خلاصه كتاب ثروتمندترين مرد بابل

نويسنده : ساموئل كلاسون
مترجم : مهدي مجرد زاده كرماني
تلخيص: نازيلا ماهوتي

به نام خدا
كتاب ثروتمند ترين مرد بابل مجموعه اي از داستانهاي واقعي است كه هم از لحاظ ادبي و هم به لحاظ
راهنمائي هاي مالي و اقتصادي جالب توجه مي باشد . در همه داستان ها علل مشكلات مالي مورد بررسي
قرار گرفته و راهكارهاي عملي جالبي براي رفع آن پيشنهاد شده است . هدف واقعي در اين كتاب ايجاد
بينشي است تا علاقمندان به موفقيت مالي به كمك آن ثروتمند شوند، از ثروت خود نگهداري كرده و از
درآمد حاصل از آن ثروت، ثروت بيشتري به دست آورند . در ذيل خلاصه اي از داستان هاي اين كتاب
براي خوانندگان محترم ارائه مي گردد.
اولين و دومين داستا ن كتاب مربوط به مردي ارابه ساز به نام بن سير و دوست چنگ نواز او كوبي
مي باشد كه هر دو پس از سالها كار و تلاش فقير و بي چيز بودند و از اين رو تصميم گرفتند تا راهي براي
ثروتمند شدن بيابند . آن دو نزد دوست قديمي خود "آركاد " كه ثروتمندترين مرد بابل بود رفته و راه
ثروتمند شدن او را جويا شدند . آركاد در جواب گفت جمع مال داراي قواع د و قوانيني است كه شما آنها را
نياموخته ايد و يا متوجه آنها نشده ايد . من در جواني دريافتم كه ثروت توانائي انسان را براي داشتن
چيزهائي كه موجب خوشبختي و رضايت مي شود، افزون مي كند . ثروت قدرت است و بسياري از
چيزها را امكان پذير مي نماي د و مي تواند ماية آرامش جسم و روح باشد و چون نه ميراث پدري داشتم
و نه هوش و دانش فوق العاده پس بايد با مطالعه و در طول زمان به خواسته هاي خود مي رسيدم . زمان
چيزي است كه همه در اختيار دارند و نبايد آن را بيهوده تلف كنند . در مورد مطالعه هم فراموش نكنيد
كه علم بر دو نوع است اول ع ل مي است كه موجب يادگيري نادانسته ها مي شود و ديگري علمي
است كه سبب مي شود بفهميم چه چيزهائي را نمي دانيم .
آركاد سپس سالهاي متوالي و سخت كار خويش در ديوان مكاتبات و حك كردن مطالب بر روي لوحه هاي
گلي و همچنين نحوه آشنائي اش با القميش را كه از ثروتمندان آن ز مان بود، نقل مي كند . اين آشنائي
نقطه عطفي مي شود در زندگي وي . القميش كسي است كه راه و رسم ثروتمند شدن را به آكارد
مي آموزد . او مي گويد راه دولتمندي را هنگامي يافتم كه متوجه شدم بخشي از درآمد من متعلق به
خودم است و بايد آن را براي خود نگه دارم و اين سهم نبايد كمتر از يك دهم درآمدم باشد . در ضمن
مي بايستي مبلغ پس انداز شده را به كار اندازم تا پول هايم به طور مضاعف روي هم جمع شوند و به
اندازه دلخواه برسد . همچنان كه درخت از يك دانه كوچك بوجود مي آيد ثروت نيز از مبالغ جزئي به
وجود مي آيد و رشد مي كند.

آكارد براي دوستان خود شرح مي دهد كه چگونه اندوخته يكساله خويش را براي خريد جواهر به
آجر پزي مي دهد و او به دليل بي تجربگي شيشه رنگي را به جاي جواهر خريداري مي كند . بدين ترتيب
پس انداز او از بين مي رود و او ياد مي گيرد كه هر كسي براي سرمايه گذاري ب ه فرد بي تجربه اي مراجعه
كند بايد اندوخته خود را از كف بدهد . پس از اين اشتباه او سه اصل كلي ثروتمند شدن را مي آموزد .
اصل اول اينكه بايد با مبلغي كمتر از درآمد خود زندگي كر د . اصل دوم راهنمائي گرفتن از افراد
صاحب علم و تجربه مي باشد. اصل سوم به خدمت گرفتن اندوخته خويش است .
از نظر آكارد قدرت اراده چيزي نيست جز داشتن هدفي ثابت و غير قابل تغيير و انجام دادن
وظايفي در راه رسيدن به آن هدف . براي مثال اگر با خود قرار مي گذاريد كه به مدت صد روز هر بار
كه از روي پلي عبور مي كنيد ريگي را از كنار راه برداشته و در رودخ انه بيندازيد ، حتما اين كار را بكنيد .
اگر فرض ا" در روز هفتم فراموش كرديد اين كار را انجام دهيد ، بايد همان موقع برگرديد و ريگ را در
رودخانه بي ندازيد. هرگز نگوئيد فردا دو تا ريگ مي اندازم . در ضمن براي خود وظايف دشوار و غير عملي
در نظر نگيريد.
داستان سو م با ع نوان هفت راه براي رفع مشكلات مالي مربوط به فقر مردم بابل بعد از جنگ، انباشت
ثروت در دست تعداد انگشت شمار و چاره انديشي سارگون پادشاه بابل در جهت تعيير وضعيت جامعه
مي باشد . سارگون پس از مشورت با وزير خود تصميم مي گيرد از آكارد كه ثروتمند ترين فرد بابل است
كمك بگيرد تا جامعه را از فقر نجات بدهد . آركارد آمادگي خود را براي آموزش و كمك به ديگران اعلام
مي نمايد و قرار بر اين مي شود كه كلاسي با گنجايش صد نفر آماده گردد تا اين عده بوسيله آركارد روش
ثروتمند شدن بياموزند و سپس آموخته هاي خود را به تمامي مردم بابل ان تقال دهند . او مراحل اساسي
ثروتمند شدن را كه هفت مورد بود در هفت روز به افراد برگزيده شده آموزش مي دهد . اين مراحل به
شرح زير بودند:
-1 از هر ده سكه كه وارد كيسه شما مي شود فقط نه سكه را خرج كنيد . به اين ترتيب بلافاصله
كيسه سنگين تر مي شود و شما از سنگيني آن لذت برده و رضايت روحي پيدا مي كنيد .
-2 مخارج خود را تنظيم كرده و مطابق بودجه خود خرج كنيد تا پول كافي براي تامين نيازهاي
ضروري و خواسته هاي ارزشمند خود داشته باشيد.
-3 هريك از سكه هاي موجودي خود را به كار اندازيد تا توليد مثل كند . يعني اندوخته خود را به
خدمت گيريد تا توليد درآمد كند. در آمد اين اندوخته است كه ما را ثروتمند مي كند.
-4 از سرمايه خود در برابر خطرات احتمالي محافظت كرده و طوري سرمايه گذاري كنيد كه اصل
سرمايه محفوظ بماند و سود عادلانه اي هم ببريد. مشورت با افراد دانا ضروري است.
-5 در زمينه مسكن سرمايه گذاري كنيد و حتما" خانه اي از خود داشته باشيد.
-6 براي دوران پيري خود و تامين آتيه خانواده خويش تدبيري بينديشيد و هر قدر هم كه پر درآمد
باشيد، بيمه كردن خود و افراد خانواده تان را فراموش نكنيد.

توانائيهاي خود را پرورش دهيد . مطالعه كنيد، بر عق ل ودانش خود بيفزائيد و به شخصيت خود
احترام بگذاريد.
داستان چهار م ديدار با فرشته خوشبختي نام دارد كه تاثير بخت و اقبال را در موفقيت انسان ها مورد
بررسي قرار مي دهد . داستان شامل گفتگوهائي است كه بين آركاد و ديگر اعضاي معبد آموزش بابل
صورت گرفته است . اين معب د محل مباحثه و جدل در موضوعات مورد علاقه عموم بود . هر يك از افراد
حاضر در تالار نظر خاصي درباره شانس ارائه مي دادند . برخي پيدا كردن كيسه طلا و گروهي برنده شدن
در مسابقات را نشانه بخت واقبال مي دانستند . در حاليكه از نظر آركاد پولي كه از چنين راههائي به دست
آيد ارزش دائمي براي آن فرد ايجاد نمي كند . اما در همه مشاغل شرافتمندانه فرصتي براي انسان هست
كه بر اثر تلاش خود به سود قابل توجهي دست پيدا كند . ممكن است گاهي در اثر عوامل مختلف زحمت
او بر باد رود و پاداش نگيرد ولي كسي كه پشتكار داشته باشد بالاخره موفق مي ش ود. دومين نكته مهم
در مباحث اين داستان استفاده از فرصت ها و عدم سهل انگاري مي باشد . بخت و اقبال به سراغ كساني
مي رود كه از فرصت ها استفاده مي كنند . كسي كه فرصتها را از دست مي دهد، سهل انگار بزرگي است .
بنابراين هرگاه دانستيم معامله اي مناسب و معقول است با يد بلافاصله قدم برداريم . اين موضوع باعث
مي شود كه بعدها تاسف نخوريم و فكر نكنيم شانس خوبي را از دست داده ايم . در ضمن خوشبختي هم
احساسي است كه بعد از استفاده از فرصتها و براي مردان عمل پديد مي آيد.
پنجمين داستا ن پنج قانون طلائي نام دارد . آركاد اين پنج قانون را بر لوحي نوشت و به پسر خود
نوماسير داد تا دور جهان بگردد و پس از كسب تجربه بازگشته و اداره اموال پدر را بر عهده گيرد . پنج
قانون طلائي آركاد به شرح زير مي باشد :
-1 طلا به مرداني روي مي آورد كه دست كم يك دهم درآمد خود را پس انداز كنند ت ا براي آين ده
خود و خانواده شان اندوخته اي داشته باشند.
-2 طلا به مرداني تعلق مي گيرد كه آن را در راهي سود آور به كار اندازد.
-3 طلا با حمايت صاحب محتاطي زياد مي شود كه آن را با مشورت متخصصان با تجربه
سرمايه گذاري كند.
-4 طلا از دست كساني مي لغزد كه آن را در معاملات و منظورهائي به جريان اندازند كه در آن
زمينه آشنائي كافي ندارند.
-5 طلا از دست افرادي كه به دنبال درآمدهاي غير ممكن باشند و يا از روي طمع به دنبال افراد
شياد و حقه باز بروند و به تجارب خام و هوسهاي واهي خود اعتماد كنند، فرار مي كند.
هرگز در راهي كه اصل سرمايه به خطر بيفتد سرمايه گذاري نكني د . كارهاي عاقلانه ما در زندگي
موجب خشنودي ما مي شود و به ما كمك مي كند و بر عكس اگر اعمال ما عاقلانه نباشد عاقبت ما را
دچار عذاب و بلا خواهد كرد . تصميم و هدف به انسان قدرت جادوئي مي دهد . اين نيرو را در سايه دانشي

كه در پنج قانون طلائي نهفته است به كار گيريد تا شما نيز ثروتمند شويد.

داستان شش م كتاب تحت عنوان صراف بابلي مربوط به مرد نيزه سازي به نام رودن مي باشد كه به دليل
طراحي يك نيزه جديد پنجاه سكه طلا از پادشاه جايزه گرفته بود . او براي آنكه طلاهاي خود را در راه
درست سرمايه گذاري كند نزد ماتون صراف معروف رفته و از وي راهنمائي مي خواهد . محور گفتگوهاي
آن دو درباره معايب و محاسن دادن وام به ديگران مي باشد . ماتو ن معتقد است زماني مي توان به كسي
وام داد كه از بازپرداخت آن مطمئن بود . اگر وام گيرنده نتواند به شكل صحيحي از پول استفاده كند و آنرا
تلف نمايد مسلما " قادر نخواهد بود بدهي خود را بپردازد . بنابراين اگر به كسي وام مي دهي حتما " به
امانت چيزي از او بگيرد تا در ص ورت لزوم بتواني آنرا جايگزين مبلغ وام نمايي . وام گيرندگان بر سه
دسته اند : دسته اول كساني هستند كه در مقابل وامي كه مي گيرند چيز با ارزشي نزد وام دهنده به
امانت مي گذارند . دسته دوم گرچه اموال قابل توجهي ندارند اما مي توانند كار كنند و در آمدي داشته
باشند. گروه سوم كساني هستند كه نه دارائي دارند و نه درآمد مطمئن . وام دادن به دو دسته اول بلا مانع
است. ولي در مورد گروه سوم، اگر اشخاص معتبري وام گيرندگان را ضمانت نكنند، وام دادن خطا
مي باشد .
ماتون جوانان را جاه طلب مي شمارد و مي گويد آنان به دنبال را ههاي ميانبري هستند كه زودتر ثروتمند
شوند. به همين دليل بدون فكر كردن پولهائي را قرض مي كنند كه قادر به بازپرداخت آن نيستند . آنان
زماني پشيمان و متاسف مي شوند كه خورشيد بختشان به تيرگي گرائيده است . بنابراين رفتن به دنبال
طرح هاي واهي و غير عملي به خيال آن كه مي توان سرمايه را به سرعت چند برابر كرد باعث از دست
رفتن اصل سرمايه خواهد شد . سعي كن با كساني شريك شوي كه موفق باشند و در اثر تدبير و
مهارت آنان سرمايه ات روز به روز افزايش يابد اندكي احتياط از بسياري پشيمانيها جلوگيري
مي كند.
هفتمين داستا ن ديوارهاي با بل نام دارد و حمله آشوريان به بابل را در غياب پادشاه شرح مي دهد .
قهرمان اصلي اين داستان سلحشور پيري به نام بنزار مي باشد كه به عنوان نگهبان در بالاي حصارهاي
قديمي بابل مي ايستاد و پيش از هر كس از خبرها مطلع مي شد . مردم شهر پيوسته خود را به او مي
رساندند و اوضاع جنگ را جويا شده و ابراز نگراني مي كردند . بنزار با خونسردي جواب مي داد :
ديوارهاي بابل محكمند و از شما محاف ظت خواهند كرد. نبرد حدود سه هفته ادامه داشت تا اينكه رفته
رفته جنگ فروكش كرد و سپاهيان دشمن شروع به عقب نشيني كردند . يك بار ديگر ديوارهاي باب ل
دشمني عظيم و بد طينت را كه مي خواست گنجهاي بابل را غارت كند، واپس راند و شهر بابل قرنها باقي
ماند، زيرا كه از آن به خوبي محافظت مي شد . ديوراهاي بابل مثالي برجسته از نياز انسانها به
محافظت است . اين نياز امروزه نيز همچون گذشته نيرومند مي باش د . اكنون ما مي توانيم در
پشت ديوارهاي غير قابل نفوذ بيمه حسابهاي پس انداز و سرمايه گذاريهاي مطمئن خود را در برابر وقايع
غير منتظره حفظ نمائيم. بدون امنيت كافي نمي توان زندگي كرد.


داستان هشت م شتر فروش بابل نام دارد كه سرگذشت مردي به نام دباسير و راهكارهاي ارائه
شده توسط وي جهت ثروتمند شدن را شامل مي شود . دباسير هم همانند سعدي معتقد بود كه
انسان هر چه گرسنه تر باشد ذهنش روشنتر مي شود .
دباسير براي ديگران توضيح مي دهد كه چگونه در جواني در دام هوس هاي خويش رها گشته و بدون
داشتن پشتوانه وام هاي كلان مي گيرد و چون قادر به بازپرداخت آن نبوده است، مجبور به مهاجرت
مي شود . او مدت ها به بردگي يكي از روساي شام مشغول بوده و شترباني يكي از همسران وي را
مي كرده است.
دباسير شرح مي دهد كه چگونه آن زن روح آزادي را در او بيدار كرده و پس از نصايح فراوان به او كمك
ميكند تا از آن جا گريخته و به بابل برگردد و همچون يك مرد با طلب كاري هاي خود روبه رو شود . هر
جا كه اراده و تصميم وجود داشته باشد راهي گشوده خواهد ش د . او پس از بازگشت سخت كار
كرده و تمامي بدهي هاي خويش را پرداخت مي كند و بالاخره درميان مردم داراي اعتبار و احترام مي
گردد.
نهمين داستا ن كتاب شامل ترجمه پنج لوح گلي است كه نوشته دباسير مي باشد . اين لوحه ها كه در
حفاري هاي بابل به دست آمده بود توسط استاد دانشگاهي به نام شروزبري براي دانشجويان تدريس
مي شد.
در لوحه اول و دوم دباسير اهداف و نقشه هاي خود را براي پرداخت بدهي ها و همچنين به دست آوردن
دارائي و عزت شرح مي دهد . اين نقشه براي رسيدن به سه هدف است . اول اين كه خوشبختي و رفاه آتي
وي را تامين كند و اين كار را با كنار گذاشتن يك دهم از كل درآمد ممكن خواهد بود . هدف دوم تامين
نيازهاي خانواده مي باشد . با اختصاص هفت دهم از د رآمد براي تهيه مسكن، لباس و مخارج اضافي اين
امر نيز تحقق مي يابد . سوم اينكه با اجراي اين طرح بدهي ها نيز پرداخت گردد . باكنار گذاشتن دو دهم
از درآمد و تقسيم عادلانه آن بين طلبكاران هدف سوم نيز قابل حصول خواهد بود.
لوحة سوم، چهارم و پنجم در ارتباط با نحوة ب رخورد طلبكاران با دباسير و چگونگي بازپرداخت بدهي ها تا
آخرين قسط مي باشد . بخش پاياني اين داستان مربوط به استفاده دكتر شروزبري از تجربيات دباسير و
رهائي وي از دام بدهي ها و گرفتاري هاي مالي است.
آخرين داستا ن كتاب خوشبخت ترين مرد بابل نام دارد . اين مرد كسي ن بود جز شارونادا ملك التجار
بابل كه در روزگاران گذشته برده اي بيش نبوده است . وي سرگذشت خود را براي هدان گولا، نوه شريك
قديمي اش يعني آراد گولا كه برخلاف پدر بزرگ خود جواني بدون عقل معاش و تنبل بود نقل مي كند .
هدف شارونادا از راهنمائي و كمك به آن جوان اداي ديني است كه به پدر بزرگ وي داشت.
هدان گولا تنها چيزي كه مي خواست بداند اين بود كه شارونادا و پدر بزرگش چگونه ثروتمند شدند . او
كار را مختص بردگان مي دانست و نمي توانست باور كند پدر بزرگش و شارونادا بردگاني بودند كه با
تلاش و كار سخت به چنان مقام و منزلتي د ست يافتند . هدان گولا از اينكه او و پدرش استعداد و توانائي

پدر بزرگ را ندارند و قادر نيستند مانند او ثروتمند شوند، تاسف مي خورد . شارونادا خاطراتي از هم
زنجيرهاي خويش و اينكه چگونه برخي از آنان جان خود را در اثر سختي كار يا سركشي از دست دادند،
نقل مي كند . وي شرح مي دهد كه چگونه در نزد ارباب خود شيريني پزي و نانوائي را مي آموزد و با
شايستگي درآمد زيادي را نصيب او مي نمايد . بدين ترتيب اعتماد ارباب را جلب مي كند و پس از مدتي
به منظور كسب درآمد به دوره گردي و شيريني فروشي در خيابان مي پردازد . از اين راه برا ي خريد آزادي
خويش نيز پس انداز مي كند . ولي قبل از آنكه موفق به خريد آزاديش شود به دليل ورشكستگي ارباب به
مرد ديگري فروخته مي شود . ارباب جديد از وي در ساخت كانال آبياري استفاده مي كرد . كاري بسيار
سخت و جانفرسا كه گل و خاك را از كوره راهي لغزنده و خاكي بالا مي كشيدند . پس از گذشت چند ماه
زماني كه شارونادا ضعيف و ناتوان و نااميد مي گردد، آراد گولا يعني پدربزرگ هدان كه ديگر مردي
ثروتمند بود او را خريده و سند آزاديش را به او مي دهد و وي را به عنوان شريك خود بر مي گزيند . در
پايان شارونادا موفق مي شود هلان گولا را قانع كرده و به او بقبولاند كه كار كليد موفقيت است .
بخش پاياني كتاب به موقعيت جغرافيائي و تاريخي شهر بابل كه با شكوهترين و ثروتمندترين شهر تاريخ
مي باشد، پرداخته است . شهري بدون جنگل،بدون معدن و حتي سنگهائي براي ساختمان . اين شهر بزرگ
به طور كلي بر نيروي انساني خود متكي بود و ثروت آن را انسان ها پديد آورده بودند . شهر بابل فقط دو
منبع طبيعي داشت يكي خاك حاصلخيز و ديگري آب رودخانه فرات . سدها و كانال هائي كه مهندسين
بابل پديد آوردند از شاهكارهاي برجسته تاريخ مدون بشري است . پادشاهان بابل كمتر اهل غارت و كشو ر
گشائي بودند و جنگ هائي كه در آن شركت داشتند بيشتر براي دفاع از كشور بود . از ديگر عجايب اين
شهر ديوارهائي است كه دور تا دور آن كشيده شده بود . اين ديوار به دستور سميرا ميس ساخته شد و
سپس بخت النصر دستور بازسازي آن را داد و از عجايب هفتگانه جهان به شمار مي رود. بابلي ها در
زمينه هاي هنري نيز مانند پيكر تراشي،صورتگري، بافندگي، جواهر سازي و توليد سلاحها و لوازم فلزي
كشاورزي مهارت داشتند . آنان همچنين بازرگاناني زيرك بودند و مخترعين اصلي پول به عنوان وسيله
مبادله سفته و اسناد مالكيت كتبي نيز به شمار مي آيند . س قوط بابل در سال 540 پيش از ميلاد به
دست كوروش صورت گرفت و از آن به بعد از قدرت و اعتبار شهر به تدريج كاسته شد تا اينكه به صورت
شهري متروك و خالي از سكنه در آمد، اما دانش بابل جاوداني است و تمدن بشري مديون آن مي باشد.
"پايان "

مدیر وبلاگ حسن محمودی




مطالب مشابه :


بازارهای مالی و تجارت جهانی و کار آفرینی

همکاری جهت توسعه درآمد گزارش اداره كسب و كارهاي كوچك در شما را براي مسير پر




وضعيت كارآفريني در ايران

امّا با اين وجود ايران پر از وقتي كه متوجّه شدند كارآفريني و كسب و كارهاي كوچك ولي هنوز




انديشه شروع كسب و كار

صاحبان كسب و كارهاي كوچك نيازمند به شما را براي مسير پر فراز و به درآمد برنامه




آقا نادر، شوفر قديم

بوده به شاگردش صد و هشتاد هزار تومان داده تا بهتر و با توجه بيشتري كارهاي ولي آنها را




سنگ های بزرگ زندگی (The big stones of life)

آيا اين ظرف پر چيزهايي كه اگر همه چيزهاي ديگر نباشند ولي اين اگر با كارهاي كوچك




راهكارهاي توسعه كارآفريني در ايران

عليرغم موانع بسيار جدي که دولت براي کارآفريني در پيش روي دارد ولي كارهاي كوچك پر تراكم




خلاصه كتاب ثروتمندترين مرد بابل

بينديشيد و هر قدر هم كه پر درآمد نگيرد ولي كسي كه پشتكار كارهاي عاقلانه ما




گفت و گو با محسن تنابنده/گفتند پررو نشو شکست میخوری!

سعي مي كنم قصه هاي كوچك اما پر از بود ولي براي دهيم براي كارهاي كوچك روزمره شان




کارآفرینی در هفت گام

اين طرز برخورد شكاف هاى بازار را بهتر از هر روش ديگرى پر كوچك ولى از كارهاى كوچك




پیامدهای رباخواری در جامعه

از راهنمایی و کمک شما عزیزان در پر بار شدن مطالب آن استقبال می کنیم . منوی




برچسب :