم كه صغرای آن (موعود بودن قیامت) نقلی است، هر چند كبرای آن (لزوم وفا نمودن به وعده) از بدیهیات عقل میباشد.
با توجه به مطلب یاد شده، یادآور میشویم كه از براهین قسم اول(عقلی محض) معاد جسمانی به دست نمیآید، لیكن از براهین قسم دوم میتوان معاد جسمانی را نیز اثبات كرد؛ زیرا بخشی از پاداشهای اخروی جزئی و حسی است و تحقق آنها متوقف بر معاد جسمانی میباشد.
محقق لاهیجی(ره) در اینباره چنین گفته است:
باید دانست كه آن چه گفتیم در وجوب معاد دلالت كند بر وجوب معاد جسمانی، بنابر آنكه ثواب و عقاب موعود، ثواب و عقاب جسمانی است، و ایصال ثواب و عقاب جسمانی لامحاله موقوف است به اعاده بدن، به سبب آنكه بیواسطه بدن، قبول ذلت و الم جسمانی نتوان كرد
از آنجا كه این برهان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یك اصل نقلی و مستفاد از وحی میباشد، كسانی چون ابن سینا گفتهاند: «اثبات معاد جسمانی جز از طریق وحی و شریعت قابل اثبات نیست؛ ولی از آنجا كه اصل شریعت به دلیل عقلی اثبات شده است، اثبات معاد جسمانی بر پایه وحی و شریعت، صحیح و استوار بوده و هیچگونه مناقشه عقلی ندارد.
معاد جسمانی و روحانی از دیدگاه قرآن
از مطالعه آیات قرآن به روشنی به دست میآید كه معاد هم جسمانی است و هم روحانی، یعنی علاوه بر اینكه ارواح در قیامت محشور خواهند شد، بدنها نیز بار دیگر صورت و شكل پیشین خود را بازیافته و مورد تعلق ارواح قرار میگیرند، و نیز پاداشها و كیفرها منحصر در لذایذ و آلام حسی و بدنی نبوده، بلكه یك رشته لذایذ غیر حسی و غیر بدنی نیز تحقق دارد: اینك نمونههایی از آیات قرآنی را در دو زمینه معاد روحانی و معاد جسمانی، یادآور میشویم:
الف. قرآن و معاد روحانی
در این رابطه دو دسته از آیات قابل بررسی است:
1 - آیات مربوط به بقای نفس پس از مرگ.
2 - آیات مربوط به آلام و لذایذ غیر بدنی.
آیاتی كه بر بقای نفس پس از بدن دلالت دارند، بسیارند. برخی از آنهارا یادآور میشویم:
1 . اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها.
خداوند جانها را به هنگام مرگ به طور كامل میگیرد.
مقصود از كلمه «اَنْفُس» در این آیه شریفه همان ارواح است كه به بدنها تعلق داشته و مدبر آنها میباشند. بنابراین، از این آیه استفاده میشود كه اولاً: نفس واقعیتی مستقل از بدن دارد. ثانیاً: با مرگ بدن و متوقف شدن حیات جسمانی انسان، نفس او همچنان باقی میباشد. و چون حیات انسان در گروِ نفس او است بنابراین، حیات اُخروی او بدون نفس و روح او نخواهد بود.
2 . قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ
ـ بگو فرشته مرگ، كه گرفتن جانهای شما به او واگذار شده است، جانهای شما را به طور كامل میگیرد.
این آیه شریفه پاسخ كسانی است كه واقعیت انسان را همین كالبد حسی او میپنداشتند، و با توجه به اینكه بدن پس از مرگ متلاشی شده و ذرات آن در سطح زمین پراكنده و ناپدید میگردند، معاد را امری باور نكردنی میانگاشتند.
قرآن كریم سخن آنان را اینگونه بازگو نموده است:
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ.
آیا هنگامی كه ما در بین زمین پراكنده و ناپدید شدیم، زندگی جدیدی خواهیم داشت.
نتيجهگيري
گفته شد كه چهار ديدگاه درباره چگونگي وقوع معاد وجود دارد. ديدگاه مشهور حكيمان الهي همان است كه آنان به معاد جسماني مثالي اعتقاد دارند؛ اما پارهاي از عبارتهاي همين گروه از حكيمان به ويژه صدرالحكما (ملّاصدرا بيانگر اعتقادشان به معاد جسماني عنصري است.
با نگاهي گذرا به آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام، معاد جسماني را عنصري مييابيم. از اينرو، چون حكيمان الهي بر آن بودهاند تا ديدگاه خود را با گفتار پروردگار و اولياي او همخوان سازند، معتقد به معاد جسماني عنصري شدهاند؛ هرچند برخي مانند ابنسيناـ در عين پذيرش ـ از اثبات عقلي آن اظهار ناتواني كردهاند. با اينحال، از گفتارهاي صدرالمتألّهين، چنين برداشت ميشود كه اين نوع از معاد جسماني مشكل فلسفي نيز ندارد. البته يادآوري اين نكته ضروري است كه بدن انسان در آخرت با بدن دنيوي تفاوتهايي خواهد داشت، اما اين تفاوتها بدان معنا نيست كه ما آن بدن را از نوع قالب مثالي بدانيم. در اين مجال، بخشي از آيات قرآن، كه از آن عنصري بودن معاد جسماني برداشت ميشود، ذكر خواهد شد:
وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِيٍَْ خَلقَهُ قَالَ مَن يُحيِيٍْ العِظَامَ وَهِيٍَْ رَمِيمٌ قُل يُحيِيهَا الَّذِيٍْ أَنشَأهَا أوَّلَ مَرَّهًٍْ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلقٍ عَلِيم»؛ براي ما مثلي زد و حالآنكه آفرينش خود را فراموش كرده بود؛ چنين گفت: اين استخوانهاي پوسيده را چه كسي زنده خواهد كرد؟! بگو: همانكسي كه آنها را آفريده است همو آنها را بازميگرداند و او به تمام آفرينش آگاه است.
دلالت اين آيهها بر عنصري بودن معاد جسماني بسيار روشن است. صدرالمتألّهين در تفسير اين آيات شريفه گفته است: كسي كه قدرت بر اختراع و خلقت ابتدايي چيزي داشته باشد، بر بازگرداندن آن نيز تواناست؛ بلكه در اين كار، قدرت او بيشتر هم خواهد بود
وي در جاي ديگري چنين آورده است: «نفس در قيامت به بدني همسنخ همين بدن دنيوي باز ميگردد؛ نصوصي از قرآن و روايات معصومان عليهم السلام بر آن دلالت دارند، كه هيچگونه توجيه و تأويل را برنميتابند، مانند: آيه شريفه «قَالَ مَن يُحيِيٍْ العِظَامَ...» و آيه شريفه «فَإذَا هُم مِنَ الأجدَاثِ إِلَي رَبِّهِم يَنسِلُونَ»؛ «ناگهان آنان از قبرهايشان شتابان به سوي پروردگارشان ميروند» و آيات شريفه «أيَحسَبُ الإنسَانُ أَلَّن نَجمَعَ عِظَامَهُ بَلَي قَادِرِينَ عَلَي أَن نُسَوِّيٍَْ بَنَانَهُ»(67) «آيا انسان ميپندارد كه هرگز استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد؟! آري قادريم كه (حتي خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم.» بازگشت نفس به اين بدن امري است ممكن، پس بايد بدان باور داشت، چه اينكه اين امر از ضروريات دين شمرده ميشود و انكار آن كفر روشن است»
از مجموع آياتي كه بر جسماني ـ روحاني بودن معاد دلالت دارند، و در هشت دسته قرار ميگيرند، برخي به گونهاي روشن از معاد جسماني عنصري حكايت دارند؛ مانند آياتي كه از بازگرداندن حيات به بدنهاي پوسيده و متلاشي سخن به ميان آوردهاند، همچنين آياتي كه از نشر و خروج مردگان سخن گفتهاند. كوتاه سخن اينكه تمامي آياتي كه شبهات منكران معاد را نقل و نقد ميكنند، دلالت بر معاد جسماني عنصري دارند، زيرا هرگز شبهه ي آن منكران ناظر به قالب مثال نبوده است و قرآن نيز هرگز در پاسخگويي به آنان، قالب مثالي را مطرح ننموده است، بلكه با بيان مطالب گوناگوني بر عنصري بودن بدن در قيامت تأكيد ورزيده است.
مطالب مشابه :
تحقیق در مورد معاد
هیییییییییییس ! - تحقیق در مورد معاد - سلام دوستان عزیز متشکرم که دعوت من رو پذیرفتید و من
مقاله درباره معاد.....
معاد در عقل و فطرت هر انساني جايگاه قابل توجهي دارد زيرا كيست كه نپرسد ويا نخواهد
معاد و جاودانگی انسان - مقاله 6
و عملى خالص قربة الى الله تحقیق در مورد انواع معاد و رجعت در اسلام با
معاد
تحقیق و پژوهش در همه زمینه ها اینكه معاد روحانی مورد وعده و خبر الهی است در آینده بیان
معاد بخونید حیفتون نیاد ...
انسان به دو دلیل به تحقیق درباره معاد علاقه است که علامه مجلسی در مورد معراج
مرگ و معاد در قرآن و روایات و اشعار و گفتار بزرگان جهان (کتب و مقالات )
انسان زمانی که به مرحله ای از کمال و رشد میرسد، سئوالات اساسی در مورد مرگ مرگ و معاد در
معاد قسمت اول
انسان به دو دلیل به تحقیق درباره معاد معاد مورد اهتمام همه ( انسان در معاد شک
برچسب :
تحقیق در مورد معاد