مقاله در مورد امام رضا
همراه با کبوتران حرم
خورشید، در حال غروب است و هفت ستاره روشن در آسمان، آغوش گشوده هشتمین اخترند.
کبوتران بال می زنند آسمانی را که چشم هایمان سال هاست به آن دوخته شده، صدای بال کبوتران در صدای سنج عزاداران می پیچد و خواب مسموم انگورهای پیچیده بر خوشه های حادثه آشفته می شود، خورشید، ذره ذره در عطش چشم هایش رسوب می کند...
امام رضا علیه السلام سجده کردن بر معبود را نزدیک ترین حالت بنده می داند و می فرمایند:
�نزدیک ترین حالت بنده به خداوند متعال، در حال سجده است و این همان قول خداوند تبارک و تعالی است که فرمود: سجده کن و نزدیک شو. �
هشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.
بیشتر دوران امامت امام رضا (ع) در زمان خلافت مامون بود. مامون که یکی از مکارترین و زیرک ترین خلفای عباسی به شمار می آمد. پس از قتل برادرش امین و به دست گرفتن قدرت، مرو را مرکز حکومت خود قرار داد و با بهره گیری از هوش وزیر خود فضل بن سهل پایه های حکومت خود را مستحکم کرد.
انـگیزه هاى سیاسى مانند: جذب ایرانیان، سرکوب نهضتها و قیامهاى علویان، مشروع جـلـوه دادن حـکومت خود، مامون را وادار کرد به امام پیشنهاد ولایت عهدی دهد ولی از این روى، امام رضـا(ع) از پـذیرش پیشنهاد مامون سر باز مى زد. به هر حال امام رضا(ع) درنهایت،ولایت عهدی را با قید شرایطی پذیرفت.پس از مراسم بیعت اجبارى، در حضور مردم و دیگران فرمود:
لـنـا عـلیکم حق برسول الله و لکم علینا به حق فاذا انتم ادیتم الینا ذلک وجب علینا الحق لکم. مـا اهـل بیت، به واسطه رسول خدا(ص) بر شما مردم حقى داریم، شما نیز بر ما حقى داریـد وقتى که شما حق ما را به ما دادید، بر ما لازم است که حقوق شما را رعایت کنیم. (بحارالانوار جلد 146)
اگرچه این پیشنهاد رنگ تهدید و اجبار نیز گرفته بود. مسئله ولایتعهدی با تلاش های امام برای افشاگری همراه بود و شرط اصلی دخالت نکردن در عزل و نصب ها که همان شریک نبودن در حکومت جائر زمان برای حضرت محسوب می شد، نیز به همین منظور بود و امام بدین ترتیب توطئه های مأمون را یکی پس از دیگری خنثی می کرد و کار بدانجا رسید که عرصه بر مأمون تنگ شد و امام رضا (ع) را بزرگترین خطر جدی برای بقای حکومت خود می دانست و وقتی دریافت عوام فریبی های او در اعلام ولیعهدی امام رضا (ع) نیز کارگشا نیست، چاره ای جز به شهادت رساندن امام(ع) برای خود ندید.
سرانجام خورشید فروزان وجود امام(ع) در روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ ق. غروبی سرخ را به مشرق ایمان نشست و بار دیگر سیاست مزورانه عباسی تن به شکست داد
امام رضا (ع) " سلطان سرزمین مهر"
درهای آسمان بار دیگر گشوده شد و پرتوی از نور درخشان امامت را بر زمینیانعرضه کرد، هشتمین خورشید خاندان امامت در11 ذی القعده سال 148 هجری ازمدینه منوره طلوع کرد تا با وجود سرشار از نیکی، مهربانی و هدایت خود براین انسان های خاکی و تشنه هدایت رخ بنماید.
امام علی ابن موسی الرضا (ع) زاده شد تا در دوران خفقان و ظلم وبی عدالتیها سرچشمه ای باشد از نور و روشنایی و پناهگاهی برای خداپرستان. امامی که هنوز پس از قرن ها تلالو لطف و مهربانی اش در سراسر گیتینمایان است و هنوز هم قلب های آکنده از عشق اهل بیت (ع) چشم به گنبد طلاییآن حضرت دوخته اند تا اندکی از دریای بیکران شفاعت و بخشندگی ایشان رادریابند. از آن هنگام که نوید تولد مولودی پاک و مطهر به زمینیان داده شد،دلهای مشتاق بر این سلطان سرزمین مهر به خود بالیدند و همواره چون نگینیدرخشان او را در برگرفته اند. ورود به آستان پاک و مطهر هشتمین امام شیعیان، بی شک نورانیت وتشعشعی دارد که دل هر انسانی را از شوق و شور سرشار می سازد، آن هنگام کهقدم به حرم سراسر عشق آن حضرت می گذاری گویی تمام ذرات وجودت، در احاطهقدرت ماورایی قرار می گیرد، مدهوش و سرگشته از این همه ابهت می شوی. رواق های دل گشا، کاشی های پر نقش و نگار که به دست ارادتمندان آنبزرگوار، هنرمندانه صحن و آستان حرم را مزین کرده، حوض هایی که به راستیفواره های معرفت آدمیان در آن می جوشند و گلدسته هایی که نور هدایت الهیرا نشانه رفته اند، همه گویی فریادی به بلندای آسمان سر می دهند: "یا ضامنآهو". وجود امام رضا (ع) سرشار از پاکی و طهارت است، به گونه ای که همگانبه فضیلت و مکارم اخلاقی ایشان اعتراف کرده و از این همه ابهت متعجب وحیران اند. وجود پاک و مطهر و اخلاق و سرشت امام رضا (ع) به اندازه ای با عظمتاست که اهل بیت (ع) نیز دراین باره سخنان بسیاری آورده و دوستدارانش را بهزیارت قبر آن حضرت سفارش کرده اند.
ایمان بندگان کامل نشود مگر اینکه در آنها سه خصلت باشد: فهم عمیقدین، نیکو اندازه گیری در امر معیشت و شکیبایی بر مصیبتها و گرفتاریها.
- آن کس که می خواهد نیرومندترین مردم باشد باید بر خدا توکل کند.ازحد توکل پرسیدند که بالاترین درجه آن چیست؟ فرمود: این است که جز خداونداز کسی نترسی.
- به فرزندان خود نیکی کنید و با آنان خوش رفتاری نمایید، زیرا فرزندان شما عقیده دارند که شما روزی رسان آنها هستید.
- در هزینه زندگی میانه روی کن! به هنگام دارایی و نداری، و همچنین دراحسان و نیکی کردن، چه کم باشد و چه زیاد. به درستی که خداوند تبارک وتعالی بخشش پاره ای از یک دانه خرما را بزرگ می دارد. به حدی که در روزقیامت آن را به اندازه کوه احد بزرگ جلوه می دهد.
- صدقه بده اگر چه چیز اندکی باشد. زیرا هر چیز اندکی اگر در راه خدا با نیت صادقانه داده شود بزرگ و ارزشمند است.
- پنج چیز است که اگر در کسی نباشد، نباید به بهرهای از دنیا و آخرتامیدوار باشد: آن که در تبار او استواری، و در سرشتش کرامت، و در اخلاقشصافی و خلوص، و در نفس او شرافت، و نسبت به پروردگارش بیمناکی در او دیدهنشود.
- سلطان را با پرهیز (مراقبت)، دوست را با فروتنی، دشمن را با احتیاط و مردم را با گشاده رویی همراهی کن.
- کسی که برای تامین مخارج خانواده اش در طلب روزی خدا بر آید پاداشش بیشتر از کسی است که در راه خدا جهاد می کند.
- هر که جز به روزی زیاد قانع نباشد، جز عمل بسیار او را کافی نباشدو هر که روزی اندک او را بس باشد عمل اندک نیز او را کفایت نماید.
- فروتنی آن است که به مردم چیزی را عطا کنی که دوستداری به تو عطا شود.
- فقط دو گروه راه قناعت پیش می گیرند : عبادت کنندگانی که در پیپاداش آخرتند یا بزرگ منشانی که تحمل درخواست از مردمان پست را ندارند اما بزرگان دین نیز روایت های بسیاری در خصوص بزرگ منشی امام رضا (ع) بیان کرده اند از جمله شیخ صدوق که از قول ابراهیم بن العباس گفتهاست: "هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا کسی را با سخنان خویش آزار دهد وندیدم که هرگز سخن کسی را قطع کند یعنی در میان سخن او سخنی بگوید تا سخنگوینده تمام شود و حاجت مردم را تا جایی که در توانش بود، برآورده می کردو در مجلس مقابل همنشین خود،تکیه نفرمود و پایش را دراز نکرد. هیچ وقت ندیدم او را که به یکی ازغلامان خود فحش دهد و هرگز ندیدم کهآب دهان خود را دور افکند و هیچ گاه ندیدم که قهقهه کند بلکه خنده او تبسمبود و چون خلوت می فرمود و سفره غذا مقابل ایشان پهن می نمودند، همه اهالیخانه را سر سفره می نشاند، حتی دربان نیز با ایشان طعام میل می فرموند وعادت وی این بود که شبها کم می خوابید و بیشتر شبها از اول شب تا صبحبیدار بود و روزه بسیار می گرفت، آن حضرت پنهانی بسیار احسان می کرد وصدقه می داد. بیشتر صدقات او در شبهای تار بود." در منتهی الامال نیز آمده که "محمدبن ابی عباد" درباره آن حضرت چنینگفته است: "حضرت امام رضا (ع) در تابستانها بر روی حصیر می نشستند و درزمستان جامه های زبر می پوشیدند و چون بیرون از منزل می آمدند سر و لباسخود را مرتب می فرمودند. شیخ صدوق درکتاب "عیون" از قول ابوذکوان از ابراهیم بن عباس گفتهاست: ندیدم هرگز حضرت امام رضا (ع) را که از او چیزی بپرسند و نداند و ازاو داناتر به مسائلی که در زمان او پیش آمده بود، ندیدم. مأمون او راامتحان نمود به هر سئوالی و او جواب می گفت و همه سخنان و جوابهای اوومثلهایی که می آورد همه از قرآن بود و او در هر سه روز قرآن را ختم میکرد و می گفت اگر بخواهم در کمتر از سه روزهم می توانم ختم کنم اما هرگزاز آیه ای نمی گذرم مگر آنکه فکر می کنم در آن و تفکر می کنم که در چهموردی فرود آمده و در کدام وقت نازل شده و به همین دلیل هر سه روز ختم میکنم. علامه مجلسی (ره) درکتاب جلاءالعیون در مورد حضرت امام رضا (ع) فرموده است: اسم شریف آن حضرت علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترینالقاب آن حضرت رضاست و صابر و فاضل و رضی و وفی و قره العین المومنین وغیظ الملحدین نیز می گفتند. در پایان این گزارش برگزیده ای از سخنان گوهربار امام رضا (ع) رابرای عاشقان ولایت و امامت بازگو می کنیم تا هر کس به اندازه معرفت و دانشخود از این دریای بیکران معرفت سیراب شود.
- امام رضا (ع) می فرماید: عقل هیچ مسلمانی به کمال نمی رسد مگراینکه این چند خصلت و صفت در او جمع باشد.اندک نیکی دیگران را زیاد بشمرد،اما نیکی زیاد خویش را دست کم گیرد.هر چه از او حاجت خواهند دلتنگ نشود.درطول زندگی اش از دانش طلبی خسته و ملول نگردد.تهیدستی در راه خدا را بهثروتمندی ترجیح دهد.خوار شمرده شدن به خاطر اجرای احکام خدا از عزت نزددشمن خدا در نظرش محبوبتر باشد.گمنامی را از شهرت و نام آوری بیشتربخواهد.هیچ کس را نبیند جز آنکه گوید او از من بهتر و با تقواتر است. امام علی النقی (ع) نیز می فرمایند: "هر کس از خداوند حاجتی میخواهد زیارت کند قبرجدم حضرت رضا (ع) را در حالی که غسل (زیارت) کرده باشدو نزد آن حضرت دو رکعت نماز بخواند و در قنوت حاجت خود را بطلبد، بدرستیکه دعایش مستجاب می شود." از امام موسی کاظم (ع) نیز روایت شده است که فرمود: "شنیدم از پدرمکه بارها به من می فرمود: عالم آل محمد (ص) در نسل توست و ای کاش من او رادرک می کردم." امام صادق (ع) در خصوص زیارت امام رضا (ع) می فرمایند: "نواده مندر سرزمین خراسان در شهری که آن را طوس گویند شهید خواهد شد. هر که او رازیارت کند در حالی که عارف به حق آن حضرت باشد روز قیامت دست او را میگیرم و داخل بهشت می گردانم ، اگر چه از اهل گناه باشد." امام صادق (ع) همچنین می فرمایند: "آرزو داشتم روزی جمال دل آرای او (امام رضا) را زیارت کنم." امام جواد (ع) نیز می فرماید: "من ضامنم از جانب حق تعالی بهشت رااز برای کسی که زیارت کند پدرم را به طوس، در حالی که عارف به حق آن حضرتباشد."
زندگانی سیاسی امام رضا(ع): مقاله ای به قلم شهید مسلم لک زایی
اشاره:شهید مسلم لک زایی در سی و یکم شهریور 1364 در شهرستان زابل در خانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید حسینی گذراند و راهنمایی را در مدرسه شهید باهنر به پایان برد.
آن گاه با توجه به علایق شدید به معارف دینی وارد حوزه علمیه امام صادق علیه السلام (مرحوم شریفی) زابل شد و به مدت شش سال به کسب معارف اسلامی پرداخت. در سال 1384 با اتمام سطوح مقدماتی جهت ادامه تحصیل در سطوح عالی رهسپار حوزه علمیه قم گردید تا در جوار بارگاه حضرت معصومه به تکمیل معارف اهل بیت عصمت و طهارت بپردازد.
این شهید بزرگوار، برای عمق بخشیدن به فعالیت های علمی خود قصد داشت تحصیلات خود را در دوره های تخصصی دنبال کند که ناجوانمردانه در فاجعۀ دلخراش تاسوکی، در محور زاهدان به زابل، در آستانۀ سال نو که تصمیم داشت چون سایر شهدای این فاجعه، زانو به زانوی پدر و مادر و برادر و خواهر، پای سفرۀ هفت سین بنشیند، توسط عده ای تروریست کوردل و جاهل در بیست و پنجم اسفند 1384 شربت شهادت نوشید و به دیدار معبود شتافت.
گفتنی است این نوشته به طور کامل، همراه ضمائم در کتابی با عنوان «مسافر ملکوت» چاپ و منتشر می شود. آنچه در پی می آید گزیده ای از مقالۀ این شهید سعید است که به مناسبت دومین سالگشت شهادت ایشان و دانشجوی شهید حجت الاسلام و المسلمین نعمت الله پیغان و دیگر شهدای این فاجعه تروریستی است.
زندگانی سیاسی امام رضا علیه السلام
مقدمه
در اینجا میخواهیم درباره زندگی سیاسی و رخداد های مهمیکه در دوران امام رضا علیه السلام برای ایشان اتفاق افتاد و موضع گیری های ایشان بحثی داشته باشیم. برای این منظور در ابتدا ضروری است به برخی از مسائل پرداخته شود:
سیاست چیست؟
دارای چه ابعادی است؟
بر چند قسم است؟
موضوع علم سیاست چیست؟
اصول علم سیاست چیست؟
سیاست بر چه محوری میچرخد؟
در مرحله اول باید دانست منشأ علم سیاست از کجاست و این علم چگونه به وجود آمد؟ همچنین بررسی کرد که آیا ائمه سیاست مدار بوده و زندگی سیاسی داشته اند که ما میخواهیم از آن بحث کنیم یا خیر؟ در ادامه برآنیم به توضیح درباره پرسش های مطرح شده بپردازیم.
مفهوم سیاست
سیاست به طور کلی عبارت است از چگونگی اداره کشور ها و ملل. البته این، یک تعریف کلی از سیاست است و در کتب متفاوت، سیاست را به اشکال مختلفی تعریف کرده اند ممکن است برخی امور شخصی مردم از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج و ... را نیز داخل در آن بدانند؛ زیرا اینها خودشان به نوعی اداره کردن هستند. در این زمینهکی از اندیشمندان تعریفی که از سیاست کرده است که چنین است: «سیاست یعنی اداره امور روزانه مردم.»
به هر حال از سیاست تعاریف زیادی شده است و این آشفتگی در تعریف سیاست تازگی ندارد و تنها در این مورد خاصی هم نیست، بلکه هر چیزی که میان مفهوم وضعی و حقیقت خارجی خودش قرار بگیرد با چنین گستردگی و آشفتگی روبه رو خواهد بود؛ زیرا اشیای خارجی، حدود ویژه ای به اندازه وسعت وجودشان و مفاهیم وضعی محدوده ای به اندازه وضعی که واضع آن مفهوم قرار داده دارند.
برای مثال انسان مفهوم ویژه ای به اندازه وسعت خارجی اش دارد؛ اما سیاست، اقتصاد و اجتماع در تعاریفشان آشفتگی وجود دارد؛ چون مفاهیم وضعی نیستند که محدود به وسعت وضعشان باشند و حقایق خارجی هم نیستند. پس افراد خارجی شان هم دقیقاً معلوم نیست تا محدوده شان بیان شود.ابعاد سیاست هم مانند خودش دارای وضوح و روشنی دقیقی نیست.
اقسام سیاست
سیاست در عرصه داخلی یا سیاست داخلی.
سیاست در عرصه خارجی یا سیاست خارجی .
هریک از این دو قسم نیز به قسم مجزا تقسیم میشوند:
سیاست داخلی: الف، برقراری نظم و تسلط بر امور جامعه؛ و ب، جلوگیری از ورود سیاست های اجنبی به داخل کشور.
سیاست خارجی: الف، تأثیر در ملل دیگر به منظور مشارکت در برقراری نظم و جلوگیری از ظلم به آن ها؛ زیرا انسانیت یک وحدت واحد است و انسان از این جهت که انسان است خدمت او بر انسان دیگر واجب است.
امام علی علیه السلام میفرماید: «هرانسانی برادر دینی یا نظیر تو در آفرینش است.»
پس همه انسان ها با هم برابرند و یک انسان وظیفه دارد به همنوعانش در برقراری نظم و جلوگیری از ظلم در ملل دیگر مشارکت داشته باشد و این همان سیاست خارجی است.
ب، کوشش در جلوگیری از تأثیر ملل و دولتهای دیگر در کشور اسلامی. چون اگر دولت مرکزی در جلوگیری از اثر گذاشتن در کشور دخالت نکند حکومتهای خارجی به انواع مختلفی در کشور اثر میگذارند.
سیاست چهار موضوع اصلی دارد که همان اصول سیاستند. میتوان این اصول را به 4 قسم تقسیم کرد:
1. شامل: الف، دیدگاه سیاسی و ب، افکار سیاسی میباشد.
2. تأسیسات سیاسی که شامل: مؤسسات سیاسی معاصر با دولت مثل روزنامهها، مؤسسات قانون گذاری مثل مجلس و قانون اساسی و مؤسسات اجرایی مثل دولت است.
3. اموری که در سیاست نسبت اول را دارند؛ بدین جهت که شروع سیاست از آن ها بوده است که شامل: الف، آزادی عمومی؛ ب، گروه ها و جمعیت ها؛ ج، احزاب سیاسی و د، مشارکت افراد در اداره جات یا دولت.
4. روابط بین الملل که شامل: الف، سیاست بین المللی؛ ب، سازمانها و اداره جات بین المللی و ج، قانون بین المللی.
از این بیانات روشن میشود که تعریف سیاست به علم دولت داری به هیچ وجه کامل نیست اگر چه دولت داری یکی از مهمترین شاخه های آن است.
سیاست حول چه محوری میچرخد؟
در تعریف سیاست آمده است که سیاست اعمال قدرت است. در این صورت محور علم سیاست را میتوان سه مطلب اساسی دانست:
الف. چه سیاستی باید جامعه را فراگیرد تا افراد رفاه بیشتری داشته باشند.
ب. دولت جهت اجرای سیاست چه وسایلی را به کار میگیرد.
ج. چه تأثیری از در اختیار گرفتن این سیاست و این وسیله ها میتوان بر جای گذاشت.
بنابراین محورهای اساسی علم سیاست چنین میشود: اتخاذ قرار، چگونگی اجرا و نتایج آن، که هر کدام از این اقسام صورتهای مختلفی دارد که مجالی برای ذکر آن نیست لذا یک سیاستمدار باید بحث کند که قرار شایسته چیست، اجرای آن چگونه است و اثری که از اجرای آن دنبال میکند چیست؟
منشأ علم سیاست
سیاست بر خاسته از متن اسلام است. در چگونگی آن بیان میکنیم که اسلام دینی است کامل و شایسته و بیانگر تمامیاحکامیکه بشر انجام میدهد و به آن نیاز دارد؛ خواه این احکام فعل اعضا و جوارح و یا امیال باطنی باشد. بنابر این هر فعلی که از انسان سر میزند از یکی از احکام پنج گانه وجوب، استحباب، حرمت، مکروه و اباجه خارج نیست و حتی میبینیم که از اندیشه های بد به عنوان تحریم و کراهت نهی شده و به اندیشه های خوب به عنوان وجوب و استحباب امر شده است. در روایتی امام صادق (ع) فرموده است: چیزی نیست مگر آن که در کتاب و سنت آمده باشد.
علاوه بر این، آیه ها و روایات و آیاتی خاص هم در باب سیاست داریم که از آن جمله است روایت امام رضا علیهالسلام که فرمودند «عالم باسیاسه» یعنی امام باید عالم به سیاست باشد. در جایی دیگر آمده است: «و ساسة العباد» یعنی ائمه سیاستمداران مردمند
آیا ائمه سیاستمدار بوده اند؟
در پاسخ باید گفت ائمه سیاستمدار بوده اند و امام رضا (ع) که خود از ائمه معصوم است، سیاست را یکی از شرایط امام و امامت میداند. ائمه ما هیچ گاه از سیاست کناره گیری نکرده و همواره دین را همراه سیاست داشته اند. در برخی بیاناتشان آمده است که هر کوششی در جهت جدایی دین از سیاست، مانند کوشش کردن برای جدایی عبادت از متن اسلام است.
ما تا به حال در مورد سیاست سخن گفتیم ولی هیچ گاه از روش فراگیری آن صحبتی به میان نیاوردیم ولی نیکوست بدانید که شناخت سیاست ممکن نیست مگر پس از شناخت حداقل شش مطلب: دین، اقتصاد، جامعه، حقوق، روانشناسی، تاریخ.
فراگیری سیاست بدون شناخت این علوم به نحو احسن ممکن نیست؛ زیرا دین در ترکیب امت ها وجود دارد و نمیتوان از آن جدایش کرد و یک سیاستمدار هم باید در کارها و تصمیم های خودش، جنبه های دینی و مذهبی را در کشورش در نظر گرفته و با ملاحظه اوضاع و شرایط کلی حاکم بر جامعه تصمیم خویش را اتخاذ کند و الا نمیتواند کشور را اداره کند.
بحث ما پیرامون علم سیاست تمام شد. حال باید ببینیم دیدگاه سیاسی امام رضا (ع) چگونه بوده و ایشان چه مقدار در سیاست روز دخالت داشته اند. نیز باید دید مسائل مهمیکه در زمان امام رضا (ع) با انگیزه سیاسی انجام شده و امام هم در آن نقش آفرینی داشته کدام است.
اوضاع خلافت در زمان امام رضا (ع)
امام رضا (ع) در عصر امامت خویش با چند خلیفه عباسی معاصر بوده اند که تنها در زمان زمامداری مأمون شرایطی پدید آمد که امام را به موضعگیری وا داشت.
ده سال از امامت امام رضا (ع) با دوران خلافت هارون پدر مامون مقارن بود. هارون در سال 175 هجری قمری، فرزندش، امین را که 5 سال داشت به جانشینی خودش معرفی کرد و 7 سال بعد با معرفی مأمون به جانشینی امین در تثبیت حکومت عباسی کوشید. پس از این واقعه در سال 193 هارون در طوس در گذشت و پس از این اندک زمانی امین و مأمون با یکدیگر بر سر خلافت تزاع کردند و اختلافشان به قدری بالا گرفت که امین در اوایل سال 195 برادرش مأمون را از ولایتعهدی خلع کرد.
در نهایت دو برادر با لشکرکشی علیهکدیگر در ری با هم درگیر شدند که در نتیجه آن لشکر امین شکست خورد و امین نیز در حادثه حمله چند مرد مسلح از پای در آمد و در نهایت مأمون حاکم شد.
مسأله ولایت عهدی
یکی از مهمترین اتفاقاتی که برای امام رضا علیهالسلام رخ داد، مسأله ولایتعهدی ایشان بود که شامل مسائل زیر است که باید مورد بررسی قرار گیرد: «چرا مأمون امام رضا علیه السلام را دعوت کرد؟ واکنش امام رضا علیه السلام در برابر دعوت مامون، وداع امام با قبر پیغمبر، خط سیر امام، سخنان امام در نیشابور، ورود امام رضا علیه السلام به مرو و طرح مساله ولایتعهدی ایشان از طرف مأمون، اهداف مامون از مساله ولایتعهدی و شروط امام برای پذیرش ولایتعهدی.»
چرایی دعوت
اوضاع خلافت در زمان امام رضا (ع) به اختصار گذشت. در این مدت امام رضا (علیه السلام) ساکت ننشسته و تا آنجا که قدرت و امکان داشت در بیداری مردم و توجه دادن آنان به اصول و مسائل تلاش های زیادی به انجام رساند. بنابراین امام نقشی مستقیم و مؤثر در بیداری مردم داشت که این خود باعث میشد مأمون با امام به مخالفت بپردازد. ولی از آنجا که:
اولاً میدانست دستگاه حاکمه از وجود یک رکن مهم علمیو معنوی که بتواند پشتوانه حل مشکلات مختلف باشد خالی است و این کمبود با وجود علمای موجود در دستگاه خلافت عباسیان تأمین نمیشد.
ثانیاً به این نکته پی برده بود که جامعه اسلامیمخصوصاً گروه کثیری از مردم آگاه و طرفداران آل علی توجه خاصی به علی ابن موسی الرضا، علیه السلام، دارند و زمینه مساعدی از نظر معنوی در دلهای مردم نسبت به علویین وجود دارد. در نتیجه درصدد برآمد تا از این فرصت برای تثبیت حکومت بهره گیرد.
همچنین میخواست ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی امام رضا علیه السلام بتواند کارهای او را تحت نظارت قرار داده و محبوبیت و مقبولیت قابل ملاحظه ای در میان عده کثیری از مردم که امام رضا علیه السلام را دوست میداشتند به دست آورد و مخصوصاً چنین احترامی در جلب علاقهی شیعیان که تنها امام علیهالسلام را شایسته مقام رهبری مسلمین میدانستند و عباسیان را غاصب خلافت و حکومت میدانستند بسیار مؤثر بود.
به هر حال وضع سیاسی و اجتماعی آن روز طوری بود کهک تغییر کلی را در سطح دستگاه خلافت از نظر کیفیت برخورد با جناح های مخالف و ایجاد امواج جدیدی در افکار عامه ایجاد میکرد.
واکنش امام رضا علیهالسلام در برابر دعوت مأمون
مأمون با در نظر گرفتن اوضاع مملکت و پس از مشورت با وزیرش، فضل ابن سهل، امام را به پایتخت دعوت کرد. گرچه ایشان از رفتن امتناع ورزید ولی مامون پی گیر بود و به ارسال دعوت نامه هایی پیاپی به امام ادامه داد و دست بردار نبود.
او در نهایت به امام نوشت:
جدت علی ابن ابی طالب در شورا شرکت کرد و عمر که خلیفهی وقت بود گفت ظرف سه روز باید اهل شورا تصمیم بگیرند و اگر بعضی از آنها تصمیم نگرفتند و یا از تصمیم اکثریت تمرد کردند ابو طلحهی انصاری مأمور است گردنشان را بزند.
با این کار مأمون میخواست بگوید الان تو در وضعی هستی که جدت بود و من در وضعی هستم که عمر بود. پس، از جدت پیروی کن. پس از این همه تهدیدهای مکرر و پیاپی امام رضا علیه السلام، پذیرفت تا به مرو سفر کند آنچه که میتوان درباره این سفر گفت این است که این سفر یک تبعید ناخواسته بود و بسیاری هم از این سفر به عنوان تبعید یاد کرده اند.
سرانجام امام رضا علیه السلام پس از تهدید های فراوان و مکرر، آماده رفتن شد.
وداع با قبر پیغمبرمحول سیستانی که از نزدیک شاهد این ماجرا بود چنین مینگارد:
هنگامیکه فرستاده مأمون وارد مدینه شد من نیز در مدینه بودم امام، علیه السلام، برای وداع با پیامبر، صلی الله و علیه و آله و سلم، وارد حرم شریف نبوی گردید. حضرت در حالی که با صدای بلند گریه میکرد چند نوبت با پیغمبر و مرقد پاک او خداحافظی کرد.
جلو رفتم و به امام سلام عرض کردم. پاسخ سلام من را داد. آن گاه امام را به خاطر سفری که در پیش داشت تهنیت گفتم؛ ولی آن حضرت فرمود: مرا به حال خود واگذار که من از جوار جدم خارج شده و در غربت از دنیا خواهم رفت.
در ادامه ابراز نارضایتی از سفر، امام هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام اقوام و بستگان خود را فرا خواند و در جمع آنان فرمود بر من گریه کنید زیرا دیگر به مدینه بر نخواهم گشت.
امام در طول راه از حجاز به بصره رفت. تا بصره در هر شهری که میرفت به مناسبتی با مردم مذاکره میکرد. در ادامه از شهرهای خرمشهر، اهواز، اراک، ری، نیشابور و مرو عبور کرد.
سخنان امام در نیشابور
در مسیر حرکت امام سخنانی برای مردم ایراد فرمود که از مهم ترین آنها میتوان از سخنرانی ایشان در نیشابور یاد کرد. گفته میشود نیشابور در آن زمان مرکزیت علمیخاصی داشت و تقاضای شدیدی از طرف مردم و دانشمندان و عالمان نیشابور برای امام مطرح شد. امام در آنجا حدیث سلسله الذهب را، که به حدیث اخلاص و توحید هم مشهور است، برای مردم نقل فرمود:
کلمه لا الله الا الله حصار من است پس هر کس گواهی به آن بدهد داخل حصار من شده و کسی که داخل در حصار من شود از عذاب من ایمن خواهد بود.
پس از بیان این حدیث صد ها قلم از قلمدانهای طلای مرصع برای نوشتن آن بیرون آمد.
ورود به مرو و طرح مساله ولایتعهدی
در دهم شوال 201 هجری امام به مرو وارد شد و از چند فرسخی شهر مرو مورد استقبال مأمون، فضل بن سهل و جمع کثیری از بزرگان آل عباس و علویان قرار گرفت. ایام به تندی میگذشت و عبدالله مأمون خود را میزبانی مخلص وانمود میکرد. این حضور امام در مرو و پذیرایی مأمون از او و اجازهافتن مردم برای ملاقات آن حضرت برایشان غیر منتظره بود و آنان را به کنجکاوی بیشتر وا میداشت. تا این که سر انجام مأمون نخستین گام را بردشت.
مأمون به حضور امام رضا، علیه السلام، آمد و با قیافه ای جدی و حق به جانب ابتدا چند سوال علمیرا مطرح کرد و با ایشان مشغول گفتگو شده هنگامیکه مجلس را آماده دید رو به امام، علیه السلام، کرد و گفت:
در فرزندان عباس و علی، علیه السلام، دقت نمودم، و بدون مطالعه این سخن را نمیگویم، فضل و برتری دانش و تقوای تو ای فرزند رسول خدا از همه بیشتر است و هیچ کس را من امروز سزاوارتر از تو برای ریاست تامه و خلافت و حکومت بر امت اسلام ندیدم. امروز برای من شکی باقی نمانده که از همه سزاوارتر و لایق تر شما هستید.
مأمون اصرار و تقاضای خودش را دوباره بیان کرد: پسر عمو! میخواهم از خلافت کنار روم و آن را در مسیر حقیقی اش قرار دهم. من خود اولین فردی هستم که با تو بیعت میکنم. و همچنان امام علیه السلام، امتناع نموده فرمود: اگر خلافت را خدا برای تو مقدور فرموده جایز نیست به دیگری ببخشی.
مأمون هم در مقابل اصرار میکرد ولی هرچه بیشتر اصرار میکرد کمتر نتیجه میگرفت و سر انجام وقتی دید امام از پذیرفتن این پیشنهاد سر پیچی میکند مقصود اصلی خود را به زبان آورد و گفت: ای فرزند رسول خدا، حال که خلافت را نمیپذیری باید ولایتعهدی را قبول نمایی تا پس از من خلافت برای شما خالص گردد.
امام گفت: به خدا قسم از زمانی که خدا مرا خلق نموده دروغ نگفته ام و در دنیا برای دنیا زاهد شده ام. از قصد تو اطلاع دارم.
مأمون گفت: قصد من چیست؟
و امام پس از گرفتن امان از مأمون بیان کرد: تو میخواهی مردم را نسبت به من بدبین کنی. میخواهی مردم بگویند علی ابن موسی الرضا در دنیا زاهد نبود، بلکه دستش به دنیا نمیرسید. آیا نمیبینید چگونه ولایتعهدی را به طمع رسیدن به خلافت قبول کرد.
مأمون عصبانی شد و گفت: طوری با من صحبت میکنی که ناراحت میشوم. گویا از قدرت و سطوت من در امانی. به خدا قسم اگر ولی عهدی را قبول نکنی مجبورت میکنم والا گردنت را میزنم: «و الا ضربت عنقک.» امام متوجه شد مأمون از قصدش هرگز دست بر نمیدارد و ناچار باید ولایتعهدی را بپذیرد.
اما این تمام ماجرا نبود، بلکه امام ولایتعهدی را پذیرفت ولی همراه با شروطی که بعدا بیان میشود.
اهداف مأمون از مسأله ولایتعهدی
از اصرار زیاد مأمون برای تحمیل مسأله ولایتعهدی بر امام رضا، علیه السلام، روشن میشود که اهداف مهمیرا از این کار دنبال میکرده است. قرائن و منابعی تاریخی که میتوان اشاره کرد چنین است:
الف. کاستن از تضاد علویان و عباسیان.
ب. فرو نشاندن نهضت ها.
ج. نظارت بر امام و محدود ساختن ایشان.
د. مخدوش ساختن قداست معنوی امام.
ه. مشروع جلوه دادن خلافت.
ر. به دست آوردن پایگاه مستحکم مردمی.
امام هم ولایتعهدی را بی شرط و شروط نپذیرفت و برای خود شروطی گذاشت. از جمله این که امام فرمود: «من در کارها مداخله نمیکنم.» این شرط امام برای قبول ولایتعهدی بود. از این رو امام به صورت عملی خودش را از مشارکت در کارهای حکومتی مبری دانست.
مراسم روز عید سعید فطر
مسأله نماز عید فطر یکی از رخداد های مهم زندگی امام علی ابن موسی الرضا، علیه السلام، پس از مسأله ولایتعهدی است. اهمیت این موضوع تا آنجا است که مأمون به صورت آشکار در برابر آن عکس العمل نشان داد و رازی را که همواره در مخفی نگه داشتن آن میکوشید نا خواسته افشا کرد. در تاریخ آمده است که:
هنگامیکه عید سعید فطر فرا رسید، مأمون به دلیل بیماری یا دلایل دیگری به علی ابن موسی الرضا، علیه السلام، پیغام داد تا نماز عید را بر پا کند. امام به فرستاده مأمون گفت به مأمون بگو شما شرایطی را که میان خودمان قرار کرده ایم میدانید؛ پس مرا از اقامه نماز معذور دارید.
[سرانجام] در نتیجه پافشاری های خلیفه، امام این پیشنهاد را پذیرفت ولی باز هم با قید و شرط. شرط امام این بود که نماز را با شیوه رسول الله، صلی الله علیه و آله، و امیر المومنین علی، علیه السلام، بجا آورد. مأمون شرط را پذیرفت و گفت هر طور مایل هستند بیرون آیند. تا این که سرانجام روز عید فرا رسید. مردم از ابتدای صبح هنوز آفتاب طلوع نکرده در کنار خانه امام دسته دسته میآمدند و تجمع میکردند. دستگاه خلافت تشریفات کاخ همه تلاش خود را صرف میکردند تا این مراسم از نظر ظاهری بسیار پرشکوه و سلطنتی جلوه کند.
امام از منزل بیرون آمد و همه چشمهایی که به خانه امام دوخته شده بودند منظره ای شگفت انگیز مشاهده کردند. امام در حالی که خود را خوشبو کرده و ردایی بر دوش انداخته بود برای اقامه نماز بیرون آمد. ایشان عمامه سفیدی بر سر بسته بود و دو طرف آن از سر و پشت گردنش آویزان بود. عصایی بر دست داشت و با پایی برهنه گامهایش را با طمأنینه و وقار بر میداشت. اصحاب امام با مشاهدة چنین وضعیتی به تبعیت از امام، خودشان را به همان شکل در آورده و به تبع ایشان تکبیر سر میدادند. به ناچار سواره نظام و مقام های حکومتی نیز از اسب های خود پیاده شدند و با کندن کفش های خود فریاد تکبیر سردادند. این وضعیت از یک سو و گریه شوق مردم از سوی دیگر فضای بی نظیری را بر شهر مرو حاکم کرده بود. امام در جلوی حیاط خانه تکبیر دوم را گفت و جمعیت حاضر همهک صدا تکرار کردند: الله اکبر. شخصیت ها و بزرگان لشکری و کشوری که مجهز و مسلح بودند، دیدند ظاهر وارستة آنها هیچ شباهتی به ولیعهد مسلمین ندارد و این رویارویی رسوایی است و بی آبرویی.
فضل ابن سهل که دید اگر امام با چنین وضعیتی خود را به محل نماز برساند و سپس بخواهد با مردم سخن بگوید، مردم شهر مرو از خواب غفلت بیدار شده، حادثه ای برای حکومت رخ خواهد داد با سرعت هرچه تمام خود را به مأمون رساند و گفت:
اگر امام با همین وضع به محل برسد آشوب به پا خواهد شد و ما همه از جان خویش بیمناک هستیم.
مأمون بی درنگ دستور داد امام را از نیمه راه باز گردانند. از این رو به امام گفتند ما میدانستیم که شما را به زحمت انداختیم و دوست نداریم رنجی به شما برسد. پس بازگردید و همان کسی که پیش از این با مردم نماز میخوانده نماز را برگزار خواهد کرد.
امام کفش هایش را پوشید و بر مرکب خویش سوار شد و به خانه برگشت در بازگشت با اندوه بسیار میفرمود: خدایا اگر گشایش من از وضعیت کنونی ام به مرگ من است هم اینک در آن تعجیل فرما.
مأمون پس از این قضیه بسیار ترسید و حکومت خود را با وجود امام در خطر دید. پس سیاستی جدید را در پیش گرفت. فضل ابن سهل وزیر و فرمانده نیروهای مسلح مأمون نخستین قربانی این سیاست جدید بود. اما تنها این مأمون را راضی نمیکرد. او به دنبال از بین بردن مسألة ولایتعهدی بود نه فضل ابن سهل، پس باید منتظر اتفاقات جدیدی بود. پاک کردن مسأله ولایتعهدی هم به هیچ راهی تا زمان وجود امام ممکن نمیشد. پس در نگاه مأمون یگانه راه حل، حذف امام رضا علیهالسلام، بود.
اما چگونه میتوانست رسماً و آشکارا امام را بکشد یا او را به خیانت به دستگاه حکومتی متهم و یا شیوه قتل فضل را دوباره به کار گیرد. هیچ یک از اینها با تدبیر سیاسی مأمون سازگار نبود. کسی نمیدانست مأمون چه میکند ولی برای همه تحلیلگران روشن بود که مأمون چند اصل را زیر نظر گرفت:
الف. از میان بردن امام برای پایان دادن به مسأله ولایتعهدی.
ب. دور نگاه داشتن دامان خود از قتل امام.
ج. استفاده سیاسی جدید در حد امکان از رحلت امام.
و سرانجام چنین شد. مأمون کار خود را کرد و امام را به شهادت رساند. امام رفت و ملتی را داغدار غم خویش ساخت.
گر جان طلبی به کوی جــانانه بیا از عقل برون شو و چو دیوانه بیا
شمع رخ دوست در خراسان سوزد ای سوخته دل بســـان پـروانه بیا . پیامبر اکرم (ص) در این باره می فرماید: "زود باشد که پارهای ازتن من در زمین خراسان مدفون گردد، هر مومنی که او را زیارت کند خداوندبهشت را برای او واجب گرداند و بدنش را بر آتش جهنم حرام نماید."
مطالب مشابه :
مقاله در مورد امام زمان
مقاله در مورد امام زمان علی ٍ لطفا هر مقاله ای میخواین نظر خودتونو بدین تا اون مقاله
مقاله ای با موضوع " امام زمان(ع) در قرآن "
امام زمان (عج) - مقاله ای با موضوع " امام زمان سخنانی از حضرت علی (ع) در مورد حضرت مهدی (عج)
مقاله ای در مورد امام زمان
مقاله ای در مورد امام زمان یک عـــمر در پــــــی تـــو سفـــر کـــردم با آتش فـــــــراغ تو
مقاله ای درباره امام زمان
مقاله ای درباره امام زمان - در مورد تبعيت از امام زمان در زمان غيبت امام زمان
مقاله ای در مورد امام زمان
پرتال تخصصی عاشقان مهدی صاحب الزمان - مقاله ای در مورد امام زمان - انتظار
مقاله ای در مورد سيره عملي و سيماي امام زمان (عج)
به سوی ظهور - مقاله ای در مورد سيره عملي و سيماي امام زمان (عج) - "به سوی ظهور"جامع ترین و
این مقاله در مورد مفهوم مهدی بطور عام در نزد مسلمانان است در مورد امام دوازده شیعه ببینید: حجت بن حس
امام زمان - این مقاله در مورد مفهوم مهدی بطور عام در نزد مسلمانان است در مورد امام ای
مقاله در مورد امام رضا
مقاله در مورد امام در زمان امام مقبولیت قابل ملاحظه ای در میان عده کثیری
مقاله
امام زمان (عج خود را تمام و کامل می کند ، در مورد نوزاد مبارک به گونه ای شگفت انگیز و
مقاله ای کامل در مورد امام موسی صدر
مقاله ای کامل در مورد در جریان سخنان سنوسی که در زمان ربایش امام صدر، معاون
برچسب :
مقاله ای در مورد امام زمان