آماده سازی یک تحقیق درباره ی اوشو لحظه به لحظه



از اوشو، در مورد این که اگر خدا و جود ندارد، پس چه کسی این عالم را خلق کرده، سوالی شد، که در پاسخ گقت: نیازی نیست که کسی آن را آغاز کرده باشد، زیرا برای این کائنات آغازی وجود ندارد، و پایانی هم نیست.

از این پرسش، در تمامی مذاهب بهره کشی شده است، زیرا همه می خواهند بدانند که چه کسی آغاز کننده بوده است.

ذهن های شما چنان کوچک هستند، که نمی توانند یک کائنات بدون آغاز، یک کائنات بدون پایان، را تصور کنند. فقط از ابدیت تا ابدیت. چون شما قادر نیستید این گستردگی را تصور کنید، این سوال برمی خیزد: "چه کسی کائنات را آفرید؟ چه کسی آن را شروع کرد؟" ولی اگر کسی آن را آغاز کرده باشد، پیشاپیش می باید یک کائنات وجود داشته باشد.

کائنات آغازی ندارد. خلقتی توسط یک فرد نیست. پایانی ندارد. و به یاد داشته باش، اگر آغازی می داشت، آنگاه به یقین می باید انتهایی هم داشته باشد. هر آغازی، یک آغاز برای یک پایان است: هر تولدی یک آغاز برای یک مرگ است. پس این خوب است! از خدا خلاص شوید، زیرا اگر او بتواند این دنیا را آغاز کند، همچنین می تواند دنیا را نابود کند.

این شرافت جهان هستی است که آفریده نشده است. این شرافت انسان است که او آفریده نشده است. خدا یک اهانت برای جهان هستی، برای معرفت و برای همه چیز است. خدا یک تحقیر است. خدا راه حلی برای هیچ مسئله ای نیست؛ در واقع، او در دنیا بیشتر مشکل ساز است. او چیزی را حل نمی کند. در دنیا سیصد دین وجود دارد و همگی آنها با هم می جنگند. این ادیان همگی به سبب مفهوم خدا آفریده شده اند، زیرا همگی آنها مفاهیم خودشان را اختراع کرده اند. فصل اول کتاب توطئه ای به اسم خدا .

اوشو در این کتاب خود صریحا خدای خارجی را رد کرده و به جای آن مراقبه را توصیه می کند، البته از صحبت های بعدی اوشو متوجه می شویم که، خدایی که اوشو شناخته و در پی رد کردن آن است، خدای سنتی ادیان تحریف شده است و وقتی از خدای خارجی حرفی به میان می آورد این مطلب مشهود است.

برای نمونه در مورد خدای هندوها می گوید:
خدای هندو سه سر دارد. فقط ببین چه آدم بیچاره ای است! اگر تو سه سر داشته باشی، فکر نکنم بتوانی قادر باشی سر پا بایستی! یک سر به این طرف می افتد، سر دیگر به طرفی دیگر و سر دیگر به سمتی دیگر... خود سنگینی سرها!

من تصاویر و مجمسه های خدای هندوان را دیده ام. بدنش مانند بدن انسان به نظر می رسد و بدن انسان نمی تواند با سه سر اداره شود!

یا در مورد تصویری که از خدا در انجیل آمده، تصویری که بشر از خدا ساخته،  چنین میگوید: انجیل می گوید که خدا انسان را طبق تصویر خودش آفرید. واقعیت درست عکس این است: انسان خدا را براساس تصویر خودش آفریده است. و انسان کوشیده تا تصویر خدا را پالایش دهد و انواع توضیحات مسخره را در موردش پیدا کند.
اوشو در این کتاب خود صریحا خدای خارجی را رد کرده و به جای آن مراقبه را توصیه می کند، البته از صحبت های بعدی اشو متوجه می شویم که، خدایی که اوشو شناخته و در پی رد کردن آن است، خدای سنتی ادیان تحریف شده است و وقتی از خدای خارجی حرفی به میان می آورد این مطلب مشهود است
اوشو چراغ می افروزد؟

او به هزار دست نیاز دارد زیرا که باید از پنج میلیارد انسان مراقبت کند! ولی اگر قرار باشد از پنج میلیارد انسان مراقبت کنی باید پنج میلیارد دست داشته باشی! هزار دست کفایت نمی کند. دست کم، اگر بخواهی با تمام بشریت دست بدهی، باید پنج میلیارد دست داشته باشی. فقط دست و دست و دیگر هیچ!

شما به دست دادن با خدا ادامه می دهید، ولی کسی وجود ندارد! فصل اول کتاب توطئه ای به اسم خدا.

و یا آنچه در ادیان دیگر در مورد خدا وجود دارد،

مذاهب به یافتن توضیحات ادامه می دهند: او هزار چشم دارد زیرا که باید از تمامی کائنات مراقبت کند. آیا او نمی تواند سرش را حرکت بدهد، درست مانند من که سرم را حرکت می دهم؟ من می توانم فقط با دو چشم، ده هزار نفر را بدون مشکل ببینم. آیا او به عقب برنمی گردد و به سمت عقب حرکت نمی کند؟ او در تمام سرش چشم دارد، پس وقتی که می خواهد به عقب حرکت کند، چشمان جلویی بسته هستند، چشم های عقب باز هستند! وقتی که به سمت پهلو حرکت می کند چشم های سه سمت دیگر بسته هستند. آیا این خدا است و یا نوعی اسباب بازی برای سرگرمی کودکان؟!

از این تعابیر استفاده می شود که اوشو، خدای واقعی این جهان را نشناخته و اگر کمی در مورد اسلام اطلاعات بیشتر می داشت و خدایی را که ما مسلمانان به آن اعتقاد داریم را می شناخت، مطمئنا اینگونه جسورانه خدا را منکر نمی شد.
انجیل می گوید که خدا انسان را طبق تصویر خودش آفرید. واقعیت درست عکس این است: انسان خدا را براساس تصویر خودش آفریده است. و انسان کوشیده تا تصویر خدا را پالایش دهد و انواع توضیحات مسخره را در موردش پیدا کند

آنچه در تصور اوشو از خدای بیرونی وجود دارد، در واقع آن خدایی است که مکاتب گذشته برای خود به تصویر کشیده اند و ما هم چنین خدایی را که جسم داشته باشد و محدود باشد را نمی پذیریم.

خود مفهوم خدا به این علت وجود دارد که ذهن های ما نمی تواند ابدیت را متصور شود. زمانی که به ورای ذهن محدود خود برخاستید و به سمت بی ذهنی نامحدود حرکت کردید، می توانید هرآنچه را که قبلا غیرقابل تصور بوده متصور شوید. نیاز به هیچ خدایی نیست. اوشو، فصل اول کتاب توطئه ای به اسم خدا.

خدایی را که ما مسلمانان به آن معتقدیم برای دیدن و شنیدن نیازی به چشم و گوش ندارد، محدود به مکان و یا زمان خاصی نمی باشد، قبل از خلقت این عالم بوده و بعد از خلقت این عالم هم خواهد بود. نه زاییده شده و نه فرزندی دارد.

ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَیْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ وَكِیلٌ. سوره انعام (102)

(آرى) چنان است خداوند پروردگار شما، هیچ معبودى جز او نیست آفریدگار همه چیز است، او را بپرستید و او حافظ و مدبر همه موجودات است.

(برداشت از  داریوش عشقی )



Osho-9a.jpg

راجنیش چاندرا موهان جین (اشو) عارف و فیلسوف هندی انسان حيوان عجيبي اسـت! همه چيز را كاوش مي كند ، تا قله ي اورست مي رود ، تا قطب شمال و كره ي ماه مي رود، اما هرگز به فكر نمي افتد كه سري هم به درون خويش بزند! اين بزرگترين بيماري اي است كه انسان گرفتار آن است. اوشو

اگر جدي هستي، بیمار هستی و من گمان نمي كنم كه جهان هستي بخواهد تو جدي باشي.من يك درخت جدي نديده ام.يك پرنده ي جدي نديده ام. يك طلوع جدي نديده ام.يك شب پرستاره ي جدي نديده ام.به نظر مي رسد كه اين ها هركدام به روش خودشان درحال خنديدن هستند. اوشو

هرگز فرصتي را براي شاد كردن ديگران از دست ندهيد، چرا كه نخست خود شما از اين كار سود مي بريد. اوشو

شايد تو قصد ياري رساني داشته باشي، اما اگر انرژي شادماني در وجود تو نباشد، اگر تو از اين انرِژي سرشار نباشي، ناگزير آسيب خواهي رساند. اوشو

عشق نيست، عشق ورزيدن است؛ پيوند نيست، پيوند يافتن است؛ ترانه نيست، ترانه خواندن است؛ رقص نيست، رقصيدن است... اوشو

زندگي ات را قرباني چيزي مكن، همه چيز را قرباني زندگيت كن. اوشو

عشق، نبردهاي تازه به همراه مي‌آورد. اين نبرد‌ها، روح را به رزمگاه فرا مي‌خواند و به بلوغ مي‌رساند؛ از اين نبرد‌ها نترس. اوشو

انسان هاي احمق بسيار كوته فكرند، زيرا به نتايج قطعي رسيده اند؛ نه فقط براي خود، بلكه براي ديگران نيز! مي خواهند اين نتايج را به همه، به همه ي عالم تحميل نمايند و گمان مي برند كه با اين كار با مردم همدردي مي كنند. اوشو

دانستن چيزهايي در مورد حقيقت، شناخت حقيقت نيست و دانستن چيزهايي در مورد عشق، شناخت عشق نيست. اوشو

اگر زندگي پيش بيني پذير مي بود، مكانيكي مي شد. زندگي پيش بيني پذير نيست، هميشه با شگفتي همراه است و تو هر قدر هشيارتر باشي با شگفتي بيشتري روبرو مي شوي. اوشو

انسان آگاه مي داند كه زندگي پيوسته در حال تغيير است؛ زندگي يعني تغيير. تنها يك چيز هميشگي است و آن خود تغيير است. اوشو

خورشيد طلوع كرده است اما تو در تاريكي هستي. طلوع خورشيد به تلاش هاي تو بستگي ندارد. هر كاري بكني نمي تواني باعث طلوع خورشيد شوي، اما مي تواني درهايت را بگشايي يا اينكه آنها را بسته نگاه داري.اوشو

انساني كه در راه كشف حقيقت تلاش مي كند، جامعه بي درنگ دشمن او مي شود. اوشو

زماني كه انسان قادر به نه گفتن نباشد،آري او بي معني است. اوشو

هرگاه احساس مي كني كه مي تواني قدري بيشتر بروي، امتحان كن. اوشو

هرگاه مرزي احساس كردي، سعي كن دست كم يك قدم به وراي آن بروي. اوشو

مردم نمي توانند تنها زندگي كنند، به همنشين نياز دارند.حتي نمي توانند با كسي زندگي كنند،زيرا وقتي نتوانند تنها زندگي كنند،چگونه مي توانند با ديگري زندگي كنند؟! اوشو

سياست در اساس جاه طلبي است. سياست در اساس خطاست زيرا جاه طلبي خطاست.هرجا كه جاه طلبي وجود داشته باشد، سياست وارد مي شود. اوشو

حتي يك هيتلر نيز مي تواند يك بودا، محمد یا عیسی شود، ولي بايد سياست را بيندازد. تمام سياست ها را در درونت بريز و به ياد بسپار وقتي كه از سياست بازها نام مي برم،منظورم مشخصاً كساني نيست كه در سياست هستند ، منظورم تمام افراد جاه طلب است... اوشو

اين بدن سرانجام با مرگ از هم مي پاشد، پيش از آنكه از هم بپاشد، عشق را به آن هديه دهيد . اشو

اگر مرگ را بفهمي، تنها در آن صورت است كه قادر خواهي بود زندگي را بشناسي. اوشو

وقتي كه زنده هستي، طوري سرزنده باش كه حتي وقتي مرگ هم بيايد، نتواند تو را بكشد ، يك انسان واقعاً زنده ، به وراي مرگ مي رود. اوشو

اگر خود را تغيير دهي، تغيير جهان را آغاز كرده اي. با تغيير تو، بخشي از جهان تغيير كرده است. اوشو

مشکل در مالکیت است نه در خود زندگی. هرچه بیشتر مالک باشی، بیشتر در ترس ازدست دادن هستی. اوشو

زندگی انسانی ما کوتاه است . نکته ای وجود ندارد که به خاطرش مضطرب بشویم . کسی به تو فحش می دهد و تو هیاهوی بسیاری به راه می اندازی ـ ـ و آن چقدر زود می گذرد... اوشو

آدم کار خوبی کرد . اگر او در بهشت می زیست و شورش نمی کرد و میوه ی درخت دانش را نمی خورد ، اگر که شخص مهمی می ماند . اگر که بی اراده می ماند . اگر که بی عاطفه و مرده می ماند . .. او کار خوبی کرد . او بیرون آمد . او ریسک کرد . او شهامت نشان داد . او به خاطر آزادی ، بهشت را از دست داد. و این برای هر کسی رخ می دهد . و جامعه هنوز این پدیده ی ساده را درک نمی کند . اوشو

زندگي يك معما نيست، يك راز است. مي توان پاسخي براي معما يافت، اما راز به گونه اي است كه هرگز نمي توان پاسخي بر آن يافت.اوشو

یک انسان مذهبی، یک انسان واقعاٌ مذهبی __ نه این مردمان به اصطلاح مذهبی __ کسی است که می گوید، "من نمی دانم" وقتی می گویی "نمی دانم"، باز هستی، آماده ی آموختن هستی. وقتی می گویی "نمی دانم" هیچ تعصبی به این سو یا آن سو نداری.اوشو

انسان مذهبی یک مسیحی؛ یک محمدی یا هندو یا یک بودایی نیست. تمام این ها راه های دانستن هستند. اوشو

در زندگي، سخت ترين چيز، انداختن گذشته است. زيرا انداختن گذشته يعني انداختن تمام هويت، انداختن تمام شخصيت. يعني انداختن خودت. تو چيزي جز گذشته ات نيستي، تو چيزي جز شرطي شدگي هايت نيستي.گذشته تنها چيزي است كه در مورد خودت مي داني. انداختن آن دشوار است ،سخت ترين چيز در زندگي است. ولي كساني كه جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگي مي كنند. ديگران فقط تظاهر به زندگي كردن مي كنند.اوشو

حقیقت کالایی نیست که توسط مردم خریداری شود. اوشو

"شبه انسان" كسي است كه هميشه دنبال قدرت مرجع است، هميشه نيازمند ديگري است تا به او بگويد كه چه كند. او آماده است اطاعت كند: هرگز آماده نيست انتخاب كند. براي همين است كه فيثاغورث و تمام مرشدان بزرگ دنيا مي خواهند كه تو انتخاب كني اوشو

گل رزی که در باغ شکوفه می زند برای چیز دیگری شکوفه نمی زند ! و رودی که به اقیانوس جاری می شود برای چیز دیگری جاری نمی شود --جاری شدن لذت بخش است . جاری بودن جشن است. تو در عشقی -- عشق تو را به جایی راهنمایی می کند ؟ لذت عشق از خود آن می آید . نیازی به هدف دیگری نيست . آن برای خودش کافی است . اوشو

در دنیا باش ولی از دنیا نباش. در درون چیزی را انباشته نکن، در روح فقیر باش. اوشو

يك دروغ كوچك با خود هزار و يك دروغ ديگر مي آورد، زيرا تو مجبور مي شوي از آن دفاع كني و از دروغ نمي توان با حقيقت دفاع كرد. اوشو

هنگامي كه خود را شناختي، به هر كجاي ديگر مي تواني سفر كني. سپس به هر كجا كه بروي، سعادت در كنار تو است. اوشو

اجازه دهيد اين شعار هميشه مقابل روي شما باشد، اجازه دهيد آنقدر عميق وارد وجودتان شود كه حتي به هنگام خواب هم به ياد داشته باشيد كه: "اين نيز بگذرد"... اوشو

دنياي اطراف شما بسيار زيبا و فريبنده است و به همين دليل ما ريشه هايمان را فراموش كرده ايم ولي اين فراموشي به معناي جدا شدن از ريشه ها نيست. اوشو

تواضع يكي از موارد لازم و اساسي براي آموختن است. حتي بدون وجود فردي خردمند، در صورتي كه شما از تواضع كافي برخوردار باشيد موارد بسياري را فرا خواهيد گرفت.اوشو

پيش از آنكه مرگ بر در بكوبد، هر آنچه داري تقسيم كن! آيا مي تواني ترانه اي زيبا بخواني؟ بخوان و آن را تقسيم كن. آيا مي تواني تصويري را نقاشي كني؟ نقاشي كن و آن را تقسيم كن. هر آنچه در كف داري... و هرگز كسي را نديده ام كه چيزي براي تقسيم كردن نداشته باشد. اوشو

از اوج قله تا زمانی که ادامه دارد لذت ببرو وقتی نوبت دره فرا رسید ، از دره لذت ببر.دره چه اشکالی دارد؟پایین بودن چه اشکالی دارد؟ آن به معنی استراحت است.قله یعنی هیجان، و هیچ کس نمی تواند مدام در هیجان باشد. اوشو

به امواج اقیانوس نگاه کنید.هرچه موج ها بالاتر می روند،فرودی که بدنبال آن فرا می رسد،عمیق تر است. زمانی تو موجی،و زمان دیگر گودی خالی ای هستی که پس از آن فرا می رسد.از هردوی این ها لذت ببرـبه هیچ یک از آنها معتاد نشو.نگو دوست دارم همیشه در اوج باشم.این ممکن نیست.صرفا این واقعیت را ببین:این ممکن نیست.هرگز چنین چیزی رخ نداده و هر گز نخواهد داد. اوشو

زندگی در واقع یک شوخی است،نه یک امر جدی،اگر آن را جدی بگیرید،آنوقت رنج می برید،از افکارت رنج خواهی برد،زندگی مانند یک وزنه سنگین می شود و تو زیر بار آن خرد می شوی،آنگاه زندگی تمام نشاط خودش را از دست می دهد،تمام خنده هایش را. اوشو

زیاده از حد فکر نکن زیرا فکر همیشه به گذشته یا آینده مربوط می شود و انرژی تو به جای اینکه به قوه احساس معطوف شود، منحرف شده و صرف فکر کردن می گردد وتمام انرژی های تو را تخلیه می کند. اوشو

اگر خواستی از عشق فرار کنی، در زمان گذشته و یا در زمان آینده زندگی کن ، ولی اگر خواستی رودخانه عشق را در درونت جاری سازی در زمان حال زندگی کن ، زیرا عشق فقط در زمان حال ممکن است. اوشو

آزاد زندگی کن ! لحظه به لحظه زندگی کن ! و از چیزی نترس ، از ترس هم آزاد شو، زیرا چیزی برای از دست دادن نداریم . چیزی هم بدست نمی‌آوریم ، و وقتی این را بفهمی ، کمال زندگی‌ات تحقق می‌یابد ، اما هیچ گاه مثل گدا به دروازه‌های زندگی نزدیک نشو، هیچ وقت گدایی نکن ، زیرا دروازه های زندگی هرگز به روی گداها باز نمی‌شوند!... اوشو

نه برای دیگران ، نه به خاطر چیزی ، برقص ، فقط به خاطر رقص ؛ بخوان ، فقط برای آواز ؛ آن گاه سرتا پای زندگی‌ات ملکوتی می شود ، و فقط در این حالت است که همه چیز رنگ نیایش به خود می‌گیرد . این گونه زیستن ، آزاد بودن است.... اوشو

اکثر مردم تنها وقتی مذهبی هستند که نگران و اندوهگین هستند و به همین دلیل تمام مذهبشان دروغ است! اوشو

جهنم از جایی شروع می شود كه اولین آرزو شكل می گیرد و بهشت در جایی هست كه هیچ درخواست و آرزویی نباشد! اوشو

جای یك چیز را در زندگیت عوض كن تا زندگیت زیبا شود! به جای ترس از خدا، عشق را جایگزین كن! اوشو

اگر خود را کسی بپنداری، راه را گم می کنی ، ولی اگر خود را هیچ بپنداری، به مقصد می رسی.اوشو

معبد خداوند فقط به روی دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است . دل گرفته را به این معبد راهی نیست ، پس ، از اندوه اجتناب کن. اوشو

همچون یک بذر زاده شده و به دنیا آمده ای می توانی همان بذر بمانی و بمیری ، اما می توانی گل باشی و بشکفی، می توانی ،درخت باشی و ببالی... اوشو

درخت ها با زمین و زمین با درخت ها پرندگان با درخت ها و درخت ها با پرندگان زمین با آسمان و آسمان با زمین عشق می ورزند . تمام حیات در دریای بی انتهای عشق موج می زند . بگذار عشق پرستش تو باشد عشق یک ضرورت است ! تنها غذای روح ! جسم با غذا دوام می یابد ، و روح تنها با عشق زنده می ماند عشق غذای روح و سرآغاز هر آن چیزی است ، که عظیم است . عشق دروازه ملکوت است . اوشو

مرگ پایان زندگی نیست؛ درواقع، تکمیل یک زندگی است. اوشو


«راجنیش چاندرا موهان جین» از عرفای هندی و اساتید باطنی (به هندی: रजनीश चन्द्र मोहन जैन)‏ است که بین سال های ۱۹۳۱ تا ۱۹۹۰ می زیست. وی در دهه ۶۰ میلادی به نام آچاریا راجنیش و در دهه ۷۰ و ۸۰ باگوان شری راجنیش(bhagwan shree rajneesh) نامیده می‌شد اما نهایتاً در سال ۱۹۸۹ میلادی نام اوشو را برای خود برگزید. او یک عارف ، گورو و فیلسوف هندی بود. بنا به گفتهٔ راجنیش، او این نام را از واژهٔ اُشِنیک (Oceanic) به معنای "پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن" برگرفته است.

این نام برای نخستین بار در آثار ویلیام جیمز بکار رفته‌است. از آنجا که واژهٔ اُشِنیک (دریاگون) تنها به توصیف و تجربه می‌پردازد و شامل شخص تجربه کننده نمی‌شود، راجنیش واژهٔ (اوشو) را برای خود برگزید.او بعدها پی برد که این واژه از قدیم در میان ساکنان خاور دور رواج داشته و به معنای "شخص مقدسی که آسمان بر او گل می‌افشاند" بکار رفته‌است. چاندرا موهان جین (اوشو) در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۱ میلادی در شهر کوچ وادا هند زاده شد.

او از همان کودکی، روحیه ای سرکش و مستقل داشت و بر این امر پافشاری می کرد که به جای دریافت دانش و باور از دیگران، خودش، حقیقت را بیازماید. سپس با کسب درجه ی فوق لیسانس در رشته ی فلسفه از دانشگاه "سوگار"، تحصیلات خود را به پایان رساند و چندین سال در دانشگاه "جبل پور" به تدریس فلسفه پرداخت. وی از سال ۱۹۶۳ میلادی با سفر به سراسر هندوستان به ایراد خطابه هایی در زمینه‌های معنوی و عوالم روحانی پرداخت.

در طی برگزاری جلسه های سخنرانی و بحث و گفتگو در شهرهای گوناگون، رهبران مذهبی سنت گرا و باورهای سنتی را مورد پرسش قرار داد و با گروه های گوناگون مردم دیدار کرد. اوشو در سال ۱۹۷۴ کمون خود در شهر پونا، هندوستان، را بنیان نهاد که مورد استقبال شدیدی خصوصا از جانب رهجویان معنویت گرای غربی قرار گرفت. در سال ۱۹۸۰ در یکی از سخنرانی های صبحگاهی یک هندوی بنیادگرا او را با چاقو هدف حمله قرار داد اما فرد مهاجم بعداً از هر گونه شبهه ای مبرا شد.

اوشو در سال ۱۹۸۱ جهت معالجه به ایالات متحده رفت و در آنجا به مدت پنج سال اقامت گزید. پیروان اوشو به عنوان سانیاسین شناخته می شوند. در مدت چهار ماه اراضی کوهپایه‌های ایالت اورگون را خریداری و شهری بنا نهادند که به راجنیش پورام مشهور شد. پس از احداث این مرکز توجه زیادی در سراسر امریکا نسبت به اوشو و تعالیمش جلب شد اما در همین حال عده ای نیز او را فردی منحط، فاسد الاخلاق و زیر سوال برنده ی ارزش ها می دانستند و همین امر مشکلاتی را برای وی بوجود آورد.

از پیامدهای این مخالفت ها برخورد قانونی دولت امریکا با اوشو در سال در سال ۱۹۸۶ بود که با اتهام نقض قانون مهاجرت ایالات متحده امریکا دستگیر و به دادگاه کشانده شد. در پی این رخدادها، اوشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد و در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت.

پدر و مادر او بابولال و ساراسواتی جین به او اجازه دادند تا سن هفت سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کند.با توضیح خود اوشو ، این اثر عمده ای در رشد او داشت چون مادر بزرگش به او حداکثر آزادی را داد و او را آسوده خاطر بدون آموزش یا محدودیت های تحمیلی به حال خود گذاشت .

وقتی که اوشو هفت ساله بود، پدربزرگش درگذشت و او به گاداروارا رفت تا با پدر و مادر خود زندگی کند. اوشو عمیقا از مرگ پدربزرگش متاثر شد و مرگ دوست دختر دوران کودکی اش و دختر عمویش در اثر حصبه،زمانی که او ۱۵ ساله بود، منجرشد تا او با مرگ که در سراسر دوران کودکی و جوانی او بوده درگیری ذهنی داشته باشد. در سال های مدرسه او دانش آموزی سرکش اما با استعداد بود و به عنوان مناظره گری شگفت انگیز شناخته می شد.

اوشو در این زمان رویکردی ضد خدا پرست پیدا کرده، به هیپنوتیزم علاقه شد و برای مدت کوتاهی به سوسیالیسم و دو سازمان ملی گرای هندی: ارتش ملی هند و و راشتریا سوایامسواک سنگ ملحق شد،اگر چه، عضویت او در این سازمان ها کوتاه مدت بود چرا که او نمی توانست با هیچ نظم خارجی، ایدئولوژی یا سیستمی کنار بیاید.

سال های دانشگاه و سخنرانی عمومی: 1970–1951 در سال ۱۹۵۱، در سن ۱۹ سالگی، اوشو مطالعات خود را در کالج هیتکارینی در جبالپور آغاز کرد.بعد از درگیری با یکی از مربیان از او خواسته شد تا کالج را ترک کند ، همچنین او به کالج "جین دی ان" در جبالپور منتقل شد. از آنجا که او به عنوان یک مباحثه گری اخلال گر شناخته شده بود از او خواسته شد که در کلاس های درسی کالج حضور پیدا نکند و فقط برای امتحانات به آنجا برود.

بنابراین از وقت آزاد خود برای چند ماه کار به عنوان دستیار سردبیر یک روزنامه محلی استفاده می کرد.او سخنرانی های عمومی خود را در سالگرد ساروا دارما ساملان (نشست همه ادیان) که در جبالپور برگزار شد آغاز کرد. این نسشت توسط انجمن تارانپانتی جین (در جایی که او در آن متولد شد و از ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۸ در آن شرکت می کرد) برگزار شد. او در برابر فشار پدر و مادرش برای ازدواج کردن مقاومت کرد.اوشو بعدها گفت که در ۲۱ مارس ۱۹۵۳ (در سن ۲۱ سالگی ) طی یک تجربه عرفانی -در حالی که در باغ بهانوارتال در جبالپور زیر یک درخت نشسته بود- به روشن بینی روحی رسیده است.

بمبئی: 1974-1970

اوشو روش مراقبه دینامیکی خود را برای اولین بار در یک مراقبه عمومی در بهار ۱۹۷۰ ارائه کرد. او جبالپور را به مقصد بمبئی در پایان ماه ژوئن ترک کرد.در ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۷۰، اولین گروه مریدان یا سانیاسین های جدید خود را تشکیل داد.

تبدیل شدن به یک مرید به معنای در نظر گرفتن یک نام جدید و پوشیدن لباس های سنتی نارنجی مردان مقدس هندو زاهد می باشد، از جمله یک مالا (گردنبند مهره دار) حمل کردن گردنبند (معمولا مشتمل بر محفظه ی درداری که عکس یا طره ی گیسو و غیره را به عنوان یاد بود در آن قرار می دهند) با عکس او. اگرچه، سانیاسین های او به دنبال کردن یک برنامه از پیش ترتیب داده شده برای مراسمی خاص بجای زندگی زاهدانه تشویق شده بودند. او خودش به عنوان یک عامل کاتالیزوری یا "خورشیدی که گل را به باز شدن تشویق می کند" در نظر گرفته می شد.

در دسامبر ۱۹۷۰، او به آپارتمان های سرزمین جنگلی در بمبئی رفت، جایی که او سخنرانی و بازدید کنندگانی را ملاقات کرده بود و در میان آنها اولین بازدید کنندگان غربی او بود.او دیگر به ندرت مسافرت می کرد و دیگر در جلسات عمومی سخنرانی نکرد.

آشرام پونا : 1974-1981

اجازه دادن به ضبط صوتی به طور منظم و بعدا ضبط ویدئویی و چاپ گفته هایش برای توزیع در سراسر جهان، او را قادر می ساخت تا مخاطبان بیشتری داشته باشد. در همین حال تعداد بازدیدکنندگان غربی اوشو رو به فزونی گذاشت .

آشرام به زودی تبدیل شد به یک مرکز هنر و صنایع دستی تولید لباس، جواهرات، سرامیک و لوازم آرایشی گیاهی و میزبانی اجرای تئاتر، موسیقی و نمایش طنزآمیز. از سال ۱۹۷۵، پس از ورود چندین درمانگر از "جنبش های بالقوه بشر"، آشرام شروع کرد به تکمیل مدیتیشن ها با تعداد فزاینده ای از گروه های درمانی،که به منبع اصلی درآمد برای آشرام تبدیل شد.

به همین دلایل آشرام پونا یک مکان هیجان انگیز و پرشور با بار عاطفی، و فضای جشنواره ای محسوب میشد. آموزه های اشو نام پدری اشو، "راجنیش" است و پیروانش کنیه ی "باگوان" به معنای "آقا" و "سرور" را به ابتدای نام وی افزوده بودند و در کتاب ها و نوشته ها از او با نام "باگوان شری راجنیش" یاد می کردند.اما او در ﮊانویه ی سال ۱۹۸۹ به دلیل سوء برداشت های به وجود آمده، کنیه ی "باگوان" را از ابتدای نام خویش برداشت و گفت: "دیگر مسخره بازی بس است." و از آن پس بود که او را "اشو راجنیش" نامیدند.

البته وی در سپتامبر همان سال، "راجنیش" را نیز از نام خود برداشت، زیرا راجنیش نامی برگرفته از مذهب هندو است و اوشو نمی خواست که نمایانگر فرقه یا آیین ویژه ای باشد. او با مطالعه در مورد هر چیزی که می توانست درک او را از نظام باورها و روانشناسی انسان معاصر گسترش دهد کنکاش کرد و در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ روش خود را برای مراقبه ی پویای به وجود آورد.

اوشو می گوید: "بار سنت های تاریخ گذشته و تشویش های زندگی نوین به قدری بر دوش انسان امروزی سنگینی می کند که او پیش از اینکه به حالت آرامش و بی ذهنی مراقبه دست یابد مجبور است به یک پاکسازی گسترده تن دهد."

او تصویر ذهنی خویش را از انسان ایده آل امروزی، "زوربای بودایی" می نامید؛ ترکیبی سراسر جدید؛ "دیدار بین زمین و آسمان، دیدار بین مرئی و نامرئی، دیدار قطب های متضاد." "زوربا" شخصیتی زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی است، در حالی که "بودا" نمایانگر روش معنوی است.

اوشو در آموزه های خود از تمام جنبه های توسعه ی آگاهی انسان سخن می گویدو بر این باور است که زندگی انسان امروزی بایستی بر پایه ی مراقبه بنا شده باشد، منتهی مراقبه ای که با نیازها و حقایق زندگی انسان امروزی هماهنگ است.

او شیوه های گوناگون نوینی برای مراقبه پدید آورد تا هرکس بسته به نیاز و روحیه ی خویش، آن را برگزیده و با آن کار کند. او همچنین طی همکاری با درمانگران، روش های جدید درمانی را بر پایه ی مراقبه به وجود آورد.

اوشو فردی روشن ضمیر (به زبان ساده) پیامبری بود که زندگی میلیون ها نفر را از خواب به بیداری تغییر داد و تمام کار وی این بود که تمامیه خرافات و باورهای دروغ را در ذهن شکل گرفته از بین ببرد و حقیقت و نور را جایگزین آن کنند و هرکسی به سرشت وجودی خود برسد.

نفس و ذهن اوشو ذهن را در درجه اول قبل از هر چیز دیگر به عنوان مکانیزمی برای بقا می بیند؛ تکرار استراتژی رفتاری که موفق بودن آن در گذشته ثابت شده است .اما به گفته او متوسل شدن به ذهن در گذشته توانایی انسان را برای زندگی درست در حال محدود می کند و باعث می شود که آنها احساسات واقعی را سرکوب کنند و خودشان را از تجارب لذت بخش که به طور طبیعی در لحظه حال بوجود می آیند محروم کنند: "ذهن دارای ظرفیت ذاتی برای شادی نیست. ذهن فقط در مورد شادی فکر می کند. نتیجه این است که مردم خود را با تمامی شیوه های اختلال اعصاب، حسادت و ناامنی مسموم می کنند.

او چنین استدلال کرد که سرکوب روانی که اغلب توسط رهبران مذهبی حمایت می شود باعث ایجاد احساسات سرکوب شده می گردد که در قالب دیگری ظاهر می شوند. همچنین اوشو معتقد است که سرکوب جنسی در جوامع منجر به حریص شدن جامعه نسبت به روابط جنسی می شود.به جای سرکوب، مردم باید به خودشان اعتماد و پذیرش بدون قید و شرط داشته باشند.برای درک این مفهوم، از نظر اوشو صرفا نباید این موضوع بصورت عقلانی فهم می شد، چون ذهن تنها می توانست آن را به عنوان یک قطعه از اطلاعات درک کند.

در عوض مراقبه مورد ضروری بود. مدیتیشن اوشو مدیتیشن را نه فقط به عنوان یک تمرین بلکه به عنوان یک وضعیت آگاهی که بتواند در هر لحظه حفظ شود، ارائه کرد. منظورش نوعی از آگاهی کلی است که فرد را از سطح پاسخ های صرفا مکانیکی (و مشروط به باورها و انتظارات) در وضعیت دیگری مستقر می کند.

در این راه او در یکی از مراکز روان درمانی غرب استخدام شد تا مراحل مقدماتی مراقبه برای ایجاد کآگاهی از الگوهای ذهنی و احساسی را مهیا کند.او در مجموع بیش از صد تکنیک مدیتیشن پیشنهاد کرد. تکنیک های مراقبه فعال خود او بوسیله مراحل فعالیت های فیزیکی که منجر به سکوت می شوند مشخص شده اند.

یکی از معروفترین این آثار «مدیتیشن پویا» است،که به عنوان یک بخش بسیار اندک از دیدگاه های او شرح داده شده است. این کار با چشم بسته یا چشم بند انجام شده و شامل پنج مرحله است، که چهار تای آن با موسیقی همراه است.اوشو روش های دیگری از مراقبه فعال را نیز توسعه داد ، مانند مراقبه کندالینی و مراقبه "زمزمه کننده" ، که کمتر متحرک هستند، هر چند آنها نیز شامل فعالیتهای بدنی از انواع دیگر هستند .

سانیاس عنصر کلیدی دیگر حضور خود او به عنوان استاد بود. اوشو در این باره می گوید: «یک استاد بودنش را با شما تقسیم می کند ، نه فلسفه خود را. او هرگز برای شاگرد کاری انجام نمی دهد.»شروعی که او ارائه داد طرحی دیگر بود اگر بودن شما با من ارتباط برقرار کند، که این صمیمیت و همدلی می شود.آن عالیترین شکل ممکن ارتباط است. انتقال بدون کلمات.بودن ما با هم ادغام می شود.

این تنها در صورتی ممکن است است که شما به یک شاگرد تبدیل شوید.در نهایت، او به عنوان یک گورو حتی به صراحت اقتدار خود را زیر سوال برده و اعلام کرد که آموزش هایش چیزی بیشتر از یک" بازی "و یا یک شوخی نیستند.وی تاکید کرد که هر چیز و همه چیز می تواند تبدیل به فرصتی برای مدیتیشن شود. میراث در حالی که تعالیم اوشو در طول عمرش قویا در کشور خودش رد می شد ولی پس از مرگ او تغییراتی در افکار عمومی هندی ها وجود داشته است.

در سال ۱۹۹۱ یک روزنامه با نفوذ هندی نام اوشو را در کنار افرادی مانند گوتاما بودا و مهاتما گاندی، در میان ده نفری که بیشتر تغییر را در سرنوشت هند ایجاد کرده بودند، درج کرد. این روزنامه درباره اشو نوشت "او از طریق آزادسازی ذهن نسل های آینده از قیود مذهبی و همرنگ جماعت شدن" در سرنوشت هند تغییر ایجاد کرده.

اوشو در کشور خود پس از مرگش تحسین بیشتری نسبت به آنچه که او در زمان زنده بودنش داشت پیدا کرده است. یکی دیگر از روزنامه های با نفوذ اظهار داشت: "اوشو در اواخر یک مفسر خوب در مورد پوچی های اجتماعی که سعادت انسان را نابود کردند،بوده است."

در جشنی در سال ۲۰۰۶، هفتاد و پنجمین سالگرد تولد اوشو ، خواننده هندی وصیفودین داگار گفت که تعالیم اوشو "بیشتر از قبل مربوط به محیط کنونی هستند" در نپال، ۶۰ مرکز اوشو با تقریبا ۴۵ هزار شاگردان تازه وارد (گزارش شده در سال ۲۰۰۸) وجود دارد.کل آثار اوشو در کتابخانه پارلمان ملی هند در دهلی نو قرار داده شده است.

چهره های برجسته مانند نخست وزیر هند ، مانموهان سینگ و نویسنده سیک هندی ، خوشوانت سینگ ، اوشو را تحسین کرده اند. هنرپیشه بالیوود و شاگرد اوشو ، وینود خانا، که به عنوان باغبان اوشو در راجنیش پورام کار کرده است به عنوان وزیر امور خارجه هند از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ خدمت کرده است.

بیش از ۶۵۰ کتاب درباره نظرات اوشو نسبت به همه جنبه های وجود انسان وجود دارد.در واقع همه آنها از سخنرانی های ضبط شده او پیاده سازی شده اند. آثار او در ۵۵ زبان مختلف در دسترس هستند و وارد بهترین لیست فروش در کشورهایی مانند ایتالیا و کره جنوبی شده اند.از نظر بین المللی، پس از گذشت تقریبا دو دهه از جرو بحث و یک دهه از سازش، جنبش اوشو جای خود را در بازار مذاهب جدید تثبیت کرده است.

پیروان او کمک های او را باز تعریف ، و عناصر مرکزی تدریس او را مجددا تدوین کرده اند تا در نزد بیگانگان و غیر اعضا طوری کمتر بحث برانگیز به نظر برسد. جوامعی در شمال آمریکا و غرب اروپا که در میانه مسیر رشد معنوی شان به تعالیم اوشو برخورد کرداند، انطباق بیشتری به موضوعات معنوی مانند یوگا و مدیتیشن از خود نشان می دهند.

امروزه بنیاد بین المللی اوشو (OIF) سمینارهای کنترل استرس برای مشتریان شرکت های بزرگ مانند IBM و BMW راه اندازی می کند که گفته می شود درآمد سالیانه آن در ایالات متحده امریکا بین ۱۵ دلار و ۴۵ میلیون دلار بوده است.

بر اساس گزارش های مطبوعاتی، آشرام پونا سالیانه ۲۰۰٫۰۰۰ نفر را از سراسر جهان جذب می کند. بازدید کنندگان برجسته شامل سیاستمداران، شخصیت های رسانه ها و دالایی لاما هستند. قبل از اینکه هر کس اجازه ورود و رفت و آمد داشته باشد ، یک آزمایش ایدز لازم است.

کسانی که به این بیماری مبتلا هستند اجازه ورود ندارند. در سال ۲۰۱۱، سمیناری ملی (در گروه فلسفه دانشکده مانکونواربای برای زنان در جبالپور درباره تعالیم اوشو افتتاح شد. این سمینار متمرکز بر آموزه های زوربای بودای اوشو، و به دنبال آشتی دادن معنویت با رویکرد ماتریالیستی و عینی بود.

ارزیابی به عنوان رهبر کاریزماتیک تعدادی از مفسران در مورد جاذبه اوشو اظهار نظر کرده اند. آنتونی استور در مقایسه اوشو با گورجیف می نویسد که اوشو "از نظر شخصیتی بسیار تاثیر گذار" بوده و "بسیاری از کسانی که او را برای اولین بار ملاقات کردند احساس می کردند که احساسات درونی آنها فورا درک شده و به جای قضاوت شدن با صراحت مورد استقبال قرار گرفته بودند. به نظر می رسید اوشو نوعی انرژی ساطع می کند و امکانات مخفی را در کسانی که با او در تماس بودند بیدارمی کند ."

سانیاسین ها بسیاری اعلام کرده اند که با شنیدن صحبت های اوشو عاشق او شده اند. سوزان جی پالمر، اشاره کرد که حتی منتقدان به قدرت حضور او اذعان کرده اند. سوزان جیمز گوردون (روانپزشک و پژوهشگر) به یاد می آورد که به طور غیر قابل توضیحی پس از برخورد نگاه اوشو با او و عبورش از درون او خود را مانند یک کودک در حال خندیدن ، بغل کردن غریبه ها و اشک قدردانی در چشمانش یافت .

فرانسیس فیتزجرالد پس از گوش دادن به اوشو به این نتیجه رسید که او یک سخنران فوق العاده بود و شگفتی خود را نسبت به استعداد او به عنوان یک کمدین ابراز کرد؛ توانی که از خواندن آثارش بدان پی نبرده بود. او همچنین کیفیت هیپنوتیک سخنان اوشو را خاطر نشان می کند که اثر عمیقی بر مخاطبان داشت. هیو میلن (سوامی شیوامورتی)، هواخواه سابق که بین سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ از نزدیک با اوشو به عنوان رهبر گارد آشرام پونا و به عنوان محافظ شخصی او کار می کرد، می گوید در اولین جلسه ملاقات با اوشو حسی ایجاد شد که در ورای کلمات بین آنها منتقل شده بود: " تهاجمی به حریم خصوصی در بین نبود، (اما حسی که داشتم مانند آن بود که) گویی روح او به آرامی در داخل روح من لغزش کرد و در کسری از ثانیه اطلاعات حیاتی به من منتقل شد "

آثار اشو اشو نیز مانند اکثر اساتید باطنی تاکنون هیچ کتابی ننوشته است. در واقع، کتاب های منتشر شده به نام او که شمار آنها به بیش از ۶۰۰ عنوان می رسد نسخه برداری از سخنرانی های وی هستند که توسط شاگردانش به انجام رسیده اند. حدود هفت هزار سخنرانی از اوشو بر روی نوار کاست و هزار و هفتصد سخنرانی بر روی نوار ویدئو ضبط شده است و کتاب های او جزو پرفروش ترین کتب در هند به شمار می آیند. آثار اشو به اکثر زبان‌های زندهٔ دنیا ترجمه شده است.


اوشو دل بستگی زیاتد ی به مذهب ناترا دارد که یکی از فرقه های مهبی بین بودایی و هندویی است. ناترایی بودایی بیشتر روی مراقبه تاکید دارد  و ناترایی عشق را مهم تر قلمداد می کند. اوشو این دو را ترکیب کرده ولی نقش  محوری به عشق و کامروایی می دهد.در ناترایی هندی که معمولا شاکتی پرستی نامیده می شود .مبنا این است که شهوت یا خواهش های نفسانی را با تخلیه ی کامل آن ها در مراسم مذهبی بهتر می توان تحت فرمان در آورد. غریزه جنسی را نباید سرکوب کرد، بلکه باید به دقیق ترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضایش کوشید .

بر همین اساس اوشو می گوید " ناترا ،راه هایی از مسائل جنسی است .کمتر روشی تا این حد در زندگی انسان موثر بوده است. روش های دیگر هم هر کدام سبب درگیریبیشتر انسان با مسائل جنسی می شوند.خواهش جنسی همچنان باقی است و نمی تواند از میان برود،چرا که یک واقعیت است و در طبیعت افراد وجود دارد زنده است و نمی تواند با واپس زدن ناپدید شود.

از این جلات بر می آید که او مسائل جنسی را آفت معرفت خداوند و عشق او پنداشته و راهی برای خلاصی آن می جوید.اوشو استدلالش این است که شناخت خداوند با قلب حاصل می شودو ذهن مانع آن است.زیرا شناخت های دنیوی و تصاویر این جهانی در ذهن رقم می خورد و معرفت خداوند بدون نقش و صورت بر دل می تابد.بنابراین باید برای درک عشق و معرفت خداوند فعالیت آن را کاهش داد.از این رو باید وسوسه و هوس ها را رها کرد تا به محض سر بر آوردن ،گام گیرند و افول یابند و هر چه زودتر عرصه را خالی کنند تا شخص به آستانه مراقبه برسد.

اوشو در روش های پرهیزگارانه در عشق جنسی دلخور است و مراقبه صرف را ناکار آمد ارزیابی می کنند. مراقبه باید در پی خالی شدن ذهن و دل انجام شود.در غیر این صورت تیر مراقبه به سختی بر ذهنی آشفته و دلی نا آرام می نیند. روش درست و موثر در رسیدن به خداوند، تلفیق عشق با مراقبه است.

اوشو اساسا عشق های زمینی را مزاحم تلقی می کند.آنها را عشق هایی می داند که باید هرچه زودتر از آن ها گریخت و به عشق خدا رسید. امیال و هوس ها افکاری را به دنبال می آورد و با دلی ناپاک و ذهنی نا آرام نمی توان به معنویت رسید. با آزاد گذاشتن امیال،افکار از بین رفته،مراقبه،خود به خود فرا می رسد و خدا نزدیک و نزدیک تر می شود.

خدایی که اوشو برای رسیدن به او تعالیم خود ر سامان داده،احساسی درونی از لذت و خوشی است که به صورت عشق متجلی می شود و این خدایی است که با مراقبه تنها و آرامش محض ، نمی توان به او رسید.

از نظر اوشو همه ی اهمیت عشق جنسی و ارضای آزادانه ی آن در این است که انسان را به مراقبه برساند. به این ترتیب که کامجویی ها از این دست شخص را سیر و خسته و دلزده می کند.اوشو به روشنی دریافته که روابط آزاد ،خستگی ،ناکامی و افسردگی را در پی دارد.و البته همین را فرصتی مناسب برای حرکت به سوی خداوند و درک او از درون می داند.از این رو روابط پایداری که می توانند آرامش و خوشبختی را تامین کنند. به باد انتقاد می گیرد زیرا معتقد است آرامش و خوشبختی در کنار دیگری دروغ است.خوشبختی حقیقی در رون است که با تنهایی به دست می اید..او می گوید" من طرفدار عشقم چون عشق (جنسی آزاد ) شکست می خورد. من از ازدواج دل خوشی ندارم .چون ازدواج موفق می شود و به تو ثبات و آرامش دائمی می بخشد و خطر همین است"

او می پندارد که عشق پایدار و وفادارانه ی میان مرد و زن روی نمی دهد. و هر گونه آرامشی در کنار دیگری به معنای از بین رفتن عشق است.و از این رو نمی توان با آرامش روانی به خدا رسید.

اوشو عشق وصال داده ی ناکام را توصیه می کند .او همه ی عشق های حرام را بی معنا پنداشته،عشق های حلالی را که به وصال نمی رسد،مسخره می کند.زیرا برای او معشوق هیچ اهمیتی ندارد و فقط عشق ورزی مهم است.او معتقد است در اوج رابطه ی عشقی و سکس " خود فراموش می شود آن هم فقط برای یک لحظه و بعد دوباره بر می گردد،با کینه جویی بر می گردد،بنابراین عاشقان را همیشه در حال جنگ می بیند.در اثر انجام این فرآیند خود حتی منجمدتر و قطبی تر هم می شود.به این دلیل است که می بینید عاشقان همیشه به این فکر می کنند که چطور سر هم دیگر کلاه بگذارند. اول کار،کسی قصد گول زدن ندارد،آن اوایل نیازمند بودید آرزومند بودید .این عشق است


مطالب مشابه :


4 - معرفی کتاب

ی کتابهای زیادی چون شکوه آزادی و راز کتاب با شکوه با نام پندار نیز در دانلود پی سی




البوم زرتشت با صدای امید فرهنگ

ایران شکوه از یاد اشو گویم. پیامبر بزرگترين مركز دانلود




شکوه / عبدالحسین مختاباد - مهرداد اوستا

جملات کــوتاه و زیبــای اشـــو:: ۞ دانلــود کتــاب دانلود آهنگ شکوه عبدالحسین




زندگینامه ژاله اصفهانی

۞ دانلــود کتــاب اصفهانی منتشر شد "شکوه شکفتن" نام داشت که در تشنه کام آزادی




عیدهای باستانی ایران

یکی دیگر از دلایل مهم شدن این جشن تولد اشو زرتشت در 6 آزادی گزین بر » دانلود کتاب




آیین زرتشت یا دین بهی چیست

ــ دوم آنکه فلسفه دین یا آموزش های اشو آزادی گزینش و نتیجه ی و فر و شکوه می دانستند




جملات زيبا

پایگاه علمی پژوهشی پارس مدیر-دانلود کتاب. فرهنگ، هنر، آزادی های جنسی، آزادی (اشو))




آماده سازی یک تحقیق درباره ی اوشو لحظه به لحظه

دانلود کتاب البته از صحبت های بعدی اشو متوجه می شویم که، خدایی که آزادی ، بهشت




برچسب :