مولانا و مثنوی معنوی
سخن از مولانا جلال الدین زیاد است.این مرد، مردی غیر از تمام گویندگان زبان فارسی است.کتابش ، آثارش،شعرش و زندگیش با همه شاعران اختلاف دارد.البته منظور بنده عظمت فوق العاده او نیست.در زبان فارسی نمونه های بسیار شگفت انگیز و زیبای دیگری هم داریم که هر یک در جای خود توانایی همسری و برابری با شعر او را دارند.اما قصد من جزییات زندگی و آثار اوست.حافظ شیرازی تقریبا صد و بیست سال بعد از مولانا دار فانی را وداع گفت اما هیچ نکته ی قطعی و یقینی از زندگی وی در دست نداریم.و آنچه می دانیم گوشه هایی تاریک و گاهی افسانه های خنده دار درباره اوست.حتی در باره فردوسی هم ما اسم او را نمی دانیم(ابوالقاسم کنیه ی اوست نه اسم او!).
اما در مورد مولانا وضع فرق می کند.آن قدر اسناد ومدارک معتبر درباره ی زندگی وی از خودش،از پدرش،از یاران نزدیکش،از مریدان و معاصرانش در دست است که گاه آدم سرگیجه می گیرد و توانایی تطبیق آن ها و برتر دانستن یکی نسبت به دیگری دشوار است.
شگفتی دیگر:
دو کتاب فیه ما فیه و مجالس سبعه(=هفت گانه) از کار های اوست.مجموعه ی نامه ها و رباعیاتش هم جداگانه به چاپ رسیده است.
با هم یک رباعی از مولانا را با هم می خوانیم:
هر روز دلم در غم تو زارتر است هرروز از این عشق تو بیزارتر است
بگذاشتی و غم تو مگذاشت مرا انگار غمت از تو وفادار تر است
اما تمام این میراث عظیم حاصل 22 سال شاعری و شیفتگی اوست حال آنکه حافظ در طول 50 سال شاعری تنها 486 غزل از خود بر جای گذاشته است. بر خلاف عقاید بسیاری از افراد، مولانا تا سن چهل سالگی و دیدار شمس شعر نسروده بود!در دوران وصال و همجواری با شمس هم موجی برای شعر گفتن نداشت.اما هنگام فراق آن هم نه به نام خود بلکه بنام شمس به سرودن آن غزل های آتشین می پردازد.به طوری که اگر کسی اطلاع کافی از زندگی او نداشته باشد فکر می کند این اشعار سروده شمس تبریزی است نه مولانا.
مثنوی او هم همینطور است و مخاطب فکر می کند که این ها سروده فردی بنام ضیا الحق حسام الدین چلبی است یا دست کم گوینده کتاب آن را ساخته و پرداخته ی او میداند.
در آغاز دفتر چهارم می خوانیم:
ای ضیاالحق حسام الدین، تویی که گذشت از مه به نورت مثنوی
گردن این مثنوی را بسته ای می کشی آن جا که تو دانسته ای
مثنوی را چو تو مبدا بوده ای گر فزون گردد تو اش افزوده ای
چلبی حسام الدین آخرین خلیفه و جانشین و یار محبوب و مورد علاقه مولانا همواره او را به سرودن مثنوی تشویق می کرد.وقتی دفتر اول به پایان رسید زن حسام الدین در گذشت و او دو سال در خانه نشست.در این مدت نظم مثنووی ادامه نیافت .با بازگشت حسام الدین به مجلس مولانا بار دیگر او به نغمه خوانی پرداخت.در آغاز دفتر دوم می خوانیم:
مدتی این مثنوی تاخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد
چون ضیاالحق حسام الدین عنان باز گردانید ز اوج آسمان
همانطور که میدانید تمام آثار پارسی با حمد خدا و سپس مدح و نعت آغاز می گردد.تنها اثری که از این روش پیروی نکرده مثنوی مولاناست.
مثنوی بی آغاز و بی انجام است.در آغاز می خوانیم:
بشنو از نی چون شکایت می کند از جدایی ها حکایت می کند
و در دفتر ششم در میانه ی (( مثل وصیت کردن آن شخص که میراث او را به کاهل ترین اولاد دهند)) زبان وی از گفتار باز می ماند و مثنوی خود را_که آن را صیقل ارواح و نردبان آسمان خوانده است_نا تمام رها می کند.
البته در بعضی از نسخه ها چند بیتی در پایان مثنوی از فرزند بزرگ مولانا معروف به سلطان ولد آورده اند.
در باره مولانا و مثنوی او محققین و ادیبان سخن های زیادی گفته اند و هریک آن را از زاویه ای نگریسته و همه ی آنچه گفته اند و نقل آنها حتی به اختصار هم در این نوشتار نمی گنجد و در جای خود بسیار با ارزش است.
امیدوارم خسته نشده باشید. مطلب آخر که نتوانستم از آن بگذرم شیوه و ویژگی داستان سرایی مولاناست.او به روش کلیله و دمنه ابتدا داستانی را مطرح می کند،بعد در درون آن داستن دیگری را مطرح می کند و بعد در خلال داستان دوم داستان سوم را باز می کند و سپس یکی یکی به ترتیب فرو می بندد و به پایان نخستین داستان باز می گردد.اما قصد او نقل قصه نیست بلکه بیان حقایق و معارف است،تعلیم و تربیت است،آموختن بردباری و تحمل مشقت و خود داری از خشونت و تعصب ورزیدن و عیب جویی است.
و با صد زبان می کوشد به خشکه مقدسان و زاهد نمایان بفهماند که هر کس برای خود راهی بسوی خدا دارد.همان جمله معروف آنتوان اگزوپری که می گوید به تعداد افراد روی زمین راه بسوی خدا وجود دارد.
مثالی برای این گفته داستان موسی و شبان است.
دلیل راه مولانا در این مسیر وصال عشق و محبت است.خود او می گوید:
چون که با معشوق گشتی همنشین طرد کن دلالگان را بعد از این
و در ستایش محبت می گوید:
از محبت تلخ ها شیرین شود وز محبت مس ها زرین شود
از محبت خار ها گل می شود وز محبت سرکه ها مل می شود
از محبت مرده زنده می شود وز محبت شاه بنده می شود
از اینکه کمی طولانی شد عذز می خواهم و امیدوارم آن را حمل بر اطناب نگذارید.
پایان گفتار درباره مثنوی و مولانا.هشتم آتش بیز سال یک هزار و سیصد و هشتاد و هشت
منابع:
خاکستر هستی تالیف دکتر محمد جعفر محجوب با مقدمه ی بزرگ علوی
پله پله تا ملاقات خدا(شرح زندگانی مولانا) تالیف دکتر عبد الحسین زرین کوب
مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی
مطالب مشابه :
شب های معنوی قــــدر.........
دختری با حرف های قشنگ - شب های معنوی قــــدر - - دختری با حرف های قشنگ
سیزده رفتار اشتباه
گنج های معنوی، اخلاقی و تربیتی - سیزده رفتار اشتباه - شرحی بر دعاها، سخنان حکیمانه و نکات
مهارت های معنوی 1
معلی - مهارت های معنوی 1 - بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا
لحظه های حقیقی
انسان معنوی - لحظه های سفر خارجی و مد و اطلاعات الکی و زائد و منم منم های کاذب حرف نمی
شعری زیبا از(مثنوی معنوی )
شعرهای ناب - شعری زیبا از(مثنوی معنوی ) - بهترین اشعار از بهترین شعراء
آرایه های ادبی
الف ) بدیع علمی است که به باز شناسی آرایه های لفظی و معنوی می پردازد . (واج آرايی در حرف «م»)
تبعیض جنسیتی زیارتی !!!
حرف های یک ذهن - تبعیض جنسیتی زیارتی !!! هستند و هر دو قدرت های معنوی خاصی داشتند و دارند .
مریم امینی، همسر شهید آوینی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران:
نوگرایی معنوی ولی به این معنی نیست که چون طرف فرج سرکوهی است نباید حرف های او را شنید.
دریافت کتاب مثنوی معنوی
نوشته های من. نوشته چرا بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف دارد؟ دانلود کتاب مثنوی معنوی بر
مولانا و مثنوی معنوی
ْطرفه - مولانا و مثنوی معنوی - حرف های خودمانی
برچسب :
حرف های معنوی