خلاصـه ی فصل دوم __ قسمت هجدهم

بعد از اینکه نازیه حنای روی دست صنمو به همه نشون داد همه شروع کردن به حرف زدن ونظر دادن ... و میگفتن اینکه حنای عروسی ندا روی دست صنم افتاده خواست خداست ... این تقدیره وکسی نمیتونه سرنوشتو عوض کنه ... ندا عصبانی شد و گفت اینا چه حرفاییه ... و بعد میره دست صنمو میگیره و با حرص حنا رو پاک میکنه و میگه ببینید دیگه نیست و یکی دیگه میگه حتی اگه پاک بشه جاش میمونه . ندا حسابی عصبانیه و بقیه رو سرزنش میکنه و میگه شما دیوانه شدین این اتفاق هیچ معنی نمیده ... شما خیلی عقب افتاده و امل هستین ...

بعد میره دست صنمو میکشه میاره کنار و جلوی همه میگه این تصادفی نیست که هر وقت قرار یه اتفاق خوب برای من بیوفته پای تو میاد وسط . تو اونجور که به نظر میاد معصوم نیستی ... و هنوزم با اینکه اینقدر خار و خفیف شدی بازم اینجا وایسادی . چشمای صنم پر اشک شده و خیلی آزرده شده ... همه از جمله ریحان وآهیل وتنویر ازین کار جا خوردن ...

ندا بهش میگه چون تو خیلی بی شرمی من خودم از این خونه میندازمت بیرون وبعد میره دستشو میکشه و هلش میده سمت در . صنم گریش گرفته و برمیگرده و به آهیل نگاه میکنه ... آهیلم از شرایطی که صنم توش قرار گرفته واز رفتار ندا ناراحت وعصبانیه ...
آهیل بهش میگه تمومش کن ولازم نیست اینقدر این اتفاقو بزرگ کنی . ندا گوش نمیده وسعی داره تنویرو متقاعد کنه که صنمو بیرون کنه و باز صنمو بخاطر خدمتکار بودنش مسخره میکنه . تنویر میگه من به صنم اعتماد کامل دارم که اون هیچ کار اشتباهی نکرده . و از ندا میخواد که نمایش راه نندازه ندامیگه حالا نمایشی نشون میدم که تاحالا ندیدین !! ... و میگه اینجا یا جای منه یا صنم ... همه شوکه میشن و میخوان ندا رو منصرف کنن ... تنویر بهش نزدیک میسه ومیگه لازم نیست از صنم عصبانی بشی اون دختر خوبیه . ندا میگه وقتی نمیتوتی ببینی نمیتونی دیگرانو درست بشناسی وقضاوت کنی !!

آهیل با این حرف خیلی عصبانی میشه .... و به ندا میگه همین الان از مادرم عذر خواهی کن ... ندا میگه وقتی صنمو بیرون کردین من عذر خواهی میکنم ...

ریحان که تا اون زمان ساکت بود میاد جلو ومیگه تو این خونه تا حالا در حق هیچ کس بدون توجه به موقعیت وجایگاهشون بی عدالتی وبی انصافی نشده ...من اجازه نمیدم صنم از این خونه بره ... هرگز ...

ندا با تمسخر براش کف میزنه وبا طعنه میگه آفرین سخنرانی خوبی بود ... اما حرفات خواسته منو تغییر نمیده ...

همه ساکتن . آهیل و تنویر هم با ریحان موافقن . ندا خشمگین میشه و میگه میتونید صنم عزیزتونو نگه دارین . من میرم و بعد میگه مراسم حنابندون کنسله ....


ندا میره . تنویر به آهیل میگه جلو ندا رو بگیر اما آهیل میگه مشکلی نیست اگه میخواد بره میتونه بره ... و خودش اونجا رو ترک میکنه و میره دورتر وتکیه میده به یه ستون خیلی ناراحته بخاطر توهینی که صنم تحمل کرده وشایدهم بخاطر اینکه خودش ازش دفاع نکرد ...

ریحان میاد جلوی صنم . صنم با چشمای پر اشک یه لبخند بهش میزنه وبا نگاهش از حمایت وطرفداریش تشکر میکنه ...

تنویر با خودش فکر میکنه که حالا یه مشکل جدید پیش اومده . تا حالا مجبور نبوده کسی رو مثه ندا تحمل کنه وباید یه درس درست حسابی بهش بده . اما از طرفی اگه آهیل ازدواج نکنه صاحب اموال نمیشه ونمیتونه اون اموالو به نام تنویر بزنه ومجبوره فعلا ندا رو نگه داره ونذاره بره ...

 


حیا برای راهت آبمیوه ونون تست میاره که از لای در میبینه راحت با کسی حرف میزنه ومیخنده . بعد میره تو ومیبینه راهت داره با وب کم با کسی حرف میزنه . بعد اتمام حرفشون حیا ازش میپرسه کی بود ... بعدم میگه خنده و لبخند خیلی به صورتش میاد وخیلی خوبه خوشحالی ...

راهت عکس یه پسر بچه رو بهش نشون میده ومیگه برادرمه . من خیلی دوسش دارم ... هر وقت باهاش حرف میزنم احساس خیلی خوبی دارم ...

 

 

چند ساعت بعد ...
راحت تو اتاقش داره ساک میبنده مونیسا میاد و میپرسه کجا میخوای بری . و چشمش میوفته به دعوتنامه ارتش . میفهمه حیا بهش داده وعصبانی میسه چون به حبا گفته بود دعوتنامه رو به راهت نده اما حیا گوش نداده . راهت ازش میپرسه چی شده از چیزی ناراحتی ؟؟ ومونیسا میگه نه ... اما تو هیچ وقت جایی نمیرفتی حالا چی شده که داری میری ... راهت میگه جایی نمیرفتم چون کسی رو نداشتم که باهاش برم . مونیسا متعجب میپرسه حالا چی ؟؟ با کی قراره بری ؟؟! راهت میگه حیا !!!!! ...

مونیسا با شنیدن اسم حیا جا میخوره و راهت هم خداحافظی میکنه ومیره ...

 


ندا تو اتاقش داره وسايلشو جمع میکنه که تنویر میاد ومیگه تو عروس این خونه ای نباید اینطوری عصبانی بشی و بری ... ندا میگه فکرکردی من احمقم وهیجی نمیدونم ؟؟؟ فکر کردی نمیدونم چرا اینقدر عجله داری ما ازدواج کنیم ؟؟!! من همه چیزو میدونم . میدونم که اگه تا فردا آهیل ازدواج نکنه تو مبلغ هنگفتی از ثروتش رو از دست میدی ...

تنویر حسابی شوکه میشه که ندا از کحا میدونه ...و خیلی تعجب کرده و ناراحته که ندا میدونه که تنویر الان بهش احتیاج داره وداره تلافی میکنه ...

ندا میگه چیزی که مهمه اینه که من همه چیزو میدونم ومستقیم میره سر اصل مطلب . و پیشنهاد یه معامله رو میده و میگه اگه من ازینجا برم تو ضرر میکنی چون اون اموالو بدست نمیاری .

تنویر معامله رو قبول میکنه ومیپرسه عوضش چی میخوای ؟؟ ومیگه یادت باشه زمانیکه که خاستتو در برابر این ازدواج بگی و وارد معامله بشی در حقیقت برده آرزوها وخواسته هات شدی . واگه بخوای در برابر من قرار بگیری بدجوری تاوانشو میدی ...


ندا میگه 5 میلیون ... تنویر بهش میخنده ومیگه نقد یا چک ؟؟؟ ندا میگه نقد .
تنویر میگه چون به زودی پولتو میکیری تا اون زمان باید گوش به فرمان من باشی . و میگه درسته که من نمیبینم اما آدما رو خوب میشناسم ...

 

.


مطالب مشابه :


عید و حنا

حنا نشانه ی خوشی هس و در بعضی جاها حتی عیب می دونن اگه مثلآ عروسی حنا این شکل حنای آماده




"طرز انتخاب و خرید حنا "

حنای سیاه در واقع همان حنای معمولی است روز عروسی هر دختری میتواند




حنابندان در عروسی بندزرک

هیچ کس نباید از حنای شب اول عروسی یا همان حنای دزدی استفاده کند زیر به اعتقاد عوام برای




خلاصـه ی فصل دوم __ قسمت هجدهم

بعد از اینکه نازیه حنای روی دست صنمو به همه نشون و میگفتن اینکه حنای عروسی ندا روی دست




ترانه های عروسی در لار

گپ و لپ - ترانه های عروسی در لار - مجالی برای زبان لارستانی و ادبیات آن




آموزش تهیه ی خمیر حنای حنابندان

دنیای زیبایی و مد - آموزش تهیه ی خمیر حنای حنابندان تاج نقره راهنمای مراسم عروسی.




جدیدترین طرح حنای عروس ۲۰۱۴

باران - جدیدترین طرح حنای عروس ۲۰۱۴ - این وبلاگ شامل همه نوع مطلب میباشد




برچسب :