خلاصه ی فصل اول کتاب روش در روش دکتر محمد پور (درس روش تحقیق 1خ -دکتر عظیمی )

فصل اول

ملاحضه های پارادایمی :مبانی واصول

از دهه ی 1970،علوم انسانی ،اجتماعی ورفتاری گرفتار مناقشه های نظری وروش شناختی متعددی که با افول نسبی پارادیم متعارف وفاق سنتی (اثبات گرایی )وپیدایش فلسفه های جدید علم وعلوم اجتماعی (رویکردهای انتقادی  ،فمینیسم ،پست مدرنیسم )بوده است .که مبانی نظری وفکری آنها بسیار پیش تر از دوره ی باستان وجود داشته است .

با وجود تنوع پارادایمی محققان با دامنه ی گوناگونی از انتخاب ها روبرو هستند که در نتیجه نتایج متفاوتی در این راستا پیش پینی می شود .ودر این کتاب به پیروی از کوهن پارادایم به عنوان نظامی از باورداشت های بنیادی یا جهان بینی تعریف می شود که پژوهشگر را نه تنها در انتخاب روش، بلکه به شیوه ای بنیادی در حوزه های معرفت شناختی وهستی شناختی نیز جهت می دهد .

در این فصل به بررسی سه موضع هستی شناسی ،معرفت شناسی وروش شناختی در ارتباط با پارادایم مسلط علوم اجتماعی ورفتاری (اثبات گرایی ،خردگرایی انتقادی ،تاویل گرایی ،پارادایم برساختی –تفسیری ،انتقادی ،فمینیسم ،پدیدار شناسی ،روش شناسی مردمی ،ساختار بندی ،کنش متقابل نمادین گرایی ،پراگماتیسم وپست مدرنیسم) ونیز مناقشه ها واستدلال های آنها در حوزه ی روش پرداخته می شود .

**تعریف وماهیت پارادایم (کوهن ):شیوه ی خلاصه سازی باورهای محقق درباره ی تلاش های وی جهت خلق دانش

توماس کوهن وپارادایم ها :

1-پارادایم ها "علم نرمال "را در هر حوزه ای از مطالعه پی ریزی می کنند .

2-انقلاب های علمی :تحول های غیر انباشتی هستند که در آن یک پارادایم قدیمی تر با یک پارادایم جوان تر ناسازگار به طور کلی جایگزین   می شود (جابجایی های پارادایمی )

3- مناقشه های پارادایمی از مشخصه های علوم اجتماعی ورفتاری هستند  . به خاطر سابقه ی اندک ونابالغ بودن دارابودن پارادایم های متنوع ورقیب  

4-بکارگیری ماتریس رشته ای برای خلاصه سازی اشکال متفاوت تعهد ها وتوافق های گروهی که امروزه ما آن رابا پارادایم مرتبط می سازیم .

**مفهوم پارادایم در علوم اجتماعی از نظر نیومن ومورگان :1-جهان بینی :(وسیع ترین تعریف را دربرمی گیرد :باورها ،اخلاق ،ارزش ها ،روش ها وغیره است .)    2-معرفت شناختی 3-باورداشت های مشترک در یک حوزه ی پژوهشی 4-نمونه های مدل

**پارادایم :مجموعه ای از باورداشت های بنیادی (یا متافیزیک )تعریف می شود که با غایت ها واصول اولیه سروکار دارد .بیانگر جهان بینی خاصی است که برای فرد معتقد به آن ،ماهیت جهان ،جایگاه فرد در آن ،دامنه ی روابط ممکن با آن وبخش های آن نظیر کیهان شناسی والهیات را تعریف می کند .

**پارادایم :یک چهار چوب سازمان بخش عام ،هم در نظریه وهم در تحقیق ،که در برگیرنده ی فرض های بنیادی ،مسائل کلیدی ،مدل های کیفیت بررسی وروش های دستیابی به پاسخ هاست .

باورداشت های بنیادی که پارادایم های پژوهش را تعریف می کند در قالب سه پرسش : هستی شناختی ،معرفت شناختی  وروش شناختی به عنوان محور در تحلیل پارادایم های این کتاب مورد بررسی قرار می گیرند .

پرسش های هستی شناختی :در برگیرنده ی سوال هایی که به حوزه ی واقعیت ،جهان وهستی معطوف هستند .نظیر شکل وماهیت واقعیت چیست ؟پس تنها سوال هایی که در ارتباط با موجودیت" واقعی" وکنش" واقعی" هستند قابل بررسی می شوند .

انواع هستی شناسی :1- هستی شناسی ایدئالیست فرض می کند آنچه ما به عنوان جهان بیرونی تلقی می کنیم وبا اشکال مختلف تعامل داریم ،تنها اشکال وجلوه های صوری وظاهری بیش نبوده وموجودیتی مستقل وجدای از افکار وایده های ما انسان ها ندارند .انسان ها واقعیت ها وجهان اجتماعی را آن طور که می خواهند می بینند وتفسیر می کنند نه آن طور که واقعا وجود دارند .که این نوع نگاه مشخصه ی عمومی اکثر پارادایم های غیر اثباتی وضداثباتی ،تاویلی وبرساختی تفسیری ،انتقادی ،پست مدرن وفمینیسم است .

2-هستی شناسی واقع گرا بر این فرض استوار است که هم پدیده های اجتماعی وهم طبیعی موجودیتی دارند که از فعالیتهای انسان ها به طور عام ومشاهده گر به طور خاص مستقل است .که بنیان پارادایم های اثباتی ،پسا اثباتی وخردگرایی انتقادی را شکل می دهد .(سن سیمون ،اسپنسر ،کنت ومخصوصا دورکیم )

مهمترین نحله های هستی شناسی واقع گرا عبارتند از :واقع گرایی سطحی –واقع گرایی مفهومی –واقع گرایی محتاط –واقع گرایی عمیق (انتقادی اجتماعی )-وواقع گرایی دقیق وجه مشترک بین آنها تاکید بر نوعی واقعیت خارجی ،بیرونی ،مشاهده پذیر ومستقل است با وجود برخی تفاوت بین آنها .ماهیت واقعیت چیست ؟کجا میتوان آن را بررسی ویافت ؟

**واقع گرایی سطحی (سایه ای ،کم عمق یا ساده )مبتنی بر باور وپایبندی بی چون چراوجزم اندیشانه به وجود واقعیت بیرونی ومستقلی است که رویدادها ،ابژه ها وموقعیت ها را دربرمی گیرد . یعنی قوانین طبیعی واجتماعی  از پیش تعیین شده وفرا انسانی ،واقعیت های جهان طبیعی را کنترل وجهت می بخشد .آنچه می توانیم ببینیم پیشاپیش وجود داشته وکلیت آن از پیش تعیین شده است ؛آنچه اینجا است ،درست همان چیزی است که ما می بینیم .باور به اصالت محیط، ومعتقد است که فرایند های متقدم طبیعی واجتماعی ،فرهنگ وطبیعت را توامان جهت می دهد .ابزارهای روش شناختی خاصی که" شناسا "را از "شناخته" دور نگاه داشته ومسیر معرفت یابی عینی را هموار سازند .این نحله نه تنها تصور می کند که رویدادهای مورد بررسی ما از خود ما انسان ها مستقل اند بلکه فرض می دارد که ما می توانیم تماسی مستقیم نیز با آنها داشته باشیم .تماسی که به تولید معرفت مسلم ،معتبر وحقیقی می انجامد .

واقع گرایی مفهومی :  توجه وتاکید بیشتر بر علت است تا تجربه ؛بدنبال علل رویدادهاست نه تجربه ی آنها واقعیت دارای موجودیتی خارجی ،مشاهده پذیر ومستقل از افکار انسان تعریف می شود .اما تنها از طریق استفاده از ظرفیت های درونی انسان برای اندیشه ورزی واستدلال شناخته شود .این نوع هستی شناسی به واقع گرایی عینی تمایل دارد .گرچه هر انسانی تلقی ویژه ای از واقعیت دارند .اما در نهایت واقعیت مذکور مشاهده پذیر وبیرونی است .جانسون وهمکارانش معتقدند که بهترین وتنها معیار درستی وصحت معرفت ودریافت ،عدم تناقض منطقی در استدلال های ارایه شده در باب وجود واقعیت مورد نظر است .فرایند شناختی که به کمک آن یک ایده به عنوان ابژه ای واقعی تلقی شود را شئءوارگی می پندارند .شی ء وارگی موقعی اتفاق می افتد که انسان ها تصور کنند اشکال اجتماعی مخلوق خود آنها ،طبیعی ،جهان شمول ومطلق هستند ،یعنی زمانی که فراموش می کنند خود آنها آفرینندگان آن ابژه ها بوده ومحصولات فعالیت خود را واقعیت های طبیعت یا نتایج خواست الهی می انگارند .از نظر آنان ،مفهوم  جامعه تنها یک برساخت مفهومی است .

واقع گرایی محتاط :این نحله معتقد است ممکن نیست که انسان واقعیت را به درستی درک ودریافت نماید زیرا حواس انسان ناقص بوده ودر حقیقت ،خود عمل مشاهده یک فرایند تفسیری است .محققان در شیوه ی مطالعه وتحقیق خود به شیوه ای انتقادی وباز اندیشانه عمل کنند چون انسان دارای ضعف های متتعدی هستند .

واقع گرایی دقیق :ترکیبی از واقع گرایی سطحی وایدئالیسم است .موضعی مناسب برای مردم نگاری محسوب می شود .مردم نگاران یا به واقعیت مستقل وشناخت پذیر (واقعیت موجودیتی مستقل از فعالیت های دانشمندان دارد )یا به واقعیت های چند گانه تناسب ناپذیر وبرساخته ی اجتماعی (واقعیت محصول تفسیر های کنشگران اجتماعی وتغییراتی است که از بکار گماردن این تفسیرها  در قالب عمل در طول زمان ناشی می شوند .)کار تحقیق بررسی پدیده های مستقل وشناخت پذیر است .تفاوت آنها بر سر دسترسی مستقیم به پدیده هاست .ودانش باید به عنوان باورداشت کسانی تعریف شود که اعتبار آن را قطعی  می دانند .

واقع گرایی عمیق(انتقادی –اجتماعی )بر سه سطح :1-قلمروتجربی(تجربه گرایی )با استفاده از حواس خود .سطحی ،ظاهری ،مشاهده پذیر وبه سهولت سنجش پذیر بوده وتنها با آنچه که میتوان تجربه کرد ارتباط دارد .  2-قلمرو حقیقی(ایدئالیسم )رویدادهایی که ممکن است قابل مشاهده یا غیرقابل مشاهده باشد.برآنچه رخ میدهد اگر وزمانی که آن نیروها فعال شوند ،متمرکز است یعنی بر آنچه که آنها انجام می دهند وآنچه که رخ میدهد . 3-قلمرو واقعی (علت ها )فرایندی که وقایع را بوجود می آورند . لایه ای است که به ساختارونیروهای اشیا برمی گردد .در علوم اجتماعی بر خلاف علوم طبیعی ،ساختار های اجتماعی از فعالیت ها ومفاهیم بر ساخته ی کنشگران اجتماعی جدا نیستند .علاوه بر این ،ساختار ها ومفاهیم اجتماعی مذکور دوام کمتری نسبت به ساختار های طبیعی دارند .

دو شکل هستی شناسی 1-شکل نخست از سوی باسکار (1979)واقعیت های اجتماعی به عنوان ترتیب ها وتنظیم های اجتماعی در نظر گرفته می شوند که محصول ساختار های مادی اما مشاهده پذیر روابط هستند .(پارادایم های اثباتی ،پسااثباتی وخردگرایی انتقادی ) باسکار ساختارگراتر2 -شکل دوم از سوی هری (1977)واقعیت چونان جهان برساخته ی اجتماعی تصور می شود که محصول منابع شناختی ساخته شده توسط کنشگران اجتماعی است .(پارادایم های برساختی -تفسیری ،فمینیستی وپست مدرنیستی )وهری انسان گراتر

 اهمیت هستی شناسی واقع گرایی عمیق بدلیل تمرکز برساختارهای زیرین وگاهی مشاهده ناپذیر یا لایه ای در تحلیل های انتقادی

هستی شناسی ایدئالیست :جهان بیرونی محصول بازنمایی وتجلیات افکار واذهان انسان هاست .امور واقعی به این دلیل واقعی است که بر اساس تصور ما واقعی تعریف  می شوند .واقعیت چیزی است که انسان ها می سازند ،می آموزند ،آن را منتقل کرده ودگرگون می سازند .واقعیت حاصل فعالیت سوژه های خلاق ،بازاندیش وسازنده است .طیف های ایدئالیسم :1-ایدئالیست های لاادری: موجودیت جهان  بیرونی  یا دستکم ارتباط با آن را منکر می شوند .نمونه ی آرمانی هستی شناسی ایدئالیست را به تصویر می کشند .2-ایدئالیست های رویکرد گرا :به برساخت های واقعیت به عنوان تنها شیوه ی مختلف دریافت ومعنا دار کردن جهان بیرونی اشاره می کنند .(یکی از اصول مهم فمینیسم نقطه نظر )3-ایدئالیست های مقید :موجودیت دنیای بیرونی هم محدودیت ها وفرصت هایی را برای فعالیت واقعیت سازی کنشگران اجتماعی فراهم می سازد ،اما به برساخته های اجتماعی طوری نگاه می شود که دارای سطح بالایی از استقلال از آن هستند.طبق نظر این رویکرد که عموما میانه رو هستند ، جهان بیرونی ضمن فراهم کردن بستر تعامل های انسانی ،آنها را نیز تعیین کرده ومشروط می سازد .4-ایدئالیست های آگنوستیک :موجودیت دنیای بیرونی را نه انکار می کنند نه تایید .آنها به چیزی فراتر از شیوه های معمول درک ،تفسیر وبحث کنشگران اجتماعی از جهان خود علاقمند نیستند .

یکی ازاین  تفاوت هاآن است که  انسان ها برخلاف اشیا موجود در طبیعت ،دارای فرهنگ بوده ودر دنیایی از تفسیر های مشترک که خود آن را ساخته اند زندگی می کند .کنش اجتماعی تنها یک رفتار صرف نیست ،بلکه فرایند معنا بخشی را در بردارد .این معانی وتفسیر های برساخته وحفظ شده از سوی کنشگران اجتماعی است که واقعیت را برای آنها می سازد وشکل می دهد .وواقعیت اجتماعی را تفسیر مشترکی دانست که عاملان اجتماعی در خلال زندگی روزمره تولید وباز تولید می کنند .

پرسش های معرفت شناختی :نظریه ای در باب معرفت یا دانش است ؛درباره ی روش یا پایه ی دانش ؛نظریه ای که بیان می کند :چه طور انسان به معرفت از جهان اطراف خود دست یافته ،دست می یابد یا دست خواهد یافت ؟در قرون وسطی ایمان دینی ومکاشفه دو رهیافت عمده در معرفت شناسی بودند .در قرن شانزده وهفده دو گزینه ی خرد وتجربه نیز پیشنهاد شدند. خرد یا خردگرایی :به توانایی میان آنچه درست ونادرست است ،اشاره داشت .دکارت با تکیه بر روش شک وشناخت اسپینوزا با تاکید بر ذهن ،بدن ،اندیشه وروح ولایبنیتس با بیان تحلیل های متناهی ونامتناهی ،اصل خردکافی،حقایق –هستی اقتضایی واصل بهترین همگی معتقد بودندانسان ها این ظرفیت را دارند  که هرچیزی را به شیوه ی معمول در فرایند شک نظام یافته بدیهی تلقی شود موردبحث  بررسی قرار دهند . تجربه گرایی :رویت با چشمان خود فرد .اصالت شواهد مبنتی بر حواس وقطعیت معرفت نسبت به جهان صحبت کرد .فرانسیس بیکن :تاکید بر نقد یادگیری غلط ،بت های ذهن ،روش جدید استقرا ،نظریه ی اشکال آرای توماس هابز :ماهیت علم ،علت وتبیین ،فضا وزمان وحواس جان لاک :کیفیت های اولیه وثانویه ،نظریه ی دریافت ،باز نمایی وشک وعلیت جورج برکلی :ابژه های محسوس ،بیرونی وجوهر مادی دیوید هیوم :قانون علیت ،جوهر روانی ،ثبات وپیوستگی وتبیین طبیعت گرا متبلور شد .کانت :با ایده هایی از قبیل ایدئالیسم استعلایی ،قیاس متافیزیک ،سنخ شناسی مقوله های معرفت پذیر ودیالکتیک استعلایی در صدد تلفیق خردگرایی وتجربه گرایی شد .

محققان یا مشاهده گران در عرصه ی بررسی عملی به سه شیوه اساسی چیزها را معنا دار می کنند :1- شیوه ی نخست ،عینی گرا یی است ؛اشیا یا ابژه ها را به مثابه ی پدیده هایی  دارای معانی ذاتی می بیند .نقش محقق کشف معانی است .که پیش تر وجود داشته است .مثل درخت

در رویکرد عینی گرایی ،معنای پدیده ها ،مستقل از آگاهی انسان است ؛این معنا در انتظار کشف شدن است ،چیزی که بر مشاهده گر مقدم است .

2-رویکرد دوم ذهنی گرایی است ؛اشیاءهیچ سهمی در معنای منسوب به خود ندارند ،بلکه این معانی را مشاهده گر بر آنها تحمیل می کند .

3-رویکرد سوم ساختمان گرایی است ؛از یک طرف معنا کشف نمی شود بلکه  ساخته می شود واز طرف دیگر مشاهده گر نقش فعالی در آفرینش آن دارد . به عبارت دیگراین  فرایند خلاق تحت تاثیر ماهیت خود چیزهاست ؛معانی این اشیا نتیجه ی درگیری مشاهده گر با آنهاست .

تجربه گرایی :معرفت از طرق حواس انسان تولید وباز تولید می شوند . و با مشاهده ی جهان اطرافمان آن را درقالب مفاهیم،فرضیه ها و نظریه های علمی  آورد .معرفت مبتنی بر شواهد  علمی گرد آوری شده از سوی محققان مجرب وآموزش دیده ،شناختی مطمئن وقطعی به حساب می آید . تجربه گرایی خام (بازنمایی گرایی وبنیادگرایی )هیچ معیار غایی ونهایی وجود ندارد که بتوان تعیین کرد چه زمانی معرفت حاصل شده بازنمایی درستی از جهان بیرونی است . قاعده ی اصلی تجربه گرایی ((هرچیزی که مدعی هستیم در مورد جهان می دانیم زمانی درست است که بتوان آن را با تجربه ی حسی محک زد .))تجربه گرایان بر مشاهده وآزمایش های تجربی تاکید داشتند .

خردگرایی :بررسی مستقیم  ساختار خود اندیشه ،یعنی ساختار ذهن که وجه مشترک همه ی انسان هاست .تنها مسیر دست یابی به معرفت از جهان واقعی است .خرد گرایان در مورد جهان می اندیشند تا آن را بشناسند درحالیکه تجربه گرایان به آن نگاه می کنند تا با مشاهد ه آن را بشناسند .آنها معتقدند واقعیت اجتماعی ترکیبی از ایده هاست .فلذابررسی مستقیم اندیشه  تنها راه رسیدن به شناخت جهان  واقعی است .از ریاضی ومنطق به عنوان معیارهای سنجش داعیه های علمی  استفاده  می کردند .

ابطال گرایی : (روش قیاسی –فرضیه ای )توسط پوپر برای حل کاستی های معرفت شناسی تجربه گرادر قالب خرد گرایی انتقادی بسط داده شد .

تلاش در جهت ارایه ی راه حل های آزمونی در زمینه ی مشکلات تحقیق ؛راه حل ها به شکل یک نظریه پیشنهاد داده شده وسپس مورد نقد وبررسی قرا می گیرند .نظریه ای که نقد پذیر نباشد باید به عنوان نظریه ای غیر علمی کنار گذاشته شود .از طریق گرد آوری داده های مناسب واجرای سنجش های مطلوب نظریه ای رد می شود .نظریه یا اصلاح می شود یا نظریه ای دیگر پیشنهاد داده می شود ومجددا آزمون می گردد .نظریه ها برای توضیح مشاهده ها ابداع شده واز ابتدا وجود ندارند . ،آنها از مشاهد ه مشتق نمی شوند .  دانشمندان باید ترتیب ها ووقواعد خودرا بر دنیا تحمیل کنند .

نو-واقع گرایی :به ماهیت و ذات های عمیق وپنهان اشیا ،کنجکاوی درباره ی موجودیت ها وفرایندهایی که مشاهده پذیر نبوده یا به راحتی دیده نمی شوند ،ضرورت دارند .نظریه ی علمی توصیف ساختارها ومکانیسم هایی که به طور علی پدیده های قابل مشاهده را به وجود می آورند ،توصیفی که مارا قادر سازد آنها را تبیین کنیم .بر اساس واقع گرایی نوین صرف مشاهده ی ظاهری نمی تواند روابط علی بین اشیا را به تصویر بکشد ؛فلذا محقق باید پارا فراتراز واقع گرایی سطحی  گذاشته وبه مکانیسم های نامریی نیز توجه کند .وجه اشتراک وتفاوت خردگرایی وواقع گرایی نوین :هر دو متضمن نظریه ای در باب وجود یک واقعیت بنیادین بوده وهردو نیروهای علی را به این واقعیت نسبت می دهند .خردگرایی (واقعیت را ایده هایی درونی ومشترک- نیروهای علی زیرین واقعیت مفهومی به نظر می رسند   )در حلیکه واقع گرایی نوین :(واقعیت ماهیتی مستقل وبیرونی است-قلمرو امر واقعی باعث تولید چیزی درحیطه ی  سطحی  یا تجربی  )

ساختمان گرایی :معرفت دستاوردافرادی است که مجبورند از برخوردشان با دنیای مادی ودیگر افراد سردرآورده وآن را معنا دار سازند .1-برساخت گرایی (برساخت گرایی رادیکال )به فعالیت معنابخشی ذهن افراد یا به عبارتی فرایندهای شناختی 2-برساخت گرایی اجتماعی معرفت میان ذهنی ومعنا بخشی  که عمدتا ماهیتی  اجتماعی  دارد .تولید وانتقال جمعی معنا ست .گیدنز با استفاده از این نوع معرفت شناسی مفهوم تاویل مضاعف یا تفسیر تفسیرها را ابداع کرد .تا به تقابل بین معرفت مبتی بر زبان عامیانه ومعرفت مبتنی بر زبان فنی وچگونگی حل این دو بپردازد .هیچ مشاهده ای بدون نظریه یا پیش زمینه نمی تواند وجود داشته باشد .همه ی مشاهده ها مملو از نظریه هستند .ضد بنیاد گرا یا غیر بنیادگرا هستند چون معتقدند هیچ معیار ثابتی برای درستی یا نادرستی معرفت وجود نداشته واین که حقیقت مطلقی اصولا وجود ندارد . وجه اشتراک وتفاوت ساختمان گرایی و خردگرایی :هردو معتقدند که واقعیت اجتماعی از ساختار ایده ها تشکیل شده ولی منبع وخاستگاه ایده ها با هم تفاوت دارد .خردگرایی (ساختارهای درونی جهان شمول ذهن )در حالی که ساختمان گرایی (محصول فعالیت میان ذهنی ومعنابخشی انسان در زندگی روز مره ونمی توانند درونی وذهنی باشند زیرا فرهنگ های مختلف بر برساخت های متفاوتی از واقعیت های اجتماعی استوارند  )

قرار داد گرایی :نظریه های علمی که دانشمندان آنها را می سازند صرفا ابزارهای مناسب وراحتی برای بررسی جهان هستند .نظریه ها واقعیت را شرح نمی دهند بلکه آنچه را دانشمند واقعی می داند ،تعیین می کنند .در این رویکرد تصور می شود که واقعیت مذکور، ابداع دانشمند است .اگر نظریه کار می کند وبه درد می خورد از آن استفاده کنید .از این جهت قراردادگرایی بنیان معرفت شناختی پراگماتیسم محسوب می شود .

پرسش های روش شناختی :روش های تحقیق ،فنون یا رویه های علمی که به منظور گردآوری وتحلیل داده های مربوط به یک سوال پژوهشی ویا فرضیه مورد استفاده قرار می گیرند .در مقابل روش شناسی چگونگی پیش برد تحقیق وشیوه های اجرای آن است .واینکه چگونه نظریه ها ایجاد وآزمون می شوند ،چه نوع منطقی مورد استفاده قرار گیرد،چه ملاک هایی داشته باشد ،نظریه چه شکل وقالبی دارد وچگونه دیدگاه های خاص نظری را می توان به مسائل خاص پژوهشی مرتبط ساخت؟سوال های روش شناختی :سوال اول :علوم اجتماعی اساسا چه نوع علمی است وچه روش هایی برای آن مناسب است ؟دیدگاه اول روش های علوم طبیعی را در بررسی های مربوط به رفتار انسان  می توان بکار برد .دیدگاه دوم (انسان گرایی )بین ساختار  جهان طبیعی واجتماعی تفاوت اساسی وجود دارد بنابراین نمی توان از روشهای علوم طبیعی استفاده کرد .براساس رویکرد انسان گرایی هیچ مقیاس وآزمایشی در علوم اجتماعی عملی نیست .علوم طبیعی با فرایندها وموضوع های مادی وعلوم اجتماعی با فرایندهای روانی وذهنی سروکار دارد .سوال دوم :آیا می توان از روشهای علوم طبیعی در علوم اجتماعی استفاده کرد ؟برخی معتقدند که زندگی اجتماعی را به خاطر توانایی وقابلیت بشر در تصمیم گیری کارهای خود پیش بینی علمی را عقیم می کند . گروهی دیگر معتقدند که هیچ جنبه ای از جهان اجتماعی نیست که نتوان روش علمی ویا حداقل نوعی از روش علمی را برای آن مورد استفاده قرار داد .دیدگاه طبیعت گرایی :روش های علوم طبیعی باید در علوم اجتماعی   بکار برده شوندتمامی پدیده ها تا حد فرایند های فیزیک واشیای مشاهده پذیر تقلیل می یابند ..منفی گرایی :برجدایی این دو روش تاکید دارد،تحقیق اجتماعی را به یک تحقیق کاملا توصیفی محدود کرده اند ،یعنی تبیین وپیش بینی در آن هنوز غیر ممکن تلقی می شود  .تاریخ گرایی :تنها برخی از روش های علوم طبیعی را می توان  در علوم اجتماعی بکار برد .به خاطر نسبیت فرهنگی وتاریخی هر دوروش توامان نظری وتجربی اند .یعنی با استفاده از نظریه ها به تبیین وپیش بینی رویداد ها می پردازند .وبر مشاهده تکیه می کنند .روش تجربی برای آزمودن مناسب نیست ومشاهده ی حوادث گذشته ،تنها روش اثبات اعتبار قوانین تاریخی است . .پست مدرنیسم :اصول کلاسیک وسنتی علم  راردکرده در مقابل حامی فعالیت هایی است که به مراتب از این رویه ها مخصوصا  رویه های اثباتی دور بوده است . سوال سوم :چه نوع سوال هایی را می توان  درعلوم اجتماعی ورفتاری مطرح کرد ؟اهداف تحقیق عبارتند از :کاوش ،تشریح ،تفهم ،تبیین ،پیش بینی ،تغییر ویا ارزیابی برخی از جنبه های جهان اجتماعی .ودر سه مقوله ی :چه چیز(بررسی وتوصیف یک پدیده ) ،چرایی(با درک یا تبیین ویژگی معینی از یک پدیده)  وچگونه(نتایج عملی وروش هایی توجه دارند که از طریق آن می توان تغییراتی ایجاد کرد) . پاسخ گویی به سوال های فوق را در چهار طبقه ی اصلی راهبردهای تحقیق استقرایی(گردآوری داده ها ،تجزیه وتحلیل آنها شروع وسپس به استنتاج یک سری تعمیم های استقرایی می پردازد .هدف تشریح خصوصیات ،موقعیتها ی اجتماعی وسپس تعیین ماهیت الگوها یا شبکه های ارتباطی بین آنهاست .پاسخ سوال های چه چیزی مفید است .) قیاسی (با یک الگو وراهبرد که قبلا کشف واثبات شده شروع می شود .آزمون نظریه از طریق قیاس یک یا چند فرضیه از آن وسپس جمع آوری داده های مناسب است .داده ها باید با نظریه منطبق شوند .برای پاسخ به سوال ها ی چرایی مفید است  ) ،استفهامی(واکاوی جهان اجتماعی کنشگران نقطه ی آغازین تحقیق است .هدف استفهام ،کشف برساخته های اجتماعی کنشگران ،شیوه های مفهوم بندی ومعنا بخشی به جهان اجتماعی ومعرفت ضمنی موجود در آن است .بنابراین محقق باید وارد جهان آنها شده واز انگیزه ها ودلایل آنان برای انجام فعالیت های اجتماعی آگاه شود .قدم بعدی بیان دوباره این فعالیت ها ،انگیزه ها وموقعیت ها در قالب یک زبان فنی است .وبرای هر سوال مناسب است .) پس کاوی(با یک نظم یا قاعده ی مشاهده شده آغاز می شود ،اما به نوعی متفاوت از تبیین منجر می شود .از سطح مشاهده  ویافتن ساختارها ومکانیسم های زیرین آغاز می شود .با استفاده از تخیل خلاق وقیاس از سطح داده ها به تبیین در حرکت است .وبرای سوال های چرایی مفید است .) طبقه بندی کرد .سوال چهارم :ماهیت واقعیتی که باید مورد بررسی قرار گیرد چیست ؟ دانش این واقعیت را چگونه می توان مورد بررسی قرار داد ؟مستلزم یک سری مفروضات در مورد عناصری که واقعیت های مربوط به یک رشته را تشکیل می دهند .فرض معمول واقعیت ،وجود ی مستقل از فعالیت های محققان که با حواس مشاهده می شود .فرض دیگر،واقعیت همان چیزی است که  مفاهیم ونظریه های  علم اجتماعی بیانگر آن بوده وتنها از طریق کاربرد این مفاهیم ونظریه ها شناخته می شود .سوال پنجم :به قالب وشکل نظریه برمی گردد ؛منشا یک نظریه ی خوب ومعیار نو بودن آن از کجا سرچشمه می گیرد ؟با منطق روش علمی ارتباط دارند .پارادایم های تحقیق اجتماعی وراهبردهای پژوهشی آن مواضع متفاوتی را دراین خصوص اتخاذکرده اند .سوال ششم :رابطه ی میان زبان عامیانه وزبان تخصصی وفنی در چیست ؟جهت گیری سلسله مراتبی "از بالا به پایین "که در روش های تاییدی یا روش های کمی گرا مورد استفاده قرار می گیرد .رهیافت سلسله مراتبی "از پایین به بالا "که تمامی تفسیرها ی برگرفته از زندگی اجتماعی باید به زبان شرکت کنندگان یا حداقل بر مبنای شیوه ی مفهوم سازی ودرک آنها از واقعیت استوار باشد .سوال هفتم :چه رابطه ای میان محقق وامر مورد تحقیق وجود دارد ؟

محققان اجتماعی می توانند برروی مردم ،برای مردم ویا با مردم به تحقیق بپردازند .محقق یک کارشناس است وافراد مورد مطالعه تنها سوژه ها ویا پاسخگویان هستند .وبرای تحقق اهداف محقق صورت می گیرد .در حالت دوم محقق به عنوان یک مشاور عمل می کند . ودر حالت سوم خود مشارکت کنندگان مسئولیت امر تحقیق را برعهده دارند (اقدام پژوهی مشارکتی )سوال هشتم :به منظور عینی کردن تحقیق واعتبار بخشیدن به آن باید چه کرد ؟رویکرد اثبات گرایی حقایق درباب شکل عملکرد جهان طبیعی واجتماعی وجود دارند که باید شناخته شوند ،وقابل کشف بوده ومی توان آنها را بااستفاده از نظریه هایی که حقیقت آنها تایید شده است ،تبیین کرد .رویکرد دیگر که بر اساس آن کل دانش مربوط به این جهان دانشی غیر قطعی وآمیخته با تردید است ؛ما می توانیم به واقعیت نزدیک شویم وهرگز نمی دانیم چه زمان آن را درست دریافته ایم .وموضع افراطی تردیگری که مدعی است کل دانش مربوط به این جهان به ویژه جهان اجتماعی متکی به زمان ومکان بوده وهیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد .وافراطی ترین موضع چیزی به عنوان معرفت عینی وجود ندارد تنها تجربه های انتزاعی وشخصی است که وجود دارند ،قابلیت تکرارپذیری یافته ها را انکار می کند .

علوم اجتماعی ذهنی و علوم طبیعی عینی از فرایندهای مشاهده ای ،منفصل ،وتکرار پذیر برای بررسی جهان وازمنطق برای تبیین سازی استفاده می کند .

معانی عینیت :اولین معنای آن به ارایه ی  تبیین ها وتوضیح های در ست از جهان همان گونه که واقعا هست مربوط می شود . دومین کاربرد آن نیز با روش های تحقیق ،کاربرد معیارهای اجباری وغیرذهنی برای توسعه ،پذیرش ورد فرضیه ها ونظریه ها ارتباط دارد .معرفت به شیوه ی اجتماعی بر ساخته می شود وآنچه به عنوان حقایق جهان اجتماعی در نظر گرفته می شوند ،مسئله ی توافق میان ذهنی است نه رویه های منفصل وشخصی .وپیامد پذیرش این موضع آن است که معرفت نسبی است نه مطلق .به گفته ی لانگینو عینیت حاصل یک فعالیت تحقیق جمعی است نه فردی .تولید معرفت علمی حاصل تلاش وکار افراد بسیاری است که به فعالیت های گوناگون مشغول هستند.

چهار معیار دستیابی به گفتمان انتقادی دگرگون ساز از نظر لانگینو:1-مسیر های متعارف برای انتقاد ازشواهد ،مفروضات ،روش ها ودلایل 2-معیارهای مشترک به منظور استناد انتقاد 3-پاسخگو بودن اجتماع علمی نسبت به انتقاد 4-وجود مرجعی سرآمد بین دست اندرکاران به شکل یکسان

بلیکی در کتاب خود به سه نکته توجه کرده :سنخ شناسی پارادایم های کلاسیک ومعاصر –سنخ شناسی راهبردها وتناسب بین پارادایم ها وراهبردها وبه دودسته ی کلاسیک (اثبات گرایی ،خردگرایی انتقادی ،تاویل گرایی کلاسیک وتفسیر گرایی  )ومعاصر(انتقادی ،روش شناسی مردمی ، واقع گرایی اجتماعی ،تاویل گرایی معاصر ،نظریه ی ساختار بندی وفمینیسم ) تقسیم می کند .وتوجه به چهار راهبرد تحقیقی یعنی استقرا ،قیاس ،استفهام وپس کاوی ودر نهایت پارادایم های مذکور را با راهبردهای تحقیقی چهار گانه مرتبط سازد .

چهار مقوله ی اصلی سنخ شناسی پارادایمی عبارتند از :

1-پارادایم های عینی گرا :بنیان فلسفی کل روش های کمی ،پیمایش وآزمایشی در تحقیق اجتماعی که آن راجنبش روش شناختی اول می خوانند .رویکردهای اثباتی ،پسااثباتی ،خردگرایی انتقادی وواقع گرایی اجتماعی (انتقادی )

2-پارادایم های نسبی گرا:ریشه ی فلسفی کلیه ی روش ها کیفی است وبه جنبش روش شناختی دوم معروف است .رویکردهای تاویل گرایی کلاسیک ومعاصر ،رویکردهای برساختی –تفسیری کنش متقابل نمادین گرایی نمادین ،پدیدارشناسی ،روش شناسی مردمی وساختار بندی

 3-پارادایم های انتقادی :تمرکز عمده بر روش شناسی کیفی است هرچند نسبت به روش های کمی نیز بی توجه نیست . تفاوت روش های کیفی در دوپاردایم نسبی گرا وانتقادی در این است که در پارادایم نسبی گرا از روش کیفی تنها برای درک وتفهم جهان اجتماعی استفاده می شود .درحالی که در انتقادی بحث بر سر افشا وپرده برداری ودر نهایت تغییر بنیادی جهان اجتماعی است .رویکردهای انتقادی ،فمینیسم وپست مدرن

4-پارادایم ترکیب گرا :هم بر روش های کمی وکیفی تحت عنوان روش شناسی ترکیبی یا جنبش روش شناختی سوم تاکید می شود .رویکردهای پراگماتیسم کلاسیک ونوپراگماتیسم

گروه جامعه شناسي  


مطالب مشابه :


خلاصه کتاب پژوهش فرهنگی

روش تحقیق - خلاصه کتاب پژوهش فرهنگی - این وبلاگ مربوط به درس روش تحقیق دکتر گیویان میباشد




خلاصه فصل 4 کتاب لیندلف

این وبلاگ تشکیل شده از مطالب کلاسی درس روش تحقیق (رشته برنامه ریزی امور فرهنگی مقطع




خلاصه کتاب مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی ، از دکتر حافظ نیا 1

بسمه تعالی. خلاصه بخش اول کتاب روش تحقیق. صفحات 5 الی الی 41. محمد مهدی رازینی حقوق 83




خلاصه کتاب روشهای تحقیق در علوم سیاسی

روش تحقیق، ریاضیات و آمار Araştırma Yöntemleri, İstatistik خلاصه کتاب های روش تحقیق تئوری و




دانلود خلاصه کتاب روش تحقیق حافظ نیا

جغــرافیــا و بــرنــامــه ریــزی شهـری - دانلود خلاصه کتاب روش تحقیق حافظ نیا - کـارشنـاسی




خلاصه کتاب مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی ، از دکتر حافظ نیا 3

کشکول حقوقی - خلاصه کتاب مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی ، از دکتر حافظ نیا 3 -




خلاصه روش تحقیق

خلاصه روش تحقیق تهیه چکیده یا خلاصه از گزارش های مربوطه 6- تهیه یک کتاب شناسی کامل و




خلاصه ی فصل اول کتاب روش در روش دکتر محمد پور (درس روش تحقیق 1خ -دکتر عظیمی )

جامعه شناسی - خلاصه ی فصل اول کتاب روش در روش دکتر محمد پور (درس روش تحقیق 1خ -دکتر عظیمی




خلاصه فصل چهارم كتاب روش تحقيق كيفي در علوم ارتباطات

روش تحقیق- دکتر گیویان خلاصه کتاب پژوهش فرهنگی نوشته اسپردلی - فصل چهارم .




برچسب :