كبك خوشخوان زاگرس

به پاس سی سال فعالیت هنری شهرام ناظری

كبك خوشخوان زاگرس

وقتی به اتفاق پرویز براتی یکی از دوستان مطبوعاتی، سربالایی های خیابان آصف را پشت سر می گذاشتم تا به منزل شهرام ناظری در سینه  رشته کوه های البرز برسم، در ذهنم نقشه می کشیدم که چگونه سوال پیچش کنم. از کجا آغاز کنم تا بتوانم به اصطلاح دوخم بگیرم و افکاری از این دست!! در منزلش خیلی معطل شدیم. پیش از ما یک گروه مستند ساز آمده بودند و فیلمبرداری می کردند. چاره ای نبود و می بایست سه ساعت شاهد و ناظر صحبت های ناظری باشیم. گر چه همین گفتارها خیلی ذهنیت مان را دگرگون کرد. وقتی نوبت ما رسید و نخستین پرسش را طرح کردیم، فضا تلطیف شد. ناظری مقابل ما کسی نبود که بخواهم به زعم خود سوال پیچش کنم. لطیف تر از آن بود که تصور می کردم و این شد که جریان گفت و گو علی رغم انتقاد هایی که به کارهای چند سال اخیرش داشتم، عوض شد.

صحبت های زیادی رد و بدل شد. از حماسی خوانی هایش، از کارهای نخستین اش با چاووشیان، از مولوی خوانی، از کرد بودنش، از ایرانی بودنش و بالاخره از اینکه کم کم خلعت یک سفیر فرهنگی ایران و نه صرفاً خواننده موسیقی ایرانی را بر تن کرده است. نشان لوژیون دونور فرانسوی ها را نشانمان داد و برای عکس برداری، لحظاتی هم بر سینه چسباند. می گفت این نشان را اول به همتباران کرد تقدیم می کنم و بعد به ملت شریف ایران و بسیار تأکید کرد "من فقط امانت دار آنم و در واقع صاحب اصلی اش همه ایرانیان هستند".

 شهرام ناظری

 

شهرام ناظری به معنی یک خواننده حرفه ای، زمانی متولد می شود که میهن ما از داخل و خارج آبستن حوادث بزرگی است. شخصیت هنری او چندی پیش از وقوع انقلاب 1357 متولد می شود، پس از پیروزی انقلاب و دگرگونی سیاسی رشد می کند. با آغاز جنگ تحمیلی به بلوغ می رسد و در ادامه با "شورانگیز" به پختگی می رسد. از آن به بعد ناظری دیگر ناظری است، چه بخواند و چه نخواند. گر چه از خواندن دست نمی کشد، چرا که می داند کبک دری همواره می خواند و زمستان و تابستان و ماه و سال نمی شناسد.

ناظری از نظر تنوع در خواندن، گوی سبقت را از همگنان ربوده است.* او در هر چند سال یک بار، روایتی جدید از آواز و تصنیف خوانی را به نمایش می گذارد. گر چه در این گیر و دار نمی توان تأثیر همراهان و به وِیژه آهنگسازان همکارش را نادیده گرفت. در واقع با هر آهنگساز و نوارنده ای که همکار شده، جلوه متفاوتی از صدای پر تلاطم و نا آرام اش را بروز داده است. گاهی حتی نمی توان آثار یک دوره از فعالیت هنری اش را با دوره ای دیگر از کارهای خودش مقایسه کرد.

تقریباً هر دو اثر منتشر شده اش، در یک حال و هوا جای می گیرند. کارهای مشترک با جلال ذوالفنون مثل "گل صد برگ" و "آتشی در نیستان"، کارهای مشترک با کامبیز روشن روان مثل "یادگار دوست" و "ساقی نامه"، اثر مشترک با هوشنگ کامکار به نام "در گلستانه" با اشعاری از سهراب سپهری، اثری با عطا جنگوک به نام "چشم به راه" که باز هم تجربه ای روی شعر نو معاصر بود، کار مشترک با حسین علیزاده که "شورانگیز" نام گرفت و چه اسم با مسمایی بود، همکاری با پسر عموی هنرمندش کیخسرو پور ناظری که به خلق "مطرب مهتاب رو" و "از صدای سخن عشق" منجر شد، اثری با همکاری مهدی آذرسینا با نام "سخن تازه" ، کار مشترک با محمدرضا درویشی به نام "زمستان" که با شعر معروف زمستان اثر مهدی اخوان ثالث شکل گرفت، آثار مشترک با فرامرز پایور که در قالب "کنسرت اساتید" و "دل شیدا" وارد بازار شدند، همکاری با گروه کامکارها در خلق آثاری به زبان کردی و همچنین فارسی که در آن ناظری خرق عادت کرد و به اجرای تحریرهای ریتمیک پرداخت. او در ادامه فعالیت هایش با گروه پر آوازه دستان، از این شگرد باز هم بهره جست و حتی ادعا کرد ابداع خود اوست. کار با فرزندش حافظ که فضای باز هم متفاوتی را پیش روی علاقه مندان موسیقی ایرانی گشود و اخیراً کار مشترک با محسن نفر آهنگساز و نوازنده تار که هنوز نسخه منتشر شده ای از آن موجود نیست و از همه مهم تر و ارجمندتر و جاودان تر، آثار تکرار ناشدنی او در همراهی با چاووشیان جنگ و انقلاب بود. کمی با پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده و خیلی بیشتر با محمد رضا لطفی که پرونده ای در خور اعتنا برای موسیقی حماسی و میهنی باز کردند و بستند!؟

بخشی از یادگار دوست با صدای ناظری را گوش کنید

خودش وجه مشخصه آوازش را لحن حماسی آن می داند. می گوید "از گذشته چنین لحنی در موسیقی ما بوده ولی در دوره ای که استاد بنان ظهور می کند، کم کم این لحن جای خود را به حالت های دیگری می دهد. حالتی که من از آن به اتوکشیده یاد می کنم. یعنی پستی و بلندی های آواز را گرفتند و یک صورت لطیفی به آن دادند که البته مخاطب خودش را دارد" و پس از این اظهار نظر، گوشه ای از دستگاه ماهور را به دو روایت یاد شده برایمان می خواند. اجرای او چنان دقیق و گویاست که تردیدی بر جای نمی گذارد. به راحتی می توان منظورش را فهمید. گر چه فکر می کنم او در این راه کمی افراط کرده است. نخستین آوازهایش در همکاری با محمد رضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و کامبیز روشن روان تقریباً همگی ویژگی حماسی مورد نظر را دارند ولی آنچه در سال های اخیر می خواند، خیلی از فضای موسیقی ایرانی به معنی سنتی آن فاصله دارد. شاید لازم باشد گاهی در یک مسیر ترمزهایی کشید!

می گویم در اجرای تصنیف "کاروان شهید" با آهنگسازی محمد رضا لطفی و آواز منحصر به فرد شوشتری که پیش از آن خوانده است، ما با یک شهرام ناظری شعله ور روبرو هستیم. آنجا چه حالی داشتی که این گونه ظاهر شدی؟ پاسخ می دهد "نزدیک ترین دوست من روز اول جنگ در خرمشهر به دست عراقی ها کشته شد. هنگام اجرا همواره در نظرم بود. نمی توانستم از پیرامون خود تأثیر نگیرم. آن موقع آرمان هایی داشتیم که برایمان خیلی مهم بود و تمام هنرمان را به پای آن ها ریختیم".

 انصاف جنس نایابی است که در زمانه ما خیلی کم پیدا می شود ولی هر جا هم پیدا شد باید قدر دانست. می گویم آوازت در مقایسه با دوران چاووش دیگر آن شور و التهاب را ندارد. می پذیرد ولی اینگونه توجیه می کند که هنرش درونی تر شده است. "آن زمان من و دیگر همراهانم از بیرون خیلی تأثیر می گرفتیم. شرایط زمانه به گونه ای دیگر بود. به همین دلیل شعله ور می شدیم و می نواختیم و می خواندیم. اما الان من دیگر از بیرون تأثیر نمی گیرم. از درونم الهام می گیرم".

صدای بی همتای شهرام ناظری چه بخواهد و چه نخواهد با بخش مهمی از تاریخ پرتلاطم سرزمین ما گره خورده است. سال 56 و 57 خیزش های مردمی بر علیه حکومت پهلوی کم کم نضج می گیرد و صدای ناظری در کنار چند صدای گمنام دیگر گاه رسمی و گاه غیر رسمی طنین انداز است. وقتی درخت انقلاب به بار می نشیند، حرکت های تجزیه طلبی در چند استان کشور از داخل و خارج فرماندهی می شود و اینجا شهرام ناظری که خود تباری کردی دارد و اجدادش هزاران سال در سرزمینی به نام ایران زیسته اند، بر آشوبگران و تجزیه طلبان می تازد و به گمراهان و فریب خوردگان می گوید:

 گر به مهر هم نجوشیم

 جام پیروزی ننوشیم

شهرام ناظری

 

 همسایه غربی ما که سرمست از درآمدهای نفتی است و قوی ترین اقتصاد و ارتش خاورمیانه را دارد، با استفاده از فرصت پیش آمده، مرزهای ایران درگیر با انقلاب را مورد تعرض قرار می دهد. در فاصله ای اندک بخش های مهمی از کشور به اشغال او در می آیند و نیروهای مسلح ما در آن زمان، آمادگی کافی برای دفع حملات ندارند. طولی نمی کشد که صدای شهرام ناظری از رادیو به گوش می رسد.

برخیز که دشمن به دیار آمده امروز

ای شیردلان وقت شکار آمده امروز

بخش اول این تصنیف را بشنوید

بخش دوم این تصنیف را بشنوید

و آثار دیگری که هر یک بخشی از رویدادهای آن زمان را به تصویر می کشند. تصانیف "کاروان شهید" در دستگاه همایون با آهنگی از محمد رضا لطفی، "شهید" در آواز دشتی با آهنگ حسین علیزاده، "ای ایران" و "آزادی" در دستگاه ماهور و تصنیف "ظفر" در دستگاه چهارگاه باز هم از ساخته های محمد رضا لطفی که طعم شیرین پیروزی زرمندگان ایرانی در فتح خرمشهر را به مذاق مردم ایران شیرین تر کرد.

 

کاروان شهید با صدای شهرام ناظری را بشنوید

 

او را در یک میدان مقایسه و انتخاب دشوار قرار می دهم. می گویم فرض کن وارد فروشگاهی شدی که تمام آثار شهرام ناظری در آن فروخته می شود و شما تنها به اندازه خرید دو یا سه اثر پول به همراه داری. کدام را انتخاب می کنی؟ با کمی تأمل و سکوت ناچار می شود به اندازه پولش خرید کند! اول از "یادگار دوست" نام می برد. بعد هم "سفر به دیگر سو" و تأکید می کند "سفر به دیگر سو مانیفست آوازی من است".

بخشی از سفر به دیگر سو با صدای ناظری را گوش کنید

 

در پایان گفت و گو، یک نوار کاست بختیاری به نام مرزنگ از ساخته های خودم را پیشکش می کنم. با شوق خاصی می پذیرد. شاید تصور نمی کرد روزی یک روزنامه نگار طرف گفت و گویش، آهنگساز هم باشد. اما اجازه مرخصی نمی دهد. می گوید بمان تا یک سی دی "سفر به دیگر سو" کادو بدهم. گر چه این کار را همان موقع انتشار خریدم و گوش دادم ولی ادب حکم می کند هدیه را بپذیرم. به واسطه حضور خبرنگاران و فیلمبرداران سرش شلوغ است. بعد از دقایقی بالاخره سی دی را پیدا می کند و همینطور قلمی که بتواند چند خط یادگاری برایم بنوسد. هنگام اهدای سی دی شوق خاصی در چهره اش می بینم. با احترام هدیه را می گیرم و منزلش را ترک می کنم. من آن اثر را شخصاً دوست ندارم و فقط سه بار گوش دادم که برایم خیلی لذت بخش نبود. اما وقتی به منزل رسیدم، به احترام شوق زیبای شهرام ناظری یک بار دیگر آن را گوش دادم. فکر می کنم گاهی به جای این که نقاش و معمار و نویسنده و آهنگساز و نوازنده و هنرمند و شاعر و منتقد و روزنامه نگار باشیم، بهتر است کمی مهربان باشیم. اینجوری دنیا رنگ دیگری دارد. شاید هم نه!

 

* از این نظر یکی از خوانندگان خیلی متنوع تر خوانده است ولی عموماً خوانده هایش فاقد ارزش هنری است و نمی توان با متنوع خوانی شهرام ناظری مقایسه کرد.

این مطلب شماره 24 یکشنبه 20 آبان ۱۳۸۶ خورشيدي (۱۵ نوامبر ۲۰۰۷ میلادی)  در مجله شهروند چاپ شد.

مطالب مرتبط:

در باره محمدعلی کیانی نژاد

واقعه ای در موسیقی فیلم در باره مجید انتظامی

تجربه دیگری برای نی و ارکستر

 نای تو بوی سیاه چادر می دهد

 سی سال با دو مضراب - مروری بر کارنامه هنری مشکاتیان

حکایت آهنگسازی در موسیقی ایران

 یک موسیقیدان مسئول در باره استاد نصرالله ناصح پور

 دیدار با استاد احمد ابراهیمی - خواننده قدیمی

 پدر گروه نوازی در موسیقی ایرانی - در باره استاد فرامرز پایور

 یک عمر برای معرفی سه تار در باره جلال ذوالفنون

آواز بیات اصفهان با طعم فارسی

آخرین راوی همایون قدیم - در باره استاد علی تجویدی

حسین علیزاده از 56 تا 86

بداهه پرداز شیدا - در باره محمدرضا لطفی

 یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی


مطالب مشابه :


یک لر موسیقیدان

Iranian Culture فرهنگ و مـوسیـقی ما - یک لر موسیقیدان - در باره فرهنگ و موسیقی ایران زمین Music & Culture of IRAN




آسيب شناسي موسيقي لري از دیدگاه استاد ایرج رحمانپور

وب فرهنگی جامع اقوام لُر تنها راه ارتباط موسیقیدان لر می شود جمع شدنهای اتفاقی




همیلا و دیوان اشعار داراب افسر بختیاری

باشد.همسراول وی دخترعمویش بی بی فاطمه و همسر دومش عطیه خضوعی دختر موسیقیدان لر و دختر




آسيب شناسي موسيقي لري

بانک مطالب گوناگون - آسيب شناسي موسيقي لري - حامد نصیری




فخر موسیقی ما

یک موسیقیدان یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر




كبك خوشخوان زاگرس

یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی + نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۸۶ساعت 19




از پیش کوه تا پشت کوه، از جایدر تا دهلران؛ معماهای زندگی میرنوروز

لُرستان پشتکوه(ایلام) سرزمینی لُر نشین - از پیش کوه تا پشت کوه، از جایدر تا دهلران؛ معماهای




حسین علیزاده و گروه های عارف و شیدا - سرودهای آذربایجان Hossein Alizadeh & Nasrollah NasehPour - Sor

یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی . کبک خوشخوان زاگرس - در باره شهرام




واقعه اي در موسيقي فيلم

یک لر موسیقیدان - در باره علی اکبر شکارچی . کبک خوشخوان زاگرس - در باره شهرام




اوزبیک تیلی وادبیاتی

کـوچـلـی شـاعـر، یـازوچـی، تـحـقـیـقـاتـچـی، مـوســیـقـیـدان و لـر بـیـلـن




برچسب :